eitaa logo
با سیاست عمل کن✔️
7هزار دنبال‌کننده
178 عکس
28 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌دانم چرا و به چه دلیل با این عجله به دنبال این گوشواره ها آمده اما هر چه هست گویا قضیه آنقدر جدی‌ست که بیخیال نشود: _در مورد مهریه‌ات و نفقه و اینا هر چی بخوای من موافقم اما خب...اینا...یادگار خانوادگی‌ان آفاق! همچنان می‌خواهد دلیل و برهان بیاورد اما مجالش نمی‌دهم. هر چه بگوید خواسته اش را عوض نمیکند و بنابراین دلیلی بر کش دادن بحث نیست! هر دو لنگه ی یاقوت های قرمزم را که از زمان عقدمان تا به حال ، همیشه در گوشم بودند را در می‌آورم. آنها را کف دستشان میگذارم. دست و دلم می‌لرزد اما قبل از آنکه خودش حلقه‌ام را نیز بخواهد و کوچکم کند ، با تمام سختی‌اش آن را نیز در می‌آورم. هر چند صدای روزی که حلقه میخریدیم و تشرش بابت لفت دادنم ، هنوز در گوشم بود. عادتش بود هر خوشی را به کامم زهر کند: "_صد تا مغازه رو نگاه کردیم...یه حلقه انقدر وسواس داره؟ یکیشو بردار دیگه!" آن را نیز در دستش همراه گوشواره‌ها می‌گذارم تا دیگر اینهمه راه را برای گرفتنشان دوباره طی نکند و دست خودم نیست که لحنم به کنایه آمیخته می‌شود: _بقیه‌ی‌طلاهام هم اینجا نیست...تو خونه داخل گاو صندوقه! شاکی نگاهم می‌کند. جوری که انگار به او برخورده اما چیزی که عوض دارد گله ندارد و حقیقتا خودش بود که دنبال طلا و جواهراتی که به من داده بود آمده بود و باید طاقت طبعات این خواسته‌اش را داشته باشد: _من اینو گفتم؟! _الان نگفتی اما بعدا میگفتی...من کارتو راحت کردم! @ba_siasat_bash