"🍉" به عنوان خاله‌ای که پنج تا بچه رو برای ۱۰ دقیقه با خودش همراه کرد تا بیان خونه‌شون یه سر بزنن؛ و تو آینه‌ی آسانسور تصمیم گرفت یه عکس دسته جمعی بگیره و بچه‌ها از هیچ تلاشی برای داغون شدن عکس دریغ نکردن و همه تو عکس شبیه آدم فضایی افتادیم، بهتون میگم که گول عکس دسته جمعیِ گوگولی ناناسیِ بلاگرا رو نخورییییددددددಥ-ಥ تو دنیای حقیقی همچین خبرایی نیس مگر با تعداد کمی کودک در خانواده🦦 ‌ ‌

آدم نمیدونه غصه ی غزه رو بخوره یا حرص برادران آمریکا رو یا برخی از مردم کم بصیرت کشور خودشو؟😔

ایشون👈🏻👦 تب داشت ، نق نق نق هرچی هم میدادم و میگفتم نرود دارو در کله ی پسرک سه ساله😬 خواهرش یهو گفت: محمد علی ، قهرمان قهرمان ها(به سبک گزارشگران ورزشی) الان پا میشه عرق یونجه رو میخونه(درمان تب و اسهال) بازوهاش سفت میشن، قوی میشه بابا میاد با بابا کشتی میگیره برنده میشهههه‍ یهو پرید از جاش ، سرکشید و گفت 👦مَموش شد(تموم شد)، بَبی شدم(قوی شدم)😌 #بیماری #خواهر_بامهارت @ba_fereshteha

بچه‌ها از بهار تا پاییز مغزشون ریست میشه جداً میگم 👦 چی داری میبُری؟ 🧕🏻لیمو بیا بخور .خوبه برات 👦نمیخوام،ترشه 🧕🏻نه، این لیموشیرینه 👦لیموشیرین چیه؟ 🧕🏻 مثل لیموترش فقط شیرینه پرتقال یادته؟مثل اونه. 👦نه،پرتقال چیه! 🧕🏻پرتقال😳هواسرد بود میخوردیم. 👦نمیدونم چیه 🧕🏻 وای🤦🏻‍♀ #مغز_ریست_شده @ba_fereshteha

دیالوگ های آشنای مامان ها تو اول سال تحصیلی: بگیرید بخوابید، بازم شروع شد؟ امسال ، پارسال نیستا که هی میگفتم بخوابید، صبح خواب نمونید هرکی خوابید خوابید ، نخوابید من کسی رو صدا نمیزنم خیر سرتون یکسال بزرگ تر شدید بازم میخواید جون منو بگیرید برای بیدارشدن😖 وای بازم مدارس باز شد بخواب ،خواب نمونی گفتن هام شروع شد آخرشم میریم ساعت میگذاریم😌 #بازهم_مدرسه @ba_fereshteha

#امیر_علی #مردان_بزرگ #بازهم_مدرسه امشب دوتا آقازاده های بزرگتر به همراه پدربزرگ جان بعداز نماز رفتند تا غذاهای نذری مسجد رو پخش کنند، وقتی رسیدند از جلوی در شروع کردند با آب و تاب تعریف کردن... 👨🏻‍🎓🧑🏻‍🎓مامان ، با بابایی رفتیم یجا غذا پخش کنیم، خونه خیلی خراب بود. داغون بود. یپسره اومد در و باز کرد هم سن خودم بود ، نمیدونم شاید بود فکرکنم گفت کلاس پنجمه. 🧑🏻‍🎓 آره ، مامان انقدر صداش آروم بود . بابایی بهش گفت فردا میری مدرسه؟ گفت نه 🧕🏻چرا؟! 👨🏻‍🎓گفت میرم سرکار از صبح تا شب. 🧕🏻آخی ، مامان و باباش کجا بودن؟ 🧑🏻‍🎓مامانش انگار مریضه، ناراحتی قلبی داره .یه داداش داره اون میخواسته فردا بره کلاس اول ، اما پول ندارن.باباشون هم معلوم نیست زندان ، کجاست، انقدر بد بوده براشون مهم نیست. 👨🏻‍🎓وقتی بهش غذا رو دادیم ، انقدر ناراحت بود. با یه بغضی گفت مدرسه نمیره چون باید بره سرکار کرایه خونشونو بده از صبح که میره تا شب انگار سه میلیون بهش حقوق میدن، مامانش هم نمیتونه کار کنه ، داداش هم بخاطر وضعشون دوستای بابایی بزور ثبت نام کردن ولی الان لوازم تحریر و پول بقیه چیزهارو نداره. 🧕🏻آخی، الهی امشب بچه مدرسه ای ها کلی خوشحالند ، ولی اون طفلی چه شب تلخیه براش 🧑🏻‍🎓اسمش امیرعلی بود، میگفت فامیل هاشونم محلشون نمیدن،هیچکس کمکشون نمیکنه 🧕🏻چه دنیاییه چقدر ظلم چقدر بی عدالتی یه بچه تو این سن امشب از ذوق دفتر و کتاب نو و دیدن دوستان و شایدم مدرسه جدید خوابش نمیبره یه بچه ی دیگه از غصه ی اینکه صدای هیاهو و زنگ مدرسه رو میشنوه و نمیتونه بره. چقدر مرد بزرگیه ، که تو این سن نان آور خونست، تکیه گاه خانواده شه. @ba_fereshteha

هفت صبح مدرسه ی نزدیک خونمون چهل دقیقه داشت این مصرع رو پخش میکرد: باز آمد بوی ماه مهر هر یربع میرفت مصرع بعد بوی بازی های راه مدرسه ولی مصرع بعدی نمیرفت🥴🤣 بابا بازی بجز آتیش بازی مگه بو داره، آخه مسلمون هفت صبح باز آمد صدای بلندگوی گوش تراش مدرسه، بوی جورابهایی که ظهر فضارو دل انگیزمیکنه #بازهم_مدرسه @ba_fereshteha

دوستان ،دانش آموزان عزیز مخصوصا اون از دسته از دانش آموزانی که همزمان در چندپایه ی تحصیلی مشغول به تحصیل هستید، ویا تا به حال سه چهاربار هرپایه ای رو گذرونید و دوازده سال تحصیلی تون تمام نشده منظورم مادران گرامی اند😭 بازگشایی مدارس رو تبریک وتسلیت میگم خدمتتون😁 خنده ی تلخ من از گریه غم انگیز تر است در جریانید که...😅 @ba_fereshteha

سرویس مدرسه فقط این😂 #بازهم_مدرسه

ممنون از همه ی دوستانی که اعتماد کردند بهمون انشاالله که برکتش رو چندبرابر میبینید... دیگه هممون از قیمت ها خبرداریم ، منتظر مساعدت بقیه ی دوستان هم هستیم🌹