eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
163.5هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 «به نام آنکه از شدت حضور ناپیداست»  سلام وقت تون بخیر دوستان  چند هفته‌ای می‌شد که می‌خواستم این مطلب رو به اشتراک بگذارم و به یک کار فرهنگی دعوت تون کنم، ازدواج مسئله پر حاشیه و پربحثی که در این کانال بارها مورد بحث قرار گرفته. بارها کل کل کردیم، بحث کردیم، ضعف‌های همدیگه رو به رخ کشیدیم، خشم و ناامیدی رو مهمون دل خواهران و برادرامون کردیم. بحث مهریه، حق طلاق، طلاق، مادیات (خونه، ماشین، حقوق بالا و ثابت، مراسم‌ها، و ...)، قیافه و هیکل از مباحثی که در اکثر نظرات دیده می شه!  اما می خوام بدونم چقدر این مباحث در خوشبختی و آرامش زوج‌ها تاثیر گذاشته؟، یعنی همه خانم‌هایی که حق طلاق ندارند و مهریه اشون پایینه الان بدبختن؟، یعنی همه مردهایی که خانم هاشون در حد داف های اینستاگرام و بازگران هالیوودی جذاب و زیبا نیستند (البته از نظر استاندارهای مسخره وگرنه هر کس زیبایی خاص خودش رو داره چون مخلوق خداست) الان زندگی هاشون داغونه؟، یا اون زن‌هایی که شوهران شون هیکل ورزشی، قیافه و قد آن‌چنانی (باز هم همون استانداردهای مسخره) یا حقوق ثابت و خفن ندارند از مردهاشون بدشون میاد؟  یعنی اون اجاره نشین ها همگی بدبختن؟، یا اون زوج‌هایی که مراسمات رو ساده گرفتند یا کلاً نگرفتند! یعنی همه آدم ها از اول همه چیز رو داشتن؟، یعنی نیستند افرادی که با تلاش و تحمل سختی  خونه، ماشین، شغل ثابت و ... رو به دست آورده باشند؟   این قدر مهمن؟، من خیلی فکر کردم ولی دیدم اکثر زندگی‌هایی که خراب شدن به دلیل عدم آموزش مهارت‌های زندگی و انتخاب غلط شون بوده! نه حق طلاق نه مهریه بالا نه قیافه طرف شون خوشبخت شون نکرد!   خونه مون میدون جنگ نیست من به خاطر تو اینجام،  سر چی باید بجنگیم، من ازت چیزی نمی خوام ، تو اکثر نظر ها (من و تو) دیدم؛ ولی ازدواج و تشکیل خانواده یعنی (ما)؛ فقط ما... اگر آرامشی بدست بیاد برای ماست، اگر موفقیتی بدست بیاد برای ماست، اگر شکستی حاصل بشه اون شکست برای ماست (نه فقط زن یا مرد)، اگر فرزندی از اون زندگی حاصل بشه برای هر دو اون هاست هر نتیجه ای از اون زندگی حاصل بشه متعلق به ماست ...  این خط کشی های مسخره مال من مال تو، این کار تو اون کار من و ... از کجا میاد؟، از چه تفکری؟ چه سودی دارن برای (ما)؟، نه غریبم نه یه دشمن نه تو این خونه اسیری، نمی خوام کسی فدا شه نمی خواد سنگر بگیری، بر خلاف همه آدمایی که زن خونه بودن رو کلفتی و اسارت میدونن من تقسیماتی که در دین هست رو خیلی دوست دارم این قدر ظریف و قشنگه. دیدید چقدر قشنگ به مردها گفته اگر نان آور خانه هستی مغرور نشو، زنت هم در حد تو کار کرده؟، کجاست؟ همون جایی که گفته تو در ازای همه کارهای خونه و بچه داری پول بگیری، یه بار به مامانم گفتم خندید گفت چه فرقی داره پول بابات همین الان هم دست منه!!! از این جیب به اون جیب! مسخره است!!!، یا حتی من با خودم فکر کردم مگه من مستخدم خونه م هستم که در ازای شستن ظرف پول بگیرم، من خانم اون خونه هستم.   ما شریک زندگی هم هستیم بر اساس روحیات و استعداد هامون تقسیم کارهایی شکل گرفته!، بیاید تصور کنیم یه مرد هم بچه‌ای که گریه می کنه رو آروم کنه، هم غذا درست کنه و ... کلاً مدیریت خونه کاری هست که باید همزمان چند کار انجام بدی که آقایون بعید می دونم بتونند!   از اون طرف روحیات مردها به کارهای بیرون بیشتر می خوره!، و هزار تا دلیل دیگه که من سوادش رو ندارم. یه مثال از یکی از اعضای کانال شنیدم خیلی قشنگ بود می‌گفت: نقش زن و مرد در زندگی مثل چرخ دنده‌ها می مونه یکی از اون ها سریع‌تر کار کنه یا کلاً کار نکنه کل مجموعه آسیب می بینه!   واقعاً همینه، من که تسلیم تو بودم از چه جنگی زخم خوردی، با کی می جنگی عزیزم، من ببازم تو نبردی، بیاید آتش بس بدیم و برای ساختن خانواده‌های نمونه تلاش کنیم، خانواده‌هایی که بر پایه اعتماد ساخته میشن، خانواده‌های استاندارد و اصیل ایرانی ... بیاید فراموش کنیم فلان پسر از قیافه و خونه مون و جهازم ایراد گرفت، یا فلان دختر به خاطر پول و ماشین و خونه و قد بهم بی احترامی کرد، بیاید تجربیات تلخ رو بریزیم بیرون و با هم شروع به فرهنگ سازی کنیم. خدا رو شکر بچه‌های اینجا همه آگاه، دلسوز، اهل مطالعه، با تجربه، فهیم هستند و می شه روشون برای این کار حساب باز کرد، پیشنهاد خودم اینه؛  * تبعین معیارهای صحیح و‌ کارآمد در زندگی (با هم بررسی کنیم همون مطالعات و تجربیات رو بذاریم کنار هم و ...)   * هر چیزی که باعث می شه ما در نقش‌هایی مثل شهروند جامعه، همسر، مادر/ پدر، بهترین باشیم رو با هم به اشتراک بگذاریم  * دیدگاه‌های جنس مخالف، متفاوته گاهی حتی قابل درک نیست، اگر لطف کنید هم خانم‌ها و هم آقایون کمک کنند آگاهی مون رو بالا ببریم  ممنون از همگی❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خدمت اعضای کانال اول تشکر کنم از کانال خوبتون❤️ حقیقتا ی سوالیه ک برام پیش ا
پاسخ اعضا 🌺🌙 . سلام خدمت ادمین ودوستان مجازی خداخیربه همگی بدهدعزیزی که دچاراختلال دوقطبی هستن خواهرم همین مشکل راداشت توهم میزدپیش دکترضیاءالدینی درکرمان درمان شدالآن سالهاست درمان شده شماهم پیش این دکتربروانشاءالله درمان قطعی میشوی ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام به همه مخصوص به اون برادری که این همه برای برادر خودش میسوزه خیلی ناراحت شدم وخیلی هم گریه کردم آخه ما هم مشکل شما رو با عروسم داریم پسر من همه‌ی زندگی شو فدای همسرش کرد ۹ما ه باهم بودن دریغ از یک محبت اما پسر ساده‌ی من حتی یک جفت جوراب برای خودش نخرید ولی همه جوره به خانمش رسیدگی کرد من هم مثل شما میسوزم از درون که چرا به خواستگاری چنین دختری رفتم اما گفتم با ایمان وبا خداس ولی حیف فقط خدا رو در نماز میدونن وبس دل شکستن کارشون خدا جواب دل شکسته شما ما رو بده هیچ وقت هم ناشکری نکن بمون تا به چشم خودت ببینی تقاس پس بده پس برای زنده ماندن وزندگی تلاش کن وناامیدی رو از خودت دور کن ببخشید اگه بعضی جاها اشتباه نوشتم در حال گریه مینویسم ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 درمورد اون خانمی که زن داداشش براش مادری کرده ولی از داداشت پول می‌گرفته اول اینکه بی انصافی نکنید از غریبه که پول نگرفته از شو هر خودش گرفته اگر چه کار شون هم درست نبو ده اما می‌تونست پول رو بگیره و محبت‌ش واقعی نباشه اما این همه سال اینقدر تو رو دوست داشته که اصلا متوجه نشدی شاید به زور این کار رو نکرده داداشتون بهش پول داده تا از همه لحاض تامین با شه وبرای شما کم نزاره قدر داداشتو ن رو بدو نید به خدا همی داداش ها این کار رو نمی کنند ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 برای خواهری که گفتن پدرومادر ازدست دادن وزنداشش ازش مراقبت کرده والان فوت کرده عزیزم الان که اون بنده خدا فوت کرده اگرهم پول گرفته برادرتون داده ولی مهم اینه که اون جای مادرتون پرکرده وبه شما خیلی محبت کرده بنظرم ناراحتی شما بیمورده چون میتونست پول از برادرتون بگیره وبه شما محبت نکنه مطمئن باش اون خانم به شما خالصانه محبت میکرده که شما کمبودمحبت احساس نمیکردی اگر بخاطر پول بود شماهم احساس میکردی بنظرم خیلی کار بدی میکنی حالا که اون دستش ازدنیا کوتاه شده شما باید مدام براشون خیرات بدین وبه بچه هاش محبت کنید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام و عرض ادب تجربه ام درمورد شپش بهتون میگم امیدوارم برای شما هم جواب بدهد. یکی ازدخترام ازطریق مدرسه شپش گرفته بود ومن متوجه نشده بودم به همین ترتیب اون یکی دخترم و خودم هم دچارش شده بودیم وخبر نداشتیم تااینکه براثر خارش زیاد متوجه شدیم وقتی به کله ها شون نگاه میکردم باخودم میگفتم فقط باید کچلشون کنم اخه موهاشونم بلند بود دلم نمیومد تااینکه شنیدم اسفند رو بجوشونم بامقداری نمک دریا روی سرشون البته داغ میریختم ولی ازخارش سرکم میشد بعد سرخودمم دچاربود کسی هم نبود بخاد شونه بکشه وشپش جداکنه خلاصه منم حوصله این کارا رو نداشتم یه فرمول من دراوردی خودم ساختم وروی سرخودم زدم بعد که نتیجش دیدم خوبه برای بچه هامم استفاده کردم وبدون دنگ وفنگ ازشر شپشها خلاص شدیم فوری کاری که من کردم این بودکه سرکه ونمک وفلفل تند قرمز وکمی هم آب اسفند که ازقبل جوشونده بودم روقاطی کردم گذاشتم بجوشع گرم گرم اینا رو روسرم ریختم به همه جاسرم رسوندن بعدشم کیسه پلاستیکی کشیدم روسرم یه روسری هم روش بستم مدت دوساعت بعدم رفتم حمام شستم به این ترتیب تخم شپش ها پوک شده بودن وبی اثر بچه هامم همینجور راحتشون کردم😊 موفق باشید ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ قیمت این لحظه چند ؟؟؟ 😭فرزندان شهدا یتیم شدن تا بقیه بچه ها اول مهر تو امنیت کامل برن مدرسه و درس بخونن.....
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ...اگه من جای تو بودم ،تو منو ول میکردی ؟ تو دیگه دوسم نداشتی؟ ساکت بود و گ
❤️🍃 نجمه از صبح خیلی زود همه مشغول تمیز کردن خونه بودن، میدونستم مهمون داریم اما نمیدونستم کیه، سرگرم عروسکام بودم که خانوم جون اومد پیشمو گفت پاشو یه لباس مرتب بپوش، بدون هیچ حرفی رفتمو لباسمو عوض کردم... نزدیک عصر بود که سروکله مهمونا پیداشون شد...خیلی تعجب کردم، آخه مهمون همسایه مون و خواستگار خواهر بزرگترم بود که هفته پیش اومد و جواب نه گرفت، چون خواهرم عاشق پسر عمه مون بود و منتظرش بود...من تو آشپزخونه نشسته بودم که خانوم جون اومد تو و یه سینی چای ریخت و گفت بلند شو این سینی رو بگردونسینی برام خیلی سنگین بود، اما مگه میتونستم رو حرف خانوم جون حرف زد...سینی رو چرخوندم و دوباره رفتم تو آشپزخونه...نمیدونستم موضوع چیه و برامم مهم نبود، فقط میخواستم زودتر برن تا برم با عروسکام بازی کنم. دو سه روز گذشت، من سرکلاس بودم که ناظم اومد و گفت خانوادم اومدن دنبالم، خوشحال شدم که زودتر میرم خونه. تند تند وسایلمو جمع کردم و رفتم بیرون، خانم جون و نرگس خواهر بزرگم تو حیاط کوچیک مدرسه منتظرم بودن. خانم جون گفت میخوایم بریم بازار،میخوایم خرید کنیم تعجب کردم، آخه ما فقط عیدا خرید میکردیم، اونم خودمون نمی‌رفتم خانم جون میرفت و واسه همه یه دست لباس میخرید و میومد. بازم چیزی نپرسیدم، چون خیلی از خانم جون حساب می‌بردم. سوار ماشین های خطی روستامون شدیم و رفتیم شهر. تو شهرمون یه پاساژ بزرگ بود که همه چی داشترسیدم جلوی پله هاش که دیدم فریبا خانم مامان خواستگار نرگسم اونجاست، مامان و نرگس رفتن پیشش و منم دنبالشون.سلام که کردم، فریبا خانم بغلم کرد و گفت سلام عروس خوشگلم... تو عالم بچه گی بودم هنوز، نمیفهمیدم منظورشو... یکم خرید کردن برام، همشم چیزای زنونه بود، کفش پاشنه دار، چند تیکه لوازم آرایش و... داشتم از ذوق میمیردم اما خبر نداشتم چه خوابی دیدن برام..تو خونه کفشامو میپوشیدم و فکر میکردم خیلی بزرگ شدم، رو ابرا بودم، آروم آروم داشتم از عروسکام و دنیای بچه گیم فاصله میگرفتم،تا حالا هیچکس اینجوری بهم توجه نکرده بود، عاشق فریبا خانم شده بودم، فکر میکردم خیلی مهربونه که برام خرید کرده.دو روز بعد باز اومدن اجازه مو گرفتن و منو بردن خونه یکی از همسایه هامون برای اصلاح، کلی گریه کردم زیر دستش تا بالاخره تموم شد، تو آینه کوچیکی که بهم داد خودمو نگاه کردم، خیلی تغییر کرده بودم، ابروهام نازک و کمونی شده بود،ذوق زده شده بودم واسه این همه تغییر.از فرداش کم کم زمزمه نرفتن مدرسه شروع شد، خانم جون چپ میرفت راست میرفت میگفت دخترو چه به درس خوندن، دختر باید خونه داری بلد باشه، باید دستپختش خوب باشه... اما من عاشق درس و کتابام بودم، ولی بازم حرف حرف خانم جون بود، حتی اقاجونمم رو حرفش حرف نمیزد.پنجشنبه بود، خانوم جون صبح زود بیدارم کرد و بقچه لباسامو داد دستم و با نرگس راهی حموم روستامون شدیم.وقتی برگشتیم خونه خیلی شلوغ بود، نرگس منو برد تو اتاق و خانوم جونم با یه دست کت دامن شیری اومد تو و گفت اینارو تنت کن.دلم شور میزد، از استرس حالت تهوع داشتم.لباسارو پوشیدم و یه جوراب رنگ پا زخیمم پام کردم، نرگس یه جفت صندل سفید آورد برام و یه چادر حریر هم انداخت رو سرم... نرگس نگاه کردمو گفتم، آبجی چه خبره؟! چرا اینارو پوشیدم؟!گفت داری عروس میشی دیگه... نمیدونستم چی بگم، نه ناراحت شدم نه خوشحال، گفتم عروس کی؟! گفت پسر فریبا خانوم گفتم مگه قرار نبود تو عروس اونا بشی؟! گفت بسه دیگه چقدر سوال میپرسی، بدو الان خانم جون میاد، آماده نباشی به من غر میزنه. از نرگس خاطره خوب زیاد نداشتم، خواهر بزرگ بود و همیشه به منو بقیه بچه ها زور میگفت.نسرین خواهر کوچیکم یه گوشه از اتاق نشسته بود و با غصه نگام می‌کرد، انگار اون بهتر از من می‌فهمید چه بلایی داره سرم میاد. گیج بودم، اصلا درک درستی از ازدواج نداشتم، نمیفهمیدم قرارِ چه اتفاقی بیفته، فکر میکردم بازیه ،یه دختر 14 ساله که عروسک بازی میکنه چی از زندگی میدونه...خانوم جون اومد تو اتاق، چادرملو تا زیر جونم کشید پایین و دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشید، درست جلومو نمیدیدم...فقط صدای همهمه میومدکنار یه صندلی ایستادیم و منو به سمت صندلی هل داد تا بشینم..با دستم یکم چادرشو دادم بالا و اطرافمو نگا کردم، یه سفره جلوی پام بود که پر از وسیله های تزئینی بود، کنارمم یه صندلی بود که خالی بود، اما زیاد طول نکشید که با چندتا یالله، پسر فریبا خانم اومد و کنارم نشست... حس بدی داشتم، انگار تو قفس بودم، دلم میخواست فرار کنم اما میدونستم خانم جون زنده م نمیذاره... صدای یه آقایی از تو قسمت مردونه اومد که اجازه میخواست تا شروع کنه ...
💜🍃 شهید عبدالمهدی کاظمی❤️
زندگینامه شهید عبدالمهدی کاظمی🌸🍃 شهید مدافع حرم عبد المهدی کاظمی فرزند عباس در سال ۶۳ متولد شد و با مدرک تحصیلی کارشناسی رشته حقوق در سال ۸۵ وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. وی پس از گذراندن دوره‌های مختلف نظامی و مسئولیت‌های مختلف ازجمله فرمانده گروهان پیاده گردان ۱۵۴ چهارده معصوم لشکر ۸ نجف اشرف، فرمانده گروهان گردان امام حسین سپاه ناحیه خمینی‌شهر، پزشکیار، مسئول تربیت‌بدنی، مسئول جنگ نوین در گردان‌های سپاه، در اواخر آذر ۹۴ در جبهه مقاومت اسلامی و حق علیه باطل در حلب سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. عبد المهدی کاظمی در سال ۸۴ ازدواج و در جوی‌آباد خمینی‌شهر زندگی می‌کرد که از این شهید دو فرزند دختر بانام‌های فاطمه و ریحانه به یادگار مانده است. عبد المهدی در آیینه زلال دل خویش، خاطره خوش مسجد را یافته بود که در نوجوانی به او پیشنهادشده بود بسیجی گردد؛ او این کلام را بشارتی دانست و بسیجی شد، او را مسئول کتابخانه و نوار خانه بسیج کردند. وقتی فرمانده پایگاه اشتیاق و پشتکارش را دید، مسئولیت تمام امور فرهنگی و ورزشی بسیج را به او سپرد. نماز برای او حرف اول را می‌زد.هنگامی‌که امام جماعت در مسجد محل حاضر نبود، نگاهی به جمعیت داخل مسجد انداخت و گفت:”به مسجد آن‌طرف محل می‌رویم ” و همراه 20 یا 30 نفرِ به آن مسجد رفتند. شرکت در نماز جماعت را بسیار به دوستان سفارش می‌کرد و خود نیز به این امر اهتمام ویژه‌ای داشت. یکی از همکارهای عبد المهدی می‌گفت: “من عاشق قنوت گرفتن عبد المهدی در نماز هایش بودم. طوری دست هایش را بالا می‌گرفت که یاد قنوت گرفتن شهدا می‌افتادیم و دید ن قنوت عبد المهدی یه حس معنویت عجیبی رو منتقل می‌کرد.” همسر عبد المهدی کاظمی در خصوص سبک زندگی شهید می‌فرماید: همسرم آن زمان درس طلبگي مي‌خواند و مي‌گفت: “من طلبه هستم و مالي از دنيا ندارم. دارايي‌ام همين كاپشني است كه پوشيده‌ام. نبايد از من توقع زياد داشته باشيد. من این‌طوری هستم اگر مي‌توانيد قبول كنيد. مي‌دانم كه ارزش شما بيش از اين حرف‌ها است. ان‌شاءالله بعدها اگر توانستم جبران مي‌كنم. الان من درس مي‌خوانم و حقوقي ندارم. دوست دارم همسرم ساده‌زيست باشد. اگر قرار است نان خالي يا غذاي خوب هم بخوريم بايد بادل خوش باشد. زندگي بالا و پايين دارد، تلخي هست، سختي هست.” همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد مي‌كرد. براي خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود. دوست داشتم مرد زندگي‌ام مؤمن و استاد اخلاق من باشد. آن‌قدر همسرم ازلحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد. واقعاً هم عبد المهدی در مدت زندگي براي من مثل استاد اخلاق بود. امروز كه مي‌بينم عبد المهدی در كنارم نيست گويي از بهشت بيرون آمده باشم. من هر چه دارم را مديون و مرهون شهيدم مي‌دانم. وصیت نامه شهید عبدالمهدی کاظمی🌸🍃 بسم الله الرحمن الرحیم و اما سخن وتوصیه های خود به برادران و خواهران : 1- در سوره اعلی آیه " قد افلح من تزکی " خداوند رستگاری رابرای کسانی می داند که نفس خود را پاک کرده باشندودر راه حق را به درستی پیموده و خانواده و جامعه را بر محور اخلاق پایه ریزی کنند . 2-همواره بایدگوشهایتان شنوا و چشمانی بصیر و بینا به امر ولی فقیه داشته باشید که اگر این چنین شد هیچ وقت گمراه نخواهید شد 3-همیشه حق و باطل در پیکار وجنگند و در همه حال حق را بگوئید وعمل کنید واز باطل روی گردان باشید .این اصل بصیرت است که باید در خود تقویت کنید تا این دو مخلوط نشوند وفتنه بوجود نیاید در فتنه های آخر الزمان و فتنه های سال 78 و88 با اینکه افراد خوبی زندگی کرده اند ولی به دلیل عدم بصیرت گمراه می شوند و خود را از صف مردم وولی فقیه جدا می کنند وتنها گمراهی وحقارت نصیب آنها می شود 4 در آیات قرآن تدبر کنید وبه فرامین آن عمل نمایید. 5- ظلم یکی از گناهان بزرگ در اسلام است و عقلا وشرعا گناهی بزرگتر از ظلم وجود ندارد که ظلم به بندگان خدای متعال را ظلم به حق الناس نامیده اند و همین جا ذکر می کنم که اگر به کسی ظلم کرده ام وخود نیز ازآن آگاهی ندارم طلب بخشش می کنم وعاجزانه در خواست دارم که این حقیر را عفو کنید. 6- در سفارش به احترام به پد رومادر به آیات قرآن اشاره می کنم که خداوند فرمود " بالوالدین احسانا فلا تقل لهما اف "حتی به پدر ومادر خود اف نگویید 7-سفارش می کنم همه شما را به نماز اول وقت وبه جماعت چرا که نماز ساده ترین وزیباترین رابطه ی انسان با خداست که در تمام ادیان آسمانی بوده است . 8-اسلام به ما آموخته که دین از سیاست جدا نیست و آن چیزی که دشمن به دنبال آن است جدائی این دو از هم است اسلامی که مرگ بر آمریکا ومرگ بر اسرائیل در آن نباشد اسلام آمریکائی است وخدایا توشاهد باش که این حقیر همیشه وهمه حال آمریکا واسرائیل را دشمن اسلام وانقلاب دانسته ومن نیز دشمن آنها هستم وخواهم بود و با این عقیده به سوی تو می
شتابم. 9-انقلاب جمهوری اسلامی ایران معجزه قرن است والگوئی است برای استقامت پس حفظ این انقلاب از اوجب واجبات است و به همه شما خواهران وبرادران عزیز توصیه وسفارش می کنم که انقلاب را دوست داشته باشید وبرای حفظ آن تا پای جان بکوشید که ان شااله این انقلاب به انقلاب حضرت حجت ابن الحسن (عج) وصل خواهد شود . 10- شمارا توصیه می کنم به حفظ ، پیشرفت وارتقاء " بسیج " که هر قدر تفکر بسیجی توانمند وشکوفا باشد انقلاب نیز قدرتمند خواهد بود . التماس دعا عبدالمهدی کاظمی 94/8/21
🌻🍃 سلام به همه میخواستم تو این سوال هم آقایون هم خانم ها شرکت کنند. موضوعش هم این هست که اگه هر کدام از شما چه مجرد چه متاهل و چه خانم یا آقا در صورت داشتن زندگی مشترک با همسرتون چطور سعی میکنید هر روز خوشحالش کنید و به زندگی امیدوارتر؟؛ خانوم ها بگن مثلا چه ایده خلاقانه ای برای شاد کردن شوهرشون خواهند داشت و یا دارند؟  مثلا خودم رو میگم هر روز صبح هر دو با هم میریم پیاده روی و کلی انرژی مثبت و خنده و سوژه گیر میاریم و در کنارش ورزش مون رو هم داریم. البته خیلی موقع ها هم تو حیاط خونه مون پیش میاد صبح ها ورزش و شادی داریم البته سعی میکنیم کمتر سر و صدا کنیم. بعد از اینکه همسر جانم از سرکار اومدش هم به طرز عجیبی یه غافلگیرانه دارم براش. البته ایشون چون با جنبه و با گذشت هستن با لطافت برخورد میکنن وگرنه هر کسی جای ایشون باشه یه چَک جانانه به طرف مقابلش میزنه! یک بارش رو میگم شماها بقیه ش رو حدس بزنید؛ همسر من از سوسک میترسن ولی من نه. یه بار یه سوسک مصنوعی قایم کردم تو دستم و به محض ورود بعد از دست و روبوسی انداختم تو یقه اش و ایشون کم مونده بود گلاب به روتون ...! یا مثلا یه بار قبل رفتن سرکارش تو کفشش یه سوسک مصنوعی گذاشتم و خلاصه ماجراهای من و اقا سوسکه و همسرجان. در مورد همسرم هم بگم ایشون یه کم آدم به ظاهر عبوسی هستن ولی خوش روحیه و با جنبه... برعکس خودم که نیشم تا بناگوشم بازه! یکی از روش هایی که همسرم بشدت نقطه ضعف داره و غش میکنه از خنده موقع هایی هست که من بچگونه حرف میزنم. یه بار سرکار بود و منم زنگ زدم که بخندونمش بنده خدا حواسش نبود و رفت رو بلندگو و خلاصه جلو همکاراش از خجالت ...! آقایون هم بگن چه ایده های خلاقانه و یا مردم آزارانه نسبت به شادی همسرشون دارن و یا خواهند داشت؟ خواهشا انرژی منفی ندید و نگید آی دلت خوشه و فلان و بهمان. ما هم مشکلات اقتصادی داریم ولی خب امید و توکل مون به خدا هست. اینم بگم منو همسرجان همسن هستیم.  مررسی عزیزان 🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓ سلام دوستان  میشه یه کتابی یه راه حلی برای ناز داشتن در مقابل شوهر به من معرفی کنید؟ من نامزد کردم و بلد نیستم ناز کنم، واقعاً بریدم، نمی دونم در چه مورد با همسرم حرف بزنم، همه ی حرف هامون در مورد چیزهای روزمره، خاطرات مدرسه و نمی دونم مسائل جامعه و... هست. خنده و شوخی داریم ولی همه دوستانه است، داریم از هم دور میشیم، حالم از خودم به هم می خوره که نمی تونم دو کلام تلفنی حرف بزنم، دوستانم از لحن حرف زدنم تعجب می کنن میگن تازه نامزدی، چرا اینجوری صحبت می کنی؟ ناز داشته باش  نامزدم رو دوست دارم، اونم دوستم داره، مکالمات مون خیلی خشکه، من البته آدم احساسی هستم ولی بروز دادنش رو بلد نیستم، گاهی به خودم لعنت می فرستم بعد از مکالمه که چرا این مدلی حرف زدم، دوستم وقتی با نامزدش صحبت می کنه من خودم کیف می‌کنم، چقدر با ناز، چقدر طناز!  خودم دختر خوشگلی ام ولی چه فایده، می بینم دوستانم که زیبایی کمتری دارن صمیمیت بیشتری ایجاد می کنن، اصلاً خوشگلی من به چه درد می خوره، کتاب روانشناسی خوندم ولی به دردم نخورد، فیلم و کتاب... تو رو خدا یکی منو از این زمختی نجات بده، اونجوری نیستم که یکی ببینه منو فکر کنه زمختم. حس بدم نسبت به خودم تو رابطه مون هم تاثیر گذاشته، طبیعتاً نامزد من دوستان مرد داره و می تونه باهاشون بگه بخنده، ولی رابطه اش با من باید عمیق تر باشه. حس بیچارگی دارم که نمی تونم احساساتم رو بروز بدم، نامزدم چیزی نمیگه ولی می دونم داره به خاطر این دافعه من دور می شه، اون حسی که نیاز داره از زنش دریافت کنه نمی گیره، منم اون حسی که نیاز دارم بدم رو نمی‌دم و حس تهی دارم، مردم مشکل مالی و جنسی و خیانت دارن، مشکل ما هم شده خشکی من. من یه دختر سرشار از احساسات ظریفم، خیلی ظریف، بیشتر از اون دوستانم که بلدن عشوه بریزن ولی بروز دادنش رو بلد نیستم، هی گند می زنم، حتی گاهی ارزو مرگ می‌کنم به خاطر این رفتارم  👇❤️ @adminam1400
❤️🍃 اول صبح از خواب بیدار میشم دهنشو وا میکنه مداحی میکنه متنفرم هرچی از دهنم درمیاد بهش میگم ولی میخنده با اون صدا ❤️❤️❤️❤️ اینکه همش باهمیم، بهم فضا نمیده اصلا، از خونه بدون من میره بیرون عذرخواهی میکنه تنهام گذاشته 😭😭😭 ❤️❤️❤️❤️ خیلی با تلفن با خانوادش حرف میزنه روزی چندییییین ساعت حسود نیستم ولی من پدر مادر ندارم 😔 غصه میخورم 😢 ❤️❤️❤️❤️ خیلی تنبله با اینکه نظامیه. موقع چایی خوردن ها هورت میکشه 😭 ❤️❤️❤️❤️ پول قایمکی میده به مامانش 😔 من که مادرشوهرمو حلال نمیکنم چون نیازی نداره به پول ما . توروخدا آدم باشید مادرشوهرا ❤️❤️❤️❤️ شوهرم خیلی کم حرف میزنه همیشه ساکته زورش میاد جوابمو کامل بده باید با موچین ازش حرف بکشم این کارش رو اعصابمه 😣 ❤️❤️❤️❤️ همیشه شکاک بودنش چک کردن گوشی در حالی که هیچی نیست باز چند ساله به کارش ادامه میده چند بارم گفتم ❤️❤️❤️❤️ خواهرم میگه شوهرش وقتی میخواد بخوابه، خودشو کوچولو میکنه میره تو بغلش، یه شبایی حتی گریه میکنه 😶😶😂 ❤️❤️❤️❤️ دایم القهره آخه مرد هم مگه قهر میکنه اونم سر چیزای بیخودی بخدا دختر سه سالمم از این اخلاق باباش زده شده ❤️❤️❤️❤️ وای همش علاقه داره جوشای منو بترکونه آرامش ندارم میگم نکن ول کن نیس من اصلا خوشم نمیاد 😩 ❤️❤️❤️❤️ خیلی فس فسوعه یه جوراب میخواد بپوشه دو ساعت زمان میبره من حاضرم آقا هنوز داره شلوارشو میکشه بالا ❤️❤️❤️❤️ با دهن باااز غذا میخوره هی صدا درمیاره خیلی رو مخمه ۱۰۰ بارم بهش گفتم باز ادامه میده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️❤️❤️❤️❤️ بشدت بدقول هست و تمام حرفاش وقولاش پوچه ،هیچوقت پای حرفاش نمیمونه خیلی رواعصابم راه میره با این رفتارش😖😩 راستی خیلی هم بلند پروازه مثل بچه ها میگه میخوام فلان کار رو بکنم که زندگی خیلی خوبی داشته باشم و...(خیال پردازی میکنه) اما اخرشم هیچ اتفاقی نیوفتاده همون آش و همون کاسه است🤣
🍎 ✅ برای درمان درد زانو روغن دنبه را با زنجبیل بر روی زانو بگذارید. در کتب طبی از زنجبیل به عنوان مسکّن دردهای مفاصل و ضد انقباض دردناک و گرفتگی عضلات نام برده شده است. طریقه مصرف زنجبیل بدین صورت است که یک قاشق غذاخوری از پودر زنجبیل را در کمی آب جوش خمیر نموده و کمی حرارت می دهند و سپس در محل درد می مالند. این عمل را روزی ۲ یا ۳ مرتبه تکرار می کنند و تا بهبودی کامل ادامه می دهند. زنجبیل تازه و شربت زنجبیل یا چای زنجبیل در بدن گرما تولید کرده و بدین وسیله مواد سمی و زاید بدن را بصورت عرق از بدن بخار می سازد. ✴️ زنجبیل بهترین داروی سرماخوردگی و گلو درد می باشد. هنگامی که حس کردید دچار سرماخوردگی شده اید چند بار چای زنجبیل بنوشید و اگر گلو درد دارید علاوه بر آنکه چای آن را میل می نمایید با آن قرقره نیز بکنید. 💥شربت زنجبیل برای زخم معده بسیار مفید است. 📚توصیه های پزشکی عارفان، آیت الله بهجت،ص ۱۲۷ 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔴درمان های 🔶برای درمان قطعی جوش های سر سیاه ، باید دو قاشق غذاخوری آرد جو را الک کرده و با کمی آب به حالت خمیری در آورید. 🔷حالا صورت را با صابون بادام طبیعی و نه شیمیایی شسته و خمیر را به محل های مورد نظر یا به کل صورت مالیده و پانزده دقیقه بگذارید. سپس قبل از خشک شدن آن را بشویید 🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎🍎 ‌ ❣ماسک برای از بین بردن لک صورت : شایدشما هم از آن دسته از افراد هستید که مرتبا در صدد رفع لکه های قهوه ای و جوشهای صورت بر آمده اید و به نتیجه ای که می خواستید نرسیدید این بار راه درمانی ساده ای که تنها با استفاده از سالمترین، موثرترین و طبیعی ترین مواد انجام می شود را نیز امتحان کنید، شرط تاثیر گذاری و به نتیجه رسیدن درست آن مراقبت و انجام این کار تا چهل روز و به طور مرتب است. مواد لازم: سیب یک عدد کوچک عسل یک قاشق چایخوری آبلیمو سه چهار قطره سفیده تخم مرغ یک عدد برای سفت کردن پوست صورت به این ترتیب که: پیشنهاد می کنیم این کار ترجیحا شب و قبل از خواب انجام شود اما اگر برایتان مقدور نیست هر ساعتی از روزکه می توانید و آرامش دارید را انتخاب کنید، یک سیب کوچک را از وسط نصف کرده، آن را رنده کنید و نصف دیگر را همان موقع بخورید. سیبهای رنده شده را از صافی رد کنید، آب آن را به آرامی و به حالت دورانی از پایین به بالا با ماساژ بر روی صورت بمالید و صبر کنید تا خوب جذب پوست شده و خشک شود. پس از ده تا پانزده دقیقه پوستتان را با آب سرد و خنک بشویید و از مخلوط عسل و آبلیمو استفاده کرده آن را به همان شکل روی صورت بزنید و با نوک انگشتان به آرامی به پوستتان ضربه بزنید .حالت کشدار آن را حس می کنید که طبیعی است . پس از ده دقیقه دوباره صورتتان را با آب سرد و خنک بشویید . توصیه می شود این کار را حتما تا چهل شب مرتب انجام دهید ، نیمه ی سیب را نیز حتما بخورید تا به نتیجه ی مطلوب برسید
روضه_چه_مردم_نامهربانی_داشت_کوفه.mp3
3.85M
روضه: مسلم بن عقیل شنبه ها نیت خانه دار شدن تا هفت شنبه
❤️ سلام .درمان قطعیه برای شپش