فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 درود بر شما عزیزان ، صبح بخیر
🗓 به سه شنبه خوش آمدید
☀️ ۳۱ خردادماه ۱۴۰۱ خورشيدی
🎄 ۲۱ ژوئن ۲۰۲۲
🌙 ۲۱ ذیالقعده ۱۴۴۳ قمری
به نام خداوند بخشنده مهربان🌹
همگي رهگذر هستیم به کسي كينه نگيريد
دل بي كينه قشنگ است به همه مهر بورزيد
به خدا مهر قشنگ است ، بشناسيد خدا را
هركجا ياد خدا هست، هركجا نام خدا هست
سقف آن خانه قشنگ است
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖 🌿💖🌿💖 💖🌿 🌿💖 💖 📬داستان ارسالی از اعضای کانال 📕بنام〰 #مادر_سنگدل #قسمت_سوم خواهرم ومن خو
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿
🌿💖
💖
📬داستان ارسالی از اعضای کانال
📕بنام〰 #مادر_سنگدل
#قسمت_چهارم
من دوازده سالم بود وپسر عموم هنوز سربازی نرفته بود. یک هفته بعد عروسی رفت سربازی، جای خیلی دور من موندم و ازار اذیت های زن عموم.
عموم خیلی مهربون بود میومد بعد کتک های زن عموم منو به اغوش میگرفت واشک های منوپاک میکرد میگفت دخترم صبور باش همه چی درست میشه.
بعد یک ماه متوجه شدم باردارم تمام کارهای مادر شوهرم به گردن من بود، شیر دوشیدن، جارو کردن طویله ،بافتن قالی، شستن ظرف ها
سرچشمه .......
حالا مادرم و زن عمو شده بودن دشمن هم ،هردو میرفتن بالا پشت بام و بهم دیگه ناسزا وفحش میگفتن. ودر اخر زن عموم موهای منو میگرفت تو حیاط میچرخوند میگفت اینم به خاطر حرف های مادرت...
هر روزبعد کارکردن زیاد وقتی خسته میومدم به اتاقم،زن عموم میومد حسابی کتکم میزد و میگف امروز مادرت بهم فحش داده اینم عوض اون...
من شوهرم وفقط یک هفته دیدم الان نزدیک نه ماهه که رفته نیومده.نزدیک زایمانم بود زمستون بود وهوا سرد دردی تو پهلوهام پیچیده بود تنها تو اتاقم بود م داشتم ازدرد به خودم میپیچیدم که دیدم در باز شدو عمو اومد تو اتاق گفت دخترم چی شده، چرا رنگت پریده روم نشد بهش بگم ولی خودش متوجه شد...
دستهای کوچیک منو گرفت وبوس کردواشک ریخت گفت تحمل کن همه چی درست میشه وقتی شوهرت از سربازی بیاد
که یهو زن عمو اومد اتاق چش غره ای به عموم رفت عموم گفت فک کنم وقت به دنیا اومدن بچس باید کاری بکنیم زن عمو در جواب گفت به تو نیومده این کارها.. همه چیو بسپار به خودم تو پاشو برو.
زن عمو یکی از همسایه ها رو صدا زد وگف اونشب بیاد پیش من بخوابه همون شب نصف شب بچه به دنیا اومد با درد خیلی زیاد...
#ادامه_دارد..
💖
🌿💖
💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
#داستانک
لقمان ، در میان سایر غلامان در خدمت خواجه ای قرار داشت . خواجه ، غلامان خود را برای چیدن میوه به باغ می فرستاد. لقمان نیز در میان آنان بود و با رنگ سیاهش ، شاخص بود . غلامان از میوه های چیده شده مقداری را خود می خوردند و هنگامی که خواجه به این موضوع پی بُرد . گفتند : لقمان میوه ها را خورده است .
خواجه بر لقمان خشمگین شد و وقتی لقمان ، سبب خشم و پریشانی خواجه را دریافت . نزد او رفت و گفت : ای خواجۀ من ، بندۀ خیانت پیشه ، هیچ امیدی در درگاه خداوند ندارد . بر تو خیانتی رفته است و برای کشف این خیانت همه ما را امتحان کن .
بفرمای تا آبی نیم گرم بیاورند و همه ما از آن بنوشیم . سپس ما را در هامونی فراخ بِدَوان . در این وقت است که خادم را از خائن باز خواهی شناخت . این پیشنهاد لقمان مورد قبول خواجه قرار گرفت و همین پیشنهاد را اجراء کرد .
وقتی هر کدام از غلامان ، مقداری آب نیم گرم خوردند و به دویدن افتادند . حالت تهوع بر آنها چیره شد و ناچار قی کردند . غلامانی که میوه های باغ را خورده بودند . همه میوه ها را همراه با «قی» بیرون آوردند ولی هرچه که از دهان لقمان بیرون می آمد چیزی جز آب صاف نبود .
وقتی حکمت لقمان، رازها را فاش کند، پس فاش نمودن حکمت خدا چقدر آشکارتر است؟
پس غافل مباش که روز قیامت نیز مجرمان از پاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند.
حكمت لقمان چو تاند اين نمود
پس چه باشد حكمت رَبِّ الوجو
يوم تبلى السرائر كلها
بان منكم كامِن لا يشتهى
✨این داستان اشاره به آیه 9 سوره طارق دارد
🌼 يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
☘روزى كه اسرار آشكار شود...
📚❦┅┅
✵━━┅═🌸‿🌸═┅━✵
.
ﺭﻭﺯﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ بحث شاﻥ ﺷﺪ!
ﻣﺎﺭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﻓﻨﺎﮎِ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻧﻢ!
ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ.
ﻣﺎﺭ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺮﻓﺶ، ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﻡ ﻭ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﯿﺸﻮﻡ؛ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺵ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ!
ﻣﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ.
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ! ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺯﻫﺮ ﮐﺮﺩ.
ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻤﺶ مرهم کرد ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﯾﺎﻓﺖ.
چندی گذشت و ﺳﭙﺲ ﻣﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ
ﻧﻘﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ:
ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ!
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ!
ﺍﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ، ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻫﺮ ﺭﺍ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩ!
ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﺶ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﺮﺩ...!!!
ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ از ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﻫﺎ ﻭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﻧﯿﺰﻫﻤﯿﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ.
بیشتر ﻣﻮﺍﻇﺐ باورها و ﺗﻠﻘﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ مان ﺑﺎﺷﯿم!
📚❦┅┅
💎روزی شخص نانوایی مردی با لباس کهنه و فقیرانه ای را دید که به طرف مغازش میآید..با خودش گفت حتما این فقیری است که می خواهد نانی را گدایی کند.وقتی آن مرد رسید گفت نان تمام شده،مرد از آنجا دور شد..دوست نانوا که آن مرد را از سر کوچه دیده بود به نانوا رسید و گفت"او را شناختی.؟نانوا گفت نه..حتما فقیری بود که نان مجانی می خاست و من به او گفتم نان تمام شده..دوست نانوا گفت وای بر تو..آن مرد استاد و زاهد بزرگ شهر است..نانوا تا فهمید به سمت زاهد دوید و گفت مرا ببخش که شما را نشناختم..و از زاهد خواهش کرد که او را به شاگردی قبول کند زاهد قبول نکرد ولی نانوا اصرار کرد که اگر مرا به شاگردی قبول کنی تمام شهر را نان مجانی دهم...زاهد به خاطر شرطش او را قبول کرد...روزی در کلاس درس نانوا از زاهد پرسید که ای شیخ"جهنم کجاست؟
شیخ گفت جهنم جاییست که تکه نانی را برای رضای خدا ندهند و شهری را برای رضای بنده ای نان دهند...
حکایت آشنا...
💕 👈 قضاوت و نظر دادن بیجا در مورد دیگران انتقاد نیست توهين است.
💕👈 هر کار یا حرفی که از عمد بزنیم در آخرش بگیم شوخي كردم ،
شوخی نیست حمله به شخصیت آن فرد است.
💕 👈 بازی کردن با احساسات مردم، زرنگی نیست، نامردي است.
💕 👈 خراب کردن یک نفر توی جمع جوک نیست، كمبود شخصيت است.
💚به راهی که اکثر مردم می روند بیشتر شک کن،
💚اغلب مردم فقط تقلید می کنند.
💚انگشت نما بودن بهتر از احمق بودن است
📚❦┅┅
🎴نصیحت یکی از بزرگان اندیشمند
بعضی وقتا آدما الماسی تو دست دارن، بعد چشمشون به یه گردو می افته دولا میشن تا گردو رو بردارن، الماسه می افته تو شیب زمین، قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره، میدونی چی می مونه؟ یه آدم...، یه دهــــــن بـــاز....، یه گـــــــردوی پـــــوک .... و یه دنیـــــاحســـــــرت....،
مواظب الماسهای زندگیمون باشیم، شاید به دلیل اینکه صاحبش هستیم وبودنش برامون عادی شده ارزشش رو از یاد بردیم.
الماسهای زندگی: پدر ، مادر ،همسر، فرزند، سلامتی، سرفرازی، خانواده، دوستان خوب، کار، عشق و ...هستند.
📚❦┅┅
✍#حکایت_مرد_صحرا_نشین
سگی پای مرد صحرانشینی را گزید.
مرد صحرا نشین، در حالی که خون از پایش می چکید، به سختی و کشان کشان خود را به خانه رسانید.
شب هنگام مرد بیچاره از درد خوابش نمی برد و آه و ناله می کرد.
او دختر خردسالی داشت که از اوضاع پدرش بسیار ناراحت بود و درحالی که اشک می ریخت به پدرش گفت:
پدرجان تو هم که دندان داشتی، پس چرا آن سگ را گاز نگرفتی؟
پدر رو به دختر کرد و گفت: دلبندم!!!
حرف تو صحیح است
اما شایسته انسانیت نیست که دهان و دندانش را به گزیدن سگ آلوده کند.
اگر من هم او را گاز می گرفتم که با آن سگ تفاوتی نداشتم.
به جای در افتادن با افراد سگ صفت، بهتر است از آن ها دوری کنیم تا از گزند آنان در امان باشیم...
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
✍#حکایت
پیران روستا میگفتند: روزی آیت الله طالقانی را دیدیم که با عدهای از مردم به سمت کوه مقابل روستا میروند. بالای کوه، مزار يكی از اجداد ايشان بود. آیت الله طالقانی وقتی به مزار رسيد، با کلنگی که با خود آورده بود، شروع كرد به خراب کردن دیوارکهایی که مردم با خشت، دور قبر ایشان ساخته بودند. ظهر هم در مسجد محل سخنرانی کرد و گفت: دیدم کار مردم شده است نذر و نیاز به مزار سیدآقا. او هم انسانی بود مانند شما. گیرم علم و تقوای بیشتری داشت. ولی اینها باعث نمیشود که شما برای هر مشکلی بروید آنجا و نخ و پارچه گره بزنید.
عکس هایی از آیت الله طالقانی در دنیای وب سالهاست منتشر شده که نشان میدهد که وی هیچ گاه بر روی صندلی های مجلس خبرگان نمی نشست
آیت الله طالقانی معتقد بود کسی که روی این صندلیهای راحت نشست نمیتواند قانونی بنویسد که به درد روی زمیننشستگان بخورد.
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
گـاهی وقتها تشکر کردن از خــدا
فقط گفتن کلمهی خدایا شکرت نیست
گاهی وقتها برای تشکر از خـدا
بایـد کاری کرد دلـی را شـاد کرد
گـلی را هدیه داد دستی را گرفت
و بخششی را تـقدیم کـرد...
تو این روزای سخت حواسمون به هم باشه♥️
🅰
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
🥀
سادگیم را... .
یکرنگیم را...
به حماقتم نگذار...
انتخاب کرده ام که ساده باشم و دیگران را دور نزنم...
وگرنه دروغ گفتن وبد بودن و آزار و فریب دیگران آسان ترین کار دنیاست...
بلد بودن نمیخواهد...
دوره.
دوره ى گرگهاست.....
مهربان که باشی. می پندارند دشمنی!
گرگ که باشی. خيالشان راحت می شود از خودشانى!
ما تاوان گرگ نبودنمان را می دهیم...
#احمد_شاملو
🅰
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فاصلتو با آدما رعايت كن
اجازه نده كسي بگه :
اَه بازم اين✌️
@rooman222
ویژگی شخصیتی براساس ترتیب تولد
🔹️ویژگی شخصیتی اکثر فرزندان اول:
▫️سخت کوش و پرتلاش هستند
▫️علاقه دارند رئیس یا لیدر یک جمع باشند
▫️والدین با آنها سخت گیری بیشتری دارند به همین دلیل ممکن است کمالگرا باشند.
▫️منظم و مقرراتی هستند.
🔹️ویژگی شخصیتی اکثر فرزندان وسط
▫️اجتماعی هستند
▫️همه چیز را راحت و آسان می گیرند
▫️مستقل هستند
▫️دیگران را به راحتی با حرف زدن متقاعد می کنند
🔹️ویژگی های شخصیتی اکتر فرزندان آخر
▫️حرف گوش نکن و لجباز هستند و تا حرف خود را به کرسی ننشانند آرام نمی شوند.
▫️بیشتر از سن خود مسائل را درک می کنند و می فهمند.
▫️با چیزهایی که خواهر برادرانشان نمی توانند کنار بیایند کنار میان
▫️ریسک پذیر تر از بقیه هستند
🔹️ویژگی های شخصیتی اکثر تک فرزندان
▫️معمولا کمال گرا هستند
▫️خلاق و مبتکر هستند
▫️در روابط دوستانه خود سخت سخت گیر هستند
▫️از درگیری و بحث دوری می کنند
▫️روش و کار خودشان را به دیگران ترجیح می دهند
🅰
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدفها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند. او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می داد.
روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت.
یک سال یعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد. مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می داد و تو قبول نمی کردی. در تمام صدفهای نفرت انگیز تو، مرواریدی نهفته بود... بیشتر وقتها هدیه ها و موهبت های الهی در بطن خستگی ها و رنجها نهفته اند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می دهد، ندانسته رد می کنیم.
🌀بهترين روش نگهدارى نان👇
🔹سعی کنید نون رو به اندازه مصرف همون روزتون بخرید که لذت نون تازه رو همیشه بچشید
🔹نون هاتونو با قیچی تیکه تیکه مرتب ببرید و به اندازه هر وعدتون تو کیسه پلاستیکی بذارید و تو سبدی چیزی تو فریزر جا بدید
🔹نون رو هیچ وقت تو یخچال نذارید خیلی زود بیات میشه.
🔹اگه از وعده غذایتون نون اضافه اومد دوباره نذارین تو فریزر بذاریدش تو جانونیتون
🔹نون رو تو ماکروفر رو حالت defrost یعنی یخ زدایی میتونید بذارید .
🔹نون هرچی تیره تر بهتر
🅰
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوریخدایی❤️
خدا قول نداده که زندگی برات
آسونه اما قول داده که در تمامی
مراحل زندگی کنارت باشه.
پس ادامه بده و یه زندگی زیبا
داشته باش.
هیچکس جز خودت نمیتونه طرز
فکرتو عوض کنه تا به آرامش برسی
❤️
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
و خداوند سر را آفرید
تا روی گردن باشد
نه در زندگی دیگران!
❤️
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 درود بر شما عزیزان ، صبح بخیر
🗓 به چهارشنبه خوش آمدید
☀️ ۱ تیرماه ۱۴۰۱ خورشيدی
🎄 ۲۲ ژوئن ۲۰۲۲
🌙 ۲۲ ذیالقعده ۱۴۴۳ قمری
🌼خدای بزرگ و مهربان
🌸این روز دل انگیز را با نام
🌼زیبایت آغاز میکنیم
🌸دراین فصل زیبا به ما
🌼رحمت و برکت عطاکن
🌸و یاریمان کن تا زیباترین
🌼 #تابستان را داشته باشیم
🌸 اولین روز تابستانیتون بخیر عزیزان
─━━━━⊱🎁⊰━━━━─
🎈 𝐉𝐨𝐢𝐧 :
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖 🌿💖🌿💖 💖🌿 🌿💖 💖 📬داستان ارسالی از اعضای کانال 📕بنام〰 #مادر_سنگدل #قسمت_چهارم من دوازده
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿
🌿💖
💖
📬داستان ارسالی از اعضای کانال
📕بنام〰 #مادر_سنگدل
#قسمت_پنجم
زن همسایه خانوم خوبی بود رفت به زن عموم گف ولی اون هیچ اهمیتی نداد تا یک ماه نه مادرم نه زن عمو به دیدن من نیومدن تک وتنها از فردای زایمان بچه رو تنها میزاشتم وبه کارهای زن عمو طبق معمول میرسیدم...
الان شده یازده ماه ولی هنوز شوهرم نیومده عموم از اینکه نوه دار شده بود خیلی خوشحال بود یک روز برام چند دست لباس نو، دوجفت کفش، ویه سرویس طلا، خریده بود اورد داد به من وگفت که چقدر منو بچم ودوست داره.
وقتی زن عموم متوجه هدیه عموم به من شد. ازارو اذیت هاش به من بیشتر شد تا اینکه یه روز گفت چه دختر پرویی هر چقد کتک میخوره مث کنه چسیبده ونمیره خونه ی باباش.
موهای منو کشید تا خونه ی بابام دم در منو پرتاپ کرد زمین بچمم تو بغلش گذاشت دم در خونه ی بابام گف اینم تولت ببر پیش مامانت. نه خودت میخوایم نه تولتو. مونده بودم چکار کنم فقط گریه میکردم...
رفتم خونه بابام تا مامانم چشش به من افتاد گف بله میدونستم زنیت نداری هیچکی نگهت نمیداره، میدونستم پرتت میکنن، بیرون اخه ادم نیستی.ولی خبر نداشت تمام کتک های زن عمو رامن به خاطر حرف های مادرم خوردم الانم به خاطر لجبازی زن عمو با مامانمه که من پرت شدم خونه ی بابام..
وقتی عموم متوجه شده بود زن عمو با من چکار کرده با گریه اومد سراغ من اصرار کرد برگردم ولی زن عموم گفت اگه برگردم یا بچمو یا خودمو میکشه...
خلاصه همون جور که با پسر عمو ندیده عقد کرده بودیم همون جور هم جدامون کردن .نه اون کاری تونست انجام بده نه عموم.
بعد طلاق عموم خیلی گریه کردو از من حلالیت خواست وعذر خواهی کرد که نتونسته کاری برام انجام بده...
بدبختی های من شروع شد حالا پسرم یک ساله شده ولی نه مادرم قبولش میکنه نه زن عموم با کتک وصورت خونی مادرم میفرستادش خونه ی باباش با صورتی کبود زن عموم میفرستادش خونه ی ما😭
#ادامه_دارد..
💖
🌿💖
💖🌿💖
🌿💖🌿💖
💖🌿💖🌿💖🌿💖🌿💖
💎#مادر
کاسه آبی را به پشتم،مادرم پاشیدو رفت
تا که برگردم شنیدم ،از غمم نالیدو رفت
دیده بودم خواب مادر را شب میلاد من
لحظه ای آمد کنارم،صورتم بوسیدو رفت
مادرم چندین بهاراست،ازکنارم رفته است
مثل مامور از بهشت،آمد مرا زایید و رفت
قوم وخویشانم مکرر، این خبر را میدهند
مادرت درخواب ما،حال توراپرسیدورفت
من به قربانت ،که هرجا رفته ای یاد منی
یادتو هرنیمه شب،روی مرا پوشیدورفت
شعرزیبایی به عشقش گفته بودم که ندید
آمد او اما شبی بر شعر من بالید و رفت
مادرم رفته ولی،در خاطراتم مانده است
روز مادر،چشم او ،آمد بمن خندیدو رفت
تقدیم به مادرانی که بار سفربستن و رفتن.😭
💎
🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد،
#عزیز میشود ...
یک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
#غنیمت میشود ...
خدا در مواقع سختی ها ،
#تنها_پناه میشود ...
یک قطره نور در دریای تاریکی ،
#همۀ_دنیا میشود …
یک عزیز وقتی که از دست رفت ،
#همه_کس میشود …
پاییز وقتی که تمام شد ،
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود...
و ما همیشه #دیر متوجه میشویم!☝️
قدر داشتههایمان را بدانیم…
چرا که خیلی زود، دیر میشود ...🌹
📚❦┅┅
#داستانک
لقمان ، در میان سایر غلامان در خدمت خواجه ای قرار داشت . خواجه ، غلامان خود را برای چیدن میوه به باغ می فرستاد. لقمان نیز در میان آنان بود و با رنگ سیاهش ، شاخص بود . غلامان از میوه های چیده شده مقداری را خود می خوردند و هنگامی که خواجه به این موضوع پی بُرد . گفتند : لقمان میوه ها را خورده است .
خواجه بر لقمان خشمگین شد و وقتی لقمان ، سبب خشم و پریشانی خواجه را دریافت . نزد او رفت و گفت : ای خواجۀ من ، بندۀ خیانت پیشه ، هیچ امیدی در درگاه خداوند ندارد . بر تو خیانتی رفته است و برای کشف این خیانت همه ما را امتحان کن .
بفرمای تا آبی نیم گرم بیاورند و همه ما از آن بنوشیم . سپس ما را در هامونی فراخ بِدَوان . در این وقت است که خادم را از خائن باز خواهی شناخت . این پیشنهاد لقمان مورد قبول خواجه قرار گرفت و همین پیشنهاد را اجراء کرد .
وقتی هر کدام از غلامان ، مقداری آب نیم گرم خوردند و به دویدن افتادند . حالت تهوع بر آنها چیره شد و ناچار قی کردند . غلامانی که میوه های باغ را خورده بودند . همه میوه ها را همراه با «قی» بیرون آوردند ولی هرچه که از دهان لقمان بیرون می آمد چیزی جز آب صاف نبود .
وقتی حکمت لقمان، رازها را فاش کند، پس فاش نمودن حکمت خدا چقدر آشکارتر است؟
پس غافل مباش که روز قیامت نیز مجرمان از پاکان این گونه مشخص می گردند و رازها فاش می شوند.
حكمت لقمان چو تاند اين نمود
پس چه باشد حكمت رَبِّ الوجو
يوم تبلى السرائر كلها
بان منكم كامِن لا يشتهى
✨این داستان اشاره به آیه 9 سوره طارق دارد
🌼 يَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ
☘روزى كه اسرار آشكار شود...
📚❦┅┅ @
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط خدا میدونه و بس
❤️
❤️
✨✨✨
🌸 @ba_khodabash1 🌸
✨✨✨
💎اگر خوشبختی را برای یک ساعت میخواهید؛ چرت بزنید.
اگر خوشبختی را برای یک روز میخواهید؛ به پیک نیک بروید.
اگر خوشبختی را برای یک هفته میخواهید؛ به تعطیلات بروید.
اگر خوشبختی را برای یک ماه میخواهید؛ ازدواج کنید.
اگر خوشبختی را برای یک سال میخواهید؛ ثروت به ارث ببرید.
و اگر خوشبختی را برای یک عمر میخواهید؛
یاد بگیرید کاری را که انجام میدهید دوست داشته باشید...
👤 استیو جابز
#آبروبردن
🔸خدا چند گناه را به سختی میبخشد
كه يكی از آنها #آبرو_بردن است.
💢حدیثی از امام باقر (علیه السلام) است که حضرت میفرمایند:کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشمپوشی کرده و آبروی آنها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرفنظر خواهد كرد.
🔸روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمی ها ،جهنمی زبان هستند! فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند.
🔸یک مشت مؤمن مقدس را میآورند
جهنم به سبب اينكه آبرو می برده اند...!
اسلام میخواهد #آبروی فرد حفظ شود.
❤️