پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام حبیبه خانم خدا خیر هر دو دنیا نصیبتون کنه خواهشا حتما این پیام بگذارید
تا اون آقا پسری که نیخواهد بانی خیر شود
تا وصلتی انجام بگیره خدا خیرشون بده
این کار خیلی خوبیه تا زبان خیر بگذاری
تا ازدواجی سر بگیره واقعا خیلی از دخترای
سر بزیر واقعا عاقل خیلی خوبند ودیده نمیشند خدا انشاالله یاریت کند که نه تنها یکی بلکه بتوانی بیشتر این جوان ها را سرسامان بدهی عاقبت به خیر بشی خودت هم خوشبخت بشی یا علی مدد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
درود
در جواب اون خانمی که خواستگار داشتند از شهرستان کوچیک و همش پیگیر این هست که پوششون چجوریه ،
همون بهتر که با این آدم ازدواج نکنی چون شکاکه به نظرم مگه اینکه این رفتارشو درست کنه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام.
درجواب آقاپسر دانشجویی که نیت خیردارن تا ی دختر خانم رو برا ازدواج معرفی کنن.
ایشون میتونن بعد اینکه با دوستشون درمورد ازدواج با این دختر خانم صحبت کردن وایشون هم موافق بودن .میتونن به دفتر نهاد رهبری دانشگاه مراجعه کنن ومشخصات دخترخانم رو بدن وازشون بخان که با دختر خانم صحبت کنن ..اگه دخترخانم هم قصد ازدواج داشته باشن دفتر نهاد چند جلسه رو هماهنگ میکنن دخترو پسر باهم صحبت میکنن اگه با هم تفاهم داشتن بعد خانواده هارو در جریان میذارن بعد از این مراحل اگه خانواده ها هم مشکل نداشتن وپسندیدن مرحله آخر میتونن پیش مشاور ازدواج برن .
مشاور ازدواج اگه این دوتاازهرنظر هم کفو باشن بهشون میگه که میتونن با هم ازدواج کنن .بقیه راه دیگه توکل به خدا .
همه دختر و پسرهایی که برا ازدواج نظر دوستان رو میپرسن به نظر من بهترین راه مشاوره قبل ازدواج هستش .
آرزوی خوشبختی همه دخترو پسرهای سرزمینم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام.
دررابطه باپیام دخترخانمی که مادرشون رو براثر خ.و.د.ک.ش.ی ازدست دادن،عزیزم اول از همه ازصمیم قلب بهت تسلیت میگم.خدا بهت صبربده
امااگر مادرتون بیماربودن وتوحالت عادی نبودن واین کاررو باخودشون کردندزیادفکرتونو درگیرش نکنید.قاضی خداست وشماهرکاری ازدستتون برمیادبکنید.قران بخونید مخصوصا سوره ملک.توختمهای گروهی شرکت کنید تا ختمهای بیشتری براشون هدیه کنید.صلوات بفرستید.هرکارخیرکوچیک وبزرگ ک ازدستتون برمیادانجام بدید.ب پرنده ها حیوانات درختان تشنه آب بدید.سر راه مردم آب بزارید.ماهروقت لوازم تحریر خیرات میکنیم امواتمون خوشحال میشن.غذا درست کنید وبه فقرا بدید ان شاالله روح مادرتون قرین رحمت الهی😔
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلااام
وقتتون بخیر و شادی و نیکی🍀
براتون از خداوند مهربان بهترین ها را آرزو میکنم
ممنون برای ارسال مطالب قرآنی ❤️
نمیدونم مدتی هست ک سعادت داشتم ک وارد گروه خوب شما بشم وخیلی از دردل هاو صحبت ها را بخونم ک بیشتر ناراحت کننده است ک ما ادم ها نمیتونیم راحت خودمونو بفهمیم درک کنیم و برای خودمون ارزش قائل باشیم
زندگی خیلی با ارزش هست و قابل ستایش
بگردین وصله ی خودتونو پیدا کنید از روی علاقه ازدواج کنید ن اجبار زندگی شماست حق شماست پس مسیر زندگیتون رو ب خوبی و خوشی و لذت و عشق و محبت انتخاب کنیدخیلی از زوج های جون حتی حاضر نیستن برخورد ورفتارشون حتی برای یک روز هم عوض کنن مجسم میشن و پافشاری میکنن ولج یکدیگرو درمیارن درصورتی ک خیلی خوشبختن ادم هم هستن واما نمیخان ی ریزه کوتاه بیان ب عمق زندگی برین تا لذت ببرین درکنارهمسرخود توقع ها را ب صفر برسونید گلگی نکنید ایرادهای بی جا نگیرین همدیگر و مقصرندونید ن مرد سالاری ن زن سالاری
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام آقای ک گفته بودن میخان هم دانشگاهیشو ب یک آقای مذهبی پیشنهاد بده
اتفاقاااکار خوبی میکنیدشما یک پیشنهاد میدین و آقا پسره و دختره خانومه خودشون هر طور صلا دیدین پیش میرن ما خیلی ازدواج های پیشنهادی داریم ک آخر و عاقبت بخیر شدن اتفاقاا عشق علاقه بعد از ازدواج خیلی پایدار تر از ی سری از عشق و عاشقی های فانی الان هست برای شما وتمام جوون های ایران زمین آرزوی موفقیت دارم الهی ک آخر و عاقبت بخیر باشید الهی ک بهترین آدم ها سر راه شما قرار بگیره دلتون شاد زندگیتون پر از امنیت و آرامش و نعمت و رحمت خداوند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرت طوفان چند روز پیش آمریکا را ببینید.
خداوند اینگونه کافران را مجازات می کند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز انقدر بهم شک وارد شده بود که بی حس شده بودم به صورت رجب زل زدم و گف
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
گفت، میگفتی من میآوردمش پاشو پاشو بریم تو اتاق دراز بکش من میارمش، به زور بلندم کرد و بردم تو اتاق و رو تشکم دراز کشیدم، رجب زود رفت و بچه رو آورد و آروم گذاشت بغلم...
یه موجود کوچیک و سفید و با نمک بود ، با کمک یکی از خدمتکارایی که سن بالایی داشت به پسرم شیر دادم، نمیتونم حسش رو توصیف کنم، خیلی حس خوبی بود.
رجب گوشه اتاق نشسته بودو مارو نگاه میکرد، دلم میخواست بگم برو سراغ طلعت و بچهتون، ولی یه چیزی مانع میشد، یه چیزی میگفت اگه بفهمه همه چی رو میدونم راحت میره پیش طلعت و من نمیخواستم اینجوری طلعت به هدفش برسه
از بیبی زهرا شنیده بودم شوهر طلعت از نظر عقلی مشکل داره، میدونستم عمدا با اون ازدواج کرده تا راحت قضیه بچه رو بپوشونه
خان تقریبا هر روز یکی از خدمتکارا رو میفرستاد و پسرم رو میبرد که ببینه،غرورش اجازه نمیداد از خودم بخواد
از روزی که زایمان کردم رفتار بیبی زهرا بدتر شد، هرجا که منو میدید سعی میکرد با حرفاش اذیتم کنه ولی من پوستم کلفت شده بود
هر روز که میگذشت از رجب دور تر میشدم، دیگه هیچ حسی بهش نداشتم اما انگار این دوری اونو بیشتر میکشوند طرفم
چهار ماه از زایمانم گذشته بود، عصر بود و تو ایوون نشسته بودم، پسرم تو بغلم خوابش برده بود
یه صدای آشنا به گوشم خورد سرم رو کج کردم و از دیدن طلعت با بچه تو بغلش، رو به روی خودم شکه شدم
از پله ها اومد بالا ، گفتم اینجا چیکار میکنی؟! اخم کرد و گفت اینجوری از مهمون استقبال میکنی؟!
هیچی نگفتم، اومد و کنارم نشست، رومو برگردوندم که چشمم به اون بچه نیفته، گفت چقدر تو خوش شانسی دختر. بچه ت پسر شد و همه این ملک و املاک مال تو شد،چقدر احمق بود،
گفت نمیخوای دخترمو نگاه کنی؟! گفتم نه، حوصله ندارم
بازومو گرفتو منو چرخوند طرف خودش. گفت چته، چیکارت کردم که اینجوری چشم و ابرو میای برام؟!
نتونستم جلوی دهنمو بگیرم، گفتم شوهرت میدونه بابای بچه ت کیه؟! رنگش سفید شد، ترسیده بود
نگاش کردمو دلم خنک شد،گفت چرا چرت و پرت میگی،جواب ندادمو انگار بیشتر سوخت
با صدایی که سعی میکرد آروم باشه گفت،رجب چیزی گفته آره؟! دلم اتیش گرفت از اینکه یه زن اسم شوهرمو اینجوری میآورد
گفتم نه رجب راجع به دست گلی که به آب داده حرف نزده، من خودم شنیدم حرفاتونو... برو خوشحال باش، زهرتو ریختی... چشماش یه برق ترسناک زد، با ترید پرسید، به رجب گفتی؟! چقدر وقیح بود این زن، پسرمو بغل کردمو بلند شدم و گفتم، نه، هرکاری دلتون میخواد بکنید، یه ذره ام واسه من مهم نیستین
برگشتم تو اتاقم همه بدنم میلرزید،پسرمو گذاشتم رو رخت خوابش و رفتم کنار پنجره، صورتم خیس شده بود
همونجا قسم خوردم نذارم هیچوقت رجب طرف دخترش بره... دلم برای خودم تنگ شده بود. این آدمی که اینجوری پر از کینه و نفرت بود، من نبودم
رجب اسم پسرمون رو هادی گذاشت ،میگفت یکی از صفات خداست... دلم میخواست اسمشو صفر بذارم،اما انقدر بی حوصله بودم که به رجب نگفتم و اونم فکر کرد منم اون اسم رو دوست دارم...
هر روز صبح بعد از رفتن رجب، بیبی زهرا انقدر با جیغ صدام میکرد که مجبور میشدم ، هادی رو یه به یکی از خدمتکارا بسپرمو برم سراغ کارهای اون، هر دستوری میداد بدون هیچ حرفی انجام میدادم، من دیگه خودم نبودم، مهم نبود برام بیبی زهرا از اینکه منو آزار میده خوشحاله یا نه، مهم نبودم من جلوش کوتاه اومدم یا نه... هیچی مهم نبود دیگه..
صبح یکی از روزهای آذر ماه بود... نزدیک زمستون بودیم و هوا خیلی سرد بود ،بیبی زهرا گفته بود حیاط رو جارو بزنم، هادی تو اتاق خواب بود و منم تو حال و هوای خودم داشتم جلوی ایوون رو جارو میزدم،دستام از شدت سرما بی حس شده بود، سرم پایین بود که چشمم افتاد به دوتا چکمه مردونه، سرم رو آوردم بالا و رجب رو دیدم که رو به رومه،ابروهاش گره خورد بود. جارو رو از دستم گرفت و پرت کرد یه گوشه... داد زد مگه این خونه نوکر نداره که تو داری تو این سرما جارو میکنی... بیبی زهرا با صدای رجب فوری پرید تو حیاط، ترسیده بود...اومد پیشم گفت ای وای دخترم تو چرا جارو میکنی آخه. رجب عربده زده، ببند دهنتو... بیبی زهرا رنگش پریده بود و زل زده بود به رجب...
رجب دستمو گرفت و از پله ها رفتیم بالا... به اتاقمون که رسیدیم منو هل داد تو اتاق و گفت زود باشه هرچی واجبه جمع کن، هاج و واج نگاش میکردم، داد زد چته، کری مگه؟ خیلی عصبانی بود، تا حالا اینجوری ندیده بودمش... هادی از صدای داد رجب از خواب بیدار شد و زد زیر گریه،...با یه دستم بغلش کردم و با یه دست دیگه م بقچهمون رو جمع کردم، اون وسط تو دلم عروسی به پا بود، آخه آرزوم بود از اون جهنم برم بیرون...
صدای خان از بیرون اومد که رجب رو صدا میزد، رجب اومد طرفمو هادی رو بغل کرد و دست منو هم گرفت که بلند شم، بقچهمون رو برداشتم و از اتاق رفتیم بیرون، خان روبهرومون وایستاده بود.. گفت کجا؟ رجب زل زده بود تو صورت خان... گفت هرجایی غیر از اینجا، خان یه نگاه وحشتناک به من کرد و گفت افسارتو نده دست زن جماعت..
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#چالش_هجدهم 😍❤️
من خیلی کک و مک دارم اما شوهرم همیشه میگه یه افسانه هست که میگه کک و مک خاک بهشته و من دوسشون دارم
❤️❤️❤️❤️
موهام کم حجمه همیشه نگران دیدگاه همسرم بودم. هیچوقت چیزی راجبش نگفته همیشه میگه موهات خوبه
❤️❤️❤️❤️
توی بارداریم بدنم به شدت مو درآورده خیلی زشت شده ولی اصلا به روم نمیاره و میگه تو همه جوره سری ازم و خوشگلی
❤️❤️❤️❤️
رگ دستم بخاطر ۲ سال دیالیز به شدت متورم و غیر عادی شده و جای عمل پیوندم گوشت اضافه آورده اما توی معاشقه حتی اول ورم دستمو میبوسه
❤️❤️❤️❤️
من دستم مادرزادی مشکل داره تو ظاهر معلوم نیست اما یه سری حرکات و نمیتونم انجام بدم.
فقط کافیه کسی بپرسه چرا؟ شوهرم قورتش میده😍
❤️❤️❤️❤️
جای واکسن سل که زدم عفونت کرده و یه دایره بزرگ توی دستم جاش مونده اصلا نمیبینه همسرم
❤️❤️❤️❤️
انحراف چشم دارم خودم به شدت خجالت میکشم ولی همسرم اصلا براش مهم نیست با افتخار منو به همه معرفی میکنه میگه ملکه ام
❤️❤️❤️❤️
لاغریه بیش از حدم. ولی جوری تعریف میکنه ازم انگار باربی ام
❤️❤️❤️❤️
من تپلم و همیشه از ازدواج میترسیدم ولی شوهرم عاشقانه به اندام چاقم نگاه میکنه و اصلا تا حالا تحقیرم نکرده. ازش ممنونم
❤️❤️❤️❤️
چشام خیلی ضعیفه عینکی ام. سایز سینم کوچیک و زشت شد بعد از شیردهی، خط های شکمم
هیچ کدومو به روم نیاورده بهم میگه زیبا😍
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻شهید عزیزیحیی سنوار رهبر حماس:
ایران نبود ما هم نبودیم
وقتی امت در سخت ترین زمانها پشت ما را خالی کرد و تنها گذاشت؛ بله! ایران بود که به داد ما رسید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
انتخاب مرگ به خاطر ناامیدی از درمان🌸🍃
پرسش : بیمارى که مىداند بیماریش درمان ناپذیر است، آیا مىتواند مرگ را انتخاب کند؟
پاسخ : جایز نیست.
قطع کردن اکسیژن نوزاد در حال کما🌸🍃
پرسش :من پدر نوزادی هستم هفت روزه که از روز تولد در کما به سر می برد. دکترها می گویند که در صورت بهبود دچار مشکل معلولیت می شود . پیشنهاد آنان این است که با رضایت پدر او را از دستگاه جدا کنند. این کار چه حکمی دارد؟
پاسخ :
قطع کردن دستگاه اشکال دارد ولی اگر دستگاه پایان می یابد در فرض سوال تجدید آن لازم نیست.
نوزادی که ادامه زندگی او مشکلاتی ایجاد می کند🌸🍃
پرسش :نوزادى است که تازه به دنیا آمده است و قلبش یک بطنى است و بعضى از دکترها گفته اند که اگر عمل شود اگر زنده هم بماند قادر به راه رفتن هم نیست و براى انجام کارهایش باید به او کمک کرد و نظر این پزشکان این است که عمل نشود و بگذارند با همین دستگاههاى که در بیمارستان هست زنده باشد تا خودش بعد از مدتى فوت کند، تکلیف شرعی چیست؟
پاسخ :
آنچه اطباء ماهر معتقدند مطابق آن عمل کنید.
شرایط قطع عضو از انسان زنده جهت پیوند🌸🍃
پرسش : با چه شرایطی می توان یک عضو از انسان زنده قطع کرد و به دیگری پیوند زد؟
پاسخ :
قطع عضوى از بدن یک انسان زنده و پیوند آن به انسان دیگر مانند آنچه در پیوند کلیه معمول است که یک کلیه از دو کلیه یک انسان زنده را برداشته و به کسى که هر دو کلیه اش فاسد شده است پیوند مى زنند در صورتى جایز است که با رضایت صاحب آن باشد و جان او به خطر نیفتد و احتیاط واجب آن است اگر پولى در برابر آن مىگیرد، در مقابل اجازه اقدام به گرفتن عضو از او بگیرد نه خود عضو.
اهداء عضو توسط فرد سالم🌸🍃
پرسش :حکم اهداء عضو توسط فرد سالم به افراد نیازمند، چیست؟
پاسخ :
اهداء اعضای افراد سالم، در صورتی که به خطر جانی یا نقص عضو مهمی منجر نشود مانعی ندارد.
برداشتن عضو فرد زنده برای پیوند🌸🍃
پرسش :آیا برداشتن عضو از بدن فرد زنده جهت پیوند جایز است؟ در صورت جواز مستلزم پرداخته دیه مىباشد؟
پاسخ :
اگر با اجازه خود او باشد، و خطرى وى را تهدید نکند، جایز است و دیه ندارد.
اهداء کلیه توسط شخص نابالغ 🌸🍃
پرسش :اهداى کلیه در چه سنّى جایز است، آیا براى انسان غیر بالغ، در صورتى که ولىّ او اجازه دهد، این کار جایز است؟
پاسخ :
اهداى کلیه براى غیر بالغ جایز نیست، چون ولى در این گونه موارد ولایت ندارد.
شرایط عضو اهدایی🌸🍃
پرسش : آیا جدا کردن عضو از بدن شخص زنده جهت پیوند جایز است؟ در صورت جواز، آیا تفاوتى میان اعضاى رئیسى (مانند قلب) و غیر آن هست؟
پاسخ :
تنها اعضایى را مىتوان با رضایت صاحب آن جدا کرد که فقدان آن (مانند کلیه) جان صاحبش را به خطر نیندازد، و براى نجات جان دیگرى مورد استفاده قرار بگیرد.
گرفتن عضو از شخص زنده با احتمال عوارض بعدی 🌸🍃
پرسش :اگر احتمال دهیم با برداشتن یک یا چند عضو از شخص زنده، در آینده نزدیک یا دور دچار عوارض خفیف یا شدیدى خواهد شد، و از طرفى نجات جان بیمار دیگرى وابسته به همین کار باشد، و مورد دیگرى نیز در دسترس نیست، آیا مجازیم بدون آگاهى هدیه دهنده، چنین کارى انجام دهیم؟ اگر به وى اطّلاع دهیم و با تمایل وى این کار انجام شود، در صورت ایجاد عارضه، آیا پزشک مسئول است؟
پاسخ :
اگر عارضه مثلاً در حدّ از دست دادن یک کلیه یا مانند آن باشد واجب نیست کسى براى نجات جان دیگرى این کار را انجام دهد، امّا اگر عارضه، خفیف و قابل تحمّل باشد، وجوب نجات جان دیگرى با رضایت صاحب عضو بعید نیست. و در صورتى که با اطّلاع و رضایت صاحب عضو باشد، و احتمال عارضه ضعیف بوده، امّا تصادفاً گرفتار آن شود، پزشک مسئول نمىباشد; مانند برداشتن یک کلیه،که معمولاً خالى از خطر است، ولى گاه ممکن است عارضهاى پیش آید.
اهداء عضو بدون ایجاد خطر و یا خطر کم برای اهداء کننده🌸🍃
پرسش : لطفاً به سؤالات زیر پاسخ دهید: ۱. آیا براى نجات جان یک مسلمان، مىتوان عضوى از اعضاى خود را به او هدیه کرد، مشروط بر اینکه هیچ خطر جانى متوجّه دهنده عضو نباشد؟ ۲. اگر براى دهنده عضو، احتمال آسیب و خطر کمتر از مرگ وجود داشته باشد، ولى با این کار مسلمانى از مرگ نجات مىیابد، آیا این اقدام جایز است؟
پاسخ :
۱. نه تنها اشکالى ندارد، بلکه راجح و خوب است، و گاه ممکن است واجب شود
۲. جایز است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام
نمیدونم چرا بعضی خانواده دخترها اینقدر راحت دخترشون رو به یکی میدن، از طرف نمیشه 10000 تومن پول دستی بگیری اما دخترش رو راحت به عقد پسری که نمیشناسه در میاره.
تو رو خدا یه مقدار تحقیق کنین با پسر صحبت کنید، اون رو همراه خانواده خودتون کنید، رفتارش رو ببینید، رانندگیش رو ببینید، آیا تحقیر میکنه؟، آیا توهین میکنه؟، آیا تعادل روانی داره؟، آیا برای زندگی ارزشی قائل هست؟ و ...
من به خواستگاری یه دختر خانمی رفتم، (خواستگاری کاملا سنتی بود)، پدر و مادر دختر دبیر بودن و خانواده مذهبی و در عین حال عادل و درستکار، و در یک کلام موجه و خوب بودن.
دختره چند تا خواستگار داشت اما فقط به من اجازه داد که بیام، خودش احساس میکرد خدا شاید اینو میخواسته که دلم به تو راضی بشه، تو همون جلسه اول گفت آقا حله، بریم برا عقد!!! منم گفتم ما تو یه جلسه فقط خیلی خیلی کلی صحبت کردیم یه جلسه دیگه هم صحبت کردیم اما همه میگفتن لازم نیست دختر خوبه تو هم پسر خوبی هستی آشنایی بیشتر لازم نیست.
اینم بگم من 31 سالم بود و اون دختر 20 سالش و چون خواستگاری توسط رابط بود من هیچ اطلاعی از مشخصات دختر نداشتم تا زمانی که از خود دختر سنش و رشته تحصیلی و ... رو سوال کردم، به هر حال با وجودی که دیدم دختر خوبی هست اما دیدم فشارها برای عقد زیاده، منم پا پس کشیدم چون کار هول هولکی تو همچین امر مهمی خیلی اذیتم میکرد.
دختره که سرد شدن منو دید از خونه شون زنگ زد و گفت که من قصد ازدواج ندارم و تا چند سال دیگه به ازدواج فکر نمیکنم منم حرفی نداشتم، بعد کمتر از یک ماه شنیدم دختره با یه پسری عقد کرد! منم روحیه فضولی ندارم اصلا هیچی نپرسیدم.
بعد 3-4 ماه یه پسره باهام تماس گرفت به یه بهونه ای باهام تو پارک قرار گذاشت منم رفتم بعد در صحبت ها یواش یواش رفت سمت ازدواج و خواستگاری و ...، فهمیدم این همون نامزد دختره است، دیدم خلاصه کلامش اینه که آیا با دختره صیغه بودی؟! منم به روی پسره نیاوردم که فهمیدم نامزد دختره است، حقیقت رو گفتم ما فقط تو خواستگاری و یه جلسه دیگه با هم صحبت کرده بودیم نه چیز دیگه ای.
میخوام بگم پسره تعادل روانی نداشت خلاصه اون عقد حدود 5 ماه بیشتر دوام نیاورد و طلاق گرفتن و یه احساس سنگین شکست برای حانواده دختر و خود دختر بوجود آورد، این خانواده محترم خیلی ترس از آبروریزی داشتن در حد فوبیا بود، آبرو خیلی مهمه، اما اینکه همه ش به فکر این باشیم مردم در مورد ما چی میگن هم درست نیست و خیلی اذیت شدن.
من تا الان با هیچ دختری رابطه دوستی نداشتم و رعایت کردم و به نظرم باید حانواده دختر منو دیده بود باید قبول میکرد یه مدت خیلی کم و تو شرایط مد نظر خودشون به ما اجازه آشنایی بیشتر رو میداد و تو فامیل و آشنا قضیه خواستگاری مطرح نکنن تا معلوم بشه نتیجه چی میشه.
خلاصه این رو از تمام خانواده ها و دختر خانم ها میخوام که تو انتخاب چشم هاشون رو باز کنن و حتما پیش از بله گفتن چند جلسه مشاور خوب برن
با آرزوی خوشبختی برای همه خواهران و برادران عزیز
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درمان تدریجی میکروب هلیکوباکتر یا معده سرد
اسفندخوری یک قاشق مرباخوری ( آنهم شش باربا اب سرد شسته ) فقط با آب قورت داده شود
استاد خیراندیش
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
ابوالحسن علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ در قصر حمیدبن قحطبه لباس را از تن بیرون آورد و داد به او و حمید آن را به كنیز خود داد كه بشوئید، پس از اندك زمانی آن كنیز آمد و با او رقعه ای بود و به حمید گفت این رقعه را در گریبان لباس ابوالحسن ـ علیه السّلام ـ یافتم. پس حمید به آن حضرت گفت: فدای تو گردم به درستی كه این جاریه یافته است رقعه ای در گریبان پیراهن تو، آن رقعه چیست؟ فرمود: تعویذی است كه آن را از خود دور نمی كنم، حمید گفت ممكن است كه ما را به آن مشرّف كنی، پس فرمود: این تعویذی است كه هر كس نگاه دارد در گریبان خود دفع می شود از او بلا و می باشد برای او حرزی از شیطان رجیم، پس تعویذ را برای حمید خواند. (بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.، بسم اللّه انّی اعوذ بالرّحمن منك... تا اللّهمّ الیك التجات) و برای این حرز حكایت عجیبی است كه روایت كرده آن را ابوالصّلت هروی كه گفت: مولای من علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ روزی در منزل خود نشسته بود، ناگاه پیك مأمون بر او داخل شد و گفت كه امیر تو را می طلبد. پس امام برخاست و به من گفت مأمون مرا نمی طلبد در این وقت مگر به جهت كاری سخت و به خدا كه نمی تواند كاری كند به جهت این كلمات كه از جدّم رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ به من رسیده. ابوالصّلت گفت همراه امام نزد مأمون رفتم، چون نظر حضرت بر مأمون افتاد حرز را تا آخر خواند پس زمانی كه حضرت مقابل مأمون ایستاد، مأمون نظر كرد بسوی او و گفت ای ابوالحسن امر كردم كه صد هزار درهم به تو بدهند و بنویس هر حاجتی كه داری، پس چون امام پشت گردانید مأمون نظر در قفای امام كرد و گفت اراده كرده ام من و اراده كرده است خدا و آنچه اراده كرده است خدا بهتر بوده است.
______________
حماد بن عیسی روایت میكند كه روزی به خدمت حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ رفتم و عرض كردم امید دعا از شما دارم كه دعایم كنید تا حق تعالی مرا آن مقدار مال و توانگری بدهد كه حج بسیار بجا بیاورم، و دیگر اینكه مزرعههای مرغوب، خانه خوب روزی من گرداند و دیگر اینكه زوجه و همسر صالحه از اولاد خوبان و ابرار روزگار به من عطا فرماید. آن گاه حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ دست به دعا برداشتند و فرمودند: خداوند حماد بن عیسی را آن مقدار توانگری عنایت فرما كه پنجاه حج كند و مزرعههای خوب در دنیا و خانه دل گشا روزی او گردان و زوجه صالحه نصیب او كن.
یكی از اصحاب میگوید:وقتی عبور و گذر من به بصره افتاد، حماد بن عیسی را دیدم چون چشمم به او افتاد به خاطرم افتاد. كه از او سؤال كنم كه حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ از برای تو دعا كردند چه اثری مشاهده كردی.
گفتم: ای حماد خداوند به تو كرامت كرد آنچه از امام صادق ـ علیه السّلام ـ استدعا كرده بودی.
حماد گفت: آری.
حماد دست مرا گرفت به خانه خود آورد چون نظر كردم منزلی دیدم كه هرگز منزل هیچ یك از پادشاهان زمان را به آن صفا و تكلف ندیده بودم.
حماد گفت: این خانه بهترین خانههای این شهر است و زوجه من صالحه و گرامیترین مردم است و فرزندان مرا هر كس كه میشناسد میداند كه از خوبان است و همهاش از لطف الهی و بركت دعای آن حضرت است.
و تا به حال 48 حج مرا میسر شده و قسمتم شده و همه آنچه به وسیله دعای آن حضرت كه از خداوند سؤال و مسئلت نموده بودم به من عنایت شد و امیدوارم همچنان كه به وسیله دعای آن حضرت در دنیا به جایی رسیدم در آخرت از محبت و ولای آن حضرت و سایر اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ محصّل المرام باشم.
راوی میگوید: كه حماد بن عیسی بعد از این داستان دو حج دیگر كرد تا پنجاه حج تكمیل شد، در صبح پنجاه و یكم به حدود جحفه رسید متوجه غسل احرام گردید در آن حدود رودخانهای بود طغیان كرد از آن رودخانه سیل جاری شد و سیل حماد بن عیسی را برد و نتوانست پنجاه و یكمین حج را بجا آورد و حماد غرق شد و شهره زبان مردم گردید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش
ساعت 7:30
#واقعی 😔
دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود!
زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود
به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه
زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد.
خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم...
عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش!
شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟
زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم...
بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد.
اما در عین ناباوری ....👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
چه صبری داری خدا😭👆
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه صد و شصت و چهار قرآن کریم
سوره مبارکه الأعراف
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-164.mp3
2.34M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه صد و شصت و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه الأعراف
با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#جهت_مهرو_محبت
⭕️سه روز هر روز چهل و یکبار آیه
الکرسی را خوانده و به نبات بدمیدو به
همسرتان بدهید بخورد تازنده اس از شما
جدا نشود
داروخانه معنوی
#دعا_برای_عزیز_شدن 🌺🌺🌺
جهت گرامی شدن در نظرهای مردم وقت بیرون آمدن از خانه دوازده مرتبه بخواند و بر خود بدمد که بسیار مجرب است .
《یاعَزیزُ ذَوالعِزِّ و الاِقتدارِ اِعِّزنی》
گنجینه دعا
🌿🌺🌿
#نمازی_بسیار_مجرب_عجیب_و_مشکل_گشا
اگر کسی به نیت قضای حاجت دو رکعت
نماز بخواند و در هر رکعت 19 مرتبه
بسم الله الرحمن الرحیم بگوید و بعد
از آن سوره حمد را تلاوت نماید و بعد
از تمام شدن نماز 786 مرتبه آیه
بسم الله الرحمن الرحیم را بگوید
هر حاجتی داشته باشد برآورده
خواهد شد.
گنجینه دعا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ #تقویم_روز ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #شنبه ۲۸ مهر | میزان ۱۴۰۳
🗓 ۱۵ ربیع الثانی ۱۴۴۶
🗓 19 اکتبر 2024
🌹 #امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله
📆 روزشمار:
🌺19 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها
▪️27 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز)
▪️47 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️57 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺64 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
❇️ #ذکر روز #شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
📚 #تعبیر_خواب شب #یکشنبه : طبق آیه ی ۱۶ سوره #نحل میباشد.
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #زایمان روز مناسبی نیست.
✅ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی است.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
✅ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی است.
🔰زمان #استخاره:از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
🔸امروز روز خوب و نیکویی است.
🔸امروز برای شروع کارها خوب است.
🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی روز بهبود مییابد.
🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود.
🔹 قرض دادن و قرض گرفتن خوب است.
🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔹در خرید و فروش و تجارت منفعت باشد.
🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان نیکو است.
🔸کسی که در این روز متولد شود، زیبا خواهدشد. اگر خدا بخواهد.
🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
🔸صدقه دادن خوب است.
🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بازوی چـپ » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 04:51 اذان ظهر 11:49
☜ #اذان مغرب 17:42 طلوع آفتاب 06:15
☜ #غروب آفتاب 17:24 نیمه شب 23:07
🌹 #رفع_دلشوره_و_اضطراب
🌹 دعائی مجرب جهت رفع دلشوره و استرس و اضطراب در زمانی که به هر دلیل دچار اضطراب یا نگرانی و دلشوره می شوید ، ذکر ذیل را چهارده مرتبه قرائت کنید. دلشوره و اضطراب برطرف میشود ؛ در اثنای ذکر توجه قلبی داشته باشد مجرب است. ما شاءَ الله لا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۳:۲۰
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام
این فیلم را ببینید و خدا را شاکر باشید
و این یکی از هزارست ...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت دوستان
می خواستم در مورد یک موضوعی صحبت کنم که بیش تر صحبتم با خانم ها و مادر هاست.
خیلی ها در زندگی مشترک شون بنا به دلایلی حالا موجه یا غیر موجه دارن طلاق میگیرن یا گرفتن. همون طوری که می دونید طلاق واقعا به روحیه ی لطیف بچه ها و نوجوانان آسیب میرسونه و از درون اون ها رو نابود میکنه.
خواهشم از خانم ها و مادران اینه که تو رو خدا قسم تون میدم اگر خواستید طلاق بگیرید بیش تر به زندگی تون فکر کنید و تا جایی که امکان اصلاح زندگی است جدا نشید و اگر هم واقعا راهی جز طلاق نموند، از بچه هاتون جدا نشید. این رو من دارم به چشم میبینم که از نظر عاطفی و روحی چقدر بر روی فرزندان تاثیر منفی گذاشته. بی مادر بودن واقعا سخته.
خانم های محترم تو رو خدا یه بار هم که شده به این موضوع فکر کنید. من الان مادرانی رو میبینم که بعد از طلاق کلا بچه هاشون رو رها کردن و رفتن پی زندگی خودشون. به خاطر لجبازی با شوهر یا ازدواج با یک مرد دیگه بچه تون رو رها نکنید و پیش خودتون نگه دارید.
کسی که بین یک بچه و مادر جدایی بندازه نشون دهنده ی اینه که آدم با درک و فهمی نیست و از محبت چیزی نمی دونه پس ازدواج مجدد با این آدم یعنی از چاله به چاه افتادنه .
الان جامعه ی ما بسیار خطرناکه و کسی که مادر بالا سرش نباشه واقعا در بحران بدی به سر میبره و هر لحظه ممکنه به بیراهه و انحراف کشیده بشه.
اون بچه ها با خواست شما به این دنیا اومدن و شما در قبال اون ها مسئول هستید اون ها رو به خاطر طلاق یا ازدواج مجدد با یک مرد یا زن دیگر رها نکنید که روزی این کار دامن خودتون و رندگی تون رو خواهد گرفت. اگر صد سال هم بگذره اون بچه نمیتونه رنج دوران کودکی و نوجوانی خودش رو فراموش کنه.
من پدر و مادرانی رو دیدم که به خاطر ازدواج مجدد دبگه حاضر نشدن بچه شون رو قبول بکنن و اون طفل معصوم رو رها کردن به حال خودش.
به خدا اون دنیا خدا و پیغمبر جلوتون رو میگیره و میگه شما از امانتی که در اختیارتون گذاشتم غافل شدین. یه روزی به خاطر کارتون پشیمون میشید ولی اون روز دیگه دید شده و بچه تون از دست رفته. به خدا مبالغه نمیکنم.
چیزی که دیدم و الان اون مادر با داشتن ازدواج مجدد زندگی خوبی داره ولی اصلا آرامش روحی و فکری نداره چون اون بچه هاش رو رها کرده و رفته پی زندگیش. من در بین دوستانم چنین مواردی رو دیدم و دارم میبینم که با گذشت زمان و حتی موفقیت های چشمگیر اقتصادی اون بچه هنوز غم بزرگی در دل اون دوست مون هست که تا عمر داره باهاش مونده و هیچ وقت از بین نمیره.
شما بعد طلاق تکیه گاه بچه تون باشید و بهشون محبت کنید و اگر این کار رو بکنید به قرآن قسم خدا جواب خوبی هاتون رو میده و کسی رو سر راه تون قرار میده و واقعا خوشبخت میشید. خواهشا در این مورد فکر کنید و اولویت اول رو بچه تون قرار بدین
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفا با مسح تربت سیدالشهدا علیه السلام
🔻اثرات معنوی خاصی دارد:
در روایت ابراهیم بن عبد الحمید آمده است امام صادق(ع) به مردى فرمود: اگر تو را همّى رسید دست به موضع سجدهات (آن خاکى که بر آن سجده میکنى) بکش سپس بر صورت خود از جانب گونه چپ و بر پیشانى خود از جانب گونه راست مسح کن. سپس سه بار بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، الرَّحْمنُ الرَّحِیمُ اللَّهُمَّ أَذْهِبْ عَنِّی الْغَمَّ وَ الْحَزَنَ»
به نام خداوندى که معبودى جز او نیست داننده غیب و آشکار است، بخشاینده و مهربان است، بار الها! رنج و اندوه را از من دور ساز.
(من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 331)
2. حسین خراسانى که فردی نانوا بود، میگوید: در نزد امام جعفر صادق(ع) شکایت کردم از دردى که با من بود. آنحضرت فرمود: هنگامی که نماز را خواندی، دست خود را در موضع سجودت بگذار، بعد از آن بگو: «بِسْمِ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ -صلّی الله علیه و آله- اشْفِنِی یَا شَافِی لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُکَ شِفَاءً لَا یُغَادِرُ سُقْماً شِفَاءً مِنْ کُلِّ دَاءٍ وَ سُقْمٍ»؛
به نام خدا. محمد رسول خدا است. درود خدا بر او و آل او باد. مرا شفا ده، اى شفادهنده! نیست شفایى، مگر شفاى تو. شفایى که وا نگذارد بیمارى را، شفایى از هر درد و بیمارى.
(کافی، ج 2، ص 567)
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام در جواب دوستی که وزوز گوش دارن بگم که من هم مثل شما بودم یه مدت کوتاه دمنوش به لیمو مصرف کردم و نتیجه عالی بود حتی میتونید هرروز بعد از بهبودی چند برگ تو چایی تون بندازید تا باهم دم بکشند برا اعصاب هم فوقالعاده است
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام حبیبه خانم گل 🌷🌷🌷برا خشکی پوست دست و ترک پا کرم دکتر ژیلا خیلی عالیه 🌷
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام..منم باخانمی که گفتن توامرازدواج حساب کتاب به خدابسپاریدخیلی موافقم..ایشون گفتن به حساب خدا دودوتا چهل تاست...من میگم دودوتای خدا صدتاست😉..منم دخترامو باهمین حساب کتاب خداشوهر دادم آبرومندانه...بااینکه دستم خالی بود.نفهمیدم چطورشد🙄
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام درمورد دخترخانمی که خواستگارشون گفتن چادرسرکن بگم خیلی خوب فکراتو بکن چادر سرکردن به همین راحتی نیست .همسرمن هم بهم پیشنهاد داد که سرمیکنی؟من هم مثل شما مانتویی بودم ومحجبه بودم..سرم کردم وخیلی زود پشیمون شدم امادیگهنتونستم چیزی بگم یعنی اومدم بگم امادرست همون روزی که خودمو اماده کردم بگم مادرشوهرم زنگ زد گفت برات چادری خریدم ما نامزد بودیم...مادرم گفت الان بگی درست نیست خلاصه ۱۴ سال گذشت ومن ازچادر متنفربودم.عروسی ها که کلا بامانتو میرفتم قرارمون همین بود..بچه سومم که بدنیا اومد گفتم دیگه سرم نمیکنم همسرم ازته دل راضی نبود ولی اجازه داد..دوسال سرم نکردم..تواون دوسال زندگیمون جهنم شده بود همش دعوا داشتیم..وخودمم انگار به چادر عادت کرده بودم بامانتو ارامش نداشتم...ودیگه تصمیم گرفتم برای ارامش زندگیم دوباره سرم کنم چون به شدت شکاک شده بود درصورتیکه من مانتوهای بلند میخریدم وروسری بزرگ سرم میکردم...خلاصه ازامام رضا کمک گرفتم که یه دل بشم...یادمه بهشم میگفتم چادر سرم کنم میگفت نه حالا که برداشتی دیگه حق نداری سر کنی ..تا اینکه رفتیم امام رضا گفتم میخوام تاوقتی که مشهدهستیم سرم کنم به احترام امام رضا..وقتی داشتیم برمیگشتیم راه اهن بامانتو بودم احساس میکردم هیچی تنم نیست..ومیدونم این معجزه امام رضا بود چون من دوسال سرم نبود خبلی راحت میرفتم بیرون ولی اونجا که از ایشون کمک خواستم معجزشو دیدم وقتی برگشتیم راضیش کردم که دوباره چادر سرم کنم والان ازسرکردنش لذت میبرم این محبت وعشق به چادر رو امام رضا وحضرت زهرا به دلم انداختن...واینکه شکش هم کلا برطرف شد..شماهم فکراتو بکن امیدوارم خوشبخت بشی ....همیشه مادرم میگفت وقتی خوشبختیت تو چادرسرکردنه خب سرت کن چون همسرمن ارزششو داره بینظیره
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام اون عزیزی که گفتن همسرشون جایی باهاشون نمیاد ..عزیزم نمیاد که نیاد فدای سرت خودت برو یه مدت بیخیالش شو ..میدونم هرزنی دوست داره باهمسرش پیش اقوام بره واین باعث سربلندی ادم میشه ولی وقتی همسرت اجتماعی نیست نمیتونی به زورببریش وقتی هم به زوربیاد کوفتت میکنه..شماگفتین ادم خوبیه فقط این اخلاقش بده شما این یه بدیش رو به همه خوبیهاش ببخش..به خاطر بچه هات ببخش.بخوای جداشی بچه ها خیلی اسیب میبینن...هرموقع هم که میخوای بگی بامن بیا از رگ خوابش استفاده کن زمان مناسب باشه بالاخره هرکسی رگ خواب همسرش رومیدونه..امیدوارم موفق باشید...صلوات برای ظهور امام زمان
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خدمت خانمی که ازدواج کردی و قد همسرتون چند سانتی از خودتون کمتر هست و الان مادرتون گیر داده که جدا شو
خدای من این مادر داره ناشکری میکنه. نکن عزیزم اصلا این مادر خیر تو رو نمیخواد ،با کمال احترام بهشون بگو این کار اشتباه محض هست، آدم عاقل آشیانه آروم وخوبشو الکی خراب نمیکنه ،خدای نکرده جدایی شی و با یه شخص قد بلند ازدواج کنی ،چه میدونی چی پیش میاد،شاید معتاد یا خیانت کار یا شکاک،باشه، با قوت زندگی کنونی رو حفظ کن 🌸
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام خدمت خانمی که دخترتون کلاس ۹ هست و درساش یادش نمیمونه ،حتما حتما با یه طب سنتی مشورت کن، اگه مغزش سرد شده باشه راه حل داره
صبحانه نون و پنیر و گوجه خیار برا همه مضره ،ارده شیره و کره عسل و یا غذای گرم بدید
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱🌻
سلام دوستان خوبم دوستی عزیزی گفتن همسرشون باهاشون تو هیچ مراسمی شرکت نمیکنن خصلتهای خوب دیگه دارن عزیزم زندگی رو سخت نکن منم مثل شما ولی من ۳تا پسر دارم تولد .عروسی .مهمانی تنها و با بچه هام میرم وسعی میکنم به بچه هام خوش بگذره بزار نیاد سر این موضوع اصلا زندگیتونو خراب نکنین به شما که اجازه میده برید خودتون برید و اصلا درگیری نکنید و زندگی رو بر خودتون و بچه هاتون تلخ نکنین .منم خیلی جاها وقتی میبینم بقیه با همسرشون اومدن برام سخت میگذره ولی وقتی دوست نداره بیاد اصلا سخت نمیگیرم گلم شما هم یه مدت همین کارو بکنین میبینید که ارزش ندارن بخاطر تولد کسی دیگه زندگی رو بر خودتون وبچه ها تلخ کنید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 گلناز گفت، میگفتی من میآوردمش پاشو پاشو بریم تو اتاق دراز بکش من میارمش،
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
گلناز
( دوستان یه نکته بگم , داستان نجمه رو که یادتونه ،خانم جون به زور شوهرش داد و اون بدبختیارو کشید،این داستان گلناز داستان زندگیه خانم جونه از بچگی تا ازدواج نجمه ☺️،داستان ازدواج سحر دختر نجمه رم که گذاشتیم , خواستم تو ذهنتون داشته باشید که گلناز همون خانم جون نجمه س 👇🌻)
هیچکس دنبالمون نیومد ، با رجب رفتیم تو همون اتاقی که بیبی توش زندگی میکرد، نساء خاتون میگفت دلش نیومده بعد بیبی اونجارو به کسی بده...
قرار شد یه مدت اونجا بمونیم، رجب بالای روستا یه زمین بزرگ داشت و میخواست همونجا یه خونه بسازه...
رجب خیلی زود شروع کرد به ساختن خونه... نمیدونستم اونهمه ذوق رو از کجا میاره وقتی من انقدر بی میل بودم به زندگی...
از همون روزی که طلعت اومد عمارت دیگه ندیدمش، برام مهم نبود کجاست و چیکار میکنه، فقط میخواستم دوروبرم نباشه... اون روزا فکر میکردم دارم درست ترین کارو میکنم که نمیذارم رجب از این حرفا چیزی بدونه اما، نمیدونستم قراره یه عمر تاوان سکوتمو بدم...
خونه مون خیلی زود ساخته شد، با همون وسیله های کمی که داشتیم ساکن خونه خودمون شدیم... رجب صبح تا شب کار میکرد و هر ماه یه چیز جدید برای خونه میگرفت، کم کم حالم داشت بهتر میشد،امیدم به زندگی بیشتر شده بود... دیگه برای پختن یه غذای ساده نباید از کسی اجازه میگرفتم، حس خوبی بود اینکه خانم خونه خودت باشی و من تازه داشتم این حس رو تجربه میکردم...
هادی حدودا یک سالش بود، تو اون مدت با همسایه رو به رویمون که اسمش زینب بود آشنا شده بودم و گاهی بهم سرمیزد... چند روزی بود حالم بد بود و از همه چی بیزار شده، زینب به محض اینکه فهمید گفت حتما حامله ای، منم سر بچه اولم همش بالا میآوردم...اشکم فوری دراومد، نمیخواستم دیگه بچه دار شم، میترسیدم از اینکه بچه م دختر بشه و مثل خودم سیاه بخت بشه، نمیخواستم یه زن دیگه دوباره دلش از بی رحمی مردا بشکنه...
رجب وقتی موضوع رو فهمید خیلی خوشحال شد، دیگه از اون رجبی که از بابا شدن میترسید خبری نبود...
بعضی شبا وقتی رجب میخوابید کنارش میشستم و بهش نگاش میکردم و به این فکر میکردم که اگه رجب طلعت رو دوست داشت پس چرا گذاشت زن یکی دیگه بشه، پس چرا الان انقدر به من محبت میکنه؟ گاهی فکر میکردم عذاب وجدان داره و گاهی میگفتم شاید طلعت براش حکم یه سرگرمی رو داشته، اما هیچکدوم از این حرفا نتونست قانعم کنه، که بتونم رجب رو ببخشم و بازم دوسش داشته باشم...
هر روز حالم خراب تر میشد ، مدام در حال گریه بودم ...هادی با اینکه خیلی کوچیک بود اما هر وقت میدید دارم گریه نبودم میومد بغلم ...
خان دیگه سراغمون رو.نگرفت ،فکر میکردم به خاطر هادی بیاد ،اما میومد.. روزامون خیلی معمولی می گذشت ،نه خونه کسی میرفتیم و نه کسی بهمون سر میزد ،
شش ماهه باردار بودم،با هادی رفتیم پیش زینب ،جز اون کسی رو نداشتیم ، هنوز درست ننشسته بودیم که از زینب شنیدم گلاب دختر طلعت از پشت بوم افتاده و مرده ...همه بندم لرزید ، صورتم خیس شد ،داشتم برای دختری که حاصل خیانت شوهرم بود گریه میکردم ، اما اون گناهی نداشت ،خیلی کوچیک بود ...
وقتی شب رجب اومد خونه نمیدونستم چه جوری خبر رو بهش بدم ،میدونستم از دست دادن عزیز چقدر سخته ،اون لحظه برام مهم نبود گلاب کیه و با رجب چه نسبتی داره ...فقط نمیدونستم میخوام خبر مرگ یه دختر رو به باباش بدم ...رجب تیکه داد بود به پشتی ،هادی خوابیده بود ...رفتم و کنارش نشستم ،چشمامو آروم باز کرد ،گفتم خسته نباشی ،چشماش برق زد ،گفت چه عجب ،تو خوش اخلاق شدی ...
دلم سوخت براش ،اما دست خودم نبود اصلا رفتارم ...
گفتم رجب خبر رو شنیدی ؟ گفت کدوم خبر ؟ زبانم تو دهنم نمیچرخید ، به زور گفتم دختر طلعت... نیم خیز شد و به جایی از قلبم آتیش گرفت ...این دفعه با حرص گفتم ،دختر طلعت از پشت بودم افتاده ...رنگش پرید ،گفت خب ؟ سرم رو انداختم پایین ...گفت یا حسین ...
بلند شد و تو اتاق راه رفت ،نیم ساعت جلوی چشمای من رفت و برگشت که صدای داد از حیاط اومد ،هنوز در برای حیاط نخریده بودیم و هرکسی باهامون کار داشت صدامون میکرد
هردو مون رفتیم تو ایوون،طاهر بود ،تعجب کردم ،از بعد از عروسی منو رجب گم و گور شده بود ...
رجب رفت جلو ،هیچی نگفت فقط بغلش کرد...نمی فهمیدم اینا چشونه...رجب برگشت طرفم،چشماش خیس بود ، با سر اشاره کرد برام تو ..
رفتم تو اتاق و یه گوشه نشستم ،میدونستم بازم یه خبرهایی شده ..
رجب اون شب نیومد خونه،حق میدادم بهش ،کم چیزی نبود
صبح روز بعد تو مسجد روستا براش ختم گرفتن ،من هادی رو سپردم به زینب و خودم رفتم ،نمیخواستم با دیدن هادی داغ دلش تازه بشه ...
طلعت تو مسجد یه گوشه نشسته بود و گریه میکرد ،دلم داشت آتیش می گرفت براش ،نمیتونستم حتی یه لحظه ام خودمو جاش بذارم ..
#ادامه_دارد...
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
#نامه_های_اسمانی 🪶🕊
ذلیل ترین مردم کسانی هستند که کوچه های شهرشان مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار بگیرد
مرگ با شرافت ٬مرگ با عزت مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس. این تمام مسائل را حل می کند . گوشها را با ز کنید ٬ندای هل من ناصر حسین (ع) به گوش می رسد ٬صدایش در هوا موج میزند ٬بیایید لبیک گویید خصم متحد گشته برای خفه کردن این صدا ٬بلند شوید ٬اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه نمایید .
ذلیل ترین مردم کسانی هستند که کوچه های شهرشان مورد تاخت و تاز بیگانگان قرار بگیرد ( نهج البلاغه )
بله مردم غیور ما به حدیث گوش فرا دادند و دشمن دین خدا را از خانه بیرون نمودند و در این میان عزیزان گرانبهاییا ز دست ما رفتند و به ملکوت اعلا پیوستند . آیا درست است که یک عده شهید شوند ٬معلول شوند ٬و یک عده ای برای اینکه این عزیزان را یاری دهند ضربه نزنند . نگاه کنید یاران چه عاشقانه رفتند از این خانه و چه عاشقانه شربت شهادت را نوشیدند . برادرام من ٬خدا شاهد است دنیا گذرگاه است ٬بیایید در این راه در این گذرگاه توشه ی خوبی برداریم . عزیزان شهادت خیلی شیرین است ٬موقعی که در راه خدا باشد . ما که می دانیم آخر می میریم ٬آخر خانه مان زیر خاک است ٬آخر به منزل تنگمان که قبر باشد می رویم ٬پس چرا شهادت این فیض الهی را انتخاب نکنیم . چرا تا وقتی که شهادت است مردن در رختخواب را انتخاب نماییم ٬چرا مرگ با ذلت را انتخاب کنیم . زمانی که مرگ با شرافت است ٬چراکه در این دنیای فانی با عزت نمیریم تا در آن دنیا ذلیل و خوار باشیم ٬چراکه در آخرت سرافکنده پیش سرورمان حسین (ع) سر به زیر باشیم و همچنین دوستان تمام این چراها و چراهای دیگر را یک چیز حل میکند ٬مرگ با شرافت ٬مرگ با عزت مرگ در راه خداوند تبارک و تعالی همین و بس. این تمام مسائل را حل می کند . گوشها را با ز کنید ٬ندای هل من ناصر حسین (ع) به گوش می رسد ٬صدایش در هوا موج میزند ٬بیایید لبیک گویید خصم متحد گشته برای خفه کردن این صدا ٬بلند شوید ٬اسلحه رزم در دست گیرید و خصم دون را خفه نمایید . آنهایی که لبیک گفتند بارسفر بستند و رفتند یاران از این خانه و ما هنوز اندر خم یک کوچه هستیم ٬خیلی عقب مانده ایم ٬بیایید چنگ به ریسمان الهی بزنیم و به این عزیزان برسیم چرا که نمی خواهیم بفهمیم که راه حق همین است و بس ٬راه راست شاخ و برگ ندارد ٬راه راست راه راست است و پس کوچه ندارد . ما که شیعه ی علی هستیم و به شیعه علی بودن افتخار می کنیم ٬زمانی که هیچ افتخاری نداریم یعنی اینکه ازرفتار علی (ع) در خود نمی بینیم و بیائید همچون او باشیم ٬یار ضعیفان ٬یار مظلومان ٬همچون او از حق و حقیقت دفاع کنیم ٬همچون او برنده باشیم و قاطع . بپا خیزید ٬قدمی والا بردارید ٬همت چاره کنید ٬دشمنان اسلام را تار و مار کنید . قدری به خود آیید ٬دمی فکر کنید ٬چه بودیم ٬چه شدیم ٬اسلام را شناختیم و این اسلام شناختن ما جنگ را به بار آورد ٬آنها نمی خواهند اسلام شناخته شود . همه ی اینها به برکت امام بزرگمان بوده است ٬پس چرا امام را یاری نمی کنیم ٬اسلحه بردارید و بسوی جبهه ها بشتابید و برادران خود را یاری رسانید آن دنیا جلوی شما را نگیرند و بگویند مگر ما جوان نبودیم ٬مگر آرزو نداشتیم ٬مگر دوست نداشتیم خانه و زندگی داشته باشیم ٬نمی دانم چگونه می توانیم این سوالها را جوابگو باشیم ٬من در جوابشان عاجزم و جوابی ندارم .
آنها هم جوان بودند ٬زندگی می خواستند ٬دوست داشتند استراحت کنند
بگوش باشید آنها هم جوان بودند ٬زندگی می خواستند ٬دوست داشتند استراحت کنند و در جای امنی باشند . اما اسلام احتیاج به نیرو داشت و دارد . بیائیم توبه کنیم و به سوی خدایمان بشتابیم ٬خداوند در انتظار توبه هایمان است ٬بیائید از این به بعد خوب باشیم ٬تقوا پیشه کنیم ٬ایمان کامل را از خداوند بخواهیم و به یتیمان یاری کنیم ٬به بینوایان یاری رسانیم و دمی با آنهائی که به این انقلاب و رهبری وفادار بوده اند و هستند ٬هیچ کس و هیچ قلمی و هیچ زبانی نمی تواند از شماتشکر نماید و انشاالله خداوند پاداش این عملتان را خواهد پرداخت . شما که به هل من ناصر امامتان لبیک گفتید ٬فرزندان خودتان را دادید ٬مال خودتان را دادید ٬فقط چند سفارش به شما دارم ٬از امام امت دست برندارید که پیروی از د ستوراتش ٬پیروی از دستورات اسلام است و زیر پا گذاشتن دستوراتش ٬زیر پا گذاشتن دستورات اسلام است . از او پیروی کنید که او حسین زمان است ٬ا فتخار کنیم که در چنین زمانی زندگی می کنیم که او در آن زمان است و ما را هدایت می کند ٬قدر این نعمت بزرگ را بدانیم ٬درر نماز جمعه و جماعت و دعاها شرکت کنیم ٬مسئله ی تفرقه را بین خودتان حل نمایید تا دشمنان سود نبرند ٬جبهه ها را فراموش نکنید و اخوت و برادری را بین خودتان زیاد کنید و برای آخرت توشه جمع نمائید .
سخنی با پدر و مادر و برادران و خواهران ٬سر مطلب با شماست ٬پدر و مادرم سالهای سال
برایم زحمت کشیدید تا دست و بازوی شما باشم اما چه کنم که این زمانه اسلام در خطر بود و من با تمام وجودم در راه گسترش کلمه ی حق علیه باطل مردانه می جنگم و عاشقانه خود را فدای اسلام می کنم . من امانتی پیش شما بودم و خدا امانت خود را برداشت ٬پس جای نگرانی نیست ٬شهادت پاداش هر جهاد کننده در راه خداست که خداوند کریم به او می دهد و هر کاری اجری و پاداشی دارد و پاداش جهاد٬شهادت است .
برادرانم جبهه را فراموش نکنند و خواهرانم حجاب اسلامی را رعایت کنید ٬برایم دعا نمایید .
والسلام
فرزند کوچک شما سید جعفر منصوری
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
باسلام خدمت شما سروران گرامی، خوب برم سر اصل مطلب من 2سال به 2مصرف میکنم ولی دوست دارم ترک کنم وهیچ هزینه ایی یاپولی ندارم برم کمپ یادآروی ترک اعتياد بخرم وترک کنم ممنون میشم منو راهنمایی کنید ومشکل بعدی من مشکل اعصاب هست باخودم درگیر هستم همش به خودم میگم نکنه بهم تهمت بزنند نکنه ازکار بیرونم کنند الان 5ماه باخانمم قهر هستم تو یک خونه هستیم ولی کلا باهم صحبت نمیکنیم ممنون میشم منو راهنمایی بفرمایید اگه راه درمانی هست انجام بدم مشاوره هم رفتم هیچ افاقه ایی نکرد ذرحال حاضر دارم قرص اعصاب میخورم الآن نزدیک2سال هست ولی هیچ تغییری نکردم اگه راه کاری هست ممنون میشم به من بگید شاید این مشکلات من برطرف بشه ممنون ازادمین محترم🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت ادمین عزیزوهم کانالهای عزیزم یک پسر 10ساله دارم که میگه وقتی سر کلاسم فکر میکنم دارم خاب میبینم تا حالا کسی این طور بوده باید چکار کنم از مشهد
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر من از شهر قم هستم حدود دوماه پیش به خونه مون دزد اومده وطلاهام رو برده طلاهایی که هفده سال با بدبختی خریدبودم که پس اندازی باشه که یه شبه دزد اومد وبرد العان دوماه هر چی آگاهی قم رفتیم بی نتیجه بوده ومی گویند نباید طلا توی خونه می ذاشتیدواقعا نمی دونم چه کار کنیم همه دارایمون رفته از کجا پیگیری کنیم کسی هست بتونه مارا راهنمایی کنه یا برامون کاری انجام بده خواهش می کنم راهنمایی کنید می شه پیام را داخل کانال بذارید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام درجواب یکی از دوستان گفتند شوهر عمه من کن شنوایی مادر زایی داشته الان داره درمان میشه تو را خدا ادس جایی ک تحت درمانه را به من بدین چون دختر ۸ ساله دارم کم شنوایی شدید داره دکترا میگن کم شنوایی درمان نداره راه حلش فقط سمعکه منو نا امید کردن ب خدا هرروز کارم شده غصه خوردن الان ک این پیامو خدندم قلبم تند تند میزنه تو را خدا کمکم کنید .
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
دخترم لکنت زبان هم داره
تو را خدا هر جا میشناسید ک کم شنوایی و لکنت زبان را درمان میکنه ب من معرفی کنید اجرتون ب فاطمه زهرا
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام بچه ها خوب هستین من یه سوال داشتم .
من چند وقت پیش خواستگاری یه دختر خانمی رفتم . جلسه اول همه چیز خوب بود خدایی ، چه طرز برخورد خودش و چه طرز برخورد خونوادش به نظرم فوق العاده بود همه چی خوب ما با هم صحبت کردیم دیدیم یه سری نقاط مشترک داریم و قرار شد ما خبر بدیم که پسندیدیم یا نه که ما هم جواب مثبت دادیم کار به جلسه دوم کشیده شد .
واقعا جلسه دوم هم تقریبا اوضاع داشت خوب پیش می رفت که اونا می رفتن با هم پچ پچ می کردن یه خورده ما به این موضوع شک کردیم یعنی شک کردن ما از اینجا شروع شد بعد از این قسمت گفتن پسر و دختر برن با هم صحبت کنن که ما این کار رو انجام دادیم بعد از چند دقیقه من به اون دختر خانم گفتم شما دختر خوبی هستین ای کاش میشد زودتر به هم برسیم .
اما اون دختر خانم گفتن حالا کو تا رسیدن ما فعلا باید با هم باشیم یعنی حداقل 2-3 ماه با هم بریم بیرون ببینیم نظراتمون به هم می خوره یا نه تو این مدت هم دوست ندارم هیچ گونه صیغه محرمیتی بینمون خونده بشه .
بعد امروز پدرشون با من تماس گرفتن و گفتن می خوان با من صحبت کنن خوب ما نشستیم با هم صحبت کردیم حالا یه سری صحبت ها شد که جاش نیست اینجا بگم فقط اون قسمت مهمشو میگم ؛
اول اینو بگم که پدر من یه خونه داره که واسه من ساخته یعنی هر وقتی ازدواج کنم ما می تونیم اونجا زندگی کنیم . ایشون اول گفتن خوب چه تضمینی داری واسه دختر من آیا حاضری اون خونه رو به نام دختر من بزنی اما من گفتم که اون خونه مال بابامه اما من کار می کنم هر وقت خونه خریدم مشکلی با این قضیه ندارم بلافاصله بعد از اینکه این سوال رو پرسید برگشت گفت آیا حق طلاق رو به دخترم میدی؟ اصلا جا خوردم منم با قاطعیت تمام گفتم نه اگه هر مشکلی پیش بیاد سریع اون خانم میگه طلاق می خوام در صورتی که به نظرم ما الان می خوایم یه زندگی رو شروع کنیم اصلا صحبت از طلاق درست نیست .
بهتر بود به اون قسمت خوب داستان فکر کنیم بازم این به کنار بعد از اینکه گفت خونه رو به نام می زنی گفت حق طلاق رو به دخترم میدی که این صحبت واقعا اذیتم کرد فکر کردم می خواد خونه رو به نام دخترش بزنم و بعدش هم طلاق اینم به کنار ، بر عکس دخترش برگشت گفت باید تا 1 سال بدون محرمیت با هم برین و بیاین تا با هم آشنا بشین حالا من موندم چی کار کنم تو رو خدا کمکم کنید ببخشید طولانی شد
#ایدی_ادمین 👇🌸
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ☀️🍃
سلام دوستان عزیزم حال دلتون خوب چند وقته انگشت شست پام اینجوری شده و زیر ناخنم سوزش داره و یه موقعه هایی انگار سیخ میکنن تو شست پام و اطراف انگشتم لک قهوه ای شده و بقیه انگشتامم داره لک میشه و انگشتای دستم هم یه شیار افقی خونی بعد از سفیدی نوک ناخونام هست کسی میدونه چرا اینطوریه و دلیلش چیه 🌷🌷❤️
#ایدی_ادمین 👇🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 باسلام خدمت شما سروران گرامی، خوب برم سر اصل مطلب من 2سال به 2مصرف میکنم ولی دوست د
پاسخ اعضا 🌙🌺
سلام برای دوست سی و یکساله ک همسرشون برای نصیحت خواهرشون گفتن ک از خانمشون بیشتر دوسش دارن.اولا بگم ک شاید دروغ سفید گفته باشن برای سر براهی خواهرشون دوما ی داستان کوتاه بگم.ی خانمی میره پیش مشاور میگه من و همسرم خیلی همو دوس داریم ،ولی ی روز از همسرم پرسیدم ک اگر منو مادرت همزمان تو آب در حال غرق شدن باشیم کدوممون رو نجات میدی؟همسرم گفتن مادرم رو.حالا تکلیف من تو این زندگی چیه؟مشاور ب خانم گفتن برو شنا کردن رو یاد بگیر.خانما مرد ها خدای مانیستن حال خوبتون رو انقدر وابسته ب جملات و رفتارهای مرد و حتی اطرافیان نکنید اونقدر قوی بشید ک تو تنهاییتون جز خدا ب تکیه گاه دیگه ای فکر نکنید.☺️
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام.خانمی ک ماهی ی بار میری خونه مادر شوهر چند شب می مونی.جاریتون هفته ای ی شب میره ولی برمیگرده،انقد عجز و لابه نداره ک ب جواب برسی،در واقع جوابت تو سوالته.شما هم مثل جاریتون رفتار کن.هیچ کس تحمل مهمون اون هم عروس چند شب و روز پشت سر همو نداره.رفت و آمد زیاد و نحوه رفت و آمد حریم زندگی میزبان و مهمان رو زیر سوال میبره.مادرم همیشه میگه جایی برو بخواننت جایی نرو براننت.و ی چیز دیگه هم ب ما میگه زیادی رفت و امد باعث میشه ی سری رفتار ها رو بشه ک شاید تو سلیقه مادر شوهر نباشه رفت و آمد زیاد شما رو در معرض ی سری آزمایشات ناخودآگاه از طرف میزبان یا مهمان قرار میده ک شاید برای همه خوشایند نباشه.رفت و آمد رو با حفظ حریم زندگیتون تطابق بدید.ببخشید رک گفتم نظر بنده است.و مطمئنا کسی ک سوال میپرسه منتظر قربون صدقه و ....اینا نباید باشه.
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام برای دختر۲۲ساله پاکدامن مینویسم عزیزم نداری وفقرکه عیب نیست متوسل شوبه شهداانشالله یه خواستگارخوب برات بیادوازدواج کن الان وام ازدواج میدن باهمون یه مقدارجهزیه بخراشتباه بزرگ که ازدواج نکنی حسرت پولدارهاروهم نخوراینقدرهستن که پول دارن وازدواج نکردن سگ یاگربه دارن بزرگ میکنن آرزوی خوشبختی دارم برات بحق خانم حضرت معصومه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت آدمین های عزیز و اعضای محترم کانال. خانمی که گفتن پسرشون ریشش سکه ای ریخته یه دونه سیر درشت رنده کنید. موقعی که توی خونه س وبیرون نمیره بزارید همون قسمتی که ریخته بهتره بیدار باشه که مواظب باشه نریزه. یه تیکه چسب پهنم بزنید روش.. تا چند روز ایکارو بکنید خوب میشه نگران نباشید . میسوزونه ولی موهاش زود درمیاد
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت همه اعضای گروه وحبیبه خانم
در جواب دختر خانمی که از شرق کشور هستن و درنظر دارن با پسری که اهل سنت هس ازدواج کنه دختر خوب شما از خانواده مذهبی وشیعه هستی میدونی که چقدر خانوادتون ناراحت هستن رسمو رسومات چقدر تفاوت داره شما زیر یه سقف با اون اقا زندگی نکردی که صددرصد که با اخلاق وکردار اشنایی کامل داشته باشی انسانها رفتارهای پیچیده ای دارن که اصلا در دوران نامزدی وعقد مشخص نمیشه شما جواب رد به اون اقا بده ازخدا بخواه بهترین سرنوشت برات رقم میزنه هیچ وقت دینت نفروش من خودم از شرق کشور هستم تمام اهل سنت میشناسم پدر ومادرت که مخالف این ازدواج هستن نظرشون درسته چون این اقا ریس بانک هستن ممکن دراینده ازدواج مجدد بکنن احترام پدرومادرت داشته باش گوش به حرف اونها بکن چون دراینده ضربه بخوری ازت پشتیبانی نمیکنن بعد خودت میگی خودم کردم که لعنت برخودم باد
عزیزم شما معلم هستی بهترین خواستگار شیعه داری
وشما این نذر و بکن که خدایا یه شوهر خوب وبا تقوا ومهربان وفهمیده نصیبم کن که دراینده در هزینه ازدواج یه جوان مثلا ۵ ملیون یا بیشتر کمک کنم همیشه سعی کن دعا فرج وسلامتی امام زمان بخونی وروزی ۱۰۰ تا صلوات برای سلامتی امام زمان بگی که بهترینها نصیبت بشه منم برات دعا میکنم که ان شاءالله خوشبخت بشی واگه پدرومادر از این ازدواج شما ناراضی باشن وقلبشون بشکنه وبدرد بیاد هیچ وقت با این اقا خوشبخت نخاهی شد من میفهمم از دل پدر ومادرت چون اگه فرزند من همچین کاری میکرد تا حد سکته میرفتم به این موضوع فکر میکنم خیلی سخته برای تعجیل در فرج صلوات
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام درجواب خانمی که شوهرش ۵ سال قرص اعصاب میخورن ومیل جنسیش ضعیف شده
عزیزم قرص اعصاب میل جنسی رو به حد صفر میرسونه نگران نباش هیچ کس شوهرتون نبسته
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽