eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 🌱 قرائت سوره ی حشر و صد بار ذکر استغفرالله ربی و اتوب الیه 🍃 به نیت سلامتی و تعجیل در فرج 🤲 و بخت گشایی جوانان 🤲
Soreh-hashr-abdulbasit.mp3
33.36M
قرائت سوره 🌱 لطفا در صورت امکان صدای صوت را در خانه هم پخش کنید 🌸
شناختن جهت و راه دعا رسیدن به هر هدفی، راهی دارد، برای استجابت دعا نیز باید راه هایی را پیمود. امام صادق علیه السلام می فرمایند: باید پیش از دعا حمد و ستایش خدا کنی، نعمتهایی را که به تو بخشیده به یاد آوری، سپس شکر و سپاس گویی، آن گاه درود بر پیغمبر و آل او فرستی، سپس از گناهانت یاد کرده اقرار نمایی و از آسیب آن به خدا پناه بری، این است جهت و راه دعا. وفا کردن به عهد نسبت به خداوند شاید انسان خود را مانند ماشینی فرض کند که سازنده یا مالک آن باید همواره نیازهای آن را برآورد، مثل آب، روغن،سوخت و.... و تصور کند چون آفریده خداوند است، خداوند باید همواره او را کمک کند، بدون این که عهدی بر گردن او باشد. ولی چنین نیست، بلکه خداوند عهدهایی بر گردن بنده اش دارد که باید عملی شوند تا خداوند نیز پیمانش را وفا کند. امام صادق علیه السلام در پاسخ عده ای که از علت عدم استجابت دعا پرسیده بودند، فرمود: به دلیل این که شما به عهدهای خود در پیشگاه خداوند وفا نمی کنید،در حالی که خدای تعالی می فرماید: به عهد من وفا کنید تا من به عهد شما وفا کنم.به خدا قسم اگر به عهد خدا وفا کنید، خدای متعال نیز به عهد شما وفا می کند. از جمله عهدهایی که انسان برگردن دارد، عمل صالح است که مصادیق فراوانی دارد، مانند: انجام واجبات، ترک محرمات، قرائت قرآن، صله رحم، کمک به نیازمندان و.... منابع:رهپویان قرآن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شوخی احمد با احمد درعملیات بیت‌المقدس، دو « احمد» داشتیم که فرمانده بودند و صدای آنها از شبکه‌‌های بی‌سیم مرتب شنیده می‌شد.«احمد متوسلیان» فرمانده لشگر محمد رسول‌الله و«احمد کاظمی» فرمانده لشکر نجف اشرف. در تماس‌های بسیار مهم، مخصوصا در لحظات شکستن خطوط دشمن، فرمانده‌هان و رزمندگان از لهجه‌های آنها متوجه می شدند که این «احمد» کدام «احمد» است. اما جالب‌تر زمانی بود که دو «احمد» با هم کار داشتند. در مرحله‌ی دوم عملیات که بچه‌های لشگرمحمد رسول الله در دژ شمالی خرمشهر با لشگر۱۰ زرهی عراق درگیری سختی داشتند وکارشان به اسیر دادن واسیر گرفتن هم کشیده شده و احمد متوسلیان با بدنی مجروح عملیات را هدایت می‌کرد، احمد کاظمی با احمد متوسلیان این‌گونه تماس می‌گرفت: احمَد احمَد ،احمَد احمِد، احمَد احمِد. او سه احمد اول را که یعنی متوسلیان، با لهجه‌ی تهرانی می‌گفت اما اسم خودش را با لهجه‌ی نجف آبادی، مخصوصا مقداری هم غلیظ‌‌‌تر بیان می‌کرد، به این ترتیب احمد خوب و دوست داشتنی پایه‌ی خنده را برای فرماندهان زیادی که صدای او را از بی‌سیم می‌شنیدند فراهم می‌کرد. یادشان بخیر: احمَد احمَد، احمَد احمِد، احمَد احمِد اخراج حاج احمد ( از خاطرات حاج احمد متوسلیان )🌸🍃 طوری که حاج احمد با نماینده بنی صدر دست به یقه شد وماشین آن ها را سر و ته کرد. او هم تهدید کرد که "من ضمن گزارش کردن این عمل تو، الآن می رم و با هلی کوپتر برای بازدید برمی گردم." که باز هم حاج احمد به او گفت:"توصیه می کنم که سوار هلی کوپتر نشین که از این مناطق عبور کنین، که هوایی هم بهتون اجازه نمی دم!" بالاخره او برگشت و گزارشی برای بنی صدر برد. بنی صدر هم خواستار عزل حاج احمد به عنوان عنصر نا مطلوب از تمامی تشکّل های نظامی شد. حاج احمد درارتباط با این قضیه می گوید:"وقتی آیت الله خامنه ای به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع برای بازدید آمده بودندمریوان، به من گفتند: { بنی صدر داستان شما و برخوردتون رو به امام کشونده بود و از امام درخواست اخراج شما را از کل جریان نیروهای مسلّح و سپاه کرده بود، امّا بنده به امام عرض کردم که من احمد متوسّلین را می شناسم، ایشون آدم مخلص و مقتدریه. اگه می خواین اونو عزل کنین، روی من هم در شورای عالی دفاع حساب نکنین.}" احمد متوسّلیان شخصیتی داشت که شخصی همچون مقام معظّم رهبری تا این حد پای ایشان ایستاده بودند و از حاج احمد به این نحو دفاع می کردند.   لباس سپاه ( از خاطرات حاج احمد متوسلیان )🌸🍃 حاج احمد در یکی از روزهای که منافقین دستور داده بودند که هر که با لباس سپاه یا با ریش باشد با چاقو یا سلاح دیگر به چنین افرادی حمله کنند حاج احمد با ماشین سپاه با چند نفر از همرزمانش روی پل حافظ در حال عبور بودند که یکی از همرزمانش به حاج احمد میگه حاجی تو زن وبچه نداری شیشه ماشین ببر بالا مگه نمی دونی منافقین نارجک تو ماشین پاسدارها می اندازند حاج احمد به راننده میگه بزن ترمز هرکی می ترسه بیایید پایین حاجی میگه (من با خدای خود عهد بسته ام که به دست شقی ترین افراد یعنی اسراییل ها کشته  شوم) این حرف حاج احمد در پاییز سال 1360که هنوز حاج احمد در نبرد با دشمنان بعثی هستیم می زند چون که او با خدا عهد بسته بود وخدا هم خلف وعده نکرد وبه آرزویش رساند واین اتفاق در تاریخ 14/4/1361 می افتد وبرای همیشه حاج احمد از بین ما رفت ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پاسخ_اعضا ❤️🍃 سلام .در جواب خانمی ک تو جمع نمیدونن چی بگن ،اولا خیلی هم خوبه ،سخن ک اندک باشه گنا
❤️🍃 با سلام و احترام به محضر امام زمان عصر و شما خواهرام و برادران گرامی انشالله که حال دل همتون خوب و خوش باشد و ی خسته نباشید به حبیبه خانم گل انشالله اجرت با خانم فاطمه الزهرا (س)🤲 پاسخم به اون خانوم که گفتن اسپرم شوهرشون سفر هستش و به تموم خواهرانی که مشکل تنبلی تخمدان دارن خانومها تنبلی تخمدان اصلا مشکل بزرگی نیست من خودمم مثل شما فکر میکردم یعنی 7 سال پیش مشکل تنبلی تخمدان داشتم چندین دکتر فوق متخصص زنان و نازایی رفتم هیچ تاثری نداشتن داروهاش بطوری که تخمدانهام صفر بود و قصد بارداری داشتم یکی از خواهرا خدا خیرش بده ی دکتر بهم معرفی کردن تو قم ی دکتر معمولیم هست دارو گیاهی میده بخدا خواهرا در عرض سه ماه داروهاشو دقیق استفاده کردم یعنی تمام وقتم گذاشتم سر داروهام چندتا قرص گیاهی و عسل کوهی و چنتا معجون که به شوهرمم داه بودن خلاصه بعد سه ماه بنده به لطف پرودگارو دست خوب خانم دکتر حامله شدم و ی دختر خوشکل و با نمک خدا بهم داد دکتر خیلی خوبی هستن ایشون خدا خیرشون بده حتی تو بارداری هم چندین بار منو با ارتباط تلفنی مداوا کردن حالا از این خانم دکتر من ی شماره تلفن دارم میزارم براتون شما میتونید زنگ بزنید و ادرس وقت بگیرین برای مشکلات منم دعا کنید اگر مشکل از آقاتون باشه و اسپرمش صفر هم باشه این خانم دکتر داروهاش معجره میکنه التماس دعا خانم دکتر معصومه قرا سویی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام برای خواهر عزیزی که گفتند همسرشان نسبت بهش سرده و فرزند معلول داشتند که از دنیا رفته،میخواستم بگم عزیزم شما روزهای سختی را پشت سر گذاشتی ،تو روزهای سخت آدم ممکنه نسبت به بعضی چیزها غفلت کنه،البته انتظار می‌ره همسرتون این مسأله را درک کنه حالت بعد فوت بچه میگه بیا عین همخونه با هم زندگی کنیم و راضی به جدایی هم نیست،بنظرم آنقدر به روحیه خودت برس که خودبخود خودش سمت شما کشیده بشه رابطه تون را با خانواده ها محکم کنید که در صورت لزوم از شما پشتیبانی کنن هدفمند زندگی کن اما محبت را گدایی نکن با زبون خوش همسرت رو به خودت جذب کن نه با منت کشی مثلا لباس خوشگلی بپوش براش یک خوراکی که دوست داره ببر بهش بگو اینو درست کردم برای همسر دوست داشتنی بد اخلاق خودم😃 و دیگه صحبت را ادامه نده محبت های جدید و کوچک باعث جذابیت زندگی میشه بهش هرزگاهی بگو تو شرایط گذشته تو پناه خوبی برام بودی،الهی که خدا سایه تو روی سر من نگه داره انشاءالله ایشان هم قلبش به زندگی گرم میشه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام حبیبه خانم عزیز درود بر شما با کانال خوبتون درجواب اون خانم روانشناسی که طرف صحبتش با خانم های که وارد زندگی متاهل ها میشون وزندگی هارو خراب میکنن واقعن حرف دل خیلی هارو زد خدا لعنت کنه زنا های ک اشیونه زن دیگه خراب می‌کنه الهی که یه جای چوب این کارشونو بد بخورن که باعث خراب شدن زندگی می‌شون خانمی اعتراض کردبود وچراتوروانشناس اینجوری حرف زد حرف هاش بنظرم درست ب جا بود حرف بدی نزد بودبانوی باشخصیت خودفروشی نمیکنه زن بااصالت پا تو حریم وزندگی زن دیگه نمیزار زن باشخصیت با مرد زن دار با مرد نامحرم ارتباط نمیگیره بله اسم زن خییییلی با ارزش و بزرگ اما به هرزنی زن نمیگن زنی که هرزگی و کارش ویرانه کردن آشیانه زن دیگس زن نیست ایناعذرخواهی میکنم ازهمه زنان وخانهای محترم پاک ایران وگروه اینا یکسری دزد هستن تو خیابونا دنبال مردا تو خیابون تور کنن و بتیغن و ی مدت هرزگی کنن به اینا زن نمیگن که حمایت میکنید حرف دل خیلی از خانمهاهست چرا بدتون اومد والا بااین اوضاع جامعه بعضی خانمها فقط خودشونو ابزار کردن همین واقعن اسم زن رو زیر سوال بردن ما زنانی داشتیم و داریم که افتخار هستن ما بانوی مثل خانم حضرت زهرا س داریم والگومون خانم حضرت زهرا ومادرای شهدا هستن بااسم زن معامله نکنین وارد زندگیا نشین اگه شوهر نداری یا اگه شوهر داری وارد رابطه نامشروع میشی برای چی آخه چرا زندگی خودتو خراب میکنی ی زندگی دیگه هم خراب میکنی الان خانمهای هستن برای منبع درآمد سرکار میرن ونون حلال زندگیشون میارن ازصدتا مردهم مرد تر هست یکم ب کارتون ب ویرانی هاتون دقت کنین که پشت این کارت آه وناله ونفرین هست از آه و ناله ونفرین بترس که بدجور دامنتو میگیره یکم عاقلانه زندگی کنیم ببخشید طولانی شدومن از خانم روشناسی که نوشته بود خیلی خوشم اومد حرف دل خیلی خانمها زد ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❤️🍃 مهسا حمید آروم گفت مرجان خواهش میکنم آروم باش !...دختره گناه داره تنهاس ...کس
🌸🍃 مهسا اصلا من به کنار فکر کردی اون داداش منصور ولت میکنه ؟...مامانش چی؟...اونا مقصر حال فعلی منصور رو تو میدونی !...تا نبودنت نکنن دست از سرت بر نمیدارن !...فعلا دوتا راه نجات داری اولیش اینه منصور خوب شه که احتمالش یک از هزاره و راه دوم اینه با من بیای بریم ! روم رو برگردوندم و گفتم محسن گو.رتو گم کن !...هر کاریم کنی من نمیام !...نمیخوامت نمیام !...فهمیدی محسن دستاش رو بالا برد و گفت خود دانی و از اتاقم رفت ! واقعا سر در گم بودم ...نمیدونستم با این دست و پای گچ گرفته کجا برم! که دیدم یهو مامانم اومد تو اتاق! وای خدایا باورم نمیشد !...برام مثل معجزه بود ! با دیدن مامانم بغضم ترکید و گفتم اومدی مامان !...اومد پیشم و گفت آره دخترم ...آره قربون شکل ماهت برم...مگه تو بی صاحبی که اینجا ولت کنم ؟ چیزی از خوشحالیم نگذشته بود که دیدم بابامم وارد اتاق شد! با چشمای ترسیده نگاهش کردم که بابام سرش رو تکون دادو نچ نچ کرد! بعد گفت:ببین چیکار کردی ؟...بع. میگفتی چرا منو میفروشی ؟...وقتی نمیفروشمت اوضات اینه مهسا!...زدی پسر مردم رو انداختی رو تخت بیمارستان داره می.میره ...خودتم این حال و وضعیت! جرئت گفتم چیزیو نداشتم آخه اونموقع منصور رو نداشتم که پشتم در بیاد ! ساکت بودیم که نتونستم تحمل کنم و گفتم خب ...خب حالا تکلیف چیه؟ بابام اومد و نگاهی به پولای روی میز کرد و برشون داشت ! و گفت خداروشکر هنوز بابات غیرت داره و به قول تو بی غیرت نیس که توی بیمارستان ولت کنه !...میریم خونه! شاید عجیب بود ولی اونموقع انگار دنیارو بهم دادن دنیارو به من دادن که به خونه ای میرفتم که توش کلی کتک خوردم و زج..ر کشیدم! بابام پولای حمید رو برداشت و با خودش برد و منن اعتراااضی نکردم که مبادااا از تصمیمش بر گرده! از اینکه آواره نمیشدم خوشحال بودم و نمیدونستم بابام باز چه خوابی برام دیده ! با اینکه دکترا گفتن بهتر چند روز دیگه اونجا بستری باشم بابام گفت حوصله ندارم شمال بمونم و کارای ترخیصم رو کرد تموم که شد اومد و گفت پاشو بریم مامانم اومد سمتم و گفت بلند شو دختر یکی یدونم!...بلند شو طفل معصومم! ولی مگه دل من رضا میداد؟...اصلا نمیتونستم منصور رو اونم تو ی این حالی که توی بیمارستان بستریه و مشخص نیس امروز بره از این دنیا یا فردا تنها ول کنم برم! به بابا گفتم میشه منو مامان دو تنها بزاری میخوام کمکم کنه لباسم رو عوض کنم ! که بابام ابرو بالا انداخت و گفت زود باش و رفت بیرون! دستاری مامانم رو فوری گرفتم و گفتم مامان...مامان تورو خدا منو ببر پیش منصور ببینمش بعد بریم ...دارم میمی.رم مامانم چشماش پر غصه شو و گفت باشه دخترم ...باشه ...پاشو بریم گفتم مامان...بابا...باباچیزی نگه...بدبخت نشم! مامانم درحالی که کم‌کمکم میکرد روی تخت بلند شم گفت نگران نباش چیزی نمیگه! از روی تخت بلند شدم و به سمت اتاق منصور راهی شدم بابام اصلا نپرسید کجا ...انگار خودش میدونست و پشت سرمون آومد تا دیدم فرشید و مامانش شو.که زده دارن به اتاق منصور نگاه میکنن مامانش همینجوری با دست میزد روی قفسه سی.ه اش و گریه میکرد آروم گفتم مامان ...مامان منصورم...مامان رفت ! مامانم گفت چیزی نیس قربونت برن بیا بریم توی اتاقت...درست نیست اینجا الان داداش و مامانش هستن دعوا میشه ! ولی من میدونستم مامانم میخواد منو از اونجا ببره ! گفتم نمیام...منصورم داره میره من بیام کجا ...منصورم داره میره مامان...بدبخت شدم...مامان دعا کن منم برم من نمیتونم ببینم اینو !... مامان من اونو از توهم بیشتر دوس داشتم! مامانم همش قربون صدقه ام میرفت و میخواست منو ببره بلند گفتم منصورم ...منصورم چی شده ؟ ولی مامان منصور اینقد حالش بد بود که اصلا متوجه حضور من نشد ! داداششم یا نیم نگاه انداخت و بعد با چشمای اشکی به اتاق ای سیو خیره شد دیگه نتونستم تحمل کنم دیگه نتونستم اونجا وایسم و منتظر جواب باشم به مامانم گفتم کمکم کن زود برم مامانم که دیگه چاره ای از دستش بر نمیومد زیر بغلم رو گرفت و آروم آروم به اتاق منصور نزدیک شدیم ! به اتاق منصور رسیدم و با چیزی که دیدم قلبم میخواست از جاش بزنه بیرون منصورم...عشقم...زندگیم....روی تخت افتاده بود و دکترا و پرستارا تاری میکردن وا با شو .ک دادن بهش به زندگی بر گردونن! حس کردم جلوی چشمام داره سیاهی میره ولی به خودم مسلط شدم و گفتم مهسا...مهسا نباید بیهوش شی ...باید با چشمای خودت ببینی منصور رو چجوری داری از دست میدی ! ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🔹مشکلات زایمان ▫️نکات 1- زایمان بایستی طبیعی باشد؛  متأسفانه امروزه در کشور ما حدود ۷۵ درصد زایمان‌ها به‌صورت سزارین است و این به علت مشکلات و سختی زایمان است( درحالی‌که در اروپا ۱۴ درصد و در آمریکا ۳۵ درصد زایمان‌ها به‌صورت سزارین است). 2- دو عوذه (دعایی که با اعوذ شروع میشود) برای زنی که وارد ماه آخر بارداری شده است: 2.1- این آیات در یک کاغذ نوشته شود برای زن باردار، زمانی که وارد ماه خودش شود (ماه نهم بارداری) که زایمان در آن ماه انجام می‌شود، خیلی مبتلا به درد زایمان و سختی نمی‌شود، روی این کاغذ پارچه‌ای را آرام ببندند و محکم گره نزنند و بنویسند ﴿أو لم ير الذين كفروا ان السموات والارض كانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء كل شئ حى افلا يؤمنون﴾ ﴿وآية لهم الليل نسلخ منه النهار فإذا هم مظلمون والشمس تجري لمستقر لها ذلك تقدير العزيز العليم والقمر قدرناه منازل عاد كالعرجون القديم لا الشمس ينبغي لها ان تدرك القمر ولا الليل سابق النهار وكل في فلك يسبحون وآية لهم انا حملنا ذريتهم في الفلك المشحون وخلقنا من مثله ما يركبون وان نشأ نغرقهم فلا صريخ ولا هم ينقذون إلا رحمة منا ومتاعا الى حين﴾ ﴿ونفخ في الصور فاذاهم من الاجداث الى ربهم ينسلون﴾، و پشت کاغذ این را بنویسید ﴿كأنهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا إلا ساعة من نهار بلاغ فهل يهلك إلا القوم الفاسقون﴾ ﴿كأنهم يوم يرونها يلبثوا إلا عشيه أو ضحيها﴾، و این کاغذ را وسط بدن زن قرار دهید و وقتی فرزند متولد شد سریعاً این کار را قطع کنید و حتی یک ساعت هم آن را باقی نگذارید. 2.2- سوره قدر را برای او بنویس و با این عوذه او و آنچه در شکم او است را تعویذ کن، با مشک و زعفران بنویس و بشوی و آب آن را به او بنوشان و روی فرج او بپاش، عوذه این است ﴿اعيذ مولودي بسم الله بسم الله وانا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرسا شديدا وشهبا وانا كنا نقعد منها مقعد للسمع فمن يستمع الان نجد له شهابا رصدا﴾، سپس بخوان بسم الله بسم الله اعوذ بالله السميع العليم من الشيطان الرجيم انا وأنت والبيت ومن فيه والدار ومن فيها نحن كلنا في حرز الله وعصمة الله وجيران الله وجوار الله آمنين محفوظين، سپس معوذتین بخوان و با سوره حمد شروع کن و قبل از آن دو، با سوره توحید، سپس بخوان ﴿افحسبتم انما خلقناكم عبثا وانكم الينا لا ترجعون فتعالى الله الملك الحق لا إله إلا هو رب العرش الكريم ومن يدع مع الله الها آخر لا برهان له به فانما حسابه عند ربه انه يفلح الكافرون وقل رب اغفر وارحم وأنت خير الراحمين﴾ ﴿ لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾ ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾ ﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ﴾ ﴿هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾، سپس بگو مدحورا يشاق الله ورسوله اقسمت عليك يا بيت ومن فيك بالاسماء السبعة والاملاك السبعة الذين يختلفون بين السماء والارض محجوبا عن هذه المرأة وما في بطنها كل عرض واختلاس أو لمس أو لمعة طيف مس من أنس أو جان، وقتی این را خواندی این را بخوان اعني بهذا القول وهذه العوذة فلانا واهله وولده وداره ومنزله واهله وولده فليسم نفسه وداره ومنزله واهله وولده وليلفظ به، و بگو أهل فلان بن فلان، وولد فلان بن فلان. او و فرزند او دچار آفت، خبل و جنون نمیشود باذن الله. 🔹درمان زایمان سخت و تسریع در زایمان (زایمان راحت) - در صورت رد شدن از زمان زایمان و رد شدن ایام بارداری بمیزان نه ماه و نه روز و نه ساعت، بچه درون شکم مادر میمیرد و در صورتی که درد زایمان ندارد حتما موارد زیر را انجام دهد (ممکن است اشتباه محاسباتی نیز باشد) - توصیه های زیر جهت راحت زایمان کردن نیز میباشد. ▫️علت سخت زاییدن 1- خوردن گشنیز (سبب ناباروری نیز میشود) نکته: گشنیز و سبزی شاهی جزو سبزیجات مضر میباشند. ریحان، حوک، کاسنی و خرفه جزو بهترین سبزیجات هستند. 2- کم تحرکی 3- تغذیه نامناسب ▫️درمان 1- شربت زعفران. 2- انجدان. 3- خواندن سوره مریم مخصوصا آیات 23، 24 و 25 (بسیار کاربردی). 4- راه رفتن در ماه پایانی. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام جواب خانمی که میگه دخترم با اینکه کلاس تفسیر قرآن میره اما با خداوند انس نگرفته و فکر می کنه که خداوند بین بنده هاش فرق می گذاره 🌷🌺🌹🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌷 عزیزم دخترت را کنار رود خانه و یا جنگلی که مشرف به کوهی باشه ببر و بهش بگو خوب به این مناظر دقت کن خداوند همه مخلوقات و موجودات را بر اساس حکمت و علم و رحمت خودش آفریده اولا چون زنان، نان آور خانواده نیستن پس مسئولیتی در قبال زندگی ندارند بنابراین نصف ارث هم کفایتشان می کنه دوماً مرد مهریه نداره ولی زن مهریه داره پس زنان با نصف از ارث پدر و بعضاً مهریه های سنگین خیلی از مردان بیشتر سود می برند . به دختر خانمت بگو اگر باران نبارد جن و انس هم جمع شوند و با مجهز ترین دستگاه‌ها نمی توان قطره ای باران تولید کرد از لطف و محبت خداوند نسبت به بنده هاش بگو که خداوند اینقدر بنده ها شو دوست داره که هیچ گاه ترکشان نمی کنه و در تنها ترین لحظات کنار بنده هاش می مونه خداوند همیشه بیداره و برای بندگانش رحمت و نعمت و برکت می فرستد خداوند تمام عیوب بندگانش را می پوشاند و آبرویشان را حفظ می کند برای تمام امورات بندگانش وسیله فرستاده و نمی گذارد بندگان سختی بکشند اگر بنده ای ، در این دنیا دچار ضرر و زیان می شود بخاطر کم توجهی که به لطف خدا داشته ، خود بنده راهش را گم کرده است و در سختی ها و بلا ها افتاده است 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 لطفاً پیامم رو براش بزارین مادر عزیز با ی سرچ ساده راحت میتونی جواب دخترت رو بدی . نگو تورو خدا این حرفو که از خدا بدش میاد .😔😔 اتفاقا خدا حواسش به زنها دو برابر مردها بوده گلم می‌دونی چرا دیه مرد دو برابر دیه زنه ؟ چون وقتی مردی فوت میشه دیه اش به زنش میرسه و وقتی زن فوت میشه دیه اش به شوهرش حالا اینجا سهم زن بیشتره یا مرد ؟ با اینکه ظاهراً ارث مرد دو برابر زن است امّا با دقّت بیشتر روشن مى شود که از یک نظر ارث زنان دو برابر مردان مى باشد! و این بخاطر حمایتى است که اسلام از حقوق زن کرده است. توضیح اینکه اسلام وظائفى بر عهده مردان گذارده که با توجّه به آن نیمى از درآمد مردان عملاً خرج زنان مى شود، در حالى که بر عهده زنان چیزى گذارده نشده است، مرد باید هزینه زندگى همسر خود را طبق نیازمندى او، از مسکن و پوشاک و خوراک و سایر لوازم بپردازد، و هزینه زندگى فرزندان خردسال نیز بر عهده اوست، در حالى که زنان از هرگونه پرداخت هزینه اى حتى براى خودشان معاف هستند، بنابراین یک زن مى تواند تمام سهم ارث خود را پس انداز کند، در حالى که مرد ناچار است آن را براى خود و همسر و فرزندان خرج کند، و نتیجه آن عملاً چنین مى شود که نیمى از درآمد مرد براى زن خرج مى شود، و نیمى براى خودش، در حالى که سهم زن همچنان بحال خود باقى مى ماند. حالا قضاوت با شما گلم . به دختر نازنینتم بگو ❤️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 باسلام خ مت شما حبیبه خانم مهربان ودوستان دانای مجازی گروه لطفا خواهش میکنم سوال بنده حقیر هم لطفا بزارین سوال من این است آیا شما درباره بیماری ژنیتکی گوشه چیزی میدونید آیا این بیماری قابل درمانه من پسر خواهرم درگیر این بیماری است خوب بود ولی الا ن تمام بدنش لمس شده وحرکت نداره کم اشتها شده وبدنش میلرزد لطفا براز تموم مریضها دعا کنید وبرای این عزیز ما با تشکر از همه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سلام دوستان به راهنمایی وکمکتون نیازدارم دختری دارم 25ساله وکارمند با آقایی 30ساله برا ازدواج اشنا شدن الان مدت 5ماه ازآشنایی میگذره درهفته دوبار باهم به گردش وتفریح میرن دخترم خیلی به این اقا وابسته شده البته اون اقا هم دخترم روخیلی دوست داره برا دخترم طلا لباس وخیلی خرج های دیگه انجام میده من چون خودم خیلی مقیدم ازاین کارها رنج می برم وچند سری با دخترم سرهمین بیرون رفتنا دعوا کردم حتی شوهرم ازاین رابطه خبر نداره چون اصلا اجازه نمیده درضمن دخترم میگه من باید با این اقا تا یکسال در ارتبا ط باشم تا خوب بشناسمش منم از آبروم میترسم در ضمن این آقا هم دیگه حرف خواستگاری نمی زنه میگه باید تا یکسال بگذره تا باهم شناخت پیدا کنیم دوستان به راهنمایتون احتیاج دارم با تشکر🙏🙏🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ حبیبه خانوم یک خواهش هم دارم تو رو خدا هر عزیزی توی تهران یا تبریز دکتر خوب کلیه سراغ دارن ادرسشو بدن پسر دایی دارم دکتر گفته دوتا کلیش خراب شده تو رو خدا هرکس این مشکل داشت خوب شده لطفا بگن هم آدرس دکتر بدن خدا خیرتون بده اخه بنده خدا یک دونه بچه داره جوون 😔😔 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به دوستان عزیزم من یه دختر دارم که بیست ساله هست با قد 150 آیا راهکاری هست که قد دخترم یه مقداری بلندتر بشه البته تو همین گروه خوندم که باید حجامت کنند ولی دخترم به هیچ عنوان قبول نداره اگه راه حلی دیگه ای هست لطفاً منو راهنمایی کنید ممنون از همگی خواهران ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر ممنونم از کانال خیلی خوبتون برای رفع تیرگی زیر بغل و کشاله ران راهکاری دارید خیلی زیاد از تیرگیش رنج میبرم و باعث شده جلو همسرم اصلا اعتماد به نفس نداشته باشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنون از کانال خوبتون از دوستان در باره خلط پشت گلو سوال دارم خیلی اذیت میشم ممنون از راهنمایتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان عزیزم یه سوالی داشتم اگر کسی تجربه ای داره ممنون می شم راهنمایی کنه، بچه خواهر من ۵۳ روزشه . تو خونه ی خودشون بی نهایت بچه ی بی قراریه خوب نمیخوابه همش در حال گریه و بی قراریه مخصوصا از ساعت ۸ شب به بعد که دیگه غیر قابل کنترله اما وقتی خونه ی ما میاد بی نهایت آروم میشه خواب راحتی داره وقتی بیداره کاملا آرومه حتی شب . به نظرتون دلیلش چی میتونه باشه ؟ ؟؟ نیاز به دعایی چیزی داره که تو خونشون ارامش داشته باشه؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ یه سوال دیگه ای هم داشتم. مادرم یک سال پیش بیماری زونا گرفت تو قسمت پهلو و شکمش و پوستش به شدت آسیب دید . الان بعد از گذشت یک سال تو همون قسمت ها هنوز خیلی درد داره. اگه کسی تجربه ای تو این زمینه دارد لطف کند و راهنمایی کند. متشکرم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت هم گروهی های عزیز و ادمین جان خانما ها برای اینکه پوست جنین سفید بشه خانم باردار چی بخورد که خوب باشه تشکر از همه عزیزان مامان یاسین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام اون خانمی که رابطه داشته با برادر شوهر درسته توبه کنه خدا میبخشه اما اگر همسرش بفهمه چطور میتونه ببخشه همسر من توبه کرده وازم خواست ببخشم اما من نمیتونم لطفا راهنماییم کنید همسرم حرف نمیزنه ولی من از گذشته میترسم میگم شاید یکبار نبوده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام یک دختر ۱۱ ساله دارم. خیلی لاغره و غذا زیاد نمیخوره موهاش کم پشته بشدت. وبیشتر وقتها ریزش هم داره. قدش هم نسبت به هم سالاش کوتاهه . ممنون میشم راهنماییم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان دوتا پسر دارم ۶و ۳ساله.مشکل من اینه که خیلی بهم وابستن طوریکه تا سوپرمارکت سر کوچه میرم باید باهام باشن دیگه کلافه شدم کار بانکی کار اداری یا تشییع حتی آرایشگاه هرجا برم باید باهام باشن البته پسر بزرگم قبلا اینجور نبود پیش مامانم میموند ولی از وقتی کوچیکه بدنیا اومده بد قلق شده اگه بزرگه بمونه کوچیکه هم میمونه مشگل بزرگست.شغل شوهرمم جوریه که فقط سر ظهر همه جا تعطیله اون خونست .کسی بوده اینجوری بوده باشه؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه دوستان وممنون ازگروه خوبیون ببخشیدمامان من چندماه که کف پاهاش ودست هاش خیلی شدیدمیسوزه دکترم رفته ازمایشم داده قندچربیش خوبه البته فشارخون همیشه داره وقرص فشارمصرف میکنه اماتاثیری روپاهاش نداره وخیلی میسوزه لطفاهرکس میدونه راهنمایی کنه بنده خدابخداخواب نداره تاصبح تورخت خواب میشینه ممنون ازهمه اجرهمه شماباخانم فاطمه زهرا(س) 👇❤️ @adminam1400
😍❤️ سلام.درمورد چالش مهربونی میخواستم بگم که مهربونترین آدم زندگیم بعداز ازدواج مادرشوهرمه.ماطبقه ی دوم خونه ی مادرشوهر پدرشوهرم نزدیک به۱۵ سال زندگی میکنیم.ایشون درمدت این سالها خیلی خیلی به من لطف داشتن.مثل یک مادر بامن مهربون بودن اگربخوام از خوبیهاشون بگم یه کتاب میشه.انشاالله خدا سایشون رو ازسرماکم نکنه.برای سلامتی وفرج آقامون صلوات.🙏ازطرف ح.آ 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام وعرض ادب خدمت شما دوستان عزیز در مورد چالش مهربانی خواستم بگم اول خدا توزندگی من در حق من خیلی مهربان بوده جایی که به صفر رسیدم امیدی نداشتم کسی را نداشتم از ته دل صداش زدم گفتم ایاک نعبد وایاک نستعین به همون خدا اون جور درو برام باز کرد وکمکم کرد بلندم کرد نزاشت منت کسی رو سرم باشه نزاشت کسی از ناراحتی های زندگیم خبر دار بشه همیشه میگم خدایا شکرت ممنونم که بنده حقیر را فراموش نکرده ویه مادرم داشتم فرشته بگم کم گفتم خدا رحمتش کنه من حامله بودم بچم دختر بود پیش مادر شوهرم زندگی می کردم بهم نمی رسیدن بیشتر موقع ها گرسنه بودم مادرم با برادرم زندگی می کرد سهم غذا ومیوه خودش برام می آورد خدا مادرم رحمت کنه حقشان حلال کنه این یه نمونه از کاراش بود مادر م گل بود حیف که دیگر نیست آخه من پدرم موقعی که در شکم مادرم بودم از دست دادم مادرم هم پدر بود برای شش تا فرزند هم مادر خدا همه ماران آسمانی رحمت کنه لطفا اگر مقدور هست برای مادر من وهمه مادر های آسمونی فاتحه بخونن بخونید اسم مادرم ترنج هست ممنون 💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام برای چاله ش مهربانی نوشتم ما پنج تا خواهر برادریم که خیلی باهم مهربونم از بچه گی پدرمون از دست دادیم برادر کوچکم شش ماهش بود الان همه باهم خیلی مهربونم هممون دستمون تنگ چوزو خانواده های کم درامدیم ولی باز هم هوای هم داریم برادر کوچکمان وز مالی بهتری داره وبه همه ما کمک می کنه به مادرم به برادرم خیلی مهربون از همون بچه گی نصبت به ما مهربوتر بود ما همیش دعاش می کنیم؟؟؟ ولی زنش که ما چند وقت پیش رفتیم خونش خیلی با ما بد حرف زد و گفت شوهر من مرکز بهزیستی که به شما ها کمک می کنه خیلی دل ما شکست چون ما از بچه گی همه حامی هم بودیم ما دخترا قالی می بافتیم تا زندگیمون بگزره مثلا مادرم با کار کردن توی خونه مردم ما را بزرگ کرده حالا یک از راه رسیده این توری میگه ما همیش داداشمون دعا می کنیم ولی از خدا می خوام که جواب حرف زنش بده ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ روزى اشعث بن قيس (سردسته منافقان ) وارد مسجد كوفه شد، ديد اميرمؤ منان على (ع ) بالاى منبر است و عجم ها، اطراف منبر را گرفته اند، از روى توهين به عجم گفت : ((اين عجم ها كيستند كه تو آنها را در اطراف خود جمع كرده اى ؟)) حضرت على (ع ) شديدا پاسخ او را داد و حتى سخنى فرمود كه از آن استفاده مى شود كه ((اشعث )) شكم گنده بود، آنگاه فرمود: ((همين عجم ها هستند كه روزى شما را به انگيزه برگرداندن شما به اسلام خواهند زد، همان گونه كه شما (عرب ها) در آغاز اسلام آنها را براى دعوت به اسلام زديد)). به راستى امروز مصداق سخن على (ع ) در ايران آشكار شده ، كه عجم ها (ايرانيان ) به عنوان دفاع از اسلام ، با حكومت هاى مزدور عرب و مزدوران آنها در جنگند و رو در روى آنها تا سر حد شهادت ، ايستاده اند كه از اسلام عزيز حمايت نمايند، آيا اين پيشگويى يك معجزه نيست ؟! بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ از ((خرائج و جرائح )) نقل شده كه اشعث بن قيس اذن خواست كه در منزل على (ع ) وارد شود، قنبر او را اذن نداد، و لذا او بر بينى قنبر كوفت و از بينى او خون آمد. حضرت از منزل بيرون آمد و گفت : (مالى و لك يا اشعث )؟ اى اشعث ، من با تو چه كرده ام كه چنين مى كنى اى اشعث ؟ به خداى كه اگر از پهلوى غلام ثقيف عبور كنى ، موهاى اسافل اعضاى بدن تو به لرزه درمى آيد. گفت : غلام ثقيف كيست ؟ فرمود: غلامى است كه حكومت آنها را به دست مى گيرد، و هيچ خانه اى در عرب باقى نمى ماند مگر آن كه ذلت و خوارى و پستى را در آن وارد مى سازد. راوى در اين خبر مى گويد: مراد از غلام ثقيف ، حجاج بن يوسف ثقفى است كه در سنه هفتاد و پنج به ولايت كوفه رسيد و بيست سال حكومت كرد و در سنه نود و پنج از دنيا رفت . بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ هنگامى كه دختر يزدگرد بر عمر وارد شد، دوشيزگان مدينه (براى ديدنش ) از بامها سر برآوردند، و چون داخل مسجد شد، مسجد به نور جمالش ‍ روشن شد، تا آن جا كه فرمود: پس اميرالمؤ منين (ع ) به عمر فرمود: او را مخير كن تا مردى از مسلمانان را اختيار كند و به جاى غنيمت آن مرد حسابش كن (يعن بابت سهم او از غنايم جنگ حساب كن ) پس (عمر وى را مخير كرد و) او خدمت امام حسين (ع ) آمد و دست بر سر او گذاشت ، اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: نامت چيست ؟ عرض كرد: جهان شاه ، فرمود: بلكه شهربانو است و سپس به حسين (ع ) فرمود: اى اباعبدالله فرزندى كه بهترين اهل زمين است از اين زن نصيب تو خواهد شد، و على بن الحسين (ع ) از او متولد شد، و به آن جناب مى گفتند پسر دو انتخاب شده ، چون كه از ميان عرب بنى هاشم انتخاب شده و از ميان غير عرب فارس . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
و ❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو که هنوز توی بازی بود رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود و دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. ساکم رو برداشتم و دیگه منتظر یک کلمه حرف از جانب عباس نشدم و از خونه زدم بیرون .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 از دستش نده این داستان 😍🔞👆🏻👆🏻 کاملش سنجاق شده✅✅