وقتی خبر شهادت_محمد قطعی شد پیراهن مشکی برای پدر آوردیم که بپوشد اما قبول نکرد !
پدر گفت : ما برای مرده ها مشکی می پوشیم اما برای شهید نه !!!
پدر ادامه داد : یک موضوع دیگر هم این است که ما باید به دشمن ثابت کنیم ایستاده ایم و هیچ حرکتی نمی کنیم که آن ها خوشحال شوند . با این کار می خواستم تو دهنی محکمی به دشمنان بزنیم و به همشون بفهمونیم که ما از شهادت باکی نداریم . و در آخر پدر برای تشییع جنازه فرزندش پیراهن رنگی به تن کرد .
شهید_محمد_غفاری
شهید_نیروی_صابرین
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
امشب شهادتنامه ی عشاق امضا میشود
فردا ز خونِ عاشقان؛ این دشت دریا میشود
فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا میشود!
امشب بود بر پا اگر این خیمه خونِ خدا، فردا به دست دشمنان؛ بر کنده از جا میشود
امشب صدای خواندنِ قرآن، به گوش آید ولی فردا صدای الامان زین دشت برپا میشود!
امشب کنار مادرش لب، تشنه اصغر خفته است
فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا میشود!
امشب که جمع کودکان در خواب ناز آسوده اند، فردا به زیر خارها گمگشته پیدا میشود...
🏴#شب_عاشورا
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
#دلگویه
باز باران با بهانه...
میشود از دیدهٔ کودک روانه
باز هق هق مخفیانه...
میرسد...از زیربوتهٔ خاری
شبانه
یادش آمد صبح دیروز..
بودش او نازدانه، هم مثال شاهزاده
گه دراغوش پدر،گه عمو،گاهی برادر
غرق بازیهای، شادوکودکانه
اینک اما....
خورده او بارها تازیانه....
مردی با اسب دنبالش روانه
میکشد گوش کودک...
بهرگوش واره...
درپی بابای خود، آن نازدانه
میرود هرجای بیابان را
شبانه..
سوی خیمه،میکشد آتش زبانه
میزند آن نامرد تازیانه....
بابهانه.....بی بهانه
آخ بابا...
خار درپایم کرده کمانه...
گوش من زخمی،هردوپاره
وای بابا...
باز هم
تازیانه....تازیانه...تازیانه
#شاعر:ط_حسینی
💦⛈💦⛈💦⛈
@bartaren