eitaa logo
با نهج البلاغه 🌱
407 دنبال‌کننده
111 عکس
32 ویدیو
0 فایل
🌱 باید نهج البلاغه خوان شویم ✅ ادمین 👈 @arjomandi1999 ✨ کانال های دیگر ما : @maktabe_haj_ghasem313 @rahnamaye_zendegi_114 @hossein_arjomandi @harfe_del110 @hejab_zibast @ba_sahifeh @raesi_aziz
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 ۱ 🌱 { روش برخورد با فتنه ها } ✨ (ع) : { كُنْ فِي الْفِتْنَةِ كَابْنِ اللَّبُونِ ، لَا ظَهْرٌ فَيُرْكَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَيُحْلَبَ } در فتنه ها همچون شتر کم سن و سال باش ؛ نه پشت او قوى شده که سوارش شوند نه پستانى دارد که بدوشند ! ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : براى روشن شدن محتواى این کلام بسیار پرمعنا لازم است قبلاً دو واژه «فتنه» و «ابن لبون» تفسیر شود: فتنه ، از ماده «فتن» (بر وزن متن) در اصل به معناى قرار دادن طلا در کوره است تا خالص از ناخالص جدا شود سپس به معناى هرگونه آزمایش و امتحان و بلا و عذاب و حتى شرک و بت پرستى و آشوب هاى اجتماعى آمده است و در اینجا منظور همان آشوب هاى اجتماعى است. لبون، به شترى گفته مى شود که به جهت زائیدن مکرر پیوسته در پستانش شیر است (لبون به معناى شیر دار است از ماده لبن) و ابن لبون به بچه چنین شترى گفته مى‌شود که دو سال آن تمام شده و وارد سال سوم شده است؛ نه قوت و قدرت چندانى دارد که بتوان بر پشت او سوار شد و نه پستان پر شیرى (زیرا هم کم سن و سال است و هم نر) و به این ترتیب هیچ گونه استفاده اى از آن در آن سن و سال نمى توان کرد. از اینجا روشن مى شود که هدف امام این است که انسان به هنگام شورش هاى اهل باطل و فتنه هاى ناشى از خصومت آنها با یکدیگر نباید آلت دست این و آن شود؛ باید خود را دور نگه دارد و به هیچ یک از دو طرف که هر دو اهل باطل اند کمک نکند. در این گونه موارد معمولاً هر کدام از طرفین به سراغ افراد بانفوذ و باشخصیت مى آیند تا از نفوذ و قدرت آنها براى کوبیدن حریف استفاده کنند. در این هنگام باید این افراد بلکه تمام افراد، خواه ضعیف باشند یا قوى نهایت مراقبت را به خرج دهند که در دام فتنه گران و غوغاسالاران نیفتند مبادا دین و یا دنیاى آنها آسیب ببیند و در بعضى از روایات جمله «وَ لا وَبَر فَیُسْلَب» نیز به آن افزوده شده است یعنى شتر دو ساله پشمى هم ندارد که آن را بچینند و از آن استفاده کنند. از آنچه گفته شد به خوبى روشن مى‌شود که هرگز منظور امام(علیه السلام) این نبوده است که اگر گروهى باطل بر ضد مؤمنان و طرفداران حق برخیزند نباید به حمایت مؤمنان حق جو برخاست؛ این سخن بر خلاف صریح قرآن است که مى‌فرماید: «فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الاُْخْرى فَقاتِلُوا الَّتى تَبْغى حَتّى تَفىءَ إِلى أَمْرِ اللّه» ؛ اگر گروهى از مسلمانان بر گروه دیگرى ظلم و ستم روا داشتند (و اصلاح در میان آن دو از طریق مسالمت آمیز امکان پذیر نشد) با جمعیت ستمگر پیکار کنید تا به سوى حق باز گردند». ممکن است تفاوت بین جمله «لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبُ» و جمله «وَلا ضَرْعٌ فَیُحْلَبُ» در این باشد که نه کمک هاى مستقیم به فتنه جویان کن (مانند سوارى دادن مرکب) که خودش وارد معرکه شود و نه کمک هاى غیر مستقیم مانند کمک هاى مادى (شبیه شیر دادن براى تغذیه افراد) . ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۲ 🌱 { عوامل ذلّت و خواری } ✨ (ع) : { أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه } هر كس طمع را پيشه كند خود را حقير كرده و كسى كه ناراحتى هايش را (نزد اين و آن بدون هيچ فايده) فاش كند به ذلت خويش راضى شده و آن كس كه زبانش را بر خود امير كند شخصيتش حقير خواهد شد. ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : از اين کارها بپرهيز : امام (عليه السلام) در اين کلام نورانى اش به پيامدها و آثار سوء سه رذيله اخلاقى در عباراتى کوتاه و فشرده اشاره فرموده است. نخست مى‌فرمايد: «هر کس طمع را پيشه کند خود را حقير ساخته است». (أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ). واژه «طمع» به معناى بيش از حق خود طالب بودن و گرفتن مواهب زندگى از دست ديگران است و تعبير به «استشعر» که به معناى پوشيدن لباس زيرين است اشاره به اين است که طمع را به خود چسبانده و از آن جدا نمى شود؛ بديهى است که افراد طمّاع براى رسيدن به مقصود خود بايد تن به هر ذلّتى بدهند و دست سؤال به سوى هر کس دراز کنند و شخصيت خود را براى نيل به اهداف طمعکارانه خود بشکنند. در دومين نکته مى‌فرمايد: «کسى که سفره دل خويش را (نزد اين و آن بدون هيچ فايده) باز کند (و مشکلات خود را فاش سازد) رضايت به ذلت خود داده است»؛ (وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ کَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ). روشن است هرگاه انسان نزد طبيب درد خود را بگويد و از وى راه درمان بطلبد يا پيش قاضى ظلمى را که بر او رفته بيان سازد و از او احقاق حق بخواهد يا نزد دوستش از گرفتارى خود براى گرفتن وام سخن بگويد کار خلافى نکرده و به دنبال مشکل گشايى بوده؛ اما طرح مشکلات نزد کسانى که هيچ گونه توانايى بر حل آن ندارند اثرى جز ذلّت و سرافکندگى انسان نخواهد داشت. در اين گونه موارد بايد خويشتن دار بود و لب به شکايت نگشود. آن گاه امام (عليه السلام) در جمله سوم مى‌فرمايد: «کسى که زبانش را بر خود امير سازد شخصيت او تحقير مى شود»؛ (وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَهُ). منظور از امير شدن زبان آن است که از تحت کنترل عقل و فکر خارج شود و هر چه بر زبانش آمد بگويد. بديهى است سخنانى که از فکر و عقل و تقوا سرچشمه نمى گيرد در بسيارى از موارد خطرهايى ايجاد مى‌کند که انسان قادر بر جبران آن نيست و گاه اسباب رنجش افراد آبرومند و سبب ايجاد اختلاف در ميان مردم و کينه و دشمنى نسبت به گوينده و ديگران مى‌شود. شايان توجه است صفات سه گانه نکوهيده اى را که امام در اين بيان کوتاه ذکر کرده (طمع، فاش کردن ناراحتى ها نزد هر کس و امير ساختن زبان بر خود) هر سه در اين جهت مشترکند که سبب ذلت و خوارى مى‌شوند و اين هماهنگى در اثر ، سبب شده است که امام (عليه السلام) هر سه را کنار هم قرار دهند. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۳ 🌱 { نکوهش بخل و ترس و فقر } ✨ (ع) : { اَلْبُخْلُ عَارٌ، وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ، وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ، وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ } بخل ننگ است، و ترس مايه نقصان؛ و فقر شخص زيرک را از بيان دليلش لال مى‌سازد و آن کس که فقير و تنگدست است حتى در شهر خود غريب است. ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : سه نقطه ضعف : امام (علیه السلام) در این حکمت والا به سه نقطه ضعف اخلاقى و اجتماعى انسان اشاره مى‌کند و آثار سوء هر یک را بر مى‌شمرد تا همگان از آنها فاصله بگیرند. نخست مى فرماید: «بخل ننگ است»؛ (الْبُخْلُ عَارٌ). بخل آن است که انسان حاضر نباشد چیزى از مواهب خداداد را در اختیار دیگران بگذارد، هر چند امکانات او بسیار بیش از نیازهاى او باشد و نقطه مقابل آن سخاوت و کرم است که گاه سبب مى‌شود انسان حتى وسائل مورد نیاز خود را به دیگران ببخشد و خود به کمترین مواهب حیات قناعت کند. عار بودن بخل و افتخار بودن کَرَم و سخاوت بر کسى پوشیده نیست، زیرا اولاً بخل سبب نفرت مردم از بخیل مى شود و افراد نزدیک و دور از او فاصله مى گیرند و ثانیاً بخل سبب سنگدلى و قساوت است، زیرا بخیل ناله مستمندان را مى‌شنود و چهره رقّت بار آنها را مى‌بیند و در عین حال به آنها کمکى نمى‌کند و این مایه قساوت است. ثالثاً بخل سبب می‌شود که بسیارى از منابع اقتصادى از گردش تجارى سالم خارج شود و به صورت کنز و اندوخته در آید در حالى که گروه هایى در جامعه ممکن است به آن نیاز داشته باشند. رابعاً افراد بخیل گاه به زن و فرزند خود نیز تنگ و سخت مى‌گیرند به اندازه اى که آنها مرگ او را آرزو مى‌کنند و این عار و ننگ دیگرى است. خامساً افراد بخیل به سبب دلبستگى فوق العاده غیر منطقى به مال و ثروتشان از نظر تفکر اجتماعى بسیار ضعیف و ناتوانند و این هم ننگ و عار دیگرى است. آن گاه امام به رذیله دوم اخلاقى اشاره کرده مى‌فرماید: «ترس مایه نقصان مى‌شود»؛ (وَالْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ). افراد ترسو هرگز نمى‌توانند از قابلیت ها، شایستگى ها و استعدادهاى خود استفاده کنند و نتیجه آن عقب ماندگى در زندگى است. به علاوه هنگامى که دین و جان و ناموس و کشور آنها به خطر بیفتد از جهاد ابا دارند و به جاى این که در صف مجاهدان باشند در صف قاعدان و بیماران و از کار افتادگان و کودکان قرار مى‌گیرند. هرگز هیچ آدم ترسویى به مقامى نرسیده؛ نه کشف مهمى کرده نه پیروزى چشمگیرى به دست آورده و نه به قلّه هاى کمال رسیده است. آن گاه امام در سومین جمله اشاره به آثار فقر در زندگى انسان‌ها مى‌کند و مى‌فرماید: «فقر شخص زیرک را از بیان دلیلش لال مى سازد»؛ (وَ الْفَقْرُ یُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ). اشاره به این که از یک سو افراد فقیر در خود احساس حقارت مى‌کنند و هر اندازه فَطِن و باهوش باشند بر اثر این احساس حقارت از گفتن حرف حساب خود و دفاع از حقوق خویشتن باز مى‌مانند و از سوى دیگر چون مى‌دانند بسیارى از مردم براى سخنان آنها بهایى قائل نمى‌شوند چون غالباً دنیاپرستند و براى افراد ثروتمند شخصیت قائلند همین احساس سبب مى‌شود که فقیران نتوانند حرف حق خود را بیان کنند. درباره آثار سوء فقر و تنگدستى روایات زیادى از معصومین (علیهم السلام) وارد شده که حتى فقر را در سرحد کفر معرفى کرده اند و این به سبب آن است که پیروان خود را براى مبارزه با فقر تشجیع کنند. در دنیاى امروز نیز در مقایسه اى عظیم این حقیقت به چشم مى‌خورد که دولت هاى ثروتمند و زورگو با شجاعت سخنان باطل خود را همه جا مطرح مى کنند در حالى که دولت هاى فقیر از رساندن حرف حساب خود به گوش جهانیان عاجزند. البته این اصل استثنائاتى نیز دارد؛ افراد فقیرى را مى شناسیم که همچون ابوذر شجاعانه به مبارزه با طاغوت هاى زمان برخاستند و حجت خود را بر آنها تمام کردند هرچند این قیام ها گاه به قیمت جان آنها تمام شد؛ ولى این افتخار را در تاریخ براى خود ثبت کردند که در صف اول از صفوف مبارزان راه حق بودند. اگر در بعضى از روایات مدحى از فقر شده و پیغمبر اکرم (صلى الله علیه وآله) آن را فخر خویش شمرده یا اشاره به فقر الى الله است که قرآن مجید بیان کرده: (یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللّهِ وَاللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ) و یا اشاره به ساده زیستى و قناعت است که در ظاهر شباهت با فقر دارد. حضرت در چهارمین و آخرین جمله که در واقع تکمیل کننده جمله سوم است مى‌افزاید: «آن کس که فقیر و تنگدست است حتى در شهر خود غریب است»؛ (وَالْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ).
🌱 ۴ 🌱 { ارزش صبر و زهد و ورع و رضا } ✨ (ع) : { اَلْعَجْزُ آفَةٌ، وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ، وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ، وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ، وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَىٰ } عجز و ناتوانی آفت است و صبر ، شجاعت است ؛ و زهد ، ثروت است ؛ و تقوا سپری است (در برابر گناهان و خطرات شيطان و هوای نفس) ؛ و رضايت و خشنودى (از تقديرات الهى) ، بهترين همنشين است . ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : قوىّ و صبور باش : امام (علیه السلام) در این حکمت به پنج وصف از اوصاف انسانى اشاره مى‌کند که یکى منفى و چهار وصف از آن مثبت است و آثار هر کدام را در جمله بسیار کوتاهى بر مى.شمارد. نخست مى فرماید: «عجز و ناتوانى آفت است»؛ (الْعَجْزُ آفَةٌ). عجز مفهوم وسیعى دارد که هرگونه ناتوانى علمى، جسمى، اقتصادى و فکرى را شامل مى‌شود و به یقین اینها بزرگ ترین آفات زندگى انسان است؛ انسان عاجز، ذلیل و خوار و عقب مانده و شکست خورده و بى‌ارزش و بى‌مقدار است به همین دلیل اسلام مى‌گوید: بکوشید و هرگونه عجز را از خود دور سازید و با قدرت و قوّت به اهداف مالى و معنوى خود برسید. سپس در دومین نکته اشاره به آثار مثبت صبر و شکیبایى کرده مى‌فرماید: «صبر شجاعت است»؛ (وَالصَّبْرُ شَجَاعَةٌ). بدیهى است صبر چه در مقابل عوامل معصیت باشد، چه در مسیر اطاعت پروردگار چه در برابر مصائب روزگار انجام گیرد، نوعى شجاعت محسوب مى‌شود و تنها شجاعانند که از عهده شکیبایى در این مراحل سه گانه بر مى آیند. آن گاه در سومین جمله مى‌فرماید: «زهد ثروت است»؛ (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ). اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزى جز بى‌نیازى مى خواهد ؟ و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بى‌نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزءِ نیازمندان هستند. زُهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد؛ خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه مى‌توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنى ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمنى آن را از دست آنها نگیرد در حالى که زاهدان از همه اینها بى‌نیازند. آن گاه در چهارمین جمله مى‌فرماید: «تقوا و پرهیزگارى سپرى است (در برابر گناهان و خطرات شیطان و هواى نفس)»؛ (وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ). ورع به معناى تقوا یا حد اعلاى تقواست به گونه اى که انسان حتى از امور شبهه ناک پرهیز کند. این فضیلت انسانى از حالت خداترسى باطنى سرچشمه مى‌گیرد که چون در برابر او گناهى ظاهر شود سدّى در میان او و گناه ایجاد کند. تعبیر به «جُنّة» تعبیر جالبى است، زیرا سپر وسیله اى دفاعى در مقابل آماج تیرهاى دشمن یا شمشیرها و نیزه هاست، گویا هواى نفس و شیطان پیوسته قلب انسان را هدف تیرهاى خود قرار مى‌دهد و انسان با ورع به وسیله این سپر مى‌تواند از آزار آنها در امان بماند. سپس در پنجمین و آخرین جمله مى‌فرماید: «رضایت و خشنودى (از تقدیرات الهى) بهترین همنشین است»؛ (وَنِعْمَ الْقَرِینُ الرِّضَى). همنشین خوب کسى است که به انسان آرامش بخشد و او را از بى‌تابى در برابر مشکلات باز دارد و در او روح امید بدمد و تمام این آثار در راضى بودن به قضاى الهى است. آن کس که مقدرات را از سوى خداوند حکیم و مهربان مى‌داند هرگز از مصائبى که به هر حال در دنیا روى مى‌دهد و مشکلاتى که گریبان انسان را ناخواسته مى‌گیرد ناراحت نمى‌شود و بى‌تابى نمى‌کند و اعصاب خود را در هم نمى‌کوبد. البته این بدان معنا نیست که انسان در برابر هر حادثه اى تسلیم شود، بلکه به این معناست که تمام کوشش خود را براى پیروزى بر مشکلات به کار گیرد؛ ولى اگر حوادثى خارج از حیطه قدرت او رخ دهد در برابر آن راضى باشد و زبان به ناشکرى نگشاید و جَزَع و بى تابى نکند. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۵ 🌱 { ارزش علم و ادب و تفکر } ✨ (ع) : { الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ كَرِيمَةٌ، وَ الْآدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ، وَ الْفِكْرُ مِرْآةٌ صَافِيَةٌ } علم و دانش، ميراث گرانبهايى است ؛ آداب (انسانى) لباس زيبا و کهنگى ناپذير است و فکر، آئينه صافى است . ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : امام در این بخش از کلمات قصار اشاره به سه نکته مهم مى کند نخست مى‌فرماید: «علم و دانش میراث گرانبهایى است»؛ (الْعِلْمُ وِرَاثَةٌ کَرِیمَةٌ). اشاره به این که گرانبهاترین میراثى که انسان از خود به یادگار مى‌گذارد علم و دانش است و به ارث گذاشتن مواهب مادّى افتخارى نیست. این سخن شبیه روایتى است که از رسول خدا (ص) نقل شده که مى فرماید: «إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الاَْنْبِیَاءِ إِنَّ الاَْنْبِیَاءَ لَمْ یُوَرِّثُوا دِینَاراً وَلاَ دِرْهَماً وَلَکِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظّ وَافِر؛ دانشمندان وارثان انبیا هستند چرا که انبیا دینار و درهمى از خود به یادگار نگذاشتند، بلکه علم و دانش به ارث گذاشتند پس هر کس از آن بهره اى بگیرد بهره فراوانى برده است». در دومین جمله مى فرماید: «آداب (انسانى)، لباس زیبا و کهنگى ناپذیر است»؛ (وَالاْدَابُ حُلَلٌ مُجَدَّدَةٌ). منظور از «آداب» فضایل اخلاقى مخصوصاً چیزهایى است که مربوط به روابط اجتماعى است مانند: تواضع، امانت، صداقت، محبت، خوشرفتارى، فصاحت و بلاغت در بیان. «حُلَل» جمع «حُلَّه» به معناى لباس زینتى است. «مُجَدَّدَة» به معناى چیزى است که پیوسته تجدید و نو مى شود و هرگز کهنه نخواهد شد. بر این پایه، مفهوم کلام امام (ع) چنین است که این صفات برجسته انسانى همچون لباس هاى زیبایى است که آدمى در تن مى‌کند و هرگز فرسوده نمى‌شود. سپس امام (ع) در سومین جمله مى‌فرماید: «فکر آئینه صافى است»؛ (وَالْفِکْرُ مِرْآةٌ صَافِیَةٌ). منظور از فکر همان اندیشیدن پیرامون مسائل مختلفى است که بر انسان وارد می‌شود و به تعبیر فلاسفه حرکتى ذهنى است به سوى مقدمات و از مقدمات به سوى نتیجه ها. هرگاه این اندیشه از هوا و هوس و حجاب هاى معرفت دور بماند، آئینه شفافى خواهد بود که چهره حقایق را به انسان نشان مى‌دهد و راه صحیح را در پرتو آن مى‌یابد، دوست را از دشمن و صواب را از خطا و حق را از باطل خواهد شناخت. به همین دلیل برترین عبادت در روایات اسلامى تفکر شمرده شده است. دلیل آن هم روشن است، زیرا ریشه تمام نیکى ها و پیشرفت ها و موفقیت ها در تفکر و اندیشه صحیح است. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۶ 🌱 { ارزش رازداری و خوشرویی } ✨ (ع) : { صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ، وَ الاِحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ } سينه عاقل گنجينه اسرار اوست، خوشرويى و بشاشت، دام محبت است و تحمل ناراحتى ها گور عيب هاست. ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : حفظ اسرار و حُسن رفتار : امام (علیه السلام) در این عبارات نخست مى‌فرماید: «سینه عاقل گنجینه اسرار اوست»؛ (صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ). یعنى همان گونه که صاحبان ثروت اشیاء قیمتى را در صندوق هاى محکم نگهدارى مى‌کنند، انسان عاقل نیز باید اسرارش را در دل خود پنهان دارد، چرا که اسرار او اگر به دست دوست بیفتد گاه سبب ناراحتى اوست و اگر به دست دشمن بیفتد ممکن است سبب آبروریزى او شود. به علاوه بعضى از اسرار ممکن است با سرنوشت ملتى ارتباط داشته باشد که اگر بى‌موقع فاش شود سبب خسارت عظیمى براى جامعه گردد. سپس امام در دومین جمله مى‌فرماید: «خوشرویى و بشاشت، دام محبت است»؛ (وَالْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ). بدون شک افراد خوشرو و خوش برخورد که با چهره گشاده و لب هاى پرتبسم با دیگران برخورد مى کنند، دوستان زیادى خواهند داشت و به عکس، افرادى که با قیافه در هم کشیده و عبوس و خشم آلود با دیگران روبه رو مى‌شوند مردم از آنها متنفر مى‌گردند. از آنجا که جلب محبت باعث اتحاد صفوف و وحدت کلمه مى‌شود، در روایات اسلامى ثواب هاى زیادى براى خوشرویى و بشاشت نقل شده است؛ از جمله در حدیثى از امیر مؤمنان على (علیه السلام) در بحارالانوار مى‌خوانیم که فرمود: «إِذَا لَقِیتُمْ إِخْوَانَکُمْ فَتَصَافَحُوا وَأَظْهِرُوا لَهُمُ الْبَشَاشَةَ وَالْبِشْرَ تَفَرَّقُوا وَمَا عَلَیْکُمْ مِنَ الاَْوْزَارِ قَدْ ذَهَبَ؛ هنگامى که برادران دینى خود را ملاقات مى‌کنید با هم مصافحه کنید و بشاشت و مسرت را در برابر آنها اظهار کنید و در نتیجه هنگامى که از هم جدا مى‌شوید گناهان شما بخشوده خواهد شد». در روایت معروفى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است که فرمود: «یَا بَنِی عَبْدِالْمُطَّلِبِ إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النَّاسَ بِأَمْوَالِکُمْ فَالْقَوْهُمْ بِطَلاَقَةِ الْوَجْهِ وَحُسْنِ الْبِشْرِ؛ شما نمى‌توانید همه مردم را با اموال خود راضى کنید (چرا که نیازها بسیار زیاد و اموال کم است) بنابراین آنها را با چهره گشاده و خوشرویى ملاقات کنید (که سرمایه اى فنا ناپذیر و مایه خوشنودى مردم است)». تعبیر به «حبالة» (دام) اشاره به این است که حتى افرادى که از انسان گریزانند با اظهار محبت و خوشرویى به سوى وى مى‌آیند و کینه ها از سینه ها شسته مى‌شود. در بعضى از کلمات حکما آمده است که سه چیز است که محبت را در دل برادران دینى آشکار مى‌سازد: با چهره گشاده با آنها روبه‌رو شدن و پیش دستى در سلام و جاى مناسب را در مجالس براى آنها مهیا ساختن. در سومین جمله مى‌فرماید: «تحمل ناراحتى ها گور عیب هاست»؛ (وَالاِْحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُیُوبِ). اشاره به این که بسیار مى‌شود انسان از رفتار بعضى از دوستان و آشنایان و یا حتى افراد عادى ناراحت مى‌گردد و یا مشکلات و مسائلى در زندگى پیش مى‌آید که انسان را نگران مى‌سازد. کسانى که این گونه ناملایمات را تحمل کنند به فضیلت بزرگى دست یافته اند که عیوب انسان را مى‌پوشاند و به عکس، افراد ناصبور و بى حوصله داد و فریاد بر مى‌آورند و به سخنان یا کارهایى آلوده مى‌شوند که سر تا پا عیب است. این احتمال در تفسیر این جمله نیز هست که بسیارى از بى تابى هاى انسان بر اثر شکست هایى است که در زندگى براى او پیش آمده که اگر بى تابى نکند دیگران از این شکست ها که بر اثر ندانم کارى ها به وجود آمده باخبر نمى‌شوند و به این ترتیب عیوب او پوشانیده خواهد شد. در غیر این صورت همه از نقطه هاى ضعف او باخبر مى‌گردند. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۷ 🌱 { انفاق و تجسم اعمال } ✨ (ع) : { وَ الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ ، وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجَالِهِمْ ( آجِلِهِمْ ) } صدقه دارويى است سودمند؛ و اعمال بندگان در اين جهان، مقابل چشم آنهاست در آن جهان. ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : امام (علیه السلام) در این حکمت به دو موضوع که در زندگى مادى و معنوى ما تأثیر فراوان دارد اشاره کرده نخست مى‌فرماید: «صدقه (کمک به نیازمندان) داروى شفابخشى است»؛ (الصَّدَقَةُ دَوَاءٌ مُنْجِحٌ). در قرآن مجید و در روایات اسلامى اهمّیّت و تأثیر انفاق در راه خدا و صدقه بر نیازمندان به طور گسترده وارد شده است و یکى از مهم ترین و مؤثرترین حسنات شمرده شده است. تعبیر به «دواء» (دارو) و «منجح» (مؤثر و شفابخش) به طور مطلق نشان مى‌دهد که این کار هم درمان کننده بیمارى هاى فردى و هم بیمارى هاى اجتماعى است. صدقه به هرگونه بخشش گفته نمى‌شود، بلکه بخشش هایى است که قصد قربت در آن باشد؛ خواه واجب باشند مانند زکات یا مستحب مانند انفاق فى سبیل الله؛ و خواه جنبه شخصى داشته باشد مانند کمک به یتیم یا محروم یا بیمار؛ یا جنبه عمومی داشته باشد مانند بناى بیمارستان و دارُ الاَیتام که از آن تعبیر به صدقات جاریه نیز مى‌شود. اما چگونه این صدقات داروى شفابخشى است، بخشى از آن جنبه حسى دارد که با چشم خود مى بینیم؛ بیماران محروم از این طریق درمان مى‌شوند، ایتام سرپرستى مى‌گردند و بر آلام مستمندان مرهم نهاده مى‌شود و بخشى از آن جنبه معنوى دارد همان گونه که در حدیث معروف نبوى (صلى الله علیه وآله) آمده است: «دَاوُوا مَرْضَاکُمْ بِالصَّدَقَةِ وَرُدُّوا أَبْوَابَ الْبَلاَءِ بِالدُّعَاءِ؛ بیماران خود را با صدقه درمان کنید و درهاى بلا را با دعا ببندید». تجربه نیز نشان داده است که پرداختن صدقه براى درمان بیماران بسیار مؤثر است. این سخن را با حدیثى از امام کاظم (علیه السلام) پایان مى‌دهیم : شخصى خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندان و همسر من ده نفرند که همه بیمارند. فرمود: «داوِهِمْ بِالصَّدَقَةِ فَلَیْسَ شَیْءٌ أَسْرَعَ إِجَابَةً مِنَ الصَّدَقَةِ وَلاَ أَجْدَى مَنْفَعَةً عَلَى الْمَرِیضِ مِنَ الصَّدَقَة؛ آنها را با صدقه درمان کن، زیرا چیزى سریعُ الاجابه تر و چیزى مفیدتر براى درمان بیماران از صدقه نیست». سپس در دومین نکته می‌فرماید: «اعمال بندگان در این جهانِ زودگذر در برابر چشمان آنها در آن جهان (پایدار) است»؛ (وَ أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِی عَاجِلِهِمْ، نُصْبُ أَعْیُنِهِمْ فِی آجَالِهِمْ). همان گونه که بعضى از شارحان نهج البلاغه تصریح کرده اند، این کلام امام اشاره روشنى به تجسم اعمال در قیامت دارد. منظور از تجسم اعمال این است که اعمال نیک و بد هر یک در روز قیامت به صورت مناسب حسى در مى‌آید. مثلاً نماز در قیافه یک انسان زیبا و صالح؛ و ظلم و ستم به صورت دودى سیاه و خفقان آور مجسم مى‌شود و انسان ها در کنار اعمال مجسم خود خواهند بود و بخشى از پاداش و کیفر آنها از این طریق صورت مى‌گیرد. در قرآن مجید نیز آیات فراوانى وجود دارد که ظاهر آن تجسم اعمال است مانند آنچه در آخر سوره «زلزال» آمده است: «(فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ)؛ هر کس به اندازه سنگینى ذره اى کار نیک کند آن را مى‌بیند و هر کس به قدر ذره اى کار بد کند نیز آن را خواهد دید». براى احاطه بیشتر در مورد آیات فراوانى که در قرآن در مورد تجسم اعمال و تفسیر آنها وارد شده به کتاب «پیام قرآن» جلد ششم، بحث تجسم اعمال مراجعه فرمایید. نکته قابل توجه این که تعبیر به (آجالِهِم) که در نسخه صُبحى صالح آمده ظاهراً تعبیر نادرستى است و صحیح آن (آجِلِهِم) است و تقریبا تمام نُسَخ نهج البلاغه به همین صورت (آجِلِهِم) نوشته شده و قرینه مقابله با (عاجِلِهِم) دلیل روشنى بر این معناست، زیرا (عاجِل) به معناى شىء موجود (دنیا) است و (آجِل) به معناى شىء مدت دار (در اینجا مراد آخرت) است و (آجال) که جمع اَجَل به معناى سررسید عمر است در اینجا مفهومى ندارد. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۸ 🌱 { شگفتی های خلقت انسان } ✨ (ع) : { اِعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ؛ يَنْظُرُ بِشَحْمٍ، وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ، وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ، وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ } از اين انسان تعجب کنيد که با يک قطعه پيه مى‌بيند، با قطعه گوشتى سخن مى‌گويد، با استخوانى مى‌شنود و از شکافى تنفس مى‌کند! ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : امام (عليه السلام) در اين بخش از سخنان حکمت آميز خود اشارات لطيفى به عظمت آفرينش انسان و تدبير عظيم خالق بشر مى‌کند و مخصوصاً بر اين معنا تکيه دارد که يکى از ويژگى هاى خلقتِ خداوندِ‌ قادرِ توانا اين بوده که با وسايل کوچکى مسائل مهمى را ايجاد کرده و مى‌کند. در اينجا به چهار قسمت از اين شگفتى‌هاى آفرينش اشاره مى‌کند، نخست مى‌فرمايد: «از اين انسان تعجب کنيد که با يک قطعه پيه مى بيند»؛ (اِعْجَبُوا لِهَذَا الاِْنْسَانِ يَنْظُرُ بِشَحْم). مى‌دانيم بافت هاى بدن انسان عمدتاً از گوشت تشکيل شده؛ گوشتى که استخوان ها آن را برپا مى دارد؛ ولى چشم در واقع يک قطعه پيه شفاف است که ساختمان بسيار عجيب و دقيقى دارد؛ از هفت طبقه که روى هم قرار گرفته اند و سه ماده سيّال و شفّاف که در ميان آنها قرار دارند تشکيل شده و يک دنيا نظم و حساب بر آن حاکم است. دقيق ترين وسايل فيلم بردارى هرگز قدرت چشم را ندارد، زيرا بدون اين که نياز به اين داشته باشد که فيلمى در آن بنهند گاه هفتاد يا هشتاد سال کار فيلم بردارى خود را انجام مى‌دهد و تمام فيلم هاى او سه ُبعدى است و در آن واحد مى‌تواند خود را بر دور و نزديک منطبق کند و در جهات چهارگانه با سرعت حرکت مى‌کند بى آنکه نياز به تنظيم کردن داشته باشد. از عجايب چشم اين که به طور خودکار خود را براى عکس بردارى از صحنه هاى مختلف آماده مى کند؛ در جايى که نور زياد باشد مردمک چشم به سرعت تنگ مى‌شود تا نور کمترى وارد شود نه چشم آسيب ببيند و نه عکس بردارى خراب شود و در جايى که نور کم باشد مردمک چشم بسيار فراخ مى‌شود تا نور بيشترى را وارد چشم کند. به هنگام عکس بردارى از صحنه هاى دور و نزديک عدسى چشم به وسيله عضلات بسيار ظريفى که در اطراف آن قرار دارد گاه کشيده مى‌شود تا صحنه هاى دور را کاملاً تصويربردارى کند و گاه رها مى‌شود تا عدسى قطور گشته براى صحنه هاى نزديک آماده باشد. بسيار شده است که ناگهان در شب تاريک چراغ ها خاموش مى‌شود، وقتى به اطراف نگاه مى‌کنيم هيچ چيز را نمى بينيم؛ ولى پس از چند لحظه چشم، خود را بر آن تطبيق مى‌کند و کم کم اشياى اطراف خود را مى‌بينيم و راه رفت و آمد خود را پيدا مى‌کنيم. از شگفتى هاى ديگر اين که همه ذرات چشم موجود زنده اى هستند و بايد تغذيه شوند و تغذيه از طريق خون صورت مى‌گيرد و اگر خون به همان شکلى که وارد اعضا مى‌شود وارد چشم بشود همه جا در نظر ما تاريک مى‌گردد ولى آفريدگار جهان پيش از آنکه خون وارد ياخته هاى چشم شود آن را چنان تصفيه و زلال مى‌سازد که کمترين رنگى از خود نشان نمى‌دهد. از ديگر عجايب چشم اين است که دائماً به وسيله چشمه هاى بسيار کوچک اشک و حرکت پلک ها نرم و مرطوب نگهدارى مى‌شود که اگر نباشد چشم مى‌خشکد و کارآيى خود را از دست مى‌دهد. چشمه هاى اشک اين آب زلال را تدريجاً روى چشم مى‌فرستد و از مجراى ديگرى که به منزله فاضلاب است عبور مى‌کند و به داخل حلق مى ريزد و به هنگام گريه فعاليت اين چشمه ها به صورت خودکار فزونى مى‌يابد. اشک چشم از بيش از بيست ماده ترکيب شده که براى تغذيه چشم و شست و شو و ضد عفونى کردن آن کاملاً مؤثر است و اگر بشر بتواند ماده اى مانند اشک چشم بسازد به گفته بعضى يک غذاى کامل مقوّى خواهد بود و اشک هاى مصنوعى که امروز ساخته اند هيچ کدام به پاى اشک چشم نمى‌رسند. آن گاه امام دومين شگفتى وجود انسان را بيان مى‌فرمايد که: «و (تعجب کنيد که انسان) با قطعه گوشتى سخن مى‌گويد»؛ (وَيَتَکَلَّمُ بِلَحْمٍ). با اين که سخن گفتن براى ما کار بسيار ساده اى به نظر مى‌رسد که حتى از کودکى با آن آشنا بوده ايم ولى اگر درست بينديشيم کار بسيار پيچيده اى است. به هنگام اداى يک جمله زبان بايد با سرعت روى مخارج متعدد حروف بچرخد و مخرج لازم را مثلا براى حرف «ز» انتخاب کند و بلافاصله به سراغ حرف «ب» برود و آنگاه آرام بگيرد و اجازه دهد حرف «الف» از فضاى دهان پخش شود بلافاصله روى مخرج «نون» قرار گيرد تا واژه «زبان» تلفظ شود. حال فکر کنيد وراى خواندن يک مقاله يا بيان سخنرانى اين زبان چه جولانى بايد در درون دهان داشته باشد که مسلسل وار جاى خود را تغيير دهد که اگر دير بجنبد کلمه غلطى بر زبان جارى مى‌شود و جالب اين است که چنان اين جابجايى عادت انسان مى‌شود که گويى به صورت خودکار در آمده است و انسان مى‌تواند همه حوادث عالَم هستى را با همين قطعه گوشت بسيار ساده ادا کند .
🌱 ۹ 🌱 { شناخت ره آورد اقبال و ادبار دنیا } ✨ (ع) : { إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ، أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ، سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِه } چون دنيا به كسى روى آورد، نيكى هاى ديگران را به او عاريت دهد، و چون از او روى برگرداند خوبى هاى او را نيز بربايد. ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : امام (ع) در اين کلام عبرت آموز به دگرگونى حال مردم در برابر کسانى که دنيا به آنها روى مى‌کند يا پشت مى‌نمايد اشاره کرده مى‌فرمايد: «هنگامى که دنيا به کسى روى آورد نيکى هاى ديگران را به او عاريت مى‌دهد و هنگامى که دنيا به کسى پشت کند نيکى هاى خودش را نيز از او سلب مى‌نمايد»؛ (إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَد أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ). اين يک واقعيت است که شواهد فراوان تاريخى دارد؛ هنگامى که انسان هايى چه در امر حکومت و سياست و چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى‌شدند بسيارى از کارهاى خوبى را که ديگران انجام داده بودند به آنها نسبت مى‌دادند. ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود مى‌گويد: بسيارى از اشعار خوب را ديده ايم که چون گوينده اش ناشناخته بود از او نفى مى‌کردند و به افراد مشهور در شعر نسبت مى‌دادند، بلکه کتاب هايى در فنون و علوم از اشخاص غير مشهور وجود داشته که آن را به صاحبان نبوغ و شهرت نسبت داده اند. چرا چنين است؟ دليل آن چند چيز است: نخست اين که متملقان و مداحان براى نزديک شدن به اين افراد دروغ هاى زيادى به هم مى‌بافند و به آنها نسبت مى‌دهند و زبان به زبان نقل مى‌شود، کم کم اشخاص باور مى‌کنند که واقعيتى در کار است و به عکس، کسانى که نسبت به افرادى حسادت دارند و به هنگام قدرت آنها نمى‌توانند چيزى درباره آنها بگويند وقتى قدرتشان از دست رفت هر نسبت ناروايى را به آنان مى‌دهند و تمام فضايل شان را نيز زير سؤال مى‌برند. علت ديگر اين است که يکى از صفاتى که در بسيارى از افراد به طور طبيعى ديده مى‌شود قهرمان سازى است؛ سعى دارند کسانى را به عنوان قهرمان در فنون و علوم و مسائل مختلف به جهان عرضه کنند و همين امر سبب مى‌شود که محاسن ديگران را به حساب آنان بگذارند و در مقابل، عده اى به اصطلاح حس ضعيف کشى دارند که اگر کسى در جامعه ضعيف و ناتوان شد، هر بلايى بتوانند به سرش مى‌آورند. به يقين يک جمعيت مؤمن و سالم و با انصاف از اين امر برکنارند. اقبال و ادبار دنيا نسبت به افراد در نظر آنها تأثيرگذار نيست هميشه حق را مى‌گويند و از حق طرفدارى مى‌کنند. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh
🌱 ۱۰ 🌱 { روش معاشرت با مردم } ✨ (ع) : { خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُمْ } آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک بريزند و اگر زنده بمانيد به شما عشق ورزند. ------------------------------------------ ✨ شرح آیت الله مکارم شیرازی : روش معاشرت با مردم: مى‌دانیم اسلام دینى اجتماعى است و آیات قرآن و روایات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است و روایات متواترى در این باره در منابع حدیث وارد شده. کلام امام (علیه السلام) در اینجا نیز ناظر به همین معناست مى‌فرماید: «آن گونه با مردم معاشرت کنید که اگر بمیرید بر مرگ شما اشک ریزند و اگر زنده مانید به شما عشق ورزند»؛ (خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ). اشاره به این که پیوند محبت و دوستى را از طریق برخورد خوب و نیکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنید که شما را به منزله نزدیک ترین عزیزان خود بدانند؛ هرگاه از دست بروید جاى شما در میان آنها خالى باشد؛ ولى در دل همواره از شما یاد کنند و بر عواطف و محبت هایى که نسبت به آنها داشتید اشک بریزند و در حال حیات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند. در واقع امام (علیه السلام) در اینجا مسئله محبت و نیکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بیان فرموده است، زیرا اشک ریختن بعد از مرگ و عشق ورزیدن در حال حیات از لوازم قطعى محبت با مردم است. در حدیثى از پیغمبر اکرم (ص) حُسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى‌فرماید: «أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً؛ با کسى که همنشین توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى». در حدیث دیگرى از امام امیر مؤمنان علی (ع) مى‌خوانیم: «صاحِبِ الاِخْوانَ بِالاِحْسانِ وَ تَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ بِالْغُفْرانِ؛ با برادران نیکى کن و گناهانشان را ببخش». امام صادق (ع) مى‌فرماید: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَه؛ آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفیقش رفاقت نداشته باشد از ما نیست». این دستورات که نمونه هاى فراوان دیگرى نیز در روایات دارد بر خلاف چیزى است که در دنیاى مادى امروز معمول است؛ نه در زندگى با دوستان خود عشق می‌ورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى‌ریزند، زیرا در دنیاى مادى عواطف را درک نمى‌کنند و همواره دنبال منافع مادى خویشند. در تاریخ اسلام نمونه هاى زیادى براى آنچه در بالا آمد دیده مى‌شود که بعد از مرگِ افراد نیکوکار، شهرِ آنها یکپارچه عزا شد و در حیاتشان، دوستان پروانه وار گرد آنها بودند. ------------------------------------------ 🌱 کانالِ « با نهج البلاغه » 👇 💫 @ba_nahjo_lbalagheh