🌙🍃
🍃
چرا شهید خرازے لباس پاسدارے نمےپوشید؟
ایشان لباس پاسدارے ڪمتر بہ تنش میکرد
در زمان جبهہ ما دونوع اورڪت داشتیم یک
نوع اورکت خوب و شیڪ بود ما فرماندهان
این را میپوشیدیم ولےاقاےخرازے آن اورکت
کہ بسیجےها مےپوشیدند را مےپوشید بہ او
میگفتم اقا خرازے شما چرا لباس پاسدارے
نمےپوشید گفت میخوام بسیجےها نشناسند
من فرمانده ام . . .
[ خاطره سرلشڪر رحیم صفوے ]
#شهید_حسین_خرازے
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#شهید_حسین_خـــــرازی
#بوسه_بر_پای_رزمندگان
حاج حسين رزمندهها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم. من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند. يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند. كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش. همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد. گفت: به خدا سپردمتون!
تا صداش را شنيدم، نفسم بريد. گفتم: حاج حسين؟
گفت: هيـــــس؛ صدات در نياد! و رفـــت سراغ تانک بعدی.
یاد همه دلیر مردان سرزمین اسلامی جاودان
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
#فرمانده ی تیپ
همین طور حسین را نگاه می کرد. معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است . من هم اول که آمده بودم ، باورم نشده بود.
حسین آمد ، نشست روبه رویش . گفت « آزادت می کنم بری.» به من گفت « بهش بگو.» ترجمه کردم . باز هم معلوم بود باورش نشده . حسین گفت « بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیس، تسلیم شن. بگه کاری باهاشون نداریم. اذیتشون نمی کنیم.» خودش بلند شد دست های او را باز کرد.
افسر عراقی می آمد؛ پشت سرش هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می دادند.
#شهید_حسین_خرازی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
نصفه شب چشم چشم رو نمیدید...
سوار تانک، وسط دشت...
کنار بُرجک نشسته بودم، دیدم یکی داره پیاده میاد...
به تانکها نزدیک میشد، دور میشد.
سمتِ ما هم آمد، دستش رو دورِ پام حلقه کرد، پام رو بوسید!!
گفت: به خدا سپردمتون...
گفتم: حاج حسین؟
گفت: هیس! اسم نیار.....
#شهید_حسین_خرازی
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حاج حسین خرازی گفته بود تو عملیات خیبر (عملیاتی که از ناحیه دست جانباز شدند) فرشتهها اومدن روح منرو ببرن، من گفتم فعلا میخوام برای خدا بجنگم...
مگه قرآن نفرمود وقتی اَجَل کسی برسه، فرشته مرگ یک لحظه بهش مهلت نمیده؟ پس مجاهد فی سبیلالله به کجا رسیده که به ملکالموت میگه من هنوز تو این دنیا کار دارم؟
👤راوی: حجتالاسلام مهدوی بیات
شهید آوینی درباره حاج حسین گفته بود: آن آستین خالی که با باد این سو و آن سو میشود، نشان مردانگیست. گاهی باد باید فقط به افتخار حسین خرازی بوزد تا نامردهای روزگار رسوا شوند.
🗓 ۸ اسفند، سالروز شهادت
#شهید_حسین_خرازی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
🌱در مشكلات است كه انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه كنید كه دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
#شهید_حسین_خرازی
🥀🕊 @baShoohada 🕊
سردار یک دست
تو جبهه هم دیگر را می دیدم، وقتی برمی گشتیم شهر، کم تر.
همان جا هم دو سه روز یک بار را باید می رفتم می دیدمش .
نمی دیدمش ، روزم شب نمی شد.
مجروح شده بود.نگرانش بودم، هم نگران هم دلتنگ.
نرفتم تا خودش پیغام داد « بگید بیاد ببینمش .دلم تنگ شده. »
خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان.
روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیش را نگاه می کردم. او حرف می زد، من توی این فکر بودم « فرمانده لشکر ؟ بی دست؟ » یک نگه می کرد به من ، یک نگاه به دستش ، می خندید.
می پرسم « درد داری ؟ » می گوید « نه زیاد .»
- می خوای مسکن بهت بدم؟ - نه .
می گیم « هرطور راحتی.» لجم گرفته .
با خودم می گویم « این دیگه کیه ؟ دستش قطع شده، صداش در نمی آد.»
#شهید_حسین_خرازی
📗بر گرفته از نرم افزار اندروید سردار شهید حاج حسین خرازی
🥀🕊 @baShoohada