شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی #آذین درو که بستم باز رفتم سمت کمد و شروع کردم به گشتن.... هرچی گشتم چیزی پیدا نکر
#داستان_زندگی
#آذین
رها رفت تو اتاق وقتی اومد دیدم تو یه دستش روسریه تو دست دیگش نایلون مشکیه از جام پریدم. روسريو داد دستم رفت درو باز کرد
امید که اومد تو منو دید جاخورد، سلام داد و نشست.
چشم دوخته بودم به نایلون تا ببینم رها باهاش چیکار میکنه رها نایلونو داد به امید گفت بیا داداشی اینم امانتیت.
امید نگاهی به نایلون انداختو گفت: درشو که باز نکردی رها؟
رها گفت نه بخدا تو گفتی باز نکنم منم امانت داری کردم باز نکردم
یهو دستم شروع کرد به لرزیدن اعصابم تو اون مدت ضعیف شده بود سر هرچیزی رعشه به تنم میوفتاد.
زود رفتم تو اتاق دهنم قفل کرده بود ده بار شماره بهرامو گرفتم اما هربار اشتباه میشد تا اینکه بالاخره درست گرفتم، گوشیو که برداشت آروم گفتم بهرام رها نایلونو داد به داداشش امید .. بهرام گفت چی؟ دوباره بگو.
حرفمو دوباره تکرار کردم. گفت برو پیششون بشین ببین رفتاراشون مشکوکه یا نه.
سريع قطع کردم رفتم نشستم اصلا رفتاراشون مشکوک نبود اما احساس میکردم امید یه جور خاصی بهم نگاه میکنه. یکم که گذشت امید نایلونو برداشت رفت من موندمو هزار و یک سوال که جوابشو نداشتم
دوباره رفتم به بهرام زنگ زدم گفتم بهرام توروخدا یه کاری کن امید نایلونو برد بخدا یه خبری هست من دیگه طاقت ندارم بچمو پیدا نکنم خودمو میکشم.
گفت آذین همین امشب میام دنبالت برگردیم خونه.
گفتم پس بچم چی میشه
گفت احتمالا بچه پیش امید .. شب میریم پاسگاه میگیم به اون شک داریم فقط حواست باشه جوری رفتار نکنی بفهمن جای بچه رو عوض کنن.
گوشیو که قطع کردم وسایلمو جمع کردم رها اومد تو اتاق. وقتی دید دارم وسایل جمع میکنم گفت آذین چرا داری وسیله هاتو جمع میکنی؟ مگه میخوای بری؟
ازش متنفر بودم حتی دوست نداشتم جوابشو بدم اما چاره نبود گفتم آره بهرام زنگ زد ازم معذرت خواست منم برم خونه بهتره.
گفت این چندروز بهت عادت کردم اگر بری دلم برات تنگ میشه
جواب ندادم اصلا حرفاشو باور نداشتم اونکه رفت داداشم اومد یکم دلداریم داد اما من اصلا حرفاشو نمیفهمیدم، فقط به فکر بچم بودم.
یه ساعت بعد بهرام اومد یه دسته گل و شیرینی آورده بود. به شوخی به داداشم گفت دوباره اومده منو خواستگاری کنه.
به دروغ یکم ناز کردم بعد آشتی کردم از خونشون که اومدیم بیرون یکراست رفتیم پاسگاه. اونجا دیگه همه باهامون آشنا شده بودن همه برامون دلسوزی میکردم جناب سروان گفت ببین آقا بهرام من میتونم دوباره حکم گشتن خونه رو بگیرم اما اگر بریم اونجا ببینیم نباشه چی؟
بهرام گفت شما میگی من چیکار کنم؟ من حدس میزنم رها و داداشش بچمو دزدیدن..
جناب سروان یکم رفت تو فکر، بعد گفت به نظرم باید دوسه روز داداششو تعقیب کنیم ببینیم کجا میره چیکار میکنه مطمئن که شدیم بچه پیش اونه دستگیرش کنیم.
بهرام گفت شما میتونی مامور واسه تعقیبش بذاری؟
گفت نه من نمیتونم اما تو خودت میتونی بری تعقیبش کنی.
بهرام گفت باشه من خودم تعقیبش میکنم.
بعد اومدیم از پاسگاه بیرون بهرام گفت آذین اصلا نگران نباش من یه هفته از کارم میزنم هرجا این پسره میره مثل سایه میرم تا ببینم چیکار میکنه...
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 من روماتیسم مفصلی دارم خیلی دست وپادردم ۵سال هست دارومیخورم ولی باافزایش سن دردم زیا
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام وقت بخیر
جواب خانومی که دخترشون مدام دندونپزشکی میرن و خسته شدن
منم همینطور بودم خود دکتر دندونپزشک تاچشمش به من افتاد باعصبانیت بهم گفت چرا تو مدام اینجایی ،هرچی دندون برات درس میکنم فردا دوباره میای تو یه چیز بدنت کمه برو تحقیق کن از مایش بده ببین چی کم داره بدنت که رودندونات اثر گذاشته من هم اومدم در موردسنجد اطلاعات کسب کردم دیدم به علت ضعیف بودن مغز استخوانهای بدن هستش ،منظورم کلسیم هس .در بدن هرکسی یه جور خودشو نشون میده
راهکارش خوردن سنجد آسیاب شده باهستش و کنجد آسیاب شده مخلوط کنن باهم بعداز آسیاب و هرروز چنتا قاشق غذاخوری بخورن
تا۴۰ روز نتیجه ندیدن به علت تکمیل نشدن ضعف بدنشونه چون به قول معروف چاه هنوز پرنشده باید ۲،۳ ماه ادامه بدن
درمان بیماریها بااین نسخه
۱_محکم شدن دندان و لثه ها
۲_محکم شدن تارهای صوتی
۳_نگرفتن عضلات بدن بخصوص کمرو کتف
۴_قوی شدن تاندومهای آرنج و مچ دست
۵_پرپشت شدن ومحکم شدن موهاو ابروها و مژه ها
۶_ برطرف شدن سیاتیک ودیسک کمر
۷_برطرف شدن درد انگشتان دست بخصوص انگشتان شست دستها
۸_بر طرف شدن درد زانو [(البته درد زانو غیر از کم بود کلسیم درجه ی بعدیش سردی زانو هست که در بیشتر افراد تبدیل به آب آوردن زانو میشه)]
۹_ازبین برنده ی چروک های صورت
و غیره .....
خودم همه ی این موارد رو داشتم و خودمم تحقیق کردم انجام دادم خیلی موثر بود هرکسی ،یکی ازاین مشکلات رو داشت بهش پیشنهاد دادم کنجدو سنجد ،چون که سنجد سرده و کنجد گرم
سنجد پراز کلسیم و .... کنجدهم پر از آهن و فسفر پتاسیم و غیره هست و غذای کامل بدن هستن
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام دوست عزیز که راجع به یایسگی قبل از چهل سالگی پرسیدید اگه مدت زمان زیادی از یایسگی نگذشته باشه طب اسلامی میتونه درمان کنه که این اتفاق تیفته
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانم عزیزی که دخترتان کیست۳ سانتی دارد هرچه زودتر دخترتان را یا نزد پزشک سنتی معروف ببرید یا دکتر زنان چون کیست خیلی سریع رشد میکندوبعد ممکن است مشکلات جبران ناپذیری به وجود بیارد
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام به دوستانی که سوال میکنند آیا لانه کردن پرنده در خانه بد یمن هست؟؟
بذارید یک خاطره بگم
وقتی ما بعد از چند سال بالاخره خونه مون را تموم کردیم و اومدیم خونه خودمون
گنجشکها بالای سر در ورودی ،لونه گذاشته بودند و بچه هاشون از تخم بیرون اومده بودند
و دایم روی کفشها خرابکاری میکردند😜
من صبرم تموم شد
یه روز ظهر با یه مقوا در لونه شون را مسدود کردم و رفتم خوابیدم،،همون موقع توی خواب دیدم شوهرم سر درخت توت صد ساله که توی حیاطمون بود را بریده،،ومن گریه و خودزنی میکردم و میگفتم چرا اینکار را کردی؟؟بچه های من امیدشون به خوردن همین چندتا دونه توت بود،،
همونجا توی خواب فهمیدم تعبیر خوابم اینه که،اون گنجشکها غذای بچه هاشون را از درخت توت میاوردند،و من با این کارم داشتم اون جوجه گنجشک ها را میکشتم،،
از خواب بیدار شدم
سریع رفتم در لونه را باز کردم،
دوباره خوابیدم و توی خواب دیدم توی مسجد سخنرانی میکنم و سوره انعام را تفسیر میکنم..😇و فوق العاده حال خوبی دارم😍
از اون سال به بعد لونه ی هیچ حیوان بی آزاری را توی خونه م خراب نکردم و به فال نیک گرفتم..حتی لونه مورچه☺️حتی بچه های گربه..
کمک به حیوان بی آزار اتفاقا خیلی هم پسندیده هست،پس برای بدبیاری های زندگی دنبال دلیل دیگری غیر از این بگردید..
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام.
اون خانمی که گفتن قلب بچشون سوراخه خاله منم بچش همینجور بود گفتن قلبش سوراخه اما خدارو شکر بعداز چند ماه که تحت نظر دکتر بودخوب شد الانم سالم وسرحاله.
برای سلامتی وفرج آقا صاحب الزمان صلوات
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام گلم
امیدوارم حالتون خوش باشه
درجواب خانمی ک گفته بودن پسرشون ساکت و آرومه همیشه توی مهمونی ها عزیزم برا چی علکی نگرانی شاید دوس نداره حرف بزنه یا حوصلش نمیکشه یا درونگرا باشه ک اگر دورنگرا هست نمیشه کاری کنی چون کلا ایجوری باقی میمونه شاید هم بخاطر اینکه با کسی احساس صمیمیت نمیکنه حرف نمیزنه بعضی از بچه ها فقط با همسناشون حرف میزنند و بیشتر ب سمت همسنایی خودشون تمایل دارن دورنگرام ها کلا جوری هستند ک تا ازشون سوالی نپرسی هیچ حرفی نمیزنن کلا میونشون با حرف زدن و گپ زدن و اجتماعي بودن خوب نیست منم ۱۷ سالمه و وقتی ت ی جمعی میشینم زیار صبحت نمیکنم بیشتر شنونده هستم اگرم سوالی پرسیده شد جواب میدم ولی ت مدرسه همراه دوستام و رفقا حرف میزنم در حد ی گپ کوتاه دورنگرام بنابراين پسرتون هیچ مشکلی نداره و لطفا علکی هم خودتون هم پسرتون رو اذیت نکنید
موفق باشین
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#مسافر_بهشت ❤️ *وقتی متوجه شد پدر شده گریه می کرد من می دانستم که محمود باید به ماموریت برود و
#مسافر_بهشت ❤️
*شیفته شخصیت شهید طهرانی مقدم بود
شهید میرحسینی از نیروهای مرتبط با شهید طهرانی مقدم بود. به همین علت شخصیت شهید طهرانی مقدم را بسیار دوست داشت و امکان نداشت ما به گلزار شهدای بهشت زهرا برویم و سر مزار حاج حسن نرویم. البته پیش از آنکه سید محمود به آن قسمت برود شهید طهرانیمقدم به شهادت رسید اما سید محمود که وصف او را بسیار شنیده بود ندیده شیفته اش شده بود.
*60 روز به سوریه رفت
من هیچگاه مخالف مأموریت رفتن هایش نبودم تا اینکه موضوع سوریه پیش آمد و به من گفت که می خواهد به سوریه برود. دخترم چهارماهه بود. خیلی نگران بودم به همین دلیل مخالفت کردم اما او مرا متقاعد کرد که باید برود و می رود. سال 96 برای اولین بار وقتی رفت حدود 60 روز آنجا ماند. البته یک روز درمیان به من زنگ می زد و با هم صحبت میکردیم وقتی برگشت خیلی از اوضاع آنجا برایم صحبت می کرد اینکه داعش چه بلایی بر سر کشور سوریه آورده و با زنان و کودکان چه میکند؟
گفت من هر طور شده باید دوباره به سوریه بروم اما من این بار به شدت مخالفت کردم حتی از پدرش خواستم که با او صحبت کند و اجازه رفتن ندهد اما پدرش گفت: چرا نرود دخترم؟ اگر اجازه بدهند من هم می روم. من هم دیگر مخالفت نکردم چون دلم نمی آمد جلوی انجام کاری را بگیرم که می دانم او خیلی علاقه دارد.
*شاد و پر انرژی بود
سید محمود بسیار شاد و پر انرژی بود. حتی وقتی شب قبلش شیفت بود به محض اینکه به خانه می آمد ما را می برد بیرون. خیلی اهل سفر بود و در مسافرت خیلی سعی می کرد به ما خوش بگذرد.
*روز آخر
تا اینکه خرداد سال ۹۸ رسید. چند روزی بود که محمود دندان درد شدیدی گرفته بود و به خودش می پیچید. چهارشنبه اش متوجه شدیم ثمینه هم مریض شده و قرار شد که سید محمود از محل کارش مرخصی بگیرد تا باهم دخترمان را ببریم دکتر. زنگ زد و از رییسش مرخصی گرفت او هم گفت: مشکلی نیست. نزدیکی های صبح بود که موبایلش زنگ خورد و
او گفتند: پهپادهای آمریکایی وارد خاک ایران شدند و همه شما آماده باش هستید. به او گفتم بگو هم خودت مریضی و هم قرار است بچه مان را به دکتر ببریم اما سیدمحمود قبول نکرد و گفت نمی شود.
ساعت ۶ صبح نشده بود که از خانه بیرون رفت و اصلا حس نکردم که ممکن است این آخرین باری باشد که او را می بینم. گفت سعی می کند تا قبل از ظهر بیاید که به دکتر ثمینه برسیم. حدودا ساعت 9 صبح بیدار شدم و مشغول غذا پختن شدم. اما دلشوره عجیبی ناگهان سراغم آمد و با خودم گریه می کردم. تماس گرفتم به موبایل سید محمود که بگویم موقع برگشت برای ثمینه شیر خشک بخرد اما جواب نمی داد....
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 من روماتیسم مفصلی دارم خیلی دست وپادردم ۵سال هست دارومیخورم ولی باافزایش سن دردم زیا
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
درجواب اون شخص محترمی که میخواستن طلبه بشن
اگر خانم هستن،اصلاشرط سنی نداره
اماباید دیپلم داشته باشن
واینکه چون ادبیات عرب بیشترین واصلی ترین درسهای این رشته هست باید پشت
کار واشتیاق زیاد داشته باشید
البته قبلا آزمون ورودی داشت
که چندسال اخیراونوبرداشتن،امامصاحبه داره
فکرکنم از اواسط بهمن تااواخراردیبهشت ثبت نام شروع میشه
ودوره اولش که لیسانسه۵سال میباشد
موفق باشید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
باتشکرازکانالتون
ما خانمهاتازمانی که خونه پدرهستیم
امال وآرزوهایمان در داشتن همسروزندگی خوب میدانیم،اماافسوس وصدافسوس که قدراین نعمت بزرگ رونمیدانیم
حرفم وسخنم به اون خانمی هست که ازدواج نکرده ومیگه حرف از نزدیکانم میشنوم وخواستگار ندارم،عزیزم شمابهترین چیز را داراهستید،سلامتی ونداشتن مسئولیت،شایدبخودتون بگیدچون این مرحله روگذروندم ،دارم این حرفهارومیزنم
بله مادربودن شیرین اش به هیچ چیزی قابل مقایسه نیست
اماتوگروه وفامیل ودور برخود نگاه کنید چقدر ازدواج کردن ،یابچه ندارن یااینکه، فرزندشون اذیتشون میکنه،البته که ناشکری نباید کرد
یااینکه چقدر ازخیانت همسرشکایت میکنن،حتمامیگید درانتخاب همسراشتباه کردن،بایدفردی باایمان ومتدین انتخاب کرد،اماعزیزم همه این مردهاکه بی دین وبی ایمان نیستن که خیانت میکنن،بلکه ...
الان خودمن،همسرم ازخانواده ای متدین،نمازخون،وباایمان بود،خودش هم که بمان چقدربادعا وقران و...
امامتاسفانه بعدازبارداری سومم،۲۱روزبعداز آن فهمیدم همسرم بایک زن دوست شده،وقربان وصدقش میرفت،وآن زن حتی شوهر هم داشت،این ماجراتا ۲سال طول کشید زن هم خودشواهل دین وامام زمان ونماز وروزه و...میدونست
هیچ وقت خیانت از ذهن آدمی پاک نمیشه
پس دیدیدکه اگر مجردهستید ضررنکرده اید،خوش باشید
این دوران هم میگذرد فقط رابطتتون باخداحفظ کنید،که بهترین هستش
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام به خانم چهل ساله که سه دختر دارن وهر سه بار وسزارین شدن به حکمت وقسمت خدا رازی باشید پسر یا دخترهیچ فرقی ندارند البته اگه تصمیمتون جدیه زیر نظر پزشک میتونید باشید که پسر دار بشید وفشار تون هم کنترل بشه
🌱🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام برای ترشحات پشت حلق باید ده روز مداوم انتی ببوتیک قوی بخورین وآب عسل وابلیموی خیلی کم بریز توش وروزی دوسه بار جرعه جرعه بخور خیلی خوبه حتما خوب میشی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام انشاالله حال دل همگی شما خوب باشه در مورد دختر عزیزی که مدام دندان درد داره و خراب شده عرض کنم من هم قبلا علی رغم مسواک و نخ دندان دائم دندانهایم عفونت داشت و یکی بعد دیگری خراب میشد از دندانپزشکی هم وحشت داشتم تا اینکه کسی بهم گفت هر شب بعد مسواک دهان رو با آب نمکچند دقیقه بشورم اون هم نمک طب سنتی نه هر نوع نمکی تو عطاریها میتونید پیدا کنید از اون به بعد دیگه نه دندانهایم خراب شد نه سراغ دندانپزشکی رفتم کاش زودتر فهمیده بودم حالا من همیشه به شیشه آب نمک کنار مسواک دارم و همه اعضا خانواده بعد مسواک با آب نمک دندون و دهان رو ضدعفونی میکنیم و چند دقه تو دهان نگه میدارم شما هم انجام بدید حتما نتیجه میگیرید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام گلم،میخواستم یه نسخهای برای پیسی بدهم ،اول گیاه پنجه مریم رو از عطاری گرفته خوب آسیاب کرده وبا وازلین مرغوب مخلوط میکنیم شب ها ،هم به لکه ها مالیده صبح با صابون بشورید
برای لک و چروک صورت ابتدا دانه چیا رو با بذر کتان و برنج ازهر کدوم یه قاشق با یه پیمانه آب ده دقیقه میپزیم بعد از آن یک قاشق غذاخوری جو پرک رو با یک لیوان آب روی اون مواد ریخته دوباره میپزیم بعد از روی حرارت برداشته با میکسر خوب مخلوط کرده و بعد صاف که شد یک قاشق عسل و دو قاشق غذاخوری پر شیر خشک هم اضافه کنید و خوب مخلوط کنید برای چین و چروک عالیه و به تکرار مثل بوتاکس عمل میکند برای بچه های کم شنوای من دعا کنید خوب بشوند
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام میخواستم به اون خانمی که پرستو داخل خونش لونه میسازه بگم اصلا هم بد نیست
خونه پدر بزرگ منم همینجوری بود هیچ وقت هم براشون بدبیاری نداشت
اینا همش خرافاته
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 🌸🍃
سلام حالتون خوبه
ممنون از کانال خوبتون
من ۱۸ سالمه و حدودا یک ماه هست دستم دونه های قهوه ای میزنه نمیدونم علتش چیه
اگه کسی میدونه خواهش میکنم جواب بدین اورژانسی هست روز به روز بیشتر میشه
و عفونت هم دارم باید چکار کنم خیلی ناراحتم تو رو خدا جواب بدید 😔
#ادمین ❤️👇
@adminam1400
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
مرحوم آقای بافقی، آدم فوق العاده ای بوده است. خیلی بزرگوار بود. خیلی ولایی بود. خیلی توحیدی بود. نذر کرده بود؛ اگر رضا خان سقوط کند؛ زیارت کربلا و نجف برود. و الحمد لله نذرش اجابت شد ایشان سکته هم کرده بود. با حالت نقاهت سکته نجف و کربلا رفت؛ یه نفر به ایشان می رسد می گوید؛ با این پاهای فلج با این سکته واقعا امام زمان یاریت کرده است؛ که تا اینجا آمده ای فرموده بود: نه خود خدا یاریم کرده است. امام زمان هم داعی الله است. امام زمان هم اگر کاری می کند؛ خدا به دلش می اندازد.
یکی از رفقای ایشان می گفت: در همون حالت سکته و فلج که می گرفتند می بردند به حضورش رسیدم گفتم، آقای بافقی حالت چطوراست؟ با حالت رضا و حالت شکر فرمود: الحمد لله الهی شکر خوب هستم. فرمود یک زمانی ما شب های پنج شنبه پیاده از نجف تا کربلا پیاده می رفتیم و روز جمعه هم با پای پیاده برمی گشتیم. آن موقع هم الحمد لله الان هم الحمد لله ما از خدا گله نداریم. همه اش الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ
بعضی ها هستند وقتی که دندان درد می گیرند؛ میانشان با خدا به هم می خورد. الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ حَالٍ
الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى كُلِّ نِعْمَةٍ
مرحوم بافقی می فرمودند: هر کس که سراغ من می آید احوال الاغ من را می پرسد. نمی گوید حاج آقا خودت چه طوری؟ می پرسد: بدنت چه طورهست؟ بابا این بدن مرکب الاغ ما هست. حالا هم مریض شده مریض بشود.
به قول مرحوم آقای دولابی می فرموند: بدنی که بعدا خاک خواهد شد؛ الان هم خاک حسابش کنید. زیاد هم غصه اش را نخورید. می گفت: که روح شما عیسی روح الله (ع) است بدن شما الاغ روح الله است. اگر خودت را درست کردی مرکب هم درست می شود. اگه راننده کارش درست بود؛ ماشین هم درست کار می کند؛ اما اگر بهترین ماشین، راننده اش مرده باشد به چه دردی می خورد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_یک_اشتباه ❌🌸 منشی دادگاه اسمش را صدا زد؛ نامش غزل بود. میگوید رفتنم مثل زدن تیر خلاص است
#داستان_یک_اشتباه ❌🌸
هنوز یک هفته از میهمانی نگذشته چطور اینهمه مکث کرد تا مرا به خاطر بیاورد؟ مرا به اتاقش دعوت کرد و بلافاصله وارد بحث آموزش موسیقی شدیم. فهمیده بود که ساز یاد گرفتنم بهانه است و علاقه قبلی به این کار نداشتم. گفت در روز چقدر به موسیقی گوش میدهی؟ گفتم اغلب آخر هفتهها و این سؤال و جوابها به این جمله ختم شد: «پس شما همین یکی دو روزه تصمیم گرفتید ساز زدن یاد بگیرید؟»
از خجالت سرخ شدم. خودم را جمع و جور کردم و گفتم وقتی شما ساز میزدید مرا با دنیای جدیدی آشنا کردید. الان هم میخواهم آموزش ببینم. گفت راه سختی در پیش داری و باید زیاد تمرین کنی.
کلاسها شروع شد و من با جدیت میخواستم خودم را به او ثابت کنم، در نتیجه روند آموزشم بسیار سریع پیش میرفت و خیلی زود به مرحله بالاتری وارد شدم که چند هنرجوی دیگر هم داشت. امیر علی جدی بود و همین جذابیتش را دو چندان میکرد. رفته رفته بعد از چند ماه یخش باز شد و کمی به هم نزدیک شدیم.
البته من برای به دست آوردن امیر علی راه سختی در پیش داشتم و آن هم عبور از دخترانی بود که همگی با هوشتر، زیباتر و جذابتر از من بودند و امیر علی با آنها رابطه بهتری داشت. بعد از کلاس هنرجوها جزئیات حرکات امیر علی را آنالیز میکردند و هر کس آن را به خودش ربط میداد اما من فرصت دیگری داشتم و آن هم دوستی پدرم با پدر امیر علی بود.
یک روز به پدر گفتم که میهمانیای ترتیب بدهد تا خانواده استادم به منزل ما بیایند. پدر پذیرفت و میهمانی برگزار شد. پدر امیر علی مرتب به چشم خریدار مرا ورانداز میکرد و به پدرم میگفت: سعید! دختر زیبا و هنرمندی داری. بنابراین موفق شده بودم دل پدر و مادرش را به دست بیاورم. ماههای بعد از آن چندین رفت و آمد دیگر بین خانوادهها برقرار شد.
یک روز بعدازظهر تلفن مادرم زنگ خورد. مادر امیر علی بود و گفت میخواهند برای امر خیر به منزل ما بیایند. در پوست خودم نمیگنجیدم. بالاخره موفق شده بودم شاهزاده سختگیر و عبوس را سوار اسب سفید بختم بکنم.
حال و هوای امیر علی بعد از خواستگاری به مراتب صمیمیتر از قبل شد. از من خواست که دیگر به آموزشگاه نیایم من هم پذیرفتم چون تحمل دخترهای آنجا که هر کدام یک رقیب محسوب میشدند برایم آزاردهنده بود. گمان میکردم به تمام آرزوهایم در زندگی رسیدهام و همه چیز زیباتر شده بود. رؤیاییترین روزهای زندگیام را تجربه میکردم و شاد بودم. امیر علی هم هر از چندگاهی برای کنسرتهای مختلف به سفر میرفت و من به انتظارش ساعتهای کشداری را میگذراندم.
سرانجام در یک روز بهاری ۳ سال پیش مراسم ازدواجمان برگزار شد و پا به زندگی و خانه مشترک هم گذاشتیم. آموزش موسیقی بخشی از شغل و محل کسب درآمد ما بود برای همین امیر علی کلاسهایش را بیشتر کرد و حتی شاگرد حضوری هم پذیرفت. از کارش و اینکه مدام با دختران جوان در تماس باشد راضی نبودم اما چاره دیگری نبود.
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 من روماتیسم مفصلی دارم خیلی دست وپادردم ۵سال هست دارومیخورم ولی باافزایش سن دردم زیا
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام آدمین جان اجرتون با سیدالشهدا
عزیزی فرمودن برا دفع همزاد واینکه آیا با همزاد میشه حامله شد، باید بگم عزیزم منم مثل شما همزاد داشتم اول اینکه جلو ازدواجم میگرفت و هیچ خاستگاری به سرانجام نمیرسید تااینکه دفع همزاد کردم دقیقآ روز چهل و دوم عقد کردم و برا بچه دار شدن هم یا اصلا بچه دار نمیشین یا اگرم بشین سقط میشن به آخر نمیرسن عزیزم درکل باید دفع بشه و چاره اش هم دعانویس قرانی هست، البته من با دعانویس حل شد کارم، نمیدونم اگر دوستان راهکاری دارن بگن، شاید یه عده بگن دعانویس
چیه تاوقتی خدا هست بله دوستان منم قبول دارم اول خدا و درآخر بنده خدا، منکه هرچی دست به دامان خدا شدم درست نشد تااینکه دعانویس درستش کرد واینکه فراموش نکنیم همون دعانویس هم آیاتی از قرآن و فرستاده های خدا برامون مینویسه و با اراده خدا کارمون حل میشه، از قدیم گفتن خدا دردو داده، درمانشم داده فقط باید پیگیری کنیم، از شهدا میخوام هیچ مادری درحسرت بچه نمونه به حق خون شهدا، لطفا برامنم دعاکنید کنید دست خالی از در خونه خدا برنگردم وناامید نشم، چونکه اینقدر توزندگی ناامید شدم دیگه توانم رفته، التماس دعا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام برای اون عزیزی که نسبت به خانواده شوهر سرد شدن: شما رابطتونو باخانواده همسرتون بیشتر کنید اونارو دعوت کنید خودتون برید سعی کنید مهربونی کنید بهشون کم کم هردوتون ناخوداگاه خوب میشید و دیگه از سردی خبری نیست درکل سعی کنید بامهربونی فاصله بینتونو کم کنید مثلا بهشون زنگ بزنید حالشونو بپرسید
.
.
.
اون خانومی که گودیه کمردارن:تخم مرغ بشکنید هم بزنید بچسبونید به کمرتون با پارچه ببنیدید حدود یک ساعت باشه ان شاالله تقویت میشه بهتر میشه
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که پسرشون تیزهوشان هستش والان دوست نداره بره پسرمن هم تیز هوشان درس میخوند الان دانشجوست زمانی که دردبیرستان سمپاد بود میگفت درس پول نداره پول توکارازادهست و ازاین حرفامیگفت این کشورمگه فقط دکترومهندس میخواد مکانیک نمیخواد فروشنده نمیخواد و ازاین حرفانمیدونم مال هوش زیادشون هست و لی من بیشترفکرمیکنم روش تدریس مدارس هست چون نبایدهمه دکترومهندس وکیل بشن کشوربه چیز های دگه هم احتیاج داره پسرم بهم میگه اگه به من بود فنی میرفتم خواهراصلاحرص نخور بهش بگو درسات تموم کن هرچی میخوای بشی بشو فقط بهترین باش درهمون کارموفق باشید
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
در مورد اون خانمی که گفتن پرستو میاد تو خونه شون لانه میکنه ما توی یه شهر در ۱۰ کیلومتری دزفول زندگی میکنیم پرستو خوش یمن میدونن وقتی بهار میشه پرستوها میان حتی توی خانه ها لانه میکنن و صاحب خانه خوشحال میشن یه سال اومدن داخل آشپزخانه ما لانه کردن وتخم گذاشتن ما همیشه یه پنجره رو برای رفت وآمد اونها باز میزاشتیم و هیچکس پرستوها رو اذیت نمیکنه ، افرادپیر در شهر ما میگن وقتی پرستو ها آواز میخونن دارن سوره فیل رو زمزمه میکنن 😊
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
خانمی که میگن نوهشون شب خیلی گریه میکنه اگر نوزادشون پسر باشه و بی دلیل یک دفعه گریه میکنه مثل مار گزیده ها امکان فتق داشته باشند خیلی زیاد هست
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام خانمی که گفتند نوزادشون پاهاش میلرزه نگران نباشند از کمبود ویتامین Dهست بچه های من هم همینجور بودند حتی چانه شون. هم میلرزید خانه بهداشت بهشون قطره ویتامینD داد خوب شدند
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام در جواب خانمی که دوست شده با کسی و میگه حرفهای جنسی میزنه عزیزم چطور خودتون متوجه نشدین این شخص نیت خوبی نداره یا خودتونو زدین به اون راه اگه واقعا راهنمایی میخوایی از همین ثانیه که پیامم رو خوندی رابطه ات رو قطع کن مگر اینکه این سوال و پرسیدین تا با جوابهایی که عزیزان میدن خودتونو توجیح کنین لطفا دیگه به این رابطه ادامه ندین حیف شما نیست ارزشش خودتونو به خاطر یه بی سرو پا بیارین پایین
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#یک_نکته_از_هزاران 🌱 این دستورات مربوط به سال ۱۳۵۷ هجری قمری یعنی ۹ سال قبل از رحلت آیت الله قاضی
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
و باز فرموده: «وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ»(شوری/۴۲) و باز فرموده:«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ؛ آن کسانی که گفتند خداوند پروردگار ماست و سپس به این قول خود استقامت کردند، ملائکه آسمان بر آنها فرود می آیند»(فصلت/۳۰) .
انتبهوا إخوانی الأعاظم وفقکم الله لطاعته و قد دخل أشهر الحُرُم؛
یعنی متوجه باش که ما داخل در قرقگاه شده ایم و این ماه ها برای کسانی که وارد می شوند خصوصیتی دارد، مثل زمین هایی که حُرُم حساب شده و دارای شرایطی است و باید از محرمات اجتناب نمود؛ در این ماه ها هم که قرقگاه زمانی است و انسان باید از خیلی چیز ها اجتناب کند .
خدا در این ماه ها خیلی به انسان نزدیک است، باید مراعات آن را بکند، همانند حَرَم و زمین هائی که قرقگاه است و انسان وقتی وارد آنها می شود به کعبه و آن امام نزدیک است و زیارت می کند؛ چقدر نعمت ها ی خداوند بر ما بزرگ است و او هرگونه نعمتی را بر ما تام و تمام کرده !
اولین چیزی که بر ما واجب است، توبه است، با شروط لازم و نمازهایی که در توبه وارد شده که مقصود همان دستور توبه ای است که حضرت رسول(ص) در ماه ذوالقعده دستور دادند، با همان کیفیت که در کتب ادعیه آمده و در اعمال ماه ذوالقعده و در کتاب «مفاتیح» هم موجود است؛
البته حالا چون ماه ذوالقعده نیست در روز یکشنبه قبل از اول ماه یا شب جمعه و یا روز جمعه که می آید، توبه کنید .
پرهیز کنید از کبائر و صغائر به قصد قربت ! ملتزم شوید به مراقبه، هم صغری و کبری! که مراقبه صغری نگاه داشتن خود است از مکروهات و خلاف «ما لایرضی الله به» و مراقبه کبری نگاه داشتن دل است از آنچه محبوب نمی پسندد، که یک لحظه از مراقبت پروردگار خود را خارج نکند و در همه لحظات خدا را حاضر ببیند .
علاوه بر آن محاسبه و معاتبه داشته باشید و نفس را معاقبه کنید و بعد جریمه کنید!…«ثمّ اقبلوا بقلوبکم؛ پس با دل ها ی خود اقرار کنید به خدا» و مرض های گناه را معالجه کنید و با استغفار، بزرگی گناه خویش را کاهش دهید؛ چراکه استغفار،بزرگی گناه را از بین می برد .
دستورالعمل مرحوم آیت الله قاضی به شاگردان خود درباره ورود ماه های رجب، شعبان و رمضان
مرحوم قاضی می فرمودند: انسان باید به خدا پناه ببرد و خداوند خیلی کمک کننده و خیر المعین و پسندیده و اختیار کننده است؛ اما دستورالعمل این سه ماه :
۱ . علیکم بالفرائض فی أحسن أوقاتها ! دستورالعمل آن است که نماز های واجب را در بهترین اوقات خودش انجام دهید همراه نوافل آن! (که مجموعاً پنجاه و یک رکعت می شود، اگر نتوانستید چهل و چهار رکعت) و اگر شواغل دنیا شما را منع کردند، صلاه أوابین را که همان نماز ظهر است، ترک نکنید، چون خیلی اهمّیّت دارد! خصوص نماز ظهر خیلی اهمیت دارد و آن به واسطه وقت آن و خصوصیت و موقعیت آن در بین اوقات دیگر است! و «صلاه وسطی» را که در قرآن آمده، تفسیر به نماز ظهر کرده اند، و «صلاه اوابین» یعنی آنها که خیلی توجه به پروردگار دارند، یعنی رجوع کنندگان به خدا؛ زیرا رجوع کنندگان به خدا به آن تمسک می کنند .
۲ . نوافل شب را هیچ چاره ای نیست، مگر آنکه آنها را به جا آورید، نه خیال کنید نماز شب ساقط است و آن سد سکندری است که هیچ شکسته نمی شود! عجب از کسانی که قصد دارند، دنبال کنند مرتبه ای از کمال را در حالی که شب ها قیام نمی کنند؛ ما نشنیده ایم کسی به مرتبه ای از کمال برسد، مگر به قیام شب و نماز شب .
۳ . علیکم بقرئه القرآن! بر شما باد به قرائت قرآن کریم با صوت حزین و باآهنگ و غنا! یعنی با صدای خوش بخوان که تو را تکان دهد و در روایات داریم که قرآن را با تغنّی بخوانید. امام زین العابدین تغنّی به قرآن می کردند، این تغنی در قرآن برای انسان بسیار مفید است. به طور کلی غنای صوتی حرام است و این اصلاً در تحت غنای حرام نیست؛ زیرا غنای حرام آن است که انسان را به سوی لهو و لعب بکشاند .
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 من روماتیسم مفصلی دارم خیلی دست وپادردم ۵سال هست دارومیخورم ولی باافزایش سن دردم زیا
#حرف_اعضا 🌸🍃
با سلام خدمت شما دوستان عزیز
در پاسخ به خانمی که گفته بودن برادرشون دچار افسردگی شدند چند راهکار که به نظر بنده میرسه را خدمتتون عرض می کنم
یک اینکه هیچ وقت تنهاش نگذارید دوم اینکه ایت الکرسی و چهار قل را به اب بخونید و چهار طرف منزل و اتاق برادرتون بریزید احتمال اینکه اجنه ایشون را ازار میدن هست که با این روش برطرف میشه به برادرتون سفارش کنید هر کاری را با نام خدا شروع کنه حتی موقع حمام یا دستشویی توصیه می کنم شما که این قدر دکتر بردین یه سری هم پیش طبیب حاذق طب اسلامی هم مراجعه کنید علاوه بر روانکاوی برنامه غذایی هم به ایشون میدن و هر کاری گفتند دقیق عمل کنید حجامت هم احتمالا توصیه می کنند حتما انجام بدین هر روز در منزل اسفند و کندر دود کنید و سعی کنید با برادرتون ارتباط صمیمی داشته باشین و هرگز بیماری شون را به روش نیارین درمان این افراد کمی زمان بر و صبر و حوصله خانواده را می طلبه اگر بتونید یک کاری که با روحیه اش سازگار هست براشون پیدا کنید خیلی عالی میشه مثل باز کردن یک مغازه( کاری که خودش انجام بده و نیاز به رییس و کارفرما نداشته باشه چون ممکنه وضعیت ایشون را درک نکنند) پدرتون یا کسی که ایشون را درک میکنه هم بهش کمک کنند تا راه بیفتند خیلی باید صبور باشید ارتباط با مسجد محل و هیات هم خوبه اگر بتونید به صورت هفتگی یا ماهانه هیات محل را دعوت کنید به منزلتون و حدیث کسا و زیارت عاشورا بخونید و پذبرایی مختصری هم بکنید و سعی کنید بیشتر کارها را به عهده برادر تون بگذارید هم خودتون ارامش میگیرید هم برادرتون خیلی تاثیر گذار هست ان شاءالله با اهلبیت بهشون نظر کنند و بزودی خبر سلامتی شون را تو همین کانال بهمون بگید
ضمنا به پدر مادرتون بگید غصه نخورن بیماری در برابر خیلی از بلایای دیگه نعمته فرزند ادم مریض باشه بهتر از اینکه که خدای نکرده قدم کج برداره یا کاری کنه ابروی خودش و خانواده اش را ببره برادر شما ان شاءالله خوب میشه اصلا نا امید نباشید توکل تون به خدا باشه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
سلام ممنون ازکانال خوبتان خداخیرتان بدهدوانشاءالله همه موفق باشید.خانمی که درشایدبرای شمااتفاق افتدپیام فرستادن که برادرشون از۱۷سالگی گرفتارافسردگی و....وحالا۳۲سالشونه وآیاکسانی اینطوربوده اندبله اتفاقا من پسرخواهرم بعدازفوت پدرش (البته قبلش زمینه این رفتارهاراداشت ولی نه به شدت )والبته زمانی که ۱۳سال داشت پدرم که پدربزرگش میشودبعلت خودکشی فوت شدومادربزرگش (مادرپدرش)هم دوماه بعدفوت شدن واتفاقا بیشترین وقتش رادرکناراینهابود وازشانس روزگارهردوبه فاصله دوماه فوت شدندوتا شد۵سال پیش پدرخودش ناگهانی فوت شدندوچون اقوام نزدیک مادری خوب همه افسرده و....وازپدری هم همه افرادی دل سخت واصلا این بچه همدردی نداشت باعث شدکلا به هم ریخته وحتی دارو دکترفایده نمیکردواصلا دکارباتوجه به موادی کم که این بچه مصرف داشت حتی نمیتوانستندراهکاربدهندهرچندخواهرزاده که موادی هم مصرف نمیکردبیشترین حالات بد درهنگام شب داشت البته روزهم اصلاحرف نمیزدواصلادردنیایی دیگربودوتا چقدرتوسلات ورازونیازهاوکمک مشاوره گرفتن ازروانشناس که هیچ تارسیدبه جایی که مادرش آخرین راه اورابه مشهدبردندتاراه نجاتی بیابندوخداراشکرالحمدالله بالطف وکرم امام رضاعلیه السلام کمی آرومترتاتوانستندپیش یک ملایی که اخراج جن واخراج طلسمیات انجام میدادندوالان چندماهی هست روزبه روزمثل بچه های تازه بدنیاآمده انگاررشدروحی دارندذره ذره به حالت طبیعی البته مادرش قدم به قدم هوای اوراداردوهم برایش شغلی راه انداختن تادرفکر و...نرود وبه عقیده ی من اول اورابه مشهدبرده وباصدق کامل توسل بجوییدوداروهای دکترهای اعصاب هم ادامه داده وبعداگربازکمی کسالت داشتن حتماحتماپیش ملایی کاربلدببریدانشاءالله خداشفا عنایت کندوهمه ی جوانهاخوشبخت وسالم باشندراستی ناگفته نماندیک پسرخواهرم هم بارفتن سربازی بدترشدوخیلی بیش ازحدغیبت داشت واوهم زیرنظردکترکم کم راه افتادوفقط وفقط حمایت پدرومادربادرایت لازم است خداخیرتان بدهد🙏
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 من روماتیسم مفصلی دارم خیلی دست وپادردم ۵سال هست دارومیخورم ولی باافزایش سن دردم زیا
#پاسخ_اعضا 🌸🍃
درجواب اون شخص محترمی که میخواستن طلبه بشن
اگر خانم هستن،اصلاشرط سنی نداره
اماباید دیپلم داشته باشن
واینکه چون ادبیات عرب بیشترین واصلی ترین درسهای این رشته هست باید پشت
کار واشتیاق زیاد داشته باشید
البته قبلا آزمون ورودی داشت
که چندسال اخیراونوبرداشتن،امامصاحبه داره
فکرکنم از اواسط بهمن تااواخراردیبهشت ثبت نام شروع میشه
ودوره اولش که لیسانسه۵سال میباشد
موفق باشید
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
باتشکرازکانالتون
ما خانمهاتازمانی که خونه پدرهستیم
امال وآرزوهایمان در داشتن همسروزندگی خوب میدانیم،اماافسوس وصدافسوس که قدراین نعمت بزرگ رونمیدانیم
حرفم وسخنم به اون خانمی هست که ازدواج نکرده ومیگه حرف از نزدیکانم میشنوم وخواستگار ندارم،عزیزم شمابهترین چیز را داراهستید،سلامتی ونداشتن مسئولیت،شایدبخودتون بگیدچون این مرحله روگذروندم ،دارم این حرفهارومیزنم
بله مادربودن شیرین اش به هیچ چیزی قابل مقایسه نیست
اماتوگروه وفامیل ودور برخود نگاه کنید چقدر ازدواج کردن ،یابچه ندارن یااینکه، فرزندشون اذیتشون میکنه،البته که ناشکری نباید کرد
یااینکه چقدر ازخیانت همسرشکایت میکنن،حتمامیگید درانتخاب همسراشتباه کردن،بایدفردی باایمان ومتدین انتخاب کرد،اماعزیزم همه این مردهاکه بی دین وبی ایمان نیستن که خیانت میکنن،بلکه ...
الان خودمن،همسرم ازخانواده ای متدین،نمازخون،وباایمان بود،خودش هم که بمان چقدربادعا وقران و...
امامتاسفانه بعدازبارداری سومم،۲۱روزبعداز آن فهمیدم همسرم بایک زن دوست شده،وقربان وصدقش میرفت،وآن زن حتی شوهر هم داشت،این ماجراتا ۲سال طول کشید زن هم خودشواهل دین وامام زمان ونماز وروزه و...میدونست
هیچ وقت خیانت از ذهن آدمی پاک نمیشه
پس دیدیدکه اگر مجردهستید ضررنکرده اید،خوش باشید
این دوران هم میگذرد فقط رابطتتون باخداحفظ کنید،که بهترین هستش
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
در جواب خانمی که سونو گذاشتن برا بچه ۸ماهه.عزیزم اصلن نگران نباش خدا رو شکر میبینی که همه چی رو خیلی واضح نوشته که نرماله.به دکتر نشون بده,تا حتمن مطمئن بشی.انشاالله که آروم بشی🤲همه چی نرماله گلم استرس نداشته باش👌❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام عزیزم این یعنی اینکه حالب به سمت کلیه چپ شل هست هنوز سفت نشده در بچه ها با بزرگتر شدن معمولا حالب سفت می شود ولی باز هم باید تحت نطر پزشک متخصص باشید چون احتیاط شرط عقل هست ولی توکل به خدا وتوسل به امامان مشکل حل می شه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
با سلام خدمت خانمی که خواهر زادش زیرچونش قرمز شده بود وخارش داشت منم یه بار بدنم شد اول یه دونه بود ولی کمکم زیاد شد داشت کل بدنمو میگرفت رفتم دکتر متخصص پوست کرم دست ساز داد یه هفته ای خوب شد جاشم اصلا نموندشمام عزیزم بهتره خواهرزادتونو ببرین پیش متخصص تا دارو بده
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
سلام برامادری که صورت پسرش جوش بزرگ زده نگران نباشن من هم ازاین جوشازدم دست یا دارویی نزدم خودش بعد ازچند روز محو میشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
جوان لامذهبی متدین و صاحب مقام شد
( علامه طباطبایی ) رحمه الله علیه می گوید : یکی از دوستان چنین نقل کرد که در ماشین نشسته بودیم از ایران به سفر کربلای معلا حرکت می کردیم در نزدیکی صندلی من جوانی ریش تراشیده و فرنگی مآب نشسته بود به این جهت سخنی بین من و او رد و بدل نمی شد .
ناگهان صدای این جوان یک دفعه به زاری و گریه بلند شد . بسیار تعجب کردم پرسیدم ؛ سبب گریه چیست ؟
گفت : ( اگر به شما نگویم به چه کسی بگویم من مهندس راه و ساختمان هستم از دوران کودکی تربیت من طوری بود که لامذهب بار آمده و طبیعی بودم و مبداء و معاد را قبول نداشتم فقط در دل خود محبتی به مردم دیندار احساس می کردم خواه مسلمان باشند یا مسیحی یا یهودی ، شبی در محفل دوستان که بسیاری از آنها بهایی بودند حاضر شدم و تا ساعتی چند به لهو و لعب و رقص و مانند آنها اشتغال داشتم پس از گذشت زمانی در خود احساس شرمندگی نمودم و از کارهای خودم خیلی نادم بودم و بدم آمد . ناچار از اطاق خارج شده به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی گریه کردم ناچار از اطاق خارج شده به طبقه بالا رفتم و در آنجا مدتی گریه کردم و چنین گفتم :
ای آن که اگر خدایی هست آن تو هستی ، مرا دریاب !
پس از لحظه ای پایین آمدم شب به پایان رسید و ما از هم جدا شدیم فردای آن شب اتفاقاً رئیس قطار و چند نفر از بزرگان برای ماءموریت فنی خود عازم مسافرت به مقصدی بودیم ، ناگهان دیدم از دور سیدی نورانی نزدیک من آمده به من سلام کرد و فرمود : با شما کاری دارم ، وعده کردم فردا بعد از ظهر با او دیدار کنم .
اتفاقاً پس از رفتن او بعضی گفتند : این بزرگوار است چرا با بی اعتنایی جواب سلام او را دادی ؟ چون وقتی آن سید به من سلام کرد گمان کردم او احتیاجی دارد و برای این منظور این جا پیش من آمده است . از روی تصادف رئیس قطار فرمان داد که فردا بعد از ظهر که کاملا تطبیق با همان وقت معهود می کرد باید فلان مکان بوده و دستوراتی داد که باید عمل کنم .
من با خود گفتم بنابراین نمی توانم به دیدن این سید بروم فردا وقتی که زمان کار محوله رئیس قطار نزدیک می شد در خود احساس کسالت کردم کم کم دچار تب شدیدی شدم به طوری که بستری شدم پزشک برای من آوردند و طبعاً از رفتن به ماءموریت معذور گردیدم پس از آن که فرستاده رئیس قطار بیرون رفت دیدم تب فرو نشست و حالم عادی شد خود را کاملاً خوب و سرحال دیدم ، دانستم باید در این میان سری باشد ازاین رو برخاسته به منزل آن سید رفتم به مجرد آن که نزد او نشستم فوراً یک دوره اصول اعتقادی با دلیل و برهان برایم گفت ، به طوری که من ایمان آوردم ، سپس دستوراتی به من داده فرمود : فردا نیز بیا؛ چند روزی همچنان نزد او رفتم . هنگامی که پیش روی او می نشستم هر حادثه ای که برای من رخ داده بود بدون ذره ای کم و بیش حکایت می کرد . و از افکار و نیت شخصی من که احدی جز من بر آنها اطلاع نداشت بیان می نمود . مدتی گذشت تا آن که شبی از روی ناچاری در مجلس دوستان شرکت کردم و مجبور شدم قمار بازی کنم ، فردا هنگامی که خدمت او رسیدم فوراً فرمود : آیا حیا نکردی که این گناه کبیره را مرتکب شدی ؟
اشک ندامت از دیدگان من سرازیر شده گفتم : غلط کردم ، توبه کردم ، فرمود : غسل کن و توبه کن دیگر چنین عملی را انجام مده . سپس دستوراتی دیگر فرمود خلاصه ، به طور کلی رشته کارم را عوض کرد و برنامه زندگی مرا تغییر داد؛ چون این قضیه در زنجان اتفاق افتاد وبعداً خواستم به تهران حرکت کنم . امر فرمود که بعضی از علما را در تهران زیارت کنم و بالاخره ماءمور شدم که برای زیارت اعتاب عالیات مسافرت کنم این سفر سفری است که به امر آن سید بزرگوار انجام می دهم .
دوست ما گفت : در نزدیکیهای عراق دوباره دیدم ناگهان صدای او به گریه بلند شد ، سبب را پرسیدم ، گفت : الان وارد خاک عراق شدیم ، چون حضرت ابا عبداللّه علیه السلام به من خیر مقدم فرمودند ) .
منظور آن که اگر کسی واقعاً از روی صدق و صفا قدم در راه نهد واز صمیم دل هدایت خود را از خداوند طلب نماید موفق به هدایت خواهد شد اگر چه در امر توحید نیز شک داشته باشد .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽