شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫( کانال اصلی اینجاست باقی کانالهای هم نام برای ما نیستند❌❌❌)
#داستان_ازدواج 💜 مسعود سال 1371 به دنیا آمده، فقه و حقوق میخواند و خوب به یاد میآورد که از اولین
#داستان_ازدواج 💜
داستان خواستگاری که به میان میآید بحث پول هم مطرح میشود و این داماد آهی در بساط ندارد. «همه پولی که داشتم یک میلیون تومان بود. مادرم هم در حد 14 یا 15 هزار تومان به من کمک کرد و پول یک جعبه شیرینی را داد. از یک طرف خوشحال بودم و از طرف دیگر وضعیت اقتصادی بدجوری به من فشار میآورد. راستش وقتی به خواستگاری رفتیم متوجه شدم آنها رسمی به نام سیاهه نویسی دارند. طبق این رسم خانواده عروس شرایطی را برای خانواده داماد در برگه ای درج میکردند. رسم آنها مهریه به سال تولد عروس خانم و خرید 6 تکه از وسایل بزرگ زندگی بود. آنها درباره رسمشان میگفتند و من به یک میلیون تومانی که داشتم فکر میکردم. شاید باورتان نشود اما پدر آزاده نگاهی به من کرد و تعداد سکهها را 14 و خرید 2 تکه از وسایل را سیاهه کرد. بعد از این مراسم ما راهی تهران و محرم شدیم. »
همه خرید عقد و مراسم آن
عید نوروز از راه رسید و باید سراغ خرید برای عقد کنان میرفتند. مسعود یک ریال هم پول نداشت اما باید خریدهای آزاده را انجام میداد آن هم دختری که از طبقه مرفه جامعه است و در تمام زندگی هرچه لازم داشته را به دست آورده است. «برای خرید سراغ وام ازدواج رفتم. نمیدانم چطوری اما در عرض سه روز بدون اینکه آشنایی داشته باشم وام ازدواجم جور شد، پدر آزاده هم وام ازدواج سهم دخترش را به من داد. از یکی از همکاران یک و نیم میلیون وام گرفتم و امام جماعت مسجد محل هم 3 میلیونی برایم وام قرضالحسنه جور کرد. به این ترتیب توانستم خریدهای عروسی را انجام دهم. راستش تمام پولی که تهیه شد به 19 میلیون تومان رسید و فقط 8 میلیون آن خرج عقد و عروسی و خرید و تهیه وسایل سهم من شد و 11 میلیون تومان آن را هم به عنوان ودیعه به صاحب خانه دادم و توانستم خانه ای 65 متری در پرند اجاره کنم.»
###داستان خرید این زوج نیز خالی از لطف نیست. «آزاده حین خرید حلقهای سه گرمی انتخاب کرد که حدود 600 هزار تومان شد، البته من زمانی طلا خریدم که هر گرم طلا در بازار 144 هزار تومان خرید و فروش میشد. یک لباس ساده هم خریدم، هزینه آرایشگاه 150 هزار تومان و برای ماشین هم اتومبیل عمویم را قرض کردم و با 15 هزار تومان آن را گل زدم. 150 هزار تومان هم هزینه سفره عقدمان شد. من هم خرید زیادی نداشتم. یک حلقه نقره 40 هزار تومانی خریدم، کت و شلوار ساده، فکر کنم همه خریدم به 300 هزار تومان هم نرسید.»
بین همه این خرجها میماند محل برگزاری جشن عقد کنان که به پیشنهاد پدر آزاده مراسم را در خانه آنها میگیرند، آن هم با جوجه کباب و سه نوع میوه ضمن آنکه نیمی از این هزینهها را نیز پدر آزاده تقبل میکند.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
🔴 فرا رسیدن مرگ عروس در شب عروسی!
💢 شخصی از خانهای که در آن #عروسی بود عبور نموده در این موقع به همراهان خود گفت:
« امشب عروس میمیرد 🧖♀ و عیش آنها به عزا مبدل میگردد.🖤 »
فردا، که از آن محل عبور کرد، اثری از عزا دیده نشد، در این مورد پرسش کرد، در جواب گفتند...
📎 ادامه #داستان در کانال سنجاق شده 👇
👉 https://eitaa.com/joinchat/191299814C29f6e97256
🔘 دکمه عضویت👇[Join] بزن، کانال را گم نکنید.