eitaa logo
از شرح بی نهایت (منبر مکتوب، آیات و روایات اهل بیت)
210 دنبال‌کننده
3 عکس
0 ویدیو
4 فایل
احادیث اهل بیت، آیات قرآن، کلمات علما و اشعار همچنین ببینید: کانال روضه های مکتوب https://eitaa.com/rozehayemaktoub متن روضه اهل بیت آرشیو روضه های مکتوب: https://eitaa.com/rozehayemaktoubb
مشاهده در ایتا
دانلود
༻↷↭↶༺┄═∞ سلام مادر مهر و سلام مادر ماه سلام مادرِ صبر و سلام مادر آه سلام مادر دلهایِ خسته یازهرا سلام بانوی پهلو شکسته یازهرا سلام بر تو و بر مادرانِ زهرایی به آیه های وفاداری و شکیبایی به آیه هایِ عفاف و شکوه و صبر و ثبات به مادرانِ شهیدان راه حق صلوات سلام بر دَم غیرت ، سلام بر فریاد به شاهدانِ شهید قیام گوهرشاد که پاسدار حریم حیایِ خود بودند به جلوه آینۀ جانِ خود نیالودند به مادران شهیدانِ انقلاب و قیام به همسران شهیدان این جهاد سلام سلام های خدا بر دلِ صبور شما در این فراق که سخت است گفتنش حتی که استخوان و پلاکی به پیش چشم ترت بیاورند و بگویند : این هم از پسرت سلام بر زهرا .. سلام بر زهرا .. قیامت است که بعد از سکوت و بعد از آه تو اشکِ خویش به چادر نهان کنی آن گاه بایستی و بگویی فدایِ راه حسین تمامیِ پسرانم فدایِ پیرِ خمین .. خوشا زنی که چنان همسرِ زهیر شود که مرد از نفَسش عاقبت به خیر شود به روزِ واقعه مرد آفرین چو اُمّ وهب که مانده است از او دهر آفرین بر لب که شیر شرزه مهیای کارزار کند سر پسر ز کرامت فدای یار کند میان آتش و خون در غروبِ عاشورا طلوع سوره ی صبر است زینب کبری به خطبه های علی وار خویش کوی به کوی رسانده است پیام قیام را هر سوی شده ست کرب و بلا را پیامبر زینب به صبر و عزم عظیمش سلام بر زینب شاعر: محمد مهدی سیار بند اول حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست کجاست خانه‌ی سبزی بدون دستی گرم که باغبان و پرستار و مرهم گلهاست زن از نخست، اگر مادر است، اگر همسر همیشه مظهر آرامش است و عطر صفاست زنان لطافت تاریخی حکایاتند که قصه گرچه غم انگیز، صبر زن زیباست شبیه ساره صبور است و مثل مریم پاک شبیه آسیه در مصر منجی موسی ست اگر به هیئت بلقیس سرزمین سبا وگر به هیئت هاجر نماد سعی صفاست بدون فاطمه (س) دنیا برای مولا هیچ بدون فاطمه (س) پیغمبر خدا تنهاست بدون زینب کبری (س) کدام خطبه‌ی ناب طلایه دار پیام بلند کرب و بلاست زمان رسیده به تکرار مادرانه‌ی عشق بگو به نام خدا شرحی از ترانه‌ی عشق بند دوم بخوان به نام خدا داستان ایمان را حدیث زینبی مادران ایران را بخوان به نام خدا از شکوه بت شکنان که روح تازه دمیدند باغ و بستان را پس از حماسه‌ی گردآفرین دوباره بخوان غرور صف شکن این زن مسلمان را به سمت لشکر طاغوت بی سلاح دوید که جاودانه کند شوکت سلیمان را اگر چه مادر و همسر ولی به راه "ولی" گرفته در کف اخلاص گوهر جان را بخوان حکایتی از صبر "اشرف السادات" که‌یادگار بماند زنان دوران را شکوه شیر زنی، مادری صبور و شکور نماد عشق و بصیرت، غرور شعر و شعور بند پنجم رسید نوبت دردانه‌ی دلش، پسرش گل محمدی اش، شاخسار پر ثمرش نگاه کرد به مادر: "اجازه می خواهم" کشید دست نوازش به گوشه‌ی جگرش بلند گفت: "که من راضیم برو پسرم" گرفت مصحف و پاشید آب پشت سرش "خوشا به حال شماها که مرد میدانید" به‌یاد خونِ خدا خون فشاند چشم ترش خدا قبول کند از من این امانت را فدای اصغر و اکبر، فدایی قمرش فدای شاه شهیدان، برو برو پسرم مباد باز بمانی ز یاری پسرش به راه لشکر اسلام جان و دل دادم چه غم اگر که نماند ز خادمی اثرش شکوه مادری و ذکر یا رب و یارب به جان و دل همه در راه حضرت زینب (س)
بند هشتم حماسه بی زن و زن بی حماسه بی معناست که بر سر شهدا، دست حضرت زهراست چو کوه در وسط قبر نوجوان شهید اگر چه در جگرش داغ عصر عاشوراست چو کوه چادر خاکی به سر، دل مادر به جستجوی نشانی ز خاک کرب و بلاست چنان شکوه دماوند در غم فرزند چنین صلابت نستوه، ناب و بی همتاست گذاشت صورت فرزند را به سینه‌ی قبر به خاک گفت که این نوجوان حبیب خداست کنون که بار امانت به خاک می سپرد به سربلندی دردانه‌اش سرش بالاست چه شیر کوه زنی، مثل مادرش زهرا(س) صبور و شکرگزارست و در دلش غوغاست شکوه زینبی و صبر اشرف السّادات نماد و جلوه‌ی ایثار مادر شهداست گلم رسید، سرافراز و روسپیدم کرد به شانزده غزلش مادر شهیدم کرد
بند نهم اگر چه در غم روی تو نیستم تنها چنان که خواسته بودی گریستم تنها تو در کنار منی هر نفس، خدا اینجاست نه، صادقانه بگویم که نیستم تنها گرفته دست مرا هر زمان به مرحمتی هر آن زمان که به یادت گریستم تنها تو خواستی که نبیند غم مرا دشمن تو خواستی که چو زینب بایستم تنها تو خواستی که ببینی که من سر افرازم که یاد اوست همه هست و نیستم تنها بخوان دوباره بخوان روضه خوان، هلاک شدم به یاد حضرت ارباب زیستم تنها شکسته پا و زمینگیر و خسته‌ام مادر محرم است ببین دلشکسته‌ام مادر
؛ ؛ بگذر ز خود که طی کنی آن راه دور را مؤمن به غیب شو که بیابی حضور را تکلیف چیست؟ منتظرانِ ظهور یار! آماده‌ایم ما همه آیا ظهور را؟! آن شیعه صادق است که در محضر امام فرمان اگر دهد بپذیرد تنور را! موسی‌صفت بخوانی از اولاد فاطمه، روشن کنند در دلِ تو شمع طور را یا فاطمه! جوانه زده اشک‌های تو در کوچه‌باغ آینه گل‌های نور را بانو از آن‌چه می‌شود و آن‌چه شد بگو از راز سربه‌مُهر کرامات خود بگو بانو! بخوان ز لطف زمین و زمان به تو از لحظۀ توسل رزمندگان به تو آنان که قلبشان ز تو رخصت گرفته بود سربندشان به نام تو زینت گرفته بود ای مادر سپاه دلیران سخن بگو ای خالق حماسۀ لبنان سخن بگو از لطف خود بگو به سپاه مقاومت ای تا همیشه پشت و پناه مقاومت... ما سال‌هاست مفتخر از یاریِ توأیم شاگردهای مکتب بیداری توأیم مثل هوای تازه طراوت از آنِ ماست فردای پُر اُمید و صلابت از آنِ ماست رنج زمان و سختی دوران جدید نیست در نسل شیعیانِ علی نا امید نیست هر گونه ضعف و رخوت و سستی ز دشمن است همراه ما امید به فردای روشن است دنیا اگر پر از غم و رنج و بلا شود مؤمن امیدوار به فضل خدا شود ما مؤمنان، کتاب خدا را که خوانده‌ایم آیات سورۀ شعرا را که خوانده‌ایم وقتی رسید امّت موسی کنارِ آب وز پشت سر جماعت فرعون با شتاب مأیوس و ناامید و پر از غُصه و تَعَب هر یک به اعتراض به موسی گشوده لب: کای از بَرِ خدا شده ما را تو رهنمون فرعون یافت سیطره، اِنّا لَمُدرَکون موسی ولی به فضلِ و به رحمت امید داشت در عین ناامیدی امّت، امید داشت ناگاه حق به یاریِ یارانِ خود شتافت دریا برای امّت موسی ز هم شکافت آری! ز مکر و خُدعه‌ی اهل جهان چه باک؟! موسی امام ماست، ز فرعونیان چه باک؟! خوش‌بین به راهِ روشن و فردای خود شویم در این مسیر، پیرو موسای خود شویم از راه کی رویم به ترفند دشمنان؟! خوش‌بین به راه خویش! نه لبخند دشمنان ماییم امتّی که امامت، حیات ماست این جلوه‌ی عظیمِ کرامت، حیات ماست زهرا رسانده است به ما این پیام را باید گرفت دامنِ پاک امام را اوصاف او فقط نه به قرآن بیان شده‌ست عالم گواه عصمتِ این خاندان شده‌ست... گفتی به ما: امام همانند کعبه است در مجد و احترام همانند کعبه است باید همیشه خلق کند گرد او طواف زین اتحاد دور شود هر چه اختلاف وقتی حقایق ازلی بود در خطر دین خدا و جان ولی بود در خطر وقتی که عده‌ای همه پیمان شکسته‌اند یا آن‌که در ادامه‌ی این راه خسته‌اند تکلیف مؤمن است که خیزد پی جهاد باید که در مقابل تحریف ایستاد دست و دل و زبان تو از حق دفاع کرد الحق از آن حقیقت مطلق دفاع کرد هم خطبه‌ی تو باعث افشاگری شده‌ست هم ندبه‌ی تو مَطلع احیاگری شده‌ست مادر دعا کن از تو مبادا جدا شویم چون تو همیشه سالک راه خدا شویم جان را فدای راه پیمبر کنیم و بس چون تو همیشه یاری رهبر کنیم و بس عهدی که کرده‌ایم به همت وفا کنیم در قدس ما نماز جماعت به‌پا کنیم ✍حجت‌الاسلام 📝 نقل از اشعار_آیینی_حسینیه‌ 🔴برای مشاهده اشعار از این به بعد این آدرس را ببینید: https://eitaa.com/rozehayemaktoub3/952
🔰روایاتی درباره ولادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و سخن گفتن ایشان با حضرت خدیجه در شکم مادر:  🔸حضرت خديجه (رضى الله عنها) گويد: «هنگامى كه به فاطمه حامله شدم از او احساس سنگينى نمى كردم و خفيف و سبك بود و در شكم با من صحبت مى كرد. نزديك وضع حمل كه شد چهار زن كه زيبائى و نورانيتشان را نمى توان توصيف كرد بر من وارد شدند، يكى از آنان گفت: من مادرت حواء هستم، ديگرى گفت: من آسيه دختر مزاحم مى باشم، سومى گفت: من كلثوم خواهر موسى هستيم و ديگرى گفت: من مريم دختر عمران و مادر عيسى مى باشم، آمده ايم كه به كارهاى مربوط به وضع حمل تو رسيدگى كرده و تو را در اين كار كمك كنيم بعد از لحظاتى فاطمه ديده به جهان گشود و سر بر سجده گذاشته و انگشتش را به سوى آسمان بالا برد».(1) 🔸و نيز هنگامى كه كفار از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) خواستند كه شكافته شدن ماه را به آنان نشان دهد چند روزى بيشتر به تولد حضرت فاطمه نمانده بود، خديجه مى گفت: «اى واى چه بسيار زيان كار است آن كسى كه محمد را تكذيب مى كند، او بهترين فرستاده خدا و پيامبر است»!، در اين هنگام فاطمه از درون شكم او را صدا زده و گفت: «»، بعد از آنكه دوران حمل پايان يافت و مدت كامل شد، فاطمه متولد شد و با پرتو رخسارش گيتى منور گرديد.(2) 🔸حضرت رسول (صلى الله عليه و آله )فرمود: «جبرئيل سيبى از بهشت برايم آورد، آن را خورده و با خديجه هم بستر شدم و او به فاطمه حامله شد و خديجه خود گويد كه من به صورت خفيف و سبك حامله شده ام، و در شكم با من سخن مى گويد او به هنگام وضع حمل به دنبال زنان قريش فرستاد تا بيايند و در كارهاى زنانه مربوط به وضع حمل كمك كنند، آنان نيامده و گفتند: نزد تو نمى آئيم زيرا تو همسر محمد شده اى».(3) 🔸شيخ عزالدين عبدالسلام شافعى گويد: هنگامى كه خديجه به فاطمه حامله شد، در شكم وى با او صحبت مى كرد، او اين جريان را از پيامبر خدا پنهان مى داشت، روزى حضرت بر او وارد شد و ديد بدون اينكه در خانه كسى باشد خديجه صحبت مى كند، پرسيد با چه كسى صحبت مى كردى؟ پاسخ داد با كودكى كه در شكم دارم، او با من صحبت مى كند، حضرت فرمود: اى خديجه تو را بشارت مى دهم، اين دخترى است كه خداوند او را مادر يازده جانشين من قرار داده است كه بعد از من و بعد از پدرشان مى آيند.(4) 🔸در ضمن حديثى طولانى از امام صادق(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «روزى رسول خدا وارد منزل شد و شنيد كه خديجه با كسى صحبت مى كند، به او فرمود: اى خديجه، چه كسى با تو صحبت مى كرد؟ گفت: كودكى كه در شكم دارم با من سخن مى گويد و با من انس مى گيرد، فرمود: اين جبرئيل است كه به من بشارت مى دهد كه او دختر است، آفريده اى پاك و خوش قدم و با يمن و بركت است، بزودى خداوند متعال نسل مرا از او و از نسل او امامان را در بين امت قرار خواهد داد».(5). (6) پی نوشت: (1). ينابيع الموده، قندوزى، ص 198. (2). الروض الفائق، ص 314. (3). ذخائر العقبى، ص 44. (4). احقاق الحق، ج 10،ص 12. (5). بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 16، ص 80. (6). گردآوری از: فاطمه زهرا (سلام اله علیها) شادمانی دل پیامبر(صلی الله علیه و آله)، احمد رحمانی همدانی، ترجمه: سیّد حسن افتخار زاده، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، قم، 1376هـ ش، چاپ سوّم، ص193-194. به نقل از سایت آیت الله مکارم از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰نور فاطمه در هنگام ولادت خانه های مکه بلکه همه زمین را روشن کرد! و خدیجه، حضرت فاطمه را در حالی که پاک و پاکیزه بود به دنیا آورد. زمانی که حضرت زهرا متولد شد، نور آن بانو درخشید و داخل خانه‌های مکه شد. هیچ خانه ای در شرق و غرب زمین نبود که آن نور در آنها نتابیده باشد. فَوَضَعَتْ فَاطِمَةَ علیها السلام طَاهِرَةً مُطَهَّرَةً فَلَمَّا سَقَطَتْ إِلَی الْأَرْضِ أَشْرَقَ مِنْهَا النُّورُ حَتَّی دَخَلَ بُیُوتَاتِ مَکَّةَ وَ لَمْ یَبْقَ فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ لَا غَرْبِهَا مَوْضِعٌ إِلَّا أَشْرَقَ فِیهِ ذَلِکَ النُّورُ از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰تشهد سه گانه حضرت زهرا در هنگام ولادت 🔰بشارت اهل آسمان به یکدیگر به ولادت زهرای مرضیه آنگاه زن [قابله بهشتی] از حضرت زهرا خواست که سخن بگوید. زهرای اطهر زبان به شهادتین گشود و فرمود: «اشهد ان لا اله الا اللَّه و ان ابی رسول اللَّه سید الأنبیاء و ان بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط. » آنگاه بر آن چهار زن سلام کرد و نام هر یک از آنان را بر زبان آورد. آنان از مشاهده آن نوزاد مقدس، خندان و شادمان شدند و به یکدیگر بشارت دادند. اهل آسمان هم ولادت حضرت زهرا را به یکدیگر بشارت گفتند. در آسمان نور درخشنده ای پیدا شد که ملائکه تا پیش از آن نظیرش را ندیده بودند. ثُمَّ اسْتَنْطَقَتْهَا فَنَطَقَتْ فَاطِمَةُ علیها السلام بِالشَّهَادَتَیْنِ وَ قَالَتْ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ أَبِی رَسُولُ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ وَ وُلْدِی سَادَةُ الْأَسْبَاطِ ثُمَّ سَلَّمَتْ عَلَیْهِنَّ وَ سَمَّتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ بِاسْمِهَا وَ أَقْبَلْنَ یَضْحَکْنَ إِلَیْهَا وَ تَبَاشَرَتِ الْحُورُ الْعِینُ وَ بَشَّرَ أَهْلُ السَّمَاءِ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِوِلَادَةِ فَاطِمَةَ علیها السلام وَ حَدَثَ فِی السَّمَاءِ نُورٌ زَاهِرٌ لَمْ تَرَهُ الْمَلَائِکَةُ قَبْلَ ذَلِکَ از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat
🔰دستور خدای متعال به دوری چهل روزه از خدیجه قبل از ولادت خانم حضرت زهرا سلام الله علیهم اجمعین آورده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله در ابطح نشسته بود و عمار بن یاسر و منذر بن ضحضاح و ابوبکر و عمر و علی بن ابی طالب و عباس بن عبدالمطلب و حمزة بن عبدالمطلب در حضور ایشان بودند. ناگاه جبرییل در هیبت شکوهمند خود بر حضرت فرود آمد و بال هایش را گستراند، چنان که از مشرق تا به مغرب را فروپوشید. سپس ندا سر داد: ای محمد! خداوند علیّ اعلی به تو سلام می‌رساند و فرمان می‌دهد که چهل روز از خدیجه دوری گزین. این برای پیامبر صلی الله علیه و آله که خدیجه را بسیار دوست می‌داشت و شیفته اش بود بسیار سخت بود. پیامبر صلی الله علیه و آله تا چهل روز روزها را روزه گرفت و شب‌ها را بیدار سر کرد. چون آخرین روزهای آن رسید عمار بن یاسر را نزد خدیجه فرستاد و گفت: به او بگو ای خدیجه! گمان مکن گسستن من از تو به خاطر جدایی گزینی است و غمگین مباش، چراکه پروردگارم عزوجل مرا بدین کار امر فرموده تا خواست خود را اجرا کند، ای خدیجه! گمان به خیر بِبَر، خداوند عزوجل نزد گرامی ترین فرشتگان خود هر روز بارها به تو مباهات می‌کند، پس چون شب شد در را ببند و در بستر خود آرام بخواب، من در خانه فاطمه بنت اسد هستم. اما خدیجه در فراق رسول خدا صلی الله علیه و آله هر روز بارها اندوه می‌خورد. چون چهل روز به سر رسید، جبرییل فرود آمد و گفت: ای محمد! خداوند علیّ اعلی به تو سلام می‌رساند و فرمان می‌دهد که خود را برای شادباش و هدیه او آماده کن. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ای جبرییل! هدیه و شادباش پروردگار جهانیان چیست؟ گفت: من نمی دانم. در همان اوان ناگاه میکاییل فرود آمد و طبقی آورد که با دستمالی از ابریشم لطیف، یا پارچه زربافت، پوشیده شده بود. آن را پیش روی پیامبر صلی الله علیه و آله گذاشت. جبرییل رو به حضرت کرد و گفت: ای محمد! پروردگارت به تو فرمان می‌دهد که امشب با این غذا افطار کن. علی بن ابی طالب علیه السلام می‌فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه می‌خواست افطار کند، به من امر می‌کرد در را باز کنم تا هر کس می‌خواهد بر افطار ایشان وارد شود، اما آن شب پیامبر صلی الله علیه و آله مرا بر در خانه نشاند و فرمود: ای پسر ابوطالب! این غذا جز من بر همه حرام است. حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: من بر در نشستم و پیامبر صلی الله علیه و آله تنها بر سر آن غذا نشست و روی طبق را پس زد و دید خوشه ای رطب و خوشه ای انگور در آن است. پیامبر صلی الله علیه و آله سیر از آن طبق خورد و سیر آب نوشید و دست مبارکش را برای شستن دراز کرد. جبرییل بر دستان مبارک حضرت آب ریخت و جبرییل دستان ایشان را شست و اسرافیل با دستمال دستان ایشان را خشک کرد و آن گاه بقیه غذا با آن ظرف به آسمان رفت. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست تا نماز بخواند. ناگاه جبرییل آمد و گفت: اکنون نماز بر تو حرام است تا آن گاه که به خانه خدیجه بروی و با او درآمیزی، خداوند عزوجل به بزرگی خود سوگند یاد کرده که امشب از صُلب تو ذرّیه ای پاک بیافریند. از شرح بی نهایت https://eitaa.com/azsharhebinahayat