فهرست مطالب امیرالمومنین:
1⃣این پیام و پیام های ذیل آن
2⃣روایت گوشت مسموم و براء
🔰روایتی مهم در مدح امیرمومنان توسط پیامبر اعظم (علیهما السلام)
جابر بن عبد اللَّه گويد:
چون على «ع» مژده فتح خيبر براى رسول خدا «ص» آورد رسول خدا «ص» باو فرمود:
🌸اگر جماعاتى از امتم در باره تو نميگفتند آنچه نصارى در باره عيسى بن مريم گفتند امروز در باره تو چيزى مىگفتم كه به هر جمعى گذرى خاك زير پايت و زیاده آب وضويت را براى شفا بگیرند.
🌸و همين بس كه تو از منى و من از تو ارث مرا برى وارث تو را برم.
🌸و تو نسبت بمن چون هرون باشى نسبت بموسى جز اينكه پس از من پيغمبرى نباشد
🌸تو ذمه مرا برى كنى
🌸و بروش من بجنگى
🌸و فردا بر سر حوض خليفه من باشى
🌸و تو اول كسى باشى كه سر حوض بر من وارد شوى
🌸و تو اول كسى كه با من جامه در بركنى
🌸و اول كسى از امت منى كه در بهشت در آئى
🌸و شيعيانت بر سر منبرهاى نور با روى سفيد گرد منند و از آنها شفاعت كنم و فردا در بهشت همسايههاى منند
🌸و به راستى نبرد با تو نبرد با منست و سازش با تو سازش با من
🌸سر تو سر منست و آشكار تو آشكار من و راز سينه توچون راز من،
🌸فرزندانت فرزندان منند
🌸تو وعدههاى مرا عمل كنى
🌸و حق با تو است و حق بر زبان تو است و بر دلت و ميان دو ديدهات ايمان با گوشت و خونت آميخته چنانچه با گوشت و خونم آميخته
🌸و دشمن تو سر حوض بر من وارد نشود و دوست تو پنهان نگردد تا بهمراه تو سر حوض آيد.
جابرمی گويد: على «ع» برو در افتاد و سجده كرد و گفت حمد خدا را كه بمن نعمت مسلمانى داد و بمن قرآن آموخت و مرا محبوب خير البريه نمود كه خاتم پيغمبران و رسولانست از احسان و تفضل خودش بر من گويد.
پيغمبر «ص» فرمود اگر تو نبودى مؤمنان پس از من شناخته نميشدند.
متن روایت:
عن جابر بن عبد الله، قال: لما قدم علي (عليه السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله) بفتح خيبر، قال له رسول الله (صلى الله عليه وآله):
لولا أن تقول فيك طوائف من أمتي ما قالت النصارى للمسيح عيسى بن مريم، لقلت فيك اليوم قولا لا تمر بملا إلا أخذوا التراب من تحت رجليك ومن فضل طهورك يستشفون به،
ولكن حسبك أن تكون مني وأنا منك، ترثني وأرثك، وإنك مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي، وإنك تبرئ، ذمتي وتقاتل على سنتي، وإنك غدا على الحوض خليفتي، وإنك أول من يرد علي الحوض، وإنك أول من يكسى معي، وإنك أول داخل الجنة من أمتي، وإن شيعتك على منابر من نور، مبيضة وجوههم حولي، أشفع لهم، يكونون غدا في الجنة جيراني، وإن حربك حربي، وسلمك سلمي، وإن سرك سري، وعلانيتك علانيتي، وإن سريرة صدرك كسريرتي، وإن ولدك ولدي، وإنك
تنجز عداتي، وإن الحق معك، وإن الحق على لسانك وقلبك وبين عينيك، الايمان مخالط لحمك ودمك كما خالط لحمي ودمي، وإنه لن يرد علي الحوض مبغض لك، ولن يغيب عنه محب لك حتى يرد الحوض معك. قال: فخر علي (عليه السلام) ساجدا، ثم قال: الحمد لله الذي أنعم علي بالاسلام، وعلمني القرآن، وحببني إلى خير البرية خاتم النبيين وسيد المرسلين، إحسانا منه وفضلا منه علي. قال: فقال النبي (صلى الله عليه وآله): لولا أنت لم يعرف المؤمنون بعدي
منبع امالی شیخ صدوق
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰قصه #هجرت_امیرمومنان_به_مدینه و دفاع از #فواطم
✅صفحه ۱
ابو عبیده نقل می کند: پدرم و ابن ابو رافع روایت کرده اند: سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله، به علی ابن ابی طالب علیه السلام نامه ای نوشت و در آن به وی دستور داد که بدون تأخیر و انتظار نزد او بیاید.
فرستاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ابو واقد لیثی بود. هنگامی که نامه رسول خدا صلی الله علیه و آله، به او رسید، برای بیرون آمدن و هجرت آماده شد،
و به کسانی از مؤمنان مستضعفی که همراه وی بودند نیز دستورِ پیامبر را ابلاغ کرد و به آنان دستور داد که به طور مخفیانه بیرون بیایند و عجله کنند.
هنگامی که شب، درون هر درّه ای را تا ذی طوی فرا گرفت. علی علیه السلام، #فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مادرش #فاطمه بنت اسد فرزند هاشم، و #فاطمه دختر زبیر فرزند عبد المطلب را با خود همراه کرد. گفته شد که: این زن، ضُباعه بوده است. أَیْمَن بْن أُمِّ أَیْمَن غلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابو واقد، فرستاده رسول خدا نیز به دنبال آنان به راه افتادند. او شترها را تند میراند و با آنان (مسافران) با خشونت رفتار میکرد.
علی علیه السلام فرمودند: - ای ابوواقد! - با زنان، مهربان باش؛ چرا که آنان ضعیف اند. گفت: من میترسم که جویندگان به ما برسند. علی علیه السلام فرمودند: صبر کن و عجله نکن. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرمودند: ای علی! آنان نمی توانند به تو آسیبی برسانند. و خود افسار شتران را در دست گرفت و به آرامی آنان را میبرد و با خود این شعر را زمزمه میکرد:
کسی نیست جز خدا؛ پس به او گمان نیک داشته باشید و پروردگار آدمیان، آن چه را که تو را محزون ساخته است، کفایت میکند.
هنگامی به کوه ضجنان رسید، تعقیب کنندگان به او رسیدند و تعداد آنان هفت سوار کار از قریش بود که همگی نقاب بر صورت داشتند و هشتمین آنان #غلام_حارث_بن_امیه بود که جَناح نام داشت. علی علیه السلام که آن گروه را از دور مشاهده کردند، نزد ایمن و ابو واقد آمدند و به آن دو فرمود: شتران را فرود آورید و آنها را ببندید و جلو آمد و زنان را پیاده کرد. سواران نزدیک شدند.
علی علیه السلام در حالی که شمشیرش را بیرون کشیده بود به مصاف آنان رفت. آنان به طرف او هجوم آوردند و گفتند: ای - مکار - آیا گمان برده ای که تو با زنان نجات خواهی یافت، ای بی پدر، برگرد. فرمود: و اگر این کار را نکنم؟ گفتند: تو را مجبور میکنیم و یا با پر موترین قسمتهای بدنت (یعنی سرت) برخواهیم گشت و مرگ برای تو آسان تر است.
آن سوار کاران به زنان و شتران نزدیک شدند تا شتران را رم دهند. علی علیه السلام جلوی آنان را گرفت و یکی از آنان شمشیرش را بر آن حضرت فرود آورد. حضرت خود را کنار کشید و ضربه شمشیر به او اصابت نکرد و سپس بر او نیرنگی زد و شمشیرش را بر شانه اش فرود آورد. شمشیر در بدنش فرو رفت و به اسب رسید.
و علی علیه السلام مانند اسبی که روی پاهای خویش بایستد یا مانند سوار کاری بر روی اسب با شمشیرش به آنان حمله ور میشد، در حالی که این شعر را میسرود:
راه مرا که جاهد و مجاهدم باز کنید. من با خود عهد کردهام که کسی را غیر از خدای یکتا نپرستم.
آن گروه در برابر او تار و مار شدند و به او گفتند: ای فرزند ابو طالب! به ما کاری نداشته باش. فرمود: همانا من به سوی پسر عمویم رسول خدا صلی الله علیه و آله در یثرب خواهم رفت،
هر کس که میخواهد گوشتش را تکه تکه کنم یا خونش را بریزم، به دنبال من بیاید یا به من نزدیک شود.
سپس نزد همسفرانش ایمن و ابو واقد آمد و به آنان گفت: شترانتان را حرکت دهید و سپس پیروزمندانه به راه افتاد تا در ضجنان فرود آمد و در آن جا یک شبانه روز ماندند و گروهی از مؤمنان مستضعف به وی پیوستند. در میان آنانام ایمن، کنیز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نیز بود.
در آن شب با فواطم نماز گزارد: مادرش فاطمه دختر اسد، فاطمه دختر رسول الله صلی علیه و آله و سلم و فاطمه دختر زبیر. آنان در حالت ایستاده و نشسته و بر پهلوهایشان، به یاد خدا بودند و با ذکر او سپری کردند و تا طلوع بامداد در این حالت بودند و سپس نماز صبح را گزاردند و به راه افتادند.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰 قصه هجرت امیرمومنان به مدینه و دفاع از فواطم
✅صفحه ۲
این کاروان کوچک در تمام طول راه ذکر میگفتند و با خضوع و خشوع، خداوند را عبادت میکردند تا به مدینه رسیدند، در حالی که فرشته وحی قبل از رسیدن آنان در حالت آنان چنین نازل کرده بود: «الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَیَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً» [همانان که خدا را (در همه احوال) ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد میکنند و در آفرینش آسمانها و زمین میاندیشند (که) پروردگارا اینها را بیهوده نیافریده ای] تا آن جا که: «فاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لاَ أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنکُم مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی»
منظور از ذَکَر، علی علیه السلام و مراد از أُنثی، فاطمه سلام الله علیها است «بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ» [از یکدیگرید] میگوید: علی
از فاطمه سلام الله علیها است - یا گفت: فواطم - و آنان از علی علیه السلام هستند
«فَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَأُخْرِجُواْ مِن دِیَارِهِمْ وَأُوذُواْ فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُواْ وَقُتِلُواْ لأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ ثَوَابًا مِّن عِندِ اللّهِ وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ» -. آل عمران / ۱۹۱ - ۱۹۵ -
{پس کسانی که هجرت کرده و از خانههای خود رانده شده و در راه من آزار دیده و جنگیده و کشته شده اند، بدی هایشان را از آنان میزدایم و آنان را در باغهایی که از زیر (درختان) آن نهرها روان است، درمی آورم. (این) پاداشی است از جانب خدا و پاداش نیکو نزد خداست} و پیامبر این آیه را خواندند «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ» -. بقره / ۲۰۷ -
{و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت به (این) بندگان مهربان است}. و به او فرمودند: ای علی! تو در میان امت، نخستین کسی هستی که به خدا و رسولش ایمان آورد و نخستین کسی که به خاطر خدا و رسولش هجرت کرد و آخرین کسی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از رحلتش دیدار خواهد کرد - و قسم به آن که جانم در دست او است - کسی جز مؤمنی که خدا قلبش را برای ایمان آزموده است، تو را دوست ندارد و کسی جز منافق یا کافر با تو دشمنی نمی کند. -.
منبع: بحارالانوار، ج۱۹ص۶۴ به نقل از امالی طوسی: ۲۹۵ - ۳۰۱.
تر جمه از بازار کتاب:
https://www.ghbook.ir/Book/1014777019
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۱
🔸از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: من و على نورى بوديم كه در پيشانى حضرت آدم قرار داشتيم، آنگاه از صلبهاى پاك و پاكيزه به رحمهاى پاك و مطهره انتقال يافتيم تا اينكه در صلب عبد المطّلب جايگزين شديم. آن نور به دو قسم تقسيم شد، يك قسم آن در وجود عبد اللّه و قسم ديگر آن در وجود أبي طالب عليهما السّلام جاى گرفت، من از نسل عبد اللّه و على از أبي طالب به دنیا آمدیم، اين است معنى قول خداى تعالى كه ميفرمايد:
الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً.
🔸[#على_ع_خانه_زاد_خدا است]
روايت شده كه فاطمه بنت اسد بن هاشم مادر امير المؤمنين در آن شبى كه آمنه بنت وهب مادر رسول خدا صلى اللّه عليه و آله وضع حمل كرد نزد آمنه بود، آنچه را كه آمنه در آن موقع مشاهده كرد فاطمه بنت اسد نيز مشاهده نمود. همينكه صبح شد و حضرت ابو طالب از طواف كعبه برگشت فاطمه بنت اسد از آن حضرت استقبال كرد و گفت: امشب چيز تعجبآورى ديدم، أبوطالب گفت: چه ديدى؟ گفت: آمنه بنت وهب مولودى زائيد كه بين آسمان و زمين براى او نورانى گرديد تا اينكه من چشم انداختم و شاخههاى خرماى يمن را ديدم، ابو طالب گفت: تو هم سبتى را يعنى چند سالى را صبر كن كه #بهمين_زودى_نظير_او_را_خواهى_آورد، بعد از آن فاطمه بنت اسد بفاصله سى سال امير المؤمنين را متولد كرد.
روايت شده كه سبت مدت سى سال است. و نيز روايت شده كه سبت بيست و هشت سال است.
🔸روايت شده كه فاطمه بنت اسد در آن موقعى كه به أمير المؤمنين حامله بود مشغول طواف كعبه گرديد و درد زائيدن او را در موقع طواف فرا گرفت، همينكه درد زائيدنش شدت يافت داخل خانه كعبه شد، على بن أبي طالب عليهما السّلام را در ميان خانه كعبه نظير آمنه كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله را زائيد متولد نمود، غير از على كسى قبل از آن حضرت و بعد از آن بزرگوار در ميان خانه كعبه متولد نگرديد.
🔸[نقل قصه کفالت ابوطالب از پیامبر]
[باز گشت روایت به پیش از ولادت پیامبر و انتظار فاطمه بنت اسد برای تربیت فرزند وعده داده شده]
در آن روز حضرت أبو طالب را فرزندى نبود، آن حضرت يكه و تنها بود. زن أبو طالب فاطمه بنت اسد بن هاشم بن عبد مناف بود كه دختر عموى آن حضرت بشمار ميرفت، فاطمه بنت اسد از زائيدن فرزند محروم بود لذا نذر و نيازهائى ميكرد
هر وقتى كه فاطمه بنت اسد فالگير و دانشمند يهودى را از دربانان كعبه ميديد آن بىبى را خبر ميداد كه تو صاحب پسرى خواهى شد كه خودت او را نزائيدهاى، او را پرورش خواهى داد، آن بىبى را دستور ميداد كه هرگاه آن پسر بتو نصيب گرديد او را نگاهدار و حفظ كن و از خود دور منماى.
فاطمه بنت اسد از آنان درخواست ميكرد كه نام آن پسر را ببرند و اوصاف او را بگويند؟ فالگيرها در جواب ميگفتند: او نور درخشندهاى است، بشارت دهنده و ترساننده خواهد بود، در كوچكى مبارك و در بزرگى پيشگوئىكننده است، راه خدا و دين را واضح و آشكار مينمايد، خاتم پيغمبران خواهد بود، بدين با فضيلت (اسلام) مبعوث ميگردد، باطل را ريشه كن خواهد كرد، از اعمال و افعال او راستى و درستى ظاهر ميشود، تابعين او هدايت خواهند شد، خدا راه هدايت را به او نصيب ميكند، پرهيزكارى بوسيله او معلوم ميگردد.
فاطمه بنت اسد در انتظار اين فرزند بود، همينكه انتظار آن بىبى بطول انجاميد و صبر خود را از دست داد اين اشعار را انشاد كرد:
طالت التّرقّب للميعاد اذ عدمت
منّى الحوائل ولدا من عناصير
لما أتيت الى الكهان بشّرنى
عند السؤال عليهم بالمحابير
فقال يوعدنى و الدمع مبتدر
يا فاطم انتظرى خير التباشير
نورا منيرا به الابناء قد شهدت
و الكتب تنطق عن شرح المزامير
انى بذاك فقد طال الطلاع الى
وجه المبارك يزهر فى الدياجير.
🔸[در سرپرستى ابو طالب ع از رسول خدا ص]
موقعى كه عبد المطّلب از دنيا رفت حضرت ابو طالب به بهترين كفالت متكفّل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله گرديد، بآن حضرت مهربانى و ترحّم ميكرد، در نگاهدارى آن بزرگوار رنج ميكشيد، بلطف آن حضرت چنگ ميزد، او را لباس و پوشاك ميداد، نسبت بآنهائى كه در اطراف آن حضرت بودند عطف و توجهى داشت.
حضرت ابو طالب مرد محترم و معظمى بود، بر طرف كننده اندوه بود، مرد بيهودهگو و پرحرف و مردم آزارى نبود بلكه مردى نيكوكار و با عاطفه و نسبت بآنچه كه داشت بخشنده بود، نسبت بآنچه كه برايش مقدور بود جوانمردى ميكرد، هيچ ترسى آن حضرت را از سبقت در سخنرانى مانع نمىشد، در موقع خصومت ملالى دچار او نميگرديد، نسبت برسول اللّه صلى اللّه عليه و آله محبّت بخصوصى داشت.
ادامه این روایت زیبا را از پیام بعدی ببینید
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۲
🔸فاطمه بنت اسد نسبت برسول خدا صلى اللّه عليه و آله علاقه زيادى داشت، بجهت محبّت و برهانهائى كه از رسول خدا به آن بىبى وعده داده بودند عنان صبر را از دست داده بود. فاطمه بنت اسد ميگفت: بخداى آسمان قسم كه نذر من قبول و سعى من مقبول و دعاى من مستجاب گرديد، من محبّت حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله را در قلبم جاى ميدهم، بوسيله رؤيت آن حضرت از كليه اشخاصى كه نظير او هستند چشمپوشى مينمايم، چه كسى از من سزاوارتر است كه مثل حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله باو عطا شود، امر حضرت محمّد امر خلق نيست بلكه امرى است از طرف خداى بزرگ فاطمه بنت اسد پيغمبر خدا را (چون نور) چشم خود قرار داده بود، چنانچه خود آن حضرت يك لحظه از نظر فاطمه غائب ميشد تمثال او از نظر فاطمه بنت اسد غائب نمىشد، آن حضرت را مفقود نميدانست، ناراحت بود تا اينكه پيغمبر را حاضر نمايد و مشغول غذا دادن، شستشو كردن، نظيف نمودن، لباس پوشانيدن، روغن مالى كردن، خوشبو كردن و اصلاح كار آن حضرت شود، در روز مواظب شير دادن آن بزرگوار بود، همينكه شب مىشد مشغول بحاضر كردن رختخواب و (وسائل) خواب و متّكا و گهواره آن حضرت ميگرديد.
🔸صفات پسنديده رسول الله
حضرت صادق ع فرمود: در خانه ابو طالب درخت خرمائى بود كه زياد بار ميگرفت و بسيار خوش طعم و خوش خوراك بود، بدنبال طعم آن بوى خوش و معطرى نظير بوى زعفرانى كه با عسل آب شده باشد استشمام مىشد، آن درخت خرما پرپوست و كم خوار بود و هسته آن باريك بود.
رسول خدا صلى اللّه عليه و آله همه روزه با همسالهاى خود از قبيل ابو سفيان كه عموزاده آن حضرت بود و ابو سلمه و مشروح بن نويبه نزد آن درخت مىآمدند و آنچه را كه از آن خرما بوسيله وزيدن باد و منقار زدن پرندگان ريخته بود جمع ميكردند. فاطمه بنت اسد نميديد كه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله در جمع كردن خرماى نارس و رسيده به همسالهاى خود سبقت بگيرد ولى كودكان ديگر براى جمع كردن خرما بر يكديگر پيشدستى ميكردند، اما پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در بين آنان با سكون و وقار و تواضع و تبسّم حركت مىكرد، از حرص و عجله كودكان ديگر تعجب مينمود! ولى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله چنانچه بعد از رفقايش چيزى از خرما مىافتاد آن را بر ميگرفت و الا با صورت باز و انبساط و خوشروئى تمام برمىگشت.
🔸فاطمه بنت اسد از كثرت حياء، نيكوكارى، دل نازكى، سرعت اشك و دل رحمى پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله تعجب ميكرد!
گاهى مىشد كه فاطمه بنت اسد قبل از آمدن كودكان براى آن حضرت خرما جمع مىكرد-، موقعى كه آن بزرگوار مىآمد خرماها را به او تقديم مينمود ولى آن برگزيده خدا دوست داشت كه خرماها را با كودكان ديگر بخورد.
🔸فاطمه بنت اسد ميگويد: روزى همسالان و همبازيان حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله آمدند و من خوابيده بودم. چون حضرت محمّد را با آنان نديدم از آنها سراغ آن حضرت را گرفتم و گفتم: محمّد چه شد؟؟ گفتند: با عموى خود ابو طالب در عقب ما هستند، دل من اندكى آرام گرفت، بچهها آن خرماهائى را كه در زير درخت بود بطورى جمع كردند كه در زير آن درخت چيزى ديده نمىشد.
آنگاه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بطرف آن درخت رفت و در زير آن توقف كرد، آن درخت خرما خيلى بلند بود. پيغمبر خدا بدست خود اشاره كرد، آن درخت خوشههاى خود را بقدرى پائين آورد كه نزديك شد ميوه آن بزمين برسد، پس رسول خدا آنچه كه ميخواست از آن خرما بر گرفت و دست خود را از آن درخت برداشت و اشاره كرد تا آن درخت بجاى خود برگشت، آن حضرت گمان ميكرد كه من خوابم ولى من خوابيده و بيدار بودم.
چون اين معجزه را از آن حضرت ديدم ترس بر من غلبه كرد، نتوانستم خوددارى نمايم پس نزد ابو طالب آمدم و در مكان خلوتى باو گفتم: من از حضرت محمّد چنين و چنان ديدم؟! ابو طالب گفت: آرام باش و اين گفتگو را جاى ديگر مكن كه شايد خوابهاى دروغى بوده است.
گفتم:
نه بخدا قسم بلكه بطور يقين در حال بيدارى بود نه در حال خواب، بچشم بيدارى ديدم نه در چشم خواب، من بخدا اميدوارم كه اين گمان مرا نسبت به محمّد صلى اللّه عليه و آله ثابت نمايد و آنطور باشد كه بوسيله پرورش آن حضرت بمن بشارت داده شده و من به جهت كفالت و عهدهدارى نفقه آن بزرگوار رستگار گردم.
🔸بعد از آن فاطمه بنت اسد در شب و روز از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله جدا نمىشد، از آن حضرت غفلت و از خدمتش كوتاهى نمىكرد، در جستجوى غذا و آب پيغمبر بود، پس رسول اللّه آن بىبى را مادر ميگفت.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۳
🔸پیامبر اکرم به فاطمه بنت اسد دستور داد برای خداوند متعال قربانی انجام دهد
بعد از آن فاطمه بنت اسد قربانى را آماده كرد و گفت: من اين فرمان را از حبيب خود محمّد صلى اللّه عليه و آله قبول كردم و اين قربانى را محض خدا براى خدا ذخيره مينمايم.
🔸فاطمه بنت اسد آن شب را صبح نكرد مگر اينكه حسنى بر حسن و جمالى بر جمال او افزوده گرديد و عقيل را متولد نمود، بعد از عقيل حامله شد و طالب را زائيد، بعد از طالب حامله شد و جعفر را متولد كرد، هر روز نور صورت آن بىبى بجهت اينكه به پاك و پاكيزهترين و نيكوكارترين آنان يعنى على حامله شده بود رو بزيادى ميرفت. آنگاه فاطمه بنت اسد على را زائيد و در موقع ولادت امير المؤمنين بعضى از مشكلات دچار آن بىبى شد.
🔸آنگاه فاطمه بنت اسد فرزند خود على را در منزل پدرش ابو طالب آورد تا اينكه پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله كام او را برداشت، او را در كنار خود نهاد، قبل از اينكه كسى على را قنداق كند پيغمبر خدا او را در كنار خود قنداق كرد. بعد از حضرت على ام هانى كه نام او فاخته بود و مباركه و پاكيزه و خواهر فرزندان پاكيزه پدر خود ابو طالب بود بفاطمه بنت اسد نصيب گرديد.
🔸ولادت اولين وصى پيغمبر عظيم الشأن اسلام
فاطمه بنت اسد در دهم ماه ذى حجه بعلى بن أبي طالب حامله شد
و در روز پانزدهم ماه رمضان او را متولد كرد [این نقل برخلاف تاریخ مشهور ولادت آن حضرت در ۱۳ رجب است]
🔸فاطمه بنت اسد پنج روز بعد از حامله شدن به على نشسته بود درحالىكه صورتش را نور و جمال فرا گرفته بود، صورت آن بىبى نورانيت مخصوصى داشت، پيشانى فاطمه بنت اسد در بين عدهاى از زنان قبيله قريش كه نام همه فاطمه بود ميدرخشيد
🔸تربيت رسول خدا ص امير المؤمنين ع را از كودكى]
راوى گويد: علي 7 در موقعى متولد شد كه سى سال از عمر شريف رسول خدا صلى اللّه عليه و آله گذشته بود، پيغمبر خدا على را زياد دوست ميداشت بطورى كه بفاطمه بنت اسد ميفرمود: اى مادر گهواره على 7 را نزد رختخواب من قرار بده، پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله شخصا متصدى پرورش و تربيت على مىشد، در موقع شيرخوارگى على شير را در حلق آن حضرت ميريخت، در موقع خواب على گهواره جنبان على بود، در وقت بيدارى با على هم سخن ميشد و آن بزرگوار را گاهى بسينه و گاهى بدوش خود حمل و نقل ميفرمود.
🔸رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله ميفرمود: اين على برادر، دوست، معين، وصى، ذخيره، مورد اعتماد، داماد، شوهر دخترم و امين بر وصيّت من است.
پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله على را گردش بكوههاى مكه، شكاف كوهها، رودبارها و جادهها مىبرد.
🔸همينكه حضرت محمّد بن عبد اللّه صلى اللّه عليه و آله خديجه دختر خويلد را تزويج كرد و آن بىبى از محبت رسول خدا صلى اللّه عليه و آله بعلى آگاه شد از على 7 ديدن ميكرد، با بهترين لباس و جواهر آن حضرت را زينت ميداد، كنيزان خود را با على ميفرستاد، كنيزها ميگفتند اين على برادر محمّد و محبوبترين مردم در نزد او و نور چشمى خديجه و آن كسى است كه آرامش و اطمينان بر او نازل شده است.
[قصه کفالت پیامبر از امیر مومنان (صلوات الله علیهما و آلهما)]
🔸هديه و احسان خديجه متصلا در خانه ابو طالب روان بود تا آن موقعى كه قحطى شديد و خشكهسالى دچار قريش شد، چون حضرت ابو طالب مردى بخشنده و سرشناس بود لذا تهى دست گرديد و نانخوار او زياد شد، سال قحط آن حضرت را نيازمند كرد. پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله عموى خود عباس را كه در آن وقت در ميان بنى هاشم كار و بارش خوب بود صدا زد، فرمود: اى عمو! برادر تو ابو طالب نانخوار زيادى دارد، نيازمند گرديده و تو ميبينى كه اين قحطسالى دچار مردم شده، ارحام هم سزاوارترند كه بآنان كمك شود، بايد نانخوار آنان را برد و نان داد، پس تو با ما بيا تا برويم و بعضى از عائله او را بياوريم بلكه نيازمندى او را تخفيف داده باشيم.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰داستان ولادت امیرالمومنین از کفالت ابوطالب و فاطمه بنت اسد از پیامبر تا کفالت پیامبر از امیر المومنین (صلوات الله علیهم اجمعین) از کتاب اثبات الوصیة مسعودی
✅صفحه ۴
🔸عباس در جواب رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله گفت: اى برادرزاده پيشبينى بسيار خوبى كردى، براى من هم صواب دارد، بخدا قسم كه مرا براى بخشش و رسيدگى بقوم و خويش بيدار و هشيار كردى. آنگاه با يكديگر نزد ابو طالب آمدند، بطرز نيكوئى با او صحبت كردند و گفتند: حقا كه تو سوابق پسنديده و منقبتهائى دارى كه قابل انكار نيستند.
تو اصل و ريشه پدران بزرگوار هستى، جوانمردى و بخشش براى تو جمع و مطيع شده، ما نميتوانيم بصفات تو نائل شويم، در اين سال قحط و خشكهسالى نانخوار تو زياد است، ما ناچاريم كه بعضى از نانخواران ترا سبك نمائيم تا اين سختى از مردم برطرف گردد، حضرت ابو طالب گفت: (من حرفى ندارم) ولى عقيل و طالب را براى من بگذاريد و اختيار باقى اطفال كوچك با شما باشد، آنگاه رسول خدا صلى اللّه عليه و آله على را و عباس جعفر را برگرفتند.
رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله از آن وقت ببعد عهدهدار على گرديد و خود آن حضرت شخصا متصدى غذا و تعليم امير المؤمنين بود، على 7 دو سال قبل از آنكه نبوّت پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله ظاهر شود با رسول خدا نماز ميخواند. [....]
منبع عربی: https://b2n.ir/h79817
منبع ترجمه کتاب اثبات الوصیه توسط محمد جواد نجفی https://b2n.ir/r55494
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰حمایت ابوطالب و فاطمه بنت اسد (علیهما السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله)
🔸بعد از اینکه پیامبر در سن کودکی پدر و مادر را از دست داد مدتی نگذشت که جد مکرم ایشان حضرت عبد المطلب (علیه السلام) نیز در بستر بیماری افتاد و در آن حال اینگونه به ابوطالب درباره پیامبر وصیت کرد:
«اى عبد مناف (ابوطالب!) نگاهدارى و حفاظت شخصى را که مانند پدرش یکتاپرست است، بر دوش تو مىگذارم» و ابوطالب در پاسخ گفت: «پدرجان! محمد(ص) هیچ احتیاجى به سفارش ندارد؛ زیرا، او فرزند من است و فرزند برادرم.» (ابوطالب با عبدالله پدر پیامبر(ص) از یک مادر بودند).
🔸وقتى که عبدالمطلب درگذشت، ابوطالب پیامبر(ص) را پیش خود برد، و با این که ثروتى نداشت و نادار بود، امّا بهترین سرپرست براى آن حضرت بود؛ على(ع) مىفرماید: «پدرم در عین نادارى، سرورى کرد و پیش از او هیچ فقیرى سرورى نیافت».
🔸ابوطالب نسبت به پیامبر(ص) چنان دوستى و محبت شدیدى ابراز مىداشت که هیچ یک از فرزندان خود را تا آن اندازه دوست نمىداشت، در کنار پیامبر(ص) مىخوابید و هرگاه بیرون مىرفت، او را نیز همراه خود مىبرد و چنان دلبستگى شدیدى به پیامبر(ص) داشت که، نسبت به هیچکس چنان نبود و خوراک خوب را مخصوص آن حضرت قرار مىداد.
🔸«ابن عباس» و سایر صحابه مىگویند: «حضرت ابوطالب رسول خدا را بسیار دوست مىداشت؛ به طورى که او را از فرزندانش بیشتر دوست داشته، و بر آنان مقدم مىنمود! بنابر این هرگز از وى دورتر نمىخوابید و خود هر جا مىرفت او را نیز با خود مىبرد.»
🔸علامه مجلسى(ره) نقل مىکند: «هرگاه رسول خدا در رختخوابش مىخوابید، حضرت ابوطالب پس از آن که همه مىخوابیدند، به آرامى او را بیدار مىکرد، و رختخواب على را با وى جابجا مىنمود، و فرزند خود و برادرانش را جهت حفاظت وى مأمور مىساخت.»
🔸یعقوبى مىنویسد: از رسول خدا(ص) روایت شده است که پس از وفات «فاطمه بنت اسد»، همسر ابوطالب، که زنى مسلمان و بزرگوار بود، فرمود: «الیوم ماتت اُمّى؛ امروز، مادرم وفات کرد»، و او را در پیراهن خویش کفن کرد و در قبرش فرود آمد و در لحد او خوابید و چون از ایشان پرسیدند: چرا براى فاطمه بنت اسد چنین بىتاب شدهاى؟ فرمود: «او به راستى مادرم بود؛ زیرا، کودکان خود را گرسنه مىگذاشت و مرا سیر مىکرد. آنان را گردآلود مىگذاشت و مرا تمیز و آراسته مىنمود، و راستى که مادرم بود».
🔸حضرت ابوطالب رسول خدا را از سن هشت سالگى به خانه خویش منتقل ساخت، و تا سن پنجاه سالگى رسول خدا(ص)، لحظهاى از یارى و حمایت او دست برنداشت و او را بر خود و فرزندانش مقدم مىداشت!! و خطرهاى احتمالى را که متوجه رسول خدا مىگردید، خود و فرزندانش با جان و دل مىخریدند، و آن چنان فداکارى و ایثار مىنمودند که ملائکه و جبرئیل بر آنها مباهات مىکردند!!
🔸در تاریخ آمده است که کفار قریش بارها به حضرت ابوطالب مراجعه نموده و از او خواستند که جلوى تبلیغات پیامبر اسلام(ص) را که به نظر آنان اهانت به آیین و مقدّسات بت پرستى بود، بگیرد. پس از چندین بار تذکر، سرانجام با اخطار و هشدار شدیدتر پیش آمدند؛ به گونهاى که جان رسول خدا(ص) و حضرت ابوطالب مورد تهدید جدى قرار مىگرفت؛ در چنین موقعیتى ابوطالب با تمام قوا از رسول خدا حمایت مىکرد و مىگفت: «اذهب یا بن اخى؛ فقل ما احببت فوالله لا اُ سلمک لشىء ابدا؛ تو نگران نباش و به دنبال مأموریت الهىات انجام وظیفه کن؛ به خدا سوگند! به هر قیمتى (و لو جان من در خطر باشد) دست از حمایت تو برنمىدارم!!»
منبع
مقاله ابوطالب شخصیت مظلوم تاریخ مجله پاسدار اسلام
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰نامگذاری امیرالمومنین به حیدر توسط مادر
🔸امیرالمومنین در هنگام نبرد با مرحب و فتح خیبر رجزی خواندند که از آن فهمیده می شود مادر بزرگوار آن حضرت ایشان را حیدر نامیده است:
أنا الذي سمّتني أمّي حيدرة
اینجا بود که علی ضربه ای به فرق مرحب زد و این ضربه کلاه خود را شکافت و سر را دونیم کرد.
ابو الفرج در مقاتل الطالبیین نقل می کند وقتی امیر المومنین به دنیا آمد نخست مادر ایشان او را حیدر نامید اما ابوطالب نام او را تغییر داد و نام ایشان را علی (علیه السلام) قرار داد.
منبع: شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار عليهم السلام ؛ ج1 ؛ ص149
🔸متن عربی :
أنا الذي سمّتني أمّي حيدرة أكيلكم بالسيف كيل السندرة
كليث غابات شديد القصرة
و اختلفا بينهما ضربتين، بدره علي عليه السّلام فضربه على أمّ رأسه فقدّ المغفرة و البيضة، و شقّ رأسه حتى وصل السيف الى أضراسه ... و افتتح خيبر عنوة.
قال ابو الفرج الاصفهاني في مقاتل الطالبيين ص 14: ان فاطمة بنت اسد (أمه ره) لما ولدته سمّته حيدرة فغيّر أبو طالب اسمه و سمّاه عليا.
[ضبط الغريب]
كيل السندرة: ضرب من الكيل غراف جزاف. كذا قال الخليل.
و القصرة: أصل العنق.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰امیر مؤمنان فرمود: «ما از شادی شما شاد و از اندوه شما غمگین و از بیماری شما بیمار می شویم و برای شما دعا می کنیم.»
متن روایت: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ الْكَرِيمِ بْنُ عَمْرٍو عَنْ أَبِي الرَّبِيعِ الشَّامِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع بَلَغَنِي عَنْ عَمْرِو بْنِ إِسْحَاقَ حَدِيثٌ فَقَالَ أَعْرِضْهُ قَالَ دَخَلَ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فَرَأَى صُفْرَةً فِي وَجْهِهِ قَالَ مَا هَذِهِ الصُّفْرَةُ فَذَكَرَ وَجَعاً بِهِ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع إِنَّا لَنَفْرَحُ لِفَرَحِكُمْ وَ نَحْزَنُ لِحُزْنِكُمْ وَ نَمْرَضُ لِمَرَضِكُمْ وَ نَدْعُو لَكُمْ فَتَدْعُونَ فَنُؤَمِّنُ قَالَ عَمْرٌو قَدْ عَرَفْتُ مَا قُلْتَ وَ لَكِنْ كَيْفَ نَدْعُو فَتُؤَمِّنُ فَقَالَ إِنَّا سَوَاءٌ عَلَيْنَا الْبَادِي وَ الْحَاضِرُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع صَدَقَ عَمْرٌو.
ترجمه: ابو ربیع شامی نقل می کند: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم حدیثی از عمرو ابن اسحاق شنیدم فرمود آن را عرضه کن! عرض کردم نقل شده است: عمرو ابن اسحاق خدمت امیرمومنان وارد شد و حضرت چهره زرد او را دید فرمود این زردی از چیست؟ او بیماری خود را بیان کرد. حضرت امیرمومنان فرمود: ما از شادی شما شاد و از اندوه شما غمگین و از بیماری شما بیمار می شویم و برای شما دعا می کنیم و هنگامی که شما دعا می کنید ما آمین می گوییم. عمرو گفت: آنچه فرمودید را فهمیدم اما چگونه با دعای ما آمین می گویید؟ فرمود: برای ما حاضر و غایب یکی است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: حدیث عمرو صحیح است.
منبع: بصائر الدرجات ج1 ص260.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰وحدت نور امیرالمومنین و پیامبر (علیهما السلام)
از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله روايت شده كه فرمود: من و على نورى بوديم كه در پيشانى حضرت آدم قرار داشتيم، آنگاه از صلبهاى پاك و پاكيزه به رحمهاى پاك و مطهره انتقال يافتيم تا اينكه در صلب عبد المطّلب جايگزين شديم. آن نور به دو قسم تقسيم شد، يك قسم آن در وجود عبد اللّه و قسم ديگر آن در وجود أبي طالب عليهما السّلام جاى گرفت، من از عبد اللّه و على از أبي طالب به وجود آمدیم، اين است معنى قول خداى تعالى كه ميفرمايد:
الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ كانَ رَبُّكَ قَدِيراً.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰ثواب گفتن، نوشتن، شنیدن و مطالعه فضائل امیرالمومنین علیه السلام
رسول خدا (ص) مىفرمايند:
«خداوند متعال براى برادرم- علىابن ابىطالب- فضايلى قرار داده كه شمارش نمىشود،
پس:
۱. هر كس فضيلتى از فضايل او را بيان نمايد- در حالى كه به حقيقت آن اقرار داشته باشد- خداوند همه گناهانش- از اوّل تا آخر را- مىآمرزد؛
۲. و هر كسى فضيلتى از فضايل او را بنويسد، تا هنگامى كه آن نوشته موجود باشد، ملائكه برايش استغفار مىنمايند؛
۳. و هر كس به فضيلتى از فضايل او گوش فرا دهد، خداوند گناهانى را كه به وسيله شنيدن مرتكب شده، مىآمرزد؛
۴. و هر كس به نوشتهاى از فضايل على نگاه كند، خداوند متعال گناهانى را به وسيله نگاه مرتكب شده، مىآمرزد».
سپس فرمودند:
«نگريستن به امیرمومنان علىبن ابىطالب عبادت است، و ذكر او عبادت است و خداوند ايمان هيچ بندهاى از بندگانش را نمىپذيرد مگر همراه با ولايت او و برائت و بيزارى جستن از دشمنان او».
وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَضَائِلَ لَا تُحْصَى كَثْرَةً
۱. فَمَنْ ذَكَرَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ
۲.وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ
۳. وَ مَنِ اسْتَمَعَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ
۴. وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ
ثُمَّ قَالَ النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عِبَادَةٌ وَ ذِكْرُهُ عِبَادَةٌ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ إِيمَانَ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰گزارش نقش زینب کبری در تشجیع مردم برای خونخواهی سیدالشهدا علیه السلام در کتاب اخبار الزینبات
#کتاب_مهم_اخبار_الزینبات
ابوالحسین یحیی عبیدلی از سادات شریف که با چهار واسطه به امام سجاد علیه السلام می رسد کتابی به نام اخبار الزینبات نوشته است که به مرور به فراموشی سپرده شده است و چه بسا برخی عبارات آن در کتب دیگر اصحاب یافت نشود.
مرحوم آیتالله شهابالدین مرعشی نجفی در مقدمه این کتاب آورده است:
«هو العلامة الجليل ، الشريف الطاهر ، المُحَدّث المُفَسّر ، النَسّابة ، الثِقَة الأمين ، أبو الحسين : يحيى العُبيدلي المَدَني ، العقيقي الأعرجي ، بن الحسن بن جعفر الحُجّة بن عبيد الله الأعرج ، ابن الحسين الأصغر ، ابن الإمام السجاد زين العابدين علي بن الحسين عليهالسلام.»
همچنین ایشان می فرماید: علمای شیعه از جمله شیخ مفید، شیخ طوسی، شیخ صدوق و دیگران از او روایت نقل کرده اند.
🔸به هر حال یکی از نقل های این کتاب درباره تشجیع مردم به خونخواهی امام حسین علیه السلام توسط زینب کبری سلام الله علیها است.
همچنین در این نقل آورده است:
زینب کبری سلام الله علیها در بین مردم درباره خونخواهی امام حسین علیه السلام سخنرانی کرد و وقتی خبر این حرکات حضرت به یزید رسید او به والی مدینه دستور داد زینب کبری را به بیرون رفتن از مدینه وادار کند.
طبق کتاب اخبار الزینبات البته این به خروج زینب کبری به مصر منتهی شده است.
اما اگرچه مقصد زینب کبری به مصر یا به شام محل تامل تاریخی است اما اصل این گزارش، قابل توجه است.
او نقل می کند:
حدّثنا زهران بن مالك ، قال سمعتُ عبد الله بن عبد الرحمن العتبي يقول : حدّثني موسى بن سلمة ، عن الفضل بن سهل ، عن علي بن موسى ، قال :أخبرني قاسم بن عبد الرزاق ، وعلي بن أحمد الباهلي ، قالا : أخبرنا مُصعَب بن عبد الله قال :
كانت زينب بنت علي ـ وهي بالمدينة ـ تُؤلّبُ الناس على القيام بأخذ ثار الحسين.
فلمّا قام عبد الله بن الزبير بمكّة ، وحَمَل الناس على الأخذ بثار الحسين ، وخلع يزيد ، بَلَغ ذلك أهل المدينة ، فخطبت فيهم زينب ، وصارت تؤلّبهم على القيام للأخذ بالثار ، فبَلَغَ ذلك عمرو بن سعيد ، فكتب إلى يزيد يُعلِمُه بالخبر.
فكتب [ يزيد ] إليه : « أن فَرّق بينها وبينهم » فأمر أن يُنادى عليها بالخروج من المدينة والإقامة حيث تشاء.
فقالت : « قد علم الله ما صار إلينا ، قُتِل خَيرُنا ، وانسَقنا كما تُساق الأنعام ، وحُمِلنا على الأقتاب ، فوالله لا خرجنا وإن أُهريقَت دماؤنا ».
فقالت لها زينب بنت عقيل : « يا ابنة عمّاه! قد صدقنا الله وعده وأورثنا الأرض نتبوّأُ منها حيث نشاء.
فطيبي نفساً وقَرّي عيناً ، وسيجزي الله الظالمين.
أتُريدين بعد هذا هوانا؟!
إرحَلي إلى بلد آمِن »
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
اسم مبارک امام حسین در تورات و انجیل و کنیه ایشان
در مناقب ابن شهر آشوب آمده است:
امام حسین علیه السّلام در سال جنگ خندق، روز پنجشنبه یا سه شنبه پنجم ماه شعبان، سنه چهارم هجری، ده ماه و بیست روز بعد از ولادت امام حسن در مدینه طیبه متولد شد. نام آن بزرگوار (به عربی) حسین، در تورات شبیر و در انجیل طاب است. کنیه آن حضرت ابو عبداللَّه و ابو علی است. لقبهای آن بزرگوار شهید سعید، سبط ثانی و امام ثالث است. »
وُلِدَ الْحُسَیْنُ علیه السلام عَامَ الْخَنْدَقِ بِالْمَدِینَةِ یَوْمَ الْخَمِیسِ أَوْ یَوْمَ الثَّلَاثَاءِ لِخَمْسٍ خَلَوْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَةَ أَرْبَعٍ مِنَ الْهِجْرَةِ بَعْدَ أَخِیهِ بِعَشَرَةِ أَشْهُرٍ وَ عِشْرِینَ یَوْماً وَ اسْمُهُ الْحُسَیْنُ وَ فِی التَّوْرَاةِ شَبِیرٌ وَ فِی الْإِنْجِیلِ طاب وَ کُنْیَتُهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَ الْخَاصُّ أَبُو عَلِیٍّ وَ أَلْقَابُهُ الشَّهِیدُ السَّعِیدُ وَ السِّبْطُ الثَّانِی وَ الْإِمَامُ الثَّالِث
بحار الانوار ج۴۳ ص۲۳۷
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🟢نام گزاری امام حسین علیه السلام توسط خداوند متعال به نام فرزند هارون
"علل الشرائع و امالی صدوق: به نقل از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام روایت میکند که فرمود: «وقتی فاطمه اطهر حضرت امام حسن علیه السّلام را به دنیا آورد، به حضرت امیر گفت: «نامی برای این نوزاد انتخاب کن. » امیرالمؤمنین فرمود که من در نامگذاری وی بر پیغمبر خدا سبقت نخواهم گرفت. هنگامی که پیامبر اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، آن مولود مسعود را در حالی به حضور آن حضرت آوردند که پارچه زردی دور آن حضرت پیچیده بودند. پیامبر خدا فرمود: «مگر نگفتم پارچه زرد دور او نپیچید؟ » آنگاه آن بزرگوار پارچه را باز کرده و به دور انداخت و پارچه سفیدی را دور او پیچید. سپس به حضرت امیر فرمود: «آیا برای این کودک نامی برگزیده اید؟ » گفت: «در نامگذاری وی بر تو سبقت نخواهم گرفت. » رسول اعظم فرمود: «من هم در این باره بر خدای خود سبقت نمی گیرم. »
خدای علیم به جبرئیل وحی کرد: «برای حضرت محمّد نوزادی متولد شده. به زمین هبوط کن و پس از اینکه سلام مرا بر آن حضرت رساندی و تبریک گفتی، به وی بگو چون علی بن ابی طالب از برای تو نظیر هارون است برای موسی، لذا نام پسر هارون را برای این پسر برگزین. » جبرئیل پس از نزول به زمین و تهنیت به رسول خدا به آن حضرت گفت: «خدای سبحان تو را مأمور کرده که این کودک را همنام پسر هارون قرار دهی. » پیغمبر خدا فرمود: «نام پسر هارون چه بود؟ » گفت شبر. فرمود: «زبان من عربی است. » گفت: «پس نام او را حسن بگذار. »
هنگامی که حسین متولد شد، خدای رئوف به جبرئیل وحی کرد: «پسری برای حضرت محمّد متولد شده است. به زمین هبوط کن و پس از اینکه به آن حضرت تهنیت گفتی، بگو چون علی بن ابی طالب علیه السّلام برای تو نظیر هارون است برای موسی، لذا نام پسر هارون را برای این پس برگزین. » جبرئیل پس از هبوط به زمین و تبریک گفتن به رسول خدا، به آن حضرت گفت: «علی برای تو نظیر موسی است برای هارون. پس این نوزاد را با پسر هارون همنام کن. » رسول اعظم فرمود: «نام او چه بود؟ » گفت شبیر. فرمود: «زبان من عربی است. » گفت: «پس نام وی را حسین بگذار. »
بحار الانوار ج۴۳
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰در دعای روز سوم شعبان در وصف سید الشهدا آمده است: «وَعاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِه» یعنی :«فطرس به گهواره حسین پناه برد.»
این روایت از این جهت که متضمن یکی از کرامات سید الشهدا در حین ولادت است بسیار مورد توجه قرار گرفته است.
در این روایت فطرس بعد از پناه بردن به گهواره امام حسین (علیه السلام) و مالیدن بال خود به گهواره حضرت شفا می گیرد و سپس وعده می دهد که سلام زائران امام حسین را به او برساند.
اما مشکلی که در نقل این روایت وجود دارد این است که این روایت موهم این معنا است که فطرس فرشته ای بوده که از او گناهی سرزده است و این با آیات قرآن درباره عصمت فرشتگان سازگار نیست.
در این میان بر اساس معارف قرآن شریف آنچه مسلم است فرشته گناه نمی کند و شاید فطرس فرشته نبوده است یا اینکه این قسمت از روایت اشتباه نقل شده باشد هرچه باشد طبعا این بخش از روایت موجب نفی تمام روایت نخواهد شد در نتیجه این نکته را مسکوت می گذاریم و علم آن را به اهل آن واگذار می کنیم.
در ادامه اشاره ای به روایات فطرس و توضیح آیت الله سعادت پرور می شود.
ادامه در پیام بعد👇🏻👇🏻👇🏻
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایت کامل الزیارات درباره فطرس
▫️ترجمه ذهنی تهرانی از روایت کامل الزیارات:
امام صادق عليه السّلام فرمودند:
هنگامى كه حسين بن على عليهما السّلام متولّد شدند حق تعالى به جبرئيل امر فرمود كه در ضمن هزار فرشته ديگر به زمين فرود آيد و از طرف خدا و خودش به رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم تهنيت بگويد.
حضرت فرمودند: محل فرود آمدن جبرئيل جزيرهاى بود در ميان دريائى و در آن جزيره فرشتهاى مىزيست بنام فطرس كه از جمله عرش محسوب مىشد و حق تعالى او را بر انجام كارى مبعوث نمود و چون وى در بجا آوردن آن سستى نمود بالش شكسته شد و او در آن جزيره افتاد و مدت ششصد سال خداوند را عبادت مىكرد تا حضرت حسين بن على عليهما السّلام متولد شدند به هر صورت فطرس به جبرئيل عرضه داشت: اراده كجا دارى؟
جبرئيل فرمود: خداوند متعال بر حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نعمتى عنايت فرموده و من را براى گفتن تهنيت از جانب خودش و خودم به نزد آن جناب فرستاده اكنون محضر مبارك آن حضرت مىروم.
فطرس عرضه داشت: اى جبرئيل من را با خودت ببر شايد حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم براى من دعاء فرمايد.
حضرت فرمودند: جبرئيل فطرس را با خود برد و هنگامى كه به مكان رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم رسيد فطرس را بيرون گذارد و خودش محضر مبارك آن جناب مشرّف گرديد و از ناحيه خدا و خود به حضرتش تهنيت گفت و سپس حال فطرس را گزارش داد.
حضرت رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمودند:
اى جبرئيل او را داخل كن. جبرئيل او را داخل نمود و وى حال خود را براى آن جناب بازگو نمود.
پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم برايش دعاء نموده و فرمودند: بال شكسته خودت را به اين مولود بكش و به جاى خودت برگردد.
حضرت فرمودند: فطرس بال شكستهاش را به حضرت امام حسين عليه السّلام كشيد و سالم شد و به هوا پرواز كرد و گفت: اى رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم: اين حتمى است كه امّت شما عنقريب اين مولود را خواهند كشت و در مقابل حقّى كه اين مولود بر من دارد ملتزم هستم هر زائرى كه او را زيارت كند، زيارتش را به آن حضرت رسانده و هر سلامكنندهاى كه به حضرتش سلام كند، سلامش را به محضرش ابلاغ نموده و هر كسى كه به جنابش تهنيت گويد آن را به حضورش عرضه نمايم اين بگفت و به آسمان پرواز كرد.
▫️متن عربی کامل الزیارات:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْقُرَشِيُّ الرَّزَّازُ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي خَالِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ سَعْدَانَ الْحَنَّاطُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ شُعَيْبٍ الْمِيثَمِيِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِنَّ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ ع لَمَّا وُلِدَ أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَبْرَئِيلَ ع أَنْ يَهْبِطَ فِي أَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَيُهَنِّئَ رَسُولَ اللَّهِ ص مِنَ اللَّهِ وَ مِنْ جَبْرَئِيلَ ع قَالَ وَ كَانَ مَهْبِطُ جَبْرَئِيلَ ع عَلَى جَزِيرَةٍ فِي الْبَحْرِ فِيهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ فُطْرُسُ كَانَ مِنَ الْحَمَلَةِ فَبُعِثَ فِي شَيْءٍ فَأَبْطَأَ فِيهِ فَكُسِرَ جَنَاحُهُ وَ أُلْقِيَ فِي تِلْكَ الْجَزِيرَةِ يَعْبُدُ اللَّهَ فِيهَا سِتَّمِائَةِ عَامٍ حَتَّى وُلِدَ الْحُسَيْنُ ع فَقَالَ الْمَلَكُ لِجَبْرَئِيلَ ع أَيْنَ تُرِيدُ- قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَنْعَمَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص بِنِعْمَةٍ فَبُعِثْتُ أُهَنِّئُهُ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّي فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ احْمِلْنِي مَعَكَ لَعَلَّ مُحَمَّداً ص يَدْعُو اللَّهَ لِي قَالَ فَحَمَلَهُ فَلَمَّا دَخَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى النَّبِيِّ ص وَ هَنَّأَهُ مِنَ اللَّهِ وَ هَنَّأَهُ مِنْهُ وَ أَخْبَرَهُ بِحَالِ فُطْرُسَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ أَدْخِلْهُ فَلَمَّا أَدْخَلَهُ أَخْبَرَ فُطْرُسُ النَّبِيَّ ص بِحَالِهِ فَدَعَا لَهُ النَّبِيُّ ص وَ قَالَ لَهُ تَمَسَّحْ بِهَذَا الْمَوْلُودِ وَ عُدْ إِلَى مَكَانِكَ قَالَ فَتَمَسَّحَ فُطْرُسُ بِالْحُسَيْنِ ع وَ ارْتَفَعَ وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ ص أَمَا إِنَّ أُمَّتَكَ سَتَقْتُلُهُ- وَ لَهُ عَلَيَّ مُكَافَاةُ أَنْ لَا يَزُورَهُ زَائِرٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَنْهُ وَ لَا يُسَلِّمَ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلَّا بَلَّغْتُهُ سَلَامَهُ وَ لَا يُصَلِّيَ عَلَيْهِ مُصَلٍّ إِلَّا بَلَّغْتُهُ عَلَيْهِ صَلَاتَهُ قَالَ ثُمَّ ارْتَفَعَ.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰اضافه نقل روایت اثبات الوصیه و بشارة المصطفی درباره فطرس
🔸 اضافه نقل اثبات الوصیه :
«پيغمبر خدا صلى اللّه عليه و آله بفطرس توجهى كرد و او را دستور داد كه پروبال خود را ببدن امام حسين عليه السّلام بسايد! همينكه فطرس پروبال خود را به بدن امام حسين سائيد خداى رؤف او را بحالت اوّليه خود برگردانيد. وقتى كه فطرس حركت كرد رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به او فرمود: خدا شفاعت مرا درباره تو قبول كرد، تو دائما بزمين كربلا موكل باش و تا روز قيامت هر كسى كه بزيارت قبر حسين عليه السّلام مىآيد بمن خبر بده. راوى گويد: آن ملك است كه بآزادشده حسين عليه السّلام ناميده شده است.»
🔸اضافه نقل بشارة المصطفی:
«فطرس ملک موکل و گماشته به قبر امام حسین علیه السلام) است پس هر که بر حسین علیه السلام ترحم کند یا ولایت پدرش امیرالمومنین را بپذیرد یا با شمشیر و زبان او را یاری کند این فرشته به نزد قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می رود و عرضه می دارد ای نفس زکیه و پاک! فلانی در فلان سرزمین ولایت حسین و پدرش علیهماالسلام را دارد و او را با زبان و قلب و شمشیر یاری می کند پس فرشته ای که موکل و گماشته بر صلوات بر پیامبر است به فطرس می گوید: از طرف پیامبر به او این پیام را بده که اگر در این حال از دنیا بروی در بهشت رفیق و همراه پیامبر خواهی بود.»
در اثبات الهداة آمده است که این روایت را اکثر محدثین در کتب خویش آورده اند.
🔸متن عربی اثبات الوصیة:
در اثبات الوصیه این روایت با این اضافه نقل شده است:
«فمسح فطرس جناحه على الحسين عليه السّلام فردّه الله الى حالته الاولى. فلما نهض قال له النبيّ صلّى اللّه عليه و آله: فان اللّه قد شفعني فيك، فالزم أرض كربلاء، فأخبرني بكلّ من يأتي الحسين زائرا الى يوم القيامة. قال: فذلك الملك يسمّى عتيق الحسين عليه السّلام.»
(اثبات الوصیه ص164)
متن بشارة المصطفی:
در بشارة المصطفی اضافه نقل به این صورت آمده است:
«فَذَلِكَ الْمَلَكُ مُوَكَّلٌ بِقَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَإِذَا تَرَحَّمَ عَبْدٌ عَلَى الْحُسَيْنِ أَوْ تَوَلَّى أَبَاهُ أَوْ نَصَرَهُ بِسَيْفٍ وَ لِسَانِهِ انْطَلَقَ ذَلِكَ الْمَلَكُ إِلَى قَبْرِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَيَقُولُ أَيُّهَا النَّفْسُ الزَّكِيَّةُ فُلَانُ بْنُ فُلَانٍ بِبِلَادِ كَذَا وَ كَذَا يَتَوَلَّى الْحُسَيْنَ وَ يَتَوَلَّى أَبَاهُ وَ نَصَرَهُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ سَيْفِهِ قَالَ فَيُجِيبُهُ مَلَكٌ مُوَكَّلٌ بِالصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ أَنْ بَلِّغْهُ عَنْ مُحَمَّدٍ السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنْ مِتَّ عَلَى هَذَا فَأَنْتَ رَفِيقُهُ فِي الْجَنَّة.»
(بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) ؛ ج2 ؛ ص219)
(إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج4 ؛ ص45أقول: قد روى حديث فطرس أكثر المحدثين في كتبهم.)
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰کلام آیت الله سعادت پرور درباره ماجرای فطرس
در کتاب نور هدایت نوشته آیت الله سعادت پرور آمده است:
«اشاره به جريان فطرسِ ملك و ضروت توسل به سيدالشهداء- عليهالسّلام-
دربارهى جمله اخير: «وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ ...»، گمان مىشود ذكر اين بخش براى توجّه دادن خوانندگان دعاست تا خواستهها و حوايج خويش را از طريق توسّل به سيّدالشهداء و مزارش تقاضا نمايند.
امّا اين كه موضوع فطرس چه بوده؟ قطعاً نمىتوان گفت خطايى از وى صادر شده و يا چيزى را در مقامى كه قرار داشته فراموش نموده و مورد طرد الهى واقع شده، آن حضرت- عليهالسّلام- را شفيع براى خود نزد خداوند قرار دهد؛ زيرا دربارهى ملايكه در قرآن شريف مىخوانيم:
- لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُونَ
از آن چه خدا به آنان دستور داده، سرپيچى نمىكنند و آن چه را كه مأمورند، انجام مىدهند.
- وَ ما مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ* وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ* وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ
و هيچ يك از ما [فرشتگان] نيست؛ مگر [اين كه] براى او [مقام و] مرتبهاى معيّن است و در حقيقت ماييم كه [براى انجام فرمان خدا] صف بستهايم و ماييم كه خود تسبيح گويانيم.
شايد بيان دعا به عظمت حسين بن على- عليهماالسّلام- نظر داشته باشد كه فطرس ملك بايد افتخار گهواره جنبانى او را داشته باشد و امام- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- بخواهد با اين بيان بفرمايد: شما اى شيعه حسين- عليهالسّلام-! اگر درك حضور ديدار او را همچون فطرس نداشتيد، به مزار او برويد، اميد آن كه در زمان پسرش مهدى- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّريف- پس از رجعت او، زيارتش نصيبتان گردد. از اين رو فرموده شده: «وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ»، واللَّه واوليائه يعلم حقيقة المعنى.»
🔴کتاب نورهدایت نوشته آیت الله سعادت پرور را می توانید از همراه نور تهیه کنید:
نور هدايت
http://hamrahnoor.ir/book/14941
🔹اگر می خواهید به عنوان یک «سخنران» و حتی یک «ذاکر فاضل و اهل مطالعه» کلمات اهل بیت در ادعیه را درست به مخاطب عرضه کنید می توانید با مطالعه دقیق این کتاب نگاهی بهتر به مجموعه ادعیه پیدا کنید.
البته مولف عالم و اهل معنی این کتاب تمام کلمات را شرح نفرموده اند اما سر رشته های خوبی در فهم کلمات به دست خواننده داده می شود
رزقنا الله و ایاکم!
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰روایت حکیمه خاتون عمه امام عسگری علیه السلام از حضور در هنگام ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
🟢 سخن گفتن و شهادتین و صلوات فرستادن امام زمان در هنگام تولد
🟢قرائت آیه «و نرید أن نمن ...» توسط امام زمان در روز هفتم ولادت
"کمال الدین: حکیمه خاتون، دختر امام محمد تقی علیه السلام میگوید: «امام حسن عسکری علیه السّلام مرا خواست و فرمود: «ای عمه! امشب نیمه شعبان است، نزد ما افطار کن که خداوند در این شب فرخنده، کسی را به وجود میآورد که حجت او در روی زمین خواهد بود. » عرض کردم: «مادر این نوزاد مبارک کیست؟ » فرمود: «نرجس. » گفتم: «فدایت گردم! به خدا قسم اثری از حاملگی در نرجس خاتون نیست.» فرمود: «همین است که میگویم.»
وقتی به خانه آن حضرت در آمدم، سلام کرده نشستم. نرجس خاتون آمد، کفش از پایم درآورد و به من گفت: «ای بانوی من! روزت را چگونه شب کردی؟ » گفتم: «بانوی من و خاندان ما تویی! » گفت: «نه! من کجا و این مقام بزرگ کجا؟ » گفتم: «دختر جان! امشب خداوند پسری به تو موهبت میکند که سرور دو جهان خواهد بود. » چون این سخن را شنید، با کمال حجب و حیا نشست. سپس وقتی نماز شام را گذاردم، افطار کردم و خوابیدم.
سحرگاه برای ادای نماز شب برخاستم. بعد از نماز دیدم که نرجس خوابیده و از وضع حمل او خبری نیست! پس از تعقیب نماز دوباره به پهلو خوابیدم، اما چند لحظه بعد با اضطراب بیدار شدم و دیدم که نرجس خوابیده است. سپس نرجس بلند شد، نماز خواند و دوباره خوابید. اندک اندک داشتم درباره وعده امام تردید میکردم که ناگهان حضرت از جایی که تشریف داشتند، با صدای بلند مرا صدا زده و فرمود:
«ای عمه! عجله مکن که وقت نزدیک است! »
چون صدای امام را شنیدم شروع به خواندن سوره «الم سجده» و «یس» کردم. در همین موقع نرجس با حال مضطرب از خواب برخاست. من به وی نزدیک شدم و گفتم: «نام خدا بر تو مستولی باد! » سپس از او پرسیدم: «آیا چیزی احساس میکنی؟ » گفت: «آری ای عمه! » گفتم: «ناراحت مباش و دل قوی بدار. این همان مژده ای است که به تو دادم. » سپس سستی خواب مرا فرا گرفت و او در همین حین فرزندش را به دنیا آورد.
اندکی بعد وقتی احساس کردم که کودک متولد شده، برخاستم. هنگامی که لباس را از روی او برداشتم، دیدم که با اعضای هفتگانه، روی زمین خدا را سجده میکند. آن ماه پاره را در آغوش گرفتم و دیدم که بر عکس نوزادان دیگر، از آلایش ولادت پاک و پاکیزه است! در این هنگام امام حسن عسکری علیه السّلام صدا زد: «عمه جان! فرزندم را نزد من بیاور! » چون او را نزد پدر بزرگوارش بردم، امام دستش را زیر رانها و پشت بچه قرار داد، پاهای او را به سینه مبارک چسباند، زبانش را در دهان او گردانید، دستش را بر چشم و گوش و بندهای او کشید و فرمود: «فرزندم! با من حرف بزن! » آن مولود مسعود زبان گشود و گفت:
«اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَه وَ اشْهَدُ انَّ مُحَمَّدا رَسُولُ اللَّهِ. »
آنگاه بر امیرالمؤمنین و ائمه طاهرین علیهم السّلام درود فرستاد تا اینکه بعد از بردن نام پدرش، متوقف و سپس ساکت شد. امام فرمود: «عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا به او نیز سلام کند و باز نزد من بر گردان. » چون او را نزد مادرش بردم، به او سلام کرد و مادر نیز جواب سلامش را داد. سپس او را پیش امام حسن عسکری علیه السّلام برگرداندم.
حضرت فرمود: «ای عمه! روز هفتم ولادتش نیز نزد ما بیا. »
صبح روز نیمه شعبان که به خدمت امام رسیدم، سلام کردم و روپوش از روی کودک برداشتم تا او را نوازشی کنم، ولی بچه را ندیدم! عرض کردم: «فدایت گردم! بچه چه شد؟ » فرمود: «عمه جان! او را به کسی سپردم که مادر موسی علیه السّلام فرزند خود را به او سپرد!. »
چون روز هفتم به حضور امام شرفیاب شدم، فرمود: «عمه جان! فرزندم را بیاور. » او را در قنداقه پیچیده و نزد حضرت بردم. امام مانند بار اول فرزند دلبندش را نوازش کرد و زبان مبارکش را آنچنان در دهان او نهاد که گویی شیر یا عسل به او میخوراند. سپس فرمود: «ای فرزند، با من سخن بگو! » گفت: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ. » آنگاه بر پیغمبر خاتم صلی اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السّلام و یک یک ائمه تا پدر بزرگوارش درود فرستاد و سپس این آیه شریفه را تلاوت کرد:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ »، {و اراده کردیم که منت بنهیم بر آنان که در زمین زبون گشتند و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم و آنها را در زمین جای دهیم و به فرعون و هامان و لشکریان آنان نشان دهیم آنچه را که آنها از آن میترسیدند}.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahaya
🔸متن عربی روایت ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ک، [إکمال الدین] ابْنُ الْوَلِیدِ عَنْ مُحَمَّدٍ الْعَطَّارِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِزْقِ اللَّهِ عَنْ مُوسَی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْقَاسِمِ بْنِ حَمْزَةَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَتْنِی حَکِیمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام قَالَتْ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام فَقَالَ یَا عَمَّةِ اجْعَلِی إِفْطَارَکِ اللَّیْلَةَ عِنْدَنَا فَإِنَّهَا لَیْلَةُ النِّصْفِ مِنْ شَعْبَانَ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیُظْهِرُ فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ الْحُجَّةَ وَ هُوَ حُجَّتُهُ فِی أَرْضِهِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أُمُّهُ قَالَ لِی نَرْجِسُ قُلْتُ لَهُ وَ اللَّهِ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ مَا بِهَا أَثَرٌ فَقَالَ هُوَ مَا أَقُولُ لَکِ قَالَتْ فَجِئْتُ فَلَمَّا سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ جَاءَتْ تَنْزِعُ خُفِّی وَ قَالَتْ لِی یَا سَیِّدَتِی کَیْفَ أَمْسَیْتِ
فَقُلْتُ بَلْ أَنْتِ سَیِّدَتِی وَ سَیِّدَةُ أَهْلِی قَالَتْ فَأَنْکَرَتْ قَوْلِی وَ قَالَتْ مَا هَذَا یَا عَمَّةِ قَالَتْ فَقُلْتُ لَهَا یَا بُنَیَّةِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی سَیَهَبُ لَکِ فِی لَیْلَتِکِ هَذِهِ غُلَاماً سَیِّداً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ قَالَتْ فَجَلَسَتْ وَ اسْتَحْیَتْ
فَلَمَّا أَنْ فَرَغْتُ مِنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ وَ أَفْطَرْتُ وَ أَخَذْتُ مَضْجَعِی فَرَقَدْتُ فَلَمَّا أَنْ کَانَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ قُمْتُ إِلَی الصَّلَاةِ فَفَرَغْتُ مِنْ صَلَاتِی وَ هِیَ نَائِمَةٌ لَیْسَ بِهَا حَادِثٌ ثُمَّ جَلَسْتُ مُعَقِّبَةً ثُمَّ اضْطَجَعْتُ ثُمَّ انْتَبَهْتُ فَزِعَةً وَ هِیَ رَاقِدَةٌ ثُمَّ قَامَتْ فَصَلَّتْ
قَالَتْ حَکِیمَةُ فَدَخَلَتْنِی الشُّکُوکُ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام مِنَ الْمَجْلِسِ فَقَالَ لَا تَعْجَلِی یَا عَمَّةِ فَإِنَّ الْأَمْرَ قَدْ قَرُبَ قَالَتْ فَقَرَأْتُ الم السَّجْدَةَ وَ یس فَبَیْنَمَا أَنَا کَذَلِکَ إِذَا انْتَبَهَتْ فَزِعَةً فَوَثَبْتُ إِلَیْهَا فَقُلْتُ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْکِ ثُمَّ قُلْتُ لَهَا تُحِسِّینَ شَیْئاً قَالَتْ نَعَمْ یَا عَمَّةِ فَقُلْتُ لَهَا اجْمَعِی نَفْسَکِ وَ اجْمَعِی قَلْبَکِ فَهُوَ مَا قُلْتُ لَکِ قَالَتْ حَکِیمَةُ ثُمَّ أَخَذَتْنِی فَتْرَةٌ وَ أَخَذَتْهَا فِطْرَةٌ [۱] فَانْتَبَهْتُ بِحِسِّ سَیِّدِی علیه السلام فَکَشَفْتُ الثَّوْبَ عَنْهُ فَإِذَا أَنَا بِهِ علیه السلام سَاجِداً یَتَلَقَّی الْأَرْضَ بِمَسَاجِدِهِ فَضَمَمْتُهُ إِلَیَّ فَإِذَا أَنَا بِهِ نَظِیفٌ مُنَظَّفٌ فَصَاحَ بِی أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی یَا عَمَّةِ فَجِئْتُ بِهِ إِلَیْهِ فَوَضَعَ یَدَیْهِ تَحْتَ أَلْیَتَیْهِ وَ ظَهْرِهِ وَ وَضَعَ قَدَمَیْهِ عَلَی صَدْرِهِ ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ وَ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ وَ سَمْعِهِ وَ مَفَاصِلِهِ ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثُمَّ صَلَّی عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ عَلَی الْأَئِمَّةِ إِلَی أَنْ وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ ثُمَّ أَحْجَمَ قَالَ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام یَا عَمَّةِ اذْهَبِی بِهِ إِلَی أُمِّهِ لِیُسَلِّمَ عَلَیْهَا وَ ائْتِینِی بِهِ فَذَهَبْتُ بِهِ فَسَلَّمَ عَلَیْهَا وَ رَدَدْتُهُ وَ وَضَعْتُهُ فِی الْمَجْلِسِ ثُمَّ قَالَ یَا عَمَّةِ إِذَا کَانَ یَوْمُ السَّابِعِ فَأْتِینَا قَالَتْ حَکِیمَةُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ جِئْتُ لِأُسَلِّمَ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام فَکَشَفْتُ السِّتْرَ لِأَفْتَقِدَ سَیِّدِی علیه السلام فَلَمْ أَرَهُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا فُعِلَ سَیِّدِی فَقَالَ یَا عَمَّةِ اسْتَوْدَعْنَاهُ الَّذِی اسْتَوْدَعَتْهُ أُمُّ مُوسَی علیه السلام قَالَتْ حَکِیمَةُ فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ السَّابِعِ جِئْتُ وَ سَلَّمْتُ وَ جَلَسْتُ فَقَالَ هَلُمِّی إِلَیَّ ابْنِی فَجِئْتُ بِسَیِّدِی فِی الْخِرْقَةِ فَفَعَلَ بِهِ کَفَعْلَتِهِ الْأُولَی ثُمَّ أَدْلَی لِسَانَهُ فِی فِیهِ کَأَنَّهُ یُغَذِّیهِ لَبَناً أَوْ عَسَلًا
ادامه در صفحه بعد👇
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahaya
ادامه روایت بالا
ثُمَّ قَالَ تَکَلَّمْ یَا بُنَیَّ فَقَالَ علیه السلام أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ ثَنَّی بِالصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ حَتَّی وَقَفَ عَلَی أَبِیهِ علیه السلام ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی
الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ
----------
[۱]: ۱. المراد بالفترة سکون المفاصل و هدوؤها قبل غلبة النوم و المراد بالفطرة انشقاق البطن بالمولود و طلوعه منه.
🔰نگاهی به قدیمی ترین اشعار فارسی درباره مهدویت و ظهور منجی عالم
شاعران پارسی از دیرباز به نعت و منقبت امامان معصوم می پرداخته اند.
در این میان برخی از اشعار ایشان درباره حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف به جای مانده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
🔸از قدیمی ترین اشعار به زبان فارسی شعر اسدی طوسی (م ۴۶۵) در «گرشاسب نامه» است.
گفته اند وی پس از فردوسی بزرگترین حماسه سرای ملی ادب فارسی است.
فرازی از شعر او چنین است:
ازین پس پیمبر نباشد دگر
به آخر زمان مهدی آید به در
بگیرد خط و نامهٔ کردگار
کند راز پیغمبران آشکار
ز کوچک جهان راز دین بزرگ
گشاید خورد آب با میش گرگ
بدارد جهان بر یکی دین پاک
برآرد ز دجال و خیلش هلاک
همان آب گویند کآید پدید
دَرِ توبه را گم بباشد کلید
رسد ز آسمان هر پیمبر فراز
شوند از پس مهدی اندر نماز
سوی خاور آید پدید آفتاب
هم آتش کند جوش طوفان چو آب
از آن پس شگفت دگرگونه گون
بس افتد جهاندار داند که چون
تو آنچ از پیمبر رسیدت به گوش
به فرمان بجای آر آنرا بکوش
🔸شعر قوامی رازی ( م قرن ششم)
ز بعد علی یازده سیدند
به میدان دین در؛ ز عصمت سوار
همه پاک و معصوم و نص از خدای
پیمبر وقار و فرشته شعار
ز جد و پدر یافته علم دین
نه از روزگار و نه ز آموزگار
یکی مانده زیشان نهان در جهان
جهانی ازو مانده در انتظار
اگر گوئیم غیبت آن امام
چرا مصلحت دید جبار بار
جهانی پر از لشکر ظلم و جور
ستمکار و ناپاک و بی زینهار
شب و روز در غارت یکدگر
نهاده دو دیده نهان و جهار
گرابلیس بدفعل ظاهر شود
بود سیدالقوم این روزگار
نه نیکو بود یوسف خوبروی
به چنگال گرگان زنهار خوار
به دین وقت مهدی نیاید برون
به شب شمس کی تابد از کوهسار
چو آید به سر مدت مصلحت
نشنید ز باران رحمت غبار
برون آید از کنج عیار دین
جهان را ز عدلش بگردد عیار
ز کعبه ندا در دهد جبرئیل
که باطل نهان گشت و حق آشکار
🔸شعر عطار نیشابوری (م ۶۲۷)
صد هزاران اولیاء رو برزمین
از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی مهدیی از غیب آر
تا جهان عدل گردد آشکار
مهدی و هادی و تاج انبیاء
بهترین خلق و برج اولیا
ای ولای تو معین آمده
بر دل و بر جان روشن آمده
ای تو ختم اولیا اندر جهان
در همه جانها نهان چون جان جان
ای تو هم پیدا و پنهان آمده
بنده عطّارت ثنا خوان آمده
🔸شعر نجم الدین محمود شبستری (م ۷۲۰)
چو تو در معرفت چون طفل مهدی
چه دانی قدر علم و فضل مهدی
به علم عیسوی کن چشم روشن
که تا باشد که بتوانیش دیدن
که گر در جهل خود دایم نشینی
چو مهدی پیشت آید هم نبینی
نبی را گرچه قومٌ ینظرون بود
خطاب از جهلشان لایبصرون بود
کسی کو چشم معنی و بیان دید
یقین او روی پیغمبر عیان دید
چو عمر از جهل پایان کرده باشی
ز جهل از عهد مهدی مرده باشی
برو از علم مهدی نسبتی گیر
جوانمردی کن و بشنو ازین پیر
که تا مهدی تو را مکشوف گردد
چو در آخرزمان معروف گردد
رجوع کنید به دانشنامه شعر مهدوی ج ۱
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahaya
💠بسم الله الرحمن الرحیم
✅ هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان
🔹 اباصلت میگوید:
در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. فرمود:
🔸 ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است،
پس در روزهای باقیمانده کوتاهیهای روزهای گذشته را جبران کن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی:
1⃣ زیاد دعا کن.
2⃣زیاد استغفار کن.
3⃣زیاد قرآن تلاوت کن.
4⃣از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی.
5⃣هر امانتی که به گردنت هست ادا کن.
6⃣تمام کینههایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن!
7⃣هر گناهی که به آن مبتلا هستی؛ از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن...
9⃣ و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو:
🔸اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ...
خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز...
#ماه_شعبان المعظم
#توصیه
#متن_نگاشت
📚 ( عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ / بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳ )
📌عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِيِّ [اباصلت] قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع فِي آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَقَالَ لِي يَا أَبَا الصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَكْثَرُهُ وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنْهُ فَتَدَارَكْ فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ تَقْصِيرَكَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ وَ عَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا يَعْنِيكَ وَ تَرْكِ مَا لَا يَعْنِيكَ وَ أَكْثِرْ مِنَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ تُبْ إِلَى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِيُقْبِلَ شَهْرُ اللَّهِ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِي عُنُقِكَ إِلَّا أَدَّيْتَهَا وَ لَا فِي قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلَّا نَزَعْتَهُ وَ لَا ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَكِبُهُ إِلَّا قَلَعْتَ عَنْهُ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلَانِيَتِكَ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً وَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِيمَا بَقِيَ مِنْ هَذَا الشَّهْرِ اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ قَدْ غَفَرْتَ لَنَا فِي مَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُعْتِقُ فِي هَذَا الشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ النَّارِ لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان.
به نقل ازکانال استاد ایوبی
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahaya
ناهیان از منکرِ مظلوم؛ آماج ملامتها!
مرحوم آیتالله حائری شیرازی
اگر کسی در نهی از منکر شهید شد، به این حدّ اکتفا نکنید که در قطعۀ شهدا دفن بشوند. نه! شهدای دیگر، همان تابلوی روی مزارشان کافی است؛ اما شهید نهی از منکر، یک چهارطاقی و بقعهای مخصوص خودش میخواهد.
اگر کسی به خاطر امر معروف شهید بشود، باید یک امتیازی بر سایر شهدا داشته باشد. چرا؟ چون شهدا، همراه یک جمع میرفتند و حرکتشان در کنار یک جریانِ هماهنگ با آنها بود. رودخانۀ شهادت میرفت و اینها هم توی آن به پیش برده میشدند. اما شهید امر به معروف، هرچه به اطراف نگاه میکند، جریان خلاف او است. روزنامه را نگاه میکند، در و دیوار را نگاه میکند، این طرف و آن طرف را نگاه میکند، میبیند که جریان بر خلاف اوست. حتی در خانهاش هم ملامتش میکنند. به او میگویند: تندرویی! به او میگویند: خشکمغزی. به او میگویند بیکلّه. به او میگویند: این آدمهای معقول و مؤدب را ببین که یواش از کنار قضیه رد میشوند که انگار نه انگار!
به امام صادق علیهالسلام گفتند ما اگر امر به معروف کنیم، برایمان دردسر میشود! فرمودند: پس معلوم شد این نمازها را هم که میخواندید، به این خاطر بود که هیچ خطری برایتان نداشت! اگر آن هم خطر پیدا کند، نماز را هم نمیخوانید! یعنی: به این خاطر نمازتان را ترک نمیکنید که فحش در آن نیست! نمیزنندتان!
امام صادق علیهالسلام میگوید: تو امر به معروف نمیکنی چون مشکل دارد، چون دردسر دارد؛ اما نماز میخوانی چون بیدردسر است. از این جهت، خدا میگوید: نماز تو را هم قبول ندارم. تنها نماز ناهی از منکر را قبول دارم.
بهنقل از تمثیلات آیتالله حائری شیرازی
━━━━━━━━━━━━━━
«تــوحــیــد تــشــیّــع» ■ @ShiaTowhid