#شهیدی_که_سرش_مستطیلشکل_شد!!
🌷در عمليات اوايل كردستان و پاكسازی های منطقه در آوبهنگ كردستان، وقتی از طريق كوههای كلاته به طرف منطقه استراتژيك آوبهنگ عمليات داشتيم و افراد ضد انقلاب را دنبال میكرديم او در اين عمليات مسئول سمت چپ منطقه عملياتی بود و با ما فاصله داشت.
🌷طبق گفته همرزمان كه نزديك ايشان بودند حسين قبل از شهادت مجروح شد و كسی نمیتوانست به ايشان كمك كند. او به علت خونريزی زياد بیحال میشود و با توجه به اينكه آتش ضد انقلاب زياد بود، آنها به او دست میيابند و حتی به پيكر مجروح او هيچگونه ترحمی نمیكنند. به حدی با قنداق تفنگ به سر او زده بودند كه سر او به صورت مستطيل شده بود.
🌹خاطره ای به یاد سردار شهید حسین دهقانی پوده
راوی: رزمنده دلاور سيدحسن میرمحمدی
❌❌ ما برای آنکه ایران، خانه خوبان شود....
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#گذریبرسیرهشهید
همیشه وضو داشت. یه روز گفتم رضا چرا وقتی که پای سفره می شینی، وقتی می خوابی، وقتی از خونه بیرون میری اول وضو می گیری؟!
گفت: وقتی کنار سفره میشینم مهمان امیرالمومنینم شرم می کنم بدون وضو باشم...وقتی می خوابم یا بیرون میرم ممکنه از خواب بیدار نشم یا بر نگردم هرکسی هم با وضو از این دنیا بره اجر شهید را داره می خوام از اجر شهید محروم نشم...
#شهیدرضاپورخسروانی🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
hosein_noor_5.mp3
15.85M
#امام حسین علیه السلام نوری که هرگز خاموش نمی شود ✨
#جلسه پنجم
#واعظ شهاب مرادی 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
هدایت شده از نایت کویین
khanevade_khoob_3.mp3
13.91M
#تعریف خانواده خوب😊
#استاد علیرضا پناهیان
#جلسه سوم
💫💫💫💫💫
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
🎁@bluebloom_madehand 🎁
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش میثم هست🥰✋
*شهید بی سری که سنگ مزار ندارد*🥀
*شهید میثم مُدواری*🌹
تاریخ تولد: ۲۳/ ۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: تهران#←کرج
تاریخ شهادت: ۱۶ / ۸ / ۱۳۹۴
محل شهادت: سوریه
🌹 *مرامش حسنی بود وصیت کرد تا مزارش نیز حسنی باشـد💚 بدون سنگ مزار مانند مولایش امام حـسن (ع)*💚 میثم سال ۸۷ ازدواج کرد 💐 *که ثمره این زندگی هشت ساله، دو دختر دردانه به نامهای فاطمه زهرا و فاطمه کوثر است🎀* آقا میثم با شروع جنگ سوریه با داعش به این جبهه اعزام شد و از سال 89 به دفاع ازدین و اسلام پرداخت🍃همرزم← *شب عملیات تا صبح من و محمدحسین و میثم زیر یک پتو لرزیدیم*❄️ میثم قبل از نماز صبح بلند شد📿 *وضو گرفت تا نماز شب بخواند📿 نماز شب را خواند و این آخرین نمازشبش بود*🥀 قبل از اینکه بزنیم به خط گفتم: *میثم نیتت صاف شد؟ نگاهم کرد و با یه لبخند گفت: صاف صاف💫 از این صاف صاف گفتنش تا لحظه ای که غسل خون کرد🩸چند لحظه هم نشد و شهید شد*🕊 همسرش← *بعضی ﺭﻭﺯﻫﺎ به من میگفت ﺍﮔﺮ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺟﻨﺎﺯﻩ بیﺳﺮ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﯽﻛﻨﯽ؟»🍂 همینطور هم شد🍂 در عملیات مستشاری در سوریه در اثر اصابت گلوله توپ به سرش🥀💥 بی سر شد🥀🖤 و به شهادت آرزوی دیرینه خود رسید*🕊 بنا بر وصیت میثم، *مزار او در بهشت زهرا(س)💚بدون سنگ مزار🥀 در کنار برادرش شهید مسعود مُدواری می باشد*🕊🕋
*شهید میثم مُدواری*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
♥️🍃
#رد ترکش های پشت پیراهنش و صورتی که زمین خورده حرف ها دارد برای خودش ...
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل ...
#شرمنده_ایم
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🔰 وقت تلفی ممنوع!
هرگاه در منزل كاری نداشت، از نوارهای قرآن كه در خانه داشتیم، استفاده میكرد. من ندیدم وقت را به بطالت طی كند. همیشه میگفت: «اگر امروزم با دیروزم یكی باشد، از غصه دق میكنم.»
#شهید_محمدجواد_تندگویان🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون حاج احمد هست🥰✋
*مردی که دیگر برنگشت*🕊️
*حاج احمد متوسلیان*🌹
تاریخ تولد: ۱۵ / ۱ / ۱۳۳۲
ت.ربوده شده: ۱۴ / ۴ / ۱۳۶۱
محل تولد: تهران
محل ربوده شده: لبنان
*🌹همرزم← از سنگر رفت بیرون وضو بگیرد📿پیرمردی آمد و کنارش ایستاد🍃لباس بسیجی تنش بود. فکر میکرد او را قبلاً جایی دیده، اما هر چه فکر میکرد یادش نمیآمد⁉️ پیرمرد به او گفته بود: تا ائمه دارید، غم نداشته باشید🍃توی عملیات پیروز میشوید✨عملیات بعدی هم اسمش بیت المقدسه، بعد هم میری لبنان🕊️دیگه هم برنمیگردی»🥀گریه میکرد و برای من تعریف میکرد🥀متوسلیان رفت لبنان راستی راستی هم دیگه برنگشت🥀راوی← ۱۴ تیر ۱۳۶۱ بود که خودروی حاج احمد🚖 و سه همراهش «سیدمحسن موسوی» «تقی رستگار مقدم» و «کاظم اخوان»✨توسط حزب فالانژ لبنان متوقف❌و توسط نیروهایی اسرائیل گروگان گرفته شدند🥀کسی نمیداند که اسرائیل با آنها چه کرد🥀عدهای او را شهید متوسلیان می نامند🍂و عدهای هنوز هم او را حاج احمد می خوانند🍂هر چه که هست امروز یک خانواده ۸۰ میلیونی منتظر است تا فرزندانشان برگردند🥀زیرا شواهد حکایت از آن دارد که دیپلماتهای ایرانی زنده هستند✨و در زندانهای رژیم صهیونیستی به سر میبرند🥀39 سال گذشت🥀اما هیچکسی نمیداند که زنده هستند🥀یا به شهادت رسیدند*🕊️🕋
*جاویدالاثر*
*حاج احمد متوسلیان*
*به امید برگشت او و یارانش صلوات*🌹
*zeynab_roos_313*
#عبادت چیست؟
احساسے که در آن تمام ذرات وجود به ارتعاش درآید.
جسم مےسوزد، قلب مےجوشد، اشک فرو مےریزد، روح به پرواز درمےآید.
جز خدا نمےبیند و جز خدا نمےخواهد.
✍شهید_چمران
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#آیه_قرآنی_که_اسیر_ایرانی_را_از_شکنجه_بعثیها_نجات_داد!
🌷یک روز صبح من و یکی دیگر از برادران که اهل نجفآباد بود، داشتیم باهم قدم میزدیم که یکی از سربازان عراقی ما را صدا زد و وقتی به طرفش رفتیم، ما را به طرف مقرّ فرماندهی راهنمایی کرد. به آنجا که رسیدیم، گفت: این محوّطه را باید تمیز کنید. در همین اثنا چشممان به خودکارهایی افتاد که روی میزی قرار داشت. با خود فکر کردیم هرچقدر از ما کار بکشند، میارزد؛ به شرط اینکه بتوانیم از این خودکارها برای بچهها به ارمغان ببریم (در آنجا از خودکار استفادههای زیادی میشد، نظیر نوشتن دعا، تکثیر آیات قرآن، انجام تکالیف درسی و...) پس، بیدرنگ شروع کردیم به نظافت.
🌷از ساعت ۸ صبح تا ظهر مشغول کار بودیم و در این بین من یک خودکار برداشتم و در جوراب پای چپم گذاشتم، غافل از اینکه یکی از سربازان عراقی مرا زیر نظر داشته است. به هر حال، وقتی نظافت تمام شد، ما خوشحال بودیم از اینکه هرکدام توانستهایم خدمتی هرچند ناچیز به بچهها کنیم. اما ناگهان سه سرباز بعثی که در کنار محوطه ایستاده بودند، به من اشاره کردند به نزدشان بروم. در مقابلشان که قرار گرفتم، پرسیدند:....
🌷....پرسیدند: خودکار کجاست؟ گفتم: کدام خودکار؟ سربازی که برداشتن خودکار را دیده بود، به پای من اشاره کرد. در آن لحظه دنیا پیش چشمم تیره و تار شد، زیرا که از صبح تا ظهر کار کرده و خسته شده بودیم برای هیچ. از طرف دیگر، اگر خودکار را پیدا میکردند، شکنجه و زندان از تبعات حتمی آن بود. پس با توکل به حضرت حقّ با حالتی که وصف نشدنی نیست، فقط توانستم آیهی کریمهی" وَ جَعَلْنا مِنْ بین اَیدیهِمْ سداً و منْ خَلْفِهِمْ سَداً فَاَغْشَیْناهُمْ فَهُم لایُبصِرون " را از مقابل دیدگانم بگذرانم، آن هم با حالتی که در عمرم فقط یک بار آن حالت به من دست داد.
🌷در همین بین یکی از سربازان عراقی خم شد و در جورابم شروع به جستجو کرد، ولی چیزی نیافت، در حالی که خودم از بالا خودکار را میدیدم. سرباز عراقی گفت: نیست. سرباز اولی گفت: لابد در آن یکی جوراب است. آن جوراب را هم تفتیش کرد، ولی خودکاری پیدا نکرد. خود را به در مقّرّ رساندم و از آنجا خارج شدم. سپس خم شدم و خودکار را برداشتم و دوان دوان خودم را به آسایشگاه رساندم و آن را پنهان کردم.
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از #رمان های جذاب و واقعی📚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان معلمی در محله بدنام ها؛ "خدا هست"
👨🏫 مهمان برنامه کتاب باز 📕
#معلم جوانی به نام مجتبی شکوری بود. شکوری در پاسخ به سوال سروش صحت که بچه چگونه آینده شان را بسازند؟، داستان زیبایی از اولین سال تدریس اش در یکی از مدارس تهران روایت کرد. مدرسه ای که با دانش آموزانی خاص در در یکی از آلوده ترین و پر بزه ترین مناطق تهران جای داشت. ...
#پیشنهاد دانلود 👌
💦⛈💦⛈💦⛈
@bartaren
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
hosein_noor_6.mp3
15.79M
#امام حسین علیه السلام نوری که هرگز خاموش نمی شود ✨
#جلسه ششم
#واعظ شهاب مرادی 🎤
🍃🦋🍃🦋🍃🦋
http://eitaa.com/joinchat/3435397138Ca49cae656a
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨