❤️تلنگری خدایی ☺️
❣خداوند عهده دار کار حضرت یوسف شد.
🌱پس قافله ای را نیازمند آب نمود تا او را از چاه بیرون آورد سپس عزیز مصر را نیازمند فرزند نمود تا او را به فرزندی بپذیرد.
☘سپس پادشاه را محتاج تعبیر خواب کرد تا او را از زندان خارج کند سپس همه مصریان را نیازمند غذا نمود تا او عزیز مصر شود.
👈 اگر خدا عهده دار کارت شود همه عوامل خوشبختی را بدون اینکه احساس کنی برایت آماده میکند فقط با صداقت بگو کارم را به خدا می سپارم.
❤️خدایا فقط بودن تو ما را کفایت است🙏🌹
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
☘️بهترين مردان امّت من كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود خشن نباشند و اهانت نكنند و دلسوزشان باشند و به آنان ظلم نكنند.
🌺 #پیامبر_اکرم_صلی_الله_علیه_و_اله
👈 مكارم الأخلاق ص 216
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🌺 لاغوینهم اجمعین...
#آدمیزاد موجود عجیبی است،
برای هدایتش ۱۲۴۰۰۰ پیامبر کفایت نکرد اما
برای گمراه کردنش یک #شیطان کافی است!!!
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
به فکر توبه باشید 👆
شاید دیگر فرصت توبه نباشد🙏
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🐏اعجاز علمی در ذبح اسلامی حیوانات🐑
👌بدقت بخوانید
☘لیلا شهرستانی محقق علوم اسلامی است که در امریکا زندگی می کند و در رشته میکرو بیولوژی تحصیل کرده است. میگوید:
💫سازمان گوشت امریکا برای تمیز نگه داشتن گوشت ۱۵ میلیون دلار خرج می کند تا اسپریی بسازد که به گوشت بزنند و مقاوم شود ولی اگر گوشت اسلامی باشد دیگر نیازی به آن همه هزینه نیست.
🍃لاکتوفرین آهن را به خودش می گیرد و برای همین وقتی آهن نباشد باکتری ها نمی توانند رشد کنند. وقتی گوشت را اسلامی سر می بریم اول شاه رگ زده می شود بدون اینکه نخاع قطع شود. وقتی شاه رگ قطع می شود از آنجایی که نخاع قطع نشده قلب هنوز در حال تپیدن است. وقتی قلب می زند همه خون از بدن خارج می شود و از آنجا که تمام آهن در گلبول قرمز است هنگامی که همه خون خارج می شود دیگر گوشت آهن ندارد و به خاطر همین نیازی به لاکتوفرین برای از بین بردن آهن نیست. و باکتری ها هم به علت نبود اهن در خون جذب نمی شوند و اگر بشوند با شستشو با آب ساده از بین میرود.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
تصویر ثبت شده از سیاره زمین!
این تصویر توسط فضاپیمای ناسا در فاصله ۶.۵ میلیارد کیلومتری از زمین، ثبت شده که زمین شبیه یک نقطه خیلی ریز مشاهده میشه
☄بااین اوصاف چرا اینقدر غرور؟!
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
🗣قاریان بیولایت
💠شبی امام علی ـ علیه السّلام ـ از مسجد كوفه خارج شده، به سوی خانه میرفت و كمیل نیز با آن حضرت بود. در راه به خانهای رسیدند كه صدای تلاوت قرآن از آنجا به گوش میرسید و صاحب آن خانه این آیه را با سوز و گداز مخصوصی میخواند:
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَهَ وَ یَرْجُوا رَحْمَهَ رَبِّهِ...»[1]
«آیا كسی كه شب را به طاعت خدا به سجود و قیام پرداخته و از عذاب آخرت ترسان و به رحمت الهی امیدوار باشد (با كسی كه شب و روز به كفر و عصیان مشغول است) یكسان خواهد بود».
نوای دلنواز و آهنگ حزین آن شخص ناشناس چنان بودكه كمیل را سخت تحت تأثیر قرار داد و مجذوب خود ساخت و دلداده و فریفته آن شخص گردید و لیكن چیزی نگفت و از این نشاط و جذبه باطنی خود سخنی به میان نیاورد. امّا امیر المؤمنین ـ علیه السّلام ـ با علم خداداد و بینش آسمانی درك كرد كه قلب كمیل دلباخته آن شخص گردیده است. فرمود:
ای كمیل، نغمه و نوای مناجات این مرد، تو را فریب ندهد؛ چه او از دوزخیان است و من به همین زودیها، از حقیقت این موضوع برای تو پرده برمیدارم.
كمیل از این مكاشفه و آگاهی و اینكه آن قاری پرسوز و گداز را اهل دوزخ خواند سخت درشگفت شد. این ماجرا گذشت تا قائله خوارج پیش آمد. آنان كه قرآن را بدقت ـ مطابق ضبط الفاظ و عبارات، بدون كم و زیاد ـ حفظ كرده بودند، روبروی امام خود ایستادند و مبارزه كردند و امام هم به اجبار با آنان جنگید. در همین وقایع بود كه امام در میدان ایستاده، و شمشیر خونین در دست داشت كه قطره قطره خون از آن میچكید و سرهای آن تبهكاران، حلقهوار روی زمین قرارداده شده و كمیل روبروی امام ایستاده بود. حضرت با سر شمشیر خود به سری از آن سرها اشاره كرد و فرمود:
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ...»
اشاره به اینكه ای كمیل، یادت هست شبی كه با من بودی و صدای تلاوت قرآن از خانهای بلند بود و صاحبخانه،این آیه را میخواند؟ اینك این همان شخص است كه در آن وقت شب، با آن حال و شور این آیه را قرائت میكرد و تو را مجذوب خود ساخته بود.[2]
__________
[1] . زمر، 9.
[2] . سفینه البحار، ج 2، ص 496.
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
👌یک دنیا آرامش
🌸«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»🌸
🌿استادی می فرمود
این آیه معنایش این نیست
که با ذکر خدا دل آرام می گیرد
این جمله یعنی خدا می گوید:
«جوری ساخته ام تو را که
جز با یاد من آرام نگیری...»
تفاوت ظریفی است
اگر بیقراری؛
اگر دلتنگی؛
اگر دلگیری؛
گیر کار آنجاست که هزار یاد،
جز یاد او، در دلت جولان میدهد...
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫دوشنبه تون عـالـی
💫از خدا برایت من چنین خواهم
🌼دلـت آرام
🩶تنـت سـالم
💫دعـاهایت مستجاب
🌼عـاقبتت بخیـر
🩶آفتـاب عـمرت
💫هميشــه برقـرار
🌼و زندگیت
🩶سـرشــار از
💫عشـق و آرامـش خـدا
🌼روزتـون زیبـا و در پنـاه خدا
💥تـلـنـگـرنـامــه 💥
❣زمانی ڪه پیامبر(ص)
مڪه را فتح ڪرد، بر روی صفا
ایستاد و به بنیهاشم فرمودند :
نگوئيد محمّد از ماست (و گناه ڪنید)؛
🌸سوگند بخدا ڪه دوستان و
محبّان من فقط پرهيزڪاران هستند!
اگر در روز قيامت نزد
من آئيد؛ در حاليڪه دنيا را برگردن
های خود میڪشيد، من شمارا نمیشناسم...
👈آگاه باشيد ڪه من حقّا حجّت
را تمام ڪردم و راه عذر را بر شما بستم.
•| #روضهڪافی_ص۱۸۲
•| #بحارالانوار_ج۸_ص۳۵۹
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
☘داستانی تکان دهنده☘
🌸ميرداماد و آتش شهوت🔥
🍃در كتابی كه فیلسوف بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمهای بر آن نگاشته بود خواندم:
عباس صفوی در شهر اصفهان از همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگین میشود، در پی غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب برنمیگردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه میرسد، بر ناموس خود كه از زیبائی خیره كنندهای بهره داشت سخت به وحشت میافتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمىیابند.
☄دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب میشود و از اتفاق به در حجره محمدباقر استرآبادی كه طلبهای جوان و فاضل بود میرود، در حجره را میزند، محمدباقر در را باز میكند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او میگوید از بزرگ زادگان شهرم و خانوادهام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار میكنم . طلبه جوان از ترس او را جا میدهد، دختر غذا میطلبد، طلبه میگوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، میگوید بیاور . غذا میخورد و میخوابد.
😈وسوسه به طلبه جوان حمله میكند، ولی او با پناه بردن به حق تعالی، دفع وسوسه میكند، آتش غریزه شعله میكشد، او آتش غریزه را با گرفتن تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش میكند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه میافتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمیدادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند .
☀️عباس صفوی از محمدباقر سئوال میكند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی انگشتان سوخته را نشان میدهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم میگیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع میشود، بسیار خوشحال میشود،
👈 به دختر پیشنهاد ازدواج با آن طلبه را میدهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن جوانمرد بهت زده بود، قبول میكند. بزرگان را میخوانند و عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی میبندند و از آن به بعد است كه او مشهور به میرداماد میشود و چیزی نمیگذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون ملا صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت میكند .
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫آیا قبل از مرگ زندگی کردین؟
🎙صحبت های دکتر انوشه
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👑دلم گرم خداوند صبور و خالق صبری ست
که شب ها می نشیند در کنارم
تا بیند می رسد آن شب ، که گویم عاشقش هستم
خداوندا ، دعا برآنکه آزار مرا اندیشه می دارد ، نشانم ده
لب و اندیشه و دست مرا ، نیکی عطا فرما
خداوندا ، هر آنکس را که با این واژگان مرگ ، هر شب جمله می سازد
به سر مشق نوشتن از تولد رهنمون فرما
خداوندا ، سعادت را نشانش ده
ز خود خواهی رهایی ده
خداوندا ، مسلمانی عطایش کن
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدر پدر مادرهاتون رو بدونید
خدا نیاره دلت واسه بابات #تنگ بشه و بجای بغلش بری سر #قبرش 😔
این کلیپو حتما گوش کنید👍
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️تصاویری تکان دهنده از غسل جانباختگان کرونایی !
😔وقتی نوبت به غسل دادن یک غسال میرسد...
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا چرا ما انسانها!!!! چرا جای خدا قضاوت میکنیم⁉️
#کافری سخت شد از سستی ما در ره دین،
سبب رونق #کفر است مسلمانی ما...
👌حتما ببینید...
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
www.karballa.ir - ماجرای سلام بر سید الشهدا.mp3
8.59M
.
🌹ماجرای شنیدنی از میرزا جعفر یزدی و سلامی که از راه دور به امام حسین (ع) داد.
پیشنهاددانلود👌
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
#تلنگر
🚫مثل دنيا همچون مار است، لمس کردن آن نرم و دورنش زهر مرگبار است، نادان به آن عشق ميورزد و دانا از آن برحذر ميباشد
📕(نهجالبلاغه حکمت 119)
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
❣
همسر فرعون
تصميم گرفت که عوض شود
و شُد یکی از زنان والای بهشتی...
پسر نوح
تصميمي براي عوض شدن نداشت...
غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان...
اولي همسر يک طغيانگر بود
و دومی پسر يک پيامبر...!
براي عوض شدن هيچ بهانه ای قابل قبول نيست...
اين خودت هستي که تصميم می گيری تا عوض شوی...
بعضي از چيزها دير که شد،
بي فايده هستند...
مانند بوسيدن پيشانی عزیزی که دیگر نیست..
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
هدایت شده از تبلیغات سـیـــTⓥــــنـما
بالاخره یکی از رازهای عجیب ثروتمند شدن فاش شد که برای هزاران نفر پس از عمل به این راز مهم، معجزه های مالی رخ داده است💰جالبه که من به #دین و #مذهب هیچ اعتقادی نداشتم ولی کاری که توی این کانال میگه رو انجام دادم و زندگیم زیرو رو شده💯🎯
این راز کیماگری جذبِ ثروت است که اخیرا در کشور ما از زبان بومیان و شمن های هاوایی مطرح می شود و طرفداران زیادی پیدا کرده، 1400 سال پیش در دین مبین اسلام بیان شده و حقیقت این است که این راز سربه مهر، یک سنت الهی قوی در این عالم است که خداوند 14 قرن پیش در کتاب آسمانی قرآن، آنرا برای جذب رزق و برکت و قدرت و ثروت امروز ما بیان نموده است؛ اطلاعات بیشتر این معجزه در پست کانال زیر:
👇
https://eitaa.com/raaze4fasl/493
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌟🌟:
⚠️گناهان کوچک، گناهان بزرگ را در پی دارد...👆
هیچ گناهی را کوچک نشماریم...❌
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
کانال صدای بهشت - @abdulbasetquran.mp3
1.46M
📖 آیاتی از سوره #رعد و #طارق از استاد عبدالباسط(ره)
🥀پنجشنبه است به یاد همه سفر کرده های عزیزمون، هدیه بفرمایید دسته گل فاتحه و صلوات برحضرت محمّد و خاندان مطهر ایشان
🥀و در صورت امکان خیراتی هر چند کوچک روحشون شاد و قرین رحمت الهی 🥀😔
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈عنوان: «دوری از پز»
☘استاد قرائتی
✨✨✨
@ba_khodabash1
✨✨✨
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
✫#ارسالی از اعضای کانال 💟عنوان داستان: #سایه_مادر_2 🍒قسمت #دوم واقعا خوشحال بودم و احساس خوب
✫#ارسالی از اعضای کانال
💟عنوان داستان: #سایه_مادر_3
🍒قسمت #سوم
مادرم رو برای عکسبرداری بردن ولی نتیجه خوبی نداشت ،،فردای اون روز مادرم روبه ای سی ویو بردن که یک پنجره بزرگ به حیاط بیمارستان داشت وکارهرروزمن وخواهروبردارام این بود که پشت پنجره وایستیم ومادرم رو نگاه کنیم مادری که چشاش پرازحرف ومهربونی بود ولی دریغ ازیک کلمه....
پرستاراتاق ای سی یو هرروزصبح برای ما پرده رو کنارمیزد وبامهربونی مادرم رو روبه ما میگردوند تا ما بیشتراونو ببینیم با رفت وامد مابه بیمارستان 12 روز گذشت ،،
روزسیزدهم وقتی وارد بیمارستان شدیم ازدور متوجه کنارنکشیدن پرده شدیم خودمون رو سراسیمه به پشت پنجره رساندیم هرچی به پنجره کوبیدیم کسی پنجره رو بازنکرد..
ازداخل حیاط به ساختمان دویدیم و زنگ دراتاق ای سی یو رو زدیم همون پرستاردرو بازکرد وبا ناراحتی به ما خدارحمت کنه مادرتون رو گفت بله شب قبل مادرم تموم کرده بود مادری که فقط 40سال داشت ..
دیگه متوجه نشدم چی شد منو خواهرم فقط گریه وزاری میکردیم بچه خواهرم رو پسردایم گرفته بودن وما همچنان درغم ازدست دادن مادر میگریستیم..
بیمارستان پرازآدمهایی شده بود که به حال ما میگریستن باهربدبختی شده برادرم ماشین گرفت ومارو به خونه برد ،،
خونه ای که دیگه مادرمهربونم نبودمارو با تنهایی غم بی مادر رها کرده بود دوست وآشناها یکی یکی اومدن ومارو همش دلداری میدادن
مراسم مادرم به طور رسمی خیلی خوب تمام شد ..
من موندمو برادرهای مجرد و دلشکسته وهمیشه با خدای خود میگفتم مادرم که میخواست اینقدرزود بره چرا منو پیدا کرد چرادوباره غم بی مادری برای من گذاشت ورفت چرا وچرا..
روز13 اسفندبود که خاکسپاری مادرم تمام شد ،،
رفتو امدمن به خونه مادرم بیشترشده بود یا منو خواهرم اونجا بودیم یا شوهرمادرم همراه بچها خونه ما ،
واقعا سخت بود نبود زنی ،توخونه ای که 4تا مرد زندگی میکردن ،
بعدازگذشت چندماهی ازفوت مادرم همگی خونه ماجمع بودن که شوهرمادرم جریان اینکه میخواد ازدواج کند واین وضع نبودن زن توی خونه باعث سردرگمی اونو بچها شده همه رو غافلگیر کرد خیلی سخت بود پذیرفتن این موضوع ،،ولی هرگزهیچ کدوم اعتراض نکردیم ،،
چندهفته قرارامدن اون خانم به خانه مادرم قعطی شد ومن وخواهرم خودمونو برای اون روزآماده کردیم ،،اون خانم دخترروستایی بود ولی سن بالا که باشوهرمادرم تنهایی اومدن،،
ناگفته نمانداون خانم ازشهردیگه اومده بود اون شب بعد شام من برادرهایم رو به خونه خودمون اوردم وچندروزی پیش خودم موندن که شوهرمادر پیغام دادبه خونه برگردن ،،برادرهام بچهای خیلی خوب وبا ادبی بودن..
سربازی برادربزرگم رسیده بود وباید عازم خدمت میشد که واقعانبود مادرم براش سخت بود اون خیلی وابسطه مادرم بود روزگارسختی رو گذروندیم وگذشت تا سربازی برادرم تموم شد ،،
وهرسه هم تحصیل میکردن هم سرکار میرفتن که خدارو شکر تو کارو زندگی موفق شدن والان هرسه مغازه دارن تو بهترین جای شهر و باکسب درامد خوب مشغول کارشدن ..
واما ازپدرم که سالی یکی دوبار رفتن من به اونجا بودیکی روز پدر وبعدی سال نو
که پسربزرگش به من پیغام داد که حق رفتن به اونجا رو ندارم درصورتی که من اونارو دوست داشتم درهمان زمان پدرم صاحب دختری دیگه شد ولی من اونو تا 7سالگی ندیدم ..
واما اختلافات پدرم با پسراش ونامادریم که ازپدرم میخواستن تمام دارایشو که خیلی هم نبود به اسم پسراش بکنه که بعدازفوت پدرم ارثی به من تعلق نگیرد پدرم شدیدا مخالفت میکرد ولی اونا بزرگ شده بودن ومیتونستن پدرم رو اذیت کنن ...
❣ #ادامه دارد....
🍒✫داستان های واقعی و آموزنده در کانال