#ازدواج امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیها
#خواستگاری
امیر مومنان در شرح قصه خواستگاری می فرماید:
وقتی که من نزد پیامبر خدا رفتم و آن بزرگوار مرا دید، خندید و گفت: «یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمده ای؟ » من خویشاوندی و پیشقدمی در اسلام و یاریهای خود به آن حضرت و جهادهایی را که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم فرمود:
«یا علی! راست میگویی. مقام تو بالاتر از این است که ذکر شود. »
گفتم: «یا رسول اللَّه! فاطمه زهرا را به همسری من درآور! » گفت: «یا علی! قبل از تو چند نفر دیگر این درخواست را از من کرده اند، ولی هر بار که به فاطمه میگفتم اظهار بی میلی میکرد. لختی بمان تا من نزد او بروم و برگردم. »
هنگامی که رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله نزد فاطمه اطهر رفت، آن بانو از جای بر خاست، عبای پدر خود را گرفت، نعلینهای آن حضرت را از پا خارج کرد، آب آورد و پاهای آن حضرت را با دستهای خود شستشو کرد و آنگاه نشست. پیغمبر خدا فرمود: «ای فاطمه! » گفت: «لبیک یا رسول اللَّه! » گفت: «تو خود از خویشاوندی، فضایل و پیشقدمی علی بن ابی طالب در اسلام آگاهی. من از خدای سبحان خواستهام که ترا به همسری بهترین و محبوب ترین خلق خود درآورد. علی درباره ازدواج با تو با من سخن گفته. تو چه صلاح میدانی؟ » فاطمه اطهر ساکت شد و صورت خود را از پیغمبر خدا بر نگردانید.
رسول خدا رضایت فاطمه را از صورتش دریافت، از این روی برخاست و فرمود: «اللَّه اکبر! سکوت فاطمه دلیل بر رضایت اوست. »
پس از این ماجرا جبرئیل نزد پیامبر اکرم آمد و گفت: «یا محمّد! فاطمه را به نکاح حضرت علی بن ابی طالب درآور، زیرا خدا راضی است که زهرا برای علی و علی برای زهرا باشد. » حضرت امیر میفرماید: «رسول خدا فاطمه را به نکاح من درآورد، آنگاه نزد من آمد، دستم را گرفت و فرمود: «بسم اللَّه! برخیز و این دعا را بخوان: «علی برکة اللَّه، و ما شاءَ اللَّهُ، لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ! » سپس مرا آورد و نزد حضرت زهرای اطهر نشانید. آنگاه فرمود: «بار خدایا! اینان نزد من محبوب ترین خلق تویند. تو ایشان را دوست داشته باش و خیر و برکت به فرزندانشان عطا بفرما و ایشان را محفوظ بدار. پروردگارا! من ایشان و ذریه ایشان را از شر شیطان رجیم به تو میسپارم. »
قَالَ فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ضَحِکَ ثُمَّ قَالَ مَا جَاءَ بِکَ یَا أَبَا الْحَسَنِ حَاجَتُکَ قَالَ فَذَکَرْتُ لَهُ قَرَابَتِی وَ قِدَمِی فِی الْإِسْلَامِ وَ نُصْرَتِی لَهُ وَ جِهَادِی فَقَالَ یَا عَلِیُّ صَدَقْتَ فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْکُرُ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَةُ تُزَوِّجُنِیهَا فَقَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّهُ قَدْ ذَکَرَهَا قَبْلَکَ رِجَالٌ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهَا فَرَأَیْتُ الْکَرَاهَةَ فِی وَجْهِهَا وَ لَکِنْ عَلَی رِسْلِکَ حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْکَ فَدَخَلَ عَلَیْهَا فَقَامَتْ فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَیْهِ وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ فَوَضَّأَتْهُ بِیَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَیْهِ ثُمَّ قَعَدَتْ فَقَالَ لَهَا یَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ حَاجَتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ إِنَّ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ مَنْ قَدْ عَرَفْتِ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلَامَهُ وَ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَیْهِ وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ یَرَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله کَرَاهَةً فَقَامَ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُ أَکْبَرُ سُکُوتُهَا إِقْرَارُهَا فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ زَوِّجْهَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَهَا لَهُ وَ رَضِیَهُ لَهَا قَالَ عَلِیٌّ فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله ثُمَّ أَتَانِی فَأَخَذَ بِیَدِی فَقَالَ قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ عَلَی بَرَکَةِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ ثُمَّ جَاءَنِی حَتَّی أَقْعَدَنِی عِنْدَهَا علیها السلام ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِکَ إِلَیَّ فَأَحِبَّهُمَا وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً وَ إِنِّی أُعِیذُهُمَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ.
کانال «از شرح بی نهایت»
https://eitaa.com/azsharhebinahayat