#درد_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام من خانمی ۴۸ساله هستم پسر ۱۳ساله و دختر ۱۷ ساله دارم با بچه هام خدا رو شکر مشکلی ندارم اما متاسفانه باهمسرم دنیای مشکلم همسر ادم بسیار خوش اخلاقی هست دیر به دیر عصبانی میشه تا حالا نشده نازکتر از گل به بچه ها بگه اما متاسفانه تو زندگی هر اتفاقی بیوفته حتی اگه اشنباه از طرف بچه ها باشه و اینو بدونه برای اینکه بچه ها رو متوجه اشتباهشون بکنه میاد به من که پیش بچه ها هستم تذکر میده سه بار تا حالا تولیدی زد و شکست خورد چک های من پاس نشد و تو بدترین شرایط ساختم و خودم چون شاغلم با کمک همکارام و پولی که خودش در میاورد چک هامو پاس کردم اما از بس سر اینکه مدیریت مالی نداره یا اینکه میگم پیش بچه ها وقتی که من مقصر نیستم به من تذکر نده حرف زدم و نتیجه نگرفتم و یه جورایی باز یا روزگار و شرایط رو مقصر میدونسته یا من رو مقصر میدونسته خسته شدم گاهی به ذهنم میرسه پاشم یه چاقو تو شکم خودم بکنم بگم ببینم بعد من به کی گیر میدی دیگه خسته شدم نه میتونم با کسی درد و دل کنم نه میتونم دیگه تو خودم بریزم نه دیگه دوست دارم باهاش حرف بزنم چون اصلا زیر بار استباهاتش نمیره بگذریم از اینکه چقدر به خاطر مسائل مالی پیش همه تحقیر شدم و بعد ۳۰ سال کار کردن الان پول پیش خونم ۲۰ میلیونه حتی حلقه ازدواجم رو فروختم برای پاس کردم چک ها اما هیچ وقت نه ازم تشکر کرده و نه قبول کرده اشتباهاتش رو البته دوسش دارم چون ادم خیلی مهربون و دست ودلبازیه هیچ وقت وارد جزئیات نمیشه اما تو این ۱۷ سال دریغ از اینکه یکبار بگه دوست دارم فقط بلده عملی نشون بده مثلا برام چای بریزه یا میوه پوست میکنه به منم بده و ....کمکم کنید قشنگ احساس میکنم دیگه بریدم از بس همه چیز و تو خودم ریختم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همگی
من ۳۱سالمه ده ساله هم ازدواج کردم خانوادم خیلی ناراضی بودن ولی من پامو کردم یه کفش که باید بشع زندگی رو پیش خانواده شوهرم شروع کردم خیلی اذیتم کردن مادرشوهر برادرشوهر وخواهرشوهر همه چی دخالت میکردن منم تحمل میکردم ۴سال ازمادرش پرستاری کردم ازهمون اول متوجه خیانتاش شدم رفتم ولی اومد برم گردوند گفت تکرارنمیشه ولی بعدها فهمیدم یه زن سن بالا صیغه کرده روزا اصلا خونه نمیومد فقط دنبال کارخلاف بود بانقشع خونه بابام رو ازچنگش درآورد گفت وام میگیرم سندرو زده بود بنام خودش زده بود من حامله بودم فهمیدم ویه سکته خفیف هم کردم ولی بازبه پاش موندم افتاد زندان بخاطر چک بازموندم فقط بخاطراینکه سندوبرگردونه که دوسال پیش برگردوند باز رفت زن صیغه کرد به من میگه من همینم میخوایی بمون میخوایی برو منم جایی ندارم خانوادم میگن نیا مانمیتونیم بچه هاتو نگه داریم الان باز افتاده زندان من دارم بایع یارانه دوتا بچه نگه میدارم الانم فقط حرف خانواده شوهرم آزارم میده میگن من چرا میخورم میپوشم یاجایی میرم دوسه ماه یارانه شوهرموندادم هزارجورحرف زدن خودشونم یه قرون هم نمیدن به بچه هام ولی خانواده خودم کمک حالم هستن دایی خاله عمو
الان میخوام راهنمایی کنید من چیکارکنم ؟؟؟؟
#ایدی_ادمین 💜👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
سلام خواهر جون .من همون آدمی هستم که قبلا بودم .. از جهت اعتقادی و اینا خودت میدونی همونم بلکه قویتر هم شدم اما چیزی که یکی دوساله باعث دلشکستگیم شده اینه که تو این چند سال حرفم اصلا برش نداره
نه همسر نه بچه نه اطرافیان نه خدا هیچ کس ... کافیه حرفی بزنم هر چند منطقی و حتی اصرار کنم و افراد را آگاه کنم به عواقب کارشون ..اصلا حرفم پیش نمیره ..و بدتر از همه اینکه متوجه شدم هیچ دعایی و هیچ خواسته ایم از خدا هم چه کوچک چه بزرگ ...هممون هزاران بار خدا را با استجابت دعاها شناختیم و به لطفش امیدوار شدیم اما الان چند سالیه خدا هم از اون لطف هاش بهم نکرده .. همه جوره چه تو دعاهای کوچک و بی ارزش و چه بزرگ ازش خواستم و نذر کردم و تلاش هم کردم ..
انواع نمازهای اهل بیت و دعاها و اذکار مهم را با جدیت پیگیری کردم .. انواع توسلات .. حتی نیم نگاهی بهم نمیشه .
نمیدونم اشکال کارم کجاست
گاهی رد مظالم پرداخت کردم بدون اینکه قطعی بدونم ظلم کردم یا نه .
هرجا کمک مالی نیاز بوده بی منت کمک کردم ...خمسم را دادم .از لقمه خودم و بچه هام زدم به فقرا کمک کردم ...شما هر چی بگی من انجام دادم ..
دلممیخواد خدا تو یه خواسته کوچک و بی ارزش حتی ..نگاهم کنه ..نمیشه که نمیشه ..
اینم بگم مثلا چند وقت پیش یه وسیله برقی خریدیم که ظاهرا سالم و نو بود اوردیم خونه دیدیم خراب بود ..خلاصه دادگاه رفتیم ..طرف با دروغ و شلوغ بازی و توهین به ما کار خودش را راه انداخت و رای دادگاه را گرفت .کاری که من با صداقت و متانت نتونستم بکنم .
۷۲ هزار صلوات نذر شهدای کربلا کرده بودم و جلو جلو میفرستادم .. حتی راضی بودم یه خسارت کوچک بگیرم ولی این طور ضایع نشم .😭 این یه نمونه ..همش در حال شکست و کم اوردن هستم
خیلی تنهام ..هم شهر غریب
هم نه پور و مادر و نه دوست
نه رفت و آمد و ... .نمیدونم تونستم منظورم را بگم یا نه .ممنون میشم راهنماییم کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من۱۹ سالمه وهمسرم۲۵یه دختر یک ونیم ساله دارم مشکلی دارم ممنون میشم توکانالتون بزاریدتابقیه راهنماییم کنن...
من سه ساله که ازدواج کردم همسرمم شغلش ازاده مسافرکشی میکنه مشکلم اینه ک ازیه سال بعدازشروع زندگیمون همسرم خیلی درگیرمشکلات مالی شدجوری ک اخلاقشم تندشدتاجایی ک الان یه کم باهاش حرف میزنی سریع عصبی میشع تاپوشک بچه تموم میشع سرمن غرمیزنه که چرازودب زودتموم میشع درصورتی ک خیلی کم پوشک براش میبندم حتی چندروزپیش دلم گرفته بودزنگش زدم دعواراه انداخت که چراکاری نداشتی زنگ زدی میگه واسه کارواجب فقط زنگم بزن پول ندارم شارژبرات بخرم وبایدبدم قسط واگرم شارژازش بخوام میگه میام گوشیومیفروشم یامیشکنمش میگه من شارژبرااسنپمه تومیخوای چ کار... چندبارم بهش گفتم برم سرکارولی گفته بمیرمم نمیزارم زنم کارکنه قبلناخیلی پرشوروشوخ طبع وصبوربودولی دوساله اینجوری شده وخیلی سرمسایل اقتصادی فشارروشع نمیدونم چ کنم میشع راه حلی اگه داریدبه منم بگید؟سنم کمه ونمیدونم چ کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتی ۲۶ساله بودم به خاطر خیانت وبی مسئولیتی طرفم ...جدا شدم بدون نفقه ومهریه ..حضانت بچه با پدر بود اما بخاطر تربیتش خودم ازطفولیت بزرگش کردم بعد از اون دانشگاه رفتم و.... در این سالهاحتی یکبار هم سراغی از بچه ش نگرفت. الان ۱۵سال میگذره .گاهی وقتها برای خودم دلم میسوزد باان همه خواستگار خوب چرا چنین سرنوشتی نصیبم شد توی این سالها هروقت کسی می آمد وپا پیش میگزاشت صد در صد پسند میکردند .. اما هیچ وقت وصلتی سر نگرفت و همون مرحله اول بهم میخورد و برای همه تعجب آور هست که چطور مجرد موندم میگن هم قیافت خوبه هم خانواده خوب داری ..کاش راهی پیش پام بزارید
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
سلام حبیبه جان اولا ممنونم بابت کانال عالیتون که تازه باهاش آشنا شدم دومن چند وقته که میخوام براتون از مشکلم بگم و از عزیزان راهنمایی بخوام
منو همسرم ۱۶ ساله باهم ازدواج کردیم و ۱ دختر۱۵ ساله و۱ پسر۹ ساله داریم هردوشاغلیم و همه ما رو به عنوان یه خونواده ممتاز میشناسن . ولی مشکل من باهمسرم هستش که هرروز که میگذره بیشتر میشه که کمتر نمیشه . ما تو یه شهر کوچیک زندگی میکنیم و همسرم یه کار شرافتمند داره و همه اینو به مهربانی و بزرگواری میشناسن یعنی هر کی هرکاری مشکلی داشته باشه نهایت سعی و تلاشش رومیکنه که کارش راه بیافته البته درمورد خانواده ام و خانواده اش هم همینطوره خدایی و اینو هم بگم که من با خانواده اش یا اون باخانواده ام مشکلی نداریم . فقط مشکلی که باهاش دارم تو خونه خیلی خیلی تنبله میاد میرسه خونه میخوره و میخابببببببه دیگه میخابه روتخت بیدار میشه رو تخته فقط اون گوشی هم دستشه ازین کانال به اون کانال ازین گروه به اون گروه . نمیگم گشنه باشه تشنه باشه بلند شه میبینی یه چیزی تو خونه خراب شد دیگه واویلا درستش نمیکنه ماهها و بلکه سالها بمونه یا اینکه یه وسیله میگم برا بچه ها بخر دیگه موند تا ۲ ، ۳ هفته که اونقد میگم زبونم مو درمیاره اصلا روحیه نداره تو خونه بگو بخند نمیکنه با بچه ها نمیدونه چطوری صحبت و برخورد کنه به دخترم اصلا محبت نمیکنه به پسرم اونقد متلک میگه حرصشو درمیاره که پسرم عصبانی میشه وباهاش دعوا میگیره. انگار من ۳ تا بچه دارم همه مسئولیت ها گردن منه انگار من مادر ۳ تا بچه ام من باید جای هردوتامون فکر کنم، راهکار بدم، باید حواسم به همه چی باشه که چیو چیکار کنیم اصلا انگار اینجا خونه اون نیست و ما هم زن و بچه اش نیستیم .بخدا خسته شدم تا حالا نزدیک ۱۰ بار عمل شدم ۴۰ روزه خواهرمو از دست دادم😔 دیگه اعصاب و بدنم ضعیف شده بخدا اگه باعرض معذرت شکم و زیر شکمش نباشه هفته ها یادش نمیافته که زن داره اصلا بلد نیس چطور باهام رفتار کنه به عنوان پدر و همسر اصلا احساس وظیفه نمیکنه در قبالمون روحیه نشاط نداره ت خونه خیلی کم حرفه همش میرم میشینم پیشش میگم یکم حرف بزنیم دیگه انگار داره کوه میکنه حرف بزنه. ازینورم میگه تو به من توجه نمیکنی یعنی دیوونه میشم منم شاغل هستم مریضم میبینی شبهایی که دارم به کارهای اداریم میرسم ازینور از دخترم درس میپرسم ازونور به پسرم درس میگم آقا روتختشه داره گوشی میبینه . اینو هم مطمئن هم هستم که بهم خیانت نمیکنه .فقط این بی مسئولیتیش منو کشته .
من باید بگم بچه رو ببریم فلان کلاس براخونه اینو بخریم اون کارو بکنیم اصلا اصلا بهمون نه توجه میکنه نه کار داره نه اذیت میکنه بیخیییییال.فقط میترسم که رفته رفته این کارهاش بیشتر بشه دیگه کل کارهای خونه رو دوش من بیافته که دیونه میشم.اونروز قسم خوردم که منتظرم بچه ها بززگ شن سرو سامون بگیرن ۱ لحظه هم پیشت نمیمونم.بازم انگار نه انگار بهش میگم بهش پیام مینویسم گلایه هامو میگم انتظاراتمو میگم انگار نه انگار .
یه مشکل دیگه امم اینه که بفهمه من ۱۰۰تومن تو کارتم پول دارم تا اونو یه جوری خرج نکنه اروم نمیشه یعنی باور کنید الان من ۱۰ تومن پول پس انداز خودم رو ندارم 😐 ماه قبل فهمید ۸۰۰ تومن تو کارتم دارم ۱ روزه اونو جوری خرج کرد که اصلا نفهمیدم ومطمئن که شد دیگه پولی نمونده اروم نشست سر جاش.
خواهش میکنم یه راهکار بدین.
ممنون خیلی ببخشید طولانی شد🌹🌹🌹
#ایدی_ادمین ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
من خانمی ۲۵ساله ام.
تقریبا ۱۱سال پیش عاشق خواستگارم کهفامیلمونبود شدم. منظورم از فامیل باباش پسر عمو بابام هست.
پسر خوشتیپ ،خانواده دار ،خوشگل و...
خانوادم مخالفت کردن وقتی متوجه علاقه من شدند موافقت کردند.
اول بی کار بود اما پای من به زندگیش بازشد
شغل عالی
درآمد خوب
بهترین خونه و ماشین نصیبمون شد.
هردو چون سن کمی داشتم لجولجبازی واشتباهات بچگانه زیادی داشتیم،اخهاونم وقتی زنش شدم۲۱ساله بود والان سی سالشه. اما تو این ۱۱ سال عشق ما رو کنار هم نگاه داشت.
ما الان یه بچه هم داریم. خانواده منعلاقه شدیدی به شوهرم دارن.
خانواده شوهرم هممنو خیلی دوستدارن.
قبلا توروستامون که خیلی بزرگوابادهزندگی میکردم
الان توی شهر.
والان یه مشکل برامپیش اومده ،شاید همنشه اسمشوگزاشت مشکل اما ذهنم رو به هم ریخته.
راستش قضیه مربوط به یه مرد میشه هم سن شوهرم که برمیگرده بههمون ۱۱ ساله پیش که من ازدواج کردم وعقد شوهرم شدم
اون مرد به من علاقه مند بود واز طریق دوستمبهمنابراز علاقه میکرد ومنکوچکترین حسی بهش نداشتموتا تونستم نادیدش گرفتم درحالی کهاونهمهتلاششومیکرد تا عشقش رو به من نشون بده.
من ازدواج کردم
تواین سالها ازطریق هموندوستم سالی ماهی به پیامکوچیکازس داشتم مثلا روزهای تولدم رو به دوستم میگفت تا به من تبریک بگه.
ومن ناصلا ازش خوشم نمیآمد یه لبخند میزدم متشکر
یه روز ماه محرم بود یه شماره توی واتساپ براماپمد بالا وقتی بازش کردم پبامخالی بود از سر کنجکاوی پرسیدم شما واون از همون پیامهای اول شروع کرد به گریهوزاری
که من عاشقت بودم بااینکه زن دارم ولی دارم میسوزمومییازم به خواست مادرمازدواحکردم زنمومیخوام ودختر خوبیه ولی عاشق توام و هر لحظه اززندگیمو با یاد تو نفس میکشم حتی گفت زنش ومادرس وخیلی ها میدوننکههنوز عاشق منه
خداشاهده که منبابداخلاقی حوابشونیدادم ومیگفتممزاحممنشه
واوندست بردار نبود چیه روز بهم گفت کهخودشومیخواددبکشه ویکعکس فرستاد که چاقو رو توی دستش فروکرده بود دست دست خودش بودووسایل های خونه هم مال خودش،از خونش فهمیدم که عکس دست،دست خودشه.
ومن محبورانهاز ترس این که این کارونکنه مجبور شدم و باهاش مهربونه باشم.التماسش کردمکهخودشونکشه نمیخواستم بمیره ومن یه عمر باعذاب وجدان زندگی کنم
تااینکهدیدم دست بردارم نیست بازهم بداخلاق شدموگفتم مزاحممنشه
اونم میگه باشه
اما نمیتونه
مسدوده
اما هرروز که از مسدودی خارجش میکنم
کلی تماس بی پاسخ وپیام های عاشقانه ازش دارم
خیلی خودش رو در مقابلم ضعیف نشونمیده
میگهنهمیخوامابروت بره نه زندگیت خراب سه ولی نمیتونه هماز مندست بکشه.
دیرور از مسدودی خارجش کردم یهو زنگزد
جوابشودادم وگفتم اگه شوهرم فهمید میگممزاحمه مرد گنده مثل بچه ها گریه میکرد.
جالب اینه زن خیلی خوب وخوشگلی داره شغل پردرآمد ونمیدونمچرادست از سرمنبرنمیداره.
منم مجبورم از مسدودی هاخاذجش کنم وپیاماشوزنگاشوپاککنم چون میترسم یهو شوهرم بره جای از گوشیم که متوجه بشه این آقا مسدوده و از مسدودی ها حس کنه وپیام ها وزنگاشو ببینه
شوهرم خیلی تعصبی هست
نمیخوام سر سوزنی بهش خیانت کنم
حتی خودمم علاقه ای به اون آقا ندارم و اینو هزار بار بهش گفتم.
الان نزدیک به چهار ماهه که دست بردارم نیست.
دوستمباهاش نسبت داره و وخیلی وقت ها به اونزنگمیزنه ودرد دل میکنه
خوشبختانهدوستمخیلی عاقل ومیدونمکهبهمن چیزی نمیگه تا ذهنمنمدرگیر نشه وبااونخیلی صحبت میکنه تا بیخیال من شع
اما خب گاهی هم از دهنش در میره یه چیزایی میگه.
بدیش به اینهکهخونموپیدا کردهومیاد از دور به خونمون نگاه میکنه. ماشینشومیدونم چیه وهرپقت مدل ماشینشواز پنجره نژدیکخونممیلینم میترسم کهنکنهاونه
چون بیش از بارها این کارو کرده.
ومیگه با دیدن خونمکمی اروممیشه.
دلم براش میسوزه
ومیدونم این دلسوزی بیجاست
دلم میخواد راهی پیداشه تا از من دست بکشه ممنون میشم کمک کنید
ممنون از کانال خوبتون ،اینکههیشکی،هیشکی رونمیشناسه از پوان های مثبت این کاناله
#ایدی_ادمین 💜👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
سلام لطفامنم. راهنمایی کنیدمن نزدیک به پنجاه سالمه سی ساله که باهمسرم زندگی میکنم من ازاول ازدواج خانواده همسرم خیلی توی زندگیم دخالت کردن ومنوادیت کردن من باخودم عهدکردم که هروقت پسرم ازدواج کردتوی زندگیشون دخالت نکنم بجزاینکه خودشون ازم کمک بخوان الان پسرم حدوددوساله عقدکرده باهمون دختری که خودش پسندیدازحق نگذریم عروسم دخترخوب وقانعی ولی بعضی وقتهاکارهای میکنه که واقعادلم ازش میگیره هروقت جای دعوتیم بخصوص مهمانی زنانه من بهش زنگ میزنم که بامن بیادچون دعوتش میکنن میگه شماراحت باشین خودتون برین بجزدعوتیهای واجب هیجابامن نمیادواین منوخیلی آزارمیده چون من دخترندارم وعروسموواقعادوست دارم یابعضی وقتابامن لجبازی میکنه وآگاهانه وبابی محلی کارخودشوانجام میده ومن خیلی دلگیرمیشم بااینکه میفهمم ولی به روی خودم نمیارم وحالااحساس میکنم ازسادگی ومهربونی من سواستفاده میکنه ببخشیدطولانی شدلطفامنوراهنمایی کنیدمن یکباردیگه به شماپیام دادم ولی جوابموندادین منتظرهستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
تورو خدا پیام منو بزار.
دیگه بریدم اگریه ذره ایمانم بلغزه و بهم همینجور فشار بیاد شک ندارم خودمو میکشم.
من سه تا بچه دارم .۴ ساله همسرم معتاد شده. نه منطق صحبت سرش میشه.. نه پدری بلده نه همسری. دیشب فقط بخاطر اینکه یه کلام گفتم یکم بیشتر بمون پیشمون یه بلوایی بپا کرد که نه بچهام تونستن شام بخورن نه خودم. هرچندبه خودم مدااام میگه حتی اندازه تلف چایی حرامت اگه خونه من چیزی بخوری.. ازونطرفم نمیزاره برم سرکار. من حرام و حلال سرم میشه.. از بس تو خونش گرسنه موندم زخم معده شدید گرفتم.. از صب که بیدار میشهتا ساعت دو و سه نصف شب میره صحرا پیش دوستای معتادش مصرف کردن. نه تو بارداری همراهم بود نه زایمان .حتما میگید برای چی بود سه تا بچه بیاری.. ولی من سر بچه اخرم که باردار بودم بهش شک کردم و فهمیدم که معتاده..
بخدا دیگه بریدم.. میام ول کنم برم پس بچهام چی.. میام بمونم خب منم ادمم زیادم سنم بالا نیس۳۲ سالمه منم دل دارم همسرم باهام بگه بخنده بریم بگردیم سر سفره باهم خوشحال بشینیم یه لقمه غذا بخوریم.. نه اینکه مدام برگرده بهم بگه تو توی این خونه فقط حکم نوکر بچهامو داری و داری فطریه بچهامو میخوری و اونم حرامت..مدام میگه تو زن من نیستی.. خانما خوب میدونن چقد دردناکه این حرفا..
هزاار بار از طرف مردای دیگه بهم پیشنهاد دوستی شده ولی من ادمش نیستم که محبتی که توی خونه نیست رو بیرون گدایی کنم .شمارو بخدا راهکار منطقی بهم بدید.. یه راهکاری که عملی باشه.. نه شعار..
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ۱۱ سال پیش سنتی ازدواج کردم یک سال و هشت ماه عقد بودم هر بار تقاضایی از شوهرم داشتم مادرشوهرم با دخالت میگفت تا وقتی که عقد هستید خرجت به عهده پدرته و نزاشتن کوچکترین خرجی بکنن
عروسی کردیم هر بار چیزی میخواستم سریع به مادرش گزارش میداد اونم میگفت نداره وسیله خراب میشد میگفت میخواست خراب نشه و از بس برای هر چیز کوچکی چیز خورد میکرد و کتکم میزد خیلی وقتا کوتاه اومدم بزرگترین اشتباهم هم این بود که یه فرشته نازنین را به زندگی پرمشکلم اضافه کردم و تازه علاوه بر خودم حالا دیگه برای بچم هم نمیزاشتن خرج کنه و هر بار با دعوا و چیز خوردن جلو رفت تو این سال ها اون هر چی در اورد خرج رفیق بازی و لباس خودش و اسب اسطبلش کرد ولی حالا به رسیدم به جایی که دیگه هیچ جوره حاضر نیست حداقل برای لباس پول بده یکساله دیگه چون خانوادم هم نمیتونن برای بچم لباس بخرن بچم لباس کهنه باقیه را بپوشه چون قبول هم نکنم بچم مریض هم بشه براش مهم نیست نهایت با کلی دعوا یه دکتر بیاد ببریم و الان سه هفته اس با قهر که میگم سردمه کفشام پاره اس چادرم قرمز شده و لباس گرم ندارم و بچم هم لباس کهنه ها هم کوچیک شده و دستاش و سرش یخ میکنه کلاه و دستکش نداره یک میلیون و پانصد ریخته به کارتم و حالم بد شد چون واقعا نمیدونم وقتی همش واجبه کدومو بخرم ازتون کمک میخوام این پولو را برگردونم به خودش که بگه بعد این همه سال دوباره رام شد یا هیچی نگم قید خودم بزنم فقط برای بچم بخرم
میدونم داره ولی حاضر نیست به خرج نیست الان هم یه هفته اس قهر کرده چون حاضر به خرج کردن برای خونه نیست و مادرش هر چیز کپک و خراب میشه را میده میگه ببر خونه چیز گفتم و از خواهرشوهرم کمک گرفتم اونم به مادرش گفته چرا اینقدر اذیت میکنه میگه چرا به اون گفتی مادرم لطف میکنه چیزای خراب و کپک زده را به ما میده تو بی چشم و رویی
اینم بگم با زبون خوش خیلی حرف زدم ولی براش اصلا مهم نیست
#ایدی_ادمین 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
یه رفیق دارم خیلی ازدست شوهرش زجرکشیدشوهرسرکارمی ره معلوم نیس پولش وچی کارمی کنه همشم قسم دروغ می خوره وحتی خرج این بنده خداهم نمی کنه همش بهش می گه پول ندارم خسته شده حالادیگه ازنظرعاطفی هم شوهربه این بنده خدااصلاهیچ توجهی نداردگفته ازشمابخواهم اگرذکری دعای هس که بخونه تاشوهررسوابشه می خوادبدون پولش وخرج زنهامی کنه اخ تازگی بهش شک کردتوروخدااگردعای می دونیدکمک کنید یاذکری که بخونه تاشوهرش رسوابشه ومچه شوهرشوبگیربعد۱۶ سال زندگی حتی بچه هم ندارن وخودشوهرمشگل داشته وایشون پاش موندن حالاهم شک کردبهش پولشم نمی ده گفته توروخدادعایاذکرمی دونیدبگیدکه ایشون واقعارسوابشن که چه کارهس یاچه می کنه ومچشوبگیرممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
اگه کسی میتونه منو راهنمایی کنه داغونم من بیست سال ازدواج کردم یه پسر ۱۸ ساله دارم همسرم مردی مهربون دلسوزی هست ولی من با رفتارای مزخرفم داغونش کردم چند وقت یه بار سر چیزای جزئی باهاش بحث میکنم ولی اون خیلی صبوره ولی امروز با دعوای من از خونه رفت با کلی التماس برگشت نمیخواد قبول کنه من از نظر روانی مشکل دارم التماسش میکنم منو ببره دکتر روانشناس ولی قبول نمیکنه میگه چیزیت نیست خودم احساس میکنم از نظر روانی مشکل دارم همیشه دلشوره پسرم وهمسرمو دلرم وقتی میرن جایی ترس از دست دادنشون داغونم کرده تو این بیست سال چند بار قرص خوردم خود کشی کنم تا همسر وپسر زندگی راحتی داشته باشن ولی نشده حتی یه بار اینقدر به همسرم گیر دادم که رفت زن صیغه کرد فقط به خاطر این که من بفهمم چقدر دوستم داره ولی من آدم نشدم البته از یه شهر دیگه صیغه کرد حتی یه بارن پیشش نرفت فقط خرج زندگیشو میداد نه ماه به طرف دیگه باهاش رابطه نداره صیغه اشو پس گرفت وقتی صیغه کرد صادقانه بهم گفت قایم نکرد کسی میتونی راهنماییم کنه دارم داغون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وخدا قوت به شما من پسرم 14 سالشه وتوخونه خیلی من وخواهرش رو اذیت میکنه مثلا از کنار خواهرش رد میشه یه پس گردنی میزنه همیشه باهم دعوا دارن سر سفره میشینه خواهرش رو اذیت میکنه هر کاری کردم درست نمیشه . یه سوال دیگه هم دارم همسرم خیلی به حرف من گوش نمیده بیشتر حرف آدمهای بیرون روش تاثیر داره باید باهاش چکارکنم خیلی باهاش حرف زدم تاثیر نداره
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ممنون میشم مشکل منم بذارین
منوشوهرم ۲سالی هست ازدواج کردم وزندگی خوبی داشتم الانم یه دخترکوچولودارم ولی چندوقتیه شوهرم به حرفام گوش نمیده سرکاردرست وحسابی نمیره یا اگرم میره ۲ میره دیگ نمیره بهونه میاره سرکاری خودش دلش بخوادمیره بیمه هم نیست همش دعوامون میشه تاوقتی توخونه نیستم حالم خوبه وقتی توخونه میام یجوری میشم همش بهش شک دارم وهزارجورفکروخیال میکنم یه زن عموهم دارم تو کارجادو ودعا طلسم ازاینجورکاراست چشم دیدن ماروهم نداره همش حس میکنم همون یه کاری کرده چون خونش نزدیکمون خودشون ودخترش بیشتروقتا میان برای از بین بردن دعا اینجورچیزا باید چکارکنم چکارکنم که شوهرم مثل قبل بشه بحرفام گوش بده دیگه واقعا خسته شدم اززندگیم لطفا کمکم کنید التماس دعا🙏
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام وخداقوت . من کمی درددل دارم من تقریبا22سال از زندگیم میگذره از اول زندگی خوبی نداشتم چون ازیک خونواده آشفته خارج شدم وبه یک خونواده بدترواردشدم.شوهرم اوایل خوب بود ولی خونوادش مخصوصا جاریم منو خیلیراذیت میکرد ما تویک حیاط قدیمی که مال مادرشوهرم بود هرخونواده تویک اتاق زندگی میکردیم .خلاصه جاریم ازمن خوشش نمی اومدو منو خیلی آزارمیداد .راه برگشت نداشتم .بایدزندگی رو ادامه میدادم .چندسال بعد شوهرم عوض شد.رفیق باز شد معتادشد حالا اونم اضافه شده بود به اینها.من یه دختر داشتم .ازاون زمان احساس تنهایی میکردم .دیگه هیچ کسی رو نداشتم .خواهرام وبرادرام هرکسی به فکر خودش بود.اصلا مهم نبود براشون من چطورزندگی میکنم .اصلاآرامش نداشتم حالم خیلی بد بود .همش دنبال شوهرم بودم که چرانمیاد.بعدازچندوقت بایه دختره دوست شده بودواصلابه اون نگفته بود.زن وبچه داره.به من چیزی نمیگفت صب میرفت بیرون شب می اومد خونه .اصلا به فکرزن وبچه نبودروزهای بدی بودنفهمیدم بچهام کی بزرگ شدن .چون همش اعصابم خوردبود.بعدازچندوقت اون دختره خودش کنده شد فهمیداین بدردنمیخوره وپولم نداره رفت دنبال بعدی.دورزدناش با این واون بود فقط شب یادش می اومد بخاطر کار خودش منم هستم .خیلی رفیق باز بود میرفت خونه دوستاش تا ساعت 2یا3می اومد خونه .خلاصه 20 سال اززندگیم بااین مردگذشت هیچی نفهمیدم .هرجاباهاش میرفتیم همش دعوامون میشد بعددیگه جایی باهاش نمیرفتم یه چیزی خراب میشد تا چندماه درست نمیشد.یه کارایی رواینقدرسروصدامیکردتادیگه بهش کاری نگیم .بعداز20سال که دیگه سن وسالش رفته بالا الان بهترشده ولی من نمیتونم گذشتم رو فراموش کنم انگارمثل یه زخم شده خوب نمیشه تایه حرفی میزنه تیکه میندازم بهش .میگه دوستت دارم نمیتونم باورکنم چون اگه منودوست داشت این همه سال منو اذیت نمیکرد.شاید بخاطراینکه توسن پایین ازدواج کردیم من 19 سالم بودوهمسرم 20بوداین همه مشکلات داشتیم .ودلسوز هم نداشتیم هوامون روداشته باشه.اینویادم رفت بگم همسرم کارگربود بسختی صب بیدارش میکردم بره سرکار خیلی وقتهامیخابید ونمیرفت مثل خفاش شبها بیداره وصبحها خوابه هنوزم همینجوریه.خلاصه 6 ماه ازسال بیکاربود6ماه کارمیکرد.حالااینهمه مشکل داشتیم بی پولی هم یه مشکل دیگه من بود هیچ وقت نتونستم لباس خوب برا بچهام بخرم همیشه ارزونترین لباس رومیخریدم.الان همسرم خوب شده ولی حال من خوب نمیشه همش احساس تنهایی دارم نماز میخونم قرآن میخونم دعاهارومیخونم بهترشدم ولی نمیتونم نمیدونم چرانمیشه ببخشید طولانی شد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خوبی حبیبه خانم توروخدا این پیاممو بزارین گروه خیلی خیلی فوری هستش قسمتون میدم بزارینش گروه من موقعی که ۱۴سالم بود توسط شخصی بک ارتم رو از دست دادم الانم بعد گذشت ۵/۶سال برادرم فهمیده(بماند از کجا)والان میگه باید زنش رو طلاق بده وتورو بگیره توروخدا بگین من چیکار کنم میگه اگه تورونگیره میکشمش اگرم بریم قوه قضائیه حکم اعدام یا عقد میدن من چیکار کنم توروخدا بگین بخدا حالم بد تا من میام زندگی کنم همه چیز بهمومیریزه اتفاق پشت اتفاق واسم میوفته به سرم زده خودکشی کنم حتی پشتکنکوریم من بخدا نمیتونم دیگه کشش ندارم دیگه خسته شدم چه غلتی بکنم من😭من نمیخوام باهاش ازدواج کنم حالم ازش بهم میخوره نمیخاااام اگه برم دکتر برای بکارت تشخیص میشه داد کی پاره شده یا خیر؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام حبیبه خانم گل خسته نباشید تشکر از گروه خوبتون از راهکارها خواهرانم درد دل کردن کلی اعصاب انسان را آرام میکند فکر میکنی از تمام جاها داری کمک میگیری تجربه دیگران حتی یکراهکار خوب مثبت بشنوی کلی گره از کارت باز میکنه
دوستان خواهران گلم خانمی هستم ۴۰ سال سن دارم دارای ۴ فرزند پسرم ۱۸ سال دخترم ۱۶ دختر دوم ۱۳ وپسر کوچکم۷ سال به خدا با ی دست کارگری شوهرم ازون آدمای بد اخلاق بد قلق دعوایی به خاطر بچه هام پای همه چیزش ساختم دیگه خودم خونه های مردم کار میکردم فرش تمیز کاری خدا میدونه با لقمه حلال حلال تا یکم شوهرم سنش رفت بالادست از کاراش برداشت حتی به مادرم نمیگفتم خدای نکرده خیانت نه فقط بد اخلاقی خودم همه جور پای زندگیم ب ی مو رسید خدا راشکر پاره نشد الهی شکر
بچه هام با بد بختی لباس از خیریه محل لوازم تحریر از این اون بزرگ شدن
الان ی سوال داشتم پسرم رشته الکترونیک خونده در شهر قشنگ شیراز دانشگاه ملی قبول شده ۸ ساعت راه میخاستم ببینم کسی از عزیزان میدونه اگر بخواهد برق قدرت همون تکنیک بخونه آیا راهی داره توی دانشگاه چون خیلی دوست دارم قدرت بخونه خدا راشکر درسش خوبه به برق علاقه زیادیییی داره اگر کسی بلده تجربش داره راهنماییم کند ببخشین عزیزای دلم زیاد طولانی شد برای عاقبت بخیری تمام جوونهای ایران عزیزم دعا کنید برای بچه های من عاجز هم دعا کنید
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
سلام حبیبه جان خسته نباشی گلم .حقیقت وقتی درد و دلهای بچه های گروه رو میخونم یهویی دوست داشتم منم یه درد دلی از سرگذشتم بکنم و دوستان منو راهنمایی کنن .۳۵ سالمه سال ۸۶ ازدواج کردم حدود ۱۵ ساله که چهار ساله جدا شدم. علت جداییم هم این بود ک شوهره اهلی نبود . اهل کار کردن نبود. دنبال زن و دختر مردم بود عرق میخورد جلو خانواده خودم و خودش دائم منو سبک میکرد تو کوچه خیابون منو میزد جلو مادرش موهامو میکشید .خلاصه بگم هیچ عزت و احترامی برام قاعل نبوداسپرمش صفر بود بچه دار نمیشد خودم سالم بودم اخ که چه ماهایی مث دیونه های امیدوار بی بی چک میزدم.بعد چهار سال به پیشنهاد مادرشوهرم یه پسر که تو بیمارستان مادرش زاییده بود بهم دادن این بچه رو مثل چشممام تا هفت سالگی بزرگ کردم. ک متاسفانه موقعی ک جدا شدم چون خیلی منو ازیت کرده بود نفهمیدم مهرو نفقه و بچه رو بخشیدم با اینکه از دار دنیا هیچی نداشتم.فقط میخاستم جونمو آزاد کنم. هنوزم این بچه رو پیش خودش نگه داشته چند ماه یه بار به زور میارتش ببینمش الان ۱۲ سالشه بچه خیلی میخاد بیاد پیش من ولی پدرش نمیزاره فقط میخاد خون تو جیگر من بکنه اوایل خیلی زجر میکشیدم بچه رو نمی اورد ولی الان به رو خود نمیارم ک عصبانی نشم. حبیبه جان توی مجردیم یه ادم شادو شنگول بودم ک صدای خنده هام تا هفت اسمون میرفت. یه وقتایی ک از شوهرم کتک میخوردم. بلد نبودم اخم کنم با خودم میگفتم چه جوری اخمکنم که بفهمه ناراحت هستم.خلاصه که یک روز خوش اززندگیش ندیدم.الان ک پونزده شونزده ساله از زندگیم میگذره و با اینکه چهار ساله جدا شدم. این بشر عصابی برام نگذشته خیلی عصبی هستم بارها و بارها فکر خودکشی کردم حالم بد میشه واقعا واقعا نمیدونم چیکار کنم. توی خونه پدری هم زندگی میکنم . همه میگن برو سر کار ولی دیسک چهار و پنجم زده بیرون نمیدونم چکاری بکنم . سرمایه کاری هم ندارم. واین هم بگم بعد از چندماه از طلاقم سردرگم بودم که باز با چشم بسته با یه پسر دو قطبی عین شوهر سابقم دوست شدم و دوسالی باهاش بودم خیلی باهاش خوش میگذشت ولی اون قبل از من یه معشوقه یی داشت ک ده سال از خودش بزرگتر بود و من خبر نداشتم. و این خانم بشدت منو ازیت میکرد و فحاشی میکرد منم که به این پسره عادت کرده بودم . به سختی بعد از دو سال ازش جدا شدم .و دو سال تمام باهاش قهر کردم ولی اون هرروز میومد تو کوچه مون ک بوی منو حس کنه. منم بدم نمیومد دوسش داشتم ولی نمیتونستم دیگه نگهش دارم. بعد از گذشت دو سال دیشب از نبودش تا صبح زجر کشیدم. تنها هستم دوست ندارم خودمو دست و پا این پسرای ... بندازم. حقیقت همه میگن ازدواج کن . ولی نمیدونم چرا حس میکنم این آزادی الان و بعدی ک شوهر کنم ندارم فک میکنم حق زندگیو ازم میگیرن واقعا سر درگم هستم تو دنیای خودم نمیدونم چیکار کنم . دوستان اگه نظراتی پیشنهاداتی دارن برام بگن. مرسی
#ایدی_ادمین ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
۲۴ ساله بودم و پرستار که با اجبار خانوادهام با شوهرم که ۳۵ ساله بود ازدواج کردم. خودم را متقاعد کردم که بعد ازدواج علاقمندی میاد و عشق در نگاه اول شاید عاقلانه نباشه. دوران عقد ارامی نداشتم هم کارش عسلویه بود مهندسه هم تک پسره و هر ۴۰ روز مرخصی میگرفت و میومد یک هفته به شهر محل زندگیمون درگیر حل و فصل کارهای خانوادهش بود و برای من خیلی وقت نمیگذاشت. اعتراض میکردم میگفت چارهای نداره و بعد عروسی درست میشه و کنار همیم. بعد عروسی فهمیدم مشکل انزال داره جوری که۳ ماه تو خونه خودم دوشیزه بودم. یک هفته بعد مراسم عروسی با وجودی که تعهد داده بود بعد ازدواج کارش را منتقل کنه به شهرمون، زد زیر قولش و دوباره رفت اما یکماه یک هفته برمیگشت دفعه اخر یکماهه باردار بودم که پافشاری کردم و همراهش رفتم. برای زایمان برگشتم به شهرمون و تا ۷ ماهگی بچهام دور بودیم بعد از اینکه فرزندم ۷ ماهه شد و قرارداد کارش به اتمام رسید باز کارش را منتقل کرد شهر دورتری و باز با پافشاری همراهش رفتم. کلا از همون ابتدای عروسی با توجه به اینکه گرم مزاج بودم باهاش به مشکل خوردم اما هر کاری کردم دکتر نرفت ، درمان نکرد و همکاری نکرد. میگفت مشکل از تو هست و من مشکلی ندارم. از ابتدای عروسی تو یک اتاق بسترش را جدا کرد و نسبت به مسائل زناشویی سرد بود. به سختی طی سالها بستر را یکی کردم. به جایی رسیده بود که اگه خودم هم برای رابطه پیش قدم میشدم پس میزد و با عناوین زشت من را بارها از خودش میروند. رابطه شده بود ۶ ماه یکبار اون هم دست و پا شکسته بخاطر مشکل زودانزالی و عدم نع وظی که متعاقبش ایجاد شد. سربسته به خانوادهم هم گفتم چند بار قهر کردم اما حمایتم نمیکردن و راه پس و پیش نداشتم. جدا از این زبان تندی داره. تنها زنی که براش ارزش داره مادرشه و هر چی درمیاره خرج خانوادهش میکنه با وجودیکه انها احتیاج ندارن. به نیازهای روحی و جسمی من و بچه ها بی تفاوته. فقط شکممون را سیر میکنه و تو همکف منزل پدرش که دو طبقه هست ساکن هستیم. بماند که خانوادهش هم چقدر ازارم دادن .
با وجودی که برام سخت بود اما تحمل کردم و خودم را متقاعد کردم که شوهرم از لحاظ جن سی مشکل داره و سردمزاج هست و به خاطر تربیت خانوادگیش هم شخصیت وابسته داره.
سال ۹۴ کارش را منتقل کرد به شهر خودمون. تو زندگی همراهش بودم با همون رویه ای که داشت سر کردم . با وجودی که هیچ موقع سر موبایلش نمیرفتم ۵ سال پیش اتفاقی توسط پسر بزرگم از تو موبایلش فهمیدم بعد دو سال رابطه دوستی زن بیوه ای که ۵ سال از خودش بزرگتره را ۸ ساله صیغه کرده و همه جوره تامین عاطفی و مالیش کرده ولی چندسال یکبار در حد ضرورت با منت برام خرید میکنه. دنیا رو سرم خراب شد. من که دیده بودم شوهرم مشکل جنسی داره ده سال مخفیانه زن صیغهای داشته فقط کنار من که بوده عین یک جنازه نقش ادم سردمزاج را بازی میکرده. بعد فهمیدن چندماهی با بچه ها رفتم خونه پدرم باز هم حاضر نشد طلاقم بده حتی گفتم مهریهام را میبخشم و شرایط خونه پدرم مساعد نبود و به خاطر بچههام بلاجبار برگشتم. بهش گفتم چرا این همه سال زن جوان و گرم و با محبت خودت را تشنه نگه داشتی و رفتی با اون زن، گفت از روز اول تو را نمیخواستم و ازدواجم با تو زوری بود. بدجور دلم شکست. روح و روانم نابود شد. من که با کم و زیادش، با اخلاق تند و بی محبتیهاش با نبودنهاش با کم کاریهاش با ازارهای مادرش همه جوره ساخته بودم. انتظار شنیدن هر حرفی را داشتم جز اینکه بگه تو را نمیخواستم.گفت هر کاری کردم تا خودت ول کنی بری اما نرفتی. گفتم بهم میگفتی چرا هیچ وقت به زبان نیاوردی؟ مگه زندگی با وجود ۲ بچه خاله بازی بوده؟ خلاصه کنم پسر بزرگم امسال دانشجوی مهندسی کامپیوتر شریف شده و پسر کوچکم هشتم تیزهوشانه و تو سن بلوغه. الان هم ۴۵ سالمه شاغل نیستم. از خانمهای عزیز کانال، از اقایون و برادران بزرگواری که نوشته من را میخونن تقاضا دارم به سوالات من جواب بدن.
• ایا یک مرد تو ۳۵ سالگی را میشه اجبار به ازدواج با دختری کرد که دوستش نداره؟
• ایا مرد با وجود عدم علاقه یک زن را تا بیست سال همراه خودش میکشونه و ازش بچه دار میشه؟
• ایا مردی که تو رابطه با من عدم نعوظ داره و نمیتونه رابطه جن سی معمولی داشته باشه با یک زن دیگه مشکل نداشته؟
• جای من بودید چه رفتاری باهاش داشتین؟ باز بمونم سر زندگی؟ دیگه انگیزه موندن ندارم
من شخصیت وابسته و اویزون ندارم. خداوکیلی حسرت یه کلمه محبت امیز به دلم موند. با وجود گرم مزاج بودنم به خاطر سرکوب غریزهام صاحب هزار درد شدم اما متعهد و وفادار موندم. بارها بهش گفتم مهریه ام را میبخشم طلاقم بده راضی نمیشه. مهریه را یکجا میتونه پرداخت کنه چون زیاد نیست
• چرا حاضر نبوده تو تمام این سالها طلاقم بده با وجودی که ازش بارها خواستم؟ اون که به گفته خودش از اول دلش با من نبوده چرا نگهم داشته؟
#ایدی_ا
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام به حبیبه خانم و اعضای محترم کانال! اون عزیزی که به نام زینب خانم داستان زندگیشون رو نوشتن اول با نوشته ی شوهرشون بعد هم خودشون... من هر روز پیگیر داستانتون بودم تا به امروز که توصیه هاتونو خوندم... من ۳۴ سالمه ده ساله ازدواج کردم شوهرم ازدواج دومش بود ولی من ازدواج اولم. ما قبل از عقد ۱۰ جلسه مشاوره رفتیم و در نهایت گفتن ازدواجتون ۸۰ درصد با موفقیت هست اما الآن به بن بست خوردم خیلی زیاد داغونم. شوهرم بشدت خانواده دوسته هر چقدرم اونا بی محلی بش بکنن بازم حاضره براشون هر کاری انجام بده. من خودم طلبه هستم و سطح ۳ حوزه درس میخونم. اوایل شوهرم تا حدی رعایت میکرد و در حضور من به طلبه ها ناسزا نمیگفت ولی الآن دیگه براش مهم نیست. براحتی فحش و بد و بیراه میگه حتی چند بار گفته دیگه نمیخام حوزه بری ولی اصرار من و البته کم نگذاشتن برای خونه داری و بچه داریم باعث شده کوتاه بیاد. شوهرم بشدت از لحاظ جنسی ضعیف هستن تا حدی که در سال چهار یا پنج دفعه مایل به رابطه هستن. اینو از اوایل عقدم متوجه شدم ولی اهمیت ندادم. البته راهیم نداشتم که بخام اهمیت بدم. تمام طلاهام رو فروختم تا بتونیم یه ماشین بگیریم. من بیماری لوپوس دارم و باید زیر نظر پزشک دارو مصرف کنم. هدفم از فروش طلاهام راحت شدن خودم بود که هر یک یا دو ماه یه بار نخام به بقیه رو بزنم و ماشین قرض بگیرم برا دکتر رفتنم. ولی الآن من باید با اسنپ برم کارامو انجام بدم و ایشون مداااااام در اختیار خانواده اشون هست. دو سال پیش عمل تعویض مفصل لگن انجام دادم ولی قبلش باید با اتوبوس میرفتم و میومدم. خودم تک و تنها، بعد عملم که خیلی راه رفتن برام مشکله هزینه ی اسنپ میده و میگه خودت برو درحالیکه خواهرشوهرم هر جا خاست بره بازار یا مهمونی یا تفریح یا گشت و گذار، هر جایی، باید برادرش ببره ش و بیاره ش، هر وقت از شبانه روز باشه، هیچ کس هم اعتراضی نداره درحالیکه شوهرش هست، صحیح و سالم، ماشین هم دارند. خیلی وقتا شده که زنگ میزنه به برادرش که شوهرم تو خونه خوابیده خسته اس تو بیا منو ببر. شوهرمم اکثرا اعتراض نمیکنه و مطیع و فرمانبردارشون. غیر از اون مادر و پدر همسرم هم هستن که برا دکتر رفتن یا هر جایی باید شوهر من بشون برسه.خب مسلمه که با این همه گرفتاری دیگه وقتی برای رسیدن به زن و خونه و بچه براش نمیمونه. من خودم خیلی زیاد بچه دوست هستم دکترم میگه ریسک بارداری دوباره برات زیاده بخاطر همین هر چی التماس شوهرم رو میکنم که دوباره بچه دار بشیم قبول نمیکنه. اوایل به نمازاش هم خیلی زیاد بی اهمیت بود ولی الآن دو سالی هست بهتر شده. من اوایل ازدواجمون به دو مسئله ی( اهمیت ندادن به نماز و میل کمش به رابطه) خیلی گیر میدادم و باید بگم جز اعصاب خوردی برا خودم نتیجه ای نداشت. بخاطر همین دیگه کلا بیخیالش شدم. اصلا برام اهمیتی نداره ولی واقعا میل کمشون به رابطه ی جنسی اذیتم میکنه و رو روحیه و اعصابم اثر گذاشته. مصرف داروهای شیمیائی که بیست ساله دارم میخورم و مشکلاتی که فقط گوشه ای ازشون رو گفتم، بسیار عصبیم کرده. واقعا تحمل ندارم. تا جایی که اگه بگم بحد تنفر از خودش و بخصوص خانواده اش رسیدم، دروغ نگفتم. تو خونواده ای بزرگ شدم که ذره ای محبت ندیدم که یاد گرفته باشم. شوهرم هم که اصلا بلد نیست زن داری معنیش چی هست؟؟ چند وقته خیلی از خودم و زندگیم بیزارم. فقط به مرگ فکر میکنم. همه اش میگم کاشکی خدا حرام نکرده بود خودکشی رو. واقعا بریدم. دارم با کسی زندگی میکنم که ذره ای براش ارزش ندارم. فقط اولویت اولش خانواده، بعد هم رفیقاش ودر مرتبه ی آخر بچه و زندگیش( که البته معمولا دیگه نمیتونه به ماها برسه). خیلی دلم میخاد از شما! زینب خانم! بپرسم اگه در شرایط فعلی من هم بودید بازم همینجوری نسخه میپیچیدید برا زندگیها؟؟؟ از بقیه ی خانما هم میخام اگه راهی دارند که کارساز باشه برا این روحیه ی خراب من دریغ نکنند🙏
#ایدی_ادمین ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت شما عزیز گرامی
سرگذشت عزیزان رو توی کانال که خوندم و راهنمایی مهربونا رو منم گفتم که داستانمو بگم شاید راهنمایی کنن منم مشکلم حل بشه
من ۱۱سالم بود که پدر و مادرم از هم جدا شدن به دلایل متعدد مادرم همش حس میکرد خانواده پدری ام جادو جنبلش میکنن و من افتادم زیر دست زن بابا که ۶سال ازم بزرگتر بود ۱۴سالم بود که به خواهر زاده ناتنی نامادری ام شوهرم دادن و پسرم دوماه مونده به سالگرد ازدواجم به دنیا اومد با شوهرم به شدت مشکلات زیادی داشتم در نهایت بعد از کلی فراز و نشیب و داستان بعد ۹سال زندگی با هزارتا بدبختی طلاق گرفتم پسرمم کنار خودم نگه داشتم بعد از دوسال دوباره با یه نفر که بابام معرفی کرد ازدواج کردم چهارسالو نیمه که ازدواج کردم دوتا پسر خدا بهم داده ولی بازم خیلی با شوهرم اختلاف دارم ۱۶یا۱۷سال ازم بزرگتره پشیمونم از ازدواجم چون درکم نمیکنه همیشه جر و بحث داریم اون بیشتر میگه باید کم مصرف کنیم باید ذخیره کنیم پس انداز کنیم شده گشنه بخوابیم ولی من اینو قبول ندارم خیلی مغروره دعواهم که میکنیم چه من مقصر باشم چه اون من باید معذرت خواهی کنم عزیزای توی گروه نمیدونم تا حالا براتون پیش اومده یا نه احساس میکنم این همه سال این من نبودم که زندگی میکردم انگار یکی دیگه توی کالبد من بجای من زندگی کرده خلاصه بگم که اعمالی ازمن سر زده که الان پشیمونم ولی الانم عصبی میشم اکثر اوقات همیشه تاسف میخورم بخاطر گذشته و نمیتونم حتی یک برنامه روزانه یک زن خانه دار رو در زندگی داشته باشم همیشه شلخته و بی انرژی و عصبی ام تا بچه هام جیغ و داد میکنن کتکشون میزنم تا ساکت شن بعدش عذاب میکشم که چرا زدم اون لحظه که عصبی میشم خون جلوی چشمامو میگیره نمیفهمم چیکار میکنم حتی دوست دارم چاقو بردارم ... یا خفشون کنم یه لحظه بعد تغییر میکنم برا خودم برنامه ریزی میکنم ولی نمیتونم ادامه بدم شب که میخوابم فرداش انگار حافظم پاک شده هیچی یادم نیست یا اصلا انگیزه ای برای هیچ کاری ندارم گاهی یهویی مثل مبایل که باطری خالی میکنه بی انرژی میشم و قدرت هیچ کاری رو ندارم قبلا خیلی خودتحقیری میکردم و از خودم متنفر میشدم که عرضه هیچ کاری رو ندارم و همیشه اوضاع خونم شلم شورباست و کلی هدف و آرزو هایی که فقط تئوری موند توی رویاهام.
ولی جدیدا متوجه شدم ممکنه بخاطر اینه برام دعا میگیرن و همزاد و اینطور مسایل باشه کسی میتونه کمکم کنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
میخاستم پیاممو توی گروه بزارید تا بتونم از راهنمایی بچها استفاد کنم
من19سالمه شوهرم 30سال یک ساله ازدواج کردم
خونه ام کنار خونه مادرشوهرم
اویل ازدواج بی تجربه بودم بهم محبت میکردن منم منظورشون بخوبی برداشت میکردم
تا اینک ی مشکلی بین منو شوهرم پیش اومد من ب خاست خود شوهرم رفتم پیش پدرشو ماجرا گفتم و دوما قهر بود بعد دوماه باهم خوب شدیم خونوادشم خوب بودن
البت تو این دوماه هیچ کدوم از عضای خونواده پا پیش نزاشتن ک اینقد طول نکشه
درکل گذشت و پنج شیش ماه از اون ماجرا میگذره
من بیرون میرفتم تو این ی سال بشون میگفتم حتی یک دسته از کلیدا خونه رو هم میدادم
اما دیه رفت اومدم کم کردم کمتر رفتم ت ای فاصلع حرفو حدیثا بیشتر شد
ک بشینن پشت سرم پیش فامیل حرف بزنن و بگوش من برسه ک من زبون درازم کار خونه نمیکنم و...
من ب شوهرم گفتم اینا ب گوشم میرسه نظرش اینبود ک از وقتی رفتی قهر و بدی پسرشون گفتی دیگه باهات بد شدن و شوعرم ت این مدت خونه ی پدر من نیومده اصللللاا و خونوادشم باخبرن و هیچی نمیگن ما عموزاده ی هم هستیم
خود شوهرم گفت از الان پاتو کج بزاری همی میشه بهونه دستشو
الان مشکل من اینه شوهرم ماهی ی هفته مرخصیه و شرایط جابه جای خونه رو نداره
منم خونه ی پدرم ب دلایلی راحت نیستم عصبی میشم برادرم شبا میومد پیشم ولی اذیت میکرد
ی پنج شیش ماه شبا مادرشوهرم میومد بعد ک دیع من رفتو امدمو کم کردم گفت نمیتونم بیام میترسم و میگه تو بیا اونجا بخاب یکی از براردشوهرت شب بیان اینجا
من نمیخام برم باز براشون عادی بشم بام بد برخورد کنن پدرشوهرم بااو سن جواب سلامم نمیدع بام خوبن ولی باسیاست شوهرم ک میاد لیلی مجنون میشن بام
من دوسشون دارم احترامشون میزارم ولی موندم چیکار کنم تنها نمیتونم وایسم خونه همش بغضم میگیره غذا درس حسابی نمیتونم بخورم دوری خودشام خیلی بم فشار میاره فک کنم وابستش شدم
خونه بابام نمییشه رفت موند خونه مادرشوهرمم میگم باز بیان دخالتاشون بیشتر بشه
و اینک شوهرمم نخود ت دهنش خیس نمیخوره بیشتر مشکلاتم بخاطر همینه ک همه چیو ب ماماش میگه و داداشاش مجردی ک تجربه زندگی متاهلی ندارن راهنمایی بد میکنن و اینم گوش میده
ممنون میشیم راهنمایی کنید
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا 🌸🍃
#پرسش
با عرض سلام و خسته نباشید حضور ادمین و عضوای محترم گروه منم میخواهم از زندگیم بگم و دراخر ازتون درخواست کمک دارم،،خانمی ۴۳ ساله و شوهرم ۴۹ سال ۱۸ سال ازدواج کردیم ثمره این ازدواج یه پسر ۱۷ سال و یه دختر ۱۰ سال هست ما به صورت سنتی ازدواج کردیم از انجایی که پدر نداشتم و برادرم درگیر زندگی خودش بود کسی قبل ازدواج تحقیق انچنانی از شوهرم نکردن وبعد عقدمون بهم گفت اهل تسن هستم و من چون خونه ی پدرم در روستا بود به خاطر حرف مردم نتونستم پا پس بکشم که ایکاش همون موقع طلاق میگرفتم همیشه خونمون بحث شیعه و سنی هست😒 و بماند مادرش چه رفتارهای بدی و حرفهایی رکیکی بهم میزد و ما مجبور شدیم از دست اذیتهاش به شهر نقل مکان کنیم و بعد ازدواج کم کم متوجه شدم شوهرم شدیدا مردی چشم چرون و بد دل هست طوری که بعد ازدواجم مجبورم میکرد با چادر صورتمو مثل پیرزنا بگیرم روزی نیست از زنهای دیگه تعریف نکنه
اسمهای پدر و مادرم را و یا شکمم را مسخره میکنه هر چن خودش میدونه این شکم حاصل زایمان طبیعیم هست واگرم صبرم تموم بش جوابشو بدم پیش بچه ها بهم توهین میکنه و یه اخلاقش اینه قهر میکنه تا من پا پیش نزارم و منت کشی نرم تا هفته ها با من حرف نمیزنه و وقتهایی که از بیرون خونه میاد میرم استقبالش سلام میدم با دستش کنارم میزنه و میگه تو دختر یکی دیگه ایی اونی که واسم میمونن بچه هام
به هر نحویی بود تا الان به خاطر بچه هام باهاش ساختم
مشکل اصلی من از پارسال شروع شده من توسط یه خانمی وات ساپ با گروههای مذهبی اشنا شدم وچن تا گروهم عضو بودم به خود خدا قسم اینجوری نبود وقتمو با این گروهها پر کنم و به زندگیم نرسم انجام همه ی کارام سرجاش بود خونه داری ،اشپزی،بچه داری ،شوهرداری خلاصه اخلاق شوهرم جوریه با هرچیزی بخوام خودمو سرگرم کنم مثل خوندن پیام نمای شبکه ها یا فیلم دیدن یا گوشی دست گرفتن حساس میشه درحالی که نه تفریحی میبره نه مهمونی به نظر شما من ادم نیستم حق ندارم وقتی بیکارم سومو با یه چیزی گرم کنم خلاصه بعد که فهمید گروه مذهبی عضوم بهونه کرد غر زد من زن نگرفتم با اخوند ازدواج کردم کارمون به دعوا کشید و منو بدون بچه هام برد گذاشت خونه ی مامانم بدون اینکه بیاد حرفی بزن بعد یه هفته خودش اومد دنبالم اومدم بهم گفت قرانتو بیار اوردم گفت دستتو بزار روش و قسم بخور از این به بعد نه قران میخونم نه تسبیح دستم میگیرم نه سراغ گوشی میرم فقط برای اینکه دعوا تموم بش و اعصاب خودم و بچه هام خرد نش قسم خوردم از گروهها لفت دادم ولی از وات خارج نشدم بعد دو روز اومد تسبیح رو دستم دید و گوشیمو چک کرد با خانمی که منو گروه عضو کرده بود چت کرده بودم اونارو دید دعوا کرد قسم خورده بودی چرا زیر قسمت زدی به زبونم اومد گفتم کفاره ی قسمم را دادم الان یکسال تمام سرکوفت میشنوم زیر قسمت میزنی کفاره میدی شما بگین ایا شوهر میتونه تا این حد به زنش امر و نهی کنه مگه گروه مذهبی جای بدیه؟؟؟ توی یه مغازه به حرف خواهرم لبخند زدم و شوهرم از بیرون دیده سه ماه زندگی رو واسم جهنم کرده هزار بار قسم خوردم من با فروشنده نبودم میگه به چشمام اعتماد کنم یا به حرف تو درخواست طلاق داده به دو جلسه ی شورای حل اختلاف رفتیم هر دو بارش من گفتم طلاق نمیخوام ولی شوهرم سر حرفش هست بهم میگه اگه غرور داشتی تو هم میگفتی طلاقمو میخوام ۱/۱۰/۱۷ وقت دادگاهمونه نمیخوام زندگی ۱۸ سالمو که با خون دل درستش کردم خراب کنم نمیخوام از بچه هام جدا بشم شما بگین چیکار کنم 😔😔هر روز حس میکنم لبه ی پرتگاهم و هر لحظه امکان سقوطم هست دوماهی هم میشه فهمیدیم شوهرم بیماری پارکینسون داره
پونه هستم
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_و_پاسخ ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا 🌻🍃
#پرسش
سلام حبیبه جان خواهش میکنم اینو ارژانسیش کنید دیگه ابروم در خطره😔😔😔 من پدرو مادرم از هم جدا شدن پدرم یه فرد کاملا بیخیال ینی هیچی براش خیلی مهم نیست جفتشون هم ازدواج مجدد کردن حاصل ازدواجشون هم من هستم و خواهرم یعنی ۲تا دختر منم ازدواج کردم ولی خواهرم دهه هشتادیه و به خاطر نداشتن سینه اعتماد به نفس ازدواج رو نداره الا حدود ۲۱سالشه وبا زن بابام و شوهر مادرم سازگاری نداشت البته بگم تو پرانتز خواهرم خیلی کله شق و سر زبون داره یه جورایی زبون نفهم🥴رابطم باهاش خیلی معمولیه
پدرم سر خود براش خونه کرایه کرد وتنهاش گذاشت وقتی مادرم فهمید بسیار دلخور و ناراحت شد شوهر مادرم بعد چند ماه تونست یه خونه بخره وجابه جا شدن وخونه قبلیه که بازم مال خودشون بود ولی قدیمی دادن دست خواهرم براش کارگاه خیاطی زدن که سرگرم بشه دانشجو طراح لباس هست و دیپلم خیاطی داره و کاملا مستقل شد برای خودش البته یک کدوم از این امکانات رو برای من ندادن حتی نزاشتن درس بخونم😔الان با ۲۵سال سن ۳تا بچه دارم
ولی بحثم الان این نیست این یه توضیج کلی بود😌
خواهرم تا چند ماه پیش محجبه و چادری بود البته نه نماز خون
کلا پدرو مادرم هم نماز خون نیستن وقتی هم من نماز میخونم مسخرم میکنن البته مادرم نه خواهرم وشوهر مادرم بس که شوهر مادرم تو گوششون خوند این روسری چیه مانتو چیه وچادر سر میکنین مثل امل ها وووووو
که خواهر تو چند ماه اخیر خیلی بی حجاب شدن و چادر از سرش افتاده و روسری رفته عقب و مانتو شده فقط بلوز وکوتاه اصلا براش نامحرم مهم نیست تا حالا شوهر من موهاش رو ندیده بود الان بی روسری وازاد میاد سرکوفتی که از شوهرم میخورم هم به کنار من از این موضوع خیلی ناراحتم اینو به مادرم گفتم گفت ولش کن وقتی حرف گوش نمیکنه چکار کنم خودش میدونه اصلا هم براش مهم نیست وخودش هم داره همون راه دخترش رو میره 😭😭😭
به خواهرم خودش گفتم گفت اوه من تو دانشگاه جلوباز میپوشم جلو شما که فرهنگ ندارین اینا رو مبپوشم و به خودش افتخار هم میکنه
یه موضوع دیگه هم هست که اقوام شوهرم همه مذهبی هستن حیرونم چطور تو رویشون سربالا بگیرم😔 یه بار هم خواهر شوهرم بهم گفت من فکر میکردم خواهرت هم مثل خودته میخوایتم واسه پسرم براش خاستگاری کنم😥
دارم دق میکنم نمیتونم بیخیال باشم نمیتونم مثل پدرومادرم بی غیرت باشم منم دختر دارم میترسم از روزی که الگوش بشه خالش مادرم همیشه به دخترم میگه لباس شیک بپوش رژلب بزن از این روزات لذت ببر دختر منم بچه هست ۸سال داره کلا فکرش از لذت بردن خراب میکنن تا براش توضیح بدم و قانعش کنم باز روز از نو روزی از نو بچهام خیلی بهشون وابسته هستن نمیتونم نرم زیاد پیششون حداقل هفته ای ۳بار اونجام پدرو مادر همسرم فوت شدن با جاری هام هم راحت نیستم در کل جای دیگه هم ندارم که برم ازتون خواهش میکنم بگین چکار کنم دیگه طاقتم تموم شده
#ایدی_ادمین ❤️👇
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام خسته نباشیدتوروخداسوالات منم خواهشازودبذاریدکانالتون اورژانسی هست شوهرم الکل میخوره عرق میخوره بخداخسته شدم ازدستش من به زورخانوادم بااین آدم ازدواج کردم 😔خیلی سختی وزجرکشیدم خیلی خواستگارداشتم اماازبخت سیاه من سرنوشتم اینجورشد۲تابچه دارم یک دختر۸ساله ویک پسر۴ساله بخدابریدم ۱۲سال هست باکم وزیادش باخوب وبدش ساختم باخانوادش ساختم اماجدیداخیانت دیدم ازش یک ارتباط تلفنی وپیامکی بایک نفربرقرارکرده شمارشوبرداشتم به نظرتون چطوراززندگیم بیرونش کنم جرئت رودروحرف زدن راباهاش ندارم چون مشکل عصبی دارم وقتی بایکی بحثم میشه قلبم شروع میکنه به تندزدن وسوختن چون دریچه قلبم شله ودست هام بی حس میشندطوری که انگارقطع شدندودهنم خشک میشه به فاطمه ی زهرا۳۴سالمه هرکی منومی بینه میگه وای ننه حیف توچقدرمظلومی چقدربی سروصدایی بخداتوخونه مادرشوهرم زندگی میکنم باجاریم ۳خانواده ایم در۳طبقه ولی بخداخسته
🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸
سلام .
بنده 33 سال دارم 17 سال ازدواج کردم ..وشوهرم 39ساله
دوتا دختر دارم 14 و 3 ساله ...
شوهرم تک پسره و 4 تا خاهر داره از همون اول زندگی تا الان پدرو مادر و خاهرااش خیلی بهم تو توهین و تحقیر بی احترامی کردن ..هیچ وقت شوهرم پشتم نبود خداشاهده ب جان دخترام اصلا ب خانوادش کوچکترین بی احترامی نکردم در قبال این همه بلایی و سرم اوردن
یکی دوتا نیست ولی من بازم ب خاطر عابرو و زندگیم ودوست داشتم چیزی بهشون نگفتم و ..ولی شوهرم هیچ وقت بهشون چیزی نگفت حتی از گل نازکتر مبادا ناراحت بشن دلشون بشکنه همیشه هرنیش و کنایه ایی ک مادرش و خاهراش میزنن میگه .منظوری ندارن شوخی میکن ..منم گفتم شوخی یک بار ..دوبار 10 بار ولی..هروقت بهش میگفتم منم آدم هستم چرا اجازه میدی ب من فحش بدن چیزی ب خانوادت نمیگی .. من ناراحت بشم برات مهم نیست ولی اونا برات مهم هستن میگه اشکال نداره چون تو زن من هستی اشکال نداره ..ولی اونا نباید ناراحت بشن
میگه حالا ماهی یک بار یا هفته ایی یک بار میخان فحش بدن حرف بزنن چی میشه ..
.همیشه طرفداریشونو میکنه هیچ وقت .با عدالت قضاوت نمیکنه همیشه ناحق طرفداری خانوادشومیکنه .همیشه ی خدا حرفشونو گوش میده دهن بین هستش اصلا دل نداره اونارو ناراحت کنه ولی خودش میبینه اونا با حرفاشون با کاراشون جیگرمن و تیکه تیکه کردن منوعصبی کردن ولی هیچی نمیگه انگار نه انگار که چیزی شده ولی من هیچ وقت خداشاهده ب خانوادش با این همه بی احترامی کوچکترین بی احترامی ب خانوادش نکردم ولی شوهرم همیشه ازمن طلبکاره میگه تو مقصری همش بخاطر اینا دعوا داریم
نمیدونم چیکار کنم ینی من اومدم تو زندگیش فحش بخورم بی احترام بشم
🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸
سلام وقتتون بخیر . من تازه عضو کانالتون شدم بسیار لذت بردم . خدا خیرتون بده .
میشه دوستان ب منم کمک کنید . خانمی هستم ۳۹ سالمه دوتا بچه دارم پسرم ۲۰ سالشه سربازه
و دخترم ۱۳ سالشه کلاس هفتم .
از اول زندگی ارومی نداشتم با همسرم خیلی اختلاف داشتیم . مشکلات هم برمیگرده ب خانوادش خیلی روی خانوادش حساس بود و وابستگی شدید ب خواهر و مادرش داشت طوری که اونارو ترجیح میداد ب خانواده خودش اونا در اولویت اول بودن .. منم که یکی از فامیلای خودم ب علیه شوهرم تحریکم میکرد هر چی بهم میگفت جواب عکس میگرفتم تا جایی که چند بار تا مرحله طلاق رفتیم. گذشت و مادرش برحمت خدا رفت و خواهر عروسی کرد زندگی ما اروم شد
بگذریم این خلاصه ای از زندگی گذشته ام بود بچه هام تو میدان جنگ بزرگ شدن الانم پسرم خیلی عصبی و کم حوصله و دخترم همینطور
مشکلم اینه که رفتارم اصلا با دخترم خوب نیست دنیامون خیلی با هم فرق داره خیلی بهش سخت میگیرم دوست داره موهاش بیرون باشه و تیپ امروزی داشته باشه من هم بشدت حساسم نماز هم که حوصله نداره . خلاصه بگم اخلاقم خیلی باهاش تنده بخاطر مو هاش و طرز لباس پوشیدنش اخه خانوادهامون خیلی مذهبی هستن
میدونم که هم تو سن حساسه ولی دست خودم نیست. نمیدونم چکار کنم که نماز بخونه و رو حجابش حساس باشه 😔 اینم هم بگم دخترم خیلی خوشگله حیفم میشه
میشه دوستان با تجربیاتی دارید راهنمایی کنید
با تشکر از کانال خوبتون
#ایدی_ادمین 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#ادمین : عزیزای دلم اعضای محترم کانال #شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
به درخواست مکرر شما مبنی بر پرسش و پاسخ با حضور کارشناس لطفا همگی عضو کانال پرسش و پاسخ کارشناسان بشید ❌❌❌❌❌👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
فقط ظرفیت محدوده لطفا لینک رو به دوستانتونم بدید ❌❌❌❌🙏🙏🙏
شوهرم خیلی به زنها نگاه میکنه، چه کار کنم؟
#پرسش :👇
شوهرم خیلی به زنها نگاه میکنه و این خیلی آزارم میده من کلا آدم حساسی نیستم یعنی وقتی می بینم شوهرم تو خیابون به زنها نگاه میکنه آزار نمی بینم چون میگم تموم میشه میره و دیگه اون رو نمی بینه ولی وقتی با زنهای فامیل گرم میگیره و نگاه میکنه خیلی اذیت میشم چون نمیتونم رفت و آمدم رو قطع کنم و شوهرمم به این کار ادامه میده و بدتر از همه اینکه یکی از زنهای فامیلمون لوندیش رو بیشتر هم کرده وقتی میبینه شوهرم نگاش میکنه بیشتر خودش رو لوس میکنه و جلب توجه میکنه خدا لعنتشون کنه هیچ کاری از دستم بر نمیاد بارها به شوهرم تذکر دادم ولی بی فایده هست هم شوهرم به کارش ادامه میده و هم زن فامیل دیگه کم کم دارم از شوهرم سرد میشم ... چه کار باید انجام دهم.
#پاسخ_کارشناس؛ .....👇❌
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
#حبیبه : به گروه پرسش و پاسخ کارشناسان ملحق بشید دوستان😍👆
#ادمین : عزیزای دلم اعضای محترم کانال #شاید_برای_شما_هم_اتفاق_بیفتد
به درخواست مکرر شما مبنی بر پرسش و پاسخ با حضور کارشناس لطفا همگی عضو کانال پرسش و پاسخ کارشناسان بشید ❌❌❌❌❌👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
فقط ظرفیت محدوده لطفا لینک رو به دوستانتونم بدید ❌❌❌❌🙏🙏🙏
شوهرم خیلی به زنها نگاه میکنه، چه کار کنم؟
#پرسش :👇
شوهرم خیلی به زنها نگاه میکنه و این خیلی آزارم میده من کلا آدم حساسی نیستم یعنی وقتی می بینم شوهرم تو خیابون به زنها نگاه میکنه آزار نمی بینم چون میگم تموم میشه میره و دیگه اون رو نمی بینه ولی وقتی با زنهای فامیل گرم میگیره و نگاه میکنه خیلی اذیت میشم چون نمیتونم رفت و آمدم رو قطع کنم و شوهرمم به این کار ادامه میده و بدتر از همه اینکه یکی از زنهای فامیلمون لوندیش رو بیشتر هم کرده وقتی میبینه شوهرم نگاش میکنه بیشتر خودش رو لوس میکنه و جلب توجه میکنه خدا لعنتشون کنه هیچ کاری از دستم بر نمیاد بارها به شوهرم تذکر دادم ولی بی فایده هست هم شوهرم به کارش ادامه میده و هم زن فامیل دیگه کم کم دارم از شوهرم سرد میشم ... چه کار باید انجام دهم.
#پاسخ_کارشناس؛ .....👇❌
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
#حبیبه : به گروه پرسش و پاسخ کارشناسان ملحق بشید دوستان😍👆
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام عزیزان.نماز روزه هاتون قبول درگاه حق.یک بار پیام دادم نگذاشتید.خواهش میکنم این یکی رو بزارین چون هرسال این موقع سال من جنگ اعصاب دارم.دیگه بریدم.ما نه ساله ازدواج کردیم.دوتا پسرداریم.شوهرم شکرخدا مرد خوب و زحمت کشیه.خیلی همو دوست داریم و بخاطر زندگیمون چ سختی های وحشتناکی ک نکشیدیم.و شغل همسرم کشاورزیه.باغ گوجه تویکی از،شهرای خوزستان میکاره.خداروشکر زندگیمون میچرخه.پدر شوهرم وضع مالی بسیار بسیار خوبی داره.چندتا خونه داره ک دست مستاجره.و پول و طلا و ماشین.ب اینحال هفت سال اول زندگیمون تو اوج بدبختی توی یکی از اتاقای بلوکی یکی از خونه هاش گذروندیم. اما سه ساله ک ما یکم زندگیمون جمع و جور کردیمه ب هرطریقی نمیزاره پیشرفت کنیم.و این موقعا ک زحمت باغا کم شده و سروسامون گرفتنه و دارن میشینن ب بار.با سیاست و چرب زبونی و نمیدونم چ حکمی شوهرمو خام میکنن و برادرکوچکشو شریکش میکنه.حالام میگن تو باید ی کولر بخری برا کادو عروسی داداشت.درصورتیکه خودمون کولر ب راهی نداریم.بچه هام لباس ندارن.گفتیم خرج باغ کنیم بعدا براشون بخریم.بخاطراینده بچه هام ک مثل خودمون سختی و نداری نکشن خیلی قناعت میکنم و بخاطرهمسرم ک وقتی از سرکارمیاد نشسته سرسفره خوابش میبره. بخدا ی ریال ز زندگیمون سزاوار نیست کسی بخواد بخوره.تورو خدا کمکم کنید چکار کنم ک شوهرم خام اونانشه درصورتیکه خودشون انقدر پول دارن ک نزول میدن ب مردم.اما شوهرمو کشیدن طرف خودشون ک برادری داشته باشین.هرچی بش میگم زندگی خودمون سراسر کمبوده.اونا خودشون مگه ندارن ک میخوان از لباس و خوردوخوراک بچه هامون بگیرن.شوهرم هیچی نمیگه.خیلی ساده و دل مهربونه.اما ب محضیکه پولارو میبرن چنان دشمنی میکنن ک شوهرمم ب اشتباه خودش پی میبره اما سال بعد انگار ن انگار.حالام جدیدا میشینن پیش هم نماز روزه امو مسخره میکنن.میگن رفتی بهشت ی موزم بفرستی برا ما.ابجوش میدیمت چایی درست کنی برا افطاری بخوری.اونجاهم برو روزه بگیر.شوهرمم در طول روز بهونه الکی میگیره از عبادتام.بخدا تا ته دنیا و اخرت نمیبخمشون.حلالشون نمیکنم ک دلمو شکوندن.زجردنیارو نصیبم کردن فقط😢فقط امیدم ب خداست ک عاقبت بخیرمون کنه.ی صبر عظیمی بده دربرابر این دنیا وادماش.ببخشید خیلی طولانی شد.خواهش میکنم جوابمو بدین.ممنونم از همتون.دعاگوی همتون هستم
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام یه همفکری میخوام
من خانم ۴۸ ساله هستم و شوهرم ۵۲ ساله ۲۵ساله ازدواج کردم ونوه دارم. شوهرم قبل از ازدواج سیگاری بود و من یه سال با تشویق کاری کردم برا همیشه سیگار رو کنار بزاره ، بعداز ازدواج فهمیدم که با زنان زیادی رابطه ج ن س ی داشته با پیر و جون و غریبه وآشنا حتی بایکی از محارمش رابطه ی ....داشته که اون خانم چند ساله فوت شده .من وقتی فهمیدم بچه داشتم و خانواده ام اجازه جدا شدن ندادن و من به زندگیم ادامه دادم البته خانواده ام این موضوع رو نمیدونستن فقط با طلاق مشکل داشتن ، حامی ام نبودن .الان مشکلم اینه که شوهرم همیشه فیلم های مستهجن میبینه ، سرچ میکنه اینترنت . وقتی از سرکار میاد خونه (با وانت کار میکنه). همش میگه زن فلانی با یکی رابطه داره . زن همسایه با فلانی رابطه داره ....خلاصه تمام فکر وذکرش اینه که بگه تمام زنها خرابن و با نامحرم رابطه دارن وهمه مردا هم خرابن .من غیر مستقیم میگم خودت چی ؟ قسم امواتش رو میخوره که با هیچ کس رابطه نداره ولی وقتی بیرون میریم همه توجه ش به لباس ورنگ رژلب و ...خانمهاست وهی میگه چه دنیایی شده زناهمه خرابن . تو ماشین موقع رانندگی وقتی زنی از کنارمون رد میشه تو آینه بغل ماشین تا حد دید رس روش زوم میکنه . من دیگه به رفتارش عادت کردم یعنی کاری ازم بر نمیاد ، دوتا گوشی داره که رمز نداره ومن اصلا چک نمیکنم .حالا گوشی مخفی داره یا نه نمیدونم .حالم از زندگیم بهم میخوره من چیزی براش کم نزاشتم .آخه یه مرد۵۲ ساله چقدر باید چشمش دنبال زنان باشه .از یه طرف میگه از همه زنها بدم میاد از یه طرف همش دنبال اینه که بگه همه مردها و زنها باهم رابطه دارن هروقت زنهای همسایه دم در خونشون جمع میشن میره به بهانه باغچه دم در میشینه بعد میاد میگه چقد بدم میاد از این زنه این طوریه ، چقدر اون هیزه ،چقدر.... البته من نمیپرسم ازش چون نمیخوام رو این موضوع زوم کنم خودش حرف رو پیش میکشه .من در حدتوانم باهاش ر ا ب ط ه دارم و لباس خوب هم میپوشم .این رو هم پگم که مدت ۳ساله که نماز رو ترک کرده . در ضمن همش میگه لباس زرد فسفری بگیرم یا شلوار قرمز بخرم یا لباسهایی که اصلا مناسب سنش نیست ، در ضمن همش هنزفری میزاره توگوشش مثل بعضی جوانها آهنگ گوش میده و همش سرش رو تکون میده و صدا از خودش در میاره . موادهم مصرف نمیکنه حتی سیگار هم نمیکشه . حالا خواستم ازتون کمک بگیرم که به نظرتون شوهرمن با زنی در رابطه هست یانه ؟خانمهای کانال در اطرافشون آقایی رو دیدن چنین رفتاری داشته باشه ؟ لطفا آقایون کانال جوابم رو بدن چون بالاخره آقایون همجنس خودشون رو بهتر میشناسن .و بگن من چه کنم که این اخلاقش حداقل کم بشه .یا اصلادرست شدنی هست یانه ؟ کلا رفتار من مقابلش چطور باشه ؟
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام به حبیبه خانم و دوستان عزیز امیدوارم حال دلتون خوب باشه ممنون میشم پیام منم بزارید گروهتون هم یه درد ودل کرده باشم هم اینکه دوستان بتونن راهنماییم کنن....زنی هستم ۲۴ ساله ۸ ساله ازدواج کردم خداروشکر دوتا پسر دارم ۷ ساله و ۳ ساله...۶ سال با شوهرم زندگی کردم تقریبا دوسال پیش شوهرم روی ماشین سنگین داییش راننده بود ک تصادف کرد و ب رحمت خدا رفت درسته توی زندگیم باهاش خیلی مشکلات داشتم خیلی سختی کشیدم ولی همین ک بود برام خوب بود همین ک سایش بالای سر من و بچه ها بود خوب بود همین ک محتاج نبودیم خوب بود...مدتی بعداز فوت شوهرم اقوام و دوستان بهم گفتن حالا ک شوهرت فوت کرده هیچ راه و درآمدی هم با دوتا بچه نداری حداقل دیه شوهرتو بگیر تا محتاج نباشی منم موافقت کردم و افتادم دنبال کارای بیمه بعد از چندین ماه ک کارای بیمه درست و مبلغی رو ریختن ب حساب من دایی شوهرم گفت چون ماشین من خسارت دیده منم ضرر کردم باید پول خسارت منم بدید با همکاری مادرشوهر و یکی از خواهرشوهرام پولو از من گرفتن منم دیدم درصورتی ک تو این چندین ماهی ک شوهر من فوت کرده بود حتی یه هزارتومن هم از طرف خونه پدر شوهرم با وجوداینکه وضع مالی بسیار خوبی داره حمایت نشدم مجبور شدم برم توی یه گل خونه مشغول ب کار بسته بندی گل بشم تقریبا دوماه رفتم ک چون توی روستا زندگی میکنیم و محیط کوچیکی هست حرف درآوردن ک زن فلانی عروس فلانی میره سرکار معلوم نیست چیکار میکنه کجا میره کجا میاد منم مجبور شدم بخاطر حفظ آبرو دیگه سرکار نرم...باز هم دیدم شرایطم خیلی سخته با دوتا بچه ک هیچ درآمدی ندارم رفتم پرس و جو کنم ک اگه امکانش هست بزن تحت پوشش کمیته و باز هم چون خونواده شوهرم ب فکر آبرو بودن گفتن برامون زشته ک عروسمان بخواد تحت نظر کمیته باشه با صحبت ریش سفیدان قرار شد ماهیانه ۵ تومن پدر شوهرم واریز کنه ب حساب بچه ها اما الان ۵ ۶ ماهه غیر از ی یک میلیون و پانصد هزارتومن هیچی دیگه ب ما ندادن اونم عید پسر بزرگم زنگ زد ب پدربزرگش گفت لباس عیدی میخوایم اونم لطف کرد ۱۵۰۰ واریز کرد حسابش فقط همین و همین...البته خدا هوامو داشته با همین جور هم ک دوساله هیچ درآمدی نداشتم اما خدا کمکم کرده روزی بچه هامو رسونده درسته خییییلی سختی کشیدم خیلی چیزا برای بچه هام شده رویا ولی بازم همه امیدم فقط به خدا خودشه مطمئنم دستمو میگیره نمیزاره من ی تنه این همه سختی بکشم و ی خوبی دیگه هم ک خدا شامل حالم کرده اینه ک خونه از خودمه دیگه مشکل رهن و اجاره ندارم...حالا از همه شما دوستان میخوام ک اول برام دعا کنید ک خدا کمکم کنه و دستمو بگیره و دوم هم اینکه ی راهنمایی کنن من توی خونه چ کاری میتونم انجام بدم ک درآمد داشته باشه و اینم بگم ک هیچ کاری بلد نیستم یعنی هیچ هنر خاصی بلد نیستم ممنون میشم پیاممو بخوانید و راهنماییم کنید
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا ❤️
#پرسش
سلام ادمین عزیز ممنونم از کانال بسیار خوبتون منم میخوام مشکلم رو بگم که با برادرشوهرمه برادرشوهرم یک ادم کلاه برداره و هر چند وقت پول هنگفتی به جیب میزنه و خودش و زن و بچش دیگه به خدا هم بنده نیستند انچنان با غرور و فخر فروشی راه میرن که حالت بهم میخوره حتی نگاه کنی و مرتب همه رو تحقیر میکنن به خاطر پولی که داره دوست داره همه جا حرف اون باشه و احترام ویژه ای بهش بزارن ما خونه داریم به همسرم میگفت خونت رو بفروش و بیا تو یکی از اپارتمانهای من زندگی کن یک دفعه یک برج ساخت همسرم قبول نکرد که زیر دین اون باشه یک ادم بسیار مستقله و بارها به همسرم گفت زنت رو طلاق بده چون من یک افسردگی بعد زایمانم گرفته بودم خلاصه نه تنها زندگی من که تو زندگی همه سرک میکشه حالا کاری به ایناش ندارم قبل کرونا که رفتیم خونشون از بیرون اومد خدا میدونه که چیزی مصرف کرده بود یا نه به همسرم گفت چرا هرکس میمیره ختمش نمیری منظور هم دهاتیها و فامیلهاز دور رود همسرم گفت تو داری سرکار نمیری من کار دارم نمیتونم کسایی که نمیشناسم ررم ختمشون دیدم خیلی عصبیه به همسرم گفتم هیچی نگو یکم اروم بشه از بیرون اومده داشت غذا میخورد تمام سفره و غذا و...رو پرت کرد به من گفت تو دخالت نکن منم گفتم من که چیزی نگفتم رفت از اشپزخونه یک چاقوی خیلی بزرگ اورد گفت خودم رو میخوام بکشم نمیزاری داداشم با من رفت و امد کنه در صورتیکه چون پولدارن ماهی حداقل یک تولد و جشن مفصل میگرفتن ما ماهی یک بار رو میرفتیم چون همسرم امر و نهیش رو گوش نمیکرد دوست داشت مثل یک برده کنارش نگه داره و سیلی محکمی هم به پسرش زد و من فقط تو اون لحظه طکوو کردم و گریه کردم چون کوچکترین حرفی ممکن بود به ضرر کسی تموم بشه و چاقو رو یا به خودش یا کسی بزنه چاقو رو همسرم گرفت حتی زنش یک بار به شوهرش نگفت این چه کاریه اینا مهمونن و همسرم به ما گفت بلند شین بریم بلند شد یک سیلی محکم زد به همسرم جلوز بچه هام کجا دارزد میرین پسرم اونقدر عصبی شد وقتی باباش رو زد گفتم الان سکته میکنه به زنعموش گفت شانس اورد عموم بود وگرنه یک بلایی سرش میوردم خلاصه یکم که جو اروم شد بلند شدیم با گریه برگشتم و هیچی نتونستم اونجا بگم از خودم ناراحت شدم نتونستم جوابش رو بدم شاید هم سکوتم تو اون شرایط بهتر رود دو روز بعد اون ماجرا جاریم با یک دسته گل بلند شد اومد خونمون معذرت خواهی کرد از رفتار همسرش و ناها موندن به هر کی گفتم سرزنشم کرد که چرا تو خونه راه دادم نزدیک دو سال باهاشون رفت و امد نکردیم برادرشوهرم با یک واسطه بیرون را همسرم اشتی کردو گفت من تو زندگی خیلی خلاف کردم اما روزی نیست که به خاطر این رفتارم با شما و خانوادت خودم رو سرزنش نکنم اما خشمش خیلی بالاست همیشه ازش حراس دارم خواهراش همین عید میگفت چرا رفت وامد نمیکنید و ...منم گفتم مگه زنش این رفتار و کرده بود که بیاد معذرت خواهی باید خودش میومد اینجوری گفتم دست از سرم بردارند چون یک ادم مغروری هست فکر نمیکردم بیان برادرشوهرم یک کیک بزرگی گرفت با زن و بچش اومد اما دخترم هیچ حس خوبی بهشون نداره انقدر که از خود راضین فکر میکنن پول دارن همه باید نوکر اینا باشن برادرشوهرم به دخترم گفت بیا کنار من و دستش رو دراز کرد دست بده دخترم گفت همینجا خوبه نشستم و دست نداد خیلی حالشون گرفته شد از ازن رفتار من از دلم نمیره چطور انتظار داشته باشم بچه های نوجوونم اون صحنه ها رو فراموش کنن الان من دوست ندارم باهاشون رفت و امد کنم به نظرتون چیکار کنم ببخشید طولانی شد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#دردو_دل_اعضا 💚
#پرسش
سلام و وقت بخیر خدمت اعضای محترم کانال 🌹
من یه مشکلی داره که میدونم اونقدر ها حاد نیست اما ذهنم رو به شدت درگیر کرده و واقعا نمیدونم چه کاری انجام بدم.
از شما خواهش میکنم اگر تجزیه به نظری دارید لطفاً دریغ نکنید. 🌹
منو و همسرم ۱۸و ۲۳ ساله هستیم. یک سال و نیم هست که ازدواج کردیم اما خونه خودمون نرفتیم.
یعنی ما شرعا وقانونا زن و شوهر هستیم و در دوران نامزی نیستیم.
همسر من خصوصیات بسیار بسیار خوب زیادی دارن، و از نظر آشنایان و فامیل فرد بسیار خوب و نسبتا کاملی هستند و من هم اینو قبول دارم.
اما بعضی جاها در زندگی مشترک مخصوصا افراد گاها اخلاق بخصوصی دارن که ممکنه باعث رنجش دیگری بشه.
همسر من اوایل ازدواج از لحاظ خرج کردن هیچی برای بنده کم نمیذاشت خیلی پیشنهاد برای خرید کردن یا حتی پول دادن به من میداد که من هم وابسته به شرایط بیشتر قبول میکردم و هربار هم با چندین روش چه کلامی و... ازشون تشکر میکردم(کلا در ارتباط با همسرم خیلی سعی میکنم خوش زبان باشم و هستم).
همسر من در این مورد خوب بودن تا اینکه بنده چندین بار متوجه شدم که مادرشون و خواهر بزرگترشون در رابطه با خرید و... برای من بهشون تذکر میدن و حرفای از قبیل اینکه تو باید به فکر آیندت باشی و اینها بهشون میزدن.(در صورتی که بنده کاملا قانعم و خرجی که همسرم برام کرده بود کاملا متناسب با جیبشون بو و ولخرجی در کار نبود). تا اینکه به یکباره همسرم کاملا عوض شدن و اون رفتارشون به کل ناپدید شد، فقط گهگاهی به کافی شاپ یا رستوران(که شاید در طی یکسال اخیر به ۵ بارم نرسه) میبردن.
حتی ایشون قبلش به من گفتن که ماهیانه مبلغی رو به کارتم میریزن تا چیزایی رو که حالا لازمم میشه تهیه کنم، (من از همون اول هم بهشون گفتم من برای بیشتر وسایل شخصیم خودم با پول توجیبی که پدرم بهم میدادن و جمع میکردم تهیشون میکردم و به کسی نمیگفتم). اما همون حرف رو هم به کلی فراموش کردن.
من با این مسئله واقعا مشکلی ندارم اما الان واقعا روم نمیشه که برای خرید بعضی چیزها که بیشتر به همسرم مربوط میشه به مادرم بگم برام تهیه کنن. پدر و مادرم برام کم نمیذارن اما منم عقل دارم و میفهمم الان در حال تهیه جهیزیه هستن و زیر بار کلی قسط و وام و... و نمیخوام بیشتر از این بهشون فشار بیاد.و از طرفی هم وقتی اینهارو به همسرم میگم میگن شما خونه باباتی(دقیقا حرفی که خودم شنیدم خواهرشون بهش گفت) و ... ولی زمانی که به من میرسه برای خیلی از مسائل...😬😬 حتی اونجا من خونه بابام نیستم و میشم همسر این آقا.
جدا از همه اینها من چندباری با ترفند های مختلف و مهربانی و غیر مستقیم و.... به همسرم گفتم که مقداری پول نیاز دارم اما هربار به نهوی شانه خالی کردند، من واقعا ازیشون پول نمیخوام ....
اما گاهی دلم میخواد یه خرید هرچند کوچیک باهم بریم.
تااینکه امروز با همسرم صحبت کردم و گفتم من فلان چیز رو برای فلان مشکلم میخوام (که ضروری بود) و میخوام سفارش بدم ایشنم گفتن هزینش چقده و من توضیح دادم و گفتم مبلغی حدود صدهزارتومان، یکم فکر کردن بعد گفتن الان که نمیشه پول ندارم گفتم چطور الان اول ماهه؟ گفتن من یک وام گرفتم نصف حقوقم میره نصف دیگشم برای وام های قبلیم میره و عملا اگه اضافه کاری نرم هیچی پول ندارم.
من اون لحظه انگار سطل آب یخ رو سرم خالی کردن چون ۱ خیلی حس بدی داشتم حس کسی که انگار ضایع شده. ۲ همسرم ۵۰ میلیون تومان وام گرفته و حرفی به من نزده و من بعد گذشت مدتها باید بفهم(درصورتی که من خودم قبلا برای یک کاری که واقعا به نفعشون بود پیشنهاد دادم وام بگیرن ولی ایشون مسخرم کردن و کلا انگار یک بچه این حرفو بهشون زده).
من اونجا واقعا ناراحت شدم اما چیزی نگفتم وسکوت کردم تا اومدیم خونه ما که خانوادگی ناهار دعوت بودن و ایشون ناهار رو که خوردن به بهانه یک سرزدن رفتن و تمام ۳ ساعت تایمی که برای استراحت کردنشون مونده بود داشتن کار مربوط به خواهرشون رو انجام میدادن و کلا نشد جز یه تایم کوتاه همو ببینیم.(این بار اولشون نیست و کلا واسه دیگران کار زیادی خیلی انجام میدن البته به قول مادرشوهرم کیه که قدر بدونه). و بعد از اومدنم به من گفتن که فردا بیام دنبالت بریم روستامون؟ و من واقعا عصبانی شدم چون خیلی وقته که ما دو نفری بیرون نرفتیم و ایشون هروقت وقت دارن راه کج میکنن به سمت روستاشون که کلا هیچی نداره و بیابونه و فقط میرن میشنن خونه مادربزرگشون( البته یک بار که من همراهشون نرفتم رفته بودن یکی از جاهای خوش آب و هوای اونجا و کباب و...😅). من با این پیشنهادشون خیلی عصبانی شدم اما بازم سکوت کردم و ایشون هم رفتن سرکار شون.
و الان من واقعا موندم چی بگم چه رفتاری داشته ب باشم چون همسرم وقتی از من ناراحت میشن ایشون از من ناراحت و طلبکار میشن که تو چرا ناراحت شدی 😅
لطفا اگه میتونید بگید من چکار کنم یا چی بگم بهش
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام حبیبه خانم عزیز. لطفا اورژانسی بزاریدگروه. سلام به دوستان مجازی
من تقریبا 19ساله ازدواج کردم سه تابچه دارم. ازهمون اول عاشق هم بودیم. ازدواجمون سنتی برگزارشد. باخوشحالی هم خوشحال بودیم. باناراحتی هم ناراحت بودیم. خیلی توزندگی سختی کشیدیم هنوزم مستاجریم. زندگی خیلی عادی داریم. شوهرم ازخانواده مذهبی وهمینطورخودم. شوهرم اهل هیچ برنامه ای نیست. نمیدونم حالاخودم خیلی حساس شدم یانه. ماتوآپارتمان زندگی میکنیم 6واحدی هست. یه چندماهیه مستاجر اومده بالای سرمون.ازوقتی اومدن اعصاب من بهم ریخته شده.یه دفه خانمه اومددمه دریه سرراه آوردبراش درست کردشوهرم خیلی تعارفش کردبفرماداخل. امانیومد. بعدکه رفت بهش گفتم چرااینجورتعارف میکنی گفت من همین مدلی هستم. وقتی از پلهاپایین میان شوهرم جلوی چشم خودم ازچشمی پشت درنگاه میکنه ازپنجره آشپزخونه نگاه میکنه. میگم چرااینکارامیکنی میگه میخوام ببینم درب ورودی میبندن. خیلی زیردیدشوهرم هست. یک ماه پیش چندروزرفتم خونه بابام برای دیدنی. اینجورکه دخترم تعریف میکرد گفت همسایه بالای سریمون اومدپایین داشت باهمسایمون صحبت میکردمنوباباهم گوش میکردیم. شوهرم ازگوش وایسادن خیلی بدش میومدحالاموندم توکاراش به خدااین مدت افسرده شدم. اصلابه هیچ عنوان توخونه بامن صحبت نمیکنه اصلاکنارم نمیشینه. واقعا خیانت تلخه😭تروخداراهنماییم کنیدمن چیکارکنم به هزاربدبختی توزندگیش موندم تحمل کردم امااین یکی نمیتونم تحمل کنم حتی دخترمم میفهمه باباش چه کاری داره میکنه روش اثرگذاشته ناراحته.. تروخدابگین من چیکارکنم چه دعایی ذکری بخونم که مجرب باشه. که پیش چشمش سیاه بشن.. دعاگوی همه شماهستم.. برام دعاکنیددست ازخیانتش برداره.. اجرهمتون به بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا 🌺🌺🌺🌺🌺
❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸
سلام و عرض ادب فراوان و خدا قوت گلم
تشکر از کانال خوبتون و شما ادمین محترم و بزرگوار
گلم من چند روز پیش رفتیم مراسم عروسی اشنا های همسرم
همسرم قبلا دختر خاله اش رو میخواست
بعد جلو در خانومها رو گرفته بود که اون دختر خالشو ببینه
دختر خالش هم همچین باهاش سلام و احوالپرسی کرده که اخر سر هم لبخندی زده این وقتی با اب و تاب تعریف میکرد و می گفت چقدر هم خوشگل شده بوده
خدا میدونه که در مقابل چهره من خدا رو شکر انگشت کوچیکه من هم نمیشه
اما خوب دیگه عاشقیه و کور شدن چشم حالا از اون روز پنج روزی که با من قهرو دعوا میکنه و اصلا تحمل ریخت منو نداره و از من بدش میاد منو اورده گذاشته خونه مامانم و رفته
من هم متاسفانه مامانم مریضه و نمیتونم چیزی بگم مامانم میگه این چرا اومده بود اینجا اخم وتخم کرده
یعنی اصلا حرمت خونواده و مادر مریض منو نگه نمیداره نمی دونم چه مرگش شده
اصلا رفته که رفته
خدا می دونه که وقتی تو خیابون اقایی روببینه به من نگاه کنه هی بدو بیراه میگه وبی ناموس و بیناموس می کنه اما خودش این طور اون فرد هم شوهر داره پس برای نگاه ایشون هم بده اگه برای من بدو بی ناموسیه
انشاءالله که هرکی نیتش بده و میخواد زندگی دو زن و مرد و بهم بزنه از تنو بدنش پس بده
همگی بگین الهی امین و همچنین مردی که خودش چشم هرزه از تنو بدنش پس بده که باعث اعصاب خردی دختر مردم نشه الهی امین
واسه خوشبختیم دعا کنید محتاجم به دعا تون خواهران گلم
لطفا راهکاری دارین بفرمایین و راهنمایی کنید
ادمین عزیزم لطفا پیاممو بزارید کانالتون
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام ب همه دوستان
خواهرا یه سوال داشتم از حضورتون دوستم چند ساله ازدواج کرده فرزند نداره ب پزشک ک مراجعه کرد بهش گفتن تو شکمش یه چیزی هست ک بچه رو میکشه اگر باردارشدن هرروز باید امپول بزنن کنار نافشون میگن هزینش خیلی بالاست از عهدش برنمیان میتونید راهنمایی کنید ک جایی ارگانی هست ک کمک کنن یا تجربه داشته باشید ک پزشکی گفته باشن ولی شما با مراجعه ب پزشک دیگه بدون این کار نتیجه گرفته باشید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام بزرگواری مشکلی دارم ممنون میشم اگه راهنمایی کنید
دختری ۲۴ ساله دارم که فوق العاده بد دهن و عصبی هستش خیلی پرخواشگری و فحاشی میکنه
پارسال نامزد کرد ولی بعداز یک ماه به علت بددهنی نسبت به مادر نامزدش وبا پرخاشگری با نامزدش برنامه نامزدی بهم خورد الان بیشتر عصبی شده بیشتر توی خودش هستش کمتر با من صحبت میکنه و اگرم حرفی باشه فقط دعوا و فحش هستش
دچار ریزش موی سکه ایی هم شده
هر کاری میکنم پیش روانپزشک بیاد قبول نمی کنه حتی با دعوا به من میگه بیشعور احمق خودت روانی هستی
اصلا در قبالش عاجزم تو رو به خدا کمکم کنید 😭😭😭
اجرت با خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت شما با این کانال خوب شما من الان عضو کانال خوب شما شدم
من پسر 18 ساله دارم که افتاد با دوستان سیگاری خودش مشکل افسردگی داره تو خدا کمکم کنید یه راهنمایی چکار کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت حبیبه خانم
ممنون بابت کانال خوبتون
عزیزم میشه سوال منواوژانسی بزارید
من ۴۰سالمه حدودایک سالی میشه لرزش سرگرفتم
وهرجارفتم دکتراصلاخوب نشدم وقتی استرس میگیرم لرزشم بیشترمیشه بخاطرهمین موضوع اصلا دوست ندارم تواجتماع باشم توروخدا میشه راهنمایی کنید ببینیم برای درمان کجابرم
ویابه چه دکتری برای درمان مراجعه کنم
پیشاپیش از همگی ممنون و سپاسگزارم
برای سلامتی وظهورآقاامام زمان صلوات
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
#پرسش-پاسخ
باسلام خدمت دوستان عزیز
ممنون از این کانال خوب که خیلی از سوال ها شاید مشکل خیلی هامون باشه که جواب میدین
من تازه با این کانال اشنا شدم و خیلی خوشم اومد
من مادر سه تا دختر گل هستم ومیخوام اگه خدا بخواد تو خونه کار راه بندازم تا کمک خرج خونه وهمسرم باشم با این اوضاع گرونی
دستگاه میوه و سبزی خشک کنی میخوام بگیرم آیا بازار کارش خوبه کسی از دوستان تا الان این کارو انجام داده و تجربه ای داره
ممنون میشم جواب بدین🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام.خسته نباشید حبیبه خانم ابجی گلم یه سوال دارم ماد ر یکماه خونریزی مغزی کرده نمیتونه بلند بشه زمین گیر شده چه داروی خوب بخوره دکترش گفت راه می افته زمان میبره نگرانشم میترسم خوب نشه ۷۷ سالشه نارسایی قلبی هم داره دوستان کسی ایجور مریضی داشته خوب شده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سوال خواهرمه لطفا بزارید تو کانال
حدودا شش ماهه دخترم رو از شیر گرفتم
الان حدود یک ماهه روزانه از سینه هام آب میاد
روزی دوبار و یا بیشتر
و بیشتر هم موقعی که گرمم میشه
آب سینم سرده
علتش چیه؟؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت تون بخیر و شادی لطفاً اگر کسی قوز قرنیه داشته و درمان شدند .راهنمایی بفرمایید.😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من خانمی شصت ساله هستم دارای دو فرزند پسر و عوس ونوه مت دوازده سال یکی از برادرها م بامن قهر کرده هیچ ارتباطی خانوادگی با او ندارم البته من خیلی زجر میکشم او رو خیلی دوست دارم ولی اون خیلی ادم یک دنده و لجباز است می خواهم بگم زندگی خیلی خوب وارامی دارم واز اول او بخاطر هیچ شاید هم حسادت با من و خانواده ام قهر کرده نمی دونم چه کنم البته چند بار در موقعیتهایی خواستم نزدیک بشم و کدورت رو از بین ببرم ولی او رو خوش نشان نداده هر چند می دانم ارتباط باو ارامش رو بر هم میزنه ولی داعونم از این جدایی
کل فامیل هم میدانند من بی گناه هستم وخدمات زیادی به او کرده بودم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه دوستان یه پسر ۱۵ ساله دارم از سال ۹۸ دچار بیماری پسوریازیس در کف پاهاش شده حدود ۳ سال سخت پیگیری برای درمانش داشتم اما نتیجه نداد داروهای شیمیایی اثر جبران ناپذیری روی جسم و روحش داشت لذا ادامه ندادم تو رو خدا اگر کسی درمانی براش داره بهم بگه خیلی عذاب میکشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانمهای گروه گوش هام خیلی خارش شدید دارن رفتم دکتر گوش حلق وبینی گفت مشکلم حساسیت از شماها خواهش میکنم دارو گیاهی یا شیمیایی برام معرفی کنید
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام وقتتون بخیر
باتشکر از کانال بینظیرتون🙏
من یه خانمی هستم ۳۶ساله سه تا دختر از همسر اولم دارم که بچهامپیش همسراولم هستن بخاطر اعتیاد وبیکاری جداشدم ازش.و مجدد ازدواج کردم بایه آقایی که دوتا بچه پسر داره وخانمش طلاق داده.
خانواده همسر اولی خیلی اذیتم کردم حتی زمانیکه فهمیدن دوباره ازدواج کردم مزاحمت هایی برای خانواده همسر دوم بوجود اوردن.وچون زن برادرشوهراولیم با شوهر دومم یه جا کارمیکنند باعث شد آبروی شوهرم روببره وحرفاپشت سرم زدن که این آقای جدید باعث طلاقم شدن و....خانواده همسر دوم اول باازدواج مون موافق بودن ولی کم کم با وجود همچین مشکلاتی مخالفت هاشون شروع کردن.والان که خانواده اولی ول کردن وکاری بهمون ندارن.خانواده همسر دوم ول نمیکنند و اذیت میکنند.شوهرم متاسفانه تاحدودی دهان بین هست.بیش ازاندازه بهشون احترام وارزش قائل هست ومیخوادناراحت نشن.ویه جورایی میخواد همه مون باهم خوب باشیم ولی گوش حرفشون میکنه وگوش حرف من نمیکنه زیاد.برای اینکه ناراحت نشن خونه نمیاد.یعنی نمیزارن بیادوخونه مادرش میمونه فقط میادبهم سرمیزنه ومیره درطول روزاین هم پنهانی.واین وسط آقا هم مریضی بدی گرفتن.خانواده اش میگن بخاطر توهست ازبس بهش استرس دادی و....بایدعمل کنه و تاحدودی عمل سرش سخته بیماری کیاری دارن وکیست توسرشون هست و یه دفعه سکته قلبی هم کردن و آنژیو هم کردن داروی قلب مصرف میکنند. آقابامادروخواهرش رفتن تهران واسه عمل.ومیگن که چیکارکنم الان موقعیت اینجوری هست که اونا همراهم باشندمیخوان ازم خبرداشته باشندو.منم گفتم خب همین قدرکه اونانگران هستن منم نگرانم.من بایدهمراه توباشم و الان من هم باردارم... ولی درجاییکه من از محبت چیزی کم نزاشتم واسه همسرم و خودش میگه ازم راضی هست وفقط یه کوجولوزیادگیرمیدم😉.خانواده همسرم خیلی خیلی دخالت میکنند توزندگیمون.حتی انگار خواهرش منوهوو خودش میدونه.ازبس چسبیده به شوهرم.کارهایی که باید واسه من انجام بده باخواهرش وبرای اون انجاممیده.همراه شوهرم همه جامیره
از شما دوستان تقاضا دارم اگه راهکاری دارید.ذکری بلدید که باعث جدایی این خواهر ازبرادرش بشه که حدخودش رعایت کنه حتی الانم نمیزارن برم دیدن شوهرم که عمل کرده😔.راهنماییم کنید من زندگی وشوهرم دوست دارم نمیخوام زندگیم خراب بشه
ممنونم🌸🌸
❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓
سلام به دوستان عزیزم
راستش من مجرد که بودم زندگی جالبی نداشتیم پدرو مادرم با هم اختلاف داشتند و هیچ صمیمیتی بین اعضای خانواده مون نبود
بچه ها هرکدوم به یه طریقی خودشون از این خانواده کشیدن بیرون و ازدواج کردند
مثلاً من بیست سالم بود و خواهر بزرگتر داشتم که اولین خواستگار برام اومد مادرم گفت آخرش که باید ازدواج کنی و پدرم گفت نمیتونم خرجتون بدم باید زود ازدواج کنید برو تهران کیف کن (شوهرم اهل تهرانن) و با همین دید و نگاه من با فردی ازدواج کردم که از نظر فرهنگی خیلی با من تفاوت داره و از روز اول همه جوره زجر کشیدم پدر و مادرم دارن گوشه روستا زندگیشون میکنن و از مشکلات من خبر ندارن واگر هم میدونن کاری نمیتونن بکنندحتی اصلا درک نمیکنند نمیخوام زیاد طولانی کنم که حرف دل زیاده
سوالم اینه من الان نسبت به پدر و مادرم تنفر زیادی دارم چون زندگیم و جوانیم با یک سهل انگاری و اشتباه اونا تباه شد و بچه هام هم دارن میسوزن وسط دعوای من و پدرشون حتی از اول زندگی رابطه جنسی هم نداشتیم به خاطر اختلافات
چطور میگن احترام به پدر و مادر یا اگه مشکل داری به پدر ومادرت بگو دعات کنن وقتی اونها خودشون منو به این روز انداختن
چند ماهه مدام شب و روز بغض توی گلومه
بغض روی بغض روی بغض توی ازدواجی که اشتباه بود
نمیتونم پدر و مادرم رو ببخشم چه برسه به اینکه تلفن کنم حالشون رو بپرسم یا دستگیرشون باشم وقتی من غرق در مشکلاتم و اونها درکی از مشکلات من ندارن
چه کنم چطور حق پدرو مادرم رو اداکنم وقتی اونها مسبب بدبختی من و بچه هامن
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ👇💜
@adminam1400
#دردو_دل_اعضا ❤️🍃
#پرسش
سلام دوستان عزیزم خواهشمندم ازتون به منم یه مشاوره بدین چکارکنم: من چند سال پیش که توی عقد بودم یکدفه حالم بد شد بیهوش شدم بعد که بهوش آمدم بهتر شدم رفتم دکتر حالمو گفتم واسش ،گفت تشنج کردی گفتم ما سابقه نداریم گفت مریضی که نباید فقد با سابقه باشه باید دارو بخوری،اینم جوابم اونجا که ۱۸ ساله بودم حالم اصلا دیگه بد نمیشد،خلاصه بگم که الان ۳۴سالمه نزدیک پریودیم که میشه توی ۴روز حالم خیلیییی بد میشه😭 تازه اونم (۵ الی ۶) بار که کسی هم متوجه نمیشه فقد خودم میفهمم که داره گوشام کم میشنوه،دهانم مزش فرق میکنه و چشام تار میبینه ووقتی قلبم محکم میزنه اطرافم رو نمیشناسم و حتی دهنم قفل میشه تا نیم ساعت بعدش که حتی بهتر میشم چپه صحبت میکنم 😭😭من همیشه نزدیک پریودیم قرصمو همرام میزارم اگه همرام نباشه تنها چیزی که یادم میمونه قرص رو بردارم وخودمو به آب برسونم قرص بخورم خواهرای عزیز خیلییییی وحشتناکههههه 😭😭😭من میرم توی دنیای دیگه اونجا آدمهاش با اینجا فرق داره حتی بوهای عجیبی میده که من به اون بوها میگم بوی مرگ اونجا من کسایی رو میبینم اینجا ندیدم😭 خلاصه که قرص میخورم بعد برمیگردم توی این دنیا خودم متوجه میشم بعد آدمهای اطرافم رو که میبینم مثلن شوهرم که باشه میگم این چقد برام آشنایه،یروز صبح از پسرم پرسیدم چرا صورتت پر رد ناخنه گفت مامان دیشب حالت بد شد به من پریدی ناخن کشیدی بعد بابا جدا کرد که دنیا رو سرم خراب شد 😭البته اونجا توی خواب تشنج کرده بودم..خلاصش کنم که اینا چیزی نیست که با کسی دردل کنم😭 البته پدر مادرم سالمند هستن که اونا فکر میکنن همون توعقد اینجوری شدم وخوب شدم (البته کاری هم از دستشون بر نمیاد )خواهری هم دارم انگار نه انگار...شوهرم هم که میدونه قرص میخورم اما روم نمیشه بهش بگم چکار میشم (بماند که همیشه توی دعواها بمن میگه قرصی و تشنجی😭و خواهرای عزیز بگم موقع پریودیم نزدیک مرگ منه😭 این چند روز پیش که موقع پریودیم بود حالم روزها خراب میشد من که میرفتم توی دنیای دیگه با سری دیگه ها فرق داشت خیلیییی ترسیدم😭 و وقتی بهتر شده بودم چیزی توی دستم نمتوستم نگه دارم دستام لمس نداشت وحتی من که شب خیلییییی کم شاید چند سال یکبار تشنج کنم اینبار شوهرم میگفت بزا شب حالت بهم بخوره ازت فیلم بگیرم که تا دم مرگ میری ...😭 تازه میگفت به خانوادت بگو اگه کاری بشی من جوابگو نیستم😭 خیلی ترسیدم همش میرم توی گوگل ببینم دعایی هست بخونم واسه عذاب قبر چون فکر میکنم میخام بمیرم 😭رومم نمیشه زیاد ازش سوال کنم میرم از بچه ها بپرسم دیشب چکار شدم میگن ولکن بابا.. الهی خدا سر دشمنت نیاره😭الان نه دوست دارم جایی برم نه کسی بیاد خونم در ایام پریودی که کاملا تعطیل من حتی خانواده شوهرم نمیدونن،اینم بگم دکتر مغز واعصاب هم زیاد رفتم میگه نزدیک پریودی هورمون های بدنت کم وزیاد میشه..میگم خواهرهای عزیز من خوب میشم😭😭😭؟؟؟ یا اصلن کسی از شماها خدایی نکرده هست اینجوری باشه چکارکنم خوب بشم دارم داغون میشم؟؟خواهرای گلم با نفس های پاکتون برام دعا کنید خیلی محتاجم😭😭🤲🤲🤲🤲🤲
#ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽