eitaa logo
بارنامه | محمد دارینی
208 دنبال‌کننده
66 عکس
15 ویدیو
0 فایل
طلبه‌ام و اهل نوشتن. بارنامه هم بهانه‌ای برای نوشتن است... کاری داشتید اینجا پیام بدید: @darbast313
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز موسسه جرحا بودیم. جایی که امورات مختلف را انجام می‌دهد. طریقهٔ آشنایی مان با این مجموعه، بود. از عباس تا الان برایتان نگفته ام. بعداً می‌گویم. ما در ایران بنیاد شهید و امور ایثارگران داریم که به همهٔ امور شهدا و جانبازان رسیدگی می‌کند. در لبنان موسسه‌ای خاص به نام جرحا توسط حزب‌الله تأسیس شده که فقط به امور جانبازان رسیدگی می‌کند. وارد این موسسه که شدیم، هرجا سر را می‌چرخاندیم جانبازان پیجری را می‌دیدیم. گستردگی آسیبی که موضوع پیجرها و بیسیم‌ها در میان رزمندگان حزب‌الله ایجاد کرده است زیاد بوده است. البته که حزب‌الله کارش را بلد است و رسیدگی به امور این عزیزان را در اولویت خود قرار داده است. گفتگوی مختصری را با مدیرکل این موسسه داشتیم. با یکی از کارمندها ارتباط گرفتیم و شماره‌ای رد و بدل کردیم تا در ایران خدمت‌گذارشان باشیم. 🔻 سفرنامۀ را در کانال زیر بخوانید: @baarname
یکی دیگر از کارهای امروزمان آشنایی با مجموعهٔ أحیاء بود. واسطهٔ آشنایی‌مان با این مجموعه خانم بودند. دیدن این مجموعه برایم انگیزه‌بخش بود. این مجموعه به صورت خاص روی تاریخ شفاهی شهدای لبنان کار می‌کرد. تحقیق و پژوهش و تدوین و تألیف و حتی ساخت محتوای چندرسانه‌ای متنوع جزو کارهایشان بود. چیزی شبیه حوزه هنری خودمان بود. با آن‌ها هم ارتباط وثیقی داشتند. چند پیشنهاد برای همکاری به ذهنم رسید که خدمت‌شان عرض کردیم و قرار شد ارتباط‌مان مستمر باشد. در این مجموعه حدود ۴۰ نفر خانم مشغول به کار بودند. آثار متعددی داشتند. چندتایی از کتاب‌هایشان را گرفتم. 🔻 سفرنامۀ را در کانال زیر بخوانید: @baarname
🔥 آتش بس، یک شوخی بی‌مزّه ما در ایران وقتی خبر را می‌شنویم تصور دیگری از آن داریم. تصورمان این است که همه چیز به حالت طبیعی خودش برگشته و اسرائیل لبنان را دو دستی تقدیم حزب‌الله کرده است و شیک و تر و تمیز خاک این کشور را ترک کرده است. دیگر نه موشکی در کار است و نه کسی شهید می‌شود. در همین چند روزی که اینجا هستم چندباری خبر را شنیده ام. بعد از توافق آتش بس بین لبنان و رژیم صهیونیستی و تخلیۀ روستاهای جنوبی کشور لبنان، خانواده های لبنانی که ساکن روستاهای جنوب بودند آرام آرام به منازل خود برگشتند. از همان موقع چند باری اسرائیل، به روستاهای جنوب با موشک حمله کرده است. یک بار هم در روز تشییع به حریم هوایی لبنان تجاوز کرده و جنگنده های خود را برای پراکنده کردن جمعیت فرستاد. اخبار نقض آتش بس، در خبرگزاری های ایرانی خیلی بازتاب داده نمی شود و معمولا به یک پست ساده در کانال ایتا یا تلگرام اکتفاء می شود ولی این اتفاق در لبنان، اتفاقی معمولی نیست. در هر نقض آتش بس یک یا چند نفر شهید می شوند. خانه هایی خراب می شوند و انسان هایی بر غم و غصه شان افزوده می شود. گاهی اوقات ما ایرانی ها خیال میکنیم چون آتش بس شده است همه چیز تمام شده است. همه رفته اند سر خانه و زندگی شان و همه چیز به حالت عادی اش برگشته است. اما اینجا اینگونه نیست. اینجا هنوز جنگ است. تا وقتی یک صهیونیست روی زمین نفس بکشد لبنان و مردمش آب خوش از گلویشان پایین نخواهد رفت. 🔻 سفرنامۀ را در کانال زیر بخوانید: @baarname
سفرنامۀ لبنان را با دیگران به اشتراک بگذارید. یادداشت‌های جذاب و خواندنی دربارهٔ لبنان را در کانال بارنامه بخوانید: @baarname
دیروز تشییع بودیم. بعد از رفتن به موسسه إحیاء در بیروت، روی شناخت شهدای لبنان حساس‌تر شده‌ام. مثلاً همین حاج عادل. ما ایرانی‌ها این شهید عزیز را چقدر می‌شناسیم؟ در مقابل نمونه‌ای را بگویم. وارد اتاق مسئول موسسه إحیاء که شدیم تصویر یک شهید ایرانی، جمع چهار نفره‌مان را غافلگیر کرد. شهید زاهدی عزیز. وقتی مسئول موسسه که یک لبنانی بود درباره شهید زاهدی که یک ایرانی است شروع به صحبت کرد از خودم خجالت کشیدم. شهید زاهدی را از ما بیشتر می‌شناخت و در مقابل من هیچ چیز از حاج عادل نمی‌دانم. 🔻 سفرنامۀ را در کانال زیر بخوانید: @baarname
این چند روز که ننوشتم چند علت داشت. یکی‌اش این بود که در حال برگشتم. دیروز از لبنان خارج شدم و امروز ان شالله وارد ایران می‌شوم. به دلیل بسته بودن پروازهای تهران ـ بیروت مجبوریم از کشور عراق به ایران برویم. از فرودگاه های عراق برایتان نگفته‌ام. اوج فاجعه است واقعاً. به محض رسیدن به ایران ادامه می‌دهم ان شالله... 🔻 سفرنامۀ را در کانال زیر بخوانید: @baarname
سفر لبنان باعث شد به برخی از مفاهیمی که به برکت جمهوری اسلامی در وجودم شکل گرفته بود، علاقه و فهم بیشتری پیدا کنم. یکی از آن مفاهیم است. در تشییع پیکر مطهر سید حسن نصرالله که شرکت کردم، اولین چیز یا شاید هم مهمترین چیزی که چشمم را گرفت و ذهنم را مشغول به خود کرد حضور همۀ مردم لبنان بود. این صحبت شاید برای کسانی که دربارۀ لبنان مطالعه ای ندارند عجیب باشد ولی افرادی که لبنان را می شناسند حرفم را خوب می فهمند که آمدن اقشار و ادیان مختلف از مردم لبنان برای تشییع یک روحانیِ سیدِ شیعۀ حزب اللهی چقدر عجیب است. البته با خود لبنانی ها که هم صحبت می شدم اصلا برایشان عجیب نبود. چون سید را خوب می شناختند و با او زندگی کرده بودند. سید حسن نصرالله در طول این چند سال چطور خودش را در قلب سنی و مسیحی و دروزی و... جا کرده است؟ مگر می شود یک مسیحی که حجاب درست و حسابی هم ندارد، این طور در تشییع یک رهبر شیعه اشک بریزد؟ مسئلۀ وحدت یک مسئله راهبردی است. رمز پیروزی سید حسن نصرالله توجه و اهتمام جدی به همین مسئله بوده است. ایشان هیچ وقت مسیحی و سنی و دروزی را طرد نکرده و بالعکس تحویل شان هم گرفته است. حالا هم معلوم است اگر آن مسیحی کمی عقل داشته باشد بین حکومتی که آدم حسابش نمی کند و حزب الله که عزت و جایگاه به مردم می بخشد قطعا حزب الله را انتخاب می کند. شاید لبنان الان بهترین بستر برای دیدن خروجی و نتیجۀ اهتمام و التفات به مسئلۀ وحدت است. 🔻 سفرنامۀ را در کانال زیر بخوانید: @baarname
❓تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا حضرت امام روزی را به عنوان اعلام کرده‌اند؟! ❗️شاید در اولین مواجهه با این سوال بگویید: خب معلوم است دیگر! مسئله فلسطین مهم است و حضرت امام به خاطر همین روزی را مخصوص این مسئله در جهان اسلام معرفی کرده‌اند. 👈 اما به سوال دقیق‌تر باید نگاه کرد. خب حضرت امام یک‌بار یک روز را اعلام می‌کرد و همه می‌رفتند شعار می‌دادند و تمام! چرا یک روز را مشخص کرد که هرسال در همین روز همه جهان به یاد قدس بیفتند و برای حمایتش از جا برخیزند؟ منظورم استمراری است که در انتخاب هوشمندانهٔ حضرت امام به آن توجه ویژه شده است. 📌 بله! انتخاب امام هوشمندانه بوده است. روز قدس در ماه مبارک رمضان است که اغلب مردم حال و هوای معنوی خوبی دارند. بعد از شب‌های قدر است که معنویت‌شان مضاعف شده است. روز جمعه هم هست که شکوه و حماسهٔ این روز با حضور پرشور در نماز جمعه آمیخته شود. 🔹 حالا به اینها کار ندارم. حرفم بیشتر روی است. این استمرار است که مسئله‌ای مهم و حیاتی را در یادها نگه می‌دارد. مردم حداقل سالی یکبار از این مسئله یاد می‌کنند و برایش از جا بلند می‌شوند و توی خیابان‌ها با دهانِ روزه پدر آمریکا و اسرائیل را در می‌آورند. 👈 اهمیت استمرار را در کارهایمان نباید فراموش کنیم. کارهای ضعیف و در ظاهر کوچک در مسیر استمرار به عظمت و قوتی باور نکردنی می‌رسند. 🔹 امروز وقتی به حمایت و کمک به جبههٔ مقاومت فکر می‌کنم دائماً همین مسئله در ذهنم مرور می‌شود. باید این مسئله را با «استمرار» ضربش کنیم تا ماندگار و بزرگ شود. شیرینیِ انفاق طلا برای جبههٔ مقاومت نباید در زندگی‌مان فقط یک بار رقم بخورد. باید کاری کنیم تا شیرینی‌اش دائماً زیر زبان‌مان احساس شود. 👈 اما کار آن‌جا شیرین‌تر می‌شود که جوری عمل کنیم تا شیرینی حمایت، زیر زبان مردم لبنان و سوریه و عراق و یمن و فلسطین و کشمیر و بحرین و... هم همینطور دائمی و مستمر باشد. خیال‌شان راحت باشد که این حمایت‌ها مال امروز و فردایشان نیست و برای نسل‌های بعدی‌شان هم منابع و برنامه‌هایی وجود دارد. ❓انصافاً قبول دارید؟! 🔻 بارنامه | یادداشت‌های محمد دارینی @baarname
برخورد با تحصن‌حجاب درست بود. مملکت نیاز به آرامش دارد. باید آرامش باشد تا بانک آینده همچنان نیمی از تورم کشور را به تنهایی تولید کند. باید آرامش باشد تا معاون رییس جمهور در آرامش برود سفر قطب. باید آرامش باشد تا به شهید سنوار تهمت جاسوسی و به علامه مصباح تهمت یهودی بودن بزنند. باید آرامش باشد تا رسما در یک برنامه از همجنس‌بازی قبح‌زدایی شود و معلوم نشود اعلام جرم دادستان به کجا کشیده. باید آرامش باشد تا دلار و سکه آرام آرام صدهزار و صد میلیون را رد کند. باید آرامش باشد تا قوانینی مثل شفافیت، مالیات بر عایدی سرمایه، تعارض منافع و... تصویب یا اجرا نشوند. ‏کشتی‌های شمخانی نیاز به آرامش دارند. اجرا نکردن قانون از کجا آورده‌ای آرامش لازم دارد. بند میم وصیت‌نامه امام در آرامش راحت‌تر فراموش می‌شود. آرامش چیز خوبیست. ممنون از شما که بزرگترین مخلان آرامش کشور را که سعی می‌کردند ادای متحصنان نجیب و بی‌آزار را دربیاورند جمع کردید. ماهبندان | محمدرضا شهبازی @mahbandan
یکی از کارهایی که در تشییع سید انجام می دادیم توزیع پرچم ایران و فلسطین بود. پرچم های کوچک کاغذی از ایران گرفته بودیم و برای تشییع برده بودیم. وسط مراسم تشییع پرچم ها را در آوردیم و شروع کردیم به توزیع بین جمعیت. صادق این کار را می کرد. هر کسی که رد می شد و چشمش به پرچم ایران می افتاد راهش را کج می کرد تا پرچمی بگیرد. دستۀ اول پرچم ها تمام شد. دستۀ دوم هم. آرام آرام داشت پرچم ها تمام می شد که ایده ای به ذهنم رسید. با دوربینم و محمدعلی پشت سر صادق مستقر شدیم. رفتم توی نخ جمعیت. بعضی ها از دور انگشت شان را به سمت پرچم ایران دراز و راهشان را کج می کردند تا پرچم را از صادق که یک طلبۀ معمم ایرانی بود بگیرند. افرادی را که اینگونه پرچم می گرفتند، انتخاب می کردم و سمت شان می رفتم. اولین سوال مان این بود. چرا پرچم ایران را انتخاب کردی؟! یکی از این افراد که حجاب درست و حسابی هم نداشت تا این سوال را شنید زد زیر گریه. در میان گریه هایش از خوبی های ایران و جمهوری اسلامی می گفت. از کمک های مردم ایران می گفتند و بلا استثناء در آخر صحبت شان ذکر خیری از سیدنا القائد می آوردند و برای طول عمرشان دعا می کردند. این روزها به ارزش و منزلت جمهوری اسلامی فکر می کردم. نمی دانستم چطور درباره اش بنویسم که امروز خدا این خاطره را به ذهنم آورد. 🔻 بارنامه | یادداشت‌های محمد دارینی @baarname
وارد حرم که شدم صاف رفتم سراغ چای‌خانه. اولش با یک صف خلوت روبرو شدم و پشت سر آخرین نفر ایستادم. ولی بعدش فهمیدم صف آن‌جا نیست و خیلی طولانی‌تر از این حرف‌هاست. داشتم دنبال آخرین نفر در صف طولانی که چند‌بار توی صحن پیچ خورده بود می‌گشتم. آنقدر صف طولانی بود و پیدا کردن آخرش سخت که دیگر داشتم پشیمان می‌شدم. یک آقا از پشت سر آمد و گفت:«حاج آقا! بفرمایید چایی...» اولش فکر کردم تعارف است ولی بعدش فهمیدم از همان اول به نیت من برداشته است. گر گدا کاهل بود هم تو کرامت می‌کنی... 🔻 بارنامه | یادداشت‌های محمد دارینی @baarname
همین الان که داشتم یادداشت بالا را می‌نوشتم دوباره یکی چای داد دستم! این بار یکی از خادم‌ها بود. 🔻 بارنامه | یادداشت‌های محمد دارینی @baarname