کتاب فاطمه علی است❤️💚
اثر علی قهرمانی
قسمت شصت و چهارم
روانداز💐✨️
کاروان عروسی به در خانه داماد رسید. وقت آن بود که عروس اجلال نزول کند و خانه داماد را روشن گرداند. عروس نور،پا به خانه خورشید گذاشت. خانهای ایستاده که با ریگ فرش شده بود و جز کوزهای سفالین،ظرفی برای آب،صبویی برای آرد،بالش و پوستینی که بستر خوابشان بود،وسایل چندانی نداشتند.
داماد از خاطره آن روزها میگوید: «روانداز وقت خوابمان قطیفهای کوچک بود که اگر از طول،آن را روی خود میکشیدیم،پهلوی ما خالی میماند و اگر از عرض،سر و پاهایمان پوشیده نمیشد.»
خیلی فقیر بودند؛اما بسیار شاکر و قانع.
#یه_قاچ_کتاب
#فاطمه_علی_است
#قسمت_شصت_و_چهارم
#گروه_جهادی_بانوی_دمشق
🌹بانوی دمشق را دنبال کنید
@baanoye_dameshgh