eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
ابراهیم هیچوقت از کلمه «من» استفاده نمیکرد. حتی برای شکستن نَفْس خودش کارهایی رو میکرد. مثلا زمانی که قهرمان کشتی بود توی بازار، کارتون روی دوش خودش میذاشت و جا به جا میکرد.. حتی یکبار که برای وضو به دستشویی های مسجد رفت و وقتی دید چاه دستشویی گرفته، رفت داخل زیرزمین و چاه رو باز کرد. سپس دستشویی رو کامل تمیز کرد؛ شست و آماده کرد. ابراهیم از این کارها خیلی انجام میداد. همیشه خودش رو در مقابل خدا کوچیک میدید. میگفت: این کارهارو انجام میدم تا بفهمم من هیچی نیستم.. سلام بر ابراهیم۲ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قاسم سلیمانی و رزمندگان خانوکی 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺‏غربیها با اجیر کردن چند نفر اینجوری کودکان عراقی رو از حالا عاشق و دلباخته غرب می کنند همونایی که تمام زیر ساختهای عراق رو نابود کردن و صدها هزار نفر رو کشتن و بعدش داعش رو به جون مردم انداختن و ... ما که قهرمانانی مثل سردار سلیمانی داشتیم چه کردیم؟! برای_حاج_قاسم_چه_کردیم⁉️ ‼️برای معرفی امام_زمان به بچه ها چه کردیم🥺💔 اندڪےتفڪر⏰ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 داستان«سقیفه» قسمت: بیست و پنجم قنفذ ملعون بار دیگر راهی خانه ی علی علیه السلام شد و چون درب نیم سوخته ،به گوشه ای افتاده بود،به راحتی وارد خانه شدند . حیدر کرار با دیدن هجوم دوباره ی این قوم مظلوم کُش به منزلش که همان خانه ی دخت رسول الله بود، همان خانه ای که حدیث شریف کساء در آن نازل شد، همان خانه ای که جبرئیل امین بارها و بارها به اینجا نزول اجلال فرموده بودند و به این امر مباهات می کردند.... جمعیت که وارد شد ، علیِ مظلوم به سمت شمشیرش روان شد و قبل از اینکه دست مبارکش به آن ذوالفقار در نیام برسد، جمعیتی از شیاطین انسان نما ، دوره اش کردند. حال که علی علیه السلام از شمشیرش جدا افتاده بود ، مهاجمین نفس راحتی کشیدند و با شمشیرهای برهنه ، دور تا دور ولیّ خدا را گرفتند، ناگهان نانجیبی از ترس اینکه علی ،این قهرمان قهرمانان و پهلوان دوران در حرکتی آنان را کن فیکون کند ، سریع ریسمان بر گردن مولای ما انداخت و عده ای دیگر به او هجوم آوردند و دستان مبارک خلیفه ی بلا فصل بعد از محمد صل الله وعلیه واله را بستند... و فاطمه سلام الله علیها.... فاطمه چون این صحنه را مشاهده کرد ، با حالی نزار ، همانطور که چادری را که زینب کودک، با دستان کوچکش بر سر مادر زخمی اش، انداخته بود، جلو می کشید ؛ سراسیمه در حالیکه یک دست به پهلوی مبارکش داشت ، خود را بین امامش و جمعیت مهاجم انداخت ،تا مانع بی حرمتی به ولیّ زمانش شود... اما این قوم ظالم و ستمگر....کم تر از آن بودند که رحم به زنی بی پناه کنند ، نه اینکه بگویم رحم به دخت پیامبرشان، همو‌که خشم و رضایش خشم و رضای خداوند است کنند ، نه اینکه حرمت زنی را که پیامبر،سرور زنان دو عالم نامیدش ،که سوره ی کوثر برای تولدش نازل شده بود....بلکه رحم به زنی بی پناه و آبستن که تازه طفلش را کشته بودند ،بکنند.... آنان دلی در سینه نداشتند که بفهمند رحم و مروت دیگر چیست؟! آنها بویی از مردانگی و مروّت نبرده بودند که بر زنی بیمار رحم کنند... فاطمه که خود را به علی رسانید ، باران مشت و لگد و تازیانه بر سرش باریدن گرفت..... قنفذ ملعون چنان با تازیانه بر بازوی مادرمان زد که اثر آن تازیانه پس از شهادت فاطمه سلام الله علیها ، همچون بازوبندی در بازوی او باقی بود، لعنت خداوند بر قنفذ باد که دل تمام شیعیان را تا ظهور حجت حق، داغدار و زخمی کرد.... بالاخره به ضرب تازیانه و غلاف شمشیر ، یک زن را از ولیّ زمانش دور کردند و چه سخت گذشت بر حسنین که کتک خوردن مادر دیدند.... چه جانگداز بر جان زینب افتاد، او که هنوز در بهت میخ گداخته و اثر خون سینه ی مادر بر آن بود ، باز سیلی و روی کبود مادر و تازیانه....تازیانه....روح او را شکست.... شکسته باد آن دستی که صورت مادر ما را کبود کرد و مقدمه ی سیلی خوردن رقیه های کربلا را فراهم کرد، لعنت شود آن کسی که تازیانه بر بدن مادر ما، نواخت که مقدمه ی کتک خوردن زینب سلام الله علیها را در نینوا رقم زد.... بسوزد جگری که جگر آل طه ، پنج تن آل عبا را با بوجود آوردن این صحنه ها خون نمود، تا دیگرانی جرأت خون کردن جگر مجتبی را پیدا کنند.... و زمین و آسمان شاهد بود که مادر ما در حالیکه دست به دیوار گرفته بود دنبال حیدر کرار با دستان بسته،روان بود... ای آسمان کور باد چشمانت که دیدی ،مولای عرشیان و فرشیان را دست بستند و بر این واقعه،خون گریه نکردی... و ای زمین؛ اُف بر تو باد که دیدی ابوتراب را ریسمان بر گردن ،کشان کشان به مسجد می برند و دهان باز نکردی و این قوم ستمگر را نبلعیدی..... وای از دل مهدی زهرا سلام الله علیها... عمرم فدای دل داغدارت که به خاطر گناهان چون منی اجازه ی ظهور نداری تا بیایی و مرهم نهی بر این غم سربسته‌... ادامه دارد.... 🖊به قلم :ط_حسینی @bartaren 🖤🌹🖤🌹🖤🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون حاج منصور هست🥰✋ *ڪارگری که مدافع حرم شد*🕊️ *شهید منصور مسلمی سواری*🌹 تاریخ تولد: ۲ / ۳ / ۱۳۶۰ تاریخ شهادت: ۲۰ / ۸ / ۱۳۹۲ محل تولد: سوسنگرد،اهواز محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← زندگی‌مان را از یک اتاق کوچک در خانه پدرشوهرم آغاز کردیم🍃شرایط مالی مساعدی نداشتیم🥀منصور به عنوان کارگر روزمزد در شرکت فولاد کار می‌کرد🍂وضع مالیمان خوب نبود🥀اما همیشه احساس خوشبختی میکردم💞تلوزیون که داعش را نشان میداد منصور خیلی بی‌تابی میکرد🥀چند روز بعد تصمیم گرفت به سوریه برود🕊️او به شکل ناشناس با تیپ فاطمیون به سوریه اعزام شد🕊️هر چند راضی نمیشدم و گفتم حلالت نمیکنم🥀اما باز هم در راه زنگ زدم گفتم حلات کردم🌙عشق عجیبی بین من و منصور بود💞 خیلی‌ها حسرت این عشق و محبت را می‌خوردند با اینکه شرایط زندگی‌شان از ما بهتر بود،🍃در سوریه در تماس بودیم📞 مدتی از منصور خبری نشد🥀و خبر رسید که شهید شده🕊️وقتی پیکر همسرم آمد🕊️خیلی اصرار کردم او را ببینم ولی اجازه ندادند🥀 گلوله به پیشانی‌اش خورده بود💥ولی به ‌نظر شهید نشده بودند🥀داعشیان محل استقرار منصور و همرزمان را به آتش میکشند🥀و چهره و دستش را میسوزانند🥀پیکر ایشان 15 روز به زیر آوار ماند🥀و وقتی به ایران برگشت🕊️چیزی از پیکرش نمانده بود🥀او مظلومانه به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید منصور مسلمی‌ سواری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
!! 🌷....گفتم: حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم! زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم: حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! 🌷حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. 🌹خاطره ای به یاد سردار دل‌ها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی راوی: آقای سامی مسعودی از فرماندهان حشد الشعبی 📚 کتاب "مدرسه درس‌آموز حاج قاسم" به نویسندگی محمد جان نثار 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 🌷یکی از مدافعان حرم و همرزمان شهید سلیمانی خاطره‌ای به نقل از سردار بیان می‌کرد، می‌گفت سردار سلیمانی گفت: 🌷گفت: "یک‌بار از مأموریت برمی‌گشتم منتظر نماندم که ماشین بیاد دنبالم. از فرودگاه مستقیم سوار تاکسی شدم. راننده تاکسی جوانی بود یه نگاه معنا داری به من کرد. بهش گفتم چیه؟ آشنا به‌نظر می‌رسم؟ بازم نگاهم کرد گفت: شما با سردار سلیمانی نسبتی دارید؟ برادر یا پسر خاله‌ی ایشان هستید؟ گفتم: من خود سردار هستم. جوان خندید گفت: ما خودمون این‌کاره‌ایم شما می‌خواهید منو رنگ کنی! خندیدم، گفتم: من سردار سلیمانی هستم. 🌷باور نکرد، گفت: بگو بخدا که سردار هستی. گفتم: بخدا من سردار سلیمانی هستم. سکوت کرد، دیگه چیزی نگفت. گفتم: چرا سکوت کردی؟ حرفی نزد. گفتم: چطوره زندگیت؟ با گرونی چه می‌کنی؟ چه مشکلی داری؟ جوان نگاه معناداری بهم کرد، گفت: اگه تو سردار سلیمانی هستی، من هیچ مشکلی ندارم. من تصور می‌کردم تو هم مثل بقیه دولتمردا با ماشین‌های میلیاردی و ضدگلوله جابجا می‌شوید!" 🌹خاطره ای به یاد سردار دل‌ها سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیعه یعنی، حاج قاسم،سردار دلم پاسـبان این حـرم یا آن حـرم شیـعه یعنی ، اربـاً اربـا ، پیکـری یک طرف دستی و یک جا هم سری به مجلس عـزای سردار خوش آمدید👇👇 https://fatehe-online.ir/231707 @bartaren 🖤🖤🖤🖤🖤🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«سقیفه» : بیست و ششم علی علیه السلام را کشان کشان به سمت مسجد می بردند و فاطمه سلام الله علیها ، در حالیکه بر زمین افتاده بود ، این صحنه را نگاه می کرد ، ناگهان به خود آمد و بدون توجه به دردی که در جانش پیچیده و خونی که از بدن مطهرش بر زمین می ریخت به دنبال آنها روان شد . او می خواست تا آخرین لحظه ایستادگی کند ، می خواست تا آخرین دقیقه ،دست از حمایت ولیّ زمانش برندارد و انگار می خواست به آیندگان درس دهد. آخر او سبط نبی بود و از آینده خبر داشت ، او می دانست که فرزندش ،مهدی هم آمدنی ست ، می دانست که این سلاله ی پاکش ، باید مدتها در غربت زندگی کند و بیابان گردی نماید، فاطمه سلام الله علیها ، می خواست به من و تویی که داعیه ی ولایت پذیری داریم بگوید که ولایت یاوری ، اینچنین است ،باید تا پای جان ،حامی اعتقاد و هدف و ولایت زمانت باشی...حتی اگر تنها باشی....حتی اگر پهلو شکسته باشی...حتی اگر داغدار باشی.. فاطمه سلام الله علیها ، دست به دیوار گرفت و همانطور که اشک از چشمان مبارکش روان بود ، لنگ لنگان به دنبال جمعیت راه افتاد ،تا شاید بتواند کمکی به ولایت زمانش ، جانشین پدر بزرگوارش، علیِ مظلوم غریب، نماید. در اثر هرم آتش و تازیانه و مشت و لگدی که از قنفذ ملعون خورده بود ،نیرویش تحلیل رفته بود و آرام آرام حرکت می کرد... فاطمه سلام الله علیها، با چشم خویش دید که مردش را ، ولیّ بلا فصل محمد صل الله علیه واله را به زور و کشان کشان وارد مسجد نمودند ، دیگر کار از دست مادرمان بیرون شده بود و به حرمت مسجد، وارد آن جا نشد و همان بغل دیوار بر زمین نشست. زنان مدینه با دیده ی ترحم به زنی نگاه می کردند که پیامبرصل الله علیه واله وسلم فرموده بود :او سرور زنان عالم است.... فاطمه بر زمین نشست ،می خواست اشک از چشمان مبارکش پاک کند ، تازه متوجه زینبین شد که با بغضی در گلو کنار او کِز کرده بودند و هر کدام گوشه ای از چادر خاکی مادرشان را در دست گرفته بودند. فاطمه سلام الله علیها ، بیش از این تاب و تحمل دیدنِ رنج آنها را نداشت ، پس دست به دیوار گرفت و زینبین را کنار خود کشید و همانطور که درب نیم سوخته را نشان می داد ،اشاره کرد تا به خانه بروند.... و علیِ مظلوم در حالیکه ریسمان به گردن مبارکش بود و حسن و حسین مانند گنجشکانی بی پناه دو طرف او را چسپیده بودند؛ وارد مسجد شد و ابوبکر را دید که بر منبر خانه ی خدا تکیه زده و او را نگاه می کند... علی علیه السلام رو به ابوبکر گفت :... دارد.... 🖊به قلم :ط-حسینی @bartaren 🖤🌹🖤🌹🖤🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
دنیای پس از قاسم.... تفتیده و.... بی جان است... لبخندی اگر باشد.... در زیر یک ماسک... پوشیده و.... پنهان است.... :ط_حسینی 😭😭😭 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حمید هست🥰✋ *شجاعت در ازدواج آسان*🌙 *شهید حمید ایرانمنش*🌹 تاریخ تولد: ۳۰ / ۲ / ۱۳۳۴ تاریخ شهادت: ۱۰ / ۲ / ۱۳۶۱ محل تولد: کرمان محل شهادت: خرمشهر *🌹مادرش به علت تالمات روحی قادر به نگهداری او نبود🥀حمید کودکی را مدتی نزد دایه گذراند🍃و سپس به پرورشگاه سپرده شد🥀۱۱ ساله بود که به آغوش گرم خانه بازگشت🍃اما گرمای این کانون پر محبت💞با فوت پدر و مادر به اتمام رسید🥀همسرش← من و حمید به کمترین چیزها راضی بودیم🍃به همین خاطر خریدمان،از یک دست آینه و شمعدان و حلقه ازدواج بالاتر نرفت!💍 برای مراسم، پیشنهاد کردم غذا طبق رسم معمول تهیه شود🍱 که به شدت مخالفت کرد!‼️گفت: «کیو گول میزنیم خودمون یا بقیه رو؟⁉️مطمئن باش این جور بریز و بپاش ها اسرافه و خدا راضی نیست🍂تو هم از من نخواه که برخلاف خواست خدا عمل کنم.»🌙با اين که برای مراسم،استاندار، حاکم شرع و جمعی از متمولین کرمان آمده بودند💫نظرش تغییری نکرد و همان شام ساده‌ای كه تهیه شده بود را بهشان داد🥗بنظرتون شام چی بود؟⁉️شام عروسیمون نون و پنیر با سبزی بود🥗حمید میگفت:«شجاعت فقط توی جنگیدن و این چیزها نیست🌙شجاعت یعنی همین که بتونی کار درستی رو كه خلاف رسم و رسومه،انجام بدی.»🍃عاقبت او که بدنی پر از ترکش داشت💥با ۲۰ گلوله به بدنش🥀به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید حمید ایرانمنش* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
!! 🌷زمستان سال ۶۴ در تهران زندگی می‌کردیم. اسماعیل دقایقی برای گرفتن برنج کوپنی می‌بایست مسیری را طی کند که جز ماشین‌های دارای مجوز نمی‌توانستند از آن محدوده عبور کنند. 🌷او از ناحیه پا هم ناراحتی داشت و حمل یک کیسه برنج با آن مسافت تقریباً یک کیلومتری برایش زجرآور بود. از او خواستم با خودرو سپاه برود که نپذیرفت. گفتم: حال شما خوب نیست و پاهایت درد دارد! 🌷گفت: اگر خواستی همین‌طور پیاده می‌روم وگرنه نمی‌روم. او کیسه‌ی ۲۵ کیلویی برنج را روی دوشش نهاد و یک نایلون هم پر از چیزهای دیگر در دستش گرفت و به سختی به خانه آورد، اما حاضر نشد برای چند دقیقه از ماشین سپاه استفاده کند...! 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهيد معزز اسماعیل دقایقی راوی: همسر شهید 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹 سه توصیه سردار سلیمانی به جوانان : ۱- تمام کسانیکه به کمالی رسیدند ، خصوصا کمالات معنوی که خود منشأ و پایه دنیوی هم می‌تواند باشد ، منشأ همه آن ها سحر است . ✨ سحر را دریاب . نماز شب در سن شما تأثیری شگرف دارد . اگر چند بار آن را ، با رغبت تجربه کردی لذت آن موجب می‌شود به آن تمسک یابی . ۲- زیربنای تمام بدی ها و زشتی‌ها دروغ است . ۳- احترام و خضوع در مقابل بزرگ ترها خصوصاً پدر و مادر . ✔️ به خودت عادت بده بدون شرم دست پدر و مادرت را ببوسی . هم آنها را شاد می‌کنی و هم اثر وضعی بر خودت دارد . 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada