اكثر افرادى كه موفّق به نفى خواطر شده و توانستهاند ذهن خود را پاك و صاف نموده و از خواطر مصفّا كنند و بالاخره سلطان معرفت براى آنان طلوع نموده است در يكى از اين دو حال بوده است:
» اوّل در حين تلاوت قرآن مجيد و التفات به خوانندۀ آن، كه چه كسى در حقيقت قارى قرآن است و در آن وقت بر آنان منكشف مىشده است كه قارى قرآن خداست جلّ جلاله.
» دوّم از راه توسّل به حضرت ابا عبد الله الحسين عليه السّلام زيرا آن حضرت را براى رفع حجاب و موانع طريق نسبت به سالكين راه خدا، عنايتى عظيم است.
علامه طباطبایی ؛ رساله «لب اللباب در سیر و سلوک أولی الألباب» صفحه ۱۵۰
No_16_4010512.mp3
26.78M
جلسه ۱۶
🔘 فصّ حكمة إلهية في كلمة آدمية :
◀️ تقوا
📜 (و لو لا سريان الحقّ في الموجودات ... تكونوا أدباء عالمين)
#صوت
[بخشی از وصیتنامه شهید:]
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر در درگاه خداوندم .چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم . سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم ما را به جرم عشق موأخذه می کنند .گویا نمی دانند که عشق کناه نیست امّا کدام عشق؟ خداوندا معبودا عاشقا،مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی ، امّا بزرگتر شدم ودیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمی کرد پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی.مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه،به دنیا عشق ورزیدم به مال ومنال دنیا عشق ورزیدم . به مدرسه عشق ورزیدم . به دانشگاه عشق ورزیدم امّا همه ی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو . (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ،پس به عشق تو دل بستم بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم ودیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم وتو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری،فهمیدم در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کرده ام ، این تو بودی که عاشق من بوده ای و من را می کشانده ای ، اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو می آمدم .ولیکن وقتی توجه می کنم می بینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتاده ام ولی باز مستقیم آمده ام حال می فهمم که این تو بوده ای که به دنبال بنده ات بوده ای، و هرگاه او صید شیطان شده ، تو دام شیطان را پاره کرده ای و هر شب به انتظار او نشسته ای تا بلکه یک شب او را ببینی ، حالا می فهمم که تو عاشق صادق بنده ات هستی ، بنده را چه ، که عاشق تو بشود (عَنقا شکار کرکس نشود؛ دام باز گیر) آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم ! اما تو دست بر نداشتی و انقدر به این کار ادامه دادی تا بالا خره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام وه چه خیال باطنی !! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود . مرا که به چنگ آوردی به صحنه ی جهادم آوردی ، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نبرد عشق ببازی من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب می کردم . آخرتو بزرگ بودی و من کوچک !! تو کریم بودی و من لئیم ! تو جمیل بودی و من قبیح ، تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم .کمند عشقت را محکمتر کردی و مرا به خط مقدم عشق بردی ، در آنجا شراب عشقت را به من نوشاندی وچه نیکو شرابی بود . من هنوز از لذت آن شراب مستم . اولین جرعه ی آنرا که نوشیدم مست شدم ودر حال مستی تقاضای جرعه های دیگر کردم . امّا این بار تو بودی که ناز می کردی و مرا سر می گرداندی ، پیاله ام را شکستی ، هر چه التماس می کردم تا از حجاب ظلمانی بیاسایم ، ندادی و زیر لب به من خندیدی و پنهانی عشوه کردی اکنون من خمارم و پیاله به دست ، هنوز در انتظار جرعه ای دیگر از شراب عشقت به سر می برم . ای عاشق من !! ای اله من !! پیاله ام را پر کن و در خماریم نگذار. تو که یک عمر به انتظار نشسته حال که به من رسیده ای چرا کام دل بر نمی گیری؟ تو که از بیع و شراء متاع عشق دم می زنی، چرا اکنون مرا در انتظار گذاشته ای ؟ اگر بدانم که خریدار متاعم نیستی و اگر بدانم که پیاله ام را پر نمی کنی ، پیاله ی خود را می شکنم و متاعم را به آتش می کشم تا در آتش حسرت بسوزی و انگشت حسرت به دندان بگزاری .
به آهی گنبد خضراء بسوزم
جهان را جمله سر تا پا بسوزم
بسوزم یا که کارم را بسازی
چه فرمائی بسازم یا بسوزم
امّا شهادت چیست ؟
آنگاه که دو دلداده به هم می رسند و عاشق به وصال معشوق می رسد وبندۀ خاکی به جمال زیبای حق نظر می افکند ومحو تماشای رُخ یار می شود ،آن هنگام را جز شهادت چه نام دیگری می توانیم داد ؟ آن هنگام که رزمنده ای مجاهد ، بسوی دشمن حق می رود وملائک به تماشای رزم او می نشینند و شیطان ناله بر می آورد و پای به فرار می گذارد و ناگهان غنچه ای می شکفد،آن هنگام را جز شهادت چه نام می توانیم داد؟ شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست .(ای آنانی که در زندان تن اسیر ید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید . فقط شهید می تواند شهادت را درک کند.)شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد ، شهید در این دنیا قبل از آینکه به خون بتپد ، شهید است .و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید ، بعد از وصل شان نیز نمی توانید درکشان کنید . شهید را شهید درک می کند.اگر شهید باشید شهید را می شناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته ، چیزی را منکعس نمی کند. برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد شهیدان به حال شما غصه می خورند، و
از این در عجیبند و حیرت می کنند که چرا به فکر خود نیستند . به خود آیید و زندان تن را بشکنید . قفس را بشکنید وتا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شده اید نه برای ماندن در قفس، این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید.
ای خوش آن روز کز این منزل ویران بروم
رخت بر بندم و تا مُلک سلیمان بروم
هدایت شده از تفکّر قرآنی
اگر كسی كارِ خوبی كرد و خودش فهميد و توجّه کرد كه كارِ خوبی كرده، از كيفيّت عمل پائين میآيد. اگر توجّه به عمل را تكرار كرد كه چه كارِ خوبی كردم! همين طور كارِ خوب تنزّل پيدا ميكند تا يک وقتی كه تفاله ی خالص شود! هر باری كه نفس به عملِ خيری از اعمال خيرِ خودش تعلّق و توجّه پيدا كرد، اين برای عمل در عالَم معنا كه باید اين عمل سالم و خالص ارتقاء پيدا كند، آفتی است!
روايات هم به اين مضامين زياد هست كه، عملی به سماوات ميرود و مقبولحضرت حقّ ميشود كه نفسِ عامل به آن از بابِ عُجب يا از بابِ عظمتِ آن عمل يا خيلیخوب بودنِ آن، تعلّق و توجّه پيدا نكند. عملی مقبول است كه از يادِ عامل برود و ديگر او را نبيند!
حجّت الاسلام و المسلمین
#حاج_شیخ_جعفر_ناصری
@tafakkor_qurani
No_17_Fas2_4010519.3gpp
22.31M
جلسه ۱۷
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ اتمام فص قبل و آغاز فص دوم
◀️ سائل
📜 (ثمّ إنّه تعالى أطلعه ... هذا أتمّ ما يكون في معرفة الاستعداد في هذا الصّنف)
#صوت
[ در روبرویی با حضرت الهی، گاهی رنگ #ربوبیت به خود میگیریم و گاهی #عبودیت ]
🔥 مَثَل کسی که به آن جنابِ عالی، به ربوبیتِ خود وارد شود، همانند کسی است که با خود، چراغ سوزانی دارد.
❕ و مَثَل کسی که با عبودیت خود وارد گردد،مانند «فتیله بدون روشنایی» یا «چوبِ خشک و نیمسوز، اما غیر مشتعل» است.
💨 وقتی آن دو را با چنین حالتی وارد کردند، نَفَسی از سوی الرحمان به سوی آنها میوزد؛
🌑 چراغ با آن خاموش میشود
❤️🔥 اما چوبِ نیمسوز، مشتعل میگردد.
صاحب چراغ در تاریکی و ظلمت خارج میشود؛ اما صاحب مشعل، با نوری که او را روشن میسازد خارج میگردد؛
✅ پس بنگر که استعداد چه چیزی را مهیا و فراهم میکند!
😔 هر کسی که از آنجا میگریزد، از خاموش شدن چراغِ خود میهراسد! او میترسد که ربوبیتاش، از دست برود.
فمثل الداخل إلى ذلك الجناب العالي بربوبيته مثل من يدخل بسراج موقود و مثل الذي يدخل بعبوديته مثل من يدخل بفتيلة لا ضوء فيها أو بقبضة حشيش فيها نار غير مشتعلة فإذا دخلا بهذه المثابة هب عليهما نفس من الرحمن فطفئ لذلك الهبوب السراج و اشتعل الحشيش فخرج صاحب السراج في ظلمة و خرج صاحب الحشيش في نور يستضاء به فانظر ما أعطاه الاستعداد فكل هارب من هناك إنما يخاف على سراجه أن ينطفئ فهو يخاف على ربوبيته أن تزول.
الفتوحات المکیه ج۱ ص۲۷۶
الغفار
نیاز:
«اشتباه» رایجترین واقعه در زندگی انسان است! آن هم در مراتب مختلفش! عمد یا خطا! به حدی که گاهی وقتی به اعمال صالح گذشته نگاه میکنیم، جز خطاهایِ مکرری که با نکات مثبتی همراه بودند، چیزی نمیبینیم!
کودکی را تصور کنید! چه میداند؟ برچه اساس زندگی میکند؟ رفتارهای درستش، دست کمی از رفتارهای غلطش ندارد! چه برسد به اشتباهاتی که خودش از اشتباه بودنشان، آگاه است!
به رفتارهای بزرگسالان نگاهی بکنیم! چقدر هوای نفس پر قدرت نقش ایفا میکند! حتی در انجام کارهای صحیح، هوای نفس ما را رها نمیکند.
کسی باید باشد تا این اشتباهات را، بپوشاند! و مگذارد که این اشتباهها، بر زندگی و آیندهی او اثر گذارند؛ و از تحقق دوباره آنها، جلوگیری کند. ما همه نیازمند غفار هستیم.
بالاخص که مومن، در صحنههای جهاد و تلاش، در اجتماع حاضر است و هر دم، در معرض خطا و اشتباه و گناه.
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوٓا أُولَٰٓئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ (انفال: ٧٤)
و آنان كه ایمان آوردند و هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند، و آنها كه پناه دادند و یاری كردند، آنانند كه به راستی مؤمنند و برایشان مغفرت و روزی كریمانه خواهد بود.
درک معنا:
غفار صيغه مبالغه، به معنى بسيار آمرزنده و پوشاننده است؛ خداوند غفار است! حتی برای آنکه آگاهانه گناهی مرتکب شده است! و غفار است برای عدهای که پیشاپیش، آنها را از راه گناه، دور کرده است! و غفار است، برای هر آنچه که، بر بنده گذشته، و از خداوند، طلب پوشاندن آن را دارد؛ و بلکه آنچه که نمیداند باید پوشیده شود را نیز، خداوند برای هر آن کس که خواهد، میپوشاند.
فَقُلْتُ اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفّاراً (نوح: ۱۰) گفتم از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه بسيار آمرزنده است.
إِنِّي لَغَفّارٌ لِمَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اِهْتَدى ( طه: ۸۲) آمرزنده و پوشاننده گناهانِ كسى هستم كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند و در راهِ هدايت، پایداری کند.
تخلق:
کسی که متخلق به این اسم است، پرده دری نمیکند، و گناه و عیب دیگران را آشکار نمیکند! دشمن این اسم، گناهانی همچون غیبت است!
بندهی متخلق به این اسم، برای خود و دیگران، از خداوند، طلب غفران میکند، و راضی به آشکار شدن عیب دیگران نیست؛ این عمل شیطان است که خواست زشتیهای آدم، آشکار شود. (اعراف: ۲۰)
متخلق به غفاریت، با تلاش در راستای هماهنگی ظاهر و باطنش با دستورات خداوند، خود را از گناه، دور میکند؛
همچنین متخلق به اسم غفار، خود را از سخن گفتن دربارهی چیزی که نمیداند، نگه میدارد، تا مبادا، نادانسته، حقیقتی دربارهی پروردگارش را انکار کند، و از ذیل پوشش الهی، خارج شود؛
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰٓئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا (اسراء: ٣٦) و چیزی را كه بدان علم نداری پیروی مكن، همانا گوش و چشم و قلب، همه آنها مورد سؤال واقع خواهند شد.
گناهکاری را طرد کامل نمیکند، مگر به امر خدا؛ زیرا هنوز مخاطب اسم غفار میتواند باشد. إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَآءُ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا (نساء: ١١٦) (همچنین نساء: ۴۸)
No_18_4010526.3gpp
21.35M
جلسه ۱۸
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ سائل : لفظ، حال، استعداد
📜 (و من هذا الصّنف من يسأل لا للاستعجال و لا للإمكان ... فالاستعداد أخفى سؤال.)
#صوت
📜[سخنان حاج قاسم در هجدهمین نشست عمومی بصیرت:]
در عملیات بدر حتی از رودخانه دجله هم عبور کردیم و شهید باکری در آن طرف دجله شهید شد؛ من یک موقع با خودم فکر میکردم که اگر جنگ با این سرعت به پیروزی تبدیل میشد، چه اتفاقی میافتاد؟ چقدر آن وقت #دعا میکردیم و چقدر مادران شهدا دعا می کردند تا ما پیروز شویم. امام نیز این پیروزی و *رسیدن به قدس از کربلا* را برای ما ترسیم کرده بود؛ *اما آن روز آن پیروزی اتفاق نیفتاد و این در حالی بود که این موضوع دعای اجابت نشدهای نبود؛ چرا که نمیشود خداوند دعاهای این انسانهای دلسوخته و مخلص را نپذیرد.*
من به این نتیجه رسیدم که اگر خداوند ما را در کربلای ۵ به بغداد میرساند، ممکن بود مانند دادن دادن یک تکه گوشت به دست طفلی باشد که او را خفه کند؛ اما خداوند وقتی بعدها به ما این پیروزی را عنایت فرمود که امکان هضم آن را داشتیم. دیدیم که خداوند چگونه دعاهای دلسوختگان ما را در صحنه عراق محقق گرداند و چگونه صدام را ذلیلانه مجازات کرد.
No_19_4010602.3gpp
22.99M
جلسه ۱۹
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ کشف استعداد و عین ثابته
📜 (و إنّما يمنع هؤلاء من السّؤال ... أهل اللّه صاحب الكشف و الوجود.)
#صوت
مطالبی که تحت عنوان #اسماء_الله در کانال قرار میگیرد ، عمدتا برگرفته از کتاب «کشف المعنی عن سر اسماء الله الحسنی» از جناب ابنعربی ، است.
این کتاب توسط آقای علی زمانی قمشهای ترجمه و شرح شده است.
همچنین یکی از راههای مناسب، برای درک اسماء الله، رجوع به قرآن است. در آیات، نکات متنوعی با استناد به اسماء مختلفی ، بیان شده است.
همچنین منابع دیگری نیز، در شرح اسماء الله وجود دارد:
- باب ۵۵۸ و ۱۹۸ الفتوحات المکیة.
- «المقصد الاسنی فی شرح اسماء الله الحسنی» محمد غزالی
- «شرح الاسماء الحسنی» صدرالدین قونوی (این کتاب جمعبندی خوبی از نکاتی است که جناب ابنعربی در کتب مختلف خود ارایه داده)
- «شرح اسماء الله الحسنی» قشیری
- «شرح الاسماء الحسنی» درودآبادی
«اسلام از ما خواسته #انتظار داشته باشیم»
در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفتهاند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم.
در توقیع شریف حضرت ولیّعصر (ارواحنا فداه) به ابنبابویه -علیّبنبابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛ یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید.
در یک روایتی از موسیبنجعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج. معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است.
از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛ انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید.
پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّعصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همهی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش میآید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش میآید، انسان در مواجههی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد.
خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسیبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛ خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد.
خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثهای از حوادث زندگی دچار یأس و ناامیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.
۱۳۹۹/۰۱/۲۱
هدایت شده از رادیو توحید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷خود را باش!
🔶️ #علامه_حسن_زاده_آملی (ره)
تمام کارهایتان را باید
فدای خودتان کنید
چقدر به متاع سنگینی که داری ارزش قائلی؟
برای حفظ خانه ات
برای آن متاع سنگینت
برای ماشینت
برای زندگی ات
چه عجب که می خواهی ماشینت را محفوظ نگه بداری
مواظب و مراقبش هستی
چطور مراقب و مواظب خودت نیستی؟!
ماشین برای توست
خانه برای توست
اوراق برای توست
لباس برای توست
بیش از همه باید کشیک نفس بکشی
خودت را عزیز من مواظب و مراقب باشی
این ها همه باید فدای تو بشوند
خودت را فدای آن ها نکنی
خویش را باش
میر سید شریف که داشت مرحوم می شد
در اواخر تسلیم جان
پسر فاضلش در کنارش نشسته بود
در آن حینی که پدر
دیگر در سر مرز قرار گرفته
دارد آن سویی می شود
در آن حال گفتش که
بابا حرفی به من بزن
نصیحتی به من بکن
میر سید شریف که عالم بزرگواری است
ایشان دهن باز کرد
بابا خود را باش
جوانان اجتماع خود را باشید
خودتان را پاک نگه بدارید.
📻 رادیو توحید
@radio_towhid
📱اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | آپارات | واتساپ | سفارش کتاب | غرفه باسلام |
روی هر اسم بزنید تا به لینک مربوطه وارد شوید👆
No_20_4010609.3gpp
20.11M
جلسه ۲۰
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ نکاتی درباره «حال»
◀️ تجلی ذاتی
📜 (ثمّ نرجع إلى الأعطيات فنقول ... و ليست سوى عينه.)
#صوت
اسم الفتّاح
نیاز:
عالم، پر از دربهای بسته است! ما گاهی این طور فکر میکنیم که عالم میزی پر از غذای سروسرویس است که هر زمان که با هر حالی اراده کنیم، به همهی این امور، دسترسی داریم!
البته که نه! ما در مورد مسائل مادی، گاهی متوجه این دربهای بسته، که تنها با روشهایی خاص، باز میشوند، هستیم! اما در مورد امور معنوی، گاهی طوری رفتار میکنیم، که گویا خیلی قفل و بند خاصی مطرح نیست! برای همین هر طور عشقمان کشید، در هر زمان که حالش بود، طلب معنویت میکنیم! و احساس نمیکنیم که اگر فرصتی از دست رفت، از دست رفته است!
عالم پر است از دربهای بسته، که اعطای کلید این دربها، و امکان استفاده از این کلیدها، با توسل به اسم فتاح، ممکن است.
معنا:
اسم فتاح یعنی باز کنندهی دربها؛ و باز کنندهی گرهها و مشکلات و منازعات؛ فتاح، حقايق فراوان و مراتبى كه در پس دربهای عالم است را در پيش چشم بينندگان ظاهر میکند؛ و هر بينندهاى به اندازه مرتبه وجود حسى و معنوى خود از آنها میبهره گيرد.
تخلق:
تخلق به این اسم، راهی برای وصول به باقی اسماء است؛ متخلق به اسم فتاح، با توجه به هر اسمی متفاوت است؛ یکی با تخلق به فتاح، کلید الکریم، و دیگری کلید الجواد، و دیگری ... را به دست میآورد؛ و در نتیجه، هم خود و هم دیگران را از آن اسم، بهرهمند میکند.
متخلق به این اسم، شاید اسباب روزی، برایش فراهم شود؛ اگر فقیر است، بینیاز شود؛ اگر غمگین است، غمش برطرف شود؛ یا شاید این ابواب را برای دیگران بگشاید. یا حتی بابِ انوار معرفت را بر قلب مومنین باز کند، و یا ابواب مغفرت را بر گناهکاران بگشاید. البته به میزان نیاز و طلب.
متخلق به این اسم، اهل #انتظار است! میداند که گرهها میتواند به دست الفتاح، باز شود؛ و میداند که اگر الله، دری را باز نکند، عجله و اصرار، ثمری ندارد! پس از عجله، دور خواهد شد.
البته بهرهمندی از این اسم، همواره مطلوب نیست!! اگر با #ایمان و #تقوا، پیش برویم، باب برکات را برایمان باز میکنند (اعراف: ۹۶) اما اگر با #نسیان و #بیتوجهی، به پیش برویم، و در هنگام سختی، متذکر الله، نشویم، و به درگاه او، #تضرع نکنیم، شرایط خوبی پیش میآید که اصلا خوب نیست! عجیب است اما واقعیت دارد:
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُوا بِمَآ أُوتُوٓا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (انعام: ٤٤)
پس چون هشدارهایی كه به آنها داده شده بود (:سختیها) را #فراموش كردند، درهای #همه چیز را بر آنان گشودیم، و چون بدانچه داده شده بودند سرمست شدند، ناگاه گرفتارشان كردیم و در آن هنگام یكباره نومید شدند.
(ر.ک. آیات ۴۲ تا ۴۴ سوره انعام)
نکتهی دیگر دربارهی این اسم، این است که تخلق به اسم فتاح، از جهت بعضی کلیدهای ویژه، تنها برای رسول است:
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَيْبِ (انعام: ۵۹) و کلیدهای غیب، تنها نزد اوست.
عالِمُ اَلْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ اِرْتَضى مِنْ رَسُولٍ (ص: ۲۷) دانای غیب است، و غیبش را بر هیچ کسی آشکار نمیکند، مگر برای کسی که از او راضی باشد؛ [آن هم] از میان رسولان.
از این رو، بهره از آنچه در آنجاست، تنها از طریق رسولی که دارای آن کلید است، ممکن میباشد.
هدایت شده از تفکّر قرآنی
مقامِ شکر
▫️در روايتى دارد كه، به رسول خدا صلّی الله علیه و آله عرض میكند، يا رسول الله، بهترين مقامِ عبد چه مرتبهاى است؟ حضرت میفرمايند: شاكر باشد. يعنى به اقتضاى الطافِ الهى و استعدادش خودش را پيش ببرد. راوی عرض كرد: اگر نتواند شاكر باشد؟ حضرت فرمودند: صابر باشد. چونكه اگر شاكر نبود، ابتلائاتش شروع میشود و احتياج به صابر بودن هست. مقام صابرين پایینتر از مقام شاكرين است. نظامِ عالم خيلى حساب شده و دقيق است و سير و سلوک آدمها بر اساس مبانیِ حساب شدهاى قرار داده شده است. وقتى انسان نتوانست از الطاف و نعمتهاىِ الهى درست بهره ببرد، ابتلائاتى برايش پيدا میشود. باز راوی عرض کرد: اگر نتواند صابر باشد چه کند؟ حضرت فرمودند: ساكت باشد! چون در مواقعى كه انسان شاكر نيست و صبر هم نمیتواند بكند، آنوقت است كه انسان فقط آرامش میخواهد.
▫️صبر صفتِ قلب است. اگر انسان به آن موفّق شد، باز در مقامِ خودش جايگاه خوبى است تا اینکه فرجی حاصل بشود و دوباره راه باز بشود؛ ولى اگر نتوانست صبر كند، قدمِ پایينترش اين است كه شروع به خرابكارى مىکند! يعنى انسان بر اثر اينكه نتوانسته خودش را با موقعيّت وِفق بدهد، يک خرابكاريهايى را شروع میکند که از زبان بيشتر صادر میشود؛ لذا در این مرحله فرمودند: ساكت باشد. راوی عرض کرد: اگر نتوانست ساكت باشد، حضرت فرمودند: المَوتُ اَولى لَه! یعنی مرگ برای چنین شخصی بهتر است. كسى كه ديگر نتواند حتّی سکوت کند، مرگ برايش بهتر است!
حجّت الاسلام و المسلمین
#حاج_شیخ_جعفر_ناصری
@tafakkor_qurani
No_21_4010630.mp3
26.19M
جلسه ۲۱
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ تجلی ذاتی
◀️ ولی الله
📜 (فاختلط الأمر و انبهم ... فمن فهم المراتب و المقامات لم يعسره قبول مثل هذا الكلام.)
#صوت
No_22_4010706.mp3
10.64M
جلسه ۲۲
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ تجلی ذاتی و اسمایی
📜 (و أمّا المنح الأسمائية ... على يدي الاسم العدل و أخواته. )
#صوت
No_23_4010714.mp3
29.48M
جلسه ۲۳
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ اعتماد و امید
◀️حضرت شیث
📜 (و أسماء اللّه و إن كانت لا تتناهى ... و بهذا العلم سمّي شيث لأنّ معناه هبة اللّه. )
#صوت