هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹السلام علیک یا سیدالشهداء🌹
💔قرار نبود بین ما بیفته فاصله😭😭
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
*تعبیر خواب*🕊️
*شهید عبدالحسین یوسفیان*🌹
تاریخ تولد: ۱۵ / ۴ / ۱۳۶۵
تاریخ شهادت: ۲۹ / ۹ / ۱۳۹۴
محل تولد: اصفهان
محل شهادت: سوریه
*🌹راوی← شبی مادر در خواب می بیند شخصی به او سکه ای می دهد که روی سکه نام حسین نوشته شده🍃و در عالم خواب به او میگویند نام فرزندت را (عبدالحسین) بگذار💫همسرش← سال 88 با پدر و مادرم به سوریه رفتیم💛 در حرم عمه سادات از حضرت زینب خوشبختی ام و یک همسفر و همراز خوب را از ایشان خواستم💞 تا قبل از سفر هر خواستگاری می آمد رد میکردم🥀آنجا از حضرت زینب خواستم وقتی برمی گردیم اولین خواستگاری که برایم می آید، می فهمم که فرستاده ی شماست💫 و جواب بله را میدهم💐 از سفرمان دوماه گذشت، یک شب خواب دیدم که داخل یک حرم نشستم💛و یک خانم قد بلند و نورانی آمدند کنارم و گفتند: سوره انعام را همین حالا بخوان، تو به آرزویت رسیدی.»💫 فردای آن شب با مادرم نماز جمعه رفتیم📿همان جا سوره انعام را خواندم، بعد از نماز جمعه عموی عبدالحسین به پدرم زنگ زدند📞و اجازه خاستگاری گرفتند‼️و خاستگار هم عبدالحسین بود💫 خلاصه به دلم نشست و عقد کردیم🎊 شش سال و نیم در کنار هم بودیم💞 او سپاهی بود داوطلبانه به سوریه رفت🕊️و عاقبت با اصابت تیر💥 به قلب، دست، پهلو، پا و چشم🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید عبدالحسین یوسفیان*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*
#شهیدی که واسطه ی ازدواج دونفر شد...
🌺یه جوون طلبه ای رفت خواستگاری جوابش کردن دلش میگیره از طریق یکی از دوستاش میره خادم الشهدا میشه ، ..... نمیدونم چطوری اما با یه شهیدی به نام عبدالرحمان رحمانیان جهرمی آشناش میکنن...بهش میگن این شهید حاجت میده ( این مال جنوب کشوره ، اون مال غرب کشور ) تو دلش با این شهید عبدالرحمان نجوا میکنه ...( خوش به حال کسایی که متوسل به شهدا میشن . شهدایی که خدا فرمود : دیه شون من خدا هستم ....
بعد که برمیگرده دختره نظرش عوض میشه.پسره میگه من یه طلبه ی ساده هستم فقط تو این دو هفته رفتم راهیان نور ، خادم الشهدا شدم، یه خورده آفتاب سوخته شدم برگشتم. هیچ امکاناتی به مالم اضافه نشده است. چی شد که تو به ازدواج با من راضی شدی؟
دختره باگریه میگه: چند شب پیش، یه جوان خوش سیما و نورانی، با لباس خاکی به خوابم اومد. گفت: من شهید عبدالرحمان رحمانیان هستم. اهل جهرمم گلزار شهدای رضوان خاک هستم.
یکی از خدام ما به من رو زده و به من متوسل شده است.
من عبدالرحمان زندگیتون رو تضمین میکنم...
من امروز به حرمت حرف شهید راضی میشم که با من ازدواج کنی...
شهید عبدالرحمان رحمانیان
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#یادت باشد شهید اسم نیست،رسم است!!!
شهید عکس نیست که اگر از دیوار اتاقت برداشتی فراموش بشود!!!
شهید مسیر است،زندگیست،راه است،مرام است!شهید امتحانِ پس داده است!شهید راهیست بسوی خدا!
مهربانی هایشان را به یاد بیاور،چه آن هنگام که دستت را پس زدند و به رویت اخم کردند!چه آن زمان که دستانت را گرفتند و لبخند زدند!به یاد بیاور آن زمان را که بد کردی و خندیدند و تو هنوز هم نفهمیده ای...!
این روزها عجیب شده ای...شاید احتیاج است تلنگری به خودت بزنی!شاید احتیاج است تذکری به خودت بدهی!شاید باید بیشتر بار نگاهشان را حس کنی!
پس دفترت را بردار،خاطراتت را مرور کن!بخوان از مهربانی هایشان،از نگاهشان،از چشم هایشان!بخوان از اشک ها از لبخندها!بخوان از بیداری ها،از خواب ها!بخوان از اولین باری که زیارتشان رفتی،از اولین مادر شهیدی که دیدی و بخوان از آن پدر شهید!بخوان تا یادت بیاید چقدر حواسشان به تو هست...شاید آنوقت سنگینی نگاهشان را بیشتر احساس کنی!شاید بفهمی علت سکوتشان چیست!
حواست باشد بیش از این لا به لای رنگ های دنیا گم نشوی!بس کن...!ارزشش را ندارد....!همرنگ جماعت بودن فقط زمین گیر دنیایت میکند!تو که زمین نمیخواهی!تو مدت هاست دلت گیر پرواز است!پس همرنگ شهدا باش! بگذار قلبت رنگ خدا بگیرد!شیوه ی عاشقی در مرام شهداست! پس عاشقی را یاد بگیر و عاشق باش،عاشق شهدا!
پی-نوشت:19 تیر وبلاگ "عاشق شهدا" دو ساله میشه!دو سال کم و زیاد از شهدا و برای شهدا نوشتم...توفیقی از جانب خدا و از جانب خود شهدا شامل حال من ناقابل شد که تو این فضا برای شهدا بنویسم...سعی کردم همه مطالب دل نوشته باشه و نوشته ها از خودم باشن و کپی نکنم به جز خاطرات و جملات خود شهدا!دلم میخواست از بهترین رفقام بگم...از کسایی که تو رفاقت کم نمیذارن!دلم میخواست تجربه خوب دوستی با شهدا رو با بقیه شریک بشم!دلم میخواست حتی شده یک نفر با شهدا دوست باشه و ببینه چقدر معرکه ان!از اینا گذشته دلم میخواست دوستایی که تو این فضا پیدا میکنم بیشتر منو به سمت شهدا هدایت کنن!تو این فضا دوستای فوق العاده ای پیدا کردم!دوستایی که گاهی میان و میگن سر مزار فلان شهید براتون دعا کردیم که خدا میدونه این جمله چقدر برام ارزشمنده!یا دوست بزرگواری که سر مزار شهید غفاری یادی از ما میکنن که همیشه سپاس گزارشون هستم!دوستایی که بهم کتاب معرفی کردن یا حتی با پستا یا نظراتشون حال خوبی پیدا کردم...و دوستای بزرگواری که شهدای بیشتری رو بهم معرفی کردن به خصوص تو گلستان شهدای اصفهان که سر مزار شهدا دعاگوشون هستم...
این فضا برای من خیلی خیر داشت!نمیدونم من تونستم خیری برای این فضا داشته باشم یا نه اما خدا رو شاکرم به واسطه همه دوستانی که تو مسیر شهدا نصیبم شد!به واسطه صفحه ای که توش از شهدا گفتم و از شهدا شنیدم!به واسطه ی همه لطف هایی که داشتید خدا رو شاکرم و ازتون سپاسگزارم...
پ.ن:کاش میتونستم 23 رمضان که سالگرد قمری وبلاگم هست پست بذارم اما توفیق نشد!خیلی واسم مهمه که فعالیت وبلاگم تو چنین روز عزیزی بوده!
پ.ن:برای ادامه راه این وبلاگ و برای حال خوب دل همدیگه دعا کنیم!اگر گلستان شهدا و سر مزار شهدا رفتیم یاد همدیگه کنیم!و اینکه من سعی میکنم بیشتر سر بزنم شما هم اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید حتما بگید...
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حسین هست🥰✋
*در آرزوی تکه تکه شدن*🕊️
*شهید حسین ایرلو*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۰
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: شهر ری
محل شهادت: شرق دجله
*🌹کلام شهید← از خداوند طلب میکنم که تکه تکه شوم🥀و هر تکه از بدنم را برای یک مادر شهید گمنام ببرند تا مادران خرسند شود.»🍃همرزم← حسین با موتور اومد بالا رو تپه🏍️ غذا رو آورد بالا 🍪همه دور نقشهای بودند که من توضیح می دادم غذا رو از دست حسین گرفتم گذاشتم کنار دستم🍛 حسین دستش رو گذاشت روی زانو به حالت رکوع ایستاد بالای سر حاج محمود،💫 سؤال کرد: الان عراقیها کجان؟ منم گفتم: اگر صبر کنی دستت میاد🍂 یک دقیقه نکشید یک دفعه سنگر تیره و تار شد💥 تاریک بود چیزی رو نمیدیدم، بوی باروت و سوختگی میاومد🥀تا حرکت کردم سرم خورد به تیر آهن و محکم برگشتم سر جای خودم🥀 تلاش کردم و از وسط شهدا اومدم بیرون🥀تازه تونستم نفسی بکشم چون سنگر پر از باروت و گاز و دود بود🍂از تپه سرازیر شدم و اومدم کنار جاده.🍃43 تا ترکش از بدن حسین عبور کرده بود،🥀از نوک پا تا سرش پر از ترکش🥀گلوله مستقیم تانک خورده بود به کمرش💥هفت نفر از ده نفر همرزمان شهید شدند🥀حسین به آرزوش رسید🕊️ از او فقط یه پا مونده بود🥀او همانند مولایش حسین (ع)🥀در راه اعتلای دین خدا تکه تکه شد*🕊️🕋
*سردار شهید حسین ایرلو*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos_313*