#حرف_حساب ✅
✅حجت الاسلام استاد قرائتی:
🔆 شما سوار یه اتوبوسی میشی،
میشینی کنار یکی، بو سیگارش اذیتت میکنه!
میری اونور تر کنار یکی دیگه میشینی ،دهنش بو سیر میده!
💠میری اونورتر میشینی میبینی یکی بچش خرابکاری کرده!
🔹درسته تحمل این وضع سخته...
اما شما نمیتونی از اتوبوس بری بیرون چون اصل اتوبوس سالمه!
🔰چون راننده اتوبوس سالمه!
شما برای رسیدن به مقصد نیاز به اتوبوس سالم و راننده سالم داری. درسته؟
🌸جمهوری اسلامی و رهبری این نظام مصداق اتوبوس سالم و راننده سالم هست.
🔹 اگه این اتوبوس رو ترک کنید اتوبوسهای دیگه شما رو به مقصد نمیرسونن.
اتوبوس آمریکارو ببینید.
اتوبوس اروپارو ببینید.
⛔️ هم اصل اتوبوسش ناسالمه هم رانندش مسته!
حالا اینجا بعضی مسؤلین خطایی میکنن!
این دلیل بر ناسالم بودن اصل نظام و راهبرد اون نیست.
🔴پس نباید از اتوبوسی که چون مسافرانش خلاف دارن ولی اصلش سالمه و رانندش سالمه بیرون اومد...
چون اتوبوس و راننده ی سالم دیگه ای وجود نداره.
✅ پس باید بود و خلاف هر مسافری رو هشدار داد و جلوگیری کرد...
✅ باید خلاف هر مسئولی رو هشدار داد و جلو گیری کرد...
🌼ولی از اصل نظام و رهبری نباید روی گرداند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عارفانه 🌱
دوري از شهرت طلبي
حضرت آية اللّه حاج شيخ يوسف صانعي گفته است :
مام خميني رحمه الله عليه بر يك دوره كتاب وسيله مرحوم آية اللّه آقا سيّد ابوالحسن اصفهاني ( رض ) و همچنين بر كتاب عروة الوثقي حاشيه داشتند و با اينكه آن وقتها ما به منزل ايشان زياد رفت و آمد داشتيم و از شاگردان و دوستان ايشان بوديم نفهميده بوديم كه امام رحمه الله عليه بر اين دو كتاب حاشيه دارند .
اينها از نظر خصوصيات يك كسي كه بخواهد مرجع بشود دخيل است . يعني اگر كسي خواستار مرجعيّت باشد حدّاقل به دوستان نزديكش مي فهماند كه اينچنين كتابهاي فقهي را نوشته است ولي امام ( رض ) حتّي به ما هم ابراز نكرده بود كه ما بفهميم . و لذا ما حتّي گاهي مسئله از امام مي پرسيديم و فتواي خود امام را هم مي خواستيم ايشان فتواي خودش را نقل مي كرد امّا نمي فرمود كه مثلاً در حاشيه بر عروه يا حاشيه بر تحرير الوسيله اينطور نوشته ام .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
سلام
لطفا سوال منم بگذارین ممنون میشم.
من ۲۲ ساله ازدواج کرم فامیلی وسنتی بود.
تو ۱۴ سالگی.شوهرم کار نداشت پدرم بردش سرکار خودشون.بیمش کرد. از حق نگذریم از خودشون گذشتن جیب شوهرم پر شد. از روز اول مثل اینکه شوهرم زن باز حرفه ای بوده ومن نمیدونستم چون کارش طوری هست که شبها نمیاد ولی آزاده میتونه بره بیرون وبرگرده وکسی نمیفهمه.
از موقعی که گوشی همراه خرید کم کم فهمیدم چه خبره.
الانم که چند ساله گوشی هوشمند خریده فهمیدم اصلا آدم درستی نیست.
فقط منتظره شماره یک زنو پیدا کنه یا به یک زن دوباره سلام علیک کنه اگه طرف پایه باشه براش هیچ فرقی نداره طرف متأهل باشه یا مجرد یا هرچی.
منم ناراحتی اعصاب گرفتم از کاراش
معتاد هم هست بشدت پرخاشگری تا بپرسی کجا بودی یا این پولو کجا خرج کردی حمله میکنه به آدم.
همین امسال دم عید از اضطراب زیاد من ۴
شبانه روز حتی با دارو نمیتونستم بخوابم.
تو رو خدا نگین تو که دیدی اینجوریه چرا موندی این چیزا کم کم ویکی یکی رو شد.
من واقعا بی زبون بودم وکم سن بودم اصلا متوجه نبودم این چند سال اخیر هم هروقت خواستم از خودم دفاع کنم آنقدر داد میکشه که بعضی وقتها صداش چند روز درنمیاد یا کتک میزنه منم چون دخترام کوچیکه ومیترسن وخودمم دستو پام وفکم شروع به لرزیدن میکنه.دیگه هرچی میبینم هیچی نمیگم. اینم روز به روز وقیح تر میشه.
شما یکم آرومم کنید.
ممنونم از همگی
❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸
سلام خدمت همه اعضای گروه من همه ی پیامهای اعضای گروه رو میخونم وهر که مشکل داشته باشه براش دعا میکنم وخودم هم یه مشکل جدی دارم تو زندگیم تو روخدا راهنمایم کنید حدود یه ده پانزده سال پیش شوهرم با جاریم دعواشون شد بخاطر پدر بزرگ شوهرم که جاریم به ایشون حرف زشت زده بود خلاصه دعوا چنان بالا گرفت که پای خانواده هام وسط کشیده شد وچند روز هم جرو بحث وکش مکش ادامه داشت اون موقع شوهرم یک حرکت زشت وحرف زشتی به مادر جاریم زد که حسابی باعث شد ناراحت بشن و برگشت به من گفت شوهرت رو کاریش میکنم که یکش دو نشه بدو دنبال نون نون گیرش نیاد بره دنبال آب ،آب گیرش نیاد خلاصه الان من سه تا فرزند دارم ومستاجر هم هستم ولی باوجود این که شوهرم کارش خوبه وهمیشه هم کار داره وسرکار هست اما هرکاری میکنیم فقط در حد یه خرج روزمرگی میتونیم داشته باشیم واصلا خیر برکت نداره پولا مون ودرضمن پیش چند تا دعا نویس رفتیم هی میگن یه دعا تو خونتون هست بگردید پیداش کنید بندازید تو آب ولی ما هرچی میگردیم چیزی پیدا نکردیم از شما عزیزان خواهش میکنم اگه راه حلی میدونید ویا دعای بلدین بهم بگید تا نجات پیدا کنیم از این اوضاع به خدا دیگه کم آوردیم با سه تا بچه ببخشید طولانی شد شرمنده همتون هستم فرج آقا امام زمان صلوات بفرست😘😘😘
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
مداحی_آنلاین_لیله_الرغائب_و_شب_آرزوها_.mp3
6.31M
🌙در شب #لیلة_الرغائب چی بخوام که ضرر نکنم؟
👌#سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙حجت الاسلام #علیرضا_پناهیان
🎙حجت الاسلام #عالی
🎙استاد #شجاعی
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امام زين العابدين (ع ) گفت كه : خبر داد مرا ام ايمن كه روزى حضرت رسالت (ص ) به ديدن حضرت فاطمه (س ) آمد، پسى فاطمه براى آن حضرت حريره ساخت و نزد رسول خدا حاضر كرد، حضرت اميرالمؤ منين (ع ) طبق خرمايى آورد، ام ايمن گفت : من كاسه آوردم كه در آن شير و مسكه بود، پس حضرت رسول (ص ) و اميرالمؤ منين (ع ) و فاطمه و حسن و حسين (ع ) از آن حريره تناول نمودند و از آن شير آشاميدند و از آن خرما و مسكه ميل فرمودند، پس حضرت على (ع ) ابريق و طشتى آورد و آب بر دست حضرت رسالت (ص ) ريخت .
چون حضرت دست هاى خود را شست دست تر بر روى مباركش كشيد پس نظر كرد به سوى على و فاطمه و حسن و حسين (ع ) نظرى كه آثار سرور و شادى در روى مباركش مشاهده كرديم ، آنگاه مدتى به سوى آسمان نظر كرد پس روى مبارك خود را به جانب قبله گردانيد و دست هاى خود را به سوى آسمان گشود، بسيار دعا كرد پس به سجده رفت و در سجده صداى گريه آن حضرت بلند شد، آب ديده اش بر زمين جارى شد، پس سر از سجده برداشت و ساعتى سر در زير افكند و مانند باران تند، آب از ديده مباركش مى ريخت . چون اهل بيت اين حالت را در او مشاهده كردند، همه اندوهناك شدند، و من نيز از حزن ايشان محزون گرديدم و جراءت نمى كردم كه از سبب اين گريه از آن حضرت سؤ ال كنم .
چون اين حالت بسيار به طول انجاميد، على و فاطمه (ع ) گفتند: سبب گريه تو چيست ؟ يا رسول الله خدا هرگز ديده هاى تو را گريان نگرداند، بدرستى كه اين حالت كه در تو مشاهده كرديم دل هاى ما را مجروح كرد. پس حضرت رسول (ص ) رو به حضرت اميرالمؤ منين (ع ) آورد گفت : اى برادر و حبيب من ! چون شماها را نزد خود مجتمع ديدم ، از مشاهده شما مرا سرورى حاصل شد كه هرگز چنين شادى در خود نيافته بودم ، و من در شما نظر مى كردم و خدا را شكر مى كردم كه چنين نعمت ها به من كرامت كرده كه ناگاه جبرييل (ع ) بر من نازل شد گفت : يا محمد بدرستى مه خداى تعالى مطلع شد بر آنچه در نفس تو حادث گرديد، و دانست شادى كه تو را عارض شد به ديدن برادر و دختر و دو فرزندزاده خود، پس تمام كرد براى تو نعمت و گوارا گردانيد براى تو اين عطيه را با آنكه گردانيد ايشان را و فرزندان ايشان را و شيعيان ايشان را با تو در بهشت ، و جدايى نخواهد افكند ميان تو و ايشان ، چنانچه به تو عطا مى كند در آن روز خوبى به ايشان عطا خواهد كرد، چنانچه به تو بخشش مى نمايد به ايشان خواهد بخشيد، تا آنكه تو خشنود گردى ، و زياده از مرتبه خشنودى تو به ايشان كرامت خواهد كرد با بليه بسيارى كه به ايشان خواهد رسيد در دنيا، و مكروه بسيارى كه ايشان را در خواهد يافت بر دست هاى گروهى از منافقان كه ملت تو را بر خود بندند و دعوى كنند كه از امت تواند، و حال آنكه برى اند از خدا و ايشان را به شمشير آبدار و انواع زجرها و ستم ها بكشند، و هر يك را در ناحيه اى از زمين به قتل رسانند، و قبرهاى ايشان از يكديگر دور باشد، و حق تعالى اين حالت را از براى ايشان پسنديده است و ايشان را اهل اين سعادت گردانيده است ، پس حمد كن خدا را بر آنچه از براى شما پسنديده و راضى شو به قضاى الهى ، پس خدا را حمد كردم و راضى شدم به قضاى او بر آنچه براى شما اختيار نموده است .
پس جبرئيل گفت : يا محمد به درستى كه برادر تو على مقهور و مظلوم خواهد شد بعد از تو، منافقان امت بر او غالب خواهند شد و غضب خلافت او خواهند كرد و از دشمنان تو تعب ها به او خواهد رسيد، و در آخر كشته خواهد شد به دست بدترين خلايق و بدبخت ترين اولين و آخرين ، نظير پى كننده ناقه صالح ، در شهرى كه به سوى آن شهر هجرت خواهد نمود، و آن شهر محل شيعيان او و شيعيان فرزندان او خواهد بود. به سبب اين حال بلاى اهل بيت رسالت بسيار خواهد شد و مصيبت عظيم تر خواهد شد، اين فرزندزاده تو - و اشاره كرد به سوى حسين (ع ) شهيد خواهد شد با گروهى از اهل بيت و ذريت تو و نيكان امت تو، در كنار فرات ، در زمينى كه آن كربلا گويند، به سبب آن كرب و بلا بر دشمنان تو و دشمنان ذريه تو بسيار خواهد شد در روزى كه كرب آن روز منقضى نشود و حسرت آن روز به آخر نرسد، آن بهترين بقعه هاى زمين است و حرمت آن از همه زمين ها عظيم تر، و آن قطعه اى است از بهشت .
پس زينب گفت : چون ابن ملجم پدرم را ضربت زد، اثر مرگ در او مشاهده كردم گفتم : اى پدر بزرگوار، ام ايمن چنين حديثى به من روايت كرد، مى خواهم آن را از تو بشنوم ، فرمود: اى دختر حديث چنان است كه ام ايمن به تو روايت كرده ، گويا مى بينم تو را و زنان ديگر از اهل بيت مرا در اين شهر اسير كرده باشند، و به ذلت و خوارى شما را برند و از دشمنان خود خائف و ترسان باشيد، پس در آن وقت صبر كنيد و شكيبايى نماييد، به حق آن خداوندى كه حبه ها را شكافته و خلايق را آفريده است ، در آن وقت در روى زمين خدا را دوستى به غير از شما و دوستان و شيعيان شما نباشد.
چون حضرت رسول (ص ) اين حديث را نقل كرد براى ما، فرمود: در آن روز شيطان از روى شادى پرواز خواهد كرد و بر دور زمين با ياوران خود جولان خواهد نمود، خواهد گفت : اى گروه شياطين آنچه مطلب ما بود از فرزند آدم به آن رسيديم و در هلاك ايشان منتهاى آرزوى خود را يافتيم ، و همه را مستحق جهنم نموديم مگر جماعت قليلى كه چنگ در دامان اهل بيت رسالت زده اند، پس تا توانيد سعى كنيد كه مردم را به شك اندازيد در حق ايشان و بداريد مردم را بر عداوت ايشان و تحريص كنيد مردم را بر ضرر رسانيدن به ايشان و دوستان ايشان ، تا كفر و ضلالت خلق مستحكم گردد و از ايشان هيچ كس نجات نيابد، آن ملعون گمان خود را در حق اكثر مردم راست كرد زيرا كه با عداوت شما هيچ عمل صالح فايده نمى بخشد، و با محبت و موالات شما هيچ گناهى جز كباير ضرر نمى رساند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت تشکیل دهنده گروه تورا بخدا پیام منو هم بزارید تو گروه ا _ پسرم ۲۱ ساله هستن دانشجو ویه شکست داشتن نه دل به درس میده یا خوابه یا بیرون اصلا نمیتونه جای بمونه دیسک کمر داره وپای چپش از پای راست لاغر شده تورا خدا بگید چکار کنم همین پسر را دارم ۲ همسرم خیلی بهم خیانت میکنه با زن برادرخودش وزن برادر خودم وزن های غریبه دراین ۲۱ سال من اصلا زندگی نکردم حالا هم ۴ماه بهم نگاه هم نمیکنه؟ جای خواب واتافقشو عوض کرده همه راه ها رفتم و هنوز منتظر خدا هستم انتقام جوونی ام را از او و کسانی که وارد زندگی زن و شوهر میشن بگیره دعا کنید لطفا من باشم عمر هدر رفته
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام.ازدوستان کسی دراصفهانو سراغ دارن که دررفتگی لگن ومهره های کمروبتونن تشخیص بدن وجابندازن میخوام خیلی حاذق وواردباشن بدترش نکنن
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان گلم .انشالله روزگار براتون خوب باشه.من ۱۷ ازدواج کردم شوهرم از همون اول اعتیاد داشت اول اعتیادش تریاک بود اما حالا صنعتی شده چند بار ترک کرده اما باز شروع کرده حالا میخواد دوباره ترک کنه از شما کمک میخوام چه کار کنم چه جوری رفتار کنم؟ چه جوری امید بدم بهش ؟ چه حرف های بزنم که از لحاظ روحی اروم بشه ؟ممنون میشم دوستان کمک کنند .دعا کنید برام شوهرم ترک میکنه ترک بمونه از مشهدی های عزیز خاهش میکنم اگه حرم رفتن برامون دعا کنند😔😔😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر میشه بپرسید کسی تو مشهد آنزیم کوچک کننده بینی زده و نتیجه گرفته؟ اگه هست که دکترشون رو معرفی کنن ممنون از شما و دوستانی که همراه هستن تو کانال خوبتون🌹
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر خواستم ببینم کسی تا باحال لباس فروشی زده ک ببینم چ مراحلی داره آیا مصرفه یا نه اگه هم شروع کردن منو راهنمایی کنن ممنون بخاطر کانال خوبتون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
برا التهاب لثه چی خوبه
من مدت یک سال هست گرفتار دندان درد هستم تو این یک سال چند تا دندون عصب کشی کردم
و عالی عصب کشی شده
ولی متاسفانه دردش نمیافته چند ماه میگذره از عصب کشی ولی مدام درد دارم
پزشک ریشه رفتم میگه التهاب لثه داری
از دوستان عزیز اگر راه کاری یا درمانی دارن ممنون میشم کمکم کنید
دیگه واقعا بریدم همش درد دارم
افسردگی شدید هم گرفتم به خاطر دکتر های بی تجربه چندتا از دندونام رو کشیدم
سنی ندارم ولی خیلی خیلی افسرده شدم
خواهش میکنم کمکم کنید
چکار کنم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
یک دختر ۱۱ ساله دارم.
خیلی لاغره و غذا زیاد نمیخوره موهاش کم پشته بشدت. وبیشتر وقتها ریزش هم داره. قدش هم نسبت به هم سالاش کوتاهه .
ممنون میشم راهنماییم کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به دوستان ومدیر محترم گروه،من کف پاهام(پاشنه پام) خیلی زبر و پوست پوست میشه پوستم هم خیلی خشک هست اصلا پاهام تابستان عرق نمیکنه از زبری کف پام خیلی اذیتم دوستان اگر راهنمایی بر اساس تجربه کنید ممنون میشم
❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر...
لطف میکنید از دوستان بپرسید چه چیزی بخوریم و یا چه کاری انجام بدیم که سینه حجیم تر و سفت بشه؟؟
من ۳۰ سالمه و دو تا بچه دارم..از بعد زایمان اولم سینه هام شل شدن و این مسئله خیلی اذیتم میکنه و اعتماد به نفسم رو آورده پایین ،محل زندگیم باشگاه نیست که بخوام برم،و از زایمان دومم الان هفت ساله میگذره اما سینه های من شل باقی مونده....
خواهش میکنم دوستان از توی گوگل و کانال هایی که دارن راهنمایی نکنن چون تقریبا همه ی اونا رو خودمم دارم فقط اگه کاری یا چیزی بوده که تجربه کردند و جواب گرفتند دستور بفرمایند...خدا خیرتون بده واقعا نیاز دارم به راهنماییتون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ممنون از گروه شما ،لطف کنید سوال منم در گروه بزارید تا راهنمایی کنند .برای درد پاها چی خوبه ؟برا افتادگی پلک هم غیر از جراحی اگه تجربه ای دارید تو گروه بزارید .ممنون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دکتر جان من خانم نهال کریمی هستم من وقتی قد میکشم اول صبح تو رختخواب تمام ماهیچه ها بهخصوص ماهیچه پشت پام وحشتناک میگیره این یک مورد
ووقتی میرم دستشویی که فرنگی نباشه ومعمولی دولا میشم که خودم رابشورم زیر سینم یا نزدیک قلبم باز رگاش میگیره وحشتناک
الانم یک چند وقتی هست که پشت گردنم وشونه هام خیلی درد میکنه ؟
سن من هم ۴۲ ساله هستم از اصفهان
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا ! همین که دیدمش اشکام ریختن ! اونایی که عاشق شدن میتونن درک کنن که چقدر سخ
#داستان_زندگی 🌸🍃
مهسا
درسته که احساساتم و نسبت به حمید فراموش کرده بودم و تنها عشق واقعی زندگیم رو منصور دونستم
ولی باز دیدنش با مرجان منو ناراحت کرد چون خیلی تنها بودم !
مرجان اومد سمتم و گفت خیلی ناراحت شدم خدا بهتون صبر بده مهسا خانوم !
تا اینو شنیدم دلم هُری ریخت زود پرسیدم چرا ؟....چی شده که خدا بهم صبر بده ؟...منصور...منصور رفت؟
حمید چشم غره ای به مرجان رفت و گفت سلام مهسا خانم ... نه نگران نباش منصور چیزیش نشده !
یه نفس عمیق کشیدم و فوری توبیدم به مرجان گفتم خوشت میاد دلمو بریزی ؟...درست حرف بزن ...اصلا کی به تو گفته پاشی بیای عیادت من !...برو بیرون ببینم ...نمیخوام ریختتو ببینم !
مرجان شو.که و ناراحت شد و با من من گفت من ...من فقط میخواستم حمید حرفشو قطع کرد و گفت مرجان پاشو برو بیرون مهسا وضعیت خوبی نداره !
مرجانم دلخور رفت بیرون !
حمید اومد روی صندلی کنار تختم نشست و سرش رو انداخت پایین !
بعدم هوفی کشید و گفت خیلی ناراحت شدم مهسا ... خیلی غمم واسه منصور وصف نشدنیه ولی کاری از دستم بر نمیاد !
تا اسم منصور اومد بغض کردم
گفتم خب آره...منصور تنها کسی بود که بین این همه آدم بد حامی من بود !
محسن اونجوری ازاااارم داد
ولی کار تو بدتر بود حمید!...تو ماجرای بارداریمو به محسن گفتی و گرنه هیچکدوم از این اتفاقا نمیفتاد!
تا حمید اینو شنید کُفری شد
از سر جاش بلند شد و گفت مهسا چرا باور نمیکنی کار من نبوده ؟...خدا شاهده که نبوده !...بابات زنگ زده به محسن آدرس داده !... تقصیر من چیه!
وای خدایا !...باورم نمیشد !...این دیگه چه بابایی بود ...بابام چرا باید همچین کاری با دخترش میکرد !...اونم وقتی سودی براش نداشت
باور نکردم آخه با بودن من با محسن که چیزی گیرش نمیومد !
به حمید رو کردم و گفتم فکر میکنی میتونی گولم بزنی ؟...بابام اصلا از این قضیه خبر نداشت چرا باید همچین کاری کنه؟
حمید گفت بخاطر پول !...محسن بهش گفته یه تیکه از زمینمون رو بهت میدم در ازاش یه کاری کن مهسا برگرده خونم و برام بچه بیاره!
پوزخندی زدم و گفتم با چیز جدیدی روبرو نشدم
بابام همیشه بخاطر پول همه کاری میکرد ...اینم یکی دیگه اش !
حمید سرش رو انداخت پایین و گفت میخوای چیکار کنی مهسا ؟...برنامه ای داری؟...بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شی میخوای کجا بری؟
اخمی کردم و گفتم مشخصه با منصور میرم !
حمید لباش رو گزید و گفت مهسا ... من نمیخوام ناراحتت کنم ولی باید واقع بین باشیم !
دلم لررزید ولی قیافه حق به جانب گرفتم و گفتم ببخشید چرا باید واقع بین باشیم ؟
حمید گفت ببین مهسا !...مشخص نیست چی پیش بیاد !
لبام رو بهم میفشردم تا اشکام نریزه و حمیدم همچنان ادامه میداد :
مهسا...دکترا گفتن ممکنه منصور بر نگرده !...یعنی احتمالش کم نیست و تا حدودی زیاده !
تا اینو شنیدم یهو زدم زیر گریه
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و به هق هق افتاده بودم
با حالت ملتمسانه به حمید گفتم تورو خدا ...اگه منصور بر نگرده من چکار کنم...شاید این بیمارستان خوب نیست !...بیا ببریمش یه بیمارستان دیگه !
حمید اومد پیشم نشست وگفت مهسا اینارو نگفتم گریه کنی !...باید منطقی باشیم !...ببین دکترا گفتن احتمالش کمه منصور برگرده...
گفتن ممکنه سال ها تو کما باشه و این انتخاب شماست بزارید نفس بکشه یا تمومش کنید !...منصور رو ول کن ...فکر کن منصوری وجود نداشته ....
باید الان به تنها چیزی که فکر کنی خووت باشی !
با صدای بلند گفتم آخه لعنتتی چجوری فکر کنم منصوری وجود نداشته !...حمید من عاشق منصورم ...من اونو از مامانم بیشتر دوس دارم !...شاید الان بگی مهسا عاشق همه است ولی حسی کا به تو داشتم عشق نبود من عشق واقعی رو با منصور تجربه کردم !
حس کردم حمید با شنیدن این جمله ام غمی توی نگاهش نشست
با خودم گفتم نکنه حمید دوسم داره...
ولی گفتم نه بابا...اگه عاشقت بود دست تو دست با مرجان نمیومد توی اتاق حتما واسه منصور ناراحته !
اينقدر فکرم درگیر بود که اونم یادم رفت و به تنها چیزی که فکر میکردم منصور بود
حمید گفت مهسا باید تصمیم بگیری تا چند روز دیگه مرخص میشی ....اینجا هم بیمارستان شماله...احتمالا منصور رو انتقال میدن تهران !...توهم مرخص میشی اصلا جایی رو داری بری ؟...میخوای بری خونه ی بابات ؟
#ادامه_دارد...
عزیز شدن نزد مادر شوهر ⛔️
هر کسی بخواهد نزد همه از شوهر
گرفته تا مادر شوهر و خواهر شوهر
و حتی خواستگار و.. عزیزو محبوب شود
تا سه روز،صبح ها قبل از این با کسی حرف بزند
این ذکر را بخواند و به خودش فوت کند..👇
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
خیلیا با همین ذکر ساده عزیز خانواده ی شوهر شدن😍👆