eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 «سقیفه» :ششم رسول الله نفسی تازه کرد و فرمود: دخترم، خداوند به ما اهل بیت هفت خصلت عطا کرده که به هیچ کس از پیشینیان و آیندگان غیر از ما عنایت نفرمود. اول اینکه من رئیس پیامبران و فرستادگان خدا و بهترین آنهایم دوم اینکه جانشین من ،بهترین خلفاست سوم اینکه وزیر من ،شوهر توست. چهارم اینکه شهید ما بهترین شهداست. در این هنگام حضرت زهرا (س) به سخن درآمد و پرسید : بهترین شهدایی که با شما شهید شده اند؟ پیامبر (ص) فرمود : نه،بلکه سرور شهدا از اولین و آخرین ،غیر از پیامبران و جانشینان آنها. و جعفر بن ابی طالب که دوبار هجرت کرد(یکی به حبشه و یکی به مدینه) او دو بال دارد که با آنها در بهشت و با ملائکه پرواز می کند ،او از ماست. فرزندانت حسن وحسین دو سبط این امت اند و آقای اهل بهشتند. و قسم به آنکه جانم در دست اوست، مهدی امت از ماست که خداوند به وسیله ی او زمین را پر از عدل و داد می کند ،پس از آنکه ظلم و زورگویی آن را فرا گرفته باشد. پیامبر(ص) تا واپسین لحظات عمر با برکتش از برتری علی (ع) و اولاد او ،سخن ها گفت ، در هر واقعه و رخدادی به این مهم تلنگری زد و باز هم این امر را تکرار کرد و تکرار کرد ، تا مبادا یارانش فراموش کنند و علی و اولادش در مظلومیت بماند که نتیجه اش بی شک مظلومیت و غربت اسلام خواهد بود. در همین حین پیامبر (ص) نگاهی سرشار از مهر به سوی فاطمه و شوهر و فرزندانش نمود و فرمود : ای سلمان ! خدا را شاهد می گیرم با کسانی که با اینان بجنگند، روی جنگ دارم و با آن کس که تسلیم آنان است،روی مسالمت دارم . بدانید که اینان در بهشت با من خواهند بود. سپس پیامبر(ص) روی خود را به علی(ع) نمود ، می خواست پرده از رازی بردارد که همگان بعدها به چشم خود دیدند.... پیامبر(ص) می خواست اتمام حجتش را با مسلمانان بنماید که نامردانی نگذاشتند اما حال که در بین بهترین یارانش بود ،چنین فرمود:.... ادامه دارد.... 🖊 به قلم : ط_حسینی 🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️معجزه ی شکر گزاری ❤️ 👇👇👇 https://eitaa.com/bluebloom_madehand/7201
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷ابراهیم در یکی از مغازه‌های بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم! دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن‌ها را روی زمین گذاشت. وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربرهاست نه کار شما! نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام می‌دم برای خودم خوبه، مطمئن می‌شم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می‌گیره! گفتم: اگه کسی شما رو این‌طور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و.... خیلی‌ها می‌شناسنت. ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم. 🌷به همراه چند نفر از دوستان نشسته بودیم و در مورد ابراهیم صحبت می‌کردیم. یکی از دوستان که ابراهیم را نمی‌شناخت تصویرش را از من گرفت و نگاه کرد. با تعجب گفت: شما مطمئن هستید اسم ایشون ابراهیمه؟! با تعجب گفتم: خُب بله، چطور مگه؟! گفت: من قبلاً تو بازار سلطانی مغازه داشتم. این آقا ابراهیم دو روز در هفته سَر بازار می‌ایستاد. یه کوله باربری هم می‌انداخت روی دوشش و بار می‌برد. یه روز بهش گفتم: اسم شما چیه؟ گفت: من رو یدالله صدا کنید! گذشت تا چند وقت بعد یکی از دوستانم آمده بود بازار، تا ایشون رو دید با تعجب گفت: این آقا رو می‌شناسی؟ گفتم: نه چطور مگه! گفت: ایشون قهرمان والیبال و کشتیه، آدم خیلی با تقوائیه، برای شکستن نفسش این کارها رو می‌کنه. این رو هم برات بگم که آدم خیلی بزرگیه! بعد از آن ماجرا دیگه ایشون رو ندیدم! صحبت‌های آن آقا خیلی من رو به فکر فرو برد. این ماجرا خیلی برای من عجیب بود. این‌طور مبارزه کردن با نفس اصلاً با عقل جور در نمی‌آمد. 🌷مدتی بعد یکی از دوستان قدیم را دیدم. در مورد کارهای ابراهیم صحبت می‌کردیم. ایشان گفت: قبل از انقلاب. یک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلوکبابی، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. خیلی خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایی نخورده بودم. بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: چطور بود؟ گفتم: خیلی عالی بود. دستت درد نکنه، گفت: امروز صبح تا حالا توی بازار باربری کردم. خوشمزگی این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!! 🌹خاطره ای به یاد شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی 📚 کتاب "سلام بر ابراهیم" جلد ۱ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام‌ دوستان مهمون امروزمون داداش جاوید هست🥰✋ *دعوت حضرت زینب(س)*🕊️ *شهید جاوید یوسفی*🌹 تاریخ تولد: ۱۰ / ۲ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۹ / ۱۲ / ۱۳۹۳ محل تولد: ساکن کوار،فارس محل شهادت: سوریه *🌹مادرش← به جاوید گفتم به سوریه نرو🥀تو دوتا بچه‌ی کوچک داری🥀اما راضی‌ام کرد به رضای خدا و گفت مادر باید بروم برای دفاع از حرم عمه زینب(س)🕊️ او خوابی دیده بود همینجا خواب بود (به گوشه هال اشاره میکند)💛 آشفته و پریشان از خواب بیدار شد🥀خیلی دگرگون بود، گفت خواب دیدم در قبر خوابیده بودم🍂 قبرم تاریک بود و یک عقرب روی سینه‌ام راه می‌رفت🥀خیلی ترسیده بودم 🥀تا اینکه خانمی نورانی آمد و قبرم روشن شد💛 و گفت جاوید تو از مایی بلند شو،💛 و سپس جاوید گفت: حضرت زینب (س) گفته باید بیایی و من باید بروم.»🕊️ او پس از این خواب به دنبال راهی برای رفتن به سوریه می‌گشت تا اینکه به مشهد رفت💫 و با تیپ فاطمیون آشنا شد.💫مدتی بعد شب قبل از عملیات زنگ زد📞 و گفت که دیگر برنمی‌گردد و برایش دعا کنم».🕊️ مادر همان شب 100 آیت‌الکرسی نذر سالم برگشتن جاوید می‌کند🥀اما بنا بود آرزوی جاوید برآورده شود💫صبح فردای عملیات خبر شهادت جاوید را می‌دهند.🕊️شهید جاوید یوسفی، افغانی شیعه ساکن کوار، در دفاع از حرم،💫 توسط تروریست‌های تکفیری آسمانی🕊️و در شیراز به خاک سپرده شد.*🕊️🕋 *شهید جاوید یوسفی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ابوترابی،تو هیچ نیستی… قبل از این، هرچه بهشان می گفتیم قبول نمی کرد. این بار آمد. به آتشکده ای رفتیم که به کاخ اردشیر بابکان معروف است. چند نفر دیگر هم همراه ما بودند؛ دوستان آزاده، مسئولین محلی وآیت الله زنجانی. جاهایی ازسقف آتشکده ریخته بود. فاصلة سقف تا زمین،پانزده شانزده متربود. داشتیم سقف ها رامی دیدیم، یک دفعه، پای حاج آقا سُر خورد؛ داشت پرت می شد پایین که دو دستش را گرفت لبة سقف. دویدیم طرفش و او را بالا کشیدیم.وقتی داشتیم برمی گشتیم ظهر بود. رفتیم روستایی که سر راهمان بود. توی مسجد روستا نمازمان را خواندیم. خادم مسجد دفتر یادبودی آورد. هر کس چیزی نوشت. نوبت حاج آقا شد. نوشت «بسم الله الرحمن الرحیم. ابوترابی توهیچ نیستی. والسلام. سید علی اکبر ابوترابی». مهر مخصوصش را هم زد. بعدها از ایشان پرسیدم « حاج آقا سر اون جمله چی بود». کمی فکر کرد و گفت «وقتی داشتم آتشکده رو می دیدم، توی فکر بودم؛ از ذهنم گذشت که آزاده ها و خانواده هاشون مشکلات زیادی دارن. من به هر شهر و دیاری که می رم، اون ها مشکلاتشون رو با من در میان می ذارن. اگه یه روز از دنیا برم، به چه کسی رجوع می کنن، که همون موقع پام لغزید. وقتی میون آسمان و زمین آویزان شدم،فهمیدم خدا گوشمالی ام داده که ابوترابی،تو هیچ نیستی». 🔹 راوی: حسین اصلاحی 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤🌹 «سقیفه» : هفتم 🎬 پیامبر (ص) رخسار مبارکشان را به سمت علی (ع) نمود و فرمود : یاعلی ، تو به زودی از قریش و از تظاهراتی که علیه تو می کنند و ظلم هایی که نسبت به تو انجام می دهند ، سختی خواهی دید. اگر یارانی پیدا کردی ،به کمکشان جهاد کن و به کمک یارانت با دشمنانت بجنگ و اگر یاری پیدا نکردی صبر کن و دست نگهدار و با دست خویش ، خود را در معرض خطر قرار مده! علی جان ، تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی، به این صفت پسندیدهٔ هارون عمل کن که به برادرش موسی گفت :«این قوم مرا ضعیف شمردند و نزدیک بود مرا از پای در آورند و بکشند» یا علی ، تو همانند هارون و موسی و تابعانش هستی و قریش همچون گوساله ی سامری و پرستندگان او هستند. موسی (ع) هنگامی که هارون(ع) را جانشین خود بر قونش قرار داد ، امر کرد: اگر گمراه شدند و هارون یارانی داشت با آنها جهاد کند وگرنه دست نگهداشته و جان خویش را حفظ کند و میان آنان جدایی نیندازد. یاعلی؛ خداوند پیامبری را مبعوث نکرد مگر اینکه گروهی بدخواه و دسته ای تسلیم وی شدند. پس خداوند کسانی را که به اجبار تسلیم شدند برآنهایی که بدلخواه تسلیم شدند ، مسلط کرده و آنان را کشته اند تا اجر آنان که بدلخواه تسلیم شدند فزون تر گردد(منظور اجر شهداست) یاعلی؛ هر امتی که بعد از پیامبرش با یکدیگر اختلاف کنند، اهل باطل بر اهل حق غلبه می کند. این مقدر خداست او اختلاف و جدایی را برای امت مقرر کرده است در حالی که اگر می خواست همه را هدایت می کرد به طوری که دو نفر از مردم هم اختلاف نمی کردند و در هیچ کاری به منازعه نمی پرداختند و هیچ مفضولی،برتری صاحب فضلی را بر خود انکار نمی کرد. اگر خدا می خواست بلایی زود رس می فرستاد و تغییری حاصل می شد که ظالم را تکذیب می کردند و حق جاری می شد، همانا دنیا جای عمل و آخرت جای قرار و استراحت است تا بدکاران مطابق عملشان و نیکوکاران جزای نیک داده شوند. همان مَثَل امام و ولی ، مَثَل کعبه است ، مسلمانان به دور کعبه باید بگردند نه امام و ولی به دور یاران بگردد. علی (ع) فرمود: چون این کلمات را از پیامبر (ص) شنیدم ،گفتم خدای را برای شکر نعمت هایش، به خاطر صبر بر بلایش ، تسلیم و رضا به قضایش سپاسگزارم. وبراستی که این سرا ،سرای امتحان است و کل امت اسلام با آزمایشی بزرگ ابتلا شدند ، آنها با «ولایت علی بن ابی طالب» امتحان شدند و خدا را هزاران سپاس که ما در جرگه ی آنانی هستیم که دل در گرو مهر علی (ع) و اولاد علی (ع) سپردیم.... دارد..... 🖊به قلم: ط_حسینی 🖤🌹🖤🌹🖤🌹🖤 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهادت دور نیست ... همواره راهی است برای رسیدن ... خاک ، حرم ، دفاع ، بال پریدن هستند ... دفاع از حرم ... گذشتن از جان ... گذشتن از خانواده ... "خیلی" شجاعت میخواهد ... اینجا معنای "خیلی" خیلی با جاهای دیگر فرق دارد ... این "خیلی" در لغت نامه ی دهخدا ثبٺ نشده ...! اما ...!!! زینَب (س) می تواند معنایش کند ... 🇮🇷شهیدمدافع حرم سرگرد حاج احمدغلامی🇮🇷 به یاد همه شهدای مدافع حرم و وطن .... 🌸شهید مدافع حرم حاج احمدغلامی🌸 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ی شهادت پس از این که به بچه ها خبر رسید دکتر «رحیمی» شهید شده است، همه ی بچه ها دعای توسل را به یاد او خواندند. دعا را «محمدعلی» می خواند. وقتی به نام مقدس امام حسین (ع) رسید، دعا را قطع کرد و خطاب به بچه ها گفت: «برادرها اگر مرا ندیدید حلالم کنید، من از همه ی شما حلالیت می طلبم». پس از اتمام دعا نزد او رفتم، گفتم: «چرا وقت دعا از همه حلالیت طلبیدی؟» گفت: «وقتی به جبهه آمدم، امام زمان (عج) را در خواب دیدم، ایشان به من فرمودند: «به زودی عملیاتی شروع می شود و تو نیز در این عملیات شرکت می کنی و شهید خواهی شد»». همین گونه شد، او در همان عملیات (مسلم بن عقیل (ع)) به شهادت رسید. با این که قبل از عملیات به علت درد آپاندیسیت به شدت بیمار بود و حتی فرماندهان می خواستند از حضور او در عملیات جلوگیری کنند، ولی او می گفت: «چرا شما می خواهید از شهادت من جلوگیری کنید؟» . راوی: یکی از همرزمان نوجوان بسیجی شهید «محمدعلی نکونام آزاد» 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علی پس از شهادت شهید علی قمی کردی، تلاش خانواده اش برای یافتن وصیت نامه بی نتیجه ماند، تا اینکه یکی از همرزمان شهید شهید به نام «محمود کاوه» درخواب علی را دید که به او می گفت:«وصیتنامه من بین برگه های یکی از کتابهایم قرار دارد». کاوه هم بر طبق خوابی که دیده بود، به منزل شهید در پیشوای ورامین رفته، به آدرسی که علی گفته بود، مراجعه نموده و وصیت نامه را پیدا کرد». 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام‌ دوستان مهمون امروزمون حاج محمد هست🥰✋ *گمنام...*🕊️ *شهید محمد باصری*🌹 تاریخ تولد: ۱۵ / ۱ / ۱۳۲۸ تاریخ شهادت: ۴ / ۴ / ۱۳۶۷ محل تولد: شیخ‌عبودِ،بیضا،فارس محل شهادت: جزیره مجنون *🌹راوی← او از ناحیه سینه، گلو و دهان دچار مجروحیت شده بود🥀ولی پس از دو ماه استراحت باز هم به میدان جنگ شتافت🕊️ در آخرین لحظات که جزیره مجنون سقوط کرده بود🥀من به اتفاق حاج باصری کلیه نیروها را به پشت خط هدایت کردیم🍃بعد از ما دیگر کسی نیروهای خودی در جزیره نبود🍂یک جاده آسفالت بود که ما روی همان جاده به پشت خط برگشتیم🍂ناگهان در چند متری ما موشک کاتیوشا زدند💥 وقتی من برخاستم دیدم دو سه نفرمان شهید شده اند.🥀به سراغ حاج باصری که رفتم، دیدم به پشت افتاده🥀ایشان را چند مرتبه صدا زدم، اما..🥀چون خودم زخمی بودم نمی توانستم او را هم حمل کنم🥀من برگشتم و آن عزیز در همان جا ماند..🥀آری سردار شهید حاج محمد باصری اینگونه دنیای فانی را بدرود گفت🥀و در آن سوی خطر و در یوسفستانِ خون و حماسه تنها ماند.🥀هنوز بعد از سال ها همسر دلسوخته و 5 فرزند داغدارش🥀به امید یافتن نشانی از او، چشم به دروازه های شهر دوخته اند..🥀حاج محمد همانند مادرش حضرت زهرا(س) گمنام ماند💫و به آرزویش رسید*🕊️🕋 *یعقوب گَر به پیرهنی داشت دلخوشی/ از یوسفم نداد به من پیرهن،کسی🥀* *جاویدالاثر* *شهید حاج محمد باصری* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📃 فال روزانه حافظ 📃 👇👇👇👇 https://eitaa.com/bluebloom_madehand/7635
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نشستم جلوش و زل زدم توی چشماش گفتم : " آقا معلم ! برا همسرتون درسی ، بحثی نداری .. ؟ " گفت : " حالا دیگه خونه هم شده مدرسه .. ؟ " گفتم : " استاد استاده ، چه توی خونه ، چه توی مدرسه .. ! " گفت : "هر وقت خواستی نذری کنی ، ده تا نماز شب نذر کن .. سحر خیز باش و از الان بچه ها رو عادت بده به سحر خیزی و نماز شب .. " 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سر مزار امیر نشسته بودم که یه جوون اومد و گفت : " شما با این شهید نسبتی دارید ؟ " گفتم : " بله ، من برادرش هستم " گفت : " راستش من مسلمون نبودم بنا به دلایلی اما به زور مسلمون شدم ولی قلبا اسلام نیوردم ، تا اینکه یک روز اتفاقی عکس برادرتون رو دیدم ، حالت عجیبی بهم دست داد . انگار عکسش باهام حرف میزد با دیدنش عاشق اسلام شدم و قلبا ایمان آوردم 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada