eitaa logo
به دنبال ستاره ها...
5.8هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
320 ویدیو
15 فایل
🌿 اینجا رمان های واقعی رو نه تنها بخونید که زندگی کنید #اعترافات_یک_زن_از_جهاد_نکاح... #ناخواسته_بود... #مثل_یک_مرد #چهارشنبه_ها... #رابطه #مزد_خون #پازل #سم_مهلک انتشار رمان ها بدون دستکاری متن بلامانع🌹🌹🌹 آیدی_ نویسنده🔻 @sadat_bahador
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسخ سوم؛ اینا به همون اندازه که پیغمبرو قبول داشتن جناب ابوبکر رو هم قبول داشتن... پیغمبر فرموده بود بعد از من علی... وقتی ابوبکر اومد گفت مردم علی جوانه، به درد نمیخوره... کسی باور نمی کرد ابوبکر دروغ بگه تموم شد... ابوبکر با کودتای نظامی قدرتو از علی بن ابیطالب نگرفتا، از بیرون هم نیرو نیاوردنا، خونریزی هم در گرفتن قدرت نشد ابوبکر خیلی راحت قدرت رو در مدینه گرفت... چرا؟! مقاومت مردمی در برابرش نبود یه مقاومت بود(حضرت زهرا سلام الله) که اون مقاومتم مثل آب خوردن از رو زمین برداشته شد... خب این پاسخ سوم درسته مردم ابوبکر را قبول داشتن... چه جوری میشه مردم انقدر ابوبکر رو قبول داشته باشن؟!🤔 ببینید امروز در جهان اسلام ما یک میلیارد و حدوداً سیصد، چهارصد میلیون مسلمان داریم حداقل یک میلیاردش اهل سنت هستن!! ... . .
معلوم میشه این جریان خیلی قویه... خب جناب ابوبکر از کجا به این نقطه رسیده؟! کلاس کار ابوبکر مال مکه نیست!! مکه نمیتونسته ابوبکر تربیت کنه که این بیاد طی ۲۳ سال به جایگاهی برسه که نفر دوم اسلام بشه و بعد علی بن ابیطالب رو از میدان به در کنه... این کلاس کار مال مکه نیست؛ مکه ای که خداوند می فرماید: هُوَ الَذی بَعَثَ فِی الامِیینَ رَسُولاً مِنهُم... پیغمبر بین امی ها مبعوث شد یعنی کسانی که مدرسه نمی رفتن و سواد نداشتن... ...
دومی هم ابوسفیان بود... این ابوسفیان در فتح مکه دیگه دید چاره ای نداره اومد مسلمان شد کلاس کار مکه اینا بودن ابوبکر تونسته در اسلام خودشو نفر دوم بعد از پیغمبر معرفی کنه و تا الان هم باقی مونده این کلاس کار به مکه نمیخوره این باید از یک آبشخور قوی پشتیبانی بشه مال جای دیگه باشه... اینو کی ساپورتش میکرد؟! این نیروی کی بود؟! از کجا اومده بود؟! به چه هدفی اومده بود؟!🤔 تمام نقطه بحث اینجاست که ایشون مال کلاس مکه نبود...
دیدن مُطلب یه بچه ۹ ساله آورده... مُطلب این کیه؟! گفت: برده اس تو مسیر شام از بازار برده فروشان خریدمش... معروف شد به برده ی مُطلب عبدالمُطلب به هیشکی هیچی نمیگه... این بچه بزرگ شد به حدود سن ۲۵ سالگی که رسید دیگه می تونست از خودش دفاع کنه گفت: آقا این برده من نیستا این برادر زاده منه!! یعنی چی؟! داستان رو گفت چون اسم دیگه ای نداشت این اسم روش موند عبدالمطلب رو نتونستن بِکُشن هاشم رو زدن ولی عبدالمطلب را نتونستن دیگه نمیشد بزنن... اومدن سراغ بچه ی عبدالمطلب عبدالله... این عبدالله پدر پیغمبر قبرش کجاست؟! تو مدینه اس این اهل مکه اس قبرش تو مدینه چیکار میکنه؟!🤔 ...
گفت: چی شده؟! (چادرنشین بودن اینا دیگه) گفت: دیدیم چند تا غریبه دارن میان و فقط بچه هایی رو که بین خیمه ها بازی می کنن رو نگاه می کنن چشمشون افتاد به این صاف اومدن سراغش ریختیم جلوشونو گرفتیم... گفتن ما کاریش نداریم فقط می خوایم ببینیمش... دنبالشون آرام آرام رفتم دیدم دارن میگن خودشه پیداش کردیم آقا جامونو پیدا کردن دیگه نمیتونیم حفاظت کنیم... عبدالمطلب بچه رو تحویل گرفت خودش شد محافظ بچه سه سال محافظ پیغمبر بود عزرائیل اومد جناب عبدالمطلب باید بری اون دنیا... عه این بچه چی؟! گفت اینو بسپرش به عموش... ابوطالب رو خواست، ابوطالب حفاظت این بچه به عهده تو... گفت: چشم!!! تحویل گرفت تا ۲۵ سالگی حفاظت کرد... ...
حالا یه ویژگی از پیغمبر ما در تورات شون هست تو همین توراتی که الان هستا میگن او هر کجا را فتح کند دین خود را وارد آنجا کند دیگر آن نقطه از دست او بیرون نمی رود این تو تورات شونه یعنی پیغمبر ما اگه بیاد بیت المقدس رو بگیره دیگه محاله بیت المقدس رو از دست اسلام گرفت... یهودیا جهانی شدنشون از بیت المقدسه، این پیغمبرم اگه بیاد بیت المقدس رو فتح کنه دیگه نمیشه از دستش گرفت... اگه نشه دیگه الی الابد یهودی ها از گرفتن دنیا مایوس میشن... پس باید چیکار کنن؟!🤔 باید یه کاری کنن این پیغمبر اگر آمد به قدرتم رسید به بیت المقدس نرسه... اومدن چی کار کردن بر اساس اطلاعاتی که داشتن نقطه حکومتشو که احتمالی بود شناسایی کردن از اونجا تا خود بیت‌المقدس جلوی پیغمبر خاکریز زدن... ...
خب آقای ابوبکر اگر بخواد برای مردم مدینه نفر دوم اسلام معرفی بشه راهش چیه؟! راهش اینه که با پیغمبر بیاد مدینه... پیغمبر میخواد بیاد دیگه تنهایی داره میاد مردم یهو نگاه میکنن میگن: این کیه؟! پیغمبر!! هورا پیغمبر... این کیه؟! ابوبکر!! هورا ابوبکر... این زیرک دنبال این مطلب بود... پیغمبر میخواست اینو ناکامش کنه نیاد... ...
علی ۳۳ سالشه!!! این آقا عبدالرحمن ابن عوف ۴۰ سالشه!!! این آقا سعد وقاص ۴۵ سالشه!!! این آقا ۵۵ سالشه... چرا یه ۳۳ ساله رو گذاشت؟!🤔 این معلومه دنبال پادشاهیه... اگر ابوبکر این رو میگفت میدونید چه اتفاقی می افتاد؟! یا نیمی از جمعیت یا دو سوم جمعیت طرفدار او می شدن می گفتن راست میگه این(پیامبر) داره دروغ میگه... میشد چی؟! میشد جنگ بین مسلمونایی که از پیغمبر برگشتن با مسلمونایی که پیغمبرو قبول دارن... کشتار... خود پیغمبرم کشته می شد... در نتیجه اسلام می رفت هوا...) پیغمبر از این هراس داشت!! خدای متعال فرمود: یا رسول الله تو علی رو معرفی بکن، من نمیزارم این حادثه اتفاق بیفته... خب خدایا اگه تو بیایی تو میدون قضیه حله...👌 پیغمبر فرمود: مردم تا حالا رئیستون کی بوده؟! گفتن معلومه شما!! فرمود: هر کی تا حالا من رئیسش بودم از حالا به بعد رئیسش علیِ... میدونید اولین کسی که اومد بیعت کرد کی بود؟! همین ابوبکر!! چرا؟! خدا فکر اینو ریخت به هم، چون پیغمبر تاحالا علی را معرفی نکرده بود مگر بین جمع ده_بیست نفری، اینا اصلاً باور نمی کردن پیغمبر علی رو معرفی کنه جاده رو کشیدن برای رسیدن به حکومت آماده ان که یهو پیغمبر یه سنگ گنده انداخت وسط این جاده... فرمود: مردم ...
دعوا شد... نصفی از جمعیتی که اونجا بودن (یعنی زنهای پیغمبر) گفتن عُمر درست میگه، نصفی هم گفتن پیغمبر درست میگه... (ببینید چقدر مردم به اینا اعتماد داشتن...) حضرت فرمود: نمیخواد بنویسین برید... رفتن حال پیغمبر رو به وخامت گذاشت شب از دنیا رفت😔 صبح علی بن ابیطالب به مردم خبر داد که آقا رسول الله از دنیا رفت... عُمر پیش خودش فکر کرد، (الان علی بن ابیطالب پیکر رو میشوره، کفن میکنه، میاره تو مسجد وایمیسه بهش نماز میخونه، دفن میکنه، میشه رئیس... رئیس شد دیگه نمیشه از کار برش داشت) عمر اینو فهمید اعضای تیمم نیستن چی کار باید کرد؟! شمشیر کشید گفت: علی اشتباه میکنه پیغمبر نمرده!! پس چی شده؟! گفت: این مرگ موقته زنده میشه... انقدر مردم خوشحال شدن... خب حالا علی بن ابی طالب چی کار کنه؟! بیاد بیرون بگه بابا والله بالله پیغمبر از دنیا رفته میگن: علی چقدر دوست داری پیغمبر زود بمیره...!! مجبور شد نیاد بیرون...
نه علی جان از خونه نیا بیرون، تو خونه بمون... خیل خب چقدر تو خونه بمونه؟! یه ماه، دو ماه، پنج ماه...؟! خب دیگه اصلا مردم یادشون میره علی ای وجود داشته... علی وقتی یک سال از خونه نیاد بیرون (علی که بیرون مبلغ نداره که) مردم یادشون میره علی ای وجود داشت چی کار می کنن؟! دوتا میخ پشت در میزنن خونه رو آتیش میزنن یهو میگن خونه ی علی آتیش گرفت و سوخت، اینا استاد این کارن... پس علی بن ابیطالب اگه از خونه بیاد بیرون اسلام شکست خورده از خونه نیاد بیرون اسلام شکست خورده اینجا کاری از دست علی بر نمیاد چه کنه؟! خدای متعال برای این روز اسلام فاطمه ی زهرا سلام الله رو گذاشته او سرباز این زمان اسلامه، از خانه آمد بیرون به چه عنوان؟! به عنوان علی بن ابیطالب؟! نه!! زهرای مرضیه هم به عنوان علی بن ابیطالب بیاد گردنشو میزنن... اصلا نمیشه حرف علی رو زد، قضیه تمام شده... مسلمونا به ابوبکر رای دادن و این شده رئیس... زهرا به چه عنوان اومد بیرون؟! ...
پیغمبر گاهی موارد یهو از اون بالا می اومد پایین می فرمود صبر کن زهراجان وایسا، جلو چشم مسلمونا میومد خم میشد دست زهرا را می بوسید!! خب ابوبکر روز جمعه رفت خطبه بخونه رئیس شده بود دیگه... جای پیغمبر تا گفت بسم الله الرحمن الرحیم زهرا در خانه رو باز کرد ابوبکر جای کی رفتی اون بالا؟! گفت: جای رسول الله شما چی کاره ای؟! گفت: مسلمونا منو به عنوان جانشین پدر بزرگوار شما انتخاب کردن فرمود: آفرین باریکلا بگو ببینم رسول الله دزدی میکرد؟! گفت: حاشا و کلا رسول الله اموال مردم را به زور مصادره می کرد؟! گفت: هرگز فرمود تو چرا این کارو کردی؟! تو مگه جانشین رسول الله نیستی؟! گفت: چرا تو چرا این کارو کردی؟! گفت: یا بنت رسول الله من کی این کارو کردم؟! فرمود: چرا فدکو گرفتی؟! گفت: فدک مال مسلمان هاست فرمود چی چی مال مسلموناست... فرمود: فدک رو پیغمبر به من بخشیده!! ...
عین همونو یهو ابوبکر گفت گفت: یا بنت رسول الله حرفاتو زدی؟! فرمود: بله گفت: پاسخ مثبت شنیدی؟! فرمود: نه!! گفت: ببین اسلام دو قرائت داره یه قرائت، قرائت تو بود، یه قرائت، قرائت من... اینا به قرائت تو رای ندادن برو تو خونه ات بگیر بشین... (فکر کردین با آدمهای ساده ای طرف بودیم) یهو همه ی مسلمونا خیالشون راحت شد عه دو تا قرائت وجود داره اما زهرای مرضیه فرمود: نمی رم خونه ام بگیرم بشینم گفت: چی کار می کنی؟! فرمود: می رم شکایتتون رو به پدرم می کنم... گفت: تو دختر رسول اللهی، تو نور چشم مایی، هرکاری بخوای بکنی آزادی... این نفهمید زهرا چی گفت... نفهمید زهرا چه میکنه... گفت: شما آزادی چی کار‌ کرد زهرای مرضیه اومد؟! رفت سر قبر پیغمبر نشست!! ....
اونا براشون زبیر و سلمان و... مهم نیست با کی کار دارن؟! علی ...!! در زدن میخوان علی رو ببرن... علی بیاد پشت در، یا بیعت میکنه یا کشته میشه ... هر دو اسلام رو از بین میبره لذا علی بن ابی طالب فرمود: زهرا جان شما باید بری پشت در... اونی که زهرا رو فرستاد پشت در خود علی بود چرا؟! چون زهرای مرضیه امامش علی بود فرمانده علی ابن ابیطالب بود او هر چی میگفت زهرای مرضیه گوش میکنه... چشم، رفت پشت در ... گفتن: ما با تو کار نداریم اومدیم علی رو ببریم ... فرمودن: مگه از رو جنازه ی من عبور کنین دستتون به علی برسه... ....
علی میدونست که زهرا خودشو سر پا نگه داشته...😔 دست شکسته، کمر شکسته ... زهرا نگه داشته خودشو سلمان و اینا رو حضرت به یه اشاره گفت بیعت کنید اینا تو صفوف رفتن حضرت فرمود سلمان به داد زهرا برس... بگو درود بر تو عملیاتت موفق شد دیگه به خودت زحمت نده... اقا سلمان اومد گفت دختر رسول الله علی میگه کار تمام شد... تا اینو گفت زهرا افتاد بیهوش شد زهرا افتاد بیهوش شد ابوبکر به او نگاه کرد مسلمونا همه دارن زهرا رو نگاه میکنن الانه که از خواب غفلت بیدار بشن... به علی گفت پاشو برو زهرا رو جمع کن، دست علی رو باز کردن رفت زهرا رو کشید برد تو خونه یه پرده در خونه اویزون کرد قضیه تمام شد و بیعت هم نکرد!! حالا زهرا تو خونه افتاده، باید به هوشش بیارن کمرش شکسته... بازوش....😔 پیغمبر اکرم فرموده بودن: فاطمه بِضعَتةٌ مِنی فَمَن آذاهَا فَقَد آذانی فاطمه پاره ی تن منه هر کس او را اذیت کنه منو اذیت کرده اینو همه ی مسلمونا شنیده بودن... این ۱۱ نفر چون بیعت کردن دیگه رفتن تو صفوف با فاصله تو صف های جماعت نشستن... این به بغل دستی گفت فلانی یادته پیغمبر گفت فاطمه بِضعتةٌ مِنی؟! -گفت آره!! گفت اینا که فاطمه رو زدن که...؟! کمرشو شکوندن که... -راست میگی 🤔 +پیغمبر نمیتونه از این راضی باشه -نه +پس این چجوری جانشین پیغمبره؟! ...
چرا؟! چون وقتی علی ابن ابیطالب اومد بشوره دستشو که بلند کرد دید عه...😔 این خیلیه ها...!!😔 یعنی آقا ما این بزرگوارا الگوهامونن شیعه نازنازی نیست که... پونزده روز ... شما نمیدونی من چی میگم باید دستت بشکنه تا بفهمی یعنی چی پونزده روز زهرا دسته رو تکون نداده تا مولا نفهمه😔 دلیل هم داشتا نگید چرا؟! دلیلشم این بود که حضرت زهرا اگر میگفت دست من شکسته علی باید میرفت بیرون پزشک میاورد علی اگه میرفت بیرون اینا همه رو از کمک به علی ممنوع کرده بودن، علی بره بیرون باید به اینا خواهش کنه... میگن بیعت کن تا بهت بدیم!! زهرا برای اینکه به اینا مبتلا نشه به علی نگفت که دستم شکسته تا علی بیرون نره... ...
حالا فهمیدی زهرا برا اسلام چه کرد؟! همه ی اسلام رو دوش زهرا بود اما این آسون نبود که... چرا؟! پیغمبر اکرم بیست و سه سال کار کرد اسلام رو آورد بالا، وقتی از دنیا رفت یهو این اسلام اومد ته ته... دشمن این پاشو گذاشت رو خرخره ی اسلام زهرای مرضیه دست اسلام رو گرفت آورد این بالای بالا تو اون بیست و سه سال پیغمبر چه کشیده بود؟! فرمود تو این بیست و سه سال من به اندازه ای اذیت شدم که هیچ پیغمبری اذیت نشد تمام اون اذیت ها تو اون بیست و سه سال بود همه ی اونا یهو جمع شد تو هفتاد روز ریخت رو سر زهرا سلام الله زهرا نجات داد اسلام رو... علی امد بیرون... خب حالا علی چه کنه؟! علی ابن ابیطالب باید اسلام رو زنده کنه مشکلش چی بود؟! نیرو نداشت!! علی نیرو نداشت با فضایی که ایجاد شد، علی شروع کرد نیرو تربیت کردن، چی کار کرد؟! این سازمان شیعه رو پایه گذاری کرد با چند نفر شروع شد؟! با چهار نفر هسته اولیه سلمان، ابوذر، مقداد، عمار ...
اقا هر چی معاویه تلاش کرد راهی پیدا کنه سازمانو پیدا کنه نکرد امام حسن رو شهید کرد😔🥀 زمان امام حسین علیه السلام نوشتن که اقا علنی بشیم ؟! فرمودن: نه پنهان ده سال گذشت معاویه از دنیا رفت امام حسین علیه السلام سازمان رو علنی کرد، کجا بود مقر سازمان؟! کوفه مسلم رو فرستاد کوفه فرمود: برو سازماندهی بکن ولی اقدام نکن تا من بیام امام تا اخر خط رو میدید... دشمن به حساب خودش زیرکی کرد یه جاسوس فرستاد رفت تو کوفه سازمانی که مسلم اورده بود شناسایی کرد به این سازمان ضربه زد همه ی روئسا رو گرفت اورد تو زندان... یزید مامور سازمان یهود بود خوشحال بودن هم سازمانو پیدا کرده بودن، هم امام رو میزنیم داغون میکنیم... امام حسین رسید به کربلا احساس اونا این بود که حسین و سازمانش تو کربلان، غافل از اینکه حسین در کربلاست اما سازمانش در زندانه، اون ضربه رو اونا اشتباه کردن تو کوفه زدن دیگه سازمان رفته بود تو زندان... حسین بن علی با هفتاد و دونفر تو کربلا... حسین شهید شد...!!🥀 اقا طومار اینا رو بهم ریخت... امام سجاد علیه السلام با عنایت خدا از کربلا نجات پیدا کرد به سازمان گفت حالا کار کنید با این پتانسیل... کار کردن ... هر چی سازمان یهود تلاش کرد سازمان شیعه رو پیدا کنه پیدا نکرد یکی بعد دیگری امام ها رو کشتن تا رسید به امام هادی... ...