eitaa logo
باعلی تامهدی علیهما السلام
1هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
907 ویدیو
9 فایل
نهج البلاغه بخوانیم باعلی همراه شویم تا دورنمای عصر ظهو ودوران زیست با امام معصوم را تجربه کنیم برای زمینه سازی ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سهم : نامه ۶۹ ┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄ 📜 : نامه به حارث همدانی 1⃣ اخلاق كارگزاران حكومتی ♦️به ريسمان قرآن چنگ زن و از آن نصيحت پذير، حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمار و حقّی را كه در زندگی گذشتگان بود تصديق كن و از حوادث گذشته تاريخ برای آينده عبرت گير، كه حوادث روزگار با يكديگر همانند بوده و پايان دنيا به آغازش می پيوندد و همه آن رفتنی است. نام خدا را بزرگ دار و جز به حق بر زبان نياور، مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به ياد آور، هرگز آرزوی مرگ مكن جز آنكه بدانی از نجات يافتگانی، از كاری كه تو را خشنود و عموم مسلمانان را ناخوشايند است بپرهيز، از هر كار پنهانی كه در آشكار شدنش شرم داری پرهيز كن، از هر كاری كه از كننده آن پرسش كنند، نپذيرد يا عذرخواهی كند، دوری كن، آبروی خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده و هر چه شنيدی بازگو مكن، كه نشانه دروغگویی است و هر خبری را دروغ مپندار كه نشانه نادانی است. خشم را فرونشان و به هنگام قدرت ببخش و به هنگام خشم فروتن باش و در حكومت مدارا كن تا آينده خوبی داشته باشی، نعمتهایی كه خدا به تو بخشيده نيكو دار، و نعمتهایی كه در اختيار داری تباه مكن و چنان باش كه خدا آثار نعمتهای خود را در تو آشكارا بنگرد. 2⃣ اوصاف مؤمنان ♦️و بدان، بهترين مؤمنان آنكه جان و خاندان و مال خود را در راه خدا پيشاپيش تقديم كند، چه آن را كه پيش فرستی برای تو اندوخته گردد و آنچه را كه باقی گذاری سودش به ديگران می رسد. از دوستی با بيخردان و خلافكاران بپرهيز، زيرا هر كس را به دوستش می شناسند و در شهرهای بزرگ سكونت كن زيرا مركز اجتماع مسلمانان است و از جاهایی كه مردم آن از ياد خدا غافلند و به يكديگر ستم روا می دارند و بر اطاعت از خدا به يكديگر كمك نمی كنند بپرهيز. در چيزی انديشه كن كه ياريت دهد، از نشستن در گذرگاههای عمومی و بازار پرهيز كن كه جای حاضر شدن شيطان و برانگيخته شدن فتنه هاست و به افراد پايين تر از خود توجه داشته باش، كه راه شكرگزاری تو در برتری است. در روز جمعه پيش از نماز مسافرت مكن، جز برای جهاد در راه خدا و يا كاری كه از انجام آن ناچاری، در همه كارهايت خدا را اطاعت كن كه اطاعت خدا از همه چيز برتر است. 3⃣ روش به كارگيری نفس در خوبيها ♦️نفس خود را در واداشتن به عبادت فريب ده و با آن مدارا كن و به زور و اكراه بر چيزی مجبورش نساز و در وقت فراغت و نشاط به كارش گير، جز در آنچه كه بر تو واجب است و بايد آن را در وقت خاص خودش به جا آوری، بپرهيز از آنكه مرگ تو فرا رسد در حالیكه از پروردگارت گريزان باشی و در دنياپرستی غرق باشی، از همنشينی با فاسقان بپرهيز كه شر به شر می پيوندد، خدا را گرامی دار و دوستان خدا را دوست شمار و از خشم بپرهيز كه لشكر بزرگ شيطان است، با درود. ┄┅═══✼🌿🌹🌿✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۱) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش به آهستگی قدم بر می داشت و به دو مرد ژنده پوش که جلوی در کلیسا ایستاده بودند ، نگاه می کرد. مردان با تکان دادن سر سلام کردند ، مرد مسن تر گفت : پدر ، ما را آندریان ويتالیویچ فرستاده ، گفت شما کارمان دارید. » کشیش یادش آمد که دیشب از او خواسته بود دو نفر از کارگران رستورانش را برای نظافت کلیسا بفرستد. کشیش به آن دو لبخند زد و گفت : « بله ! بله ! با من بیابید. » کشیش رو به آنها گفت : می بینید که باید چه کار کنید ؛ همه چیز به هم ریخته است... بیابید جلوتر تا بگویم از کجا باید شروع کرد . مردها با تعجّب به محراب به هم ریخته نگاه می کردند. مرد ریش جو گندمی گفت : « اینجا چه خبر است پدر ؟ چرا همه چیز به هم ریخته است ؟ » کشیش گفت : « سارقان به این جا دستبرد زده اند. » هردو مرد روی سینه هایشان صلیب کشیدند. مرد ریش جو گندمی گفت : « یا مریم مقدس ! سرقت ؟! آن هم از کلیسا ! ببینید چه دوره و زمانه ای شده است. » کشیش گفت : « ایمان که نباشد ، کسی از خدا نمی ترسد پسرم. » بعد با دست به آنها اشاره کرد و گفت : «کارتان را از اینجا شروع کنید ، بعد بیایید داخل دفتر... همین طور نایستید... سرقت از خانه های مردم ، گناهش کمتر از سرقت از کلیسا نیست... شروع کنید بچه ها. » این را گفت و راه افتاد به طرف دفتر کارش . به فکر مرد تاجیک افتاد و آن دو مرد روس که قاتلان او بودند و او به خاطر کتاب قدیمی نمی توانست حرفی به پلیس بزند. عذاب وجدان ، چیزی بود که کشیش را آزار می داد. همین طور توی فکر تاجیک و آن دو جوان روسی بود که کسی به او سلام داد. سرش را بلند کرد ، از ترس به خود لرزید. دو جوان روس در چهارچوب در ایستاده بودند ، ترس همهٔ وجودش را گرفته بود. یکی از آن دو ، زیپ کاپشنش را پایین داد و در حالی که با دست استخوانی اش کارد حمايل شده در کمربندش را نشان می داد ، گفت : « پدر ! ما با شما کاری داریم ؛ یک کار کوچک ! » بعد با سر و چشم و ابرو به کشیش فهماند که باید حرف او را جدی بگیرد. کشیش نای برخاستن نداشت. رنگش پریده بود. نمی توانست تصمیم بگیرد چه کند . ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۵۰ قسمت ۳ راز جذب دلها.mp3
3.14M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 3⃣ ⭕️ راه جذب دلها 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح 50 ( 3 ) 🔹 راه جذب دلها 🔰 البته نکته بسیار مهمّ دیگری که در این رابطه هست، این است که گاهی مردم در ظاهر نسبت به هم اظهار محبت و مودّت می کنند، اما در قلبهایشان نفرت و کینه و جدایی هست. از این هم باید پرهیز کرد. 🔻 لذا مولا علی (علیه السلام) در بند هفتم از خطبه ۱۰۸ نهج البلاغه می فرمایند: در آخرالزّمان یا در دوران حکومت بنی امیّه در آینده ، مردم چنین صفاتی پیدا می کنند ؛ از جمله با زبان اظهار دوستی می کنند ولی « تَشَاجَرَ النَّاسُ بِالْقُلُوبِ» ؛ در دلهایشان با هم مشاجره می کنند. 🔻 نکته پایانی هم عرض بکنم که یکی از نکات جالب در مورد قلب و آرام کردن قلب و مأنوس کردن قلب ، حکمت به آن عرضه کردن است. یعنی انسانها به حکمت احتیاج دارند تا روح و قلبشان در تکاپوی زندگی مادی و مشاجرات اجتماعی ، آرامش بگیرد و رفع خستگی کند. 🔻در این باره مولا علی (علیه السلام) ، حکمتی دارند که در نهج البلاغه تکرار شده است، هم در حکمت ۹۱ و هم در حکمت ۱۹۷ . یک عبارت است که اشتباهاً در نهج البلاغه مثل بعضی حکمت های دیگر تکرار شده است. 🔻 در این حکمت که هم در شماره ۹۱ و هم در شماره ۱۹۷ می خوانید ، حضرت فرمودند : « إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الاَْبْدَانُ » ؛ "همانطور که بدن ها در اثر کار خسته می شوند ، قلب ها هم خسته می شوند." وقتی خسته شدند چگونه باید رفع خستگی کنند ؟ فرمود : « فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ » ؛ " در وقتی که قلبها احساس خستگی و ملالت می کنند ، حکمت های نغز و طُرفه را به آنها عرضه کنید ، سرزنده و شاد می شوند. " 🔻از همین جا می شود فهمید چرا نهج البلاغه انقدر انسان را سرحال می کند ، نیرومند می کند ، با نشاط می کند ، امیدوار می کند؛ چون سراسر حکمت است. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سهم : از نامه ۶۸ تا نامه ۶۶ ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ 📜 : نامه به سلمان فارسی، قبل از ایام خلافت 🔹روش برخورد با دنيا ♦️پس از ياد خدا و درود، دنيای حرام چونان مار است كه پوستی نرم و زهری كشنده دارد، پس از جاذبه های فريبنده آن روی گردان، زيرا زمان كوتاهی در آن خواهی ماند و اندوه آن را از سر بيرون كن، زيرا كه يقين به جدایی آن و دگرگونی حالات آن را داری و آنگاه كه به دنيا خو گرفته ای بيشتر بترس، زيرا كه دنياپرست تا به خوشگذرانی در دنيا اطمينان كرد او را به تلخ كامی كشاند و هرگاه كه به دنيا انس گرفت و آسوده شد ناگاه به وحشت دچار می گردد. ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ 📜 : نامه به قثم بن عباس فرماندار شهر مکه 1⃣ رسيدگی به امور حاجيان در مراسم حج ♦️ پس از ياد خدا و درود! برای مردم حج را به پای دار، و روزهای خدا را به يادشان آور، در بامداد و شامگاه در يك مجلس عمومی با مردم بنشين، آنان كه پرسشهای دينی دارند با فتواها آشنايشان بگردان و ناآگاه را آموزش ده و با دانشمندان به گفتگو بپرداز، جز زبانت چيز ديگری پيام رسانت با مردم و جز چهره ات دربانی وجود نداشته باشد و هيچ نيازمندی را از ديدار خود محروم مگردان، زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود، ديگر تو را نستايد گرچه در پايان حاجت او برآورده شود. در مصرف بيت المالی كه در دست تو جمع شده است انديشه كن و آن را به عيالمندان و گرسنگان پيرامونت ببخش و به مستمندان و نيازمندانی كه سخت به كمك مالی تو احتياج دارند برسان و مازاد را نزد ما بفرست تا در ميان مردم نيازمندی كه در اين سامان هستند تقسيم گردد. 2⃣ سفارش به رفع نيازهای حجاج ♦️به مردم مكه فرمان ده تا از هيچ زائری در ايام حج در مكّه اجرت مسكن نگيرند كه خدای سبحان فرمود: (عاكف و بادی در مكّه يكسانند.) عاكف، يعنی اهل مكّه و بادی، يعنی زائرانی كه از ديگر شهرها به حج می آيند، خدا ما و شما را به آنچه دوست دارد توفيق عنايت فرمايد، با درود. ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄ 📜 : نامه به عبدالله بن عباس 🔹ضرورت واقع بينی ♦️پس از ياد خدا و درود، همانا انسان از به دست آوردن چيزی خشنود می شود كه هرگز آن را از دست نخواهد داد و برای چيزی اندوهناك است كه هرگز به دست نخواهد آورد، پس بهترين چيز در نزد تو در دنيا، رسيدن به لذّتها يا انتقام گرفتن نباشد، بلكه بايد خاموش كردن باطل يا زنده كردن حق باشد، تنها به توشه ای كه از پيش فرستادی خشنود باش و بر آنچه بيهوده می گذاری حسرت خور و همّت و تلاش خود را برای پس از مرگ قرار ده. ┄═❁🍃❈🌼🍃🌼❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۲) 📚 انتشارات عهدمانا مرد ، پشت دو جوان روس ایستاده بود و از پشت شانهٔ آن ها سرک می کشید. با دست زد به کتف یکی از دو جوان و گفت : « بروید کنار ببینم ! راه را چرا بسته اید ؟ » از بین آن ها گذشت و جلوی کشیش ایستاد. رنگ پریده اش مرد را نگران کرد. پرسید : « چه شده پدر ؟ حالتان خوب نیست ؟ می خواهید برایتان آبی چیزی بیاورم ؟ » مرد ریش جوگندمی به طرف کشیش خم شد ، اما دستی از پشت يقه اش را گرفت و به عقب کشید و گفت : « بروید سرکارتان ! ما خودمان مواظب پدر هستیم . » مرد ریش جوگندمی برگشت و به جوانی که با او حرف زده بود ، نگاه کرد. جوان لبخندی بر لب داشت که با چهرهٔ عصبی و ترسناکش تناسبی نداشت . مرد ریش جوگندمی که عادت نداشت روی دستوری که به او می دهند نه بیاورد ، از اتاق بیرون رفت. کشیش توانست نفسی بکشد و کمی از آن شوک سنگین اولیه بیرون بیاید. آرام لب هایش را جنباند و گفت : «شما کی هستید ؟ با من چه کار دارید ؟ » یکی از جوان ها جلوتر رفت ، من می خواهم به گناهانم اعتراف کنم و شاید هم شما ؛ فرقی نمی کند ، هر دوی ما گناهکار هستیم. کشیش گفت : « می بینید که اوضاع اینجا آشفته و به هم ریخته است. بروید و عصر برگردید. » مرد یقهٔ قبای کشیش را به دست گرفت و او را به طرف خود کشید. سرش را به صورت کشیش نزدیک کرد ؛ طوری که بوی مشروبی که خورده بود ، به بینی کشیش خورد : _ بگو آن کتاب قدیمی کجاست؟ ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح (1) 🔹 قدرت و عیب پوشی 🔰 امیرالمؤمنین در حکمت ۵۱ می فرمایند: 💠 «عَيْبُكَ مَسْتُورٌ مَا أَسْعَدَكَ جَدُّكَ» ؛ " عیب تو تا آنگاه که روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است." 🔻 برای فهم عمیق این حکمت کافیست نکاتی را از نهج البلاغه پیرامون روزگار ، دسیسه های روزگار و قواعد روزگار و بعد نکاتی را در مورد عیب بشناسیم. 🔻 در مورد روزگار، امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۳۹۶ می‌فرمایند: «الدَّهْرُ يَوْمَانِ » ؛ روزگار برای هر کسی دو روز است، یعنی دو جلوه دارد. « يَوْمٌ لَكَ وَ يَوْمٌ عَلَيْكَ » ؛ یک دوره به نفع تو است همه چیز و یک روز هم علیه تو است. 🔻 بر این اساس مولا علی (علیه السلام) به ما در خطبه ۱۵۷ می فرمایند که این قاعده دهر که دو روز است برای گذشتگان بوده و برای آیندگان هم هست برای امروزی ها هم هست. «عِبَادَ اللَّه» ، بندگان خدا ! « إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِينَ» ؛ روزگار همان بلایی را که سر گذشتگان آورد سر امروزی ها هم می آورد، یعنی قاعده همان قاعده است. یکی از کارهایی که روزگار با همهٔ ما می‌کند این است که روز به روز پیرتر می شویم و بدن ها فرسوده تر. 🔻 در حکمت ۷۲ فرمود: «الدَّهْرُ يُخْلِقُ الْأَبْدَانَ» ؛ "روزگار بدنها را فرسوده می‌کند. " 🔻با این نگاه در حکمت ۲۸۶ مولا علی (علیه السلام) به ما می آموزند که اگر روزگاری چیزی داشتی که مردم شگفت زده می شدند ، منتظر روزی هم باش که مردم رغبت دیدنش را نداشته باشند. در حکمت ۲۸۶ می فرمایند : « مَا قَالَ النَّاسُ لِشَيْ‏ءٍ طُوبَى لَه» ؛ مردم در مورد چیزی و کسی نمی گویند خوش به حالش، « إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ يَوْمَ سَوْءٍ » مگر اینکه روزگار برای همان چیز روزگار بدی را هم آماده کرده. اگر اینگونه است باید دانست که اگر کسی دنیا را درست شناخت و درست زندگی کرد، تا روزگار باقی است نام نیک او هم باقی است. 🔻در حکمت ۱۴۷ مولا علی (علیه السلام) می فرمایند: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهْر»؛ " تا دنیا دنیاست علما باقی هستند؛ حتی اگر هزاران سال از مرگشان گذشته باشد." 🔻با این فهم از مسأله روزگار ، باید برویم سراغ عیب. بالاخره همه ما که غیر معصوم هستیم عیب یا عیوبی داریم باید در مورد عیب هم باهم صحبت کنیم. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
شرح حکمت ۵۱ بخش ۱ قدرت و عیب پوشی.mp3
4.2M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 1⃣ ⭕️ قدرت و عیب پوشی 🎙حجت الاسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سهم مطالعه نهج البلاغه از نامه ۶۵ تا نامه ۶۴ ┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄ 📜 : نامه به معاويه پس از جنگ نهروان 1⃣ افشای علل گمراهی معاويه ♦️پس از ياد خدا و درود، معاويه! وقت آن رسيده است كه از حقائق آشكار پند گيری، تو با ادعاهای باطل همان راه پدرانت را می پيمایی، خود را در دروغ و فريب افكندی و خود را به آنچه برتر از شأن تواست نسبت می دهی و به چيزی دست دراز می كنی كه از تو باز داشته اند و به تو نخواهد رسيد، اين همه را برای فرار كردن از حق و انكار آنچه را كه از گوشت و خون تو لازم تر است انجام می دهی، حقایقی كه گوش تو آنها را شنيده و از آنها آگاهی داری، آيا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهی آشكار چيز ديگری يافت خواهد شد؟ و آيا پس از بيان حق جز اشتباه كاری وجود خواهد داشت؟ از شبهه و حق پوشی بپرهيز، فتنه ها دير زمانی است كه پرده های سياه خود را گسترانده و ديده هایی را كور كرده است. 2⃣ پاسخ به ادّعاهای دروغين معاويه ♦️نامه ای از تو به دستم رسيد كه در سخن پردازی از هر جهت آراسته، اما از صلح و دوستی نشانه ای نداشت و آكنده از افسانه هایی بود كه هيچ نشانی از دانش و بردباری در آن به چشم نمی خورد، در نوشتن اين نامه كسی را مانی كه پای در گل فرو رفته و در بيغوله ها سرگردان است، مقامی را می طلبی كه از قدر و ارزش تو والاتر است و هيچ عقابی را توان پرواز بر فراز آن نيست و چون ستاره دوردست (عيّوق) از تو دور است. پناه بر خدا كه پس از من ولايت مسلمانان را بر عهده گيری و سود و زيان آن را بپذيری، يا برای تو با يكی از مسلمانان پيمانی يا قراردادی را امضا كنم. از هم اكنون خود را درياب و چاره ای بينديش، كه اگر كوتاهی كنی و برای در هم كوبيدنت بندگان خدا برخيزند، درهای نجات به روی تو بسته خواهد شد و آنچه را كه امروز از تو می پذيرند فردا نخواهند پذيرفت، با درود. ┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄ 📜 : نامه ای در جواب معاويه 1⃣ پاسخ تهديدات نظامی معاويه ♦️پس از ياد خدا، چنانكه يادآور شدی ما و شما هم دوست بوديم و هم خويشاوند، اما ديروز ميان ما و شما بدان جهت جدایی افتاد كه ما ايمان آورديم و شما كافر شديد و امروز ما در اسلام استوار مانديم و شما آزمايش گرديديد، اسلام آوردگان شما با ناخشنودی، آن هم زمانی به اسلام روی آوردند كه بزرگان عرب تسليم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) شدند و در گروه او قرار گرفتند. در نامه ات نوشتی كه طلحه و زبير را كشته و عايشه را تبعيد كرده ام و در كوفه و بصره منزل گزيدم، اين امور ربطی به تو ندارد و لازم نيست از تو عذر بخواهم. و نوشتی كه با گروهی از مهاجران و انصار به نبرد من می آیی، هجرت از روزی كه برادرت (يزيد) در فتح مكه اسير شد پايان يافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب داری دست نگهدار، زيرا اگر من به ديدار تو بيايم سزاوارتر است، كه خدا مرا به سوی تو فرستاده تا از تو انتقام گيرم و اگر تو با من ديدار كنی چنان است كه شاعر اسدی گفت: "تندباد تابستانی سخت می وزد و آنها را با سنگ ريزه ها و در ميان غبار و تخته سنگها درهم می كوبد." 2⃣ يادآوری سوابق نظامی در پيروزيها ♦️و در نزد من همان شمشيری است كه در جنگ بدر بر پيكر جد و دایی و برادرت زدم. به خدا سوگند، می دانم تو مردی بی خرد و کور دل هستی، بهتر است درباره تو گفته شود از نردبانی بالا رفته ای كه تو را به پرتگاه خطرناكی كشانده و نه تنها سودی برای تو نداشته که زيانبار است؛ زيرا تو غير گمشده خود را می جویی و غير گله خود را می چرانی. منصبی را می خواهی كه سزاوار آن نبوده و در شأن تو نيست، چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد؟ چقدر به عموها و دایی های کافرت شباهت داری، شقاوت و آرزوی باطل آنها را به انكار نبوت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) واداشت و چنانكه می دانی در گورهای خود غلطيدند، نه برابر مرگ توانستند دفاع كنند و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمی حمايت و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان و سستی در برابر آن شايسته نيست. تو درباره كشندگان عثمان فراوان حرف زدی، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس درباره آنان از من داوری بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وا دارم، اما آنچه را كه تو می خواهی، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير او را بفريبند، سلام بر آنان كه سزاوار سلامند. ┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۳) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش گفت : « نمی دانم، شما دارید از چه حرف می زنید. » مرد گفت : « خیلی هم خوب می فهمی ما چه می گوییم. آن کتاب قدیمی را رد کن بیاید ! لقمه ای نیست که از گلوی تو پايین رود. » کشیش روی سینه اش صلیب کشید ، سعی کرد آرامشش را به دست آورد و با اعتماد به نفس صحبت کند : - از چه کتابی صحبت میکنی فرزندم ؟ من اصلاً شما را نمی شناسم و نمی دانم دربارهٔ چه کتابی حرف می زنید. لطفاً واضح تر صحبت کنید ، شاید بتوانم کمکتان کنم. مرد جوان گفت : « ببینید آقا ، ما حال و حوصلهٔ بازی موش و گربه را نداریم ، آمده ایم کتاب قدیمی را برداریم و ببریم. » کشیش گفت : « من البته در کتابخانه ام کتاب های بسیاری دارم . منظور شما کدام کتاب قدیمی است ؟ » مرد جوان با تحکّم بیشتری گفت : « داری وقت ما را تلف میکنی پیر خرفت ! منظورم را خوب می فهمی و میدانی از کدام کتاب حرف می زنم ؛ همان کتابی که آن روز آن مرد تاجیک آورد و داد دستت. » - « ببینید پسرم ! من جای پدر شما هستم ، پس درست صحبت کنید و عصبی نشوید. » - من نیامده ام اینجا تا به موعظه های تو گوش بدهم. یک کلام بگو کتاب را به ما می دهی یا نه ؟ - دارید وقت مرا تلف میکنید. من از کتابی که می گویید اطلاعی ندارم . - بسیار خوب . بیست و چهار ساعت به تو فرصت می دهیم تا با زبان خوش کتاب را بیاوری ، در غیر این صورت ، همان بلایی را به سرت می آوریم که به سر دوست تاجیکت آوردیم. ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 2 ) 🔹 قدرت و عیب پوشی 🔰 در بخش دوم از شرح حکمت ۵۱ ، به مسأله عیب می پردازیم، تا ببینیم وضعیت در ماجرای عیب چگونه است، تا فریب روزگار را نخوریم. 🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه ، مکرّر به ما توصیه می کنند ، مشغول عیب خودت باش و تا عیوب خودت را اصلاح نکردی، به عیب دیگران نپرداز. 🔻در حکمت ۳۴۹ می فرمایند : « مَنْ نَظَرَ فِي عَيْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَيْبِ غَيْرِه »؛ " کسی که مشغول عیوب خودش و اصلاح عیوب خودش باشد از عیوب دیگران فارغ می شود. " (بی توجه می شود) 🔻همچنین مولا علی (علیه السلام) در خطبه ۱۷۶ ، کسی که این توفیق را پیدا کند ، یعنی مشغول عیوب خودش بشود خوشبخت می داند. « يَا أَيُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ» " ای مردم! خوش به سعادت کسی که به واسطه مشغول شدن به رفع عیوب خودش ، از عیوب مردم چشم بپوشد" و اگر چنین اتفاقی بیفتد ، دیگر انسان متوجه می شود که اینقدر خودش گرفتاری و عیب دارد که فرصت ندارد عیب جویی از دیگران بکند. 🔻 در خطبه ۱۴۰ می فرماید : « فَلْیَکْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْکُمْ عَیْبَ غَیْرِهِ لِمَا یَعْلَمُ مِنْ عَیْبِ نَفْسِهِ » ؛ " هر کسی که خودش عیوب خودش را می شناسد ، دست بر دارد از عیوب دیگران." نرود عیوب دیگران را فاش کند و به آنها بپردازد ؛ چون می داند خودش عیب دارد؛ بی عیب نیست. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯
شرح حکمت ۵۱ بخش ۲ قدرت و عیب پوشی(1).mp3
2.6M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 2⃣ ⭕️ قدرت و عیب پوشی 🎙حجت الاسلام
🌹 سهم : از نامه ۶۳ تا نامه ۶۲ ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📜 : نامه به ابوموسی اشعری در آستانه جنگ جمل، سال٣٦ هجری خبر رسید که ابوموسی اشعری، فرماندار کوفه، مردم را برای پیوستن به امام (علیه السلام) باز می دارد،حضرت این نامه را نوشت: 🔹بازداشتن ابوموسی از فتنه انگيزی ♦️از بنده خدا علی اميرمؤمنان به عبدالله بن قيس (ابوموسی اشعری) پس از ستايش پروردگار، سخنی از تو به من رسيد كه هم به سود و هم به زيان تو است، چون فرستاده من پيش تو آيد، دامن همّت به كمر زن، كمرت را برای جنگ محكم ببند و از سوراخ خود بيرون آی و مردم را برای جنگ بسيج كن، اگر حق را در من ديدی بپذير و اگر دودل ماندی كناره گير، به خدا سوگند، هر جا كه باشی تو را بياورند و به حال خويش رها نكنند، تا گوشت و استخوان و تر و خشكت درهم ريزد و در كنار زدنت از حكومت شتاب كنند، چنانكه از پيش روی خود همانگونه بترسی كه از پشت سرت هراسناكی. حوادث جاری كشور آنچنان آسان نيست كه تو فكر می كنی، بلكه حادثه بسيار بزرگی است كه بايد بر مركبش سوار شد و سختی های آن را هموار كرد و پيمودن راه های سخت و كوهستانی آن را آسان نمود، پس فكرت را به كار گير و مالك كار خويش باش و سهم و بهره ات را بردار، اگر همراهی با ما را خوش نداری كناره گير، بی آنكه مورد ستايش قرارگيری يا رستگار شوی، كه سزاوار است تو در خواب باشی و ديگران مسووليت های تو را برآورند، و از تو نپرسند كه كجا هستی؟ و به كجا رفته ای؟ به خدا سوگند، اين راه حق است و به دست مرد حق انجام می گيرد و باكی ندارم كه خدانشناسان چه می كنند، با درود. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄ 📜 : نامه به مردم مصر که همراه مالک اشتر در سال ٣٨ هجری فرستاد. 1⃣ مظلوميت امام در خلافت ♦️پس از ياد خدا و درود، خداوند سبحان محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) را فرستاد تا بيم دهنده جهانيان و گواه پيامبران پيش از خود باشد، آنگاه كه پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در كار حكومت با يكديگر درگير شدند، سوگند به خدا نه در فكرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد كه عرب خلافت را پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) از اهل بيت او بگرداند، يا مرا پس از وی از عهده دار شدن حكومت باز دارند، تنها چيزی كه نگرانم كرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود كه با او بيعت كردند. من دست باز كشيدم، تا آنجا كه ديدم گروهی از اسلام باز گشته، می خواهند دين محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم ) را نابود سازند، پس ترسيدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را ياری نكنم، رخنه ای در آن بينم يا شاهد نابودی آن باشم، كه مصيبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست كه كالای چند روزه دنياست، به زودی ايام آن می گذرد چنانكه سراب ناپديد شود، يا چونان پاره های ابر كه زود پراكنده می گردد. پس در ميان آن آشوب و غوغا بپا خواستم تا آنكه باطل از ميان رفت و دين استقرار يافته، آرام شد. (بخشی از همين نامه است:) 2⃣ شجاعت و دشمن شناسی امام (علیه السلام) ♦️به خدا سوگند، اگر تنها با دشمنان روبرو شوم، در حالیكه آنان تمام روی زمين را پر كرده باشند، نه باكی داشته و نه می هراسم، من به گمراهی آنان و هدايت خود را كه بر آن استوارم، آگاهم و از طرف پروردگارم به يقين رسيده ام و همانا من برای ملاقات پروردگار مشتاق و به پاداش او اميدوارم. لكن از اين اندوهناكم كه بيخردان و تبهكاران اين امّت حكومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگی كشند، با نيكوكاران در جنگ و با فاسقان همراه باشند، زيرا از آنان كسی در ميان شماست كه شراب نوشيد و حد بر او جاری شد و كسی كه اسلام را نپذيرفت اما به ناحق بخششهایی به او عطا گرديد. اگر اينگونه حوادث نبود شما را بر نمی انگيختم و سرزنشتان نمی كردم و شما را به گردآوری تشويق نمی نمودم و آنگاه كه سر باز می زديد رهایتان می كردم. آيا نمی بينيد كه مرزهای شما را تصرف كردند و شهرها را گشودند و دستاوردهای شما را غارت كردند و در ميان شهرهای شما آتش جنگ را برافروختند؟ برای جهاد با دشمنان كوچ كنيد. خدا شما را رحمت كند، در خانه های خود نمانيد كه به ستم گرفتار و به خواری دچار خواهيد شد و بهره زندگی شما از همه پست تر خواهد بود و همانا برادر جنگ، بيداری و هوشياری است هر آن كس كه به خواب رود، دشمن او نخواهد خوابيد، با درود. ┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
📔 لذت مطالعه (خلاصه کتاب) 🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۴) 📚 انتشارات عهدمانا کشیش گفت: مرا تهدید به قتل می کنید ؟ خجالت نمیکشید ؟ بروید بیرون ! وگرنه پلیس را خبر میکنم. - بسیار خوب ! پس خودت این طور خواستی ... ما می رویم و دو روز دیگر برمیگردیم ، اگر به پلیس حرفی بزنی و یا کتاب را به ما ندهی ، خودت و کلیسا را با هم آتش میزنیم ! حال خود دانی. هر دو از اتاق بیرون رفتند. کشیش صدای یکی از آنها را شنید که گفت : « خداحافظ پدر ! به زودی می بینیمتان . » مرد ریش جوگندمی وارد اتاق شد و گفت : « شما حالتان خوب است پدر ؟ » کشیش جواب نداد . مرد ادامه داد : « این دو جوان چه آدم های بی ادبی بودند ! به قیافه شان هم نمی خورد اهل کلیسا و این جور جاها باشند . » کشیش از جا بلند شد ، از اتاق بیرون رفت ، رو به مرد ریش جوگندمی گفت : « من کاری دارم که می روم و زود برمیگردم . اگر کسی سراغ مرا گرفت ، بگویید امروز کلیسا تعطیل است و مراسم اعتراف هم نداریم.» پالتویش را از جارختی برداشت و پوشید . باید ظرف کمتر از بیست و چهار ساعت مسکو را ترک می کرد ، به بیروت نزد پسرش می رفت و مدتی را در آنجا می ماند تا آب ها از آسیاب بیفتد . بیروت برای کشیش و همسرش شهر خاطره ها بود ؛ خاطرات شیرین جوانی و ازدواج و خاطرات تلخ روزهای جنگ داخلی و کشته شدن آنوشای کوچولو که هشت سال بیشتر نداشت . عصر در فرودگاه بیروت ، سرگئی به استقبالشان آمد و آنها را به منزل خود در منطقهٔ مسیحی نشین که رو به دریا ساخته شده بود برد . ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۵۱ بخش۳ قدرت و عیب پوشی.mp3
2.35M
🌹سلسله جلسات ✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 📒 3⃣ ⭕️ قدرت و عیب پوشی 🎙حجت الاسلام
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮ ✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 3 ) 🔹 قدرت و عیب پوشی 🔰 امّا راه هایی هم در نهج البلاغه شریف برای اینکه انسان تا فرصت هست و روزگار با او همراهی می کند ، عیوب خودش را اصلاح کند و بپوشاند ، بیان شده است . 1⃣ یکی حیا است. 🔻 در حکمت ۲۲۳ ، مولا علی (علیه السلام) می فرماید: « مَن كَساهُ الحَياءُ ثَوبَهُ لَم يَرَ النّاسُ عَيبَهُ » " هر کس لباس حیا بر تن بکند ، مردم عیوبش را نمی بینند. " پس اولین راهبرد ، حیا است . 2⃣ دومی هم تحمل کردن است. 🔻در حکمت ۶ می فرماید : « الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ » تحمّل کردن مشکلات و مصائب ، عیوب انسان را در قبری پنهان می کند ؛ یعنی می پوشاند. 🔻 در همان حکمت آمده که در بیان دیگری حضرت فرمود : « الْمَسْأَلَةُ قَبرُ الْعُيُوبِ » ؛ اینکه انسان هر چیزی را نمی داند برود از اهلش سؤال کند، این باعث می شود عیب جهلش دفن بشود . 🔻و نکته آخر اینکه در بیان و فکر و اندیشه امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، احمق واقعی کسی است که عیبی را در دیگران می بیند و بدش می آید در حالیکه همان عیب در خودش هست و به آن راضی است. 🔻در حکمت ۳۴۹ می فرمایند : « مَن نَظَرَ في عُيوبِ النّاسِ فأنكَرَها ثُمَّ رَضِيَها لِنَفسِهِ فذلكَ الأحمَقُ بِعَينِهِ» " هر کس عیوب مردم را ببیند و آنها را زشت بشمارد ، اما همان عیوب در خودش باشد و هیچ احساس بدی نداشته باشد ، این خودِ خودِ احمق است. 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع ╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯