✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_بیست_و_هشتم
۱۳/خرداد/۱۴۰۲
امروز محمدماهان توی حیاط داشت مردعنکبوتیهایش را نشان ریحان میداد و دایانا از لباس دخترکفشدوزکیاش میگفت و قدرتی که گربه سیاه (یا یک همچین اسمی) دارد میگفت. ریحان با تعجب گوش میکرد و من هم «واااای جدی میگی» گویان دستهایم را تکان میدادم. قصهشان که تمام شد گفتم «حالا من هم یک قصه هیجانانگیز برایتان دارم»
از #رستم گفتم و اسبش که از این سر حیاط بوده تا آن سر و رستم هم آدم خیلی قویای بوده. آنقدر قوی که با غول بدجنس که مردم را اذیت میکرده جنگیده و شکستش داده و مردم شهر از خوشحالی برایش دست و جیغ و هورا کشیدند.
حالا محمدماهان سهتا مرد عنکبوتیاش را گذاشته بود روی صندلی و ایستاده بود کنار من و دایانا و ریحان که روی لبه حوض نشسته بودیم. وقتی به محمدماهان گفتم «تو از مرد عنکبوتی هم قویتری» و به دایانا هم گفتم «تو از گربه سیاه و دختر کفشدوزکی قویتری»، با چشمهای درشتشان زل زده بودند به من.
و چقدر چشمان کودکان سرزمینم و ذهن و قلب و روحشان، تشنه #قهرمانان اسطورهای و ملی و دینیشان است.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf