eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
164.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم 🔹 امروز؛ صفحه دویست و پنجاه و چهار قرآن کریم سوره مبارکه الرعد ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
Quran-page-254.mp3
2.4M
📢 هر روز بخوانیم 🔹 صفحه دویست و پنجاه و چهار قرآن کریم، سوره مبارکه الرعد با صدای آقای شهریار پرهیزگار بشنوید. ✏️ توصیه مهم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
🌱 💠ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﻣَﻜَّﻨَّﺎﻛُﻢْ ﻓِﻲ ﺍﻷَﺭْﺽِ ﻭَﺟَﻌَﻠْﻨَﺎ ﻟَﻜُﻢْ ﻓِﻴﻬَﺎ ﻣَﻌَﺎﻳِﺶَ ﻗَﻠِﻴﻠًﺎ ﻣَّﺎ ﺗَﺸْﻜُﺮُﻭﻥَ 💠 ♦️ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻧﯿﺖ ﺧﺎﻟﺺ ﻭ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﻥ، ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻓﺎﺭﻍ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻨﻮﯾﺴﺪ ﻭ ﺩﺭﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﯾﺎ ﺩﮐﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺑﯿﺎﻭﯾﺰﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﺮ ﻭﯼ ﻓﺮﺍﺥ ﮔﺮﺩﺩ ﻭ ﺑﺮﮐﺖ ﻭ ﺧﯿﺮ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﮐﺎﺳﺒﯿﺶ ﺍﯾﺠﺎﺩ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺗﺠﺎﺭﺕ ﺳﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﯿﻨد🔺 🌿🌺🌿 براي دختراني كه خواستگار براي آن ها مي آيد ؛ ولي اين خواستگاري ها به نتيجه اي نميرسد. به مدت پنج هفته؛ شب هاي جمعه عبايي بر سر دختر قرار دهند و حديث كساء را بخوانند؛ ان شاءالله تعالي رفع مي شود . 📖منبع : (آیت الله بهجت)کلیدهای اسرار •┈┈••✾🍀🎗🌹🎗🍀✾••┈┈• ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۲۷ دی | جدی ۱۴۰۳ 🗓 ۱۵ رجب ۱۴۴۶ 🗓 16 ژانویه 2025 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🖤 وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها، 62ه-ق 🔹تغییر قبله از بیت المقدس به سمت کعبه، 2ه-ق 🔹خروج حضرت رسول از شعب ابی طالب 🖤شهادت امام صادق علیه السلام بنابر روایتی، 148ه-ق 📆 روزشمار: ▪️10 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️11 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️12 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️17 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️18 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ المَلِک الحقّ المُبین نیست خدایی جز الله فرمانروای حق و آشکار ❇️ روز به اسم امام حسن عسکری (ع) است روایت شده در این روز زیارت امام حسن عسکری (ع) خوانده شود. روز می‌شود. ❇️  (یا ) ۳۰۸ مرتبه بعد از نماز صبح موجب می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۱۶ سوره می‌باشد. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است. ✅ برای گرفتن روز مناسبی است. ⛔️ برای روز مناسبی نیست‌. ✅ برای و روز مناسبی است. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ✅ برای رفتن روز مناسبی است. 🔰زمان : از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر. 🔸امروز روز خوب و نیکویی است. 🔸امروز برای شروع کارها خوب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز بیمار شود خیلی روز بهبود می‌یابد. 🔹کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود. 🔹 قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔹برگزاری مجالس عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد، خوب است. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹در خرید و فروش و تجارت منفعت باشد. 🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان نیکو است. 🔸رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بازوی چـپ » است.👈🏻باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب👈🏼و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🍀 🍀اذکار شریفه : فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم را ۱۰۱ مرتبه بر شیرینی در روز یکشنبه بخواند و بدمد و به مطلوب بخوراند او از محبت بی قرار خواهد شد. منبع : کتاب کنز الحسینی ☜ صبح05:45 طلوع آفتاب07:13 ☜ ظهر12:14 اذان عصر14:56 ☜ آفتاب17:15 اذان مغرب17:35 ☜ عشاء18:25 نیمه‌شب شرعی23:30
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عظمت عجیب حضرت زینب سلام الله علیها 🎙 استاد مسعود عالی 🥀اللهم عجل لولیک الفرج ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا ❤️🍃 مهیلا✨ سلام دوستان داستان زندگی من توسن 17سالگی با ی پسر 20ساله ازدواج کردم کلا
❤️🍃 ادامه مهیلا✨ گف توزیاد حساسی و بدون صبحانه رفت بیرون من تو اتاق نشستم وخیلی گریه کردم شبش شماره عموشو از تو گوشیش برداشتم شب شد نیومد همش زنگ میزدم برنمی داشت خیلی منتظرش بودم دیدم ی شماره ناشناس زنگ زد جواب دادم برادرشوهرم بود احوال پرسی کردیم و گف شوهرت چن روز میره مسافرت همونجا خونه بابات بمون میاد دنبالت گفتم یعنی چی توی این وضع منو بزاره بره چی میگی یهو گف شوهرت اعتیاد داره مگه نمیدونستی گفتم چی میگی یعنی چی گفت مگه میشه همش تغصیر توعه گوشیو قطع کرد من موندم و ی عالمه غم راستی اینم بگم این وقتی سربازی بوده اعتیاد داشته اونوقت خیلی کم بوده و خونوادش از قبل میدونستن و برای اینکه این از اعتیاد دس برداره گفتن زود ازدواج کنه شاید دست برداره از این کارا وقتی هم ک من عروسی کردم ازش ازمایش میگیرن و ب من چیزی نمیگن این مادر شوهرم همه چیزو میدونسته ب من چیزی نگفتن تحقیق کردیم این مسئله جای درز نکرده و زود جم شده بود خلاصه حالم خیلی بد شد چشام سیاهی رف مامانم گف چیشده کاری کردم دوتا داداش 11،و16 برن مغازه بعد ب مادرم گفتم همه چیزرو مامانم نگام کرد دید من خیلی دارم غصه میخورم گف بلند شو مگه تنها تو این مشکلو داری همه این جورین بلند شو درست میشه ب عموش زنگ زدم نمیشناخت معرفی کردم از بس منو نمیزاشت جلوی کسی برم پرسیدم ماجرا چیه گف همون شب زنگ زد فهمیدم چیکار کرده با برادرش بردیمش کمپ پدرش نبود ی شهر دیگه بود با اون زنش منو مادرشوهرم بودیم بعد گفتم الان چیکار کنم گف صبر کن درست میشه اما من داشتم ذره ذره اب میشدم یادم افتاد اون میخواسته خودشو درمان کنه اما نتونسته 😔ب پدرم و برادرام تا ی ماه چیزی نگفتم میپرسیدن گفتم رفته برای کار ی شهر دیگه توی این اوقات پدرشو مادرش و نامادری و برادر خواهراش اومدن و رفتن بابام صب میرف سرکار شب میومد جلوپدرش گفتم شما میدونستید چرا نگفتید انکار میکرد اما نامادریش گف همه خبر داشتند الاتو ومنم میترسیدم چیزی بگم ک بگن نامادری زندگیشو خراب کرد .......بعد یماه پدرم خبرشد پدر شوهرم بهش گف و خیلی از دستم ناراحت شد گفت این چ کاریه و مگه بی صاحبی وخلاصه ی ماه و نیم اومد دنبالم تنهایی برادر بزرگم گف پدرت کجاس گف خودم خراب کردم خودم درستش میکنم گفتم چرا بمن دروغ گفتی گف من هرکاری میکردم درمان بشم نتونستم نشد گفتم نمیام اینم بچت برو( از این ور نمیتونستم دوریشونو تحمل کنم ) میدونستم اونم مثل ی آدم مریض بود باید درمان میشد برادر بزرگم گف نمیخوایم زندگیتون بپاشه ی فرصت بهش بده بعد از بگو مگو ها منو شبش برد خلاصه زندگیمون خوب شد و ما ازاون شهر ب شهر پدرشوهرم رفتیم دوباره زندگی این دفعه مستقل اما منو عین قبل دوست نداشت اخلاقش بد اصلا زیاد بامن حرف نمیزد همش با نامادریش گرم میگرف بگو مگو خشو بش اوف خداوند چ روز هایی برای آدمیزاد میاره بهش گفتم اون از قبلت این از الانت میگف من همینم بعد چن ماه یهو اخلاقش خوب شد بوی دود دوباره شروع شد ی هفته منو تو شهر قریب گذاش رفت گوشیش خاموش رفتم خونه پدرشوهرم اونا ازم نپرسیدن شوهرت کجاس انگار ن انگار بعد ی هفته اومد فهمیدم دوباره شروع کرده دوباره منو برد همون شهر قبلی زندگی بامادرشوهرودعواوهمیشه طرف پسرش گفتم منو ببر خونه بابام دیگه بسه این دفعه ب خونوادش گفتم گفتن صبر کن خداشاهده تا سه سال ب خونوادم چیزی نگفتم گفتم ور شکست شد از کارش و ما اومدیم اما این بار تفریحی میکشید ب من نگف ولی از اخلاقش متوجه شدم و خلاصه 3ونیم سال بعد از بس دعوا و..گف اره من فقط معجون میخورم (ی چیزه م از همه مواد اعتیاد اور مخلوطه و شیرینه)ب کسی نگفتم باهم رفتیم مرکز ترک و تشکیل پرونده و دارو وهمه چی اما زد زیرش شبش دیرکرد گفتم کجا بودی گف رفته بودم پیش داییم مادرش شرو کرد تو اینو راحت نمیزاری صدات تادرو همسایه میره گفتم صدای منو چندساله تو نشنیدی ک توی یه سرویس هستیم بقیه از کجا فهمیدن شروع کرد چیت کمه نون نداری چی کم داری گفتم من هیچی نمیخوام فقط سلامتی شوهرمو گف چیزیش نیس عیب نزار الکی میخوای دعواکنی سرم باد کرده از دستت گفتم تو میدنی پسرت معتاده توخونه ترک کرده رفته دکتر دهنش وارف گف دروغ نگو رو ب شوهرم کردو گف اینو ببر خونه باباش ازم دورش کن گفتم تو عادتته عروس هاتو مقسر کنی گف زنو خیلی پرو کردی خواهرشوهرم گف بس کنید گفتم دیگه بریدم دیگه بسه مادرشوهرم شرو کرد ب فوشو بدو بی راه شوهرم طرف من بود گف ولش کن سنش زیاده (65)گفتم موقع لباس خریدن خودشو همپوش عروساش میکنه ارایشگاه و ... عین دخترای 20سالس الان سنش بالاست مقسر توعی ک دعوا بینمون شد ساعت یک شب مادرش رف خونه برادراش شوهرم گف نرو زد زیر گریه و رف تا سه شب نیومد ....
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام وقتتون به خیر ،ایا کسی از پودرجلبک سبز استفاده کرده ؟راضی بودین ؟ برای پوست و
❤️🍃 با سلام و وقت بخیر خدمت اون خانمی که فرمودن پسرشون آلرژی دارن و یکی از شهرستانهای اصفهان هستن منم حساسیت داشتم و همیشه سرفه میکردم اومدم اصفهان دکتر جعفر اصلانی بزنید تو نت براتون میاره وقت بگیرید خیلی دکتر خوبی هستن من یه دفعه اومدم دفعه دوم گفتن دیگه نیاز نیس این همه راه بیاین یکی دیگه دکتر برام شهرخودمون معرفی کردن بااینکه چندین دکتر رفته بودم ولی واقعا ایشون دکتر حاذقی بودن حتما برید به امید بهبودی پسر عزیزتون🙏 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام وقت به خیر برا خانمی که درد دست‌وپا داره وورم هم داره ودرد انو داره احتمالا رماتیسم داره به دکتر بگو براش آزمایش رماتیسم بنویسه دختر منم 27 سالشه همین طوری بود دکتز گفت رماتیسم الان تحت نظزدکتر وباردارهم هست براش دعاکنید 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 دوست عزیزی که میگفتن حس خفگی بهت دست میده ،حال شما رو درک میکنم ،منم چند وقت پیش برام یه اتفاق بدی افتاد شدید ترسیدم،بعد اون هر موقع میخاستم بخوابم یا خواب بودم یک لحظه احساس می کردم دارم خفه میشم انگار کسی دستش را میذاشت گلوم خفم می‌کرد، سریع پا میشدم چند تا نفس عمیق میکشیدم بعد بهتر میشدم ،تا این که یکی گفت شاید ترسیدی یه سرکتاب باز کن ،منم گفتم یکی برام سر کتاب باز کرد گفت شدید ترسیدی برام یه دعا نوشت خوب شدم خدا رو شکر ،حالا شما هم یه دعا نویس مطمئن پیدا کن برو پیشش انشاالله که به حق این روزهای عزیز بهتر میشید،برای سلامتی آقا امام زمان وظهورش صلوات 🌹 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 سلام خانمی که پسر پانزده سالتون الرژی گرفته خیلی سرفه میکنه بهش کمی شیر الاغ بدید برای اسم ومشکلات ریه عین اب رو اتیشه اصلا بهش نگید شیر الاغ که بخوره بگید شیر گاو انشالله بهتر میشه مامان سه قلوها🌹 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 عزیزم که ژله درست میکنی اب میشه چون ژله های بعدی رو داغ داغ میریزی باید بزاری سرد بشه بعد اضافه کنی🌹 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک حرف درگوشــــــــــــــــــــــــی🗣 ▪️اگر مردم بخوان شاه رو ازکشور بیرون میکنن و شد! ▪️اگرمردم بخوان جمهوری اسلامی تشکیل میشه و شد! ▪️اگر مردم بخوان وعده صادق ۳انجام میشـــــه ▪️حتی اگر مردم بیان پای کار امام زمان(عج) ظهور میکنه🌖🌕 ▪️مردم اینقدر موثرهستن که امام جامعه اشون امیرالمومنین(ع) رو خونه نشین کردن😔 بیرون ز تو نیست هرچه درعالم هست🖐 ‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❤️🍃 عاشقانه های شهدا ( منوچهر و فرزانه ) . آن سال‌ها فشارهاي اقتصادي زياد بود. منوچ
❤️🍃 عاشقانه های شهدا ( منوچهر و فرزانه )💜 . منوچهر سال هفتاد و سه راديوتراپي شد. تا سال هفتاد و نه نفس عميق كه مي‌كشيد، مي‌گفت «بوي گوشت سوخته را از دلم حس مي‌كنم». اين دردها را مي‌كشيد، اما توقع نداشت از يك دوست بشنود «اگر جاي تو بودم، حاضر مي‌شدم بميرم از درد، اما معتاد نشوم». منوچهر دوست نداشت ناله كند. راضي مي‌شد به مرفين زدن. و من دلم مي‌گرفت اين  حرف‌ها را كسي مي‌زد كه نمي‌دانست جبهه كجا است وجنگ يعني چه دلم مي‌خواست با ماشين بزنم پاش را خرد كنم، ببيند مي‌تواند مسكن نخورد و دردش را تحمل كند؟ منوچهر با خدا معامله كرد. حاضر نشد مفت ببازد، حتا ناله‌هاش را مي‌گفت «اين دردها عشق بازي است با خدا». و من همه‌ي زندگيم را در او مي‌ديدم، در صداش، در نگاهش كه غم‌ها را مي‌شست از دلم. گاهي كه مي‌رفتم توي فكر، سر به سرم مي‌گذاشت. يك «عزيز من» گفتنش همه چيز را از يادم مي‌برد. باز خانه بر از صداي شادي مي‌شد. ما دو سال در خانه‌هاي سازماني حكيميه زندگي مي‌كرديم. از طرف نيروي زميني يك طبقه به مان دادند. ماشين را فروختيم، يك وام از بنياد گرفتيم و آن جا را خريديم. دور و برمان پر از تپه و بيابان بود. هواي تميزي داشت. منوچهر كم‌تر از اكسيژن استفاده مي كرد. بعد از ظهرها با هم مي‌رفتيم توي تپه‌ه پياده روي. يك گاز سفري و يك اجاق كوچك و ماهي تابه‌اي كه به اندازه‌ي دو تا نيم‌رو درست كردن جا داشت خريديم، با يك كتري و قوري كوچك و يك قمقمه. دوتايي مي‌رفتيم، مثل دوران نام زدي. بعضي شب‌ها چهار تايي مي‌رفتيم پارگ قيطريه. براي علي و هدي دوچرخه خريده بود. پشت دوچرخه‌ي هدي را مي‌گرفت و آهسته مي‌برد و هدي پا مي‌زد تا دوچرخه‌سواري ياد گرفت. حكيميه از شهر و بيمارستان دور بود. اگر حالش بد مي‌شد، مي‌مانديم چه كار كنيم. زمستان‌هاي سردي داشت، آن قدر كه گازوييل يخ ميزد. سختمان بود. پدرم خانه‌اي داشت كه روبه راهش كرديم و آمديم يك طبقه‌اش را نشستيم. فريبا و جمشيد طبقه‌ي دوم و ما طبقه‌ي سوم آن خانه. منوچهر دوست داشت به پشتبام نزديك باشد. زياد مي‌رفت آن بالا حال منوچهر روز به روز وخيم‌تر مي‌شد. با مرفين و مسكن دردش را آرام مي‌كردند. دي ماه حال خوشي نداشت. نفس‌هاش به خس خس افتاده بود. گفتم «ولش كن. امسال براي علي جشن تولد نمي‌گيريم». راضي نشد. گفت «ما كه براي بچه‌ها كاري نمي‌كنيم. نه مهماني رفتنشان معلوم است، نه گردش و تفريحشان. بيشترين تفريحشان اين است كه بيايند بيمارستان عيادت من». خودش سفارش كيك بزرگي داد كه شكل پيانو بود. چند نفر را هم دعوت كرديم. به بچه‌ها مي‌گويم «شما خوش بختيد كه پدر را ديديد و حرف‌هاش را شنيديد و باهاش درد دل كرديد. فرصت داشتيد سوال‌هاتان را بپرسيد ومحبتش را بچشيد. به سختي‌هاش مي‌ارزد». دو روز مانده بود به عيد هفتاد و نه كه دل دردر شديدي گرفت. از آن روزهايي كه فكر مي‌كردم تمام مي‌كند. آن قدر درد داشت كه مي‌گفت «پنجره‌ را باز كن، خودم رابرت كنم پايين». درد مي‌پيچيد توي شكم و پاها و قفسه‌ي سينه‌اش. سه ساعتي را كه روز آخر ديدم، آن روز هم ديدم. لحظه‌ به لحظه از خدا فرصت مي‌خواستم هميشه دعا مي‌كردم كسي دم سال تحويل، داغ عزيزش را نبيند. دوست نداشتم خاطره‌ي بد توي ذهن بچه‌ها بماند. سال هفتاد و نه،‌انگار آگاه بود كه سال آخر است. به دل ما هم برات شده بود. هر سه دل تنگ بوديم. هدي روي ميز، كنار تخت منوچهر، سفره‌ي هفت سين را چپد و نشستيم دور منوچهر كه روي تختش نماز مي‌خواند. لحظه‌هاي آخر هر سال سر نماز بود وسال كه تحويل مي‌شد، سجده‌ي آخرش بود. سه تايي شش دانگ حواسمان به منوچهر بود. از اين فكر كه ممكن بود نباشد، اشكمان مي‌ريخت و او سر نماز انگار مي‌خنديد. پر از آرامش بود و اشتياق، و ما پر از تلاطم، نمازش كه تمام شد، دستش را حلقه كرد دور سه‌تامان. گفت «شما به فكر چيزي هستيد كه مي‌ترسيديد اتفاق بيفتد، من نگران عيد سال بعد شما هستم. اين طوري كه مي‌بينمتان، مي‌مانم چه جوري شما را بگذارم بروم». علي گفت «بابا جان، اين حرف چيه اول سال مي‌زني؟» گفت « نه بابا جان، سالي كه نكوست از بهارش پيداست. من از خدا خواسته‌ام توانم را بسنجد. ديگر نمي‌توانم ادامه بدهم». تا من آرام مي‌شدم علي با صدا گريه مي‌كرد. علي ساكت مي‌شد، هدي گريه مي‌كرد. منوچهر نوازشمان مي‌كرد. زمزمه مي‌كرد «سال ديگر چه بكشم كه نمي‌توانم دل داريتان بدهم؟» بلند شد. رفت روبه رويمان ايستاد. گفت «باور كنيد خسته‌ام». سه تايي بغلش كرديم. گفت «هيچ فرقي نيست بين رفتن و ماندن. هستم پيشتان. فرقش اين است كه من شما را مي‌بينم و شما من را نمي‌بينيد. همين طور نوازشتان مي‌كنم. اگر روحمان به هم نزديك باشد، شما هم من را حس مي‌كنيد». .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 فیبروم یا میوم :❌👇 برنامه غذایی :👇 صبحانه : حلوای ارزن با جوانه ارزن ، جوانه عدس و ۲عدد خرمای زاهدی ( طرز تهیه آن قبلاً آموزش داده شده است. ) سیب بخارپز ، به بخارپز ، هویج بخار پز ناهار : نان جوانه ارزن با ۳۰_۵۰ گرم سینه مرغ کباب شده نان جوانه ارزن با یک عدد تخم مرغ آب پز سیب بخارپز ، به بخارپز ، هویج بخار پز شام : نان جوانه ارزن با ۴ عدد بادام یا ۴ عدد پسته و ۲ عدد خرمای زاهدی ( بدون عسل ، انواع شیره و ....) سیب بخارپز ، به بخارپز ، هویج بخارپز میان وعده : فرنی با جوانه ارزن ، نشاسته گندم و ۲ عدد خرمای زاهدی سیب بخارپز ، به بخارپز و هویج بخارپز چند نکته : ۱ . جوانه ارزن محیط بدن را قلیایی می کند و باعث کاهش التهابات جداره رحم می شود. ۲ . پودر جوانه عدس تفت داده شده ( بدون روغن ) با کمی پودر نبات هر ۶ ساعت یک قاشق غذاخوری باعث مهار خونریزی می شود. ۳ . عزیزان اگر بر اثر خونریزی شدید ، کم خونی داشتید ۶۰ گرم جگر گوسفند را در حرارت کم کاملاً مغز پخت کرده ( جگر خام سبب تشدید خونریزی می شود .) و میل نمایید. ۴ . چشیدن چند بلور نمک اول و آخر غذا و استفاده از یک خرمای زاهدی یا پیارم روی غذا سبب کاهش خونریزی می شود. ۵ . عزیزان تحقیقات اخیر نشان می دهد : الف ) افرادی که دچار اختلالات کبدی هستند بیشتر به این مشکل دچار می شوند . ( اختلالات کبدی در بحث سرطان تحت عنوان کبد سرد آمده است. ) در این ‌میان ، تعداد افرادی که کبد گرم دارند بیشتر است . ب ) مصرف بیش از حد گرمی ها ، گوشت های گرم ( مثل گوشت شتر مرغ و.... ) ، روغن های گرم ( مثل روغن شحم و.... ) ، غذاهای سرخ کردنی ، غذاهای چرب و پر کالری نیز علاوه بر موارد ذکر شده عامل این بیماری به شمار می آیند . ج ) عزیزانی که ۷۰ درصد نیاز روزانه خود را از منابع گیاهی ( سبزیجات و جوانه و سبوس ارگانیک ) تأمین می کنند کمتر به این بیماری دچار می‌شوند . د ) مصرف شیرینی جات ، شربت ها ( حتی شربت عسل ) ، و کلیه مواد قندی ( نوشابه ها ، شکلات و ....) ، فست فود و کلیه غذاهای پرکالری عامل این بیماری هستند .
17.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⬅️ اگر غذا پرید تو گلوتون و دچار خفگی شدید این چند تا عملیات رو انجام بدید ‼️ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽