25.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد دانلود🍂
🍃ماجرای جذاب و واقعی و دیدنی
🍃#شهید_زنده😍
#حجة الاسلام صادقی سرایانی
🍂برگ عبرت از دفتر خاطرات
🍃۸۱ مرتبه جراحی؛ ۲۵ روز در برزخ🍃
🌱حجت الاسلام محمد صادقی سرایانی، جانباز هفتاد درصدی است که 25 روز از زندگی خود را در برزخ گذرانده است.🌱
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
رفاقت با شهدا
*۶ گلوله تا پرواز*🕊️
*شهید حسن قاسمی دانا*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۶ / ۱۳۶۳
تاریخ شهادت: ۱۹ / ۲ / ۱۳۹۳
محل تولد: مشهد
محل شهادت: حلب / سوریه
🌹شهید مصطفی صدر زاده← هشت نفر بودیم و نام عملیات را امام رضا(ع) نامگذاری کردیم🌷ساعت 10 شب وارد آن ساختمان هشت طبقهای شدیم. طبقه اول را آزاد کردیم💫میخواستیم وارد خانه بعدی شویم که پرسیدند "مین مین؟" یعنی چه کسی هستید؟ حسن هم در پاسخ گفت: *انا شیعه امیرالمومنین(ع) و شیعه فاطمه الزهرا(س) و شیعه زینب کبری(س)*🌷 درگیریها شروع شد💥هر دو به سمت هم نارنجک میانداختیم. حسن گفت مصطفی تو فرزند داری بمان من میروم🕊️ دو نارنجک برداشت و رفت و گفت: سید آتش بریز. *ابتدا صدای رگبار، بعد صدای انفجار نارنجک و سپس صدای نالهای آمد و دیگر سکوت همه جا را فرا گرفت*🥀حسن را صدا کردم اما جوابی نشنیدم. خودم ترکش خورده بودم و نمیتوانستم به داخل بروم🥀 به 2 نفر سپردم بروند حسن را بیاورند. یکی از آنها وقتی وارد واحد شد، بدون اینکه متوجه شود پایش را روی دست حسن میگذارد🥀حسن با لهجه شیرین مشهدی میگوید: برادر پات رو بردار🌷 *او بر اثر رگبار ۶ تیر خورد🥀چند تیر به بازو🥀زیر قلب🥀پهلوهای چپ و راست🥀و ناف او🥀اصابت کرد*🖤و به شهادت رسید🕊️و در سالروز وفات حضرت زینب(س) به خاک سپرده شد🕊️🕋
*مدافع زینب(س)*
*شهید حسن قاسمی دانا*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
⊱━═━❥•💕💕❥•━═━⊰
💖خیلی زیـاد و به طور عجیـبی فاطمه
را دوسـت داشـت و به همـین نسـبت
فاطمه پدرش را.
🏡آقـا جـواد با توجـه به اینـکه زیـاد
ماموریت میرفت، کمتر در خانه بود!
اما هیچ گاه این موضوع از محبتش
به فاطمه کم نکرد! همیشـه سعیاش
بر این بود که نبودنهایش را جبران کند.
🎡 از لقمه دهان فاطمه گذاشتن تا
بیرون بردن و شـبها موقع خـواب
برایـش قصـه خواندن هر طوری که
میتوانست برای او وقت صرف میکرد.
📖پدرش قبل رفتن، اول قصه حضرت
رقیه (س) را برایـش گفت و بعـد در
مورد سفرش برای فاطمه توضیح داد.
💦آنقدر فاطمه با این قصه حضرت
رقیه (س) انس گرفته بود که برخی
اوقات در اوج بیتابیاش به من
میگفت: «مامان حضرت رقیه (س)
هم مثل من این قدر گریه میکرد؟
✍به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_جواد_محمدی🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#طنز_جبهه😃😀
●توی سنگر هر کس مسئول کاری بود.
یک بار خمپاره ای آمد و خورد کنار سنگر ... به خودمان که آمدیم ، دیدیم رسول پای راستش را با چفیه بسته است.
●نمیتوانست درست راه برود . از آن به بعد کارهای رسول را هم بقیه بچه ها انجام دادند ..
●کم کم بچه ها به رسول شک کردند ، یک شب چفیه را از پای راستش باز کردند و بستند به پای چپش .
صبح بلند شد ، راه افتاد ، پای چپش لنگید !
سنگر از خنده بچه ها رفت روی هوا !!
تا میخورد زدنش و مجبورش کردن تا یه هفته کارای سنگر رو انجام بده . 😂😂😂
●خیلی شوخ بود ، همیشه به بچه ها روحیه می داد ، اصلا بدون رسول خوش نمی گذشت.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊