eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
657 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
✅یک پسر مذهبی تمایل زیادی به گفتگو با دختر مذهبی دارد و بالعکس... و مذهبی ها بدلیل  بودن و  داشتن، زجر بیشتری از  ها میبرند و چون شمع، ذره ذره ی وجودشان از این وابستگی میسوزد... دلشان گیر یک پروفایل مربعی شکل *دو در دو* میشود... در رویاهایشان  ای میسازند از شخصیت هایی که پشت  ها مخفی شده است... و دلشان را گره میزنند به  ها و  ها و  موجود در آنها... ✨ آری... این یک واقعیت است، واقعیتی تلخ از زندگی مدرن و ماشینی ما... و همه چیز از یک جرقه شروع میشود، سلامی، شکلکی یا هر چیز دیگر... فرقی نمیکند، شکلک لبخند باشد یا غم و غصه و گریه... مهم اینجاست، که شکلک ها  اند،  میزنند،  میکنند و  میشوند!! دزد یک دل و قلب، و قلب، حرم خداست .حَرَمُ.الله...  انسانها تصویر سازی میکنند، از یک لبخند ساده برای خودشان زیباترین تصاویر را میسازند آنگونه که باب میل شان است... در  ، اعمالی را در  عمل مان میبینم و شگفت زده از خداوند سوال میکنیم خداوندا اینها دیگر چیست؟!ما که مرتکب چنین اعمالی نشدیم!! و آنجاست که  را نشان میدهند که ما   بوده ایم،  خلوتشان، و  اوقات و افکارشان. دلی که میبایست حرم امن الهی میبود و ما به ناحق  کردیم، خلوتی که میبایست با خدای خود می داشتند و ما از آنها دزدیدیم، و اوقاتی که باید به  سپری میشد و فکری که به  و  و  مشغول میشد و ما درگیر خودمان کردیم!! دل بردن جرم است، جرمی که خدا نمیبخشد، جرمی که حق الناس است، و اگر حق الله را هم ضایع کند، نارٌ علی نار میشود... بیایید کمی مراعات کنیم، کمی عاقلانه تر رفتار کنیم، و در استفاده از کلمات و شکلک ها کمی دقت مان را بالاتر ببریم. و خوشا بحال آنان که دلشان دزدیده میشود و در عطش دلبستگی میسوزند، اما صبر میکنند و صبر میکنند و صبر... نیت شهید حسین معزغلامی اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
‍ ‍ 🔰شهیدی که پس از ، کارنامه دخترش را کرد. 🌷 🍂شهادت ۶۲/۱۱/۳۰ کردستان 🔵راوی : دختر شهید 🌸آخرین روزهای سال ۶۲ بود که خبر شهادت پدرم به ما رسید.بعد از یک هفته عزاداری، مادرم با بستگانش برای برگزاری مراسم یاد بود به زادگاه پدرم ، شهرستان خوانسار رفتند. 🌺من هم بعد از هفت روز به مدرسه رفتم. همان روز برنامه امتحانی ثلث دوم را به ما دادند و گفتند: والدین باید کنند. آن شب با خاطری غمگین و چشمانی اشک آلود و با این فکر که چه کسی باید کارنامه مرا امضاء کند به خواب رفتم. 🌸پدرم را در خواب دیدم که مثل همیشه خندان و پر نشاط بود. بعد از کمی صحبت به من گفت زهرا آن را بیاور تا امضاء کنم. گفتم کدام کارنامه؟ گفت: همان کارنامه ای که امروز در مدرسه به تو دادند. کارنامه را به او دادم و پدر شروع کرد به نوشتن 🌺فردا صبح که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم از خواب دیشب چیزی یادم نبود. اما وقتی داشتم وسایلم را مرتب می کردم، ناگهان چشمم به آن کارنامه افتاد. باورم نمی شد. اما حقیقت داشت. در ستون ملاحظات کارنامه دست خط پدرم بود که با رنگ قرمز نوشته بود:  "این جانب نظارت دارم سید مجتبی صالحی" و امضاء کرده بود. 🌼برای اینکه شبهه ای پیش نیاید امضا و نوشته کارنامه توسط علما و اداره آگاهی مورد تایید قرار گرفته و به رویت می رسد و نسخه آن در موزه شهداء تهران در معرض دید بازدیدکنندگان قرار دارد. 📙برگرفته از کتاب آخرین نامه اثر گروه شهید هادی 🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊