10533914_128.mp3
7.8M
دستی نداری تا بگیرم از زمین پاشی
میشه دوباره باز علمدار حرم باشی...
این بچه ها دیگه نمی خوان آب
تو رو میخوان...
میشه براشون باز سقا شی...
وقتی خجالت می کشی
شرمنده تر میشم...
سقا بدون دست هم سقاست باور کن...
تو چشم عباسم نبینم اشک غم باشه
بی تو حسین تنهاست باور کن...
دریا تو دستاته برادر
ممنون دستاتم علمدار...
چشمات پر از خون شد عزیزم
دلتنگ چشماتم...
علقمه بوی گل یاس میاد...
صدای مادر عباس میاد...
[ التماس دعای ویژه...♡🌱 ]
الهی بالحسین
العفو...
الهی بالحسین
عجل لولیک الفرج...
الهی بالحسین
شهادة فی سبیلک...
#هیئت_آنلاین_به_دنبال_ستاره_ها
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.
حاجی کنار ارباب به یاد ما هم باش...
ورزقنا شهادت فی سبیلک یا مولای...🌿
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
{امام حسین میدونم هوای هیئت هایِ تک نفره کنجِ اتاق رو هم داری دیگه؟مگه نه آقا..؟}
مثل امشبی سیدبن طاووس نوشته”وجلس الحسین یُصلح سیفه”آقا یک گوشه ای نشسته بود شمشیرش رو اصلاح میکرد...
یه اشعاری زیر لب زمزمه میکرد:
”یَا دَهْرُ أُفٍّ لَكَ مِنْ خَلِیلٍ”
ای روزگار اف بر دوستی تو باد...
”كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ””
مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ””
وَ الدَّهْرُ لَا یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ”
ای روز گار اف بر تو باد چقدر شب و روز، دوستان رو کشتی، بین دوستان جدایی انداختی”
وَ كُلُّ حَیٍّ سَالِكٌ سَبِیلِ، هر زنده ای آخرش باید این راه رو طی کنه....
مَا أَقْرَبَ الْوَعْدَ مِنَ الرَّحِیلِ، زمان کوچ کردن از دنیا چقدر نزدیک شده...
“وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِیلِ” وقتی آقا این اشعار رو خوندند “فسَمِعَت زینب بنت فاطمه ذلک”
زینب این حرفا رو شنید، اومد خدمت برادر ،”فقالَت یااخی هذا کلامُ مَن اَیقَنُ بالقتل” این حرف مال کسیه که یقین به کشته شدن داره،”قال نعم یا اختاه” حالا زینب شب عاشورا رو ببین، زینب فرداشبم ببین، یه زینب دیگه شد...
فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُكْلَاهْ یَنْعَى الْحُسَیْنُ إِلَیَّ نَفْسَهُ”
وای بر من! برادرم داره خبر کشته شدن خودش رو به من میده...
اینجا سیدبن طاووس میگه:”وَ بَكَى النِّسْوَةُ “زنان حرم شروع کردند به گریه کردن...
”وَ لَطَمْنَ الْخُدُودَ ” به صورت ها لطمه زدند...
”وَ شَقَقْنَ الْجُیُوبَ”گریبان چاک کردند...
اما بیشترین لطمه ها رو کجا زدند؟
من از زبان امام زمان(عج) در ناحیه مقدسه میگم، ترجمه هم نمیکنم:” فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ” دیدند زین ذوالجناح واژگون شده”
وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات”
همه از خیمه ها بیرون دویدند،چه لحظه ای؟امام زمان(عج)فرمودند:” وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ “
اون لحظه ای که محاسنت رو در دست گرفت…
{صلی الله علیک یا اباعبدالله }
Mahmood Karimi - Dir Residam (320).mp3
5.96M
به سمت گودال از خیمه دویدم من؛ شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من…
سرِ تو دعوا بود؛ ناله کشیدم من… سرِ تورو بردند
دیر رسیدم من…
عزیزِ خواهر؛ غریبِ مادر… عزیزِ خواهر؛ غریبِ مادر…
به سمت گودال از خیمه دویدم من؛ شمر جلوتر بود
دیر رسیدم من…
سرِ تو دعوا بود؛ ناله کشیدم من… سرِ تورو بردند
دیر رسیدم من…
یه گوشه ی گودال؛ مادرو دیدم من که رفته بود از حال…
دیر رسیدم من…
{ التماس دعای ویژه...♡🌱}
الهی بالحسین
العفو...
الهی بالحسین
عجل لولیک الفرج...
الهی بالحسین
شهادة فی سبیلک...
#هیئت_آنلاین_به_دنبال_ستاره_ها
https://eitaa.com/joinchat/1802108966Ce26d79d286
«بر آن لب های خشکیده سلام، بر آن پیکرهای تکه تکه شده سلام، بر آن محاسن به خون خضاب شده سلام»
فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه
واقعا مثل امشب روضه از کی باید خوند!
این همه غم مگر میشود یکجا جمع شود...
امان از دل زینب...
سکینه اومد سمت گودال
عمه این بدنِ کیه؟گفت: حق داری عزیز دلم، بدن باباتِ، حق داری نشناسی....
این نانجیبها تا دیدند دختر اومد کنار بدن بابا ،همچین که اومد دست بندازه زیر بدنِ بابا،" فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب" یه عده بی حیا ریختن تو گودال،"
فجروها عن جسد ابیها" کشان کشان می بردنش...
چه گذشت بر این خانواده بماند بخدا...
نمیشه گفت...
عصر روز یازدهم ،کاروان میخواست حرکت کنه ... امیرقافله زینبه...گفتن :کاروانتو آماده کن ...
ناقه های عریان آوردن...
زینب تنها...
به هربدبختی بود ، تنها دونه دونه این بچه هاروسوار کرد...
بعضیاشون از شتر می افتادن...
بعضیاشون بدن های برهنه رو ازبالای بلندی می دیدن ،خودشونو پرت می کردن پایین...
کار زینب زیادمی شد...
دوباره همه رو سوار کرد...
سواربرناقه های عریان کرد...
آقامون زین العابدین رو سوار کرد...
حالاخودش می خواد سوار شه، یاد روز دوم می افته....
هیچکسی نیست بی بی زینب رو کمک کنه ...
رکاب بگیره براش ، یاریش کنه ...
ما که نمی دونیم چی بر بی بی گذشت فقط شنیدیم امام زمان میگه:" فَلاَندُبَنَّکَ صَباحَاً وَ مَساءً" شب و روز برات گریه می کنم...
یامجیب المضطر...بحق المضطر...اجب المضطر ونحوالمضطرون ...امن یجیب المضطراذا دعاه ...
کاروان راه افتاد...
یه وقت زینب (س)نگاه کرد ، دید آقامون زین العابدین الان قالب تهی میکنه ...
خیره خیره به این بدن پاک نگاه میکنه ...
صدا زد: یاحجة الباقین و یا ثِمال الماضین! مالی اَراک تَجودُ بِنَفسِک...؟! ای یادگار گذشته ها ... ای امید آینده ها ...چرا داری باجون خودت بازی می کنی؟!
توحجت خدایی ...
یه وقت نگاه کرد به عمه،فرمود:عمه مگراین بدن حجت خدانیست ؟
{صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله}