eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
تا دلیل محکم نیاوردی حرفی نزن بین زمین و هوا گیر کردم خیلی حالم بده ما این همه سال کنار همیم خوب و خوش گوش شیطون کر بی دعوا بی بحث مشکل مالی هم نداریم همه چی رو به راهه بخاد زندگیم خراب بشه من میمیرم @azsargozashteha💚
خادم و کلیددار حرم که مکبر مرحوم آقای روحانی که از علمای قم و امام جماعت مسجد امام حسن عسکری ع بود می گوید: شبی از شبهای سرد زمستان در خواب حضرت معصومه علیها السلام را دیدم که فرمود: بلند شو و بر سر مناره ها چراغ روشن کن. من از خواب بیدار شدم ولی توجهی نکردم. مرتبه دوم همان خواب تکرار شد و من بی توجهی کردم در مرتبه سوم حضرت فرمود: مگر نمی گویم بلند شو و بر سر مناره چراغ روشن کن! من هم از خواب بلند شده بدون آنکه علت آن را بدانم در نیمه شب بالای مناره رفته و چراغ را روشن کردم و بر گشته خوابیدم. صبح بلند شدم و درهای حرم را باز کردم و بعد از طلوع آفتاب از حرم بیرون آمدم با دوستانم کنار دیوار و زیر آفتاب زمستانی نشسته، صحبت می کردیم که متوجه صحبت چند نفر زائر شدم که به یکدیگر می گویند: معجزه و کرامت این خانم را دیدید! اگر دیشب در این هوای سرد و با این برف زیاد، چراغ مناره حرم این خانم روشن نمی شد ما هرگز راه را نمی یافتیم و در بیابان هلاک می شدیم. خادم می گوید: من نزد خود متوجه کرامت و معجزه حضرت و نهایت محبت و لطف او به زائرینش شدم  محمدصادق انصاری، ودیعه آل محمد، ص 14
حال من را🙈❤️ از خودت گاهی بپرس😍 میدانی جان دلم... این دل نبضش پیش توست💓💓💓 @azsargozashteha💚
کوه قلارنگ در فاصله ۱۱ کیلومتری شمال ایلام واقع شده که ۲۴۷۳ متر ارتفاع دارد این در حالی است وسط این کوه گورستانی نهفته شده است. در وسط کوه قلارنگ یک مکان راز آمیز وجود دارد که به «گورستان کولی» معروف است؛ قبرستانی خاموش و عجیب در شهرستان سیروان، روستای باستانی زنگوان که چشم‌ها و ذهن‌ها را کنجکاو کرده است که راز قبرستان ۲ نفره کولی چیست؟ این قبرستان با ۲ سنگ قبر متوسط، مکانی جالب و پر راز و رمز برای ماجراجویی کسانی است که به دنیای ماورالطبیعه علاقه دارند؛ سنگ قبرهای موجود در قلارنگ به گفته مردم آن منطقه هنگام غروب صداهایی از آنان شنیده می‌شود که همه را متحیر کرده است.  شنیدن صدای ناله و شیون در وسط کوه قلارنگ هواسی یکی از گردشگران روستای زنگوان که به کوه قلارنگ رفته است در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در ایلام، گفت: برای تفریح و کوهنوردی به این منطقه سفر کردم که هنگام غروب در کنار قبرستان صدایی به گوش رسید که شبیه ناله و شیون بود؛ زیاد توجه نکردم و به راه خود ادامه دادم. وی افزود: به پشت سر که نگاه انداختم جیزی را ندیدم، تمام بدنم می‌لرزید، وحشت کرده بودم و باز همان صدای ترسناک در منطقه ‌پیچید؛ چرا در این کوهستان فقط این دو نفر به تنهایی تدفین شده‌اند؟ چرا از این قبرستان هیچ اثری ثبت نشده است؟  قبرستان محل دفن دو کولی است یعقوبی یکی دیگر از اهالی روستای زنگوان در گفت‌وگو با خبرنگار فارس گفت: گذشتگان گفته‌اند که اینجا محل دفن دو کولی بوده است و ما نیز آن را قبر کولی می‌نامیم. وی افزود: این راز به گذشتگان برمی‌گردد و هیچ اطلاعات دقیقی از این قبر و این مردگان در دست نیست؛ من هر روز از این منطقه عبور می‌کنم اما نمی‌دانم این قبرها نظاره گر کدام تاریخ و قرن هستند و چه چیزی را روایت می‌کنند. کولی‌ها قندان، قوری و چاقو می‌ساختند اعظمی یکی دیگر از گردشگران سیروانی در گفت‌وگو با فارس گفت: گفته‌اند که در آن زمان طایفه کولی‌ها که کارشان ساخت قندان، قوری و چاقو بوده در آن محل اتراق کرده‌اند. وی افزود: چون حرفه آن‌ها درست کردن وسایل چوبی بوده برای ساخت وسایل به چوب نیاز داشتند و با بالا رفتن از درختان به پایین سقوط کرده و در همان جا تدفین می‌شوند.  اعظمی تصریح کرد: صدای ناله و شیون طبق شنیده‌ها دال بر این است که آن‌ها در آن زمان بایستی  در طایفه و قبرستان منطقه خودشان تدفین می‌شدند.  با بررسی و تحقیقات مختلف از بزرگان و مردم این صداها نشان از  سرگردانی این  دو روح به خاطر  بی‌توجهی مردم منطقه به آن‌ها بوده که  بایستی گذشتگان موقع تدفین آن‌ها را در طایفه و قبرستان محل خودشان تدفین می‌کردند نه در جایی که آن‌ها رها شده‌اند. جمشیدی یکی از بزرگان این روستا می‌گوید: روایت صدای ناله و شیون کولی‌هایی که از دنیا رفته‌اند را بارها از زبان بزرگان و گذشتگانمان شنیده‌ام.
سوره ❤️ صفحه ی ۱۱🌹 @azsargozashteha💚
✴️ پنجشنبه👈 11 دی 1399 👈 16 جمادی الاول 1442 👈 31 دسامبر 2020 🕋 مناسب ها دینی و اسلامی. 🎇امور دینی و اسلامی . ❇️ امروز برای: ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب است . 📛 و برای دیدارها و ملاقات با رؤسا. 📛 وجا بجایی و نقل و انتقال خوب نیست . 🤒مریض امروز زود خوب می شود. 👶 مناسب زایمان و نوزادی که بعدازظهر متولد شود عاقل وعابد خواهد شد . ان شاءالله 🚘 مسافرت : مسافرت خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭احکام نجوم. 🌗 این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر تا ظهر است . ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ درختکاری . ✳️ و خرید و فروش املاک نیک است . 📛 برای ازدواج خوب نیست . 👩‍❤️‍👩امروز (روز پنجشنبه) امروز ...فرزند هنگام زوال ظهر عاقل و سیاستمدار خواهد شد . ان شاءالله 💑 امشب: (شبِ جمعه) ، فرزند از ابدال و یاران امام زمان علیه السلام خواهد شد . ان شاءالله 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت : طبق روایات، (سر و صورت)در این روز ماه قمری ، باعث حزن و اندوه است . 💉💉حجامت فصد خون دادن. یا و فصد باعث فرج و نشاط است . 😴 تعبیر خواب امشب: اگر شب جمعه خواب ببیند تعبیرش از ایه ی 18 سوره مبارکه " کهف " است. و تحسبهم ایقاظا و هم رقود و نقلبهم ... و چنین برداشت میشود که خانه ای جدید یا ملکی جدید در تصرف خواب بیننده در می آید . ان شاء الله شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید . 💅 ناخن گرفتن: 🔵 پنجشنبه برای ، روز خیلی خوبیست و موجب رفع درد چشم، صحت جسم و شفای درد است. 👕👚 دوخت و دوز: پنجشنبه برای بریدن و دوختن روز خوبیست و باعث میشود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد. ✴️️ وقت استخاره : در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز پنجشنبه نیز: لا اله الا الله الملک الحق المبین ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۳۰۸ مرتبه موجب رزق فراوان میگردد . 💠 ️روز پنجشنبه طبق روایات متعلق است به . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 @azsargozashteha💚
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت ادمین بنده آقایی هستم ۳۴ساله شغل آزاد و همسرم ۳۲ساله شاغل دولتی و مدت ۱۰سال هست ازدواج کردیم و ۱فرزند پسر ۸ساله داریم. مدت آشنایی ما قبل ازدواج مدت ۵سال درهمون دانشگاهی بوده که درس خاندیم و با عشق و علاقه باهم ازدواج کردیم درست هست بنده با وجود عشق واقعی همسرم در دوران مجردی مدام در حال گناه بودم ولی ایشان استقامت و پشتکاری که داشت این رابطه رو حفظ کرد و برای رسیدن به ازدواج با من هرکاری میخاستم انجام داد از پول قرض دادن و دردل کردن و ... ایشان کاملا محجبه و با ایمان ولی من سست ایمان و چشم چرون هستم . فقط میخام ی چیزی رو خدمت آقایونی که خیانت میکنند یا درفکر خیانت هستند بگم درسته لذت داره که یکی دیگرو تصاحب کنی ویا نمیدونم کمبودهای خودتو و اونو جبران کنی ولی اینو بدون آخرش همه چیزتو ازدست میدی . خانم هایی که دچار خیانت شدند با آرامش حق خودشونو طلب کنند شاید همسرتان آدم نیک سرشتی هست دچار اشتباه شده نخاسته دچار شده چرا باید زندگیتو بهم بزنی تلاش کن تا جایی که میتونی ولی دیدی لیاقت نداره ادامه نده بزار دم در خونه تا نصیب آشغالا بشه. منم خیلی کمبود ها دیدم چه جنسی و چه برخورد ناشایست از سمت خانواده همسر آغوش گرفتن مرد در هر لحظه از زندگی میتونه مردو به زندگی برگردونه و بوسیدن مرداز طرف خانمش یک انرژی به ایشون میده که بنظرم موفقیت شغلی چنین معجزه ایی نمیکنه . مردها دوست دارند صاحب زنشون باشند به نوعی خانم خوب رو شکار میدونن. ما مردها زمانی که باهمیم در مورد بقیه دوستان نظر میدیم وقتی تو خیابون میبینمشون بشدت مقایسه میکنیم . هنگامی که با همسرتان هستید به خودتون برسید تا دوستاش نگند بدبخت سرش کلاه رفته 😀 خلاصه کلام این که کانال خوبی هست استفاده کنید قدر زندگیتونو بدونید ودردوستی های مجازی زود اسرار زندگیتونو جلوی مردهای دیگه نریزید . @azsargozashteha💚
🍎 ✅ نوره (واجبی) زرنیخ‌دار: 🔹️اخلاط فاسد و امراض را از عمق بدن بیرون میکشاند و پس از استفاده، احساس سبکی و فرحی که حاصلِ بیرون راندن کثیفی‌های بدن است‼😯 💠 خواص خارق العاده‌ی نوره: 1️⃣ رفع پریشان حالی و افسردگی 2️⃣ تقویت قوای جنسی و ایجاد علاقه‌ی بیشتر در بین زن و شوهر❕ 3️⃣ آنتی سودا [👌🏻 شاید یکی از دلایل افزایش طلاق همین استفاده نکردن از نوره باشد!! نوره ضد سوداست و سودای فاسد یعنی افزایش سردی و کاهش میل جنسی ، چه در زن چه در مرد و افزایش آن موجب افرایش سردی و بی‌میلی همسران به هم می‌شود؛ و اثرات کاهش کثافات بدن، ازجمله سودا به وسیله‌ی نوره: افرایش حس علاقه بین همسران، افزایش آرامش و حس خوشبختی بین آنها و روابط زناشویی مناسب است.] 4️⃣ درمان لک و پیس 5️⃣ درمان زگیل 6️⃣ درمان روماتیسم 7️⃣ درمان واریکوسل 8️⃣ درمان سردرد های بلغمی 9️⃣ کاهنده ی بلغم 🔟 مفید برای ام اس 1️⃣1️⃣ درمان خال های گوشتی 2️⃣1️⃣ درمان نازایی 3️⃣1️⃣ ضد لاغری مفرط 4️⃣1️⃣ تقویت کننده بدن 5️⃣1️⃣ تقویت کننده چشم 🔰 تذکر : اکثر نوره هایی که در بازار موجود است، حاصل ترکیبات شیمیایی بوده و بدون زرنیخ می‌باشند و ارزش درمانی ندارند ،حتما از نوره ی سنتی استفاده کنید❌ @azsargozashteha💚
سلام داستان یا بهتر بگم خاطره من برمیگرده به شب ۲۱ رمضان سال ۸۴ این خاطره رو من برای روز نامه جام جم هم فرستادم و چاپش کردن شب قدر بود من و همسرم و دخترم که اون موقع سه سالش بود ساکن شهر اراک بودیم اراکی نبودیم و به دلیل شغل همسرم اونجا مشغول کار بود. شب ۲۱ رمضان تصمیم گرفتیم برای انجام مراسم احیا بریم مصلی شهر اراک همسرم من و دخترمون رو جلوی در ورودی خانمها پیاده کرد و گفت بعد از مراسم بیایید سر اون کوچه روبرویی. و رفت تا ماشین رو پارک کنه و بره قسمت آقایون. بعد از مراسم که ساعت۲ تموم شد من و دخترم اومدیم سر قرار و منتظر ایستادیم. هوا سرد بود و خدا خدا میکردم همسرم هر چه زودتر بیاد. اطراف مصلی خیلی شلوغ بود و ما هر ماشین ۲۰۶ که به سمتمون میومد میگفتیم بابا اومد. یواش یواش همه مردم رفتن و فقط چندتا ماشین پلیس جلو در مصلی بودن و تو اون موقع شب و خلوتی خیابان دلگرمی من به حضور پلیس در اون طرف خیابان بود. چندتا مرد جوان هم سر کوچه روبروی ما جلوی یه مغازه نشسته بودن و گپ میزدن که تو اون ساعت شب باعث ترس و دلهره من بودند. بعد از مدتی پلیسها هم رفتن و همسر من نیومد. دیگه به گریه افتاده بودم و از گریه من ، دخترم هم گریه میکرد زیر چشمی به جوانهای اون طرف خیابون نگاه میکردم و میترسیدم مزاحمم بشن واقعا مستاصل مونده بودم که چه اتفاقی برای همسرم افتاده که ما رو اون موقع شب توی شهر غریب تنها رها کرده و نیومده هرچی فکر میکردم فقط و فقط دو تا اتفاق به ذهنم خطور میکرد یا اتفاقی برای همسرم افتاده و الان تو کُماست که نمیتونه بیاد دنبالمون یا اینکه فوت شده😔 و هیچ چیز دیگه ای به ذهنم نمیرسید اونقدر گریه کرده بودم که به شدت به سکسکه افتاده بودم دخترم طفلک هی سراغ باباشو ازم میگرفت و منم نمیدونستم چه جوابی باید بهش بدم. چند تا ماشین هم برام نگه داشتن ولی من نمیتونستم اعتماد کنم و سوار بشم و به همسرم گفته بودم اونجا می ایستم و اون لحظه فکر میکردم کار عاقلانه اینه که همونجا بمونم تا یه خبری از همسرم بشه. تصور کنید ساعت سه نصفه شب یه خانم با یه دختر بچه کنار خیابون و هوای سرد.توی این فکرا بودم که دیدم اون چند تا جوون هم دارن میان سمتم ،ولی بعد دیدم از کنارم رد شدن و رفتن،نفس راحتی کشیدم خلاصه یه ماشین برام نگه داشت که یه پسر نوجوان کنار راننده بود و مادرشون صندلی عقب نشسته بود. خانم در رو باز کرد و گفت خانم کجا میرید برسونیمتون ؟ یه نگاه به خانمه کردم و دیدم قرآن و مفاتیحش کنارش بود بخاطر همین بهشون اعتماد کردم. من اونقدر گریه کرده بودم که نمیتونستم مسیرم رو به خانمه بگم بالاخره بعد از چند لحظه که با سختی به خودم مسلط شدم مسیرم رو گفتم و خانمه با لبخند گفت بفرمایید میرسونیمتون. سوار ماشین شدیم و در راه براشون تعریف کردم که چه اتفاقی افتاده و از همسرم بی خبر هستم. اینم بگم اون موقع موبایل نداشتیم و همین کار رو مشکل کرده بود. وقتی جلوی در رسیدیم زنگ زدم و در کمال تعجب دیدم همسر جان در صحت و سلامت در رو باز کرد و از دیدن ما تعجب کرد رفتم از اون خانواده تشکر کردم و دخترم رو پیاده کردم و رفتم داخل خونه اینجوری😭😭😭😡😡😡😤😤😤 همسرم هم بنده خدا از دیدن قیافه ما شوکه شده بود و هی میگفت چی شده؟ ولی من از شدت عصبانیت نمیتونستم جوابشو بدم یه لیوان آب آورد و گفت چی شده؟ گفتم ما یک ساعته کنار خیابون ایستادیم 😡😡😡 چرا نیومدی؟ اونم بنده خدا یه نگاه به تی وی کرد گفت هنوز که مراسم تموم نشده😳 بعله داستان از این قرار بود که همسرم وقتی ما رو پیاده میکنه میره و جای پارک پیدا نمیکنه . میره مسجد محله و بعد از مراسم اونجا میاد خونه و تی وی رو روشن میکنه و میبینه نوشته پخش زنده مراسم مصلی اراک منتظر می مونه تا مراسم تموم بشه تا بیاد دنبال ما در صورتی که مراسم یک ساعت پیش تموم شده بود و اون واژه پخش زنده اون مشکلات رو برای ما به وجود آورده بود😕 الان هم که اون خاطره برام یادآوری شد بازم گریم گرفت خیلی اون شب اذیت شدیم و ترسیدیم @azsargozashteha💚