هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_13.mp3
13.59M
#تنها مسیر
#جلسه سیزدهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#خاطرات_شهید
آخرین بار با همسرش به خانه ما آمد و با هم روی مبل نشستند. ابتدا یک نامهای در دست من گذاشت و گفت این به امانت پیش شما. وصیتنامهاش بود.
بعد هم گفت: من میخواهم راهی شوم. جبهه است و هزار و یک اتفاق. شاید این سفر آخرم باشد. بروم و برنگردم. اگر رفتم و شهید شدم همسر من جوان است احتمال دارد بخواهد زندگی آزادی داشته باشد شاید بخواهد ازدواج کند. رهایش کنید تا برود دنبال زندگیاش.
اما نگهداری از سید حسین فرزندم بر شما واجب است. تنها دارایی من در این دنیا فرزندم است که شما باید از او نگهداری کنید. من گفتم مادر جان خودت میایی و از بچهات نگهداری میکنی. گفت دنیا حیات و ممات است باید وصیت کنم.
بعد گفت مادر جان فرزندم را همان طور که من را تربیت کردی و به جامعه تحویل دادی پرورش بده که هم خودت هم مردم و هم ان شاء الله خدا از او راضی باشد. در اولین فرصت قرآن به ایشان بیاموز و به حوزه بفرست تا خادم دین اسلام شود. میخواهم پسرم جانشین من باشد. من راضی نیستم فرزندم را از خودتان دور کنید.
✍به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_سیدمحمد_موسویناجی🌷
🔰 #سبک_زندگی_شهدا
شهیدي داشتیم ڪه میڱفت؛
باانگشتاندستــ هآتون ذڪر بگید؛
ڪه پَس فــردا، توقیامتــ
تَڪتڪ انگشتاتون شھادتـــ میدن..!
تسبیح و صلواتـــــ شمار که
نمیان شھادتـــــ بدن/:
#شهید_حمید_سیاهکالے_مرادے
#یادشهداصلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤
🥀شهید_مدافع_حرم #سید_مجتبی_ابوالقاسمی
🏴شرمنده ام که از غم زینب سلام الله علیها نمرده ام!
💐تمام قد رو به رویم ایستاده بود
نزدیک رفتم و سلام کردم ...
جواب سلامم را داد ....
پرسیدم : سیدجان!به آنچه خواستی رسیدی؟
آن نتیجه ای را که دنبالش بودی گرفتی؟!
💠نگاهی به من انداخت و گفت :
🥀((آره ! اما شرمنده ام که خیلی
دیر از غم زینب (س) مُردم،
کاش دست خودم بود و خیلی
زودتر از اینها از غم زینب(س)
میمردم...))🕊
ازخواب بیدار شدم ،
این جمله سید بدجور دلم را تکان
داده بود .🖤
✏️راوی:علی ساقی(همرزم شهید)
📚منبع:کتاب سید زنده است
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
📝بخشی وصیت نامه شهید مدافع حرم علی شاه سنایی:
📖خواندن زیارت عاشورا
من خود هر صبح و شام زیارت عاشورا را می خواندم،نتیجه آن را در زندگی دیدم
از خدا بخواهید که به همه ما اشک چشم و دل مناجات عنایت کند
مخصوصا در مجالس روضه امام حسین (ع)🏴
💐#صلوات
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش مهدی هست🥰✋
*اولین شهید پاسدار مدافع حرم از قُم*🕊️
*شهید مهدی علیدوست*🌹
تاریخ تولد: ۲۵ / ۵ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۷ / ۱۳۹۴
محل تولد: قم
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← موقع خواستگاری میگفت: خیلی دوست دارم همسرم از سادات و یا فرزند شهید باشد🍃میخواهم فردای قیامت به حضرت زهرا (س) محرم باشم» 💚 دوماه عقد بودیم💐 پر از خاطره های شیرین که بیشتر گلزار شهدا و یا جمکران و کوه خضر میرفتیم🍃من و مهدی تنها چهار سال با هم زندگی کردیم🥀 و افسوس و صد افسوس که من در این مدت کوتاه خوب نشناختمش🥀مهربانی و خوبیهای مهدی آن قدر زیاد بود که همیشه میگفتم: تو یک فرشته در روی زمین هستی✨راوی← او عضو سپاه و به گردان صابرین ملحق شد🍃در ماموریت ها دو بار تا مرز شهادت رفت🥀هیچکس نمیدانست که او جانباز است🍂 چرا که همواره میگفت، «من هیچ حق و حقوقی نمیخواهم، چون برای رضای خدا جهاد کردهام و جانباز شدهام.»🌷او به سوریه اعزام شد🕊️ به همرزمش گفته بود، «من جایگاه خود را در بهشت دیدهام و آمادگی کامل دارم.»‼️ او آن قدر عاشق حضرت علیاصغر (ع) بود💚 که نام تنها پسرش را علیاصغر گذاشت🍃 و در نهایت سومین روز از محرم سال ۱۳۹۴🏴 تنها یادگارش را به آن حضرت سپرد🥀او در ماه محرم شهید🕊️و روز مزین بنام حضرت علی اصغر به خاک سپرده شد*🕊️🕋
*شهید مهدی علیدوست*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
... ....:
ابوفاضل:
این که بی سر نشسته حقیقتا به ثمر نشسته. قصه ی او به سر رسید به گونه ای که میوه ی عقلش رسید سرش را خمپاره چید میوه داد گل داد وقتی گلو شکافت گل فریادش شکفت. چه گفت گل گفت گلبرگی در جیبش بود رویش نوشته بود بی سر و سامان تو ام یا حسین ع برگ داد ثمر داد واین برگ ثمره ی رویشی برای ما بود گلبرگی برای یاد شد. سرش خاک شد و آن را باد برد اما برگ نوشته اش را چگونه از یاد برد. یادی که در سرش میوزیده را هیچ بادی نمیبرد وتو از داغ او آه بکش شاید نسیمی از حیات به دلت بوزد.
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
tanha_masir_14.mp3
10.41M
#تنها مسیر
#جلسه چهاردهم
#واعظ استاد پناهیان
#پیشنهاد ویژه دنبال کردن جلسات 👌👇
💦⛈💦⛈💦⛈
https://eitaa.com/joinchat/848625697C920431b97d
#کمی_مثل_شهدا 💖
می گفـت :
حضرت آقـا یا نماینده ایشان
امر ڪنند ڪه برو رفتگر محلہ باش ؛
نظام بـہ جارو ڪردن نیاز دارد
مــن می روم ...✌️
مهدی #مطیع_امر_ولایـت بود
و همیشہ وسط میدان معرڪہ بود ...
#پاسدار_مـدافـع_حـرم
#شهیدمـهـدی_نـوروزی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
*❣️شهدا❣*
خواستیم بدنش را جمع کنیم و داخل کیسه بگذاریم، با کمال حیرت دیدیم که *در انگشت دست راست او یک انگشتر عقیق است*.ولی چیزی که عجیبتر بود، تمام بدنش اسکلت شده بود ولی انگشتی که انگشتر در آن بود کاملا سالم و گوشتی باقی مانده بود.
همه بچه ها دورش جمع شدند، خاک ها رو که از انگشتر پاک کردیم، اشک همه در اومد
روی انگشتر نوشته بود: *💕جانم حسین*💞
🔸شهادت روزیمون🔸
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
مرامهای خاص زیاد داشت اما بعضی چیز ها برایش قانون بود و خط قرمز داشت و یکی از آن خط قرمزها این بود: محمد حسین همیشه یکی از دیوارهای خوش اندازه که چشمخورش از بقیه جاها بیشتر بود را به عکس شهدا تعلق میداد و تو باید قبول میکردی که به واسطه عکس شهدا حرمت حضور شهدا را در خانه رعایت کنی
قرارداد که تمام میشد و خانه را که میخواستیم عوض کنیم بعضأ عکسها هم نو میشد، یادم هست وقتی پوسترهای کم عرض شهدا مد شده بود محمدحسین کلی ذوق زد که عکسهای بیشتری را میتواند در خانه جا بدهد.
🌷شهید #محمدحسین_محمدخانی🌷
راوی: همسر شهید
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#برگی_از_خاطرات
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🌹
خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟» 🤔
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟😔 میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله💥 توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada