eitaa logo
با علی باش🇵🇸
387 دنبال‌کننده
338 عکس
147 ویدیو
7 فایل
#هو شیعه و لحظه به لحظه پدری های علی:) ‌ ‌ [برای پدرِخاک، و حسین و حسن و زینب و زهرای علی ] ‌ ‌ ‌ @boqrannj :پلی‌لیستِ مداحی @quran_sbu :ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
با علی باش🇵🇸
#مباهله
خیلی قشنگ توضیح داده.حتما گوش کنید
دلِ من جای علی بود حیف! خرابش کردم...
خسته ام مثل همون۱۳هزار نفری که نفهمیدند محرم چیه و دردش چیه:))))))))))))
دوکلوم حرف و یه خواهش✋🏻 من از اولش که این کانال رو زدم به قصد بیان فضائل حضرت علی بود هر یک پستی که گذاشتم کلی شوق و عشق و حلاوت پشتش بود اگه پست شادی گذاشتم،خودم از تهِ دل براش خندیدم و شاد شدم اگه پست غمگینی وایرال کردم،خودم با اعماق وجودم براش گریه کردم و غمشو خریدم... این کانال شده وصله ی جونم تنها کار مفیدی که توی کل عمرم کردم،برقرار کردنِ این کانال بوده. از خدا میخوام همین کارمو برام فاکتور بگیره.خدا منو ببخشه بابت حساب کتاب کردنم...واقعیتش حس میکنم افتادم توی سرازیری و خالیِ خالی ام... این همه سال زندگی کردم و هنوز به عنوان یک شیعه حرفی برای گفتن ندارم. اینارو گفتم که به اینجا برسم: چند وقتیه به اینجا حس خوبی ندارم.یا این حس به درونِ خودم بر میگرده یا فازِ منفی ایه که خدایی نکرده ممکنه کسی ب این کانال حواله کرده باشه!!! و بچه ها باید بگم من حسم عمیقا قویه.جوری که هروقت هر تصمیمی رو با دل و احساساتم گرفتم ضرر نکردم؛ بر خلاف اغلب آدما که به عقل و منطقشون متکی اند. حالا چی میخوام بگم؟! اگه از این جا حس خوب نمیگیرید برید.اگه دوسش ندارید برید.اگه خیلی بی علت از ادمینش و رفتارهاش و طرز تفکرش بدتون میاد برید. اجازه بدید یه عده ی هرچند کم ولی با احساسات خوب و پالس مثبت دورِ هم بشینیم از مولا بگیم تا شکوفا شیم تا شاید به حرمت این حُب نظری بر ما بشه،عقل و مغزمون کار کنه و بتونیم نهایتا یه کارِ درست و حسابی برای تنها امام حی و حاضرمون بکنیم. منم تا محرم میرم که اگه مشکل از خودمه درستش کنم. خیلی التماس دعا در پناهِ علی باشید شیعه های حضرتِ بابا:)) یا علی
با علی باش🇵🇸
بعضی توسل‌ها چون شمشیر دودم مولی‌الموحدین علی میماند... دو لبه‌، دوروی تیغ...برنده و کاری. شانیت تو
سلام بنا بر عدمِ فعالیت من تا فردا شب بود اما صرفا جهت وفا به وعده ای که داده بودم،اومدم یادآوری کنم دوستانی که این دستورالعمل رو انجام دادن از الان تا قبل اذان صبح سه سوره ی یس فراموششون نشه.... در ضمن از کانالِ متمایل به سمت نجف هم ممنونم.تقدیمیتونو دیدم و به رسم ادب و البته تشکر ب نیتتون یک حدیث کساء خوندم.
بسم ربِّ الحُسین🖤
آماده بشید کم کم .. زینت دارید دور کنید از خودتون خلخال... انگشتر... گوشواره... :)
آب خنک نخورید با عطش براش سینه بزنید.
گریه‌تون به پای امام رضا‌(ع) نمیرسه ولی تا می‌تونید رزق اشک بخواید...
تسبیح بگیرید دستتون مدام لعن بگید ( خصوصا شب هفتم لعنِ حرمله رو ! )
و در آخر « خدايا اگر در وجود من مانعی از كسب فيض اباعبدالله هست آن را برطرف بفرما » 👤آیت‌الله‌فاطمی‌نیا
اینم بگم اگه از اشک و خونِ لطمه‌هاتون هم استوری/پست نذارید امام حسین‌(ع)میخره ! کارو با خود آقا ببندید...
این لحن مودبانه رو ببینید! حالا اون بیت های بی ادبانه و بعضا موهنی که میگن: _چرا منو نبردی؟! _یه کربلا حق من نبود؟! _این همه آدم فقط من اضافی ام؟! _منو یادت رفت؟! باشه! و.... رو متصور شید تا به مظلومیت اباعبدالله بین عزادارهاش هم پی ببرید... 🏴
ما تا آنجایی که یادمان می آید همیشه دنبال کنج دنج تاریکی بودیم گوشهٔ مجلسی تا با روضه‌های ذهن خودمان،زانوی غم بغل بگیریم. گوشمان با روضه‌خوان بود ولی دلمان«بی‌سرزمین‌تر از باد»،آواره میان بقیع و نینوا. انگاری وسط هر هیئت،توی تاریکی،زیر نور سرخ منبر،سرابی می‌دیدیم از مردی بی‌سر،سوار بر اسبی سپید که به تاخت بیرون می‌زد از این سینه‌زنی و ما هروله‌کنان می‌رفتیم در پیِ او.قرار‌ ما گویا همان بی‌قراری بود و بی‌مکانی. شده بودیم ابن‌السبیل‌های حسین. خوش بودیم. اما اما هروقت یکی از این بچه‌هیئتی‌ها،چایی‌بریزها،کفش‌جفت‌کُن‌ها،یکی از همین‌ عشق اِکو و استریو و«اَلو..اَلو امتحان می‌کنیم.یک‌.دو.سه»گوها،یکی از همین میون‌دارها،صف‌تنظیم‌کُن‌ها،گریه‌کُن‌های هیئت،توی جوانی راهش را سوا می‌کرد و توی تصادفی یا‌ ناغافل با درد و سکته‌ای راهی بهشت زهرا و بهشت معصومه‌ای می‌شد، آن‌وقت‌ همهٔ ما بی‌خانمان‌های حسین،دوست داشتیم کاش گلابی هیئتی بودیم و مثل رفیقمان،وقت مرگ،روی دوش جوانانی بدرقه می‌شدیم همگی سیاه‌پوشِ حسین،همگی گریه کنان حسین که انگاری این لحظه را،این بدرقه را بار ها زندگی کرده اند... تمام آن وقت‌ها که وسط هیئت دسته‌جمعی می‌خواندند: «جوانان بنی‌هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید». یکی لااله‌الا‌الله می‌گفت و دیگری تربت می‌گذاشت روی کفن رفیق و آن یکی با صدایی محزون تلقین می‌خواند و وقت سرازیری قبر یکی‌ از بقیه با صدای بلند حلالیت می‌طلبید و دیگری یادش بود وقتی لحد را می‌گذارند،زیر بغل پدر جوان‌ازدست‌داده را بگیرد و بعدش،قبل تنهاشدن رفیقشان زیر خروارها خاک،یکی بود دشتی نوحه بخواند و تهِ تهِ این بدرقه زیارت عاشورایی بخوانند،مثل ته پیالهٔ شرابی که لوطی‌ها می‌ریختند روی زمین و می‌گفتند«این هم سهم اهل خاک». هر بچه هیئتی ای کارش را آنقدر خوب بلد بود که هوس می‌کردی بمیری؛ در جوانی،وسط هیئت،پیشِ غلامانِ حسین. وه که مرگ چقدر این‌لحظه‌ها خواستنی است. وه چه شکوهی دارد رفتن روی دست رفیقان. حالا برای ما بی‌سروسامان‌های حسین، که نه زندگی‌مان شد آن‌طور که حسین چونان باز شکاری بر بالینمان بیاید و نه بدرقه‌مان آنی خواهد بود که دوست داریم چون هیچ وقت رفیق مذهبی و هیئتیِ زیادی دورمان نبود، چاره‌ای نمانده مگر طوری بمیریم که شاید گاه مرگ سرهای خونین ما را حسین روی زانو بگیرد. کاش خون از چشم‌هامان بگیرد. کاش ما را حر ببیند. کاش حر بمیریم. تا آن روز خوش به حال بچه‌هیئتی‌‌ها،بچه‌مَسجدی‌ها... امشب خیلی التماس دعا🖤
اشک. [موقعیت مهدی]
میخواهم بگویم من نیز امروز رازهایی به رازهایت گفتم و گریه شدم... و چه خوب است که خدایت «حبیب‌الباکین»؛ دوستِ گریه‌کنان است. حتم دارم این نام را برای چنین لحظاتی گذاشته تا خیالمان راحت باشد در میان گریه بغلمان می کند.
هدایت شده از كلام علے(ع)🇵🇸
عاقبت، به جبر این جمله یقه‌ی قلم ما را گرفت و امر به نوشتن کرد؛ عبارت، عبارتی عجیب است، وزن دارد؛ «علی بیشتر از آنکه به من [اطرافیانش] توجه کند، مراقب نفس خودش بود و تو [معاویه] بیش از آن‌که در فکر نفس خودت باشی به من [اطرافیانت] توجه می‌کنی». مُراد حکایت و توالی تاریخ نیست که کسی که از علی به‌خاطر درهم رویگردان شده و به معاویه پناه آورده در محضرش چنین می‌گوید، مُراد خودِ علی‌ست! و نفسش! بله! شاید این همان جمله‌ایست که قرار است زندگی ما در او پیچ و تاب بخورد، تا مرگ را ملاقات کند. هر لحظه زندگی ما آبستن از این جمله است «مراقب نفست باش، بیشتر از دیگران» این جمله اصلا دالان زندگی ماست که انتهایش مرگ به انتظار ما نشسته قبل از اینکه رُخ در نقاب خاک بکشیم باید تکلیف خود و زندگی خود را با این جمله و نفس خود مشخص کنیم! «بیشتر مراقب نفس خودت باش تا اطرافیانت» درود بر علی و پسرانش یگانه موحدان عالم بشریت، درود بر علی، درود بر ارواح جفا دیده... : الغارات @kalame_alii
آه رباب...
/ مجلس اول: «مردی كه صبح امير بود؛ شب كسی را نداشت»* - به آنكه طناب دور گردنش می‌انداخت، به آنكه به اسيری او را سوار اسب می‌كرد، به مردی كه تازيانه بالا برده بود تا تنش را سياه كند، به مردمی كه ايستاده بودند به تماشا، به هر كسی كه آنجا بود التماس می‌كرد: «به حسين(ع) بگوييد، مسلم گفت؛ نيا! مسلم گفت نيا.» به زنی كه دلش رحم آمده بود و آبش داده بود، به رهگذرانی كه نمی‌شناخت، حتی به بچه‌ها می‌گفت. شمشير بالا برده بودند گردنش را بزنند، به مردمی كه پايين دارالاماره منتظر ايستاده بودند سرش پايين بيفتد التماس می‌كرد: «يكی را روانه كنيد به حسين بگويد كه نيا.» * مسلم ابن عقیل 👤فاطمه شهیدی
بهترین رفیق ما نیست تنها رفیقِ بهتر از خوبمونه:))