✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#مادری_بدون_فیلتر
#چله_نویسی
#روز_پانزدهم
۳۰/اردیبهشت/۱۴۰۲
یک بار مربی کلاس ریحان به شوخی گفت «بچه ها، هرکاری توی خونه ممنوعه، اینجا آزاده!» منظورش آرد بازی و برنج بازی و نقاشی با توت سیاه بود.
یادم باشد اگر ایندفعه این شوخی را کرد بهش بگویم ریحان توی خانه، کار ممنوعه ندارد. مگر برای کارهایی که باعث آسیب جدی جسمی و روحی به خودش یا دیگران میشود. که آن هم راه و روش خاص خودش را دارد.
مثلا همین ریخت و پاشهای امروز موقع درست کردن کیک. بخواهیم طبق فرمول هزینه-دستاورد هم حساب کنیم، باز میصرفد؛ هزینهاش خیلی کمتر از دستاوردش است.
هزینهاش یک جارو برقی و دوتا دستمال کشیدن و یک لباس عوض کردن است و صرف زمان چهارساعته به جای یک ساعت.
دستاوردش هم مثلا اینکه حالا ریحان چندتا «نکن»، «دست نزن»، «میریزه»، «کثیف میشه» کمتر شنیده و اعتماد به نفسش بالاتر رفته و حس لامسهاش قویتر شده و دیگر میداند «آرد نرم است» دقیقا یعنی چه. مثلا اینکه احساس رضایتازخود و ارزشمندیاش بیشتر شده چون میبیند مادرش به همه میگوید «امروز ریحان به من کمک کرد و کیک #روز_دختر را خودش پخت و تازه، توی جارو و تر و تمیز کردن بعدش هم مشارکت داشت»
راستش را بخواهید بعد از گذراندن انواع دورهها و کارگاههای والدگری و تربیت فرزند و ... خیلی راحت بهتان میگویم، تربیت فرزند کلاس و کارگاه نمیخواهد؛ صبوری میخواهد، همین.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#مادری_بدون_فیلتر
#چله_نویسی
#روز_پانزدهم
۳۱/اردیبهشت/۱۴۰۲
👇🏻👇🏻👇🏻
|بهارنارنج|
✨✨✨ 🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆 #مادری_بدون_فیلتر #چله_نویسی #روز_پانزده
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#مادری_بدون_فیلتر
#چله_نویسی
#روز_پانزدهم
۳۱/اردیبهشت/۱۴۰۲
هر روز حول و حوش ساعت 4 آستینهایش را بالا میزند و به سینک اشاره میکند و این یعنی «دیگر نوبت ظرف شستن من است». البته ما اسمش را گذاشتهایم ظرف شستن، درواقع همان آببازی خودمان است. اینکه ساعت را از کجا متوجه میشود را میتوان حواله داد به ساعت بیولوژیک بدن و این حرفها. برنامه من هم این موقعها مشخص است. لپتاپ را میآورم کنار سینک، بالای لباسشویی و مینشینم کنارش تا وقتی درخواست دستکش کرد، دم دستش باشم و حواسم به میزان مصرف آب. امروز همینطور که داشتم پوستر نشست مباحثه مرکز را میزدم و حواسم بود سیم ظرفشویی را بردارم تا دستش «اوخ» نشود، یادآوری گوشیام زنگ خورد. جلسه نویسندگی با استاد «جیم». آخ راستی امروز یکشنبه است! روی لینک میزنم و اسکای روم بالا میآید و مثل همیشه صدا را تا آخر بلند میکنم و گوشی را یک جوری توی یقهام جاسازی میکنم. یعنی نزدیکترین جای ممکن به گوشم! هندزفری هست اما خب با شرایطی که من دارم قاعدتا توی دست و پاست! حالا دستکش را کردهام دستش و دارم از پوستر خروجی میگیرم و استاد «جیم» دارد «آن» شخصیت و «آن» داستان را توضیحکی میدهد. به ریحان نگاه میکنم که دارد با زحمت، بیوقفه و بدون کوچکترین تردیدی دستِ دستکشدارش را میکند توی لیوان تا بشوردش و به این فکر میکنم این تمایل به بزرگنمایی یا علاقه به رفتارهای فراتر از سن، از کجا میآید؟ اینکه بچهها دوست دارند کفش مادرشان را بپوشند و تیشرت پدرشان را تن کنند و روسری مادربزرگشان را سر کنند و ... شاید نوعی تمرین فطری برای ورود جدیتر به زندگی، نوعی مهارتآموزی و کسب تجربههای جدید.
صحبتهای استاد رسیده به بحث تعادل اولیه و ثانویه. با خودم فکر میکنم کاش این تمایل عجیب، هیچ وقت تمام نمیشد و همیشه جسارت اینکه مثل بزرگان رفتار کنیم را داشتیم. اینکه حداقل «ادای» بزرگترها را درآوریم.
استاد «جیم» دارد خداحافظی میکند.
تلفن را برمیدارم، از صبح میخواستم زنگ بزنم به زنداداش دومی. امسال اولین #روز_دختر خدیجهنینی است، یک تبریک ویژه از عمه فاطمهاش طلب دارد.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
.
#چله_نویسی
#روز_شانزدهم
۱/خرداد/۱۴۰۲
امروز روز بزرگداشت جناب #ملاصدرا بود، از حضرت #حافظ کسب اجازه کردیم و قبل از خواب، دیوان جناب #صدرالمتالهین را ورق زدیم و از ایشان گفتیم و خواندیم قرار شد در اولین فرصت، سری بزنیم به #مدرسه_خان، همانجایی که جناب ملاصدرا تدریس میکردند. یادم باشد قبل از رفتن، نفس عمیق کشیدن را با ریحان تمرین کنم. آنجا باید صدرالمتالهین را نفس کشید...
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_هفدهم
۲/خرداد/۱۴۰۲
دقیقا همان موقع که فکر میکنی همه چیز روی روال افتاده و میخواهی یک نفس راحت بکشی که چندتا از کارهایت تیک خورده و قرار است تیک بخورد، یک چیزی میافتد توی زندگیات که حسابی حالت را جا میآورد.
چیزی مثل یک ویروس که ماموریت دارد چند روزی مهمان ناخوانده شود و همه زندگیات را به هم بریزد. حالا این چند روز، ماییم و عسل و گلپونهفرمندنشان.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_هجدهم
۳/خرداد/۱۴۰۲
توی کتابخانه دنبال کتابی بودم که نشانی از خرمشهر داشته باشد. زندگینامه مصور حضرت امام (ره) را کشیدم بیرون، صفحه سالهای ۶۰ را آوردم و عکسهای #آزادسازی_خرمشهر را نشان ریحان و موطلایی دادم. گفتم آدمهای خیلی شجاع آمدند و این شهر که اوخ شده بود را ناز کردند. حواسم بود روح بهشتیاش هنوز آنقدری دنیایی نشده که آماده پذیرش واژگان منفی مانند دشمن، اسارات، صدام و جنگ باشد.
همینکه نام #خرمشهر را کنار واژه #شجاعت بشنود، کافیست. بعد هم گفتم که خرمشهرهای دیگری هم هستند که اوخ شدهاند و آدمهای شجاع -مثلا من و تو- باید بیایند و نازشان کنند. ما حالاحالاها کار داریم دختر جان، حالاحالاها کار داریم.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#مادری_بدون_فیلتر
#چله_نویسی
#روز_نوزدهم
۴/خرداد/۱۴۰۲
👇🏻👇🏻👇🏻
|بهارنارنج|
✨✨✨ 🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆 #مادری_بدون_فیلتر #چله_نویسی #روز_نوزدهم
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#مادری_بدون_فیلتر
#چله_نویسی
#روز_نوزدهم
۴/خرداد/۱۴۰۲
ساعت را نگاه کردم، هنوز نیم ساعت مانده بود تا تحویل اتاق نشست و گرفتن دسترسی برای اجرا. حواسم پی ریحان بود که ظرف ارتباطیاش با من هنوز پر نشده بود. چندتا کاری که خانم «ر» خواسته بود را انجام دادم، شال و کلاه کردم و با ریحان رفتیم توی حیاط. سعی کردم همان ۵دقیقهای که با هم هستیم، با کیفیت باشد. کمی بهبه خوردیم، با مداد زرد نقاشی کردیم و بعد هم به مورچهها سلام کردیم و خدا قوت گفتیم. آخر چند روزیست ریحان متوجه شده مورچهها خیلی زحمت میکشند. خودشان خانههایشان را درست میکنند، همیشه بدوبدو میکنند و اهل زیاد خاکبازی کردنند. بعضی وقتها هم مورچههایی را میبینیم که بهبهشان را روی پشتشان گذاشتهاند و تندتند دارند میروند سمت خانهشان. بعد از همین اختلاط کوتاه با مورچهها هم از همان دور نازشان کردیم. چون میدانیم اگر از نزدیک نازشان کنیم، اوخ میشوند.
ریحان که با بابایش رفت پارک، اتاق مجازی را تحویل گرفتم و نشستم تا فراگیرها بیایند و جلسه را شروع کنیم. خانم «خ» همان اول کار گفت «من از حرم حضرت معصومه (س) دارم صدایتان را میشنوم.» بوی گلاب محکم خورد توی صورتم. دلم #قم و #مشهد خواست. یادم باشد فردا پسفردا بروم حرم حضرت شیراز، دهه کرامت است ناسلامتی. وسط جلسه هم که گفتم خانم «پ» از کرمانِ #حاج_قاسم همراهمان است، بیهوا میکروفون را روشن کرد و گفت «خانم افضلی اتفاقا دیروز سر مزار حاجی، تو را به اسم دعا کردم.» آب کنار دستم نبود، میکروفونم را بستم تا وقتی نفس عمیق میکشم و بغضم را میخورم، کسی نفهمد.
یادم آمد دیروز برای برگزاری نشست خانم «م» که در راه کربلا است و مسئولیتش را من قبول کردم چقدر اضطراب داشتم و اتفاقا چقدر خوب برگزار شد. میکروفون را روشن کردم، خستگی دو روز پرفشار از تنم رفت، دلم قرصتر شد...
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_بیستم
۵/خرداد/۱۴۰۲
چلهنویسیام با #زیارت به نیمه رسید. از آن زیارتهای یکهویی دبش. از همانها که غروب دلگیر جمعه را دلچسب میکند.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_بیست_و_یکم
۶/خرداد/۱۴۰۲
#تعهد چیز عجیبیست، مخصوصا اگر تعهد به خود باشد. به خودم قول دادهام چهل روز بنویسم، پس مینویسم.
حتی اگر از خستگی یادم رفته باشد از صبح تا آخر شب چه کارهاییکردهام، حتی اگر نتوانسته باشم یک عکس درست و درمان برای کپشن گرفته باشم.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_بیست_و_دوم
۷/خرداد/۱۴۰۲
دیگر رسما دارم با چنگ و دندان دوره نویسندگی را میگذرانم و تمرینهایش را انجام میدهم. آنقدر تمام کارهای دیگرم به هم پیچیده و آنقدر هر جلسه، سختتر از جلسه قبل هست که گذر زمان را نمیفهمم. فقط میدانم هر هفته نهایتا تا دوشنبه ظهر باید تمرینم را برای خانم «نون» بفرستم و دو روز بعدش هم اشکالات را بازنویسی کنم.
دوره تکنیک آبرنگ دیجیتال خانم «جیم» را که دیگر رسما رها کردهام. تا اواسط مرداد هم بیشتر وقت ندارد.
آزمون حروفنگاری آقای «جیم» را هم فعلا دودره کردهام. ببینم تا کی میتوانم خودم را به آن راه بزنم!
به بقیه دورهها هم ترجیح میدهم فکر نکنم. همین
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf
✨✨✨
🔆بــِســـمـِ الـلّـــهـ وَ هُــوَ الـــمُـــصَـوِّر🔆
#چله_نویسی
#روز_بیست_و_سوم
۸/خرداد/۱۴۰۲
امروز آخرین روز ترم بهار موسسه ریحان بود. به آب بازی گذشت و هرچیزی که به آب مربوط میشد. بیشتر از همه بخش قایقش برایم جذاب بود. ریحان یاد گرفت چیزهایی هست که با دستان خودمان میسازیم و دوستشان داریم اما زمانی میآید که ازدستشان میدهیم. امروز قایق کاغذی بچهها، بعد از بازی، توی آب غرق شد و خیلی راحت پاره شد و چسبید به دست و پایشان. حتی آن دستکشهای لاتکس که پر از آب کرده بودیم و کلی به هم پرتشان کرده بودیم را هم آخر کار سوراخ کردیم و خندیدیم.
حالا ریحان بزرگتر شده، چون میداند میتوان به ازدست دادن خندید، حتی کم.
🍃🍃🍃
☕️دعوتید به یک فنجان عطرِ |بٰاهٰارْنارَنج|
🔰 https://eitaa.com/joinchat/3291676979Cd3d47b01a3
🔰 @mrs_faaf