🔰شهید ۱۳ ساله ای که تصویر شهادتش میهمان اتاق رهبر معظم انقلاب است؛
در تشییع جنازه من پرچم آمریکا را به آتش بکشید تا مردم بدانند که من ضدآمریکا و تابع ولایت فقیه هستم.
#شهید محمدرسول رضایی
🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج حسین هست🥰✋
*سختیهاے جانبازے*🥀
*شهید حاج حسین دخانچی*🌹
تاریخ تولد: ۲۹ / ۵ / ۱۳۴۴
تاریخ شهادت: ۱ / ۱۲ / ۱۳۸۰
محل تولد: قم
محل شهادت: عملیات بدر/خانه
*🌹13 سالش بود که رفت جبهه، توی عملیات بدر از ناحیه گردن قطع نخاع شد،🥀۱۷ سال روی تخت ، ولی همواره خندان بود.🍃همسرش میگه: " نیم ساعت قبل از شهادتش بهم گفت: " نگران نباش ، جای منو توی بهشت بهم نشون دادند..💫 حاج حسین قطع نخا بود که از همسرش خاستگاری کرد💕 و همسرش نیز پذیرفت، جانباز قطع نخاع سختیای خودش را دارد،🥀ویلچر داخل حمام نمیرفت🥀و مجبور بودند ایشان را داخل اتاق بشویند یا داخل پتو بپیچند و تا حمام ببرند.🥀مراقبت از یک فرد قطع نخاع از گردن ظرافتهای خاصی لازم دارد؛🥀 از صاف کردن ملافه گرفته🥀تا دادن آب و غذا و مواظبتهای خاص برای جلوگیری از زخم بستر و…🥀اما خدا میداند همسرش یکبار هم گِله نکرد🥀و او را عاشقانه دوست داشت.💕 خواهر میخواست مشرف بشه عتبات عالیات🕊️حاج حسین بهش گفت:سرقبر مسلم(ع) که رفتید🌙 من حاجتی دارم از ایشان بخواهید حاجت من برآورده شود🌙تعجب کردم‼️چون هرکسی کربلا میره سراغ امام حسین(ع) یا حضرت عباس (س) میره برای گرفتن حاجت💫هرچه اصرار کردم چرا مسلم ابن عقیل (ع) جواب نداد‼️وقتی شهید شد تازه راز حرفش رو فهمیدم🥀شهادتش مصادف شد با روز شهادت حضرت مسلم (ع)*🕊️🕋
*شهید حاج حسین دخانچی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
🔰 لوس بازی؛
باران شدت گرفته بود ...
بیرون از سنگر را نگاه میکردم،
ناگهان چیزی در میان باران توجه مرا به خودش جلب کرد..
دقت که کردم دیدم یک نفر در حال نماز خواندن است زیر باران...!
با دقت بیشتری که نگاه کردم از تعجب دهانم باز مانده بود..
مصطفی بود ...
که زیر باران داشت نماز میخواند..
بعد ها ازش پرسیدم
که چرا زیر باران نماز میخواندی ؟!
گفت: میخواهم خودم را برای خدا لوس کن...
به روایت: همرزم شهید
رزمنده اطلاعات عملیات لشکر۲۱ امام رضا علیه السلام
گردان غواصی نوح
شهید مصطفی رحمانی🌷
ولادت: ۱۳۴۳/۵/۲۵، بجنورد
شهادت: ۱۳۶۵/۱٠/۱۹،خرمشهر
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
با صدای بلند نمیخندید، نماز اول وقت و نافله آن را میخواند.
هر روز زیارت عاشورا میخواند نگاه خود را کنترل میکرد و همیشه سر به زیر بود در برابر نامحرم.
هر روز قرآن می خواند.
خمس زندگیاش را دقیق حساب میکرد، در برابر پدر و مادر، پاهای خود را دراز نمی کرد، به همه محبت میکرد، از غیر خدا چیزی نمیخواست، انفاق میکرد.
اهل صدقه بود، ساده میپوشید و کم می خورد، به خواندن نماز شب اهتمام داشت، اهل دعا بود، برای انجام مستحبات تلاش میکرد.
🌷شهید سجاد طاهرنیا🌷
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
#شماها_دیگه_کی_هستید!
🌷در گیلانغرب چوپانی بود به نام شاهین که گوسفندهایش را در تپههای مابین ما و عراقیها میچرخاند. آدم خوبی بود. ابراهیم حسابی با شاهین عیاق شد. مدتی بعد به مراتع دیگری رفت. چیزی از رفتنش نگذشته بود که ابرام گفت دلم هوای شاهین رو کرده. رفتیم ببینیمش. همینطور که نشسته بودیم، دیدیم شاهین بلند شد و رفت. پشت سرش هم ابرام رفت. یکدفعه صدای ابرام و شاهین ما را متوجه آنها کرد.
🌷شاهین میگفت: «من باید این حیوون رو بزنم زمین!» ابرام هم میگفت: «به مولا اگه بذارم!» بلند شدیم ببینیم چه خبر است. دیدیم شاهین یه میش از بین گله جدا کرده تا سرش را ببرد و برای ما کباب کند اما ابرام مانعش شده و اجازه نمیدهد. ده دقیقه، یک ربع اینها با هم بکش نکش داشتند. بالاخره شاهین کوتاه آمد. وقتی آمد و نشست، گفت: «همین جایی که شما الان نشستید، قبل از انقلاب استوار ژاندارمری میاومد و تقاضای گوسفند میکرد.
🌷....من هم مجبور بودم براش گوسفند بکشم. یکدفعه که من گوسفند کوچکی براش جدا کردم، قبول نکرد. خودش بلند شد رفت یک میش بزرگ سوا کرد و گفت اینو بکش. گوسفند رو کشتم، گوشتش را خرد کردم، گذاشت لای پوستش و برد و به اندازهی یک آبگوشت هم برای ما نگذاشت. حالا موندم که شماها دیگه کی هستید! اون استوار نامرد ژاندارمری چطور رفتار میکرد، شماها چطور!»
🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر شهید ابراهیم هادی
📚 کتاب "جوانمرد"، ج ۱، ص ۹۵ تا ۹۷
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
امروز می خواهم از عشقی برایتان بگویم که سالها و قرن هاست آتش به جان جهان خواران و دیو سیرتان آدم نما در این دنیا انداخته...از عشقی که به عشق آن خداوند عشق کرد و عاشقانه این دنیا را خلق نمود و بنده های پاکش را به آن عشق ، امتحان کرد.
امروز می خواهم از دل بگویم که براستی هر چه از دل برآید بر دل نشیند، می خواهم از قرن ها پیش بگویم ،از دنیایی ورای این عالم خاکی حرف بزنم .
از عالم زر، همانجا که ما بودیم اما به خاطر نداریم ، همانجا که با دست خویشتن ، خوشبختی این عالم را رقم زدیم ، همانجا که آتش عشقی افروختند و به بندگان مدعی امر کردند که هر کس راه اطاعت را فرا گرفته ، بدون چون و چرا ،خود را به این آتش افکند و ما سر از پا نشناخته خود را به هرم آتش سپردیم و تا درون آن وادی پا نهادیم ، متوجه شدیم که اینجا نه آتش است بلکه گلستان است از همان گلستانها که ابراهیم نبی را در برگفت .
در این گلستان ، ما عطر محمدی را به جان کشیدیم و عشق علوی را برگزیدیم و چون این عشق، با جان مان در هم آمیخت ، تارو پود این بدن خاکی با آن عجین شد و اینچنین است که اینک همهٔ ما مشتاقانه منتظر ظهور نوادهٔ علی علیه السلام هستیم و چون ایشان اینک به امر خداوند در پردهٔ غیبت قرار گرفته ، ما نیز به سمت کسی می رویم که یاد و نام آنها را دارد و براستی عطر و بوی مولا را در فضا می پراکند...
آری ما، ولایت زمانمان را رهبر عزیزمان را که بی شک پرچمدار اسلام علوی ست را چونان نگین انگشتری در بر می گیریم و به هر کس که نگاهی چپ به این عشق الهی نماید ، پاسخی سخت و دندان شکن خواهیم داد...
و حالا، هان ای شیاطین انسان نما؛
هان ای غافلان راه گم کرده ، فکر کرده اید با هک لحظه ای ازامواج تلویزیون چه کار شاقی کردید؟ شما اگر مرد بودید راه مردان را میرفتید ....شما نه که مرد و نه که انسان ،بلکه کمتر از حیوانید...کسی که به فطرت خداجوی خود پشت پا بزند همانا از حیوان پست تر است و شما و اربابان یهودیتان کمتر از آنید که نام حیوان را یدک بکشید...
اگر خیلی هنر دارید مانند ما دانشمندان هسته ای پرورش دهید ، نه اینکه عالمان زمین را ترور کنید...
اگر زیادی نبوغ دارید ، سرداری مثل سلیمانی پرورش دهید نه اینکه سر سردارها را با ظلم آشکارتان به یغما برید و خون مظلومان را بر زمین ریزید...
براستی که کار شما کف و هورایی نداشت و جز به سخره گرفتن خودتان چیزی به همراه نداشت...
اما عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد ....
این کار شما ،عشق رهبر را در دل مردان و زنان این مرزوبوم به جوشش آورد....عشقی که لبریز بود ...اما اینک فوران کرده...
........ط_حسینی
والسلام
@bartaren
#تنگهی_احدی_که_تکرار_نشد!
🌷 ۴۰۰ نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. عراق نمیخواست تپه را از دست بدهد، اما بچههای گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا.
🌷چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد. اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کمکم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از ۴۰۰ نفر فقط ۱۸ نفر مانده بودند!
🌷آنقدر شهید زیاد شده بود، که میگفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمندههای ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود، بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی در عملیاتی سخت و طاقتفرسا به نام والفجر ۲، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای کرد.
🌷درحالیکه ۴ شب و ۳ روز در ۴۰ کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقبعقب نشینی میدهد، او پشت بیسيم میگوید: نمیگذارم اُحد دیگری تکرار شود و ما تنگه را ترک نمیکنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم میشناسند.
🌷پس از پیروزی این عملیات اکثریت فرماندهان و رزمندگان نزد حضرت امام به تهران رفتند و سرلشکر رضایی موضوع را با حضرت امام در میان میگذارد. و حضرت امام بر پیشانی این شهید بوسه میزند.
🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید مرتضی جاویدی، شهادت: ۱۳۶۵/۱۱/۷ شلمچه، عملیات کربلای ۵
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حسین هست🥰✋
*اولین شهید فتنه ۸۸*🕊️
*شهید حسین غلام کبیری*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۷۰
تاریخ شهادت: ۲۵ / ۳ / ۱۳۸۸
محل تولد: شهر ری
محل شهادت: سعادت آباد
*🌹پدرش← حسین مال ائمه بود، بیمهی ائمه بود.💫چهل روزش که بود مریض شد🥀 دکترها جوابش کردند، تمام بیمارستان گفتند «این نمیمونه»،🥀ما برداشتیم در ملحفه پیچیدیماش، آوردیم بیمهی امام زمانش کردیم،🍃 اصلا معجزه شد و مریضیاش خوب شد،🌙حسین اولین شهیدی است که در فتنه ۸۸ آسمانی شد،🕊️ پنجشنبه آخرین امتحانش را داد و به خانه آمد و گفت مادر خیالت راحت شد.🍃دیگر بچه مدرسهای نداری. فردای آن روز انتخابات بود.🎗️ حسین از صبح رفت مسجد برای کمک به رأیگیری و تا غروب آنجا بود.🍃 موقع شمارش او را بیرون کردند. پشت در مسجد نشست تا نتیجه را بشنود.🎗️ فردا شبش دیدم شلوغ شده است.‼️من سر کار بودم. دیدم اتوبوسها پر از جمعیت با پارچههای سبز میآیند و میروند.🍃 زنگ زدم و به خانواده گفتم مراقب حسین باشید که در این شلوغیها بیرون نرود🍂 اما او آنقدر علاقه داشت که کسی حریفش نشده بود.»🍃 فتنه ۸۸ زمانی بود که احمدی نژاد در انتخابات اول شد،🍂 و سپس شهر شلوغ و راهپیمایی شد و اعتراض ها به گوش رسید،💥 عده ای از این رای ناراضی بودند،‼️حسین آن شب با آن گردان و نیروهایی که اعزام شدند رفت تا شهر در آرامش باشد💫 اما او توسط پراید بی پلاکی به شدت مجروح شد🥀و به شهادت رسید.»*🕊️🕋
*بسیجی*
*شهید حسین غلام کبیری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*zeynab_roos313*
🕊 شهدا در قَهقَهه مَستانه اشان عِندَ رَبِهم یُرزَقونند 🕊 (امام خمینی)
🌷🕊 سلام بر شهیدان🕊🌷
🕊 کاری کنیم که شرمنده شهدا نباشیم 🕊
#شهید_احمد_نعمت_بخش
#شادی_روحش_صلوات 🌹
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada
زبان حال مادر شهید احمد نعمت بخش
یه چند سالی دو چشمانم به در بود
صفای خانه ام بی تو چه کم بود
صدا می آمد و چشمم به در بود
ندا می آمد و قلبم خبر بود
تمام سالها در انتظارت 😔
تو رفتی عاقبت سوی شهادت
شهیدم نازنینم ای عزیزم
به روی پیکرت صد لاله ریزم🌹
#شهید احمد نعمت بخش ۱۵ سال مفقودالاثر بود و بعد از ۱۵ سال به خانواده تحویل داده شد مزارش در گلستان شهدای اصفهان است 😔
#متولد_۱۳۴۲
#شهادت_۱۳۶۱
#عملیات_رمضان
#شلمچه
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
@baShoohada