الان که دارم فکر میکنم
پارسال این موقع پرچم روی گنبد امام حسین تو بغلم بود🚶🏻♀
میخوام بگم حضرت اباعبداللهجان، بشارت چیه؟! همین که «حسین گریهکنندگان برخود را میبیند» از سر ما هم زیاده. شاعر برای همین بود که نوشت؛ «کارِ مرا به نیم نگاهش تمام کرد، بنگر چه میکند نگهِ ناتمامِ او»
حضرت اباعبدلله ماجرا ازین قراره که «درویشِ سرِ کویت، دری دیگر نمیداند رهی دیگر نمیگیرد...» لذا بغلمون کن.
هدایت شده از با علی باش🇵🇸
فرمایش میکرد:
دلگرفته بودم، تعریف میکرد؛ «یکی تو کربلا به حضرت اباعبدالله بی احترامی کرد، عباس قمر بنی هاشم دنبالش کردن. آن شخص تا دل سپاه فرار کرد.
میگن همه از ترس با انگشت نشونش میدادن که ما نبودیم او بوده.»
ادامه داد؛ بسپارید به عبّاس. او منتقم قهاریست.
خلاصه که بسپارید به عباس:)))
سید یحیی موذن میگفت: هر حاجتی داری، از ابالفضل العباس بگیر، هر حاجتی داری، همه کارهی امام حسین عباسه... گریهی عجیبی میکرد. گفت: تا به حال ۳بار سنگ های حرم امام حسین رو توی این همه سال که من اینجا بودم عوض کردند، اما جرات نداشتند به سنگ های حرم عباس دست بزنند! از بس صاحب جلال و جبروت است، میگفت: شما ابالفضل رو نمیشناسید! چیزهایی ما ديديم از قمر بنی هاشم خیلی عجیبه و اشک بود كه از چشمانش روانه میشد...
Hossein Haghighi - Jadeye Hossein 320.mp3
9.87M
من با حسین زنده شدم پس بنابر این
باید تمام زندگی ام
مثل او شود:)
آدمی حیران ذره ذرهی وجود نورانی حضرت سجاد-علیهالسلام- میشود که در فرازی از مناجات میفرمایند؛
«وَ أَنَا بَعْدُ أَقَلُّ الْأَقَلِّینَ وَ أَذَلُّ الْأَذَلِّینَ، وَ مِثْلُ الذَّرَّهٔ أَوْ دُونَهَا»
خدایا من کمترین کمترین هایم، پستترین پستهایم، اصلا من یک ذرهام؛ کمترین ذرهام...
و این حیرانی و شعف بدین سبب است که دوستی میگفت؛
«انسان به میزانی که حضور خدا را درک کند عجز خود را فهمیده و به میزانی که قدرت خدا را ببیند ناتوانی خود را متوجه شده.»
اصن الله الله :))
هدف من در رابطه با قدر من است و در رابطه با روابط من است. منی که می خواهم فقط بیست روز در جایی بمانم، هدفم از ساختن یک خانه این است که همین بیست روز مرا تامین کند. کسی که امتداد خودش را حس کرده و در این امتداد اتصال و رابطه هایش را هم درک کرده، به این محدود ها فکر نمی کند و نیت هایش گسترده می شود. اینجاست که بینش علی “علیه السلام” تنها به اینکه نان و آب و رفاه خلق را تامین کند یا آن هارا به عدالت ببندد ،محدود نمی شود. هدفی که او دارد به وسعتی می رسد که حتی تاریخ هم نمی تواند آن را تحمل کند. ولی علی باید آن را تحمل کند؛ چون علی بزرگتر از تاریخ است
👤استادعلی صفایی حائری
📚حرکت
«اَوْ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
وهنگامی که ازغریبی یا شهیدی خبری شنیدید، برمن ندبه کنید.
هدایت شده از متمایلبهسمتنجف :)
خب سلام علیکم
ما برگشتیم بعد از چند ماه ..
میخوایم همون روال قبل متمایل به سمت نجف رو ادامه بدیم با کمی تغییرات کوچیک !
رفقای متمایل به سمت نجف اگه یادشون باشه راجب موضوعاتی که خودشون پیشنهاد میدادند صحبت میکردیم
لطف کنید کانال رو به بقیه هم معرفی کنید تا دوباره همگی جمع بشیم
دمتون گرم🌿
معنی تلخی رو نباید مثل شاعرانی که در حد یه نه شنیدن کافه ای آزرده شدن، در حد اسپرسو تقلیل داد!
تلخی، فرا تر از این حرفاست...
تلخی بزرگ تر از فقدانه.
بسیار بزرگ تر از نه شنیدن.
بزرگ تر از زخم های کاری...
تلخی درست در دل آیه ی «لقد خلقتا الانسان فی کبد» معنا میشه.
تلخی یعنی انتظار...
انتظاری به بلندای هزاروصدوهشتادوسه سال!!
تلخی یعنی ما هنوز امام زمانمون رو ندیدیم...
اسپرسو؟؟؟!!!
هه :))))))