به نام پاک شمایی که نامتان عشق است
سلام، ای که جواب سلامتان عشق است
مباد دور ضریحت به خلوتی برود
همیشه غلغلهی ازدحامتان عشق است
مرا جدا کنی از خوبهات؟! ممکن نیست!
کریم پادشها! بارعامتان عشق است:))
با علی باش🇵🇸
به نام پاک شمایی که نامتان عشق است سلام، ای که جواب سلامتان عشق است مباد دور ضریحت به خلوتی برود هم
اگه شمام با بیت سومش اشک شدی سلام🤝🏻.
1960639592 (5).mp3
2.4M
« ما روی شما خیلی حساب کردیم.»
تولدت مبارک آقاجان🤍...
تو کانال یدونه رضا سرچ کردم که پست های امام رضارو پیدا کنم که اینو دیدم:″))
https://eitaa.com/ba_ali_bash/1815
افتادم یادِ اونجایی که حاج محمود میخونه
«ما را رضا به کربُبلا برد و قبل از آن مارا حسین صحن گوهرشاد برده بود.»
خلاصه که آره:)))
هدایت شده از اَبوتُراب | پِدَرِخاڪ
خواهش میکنم برام دعا کنید
محتاج دعاتون هستم
رفتن به کربلای امام حسین یک سری تبعاتم داره!
یکیش اینکه چون قلب جایگاهشو برای اون مدتی که در کربلا حضور داری پیدا میکنه، ممکنه از بعدش دیگه قرار نداشته باشی:)
بچه ها تو حرم امام حسین یه کنجِ دنج پیدا کردم
به امام حسین گفتم از این ب بعد هر وقت برات یه کنج از حرم خوندم، منظورم همین جاست.
بچه عا این اهنگه هستااا که بچه ها برا امام رضا میخونن میگن چه حرم نازی داری، چه حیاط خوشگلی آقا واسه بازی داری!
شیعه ها وااقعا من با این قسمتش زندگی کردم.
باید میبودین و سر سره بازی هامو رو سنگ های حرم میدیدین که چقد براشون ذوق میکردم
انقد ذوق میکردم که مامان دوستم این آخرا خودمم سُر نمیخوردم بهم میگفت وسیله هاتو بده من بگیرم (کفشم شاملش میشد) تو بدو سر بخور:″)
taheri-shabhay jomee.mp3
14.52M
بیچاره اون که حرم رو ندیده...
بیچاره تر اون که دید کربلاتو:″)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچی دیگه! همین.
یکی از ممبر های بزرگوار کانال فرمودن مریض دارن اگه میشه محبت کنید براشون حمد شفایی بخونید.
دمتون گرم🤍
هدایت شده از محبالحیدر
107571_760.mp3
3.62M
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ
بلا و مصائب ما بزرگ شده و بیچارگی ما بسی روشن و پرده از روی کار برداشته شد
شما دعا کنید ادم از هیچ چیز الا خدا نه اثر بگیرد نه واکنشی داشته باشد.
حلاوت دارد! فکرش را بکن...
عَظُمَ اَلْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ :))))
هدایت شده از دآل🌿
حسی که من از کربلا گرفتم، قابل وصف نبود
میگم قابل وصف نبود چون به هرکس که بهم گفته بود از حسم بگم یه جواب داده بودم!
اصلا احساساتم اجتماع نقیضین بود!
ضمن اینکه یک خوشحالیِ عمیقِ وصف ناپذیری داشتم، یک غمِ عجیب غریب و سنگینی هم داشتم که واقعا قابل توصیف نیست!
یک آرامشِ عمیییق و از ته دل داشتم ولی در عین حال یه اضطراب، یه جور دلشوره یا بیتابیِ خاص هم داشتم که ایضا از وصف کردن این ها هم عاجزم.
ولی در نهایت،هرچی که بودن برام قشنگ و مقدس بودن...
دلپذیر و سبک بودن...
خلاصه که هرچی بود قشنگ بود.شبیه خواب بود.مثل رویا بود:)))
هدایت شده از دآل🌿
انعکاس نورِ چراغ های گنبد امام حسین و حضرت عباس، آسمونو قرمز کرده بود...
آسمونِ غمگینِ کربلا به رنگ خون درومده بود.
بارون که میبارید حس میکردم قراره از آسمون خون بباره.
انگار واقعا آسمونی که شاهد واقعه ی عاشورا بوده دلش بخواد خون بباره و نشه...
فرمایش میکرد؛ «ما رایت ذِلا مثل أِشتغال قَلبي بفارغِ القلب مِنّی»
هیچ ذلتی را از این بالاتر ندیدم که دلم به کسی مشغول باشد، که دلش از من فارغ است.
مولاعلی -علیه السلام-
با مردم به گونهاى بياميزيد كه اگر بميريد، بر شما گریه کنند. و اگر بمانيد، به دیدارتان مشتاق باشند:)