سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش رضا هست🥰✋
*فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله*🕊️
*شهید رزاق(رضا) چراغی*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۳۶
تاریخ شهادت: ۲۷ / ۱ / ۱۳۶۲
محل تولد: ساوه
محل شهادت: فکه
*🌹برادرش← به پدر گفته بود نذر کن روزی که پیکر من میآید، روزه بگیری!💛بر حسب تصادف روزی که پیکرش را در بهشت زهرا(س) دفن کردیم🍂روز اوّل ماه رجب بود🌙 هم پدر و هم مادرم روزه بودند.💛شهید همت ← آن شب پیش ما ماند و دو، سه ساعتی خوابید🌙اذان صبح که بیدار شد، بعد از خواندن نماز📿دیدم شلوار نظامی نویی را که در ساکاش داشت، از آن درآورد و پوشید🍃با تعجّب پرسیدم: آقا رضا، هیچ وقت شلوار نو نمیپوشیدی، چی شده؟⁉️ با لبهایی خندان به من گفت: با اجازهی شما، میخوام برم خط مقدّم🍂گفتم: احتیاجی نیست که بری اون جلو، همینجا بیشتر به شما نیاز داریم🍂ناراحت شد🥀 به من گفت: حاجیجان، میخوام برم جلو، وضعیت فعلی خط رو بررسی کنم🥀الآن اونجا، بچههای لشکر خیلی تحت فشار هستند🥀او به خط رفت🕊️ وضعیت بچه ها وخیم شده بود💥🥀گوشی بیسیم را برداشتم و شروع کردم به صدا زدن برادر چراغی🥀مدام میگفتم: رضا، رضا، همّت📞رضا، رضا، همّت! 📞ناگهان یک نفر از آن سر خط گفت📞حاجیجان، دیگر رضا را صدا نزنید🥀رضا رفت موقعیت کربلا🕊️ در اثر اصابت ترکش خمپاره🥀💥شهید شده بود*🕊️🕋
*شهید رزاق(رضا) چراغی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
دعای فرج
هنوز هلی کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند.
ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند.
هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان علی صیاد شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند.
علی به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- متوسل شد و دعای فرج خواند.
خودش می گفت:" همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم".
ـــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید علی صیاد شیرازی /عاشق ترین صیاد،ص53-54
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#هر_کس_خودش_بهتر_میداند_چهکاره_است!
🌷آتش دوشکای دشمن به سوی ما که در کانال گیر افتاده بودیم، تمامی نداشت. حاج علی فردپور آر.پی.جی به دست از کنارم گذشت. صفا و اخلاصش زبانزد بود. خطاب به همه فریاد میزد: «ناراحت نباشید، الآن خاموش میشود.» و همین جملات روحیهی قابل توجهی به نیروها میبخشید.
🌷شب قبل با او صحبت کرده بودم. وقتی همه در حال آماده کردن تجهیزات بودیم، از او پرسیدم: «به نظر شما من شهید میشوم؟» گفت: «نمیدانم، هر کس خودش بهتر میداند چهکاره است!» این جواب برایم جالب بود. راست میگفت، مثل روز برایم روشن بود که مال این حرفها نیستم! در حالی که هر که مرا میدید فکر میکرد شهید خواهم شد و تقاضای شفاعت میکرد.
🌷حاج علی فردپور از تپه سرازیر شد تا سنگر دوشکا را از نزدیک مورد هدف قرار دهد. سنگر بتونی بود و در زاویهای قرار داشت که انهدامش بسیار سخت شده بود و اگر این سنگر منهدم نمیشد، مجبور به بازگشت بودیم و عملیات «عاشورا ۲» به یک عملیات ایذایی محدود تبدیل میشد.
🌷حاج علی فردپور به نزدیکی سنگر دوشکا رسید، موشکهایش را شلیک کرد و دیگر از او خبری نشد. هوا که روشن شد، پیکر مطهر حاج علی، در نزدیکی سنگر دوشکای دشمن، در حالی که رو به آسمان لبخند میزد، دیده میشد. ....پس از تحمل یک تشنگی طاقت فرسا، به مواضع شب قبل بازگشتیم و پیکر شهید حاج علی فردپور تا سالها در شهادتگاهش ماند.
🌹خاطره ای به یاد شهید حاج علی فردپور
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀
🕊 @bShoohada 🕊
#یاد_شهدا
«°شهداے فاطمیون°»🇦🇫
❤شهید محمد جواد رستمی❤
(ابو محمد)
🌷تاریخ تولد :
1369/03/14🌷
💛محل تولد : تهران💛
🌹تاریخ شهادت :
1395/03/26🌹
🧡محل شهادت : شهرک معراته - حلب - سوریه🧡
☘وضعیت تاهل : متاهل با 1 فرزند☘
🌼محل مزار شهید : جاوید الاثر🌼
#شادے روحش صلوات 🌹
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از نایت کویین
ebadat_va_tafrih_3.mp3
10.49M
#چگونه با عبادت تفریح کنیم 😊
#استاد علیرضا پناهیان
#جلسه سوم
💫💫💫💫💫
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
🎁@bluebloom_madehand 🎁
🌸خاطره ای زیبا از زبان مادر بزرگوار شهید عارف کایدخورده:🌸
"در یکی از سفرهای زیارتی که به عتبات عالیات داشتم با عارف تماس گرفتم و سفارش کردم که به آبادان بیاید ومواظب پدرش باشد چون خواهرش دست تنها بود و من نگران حال همسرم بودم و عارف به شوخی به من گفت یک شرط دارد که هرچه اصرار کردم چیزی نگفت اما با خودم عهد کردم که هرچه بخواهد برایش میگیرم. بعداز چند روز مجددا با عارف تماس گرفتم وبعداز احوالپرسی گفتم حالا شرطت را بگو چون فکر میکردم سوغاتی میخواهد ولی عارف گفت : اول اینکه نایب الزیاره من و دوستان شهیدم باش و بجای دوستان شهیدم نماز بخوان و بعد هم برو بین حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابوالفظل العباس"ع" و رو به قبله دستانت را به دعا بالا ببر وبا صدای بلند خطاب به حضرت بگو که *"من پسرم را نذر خواهرتان کردم" ...*
پس از چند جمله که به شوخی با پسرم رد و بدل کردیم این کار را کردم چون میخواستم عشق اورا به ائمه ببینم و مشاهده این عشق برایم لذت بخش بود و سپس به عارف گفتم: "پسرم من سالهاست خودم و شماها و زندگیم را نذر ائمه کرده ام و آثار مثبت آنرا در زندگیم دیده ام
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊@baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋
*شهیدی که بهشت را نخواست*🍃
*شهید علی مصطفی حیدر*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۱۰ / ۱۳۷۳
تاریخ شهادت: ۹ / ۶ / ۱۳۹۵
محل تولد: روستایسکسکیه / لبنان
محل شهادت: سوریه
*🌹شهید زینبی، علی مصطفی حیدر🍃با نام جهادی جواد🍁 داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها✨ به سوریه رفت🕊️رسانههای لبنانی به واسطه چهره درخشان✨ و دلنشین این مجاهد شهید✨ از او با عنوان «قمر جنوب» یاد میکنند✨او طی نبرد با «مزدوران سعودی💥 به شهادت و بال در بال ملائک گشود🕊️ بعد از شهادت تکه کاغذ کوچکی از جیب «علی حیدر» پیدا شد📃و حاوی آخرین نوشتهی او است که به خون پاکش نیز آغشته شده🥀🩸 در این دست نوشته آمده است:* 🍃"أنا یا سیدی لا أریدها جنة الأنهار والخلد والنعیم، لیس زهداً بما عندک؛ بل طمعاً بما هو أفضل لدیک. أنا یا سیدی جنتی فی جوار أبی عبد الله"🍃 *«ای مولای من! من بهشت و نعمت ها و درختان و جاودانگی اش را نمیخواهم🥀من به چیزی بزرگ تر طمع دارم🍃 بهشتِ من، بودن در کنار اباعبدالله(صلوات الله علیه) است»💚راوی← بیاید وقتی گناه کردیم نگوییم جوانی کردیم!🥀 چراکه علی اکبرِ امام حسین هم جوان بود🥀شهدایی که رفتند هم جوان بودند🥀این شهید زینبی به زیبایی به آرزویش رسید🌷و میهمان سفره امام حسین(ع) شد*🕊️🕋
*شهید علی مصطفی حیدر*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_5.mp3
18.04M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه پنجم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش ناصر هست🥰✋
*پیوند آسمانی شهید و همسرش*‼️🕊️
*شهید ناصر ورامینی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۱۲ / ۱۳۶۶
محل تولد: شیراز
محل شهادت: دشت خرمال
*🌹مادرش← ناصر میخواست دوباره به جبهه برود🕊️ گفتم: خانمت باردار هست🥀پیش خانمت باش🥀گفت: مامان من دیگه برنمیگردم🕊️ ازدواج کردم تا یادگاری ازخودم داشته باشم🍃 فرزندم دختر هست واسمش هم بزارید فاطمه🌷با خانمش قرار گذاشته بود که اگر شهید شود🕊️ بعداز 2 سال که شیر دخترش را داد همسرش را هم به او بِپیوندد‼️فاطمه به دنیا آمد ودوران شیردهی تمام شد🍂 تا اینکه ناصر به خواب همسرش آمد🍃 و لباس عروسی به همسرش داد✨ وگفت:حالاوقتشه بیا !!🕊️ من و پدر ناصر و عروسم با کاروانی راهی قم شدیم🚌 که در مسیر تصادف کردیم🥀10روز توی بیمارستان بود🥀بارها سر قبر ناصر رفتم گفتم: ناصر تو از خدا بخواه خانمت خوب بشه🥀یه شب اومد به خوابم گفت:مادر این قدر اصرار نکن ما باهم عهد بستیم🍃 پیمانم را نمی شکنم میخوام ببرمش🕊️وسرانجام به ناصر پیوست.🕊️یه شب به خوابم اومد گفت:مادر ناراحت نباش🥀یه خونه خوبی تو باغ دارم🌳 که دوتا تخت داره،یکیش مال باباست🛏️ یکیش هم مال شما هست🛏️اگر بخوای بیقراری کنی دیگه به شما نمیدن.🥀او در عملیات والفجر 10 بود که به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید ناصر ورامینی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
صبح زود از منزل پدرم بیرون آمدم و به بانک رفتم. تلگرام محسن روی گوشی من هم نصب بود تا اگر پیام مهمی بیاد به او اطلاع بدهم. مدام پیام میآمد و دوستانش میگفتند یا حسین یا ابوالفضل. نگران شدم.همان ملعون پشت سر آقا محسن ایستاده بود. ابتدا خندیدم چرا که دوستان محسن شوخ بودند و با خودم گفتم که چقدر دوستانش بیکار هستند. گوشی را بستم، اما در یک لحظه مجدد پیام را باز کردم و دیدم روی پیراهنش نوشته: جند خادم المهدی. من نفهمیدم. حالم بد شد افتاده بودم روی زمین و خودم را میزدم.تصورش را نداشتم. خبر شهادتش را اگر میشنیدم اینگونه نمیشدم. اسارت را نمیتوانستم تحمل کنم. دیدم این عکس واقعی است. دیدم تک تک خبرنگارها این عکس را منتشر کردند
۷۰ هزار ختم سوره حمد گرفتم که آقا محسن شهید شود. خودم خبر اسارتش را به همه دادم. خبر را خودم فهمیدم. وقتی رفتیم منزل نزدیکهای سحر بود که گوشی را باز کردم و دیدم در یکی از گروهها نوشته شده «شهید بیسر شهادتت مبارک.» دوباره گریه کردم. فردی به من زنگ زد و گفت: «مگه خودت نخواستی که به سپاه برود و به آرزویش برسد؟ الان شهید شده مثل امام حسین(ع) شهید شده است.»
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_6.mp3
16.5M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه ششم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632