eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 این دفعه به زمین نگاه نمی‌کنم! شهید تعریف می‌کند: شهید حسین خرازی پیش من آمد و گفت: من در این عملیات شهید می‌شوم. گفتم: از کجا این حرف را می‌زنی؟ گفت: می‌دانم که شهید می‌شوم. گفتم: علم غیب داری؟ گفت: «نه، چند عملیات قبل یک خمپاره کنار من خورد. من به آسمان رفتم. فرشته ای را دیدم که اسم‌های شهدا را می‌نویسد. یکی یکی اسم‌ها را می‌خواند و می‌گفت: وارد شوید. به من رسید گفت: آقای خرازی آمدی؟ حاضری شهید بشوی به بهشت بروی؟ من یک لحظه به زمین نگاه کردم گفتم: اگر یک بار دیگر برگردم بچه ام و همسرم را ببینم خیلی خوب می‌شود. تا این در ذهنم آمد زمین خوردم. چشم‌هایم را باز کردم دیدم در بیمارستان هستم و دستم قطع شده است. اما حاج احمد دیگر وابستگی ندارم. دیگر اگر بالا بروم به زمین نگاه نمی‌کنم». شهید کاظمی هم می‌فرمود: من هم دیگر وابستگی ندارم. ... ایشان هم شهید شد. 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 خداحافظی خشن با فرزند فرزند اوّل شهید که پسر بود به نام سه سال بیشتر نداشت. در آخرین لحظات وداع با پدر، او را نزد پدر آوردند تا خداحافظی آخر را انجام دهد. به علّت به پدر خود را در دامن پدر انداخت و گفت: می‌خواهم با شما بیایم و از پدر جدا نشد. بنده که شاهد قضیّه بودم انتظارم این بود که شهید فرزند خود را به نحوی مهربانانه راضی کند که از مینی بوس پیاده شود، ولی با برخوردی تند فرزندش را از خود دور کرد و از درب مینی بوس پائین گذاشت و خطاب به او گفت: برو دیگر مهرت را از دلم بیرون کردم. یکی دو نفر از برادران و بنده به شهید گفتم: برخورد تندی با فرزندتان کردید. شهید ناراحت شد و در جواب گفت: به این راهی که می‌رویم، فقط باید را در دل داشت و مهر زن و فرزند را از دل بیرون کرد. چون اگر مهر زن و فرزند در دل باشد، در این مسیر که راه خداست با اخلاصی کامل نمی‌شود وارد شد و من اینطور تند با فرزندم برخورد کردم و او را از خود دور کردم که از وابستگی و دلبستگی زیاد او به من کاسته شود. 📚 اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و ۲۳۰۰۰ شهید استانهای خراسان. ویژه نامه به مناسبت اردوهای 📚 پایگاه اینترنتی سُعَداء 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم قرار ملاقات گذاشته بودیم و من از قم برای دیدار وی رفتم،جهاد به محض اینکه مرا دید گفت: «چقدر لاغر شده ای،تو مگر ورزش نمی کنی؟مگر آقا نفرموده اند: «تحصیل، تهذیب،ورزش» ومن فهمیدم که سخنان به چه میزان تأثیرگذار بوده و برای امثال جهاد مغنیه به چه میزان بااهمیت است راوی:سید کمیل باقرزاده 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواندن اين پست براى مسئولين و شرعاً حرام است!! !! 🌷یک بار هم هفت شهید را پیدا کردیم که از ستون فقرات از وسط جدا شده بودند. هفت سر جدا، پاها جدا، دست‌ها جدا.... 🌷پس از بررسی متوجه شدیم این‌ها که بچه‌های بسیجی بین دوازده تا هجده سال بوده‌اند، با قیچی‌های بزرگ فولادی که مخصوص تانک است و بیشتر در توپخانه‌ها استفاده می‌شود، یکی‌یکی جلوی چشم هم ‌دیگر قطعه‌قطعه شده‌اند. راوی: آقای موسوی، مسئول گروه تفحص شلمچه 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان مهمون امشب مون داداش اسماعیل هست🥰✋ *پیڪری اِرباً اِربا..*🥀 *شهید اسماعیل غلامی یار احمدی*🌹 تاریخ تولد: ۱۲ / ۱۰ / ۱۳۵۹ تاریخ شهادت: ۲۹ / ۸ / ۱۳۹۸ محل تولد: خرم آباد محل شهادت: سوریه *🌹همرزم← تازه از شناسایی برگشته بودیم🌙 گفتم اسماعیل بخواب فردا باید بریم منطقه💫 گفت مگر می‌شود نماز شب نخوانیم؟📿 سر و وضع و ریشش را مرتب و لباس‌هایش را با لباس خاکی‌اش عوض کرد💫 گفتیم اسماعیل نوربالا می‌زنی! چه خبر شده؟💫 گریه اسماعیل را کسی ندیده بود🥀اما آن لحظه روضه حضرت رقیه (س) گوش می‌داد و گریه می‌کرد🥀از ماشین پیاده شدم و گفتم الان شهیدمان می‌کنی!‼️تمام فرشته‌ها را کشاندی توی ماشین!‼️اسماعیل گفت نماز را در مقر بخوانیم. 📿با لپ‌تاپش منطقه را برای عملیات رصد می‌کرد💫 که یکهو زمین و آسمان آتش شد💥 موشک زدند💥همرزمی از ماشین پرت شد بیرون💥 وقتی بالای سر اسماعیل رسیدم دست و پایش قطع شده بود🥀اسماعیل هنوز ضربان قلب داشت🥀می‌خواستم به لب‌های ترک خورده و خشکیده‌اش آب بزنم💦 گفتم اسماعیل روزه است🥀 با زبان روزه خدمت حضرت زینب (س) برود.💫 رفتیم تا اطلاع بدهیم🥀وقتی برگشتیم داعش بالای سر اسماعیل رسیده بود🥀پیکرش را ارباً اربا کردند🥀چشمش را در آوردند و به قلبش چاقو زدند🥀و لباس و پلاکش را بردند🥀*🕊️🕋 *شهید اسماعیل غلامی یار احمدی* *شادی روحش صلوات*🌹💙 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا