#از تعزیه خوانی تا شهادت در سوریه🕊️
🌹شهید امیر علی محمدیان🌹
تاریخ تولد: ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: خان طومان
🌹مادرش← اميرعلی دربارهی كارهايی كه میكرد خيلی حرف نمیزدو كسی هم نميدانست كه او حقوقش را خرج نيازمندان ميكندتنها دارايی اميرعلی يك موتور بود🏍️ كه آن را هم با قرض خريده بود🏍️ وقتي هم رفت به من سفارش كرد اگر برنگشتم آن را بفروشيد و بدهیهای مرا بدهيد
از همه خداحافظی كرد و حلاليت طلبيد *مدت زيادی در سوريه نبود كه خبر شهادتش را آوردند.
همرزم شهید: دشمن كه حمله كرد هركدام از ما پناه گرفتيماميرعلی پايش تير خورد و روی زمين افتاد
خواستيم كمكش كنيم، نگذاشت. گفت برويد، من خودم را به شما ميرسانم
اما ديگر كسی خبری از او ندارد🥀
اميرعلی خيلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت و هميشه میگفت دلم ميخواهد مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام باشم
🌷دوست شهید← *او تعزیه خوان بود و در روز عاشورا به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در تعزیه ها نقش شمر لعنت الله علیه
را اجرا می کرد
اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند🔥 *گوشه ای می نشست و اشک می ریخت*🥀در نهایت او در سوریه به دست تکفیری ها به شهادت رسیدو پیکرش پیدا نشد و مفقود ماند*🕊️
🌹شهیدجاویدالاثر
امیر علی محمدیان🌹
🌹شادی روح مطهرهمه شهدابخوانیم فاتحه مع الصلوات 🌹
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🏴 امیری حسین و نعم الامیر
◾️در نجف تصمیم گرفت که سه روز آب و غذا کمتر بخوره یا اصلاً نخوره تا حال آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام رو در روز عاشورا درک کنه....
روز سوم وقتی خواست از خونه بیرون بیاد که چشماش سیاهی رفت....
می گفت: "مثل ارباب همه جا رو مثل دود می دیدم اینقدر حال من بد شد که نمی تونستم روی پای خودم بایستم...."
🖤از اون روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین علیه السلام رو فهمید.
🥀#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🕊
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج علی هست🥰✋
*سرداری که همانند مولایش به شهادت رسید*🕊️
*شهید حاج شیر علی سلطانی*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۱۰ / ۱۳۲۷
تاریخ شهادت: ۲ / ۱ / ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز / م.کوشک قوامی
محل شهادت: منطقه شوش
*🌹راوی ← ذاکر اهل بیت (ع)، او در عملیاتی، موج انفجار مجروحش كرد💥 تمام بدنش از كار افتاده بود🥀وقتی شهدا را جمع میكنند او را در پلاستیك میپیچند🥀حاجی صداها را میشنید اما نمیتوانست حرف بزند یا حركتی كند🥀در آن حال به امام حسین(ع) متوسل میشود به آقایش میگوید، من با توعهد بسته ام بدون سر شهید شوم🥀پس شرمنده ام نكن🥀وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند ، دیدند كیسهای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است💫 كیسه را باز میكنند میبینند هنوز زنده است✨ فورا اكسیژن وصل میكنند و به بیمارستان منتقلش میكنند، در نهایت زنده ماند✨همسرش← چهلم شهید دستغیب بود ، دیدیم تلفن زنگ میخورد گروه منافقین بودند که گفتند: دستغیب را كشتیم حال نوبت توست‼️حاجی به او میگوید: آنچه خدا بخواهد همان میشود🕊️ سردار میدانست كه مولایش شرمنده اش نخواهد كرد ، تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره ای سرش را از تنش جدا کرد🥀پیكر بی سرش در قبر کوچکی كه با دستان خودش در كتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده كرده بود✨به خاک سپردند*🕊️🕋
*سردار بی سر*
*شهید حاج شیر علی سلطانی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم...‼️
نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. 😢
گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم.
بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دستههای عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند.😭
تعبیر خوابش چه زیبا بود؛
صحرای #بصری_الحریر وعدهگاه عاشقان...💔
راوی:
همسر #شهید_مهدی_آدینه
#مدافع_حرم
از شهدای لشکر #فاطمیون
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_13.mp3
13.59M
#تنها مسیر
#جلسه سیزدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#خاطرات_شهید
آخرین بار با همسرش به خانه ما آمد و با هم روی مبل نشستند. ابتدا یک نامهای در دست من گذاشت و گفت این به امانت پیش شما. وصیتنامهاش بود.
بعد هم گفت: من میخواهم راهی شوم. جبهه است و هزار و یک اتفاق. شاید این سفر آخرم باشد. بروم و برنگردم. اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج کند. رهایش کنید تا برود دنبال زندگیاش.
اما نگهداری از سید حسین فرزندم بر شما واجب است. تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید. من گفتم مادر جان خودت میایی و از بچهات نگهداری میکنی. گفت دنیا حیات و ممات است باید وصیت کنم.
بعد گفت مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی پرورش بده که هم خودت هم مردم و هم ان شاء الله خدا از او راضی باشد. در اولین فرصت قرآن به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود. میخواهم پسرم جانشین من باشد. من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_سیدمحمد_موسویناجی🌷
🔰 #سبک_زندگی_شهدا
شهیدي داشتیم ڪه میڱفت؛
باانگشتاندستــ هآتون ذڪر بگید؛
ڪه پَس فــردا، توقیامتــ
تَڪتڪ انگشتاتون شھادتـــ میدن..!
تسبیح و صلواتـــــ شمار که
نمیان شھادتـــــ بدن/:
#شهید_حمید_سیاهکالے_مرادے
#یادشهداصلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🥀شهید_مدافع_حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی
🏴شرمنده ام که از غم زینب سلام الله علیها نمرده ام!
💐تمام قد رو به رویم ایستاده بود
نزدیک رفتم و سلام کردم ...
جواب سلامم را داد ....
پرسیدم : سیدجان!به آنچه خواستی رسیدی؟
آن نتیجه ای را که دنبالش بودی گرفتی؟!
💠نگاهی به من انداخت و گفت :
🥀((آره ! اما شرمنده ام که خیلی
دیر از غم زینب (س) مُردم،
کاش دست خودم بود و خیلی
زودتر از اینها از غم زینب(س)
میمردم...))🕊
ازخواب بیدار شدم ،
این جمله سید بدجور دلم را تکان
داده بود .🖤
✏️راوی:علی ساقی(همرزم شهید)
📚منبع:کتاب سید زنده است
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
📝بخشی وصیت نامه شهید مدافع حرم علی شاه سنایی:
📖خواندن زیارت عاشورا
من خود هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم،نتیجه آن را در زندگی دیدم
از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و دل مناجات عنایت کند
مخصوصا در مجالس روضه امام حسین (ع)🏴
💐#صلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*اولین شهید پاسدار مدافع حرم از قُم*🕊️
*شهید مهدی علیدوست*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۵ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: قم
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← موقع خواستگاری میگفت: خیلی دوست دارم همسرم از سادات و یا فرزند شهید باشد🍃میخواهم فردای قیامت به حضرت زهرا (س) محرم باشم» 💚 دوماه عقد بودیم💐 پر از خاطره های شیرین که بیشتر گلزار شهدا و یا جمکران و کوه خضر میرفتیم🍃من و مهدی تنها چهار سال با هم زندگی کردیم🥀 و افسوس و صد افسوس که من در این مدت کوتاه خوب نشناختمش🥀مهربانی و خوبیهای مهدی آن قدر زیاد بود که همیشه میگفتم: تو یک فرشته در روی زمین هستی✨راوی← او عضو سپاه و به گردان صابرین ملحق شد🍃در ماموریت ها دو بار تا مرز شهادت رفت🥀هیچکس نمیدانست که او جانباز است🍂 چرا که همواره میگفت، «من هیچ حق و حقوقی نمیخواهم، چون برای رضای خدا جهاد کردهام و جانباز شدهام.»🌷او به سوریه اعزام شد🕊️ به همرزمش گفته بود، «من جایگاه خود را در بهشت دیدهام و آمادگی کامل دارم.»‼️ او آن قدر عاشق حضرت علیاصغر (ع) بود💚 که نام تنها پسرش را علیاصغر گذاشت🍃 و در نهایت سومین روز از محرم سال ۱۳۹۴🏴 تنها یادگارش را به آن حضرت سپرد🥀او در ماه محرم شهید🕊️و روز مزین بنام حضرت علی اصغر به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*شهید مهدی علیدوست*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
... ....:
ابوفاضل:
این که بی سر نشسته حقیقتا به ثمر نشسته. قصه ی او به سر رسید به گونه ای که میوه ی عقلش رسید سرش را خمپاره چید میوه داد گل داد وقتی گلو شکافت گل فریادش شکفت. چه گفت گل گفت گلبرگی در جیبش بود رویش نوشته بود بی سر و سامان تو ام یا حسین ع برگ داد ثمر داد واین برگ ثمره ی رویشی برای ما بود گلبرگی برای یاد شد. سرش خاک شد و آن را باد برد اما برگ نوشته اش را چگونه از یاد برد. یادی که در سرش میوزیده را هیچ بادی نمیبرد وتو از داغ او آه بکش شاید نسیمی از حیات به دلت بوزد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_14.mp3
10.41M
#تنها مسیر
#جلسه چهاردهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d