#نکات_سلامتی 🍎
🐫 گوشت شتر و خاصیت آن برای افراد سرد مزاج و رفع آسم و تنگی نفس بر مبنای طب سنتی و اسلامی
👈 گوشت شتر :
شتر چون حیوان سختکوشی است و در شرایط سخت آب و هوائی روزگار میگذراند و ساختار بدنی او با شرایط سخت آب و هوائی، تشنگی و … وفق پیدا نموده به همین جهت مصرف گوشت آن حسب رابط آکل ( خورنده ) و مأکول ( خورده شده ) روی انسان اثر مثبتی میگذارد و مایه سختکوشی و مقاومت جسم و روح انسان میگردد.
🔸گوشت شتر بالاخص برای افراد سرد مزاج مناسب است، پیچیدن پوست شتر به دور اندام سرد گرمابخش اندام است.
🔹از جمله منافع شتر ادرار شتر میباشد که برای بیماری آسم و برونشیت به صورت نوشیدنی مجرب است.
🔹چربی شتر و کوهان او از بهترین روغنها و چربیها جهت گرمابخشی اندام و رفع سردی آن است و رافع درد مفاصل است.
🔹در احادیث و روایات مکرر در خصوص خواص ادرار شتر تائید و تأکید گردیده تا بدان جا که امام کاظم (ع) در کتاب وسائل الشیعه جلد ۲۵ میفرماید : ادرار شتر بهتر از شیر آن است.
🔹همچنین جناب مفضل از امام صادق (ع) برای درمان بیماری تنگی نفس خود از او پرسش میکند و امام (ع) در پاسخ به ایشان فرمود :
ای مفضل برای این عارضه، ادرار شتر شیرده بخور.
مفضل میگوید من از آن خوردم و خداوند بیماریام را زدود. (طب الائمه ص ۱۰۳)
🔹همچنین ترکیب دو واحد مغز شتر به همراه یک واحد از مغز گوسفند به صورت پخته شده یک قاشق در روز از داروهای مجرب جهت درمان کمبود پلاکت خون میباشد.
◀️ مصرف زیاد گوشت شتر برای افراد گرمایی خوب نمیباشد و این افراد بهتر است گوشت شتر به اندازه و بهمراه خوراکی ها خنک مصرف نمایند.
◀️ دوغ شتر دارای خواص بسیار خوب است و برای استخوانسازی و دیابت مناسب.
🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊🍊
💢درمان پر کاری تیروئید
✍صفراوی ها غالباً دچار پرکاری تیروئید می شوند و با مراعات نکته های زیر می توانند بهبودی خویش را بازیابند.
✍در ساعاتی که گرما شدید است (مثلاً از 10- 11 صبح تا 3-4 عصر) زیر آفتاب نروند.
✍خاکشیر خشک را روی هندوانه پاشیده میل نمایند.
✍مکمل خونساز اعصاب شدید را در خونساز شدید جوشانده، به مدت دو هفته، صبح و شب، هر وعده 2 استکان میل کنند
✍صبح وشب، هر وعده، یک قاشق از آب دریای خزر بنوشند.
✍هفته اول، هر روز و هفته دوم، یک روز در میان، دو طرف گلو را بادکش کنند.
✍یک مرتبه حجامت عام کنند.
توجه: تیروئید پرکار، آدم را لاغر می کند. پس برای درمان لاغری ابتدا باید تیروئید را درمان کنیم سپس درمان های ویژه را عملی کنیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🗯چرا نسل جدید انقدر عجول شدن ؟!
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌻🍃
سلام و وقت بخیر خدمت ادمین عزیز ممنون از کانال خوبتون
ممنون میشم هم گروهی های عزیز خواهر منم راهنمایی کنید
خواهرم ۱۲سال پیش وقتی داشت فوق دیپلم زبان انگلیسی ش می گرفت به خاطر اسرار مادرم که می گفت داره سنت میره بالا ،،بایه مرد که ۳سال از خودش کوچکتر بود ازدواج کرد که اصلا خانواده نرمالی نبودن حتی یه حلقه هم برای خواهرم نگرفتن ،،خواهرم همون موقع متوجه شد اشتباه کرده خواست طلاق بگیره که نامزدش فهمید با بی شرمی ....
از شانس بدش باردار شد و مجبور شد بمونه ویه جشن کوچکی براش گرفت البته با کمک خواهرم و برادر او رفتن سر زندگیشون اوایل خوب بود میرفت سر کار زندگیشون می گذشت اما الان حدود ۷ساله بی کار می گرده اوایل بیکاریش خواهرم باهاش بحث می کرد اما دید کار به جایی نمیبره خودش رفت سر کار الان پسرش ۱۱سالشه می گیم طلاق بگیر جوونیت رفت بخاطر آینده بچت اما از ترس اینکه بچش ازش بگیره می ترسه اقدام به طلاق کنه واقعا زندگی براش سخت می گذره خودش خرج زندگی ،تحصیل بچه،سرویس بچه ش میده او فقط مثل یه مهمون منتظر می مونه خواهرم سر کار بیاد یه غذایی درست کنه بخوره اون موقع یا می خوابه یا میره دنبال ول گردی خودش
ببخشین خیلی طولانی شد اگر کسی سر از قانون در میاره آیا با این شرایط می تونه بچه به مرد تعلق بدن ممنون میشم راهنمایی کنید
منم باشم خواهری نگران
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزان وقت شمابخیر
یه سوال دارم اگه کسی مادرشهید باشه بنیادشهید بعداز فوت این مادر مخارج مراسم سوم وهفت وپول سنگ قبر راپرداخت میکنند یا نه؟وسوال بعدی اینکه بعدازفوت مادر طلاهای مادر فقط برای دخترانش هست یا به پسرانش هم تعلق میگیره
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه کسی میدونه چطوری بایدازدکترایلکا کرمان نوبت بگیریم اصلااینترنتی که نمیشه شماره زنگ میزنیم جواب نمیده منشی پیام میده مشکلتون چیه واسم فامیل میپرسه ودیگه خبری نیست خواهرم سال ۱۴۰۱اسمنوشته ۲تادخترش ۹ساله و۱۲ساله کف پاشون صافه چندتادکتربرده گفتن عمل میخوادبه خاطرخداجواب بدین خواهرم درعذابه خداوندبزرگ هیچ کس محتاج دارو دکترنکنه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه ایام به کام
یه سوال دارم خیلی حیاتیه دوستان کسی بوده فرزند پسرش یا از آشنایان شنیده باشن تا سنین بالا رشد آل*ت تناسلیش خیلی کم بوده باشه وبعد درمان شده باشه؟اصن درمونده شدم 😔
رُز
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به اعضا محترم من خانمی ۴۹ ساله هستم هر ماه دو بار پریود میشم با حجم بالا سونو وام آر آی لگنی انجام دادن چون از شدت درد کمر نمیتونم راه برم سالم بودم حالا چکار کنم خون ریزی تمام شه اگه کسی راه حلی میدونه بگه با تشکر
#ایدی_ادمین 👇🌻🌻
@adminam1400
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ یک خنده هم میتواند تو را شریک گناه دیگران کند
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام و وقت بخیر خدمت ادمین عزیز ممنون از کانال خوبتون ممنون میشم هم گروهی های عزیز
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام خدمت همگی درجواب عزیزی ک گفتن ماه رجب نیومده ختم ذکر یاجواد الائمه رو ب مدت ۱۴روز بگو ب این طریق ک هرروز ۱۰۰۰تا یا جواد الائمه ادرکنی میگی ۱۰۰تا صلوات و یک زیارت عاشورا یک حدیث کسا ازاول رجب شروع کن تا ۱۴ رجب انشاالله بحق علی مرتضی حاجتروا بشی برای ماهم دعاکن خیلیا حاجت گرفتن از این ختم ۱۴روزه انشالله خاست شما با خواست و مصلحت خدا یکی باشه برای ظهور آقاجانی مهدی صاحب الزمان صلوات
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام در جواب خانمی که گفتن چله ماه رجب۵۹بارصلوات یکبار حدیث کسا۱۴۰۰بار یاجوادائمه ادرکنی التماس دعا از تمامی عزیزان لطفا هرچه زودتر پیامم رو بزارین تا ماه رجب واردنشده
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام درمورد همون ذکر ماه رجب که امروز اون خانم خواستن بفرمایید من هم نیاز دارم
باسلام و عرض ادب
*پنجشنبه این هفته به ۴دلیل روزه اش ثواب دارد*
*۱-* روز اول ماه رجب روزه اش ثواب دارد
*۲-* اولین پنجشنبه هرماه روزه اش ثواب دارد
*۳-* اولین پنجشنبه ماه رجب که شبش *لیله الرغائب* است وشب ارزوها...
*۴-* روزه ی روز پنجشنبه، برای کسی که بخواهددر ماه حرام ، ۵شنبه ، جمعه وشنبه راروزه بگیرد،،، ثواب ۹۰۰ سال عبادت است...
*ان شاءالله این توفیق را ایزد باریتعالی به همه عزیزان عنایت بفرمائید*
مشتاق دعا ی همه ی دوستان و بزرگواران هستیم🌹
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹
سلام اهل گروه دلم خیلی گرفته نمیدونم از کجا شروع به نوشتن کنم ما سه تا جاری هستیم که من آخرین و کوچکترین عروس خانواده هستم دوتا جاری های من هر کدام جدا خانه دارند من در خانه پدر شوهرم که دو طبقه هست زندگی میکنم یک طبقه مادر شوهرم ویک طبقه دیگر من پدر شوهرم به رحمت خدا رفتن قبل اینکه من عروس خانواده بشم یک روز قرار شد خانه مادر شوهرم را کابینت کنن و در حین زدن کابینت شوهر من و برادر شوهرم با یه سو تفاهم که باورتون میشه از یک کلمه یه دعوایی شد که نگید دعوا بیشتر و من هم معمولا خیلی استرسیم نتونستم جلو خودم را بگیرم جاریم با شوهرم دعواش شد من ناراحت شدم نتونستم جلو خودم را بگیرم من هم قاطی دعوا شدم بعد دعوا جاری ها ی بزرگترم یکی شدن و برای من که چه حرفهایی در نیاوردن باورتون میشه من بخدا روحم از این حرفها خبر نداشت منم از حرصم چندتا حرف زدم که رفت به گوش جاریم رسید الان ما نزدیک دو سال قهریم من نمیخوام کینه ای باشم ولی دلم شکسته ازشون خیلی حالا چی شد که این را نوشتم براتون ما تو فامیل شوهرم که میشه عروس آبجی مادر شوهرم که خیلی آدم خوبی مهربان و دلسوز که به بهانه سرطان فوت کردن خیلی جوون بود من جگرم سوخت بخدا وقتی فهمیدم بغضم میگیره بهش فکر کردنی از ناراحتی دوست دارم فقط با صدای بلند گریه کنم خیلی حیف شد امروز یلحضه از خدا خواستم کینه و کدورت را از دل ما پاک کنه من هم با جاریم مثل سابق دوست باشیم دنیا دو روزه دوستان اگه دوست داشتین فاتحه ای نثار اون عزیز از دست رفته ما بخوانید ممنون میشم از لطفتون برام دعا کنید خیلی داغون م
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
جناب مولوى مزبور نقل كردند از آقا سيد رضا موسوى قندهارى كه سيدى فاضل و متقى بود، فرمود سلطان محمد دائى ايشان شغلش خياطى و تهيدست و پريشان حال بود. روزى او را بشاش و خندان يافتم و پرسيدم چطور است امروز شما را شاد مى بينم ؟
فرمود آرام باش كه مى خواهم از شادى بميرم . ديشب از جهت برهنگى بچه هايم و نزديكى ايام عيد و پريشانى و فلاكت خودم گريه زيادى كردم و به مولا اميرالمؤ منين عليه السّلام خطاب كردم آقا! تو شاه مردانى و سخى روزگارى ، گرفتاريهاى مرا مى بينى ، چون خوابيدم ديدم كه از دروازه عيدگاه قندهار بيرون رفتم ، باغى بزرگ ديدم كه قلعه اش از طلا و نقره بود، درى داشت كه چندين نفر نزد آن ايستاده بودند نزديك آنها رفتم پرسيدم اين باغ كيست ؟ گفتند از حضرت اميرالمؤ منين است . التماس كردم كه بگذارند داخل شده و به حضور آن حضرت رسم . گفتند فعلاً رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله تشريف دارند بعد اجازه دادند. به خود گفتم اول خدمت رسول خدا مى رسم و از ايشان سفارشى مى گيرم . چون به خدمتش رسيدم از پريشانى خود شكايت كردم .
فرمود: پيش آقاى خود اباالحسن عليه السّلام برو، عرض كردم حواله اى مرحمت فرماييد. حضرت خطى به من دادند، دو نفر را هم همراهم فرستادند، چون خدمت حضرت اباالحسن عليه السّلام رسيدم فرمود سلطان محمد كجا بودى ؟ گفتم از پريشانى روزگار به شما پناه آورده ام و حواله از رسول خدا دارم پس آن حضرت حواله را گرفت و خواند و به من نظر تندى فرمود و بازويم را به فشار گرفت و نزد ديوار باغ آورد. اشاره فرمود شكافته شد، دالانى تاريك و طولانى نمايان شد و مرا همراه برد و سخت ترسناك شدم .
اشاره ديگرى كرد روشنايى ظاهر شد، پس درى نمايان شد و بوى گندى به مشامم رسيد به شدت به من فرمود داخل شو و هر چه مى خواهى بردار، داخل شدم ديدم خرابه اى است پر از لاشه مردار. حضرت به تندى فرمود زود بردار (لاشه خورهاى زيادى آنجا بود) از ترس مولا دست دراز كردم پاى قورباغه مرده اى به دستم آمد، برداشتم . فرمود برداشتى ؟ عرض كردم بلى . فرمود بيا، در برگشتن دالان روشن بود در وسط دالان دو ديگ پر آب روى اجاق خاموش مانده بود، فرمود سلطان محمد! چيزى كه به دست دارى در آب بزن و بيرون آور، چون آن را در آب زدم ديدم طلا شده است .
حضرت به من نگريست لكن خشمش اندك بود، فرمود سلطان محمد! براى تو صلاح نيست محبت مرا مى خواهى يا اين طلا را؟ عرض كردم محبت شما را، فرمود: پس آن را در خرابه انداز، به مجرد انداختن از خواب بيدار شدم ، بوى خوشى به مشامم رسيد تا صبح از خوشحالى گريه مى كردم و شكر خداى را نمودم كه محبت آقا را پذيرفتم .
آقا سيد رضا فرمود پس از اين واقعه ، اضطرار دنيوى سلطان محمد برطرف شد و وضع فرزندانش مرتب گرديد.
از اين داستان حقايقى دانسته مى شود كه در اينجا به پاره اى از آنها به طور اختصار اشاره مى شود و تفصيل آنها براى محل ديگر. بر صاحب بصيرت آشكار است كه ثروتمندى و فراوانى نعمتهاى دنيوى و كاميابى به تنهايى نزد عقل صحيح براى انسان متصف به خوبى يا بدى نيست هرچند تمام نعمتهاى دنيويه بالذات خوب است لكن بالنسبه به انسان دو جور است :
اگر شخص ثروتمند علاقه قلبيش عالم آخرت و ايستگاه ابدى و جوار محمد و آل محمد عليهم السّلام باشد وهرچه در دنيا دارد در دلش نباشد يعنى آنها را بالذات دوست ندارد بلكه آنها را وسيله تاءمين حيات ابدى خود شناسد البته چنين ثروتى براى او نعمت حقيقى و مقدمه سعادت ابدى است ونشانه چنين شخصى آن است كه سعى در ازدياد ثروت مى كند ولى نه با حرص و علاقه قلبى به آن و سعى در نگاهدارى آن مى كند ولى نه با بخل در راه حق ، يعنى در راه باطل ازصرف يك درهم خوددارى مى كند ولى در راه خدا از بذل تمام دارائى هم مضايقه ندارد و نيز چنين شخصى هيچگاه به ثروت خود نمى نازد و تكبر نمى نمايد و خود را با تهيدست يكسان مى بيند ونيز هرگاه تمام ثروت وساير علاقه هاى مادى او از بين رود، اضطراب درونى و حزن قلبى ندارد. و اگر شخص علاقه قلبى او تنها حيات مادى و شهوات دنيوى باشد و ثروتمندى را با لذات دوستدار و آن را وسيله رسيدن به آرزوهاى نفسانى شناخت و حيات پس از مرگ و قرب به پروردگار و جوار آل محمد صلّى اللّه عليه و آله حكايتى پنداشت و آنها را تنها بر زبان داشت گاهى كه مى گفت قيامت حق است ، ميزان و صراط و بهشت و جهنم همه حق است ، امورى بود كه بر زبان مى گفت ولى علاقه قلبى او تنها دنيا بود.
البته زيادتى ثروت و كاميابيهاى دنيوى براى چنين شخصى بلاى حقيقى و موجب شقاوت ابدى است و مثل او در عالم حقيقت مثل كسى است كه برايش سلطنت پيش بينى شده و بايد حركت كند و به قصر سلطنتى وارد شود و بر تخت سلطنتى نشيند و از انواع نعمتها بهره برد، پس در اثناء راه به خرابه اى كه پر از لاشه مردار و لاش خورهاست برسد پس در آن خرابه منزل كند و در برابر قصر سلطنتى و به مردارخورى قناعت نمايد؛
کانال مخصوص متاهلامون🙈👇🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
مجرد اصلااااااا نیاد براش خوب نیست❌♨️😡😡😡
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن وزندگی
اگر زنی شوهرش به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇🔮
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
عالیه این دعا 😳👆
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام دوستان
من یه دختر ۲۵ ساله ام که خیلی دوست داشتم ادامه تحصیل بدم و برم دانشگاه ولی بخوام خلاصه بگم به خاطر فضای متشنج خانواده و ... ، حتی نداشتن هزینه کمی که برای ثبت نام کنکور لازمه رو بهم بدن دیگه خرید کتاب تستی برای کنکور بماند...
ولی کلی تلاش کردم با سر کار رفتن و پیدا کردن استقلال مالی هم رفتار خانواده باهام بهتر شد و هم تونستم کتاب بگیرم که درس بخونم و کنکور شرکت کنم، الآن با توجه به نظر مشاور رشتهای که می خوام روزانه میگن قبولم و خدا رو شکر میکردم و خیلی خوشحالم بودم.
ولی چیزی که ناراحتم می کنه اینه سنم بالا رفته و فامیل هم شنیدن قبول شدم، حتی تبریک شونم با تیکه و کنایه ست که از ۱۸ سالگی تا الآن خوندی بایدم قبول میشدی، ولی چه جوری روت میشه با کسانی که سن مادرشونی تو یه کلاس بشینی یا با استاد اشتباه نگیرنت، ز گهواره تا گور دانش بجوی و .... (با خنده و پورخند)
در صورتی که من دو ساله برای کنکور می خونم چون سر کار میرم و نمی تونستم کل وقتم رو برای درس بذارم، یه برنامه ریزی دو ساله کردم و شروع کردم، اینکه میگن بعد ۷ سال قبول شدی یه جوری رفتار می کنن که انگار خنگ و ... هستم.
منم نمی خوام از شرایط خونه مون برای شون بگم چون حس ترحم رو دوست ندارم، اینکه بگن تو خونه خودمون هم بی کس هستم اذیتم می کنه و اینکه تا الآن به سنم فکر نکرده بودم چون همیشه تو خونه ورزش میکردم و ...
دوستانم همیشه میگفتن بی بی فیسی و منم رو سنم حساس نبودم ولی الآن حس عجیبی دارم همه ش میترسم مسخره شم و هزار تا تصویر اعصاب خورد کن از دانشگاه میاد تو ذهنم.
به جایی رسیدم که به خودم میگم حیف اون همه وقتی که برای درس گذاشتی من حتی حسرت یه دل سیر خوابیدن به دلم مونده بود، الآن میگم تو با این سن الآن باید ارشد هم گرفته بودی نه که ۲۹، ۳۰ سالگی تازه کارشناسی رو بگیری و هزار فکر دیگه....
الآن موندم چه کار کنم برم یه وضعیه (از مسخره شدن نفرت دارم من خیلی سختی ها رو تحمل کردم و به روم نیاوردم که بهم ترحم نکنن و مسخره نشم)، نرم میترسم حسرتش یه عمر به دلم بمونه و همه زحمتی که تو این دو سال کشیدم به باد بره... شما جای من باشین چه کار میکنید.
#ایدی_ادمین 👇🌻🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام و وقت بخیر خدمت ادمین عزیز ممنون از کانال خوبتون ممنون میشم هم گروهی های عزیز
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام وقت بخیر خواهر عزیز گفته بود مقعد خارش داره من هم همینطور بودم رفتم دکتر این پماد داد دوبار زدم خوب شدم اما دکتر گفته یک هفته کامل باید بزنید فراموش نشود پماد مگاکورت یک درصد از داروخانه بگیرید خواهر های عزیز برای گشایش مشکلات من را دعا کنید
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در جواب دختر عزیزی که خودشونو زشت میبینن عزیزم همانطور که چهره و اندام اونو توصیف کردی شما خیلی هم زیبا هستی واصلا زشت نیستی ولی اینو حتما خیلیای دیگه م بهت گفتم ولی چون فکرت منفی ومریض شده متاسفانه قبول نمیکنی من بهت پیشنهاد میکنم برای شروع روزی صد مرتبه تو دفترچه ای یا تو گوشیت یا روی آینه که نگاه میکنی با ماژیک بنویس من زیباترین فرد روی زمین هستم کم کم بیماریت خوب میشه و همینطور بنویس من خودمو خیلی دوست دارم انشالله به زودی خبرهای بهتر شدن تو بزاری موفق باشی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام وقت بخیر
میخواستم در باره این مشکلی که دوست عزیزمون مطرح کردن از تجربیات خودم بگم
منم تو سن ۱۸تا۲۰سالگی همین مشکل رو داشتم و واقعا اذیت بودم و الان حس و حال شما رو درک میکنم چی داری میکشی من هیچوقت جلو کسی گریه نمیکردم چون حس میکردم خنده دار ترین گریه دنیا به من تعلق داره و خیلی زشت تر میشم وقتی گریه میکنم.خودمو با ورزش کردن سرگرم کردم با اینکه قد بلند و اندام خوبی داشتم لباسا ورزشم پوشیده بودن و کتاب میخوندم و تصمیم گرفتم رو اخلاقای خوبم تمرکز کنم و اونا رو تقویت کنم و کم کم زیبایی هامو میدیم از اینکه قد من از دوستان بلندتره و خیلی چیزای دیگه و واقعا تاثیرشو دیدیم و دیگه خودمو زشت نمیدیم
شما به هرچی فکر کنی خود به خود تبدیل به همون میشید و دیگران هم متوجه تغیرات ذهنی شما میشن
پس برو سراغ کارهای که سرگمت کنن برو کلاس زبان ورزش کن کتاب بخر و بخون فاصله بگیر از افکاری که دارن زیبایی و جونیتو ازت میگیره
برات دعا میکنم دوست زیبایم که زیبا اندیش و زیبا بین باشی🌹
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
با سلام خدمت اون کارشناس محترمی که میفرمایند مرد اگه سیر بشه خیانت نمیکنه اصلا اینطور نیست خیانت فقط به خود آدم بستگی داره اگه یک کم پایبند به دین باشه هرچند هم که از لحاظ ... سیر نشه نمیره سمت خیانت😱. خیلی از مردا و پسرای مجرد ھم ھستند که ھیچ رابطه ... خدارو شکر ندارن🌺 و اونایی که خیانت میکنن هوسبازانی بیش نیستن پس لطفا ھر چی میشه ھی پای خانما ننویسین که کوتاهی کردن خیلی از اقایون هم هستن که از لحاظ عاطفی خانمشون رو سیر نمکنن پس زن حق داره خیانت کنه 😳
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
۱جلسه برن باوکیل صحبت کنن شاید بتونن اموالشو به خودش برگردونن حتی بخشی از اموالش رو تا جا ومکان و پولی برای خودش داشته باشه از دست این ظالم ها نجات پیداکنه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ماه رجب ماه استغفار و توبه
مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی (ره):
🔹این را بدانید که در میان ایّام سال، ماهی که می شود گفت ماه توبه است، ماه رجب است.
🔹آن طور که از امام صادق(ع) نقل شده، پیغمبر اکرم(ص) فرموده اند: ماه رجب، ماه استغفار امّت من است. در ماه رجب، از خداوند زیاد طلب غفران کنید که خداوند آمرزنده و مهربان است.
🔹به رجب، «الْأَصَبَّ» می گویند؛ چون رحمت خداوند در این ماه بر امّت من بسیار ریزش می کند؛ لذا در این ماه زیاد بگویید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ و أَسئَلُهُ التُّوبَةَ»؛ رابطۀ با گناه را قطع کنید.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 مارال چند روزی از شب ملاقات حامد میگذشت که یه شب خواب عجیبی دیدم ،تو خوابم
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃
مارال
دیگه یکسال بزرگتر شده بودم .یه روز که ازمدرسه برگشتم دیدم مامانم مشغوله و پیدا بود که مهمون داریم سوالی نپرسیدم و رفتم توی اتاقم و لباسمو عوض کردم زنگ خونه رو زدن صدای مهمون رو که شنیدم فهمیدم خاله منیره و منیژه اومدن داشتم آماده میشدم برم بیرون سلام کنم که صدای مردونه ای به گوشم خورد دلم لرزید میدونستم خودشه سریع رفتم جلوی آینه میخواستم بهش ثابت کنم که من دوست داشتنی و زیبام واگر بخوام میتونم توجهش رو جلب کنم سریع موهای بور و بلندم که تا روی کمرم بود رو جمع کردم و یه شال خوشگل پوشیدم و یه ذره خودمو خوشگل کردم
با اینکه استرس داشتم و دل تو دلم نبود و پاهام میلرزید سعی کردم ظاهرمو نگهدارم و با غرور و اعتماد به نفس رفتم پیششون به وضوح میشد حیرت رو ازچهره ی حامد و مادرش خوند قد بلند و زیباییم هرکسی رو حیرون میکرد حامد نمیتونست چشم برداره و مشخص بود خیلی زور میزنه تا آشکارا بهم نگاه نکنه نمیدونم چرا ولی همش چشم از من میدزدید و سعی میکرد نگام نکنه و بیشتر با خواهرم که حالا ۱۲ سالش بود حرف میزد و شوخی میکرد و انگار من اونجا دیوار بودم
وقتی دیدم حامد روی بی محلی به من خیلی پافشاری میکنه ناراحت شدم و رفتم توی اتاق موهامو محکم دم اسبی بستم و شالمو برداشتم و یه روسری بلند انداختم روی سرم و رفتم نشستم سر سفره و با اوقات تلخی غذا خوردم از حامد حرصم گرفته بود از اینکه سعی میکرد منو نادیده بگیره و بفهمونه براش پشیزی ارزش ندارم برای منی که دختر لوس بابا بودم و همیشه مرکز توجه بودم خیلی گرون تموم میشد این حرکاتش،بعد از رفتنشون تصمیم گرفتم به هر شکلی شده پا روی دلم بزارم و فراموشش کنم ولی مگه میشد؟؟
یکم به خودم جسارت دادم و شمارشو از گوشیه مامانم کش رفتم وتوی دفترم نوشتم و یه جای امن قایمش کردم جرات نمیکردم بهش زنگ بزنم ولی ای کاش میزدم .....
حالا که دیگه با خاله منیژه صمیمی و راحت تر شده بودم کم و بیش از حامد میپرسیدم ولی نه اونجوری که تابلو کنم وقتی اسمی ازش برده میشد منم سوال میکردم و لابه لای حرفهاش فهمیدم که حامد ۵ ساله عاشق دخترداییشه و دخترداییش هم خیلی خاطر حامد رو میخواد و یجورایی حامد و دخترداییش نشون کرده ی هم محسوب میشدن
وقتی اینارو فهمیدم به معنای واقعی ازپا افتادم شاید از نظر خیلیا من یه دختر بچه ی ۱۵ ساله بودم که نمیدونستم عشق چیه و توهم زدم ولی عاشقانه و با تمام وجودم حامد رو دوست داشتم دیگه شده بودم یه افسرده ی منزوی که کلی افت تحصیلی کردم
بعضی وقتا تو مدرسه انقدر گریه میکردم که احساس میکردم جونم میخواد در بیاد دوستام سنگ صبورم بودن و هر کسی یه راه حلی میداد خیلی باهام حرف زدن و بهم جرئت دادن که با شماره ای ک ازحامد دارم تماس بگیرم دلو به دریا زدم و یه شب زنگ زدم بعد از دوتا بوق جواب داد و گفت الو دستپاچه شدم و سریع گوشی رو قطع کردم از خجالت روی پیشونیم عرق نشسته بود و دستهام سر شده بود احساس میکردم از پشت گوشی داره نگام میکنه
از خودم متنفر بودم که انقدر ضعیف و بدبختم که نمیتونم از این احساس بگذرم و یا شهامت اعتراف کردن ندارم
تقریبا یک ماه بعد از این قضایا خاله منیره مامانم و مارو به مناسبت تولدش خونه اش دعوت کرد با اینکه میلی به رفتن نداشتم و مطمئن بودم بازهم با محلی های حامد روبرو میشم ولی با اصرار مامانم حاضر شدم و با خواهرم و بابا و مامان رفتیم ،مهمونی تو خونه ی خودشون بود و تقریبا جمع خودمانی بود خاله منیژه هم بود و یه مهمون خارجی هم داشتن که از ایتالیا اومده بودن باباها جدا از مجلس خانوما نشستن حمید و نوید داداشای کوچیکتر حامد رو اولین بار بود میدیدم نوید کوچیکترینشون بود و ۱۵ سالش بود یعنی تقریبا همسن من بود ،حمید خیلی شیطون بود خیلی هم زیبا بود قدبلند و کشیده ای داشت و دل همه رو آب میکرد و واقعا گل مجلس بود
حامد کنار برادراش و پسرخاله هاش ک همسن خودش بودن خیلی شنگول بود و دوباره زبون بازی میکرد و میخندید ، چند نفر خدمه بساط شام رو آماده کردن و سفره ی بزرگ و رنگارنگی انداختن از جوجه کباب بگیر تا قورمه و کتلت و زرشک پلو
همه میگفتن و میخندیدن و شوخی میکردن که حامد گفت چیکن بخورید
خوشمزس من سوم راهنمایی بودم و هنوز کلمه ی چیکن رو نمیدونستم و فکر کردم اشتباهی گفت کیچن (آشپزخانه)پوزخند زدم و گفتم آخه بیسواد سواد نداری حرف هم میزنی؟گفت منظورت چیه؟گفتم مگه آشپزخونه رو میخورن حامد اول چند لحظه نگام کرد بعد بلند شروع کرد به خندیدن منم هول کرده بودم و همش خودمو لعنت میکردم ک سوتی دادم حامد گفت
کوچولو kitchen نه chiken
دیگه داشتم از حرص میمردم
#ادامه_دارد..
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽