«اسلام از ما خواسته #انتظار داشته باشیم»
در اسلام از ما خواسته شده است که انتظار داشته باشیم. انتظار، فراتر از نیازمندی است، فراتر از احساس نیاز است. گفتهاند منتظر باشید؛ انتظار یعنی امید، انتظار یعنی اعتقاد به اینکه یک آیندهی قطعیای وجود دارد؛ صِرف نیاز نیست؛ انتظار، سازنده است، لذا در روایات ما، معارف ما، انتظار فرج جایگاه بسیار مهمّی دارد که من حالا یک توضیحی در مورد آن بعداً عرض میکنم.
در توقیع شریف حضرت ولیّعصر (ارواحنا فداه) به ابنبابویه -علیّبنبابویه- از قول پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل شده که فرمود: اَفضَلُ اَعمالِ اُمّتی انِتِظارُ الفَرَج؛ یعنی برترینِ اعمال امّت من این است که منتظر فرج باشند؛ [یعنی] امید.
در یک روایتی از موسیبنجعفر (علیه السّلام) [آمده]: اَفضَلُ العِبادَةِ بَعدَ المَعرِفَةِ اِنتِظارُ الفَرَج. معرفت یعنی توحید و معرفتِ حقایق الهی، [برترین اعمال] بعد از آن، انتظار فرج است.
از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) [نقل شده]: اِنتَظِرُوا الفَرَجَ وَ لا تَیأَسوا مِن رَوحِ الله؛ انتظار فرج داشته باشید، از رَوح و رحمت و گشایش الهی مأیوس نشوید.
پس در انتظار فرج امید هست، تحرّک هست، اقدام وجود دارد که البتّه حالا در مورد انتظار فرج گفته شده است و مسلّم است که انتظار فرج، یعنی انتظار فرج حضرت ولیّعصر؛ این یک مصداق از انتظار فرج است. اینکه پیغمبر میفرماید: اَفضَلُ اَعمالِ اُمَّتی اِنتِظارُ الفَرَج، ناظر به همهی مشکلاتی است که برای زندگی انسان پیش میآید؛ مشکلات گوناگونی در زندگی پیش میآید، انسان در مواجههی با این مشکلات نبایستی مأیوس بشود؛ باید انتظار فرج داشته باشد؛ باید بداند که فرج خواهد آمد.
خود انتظار فرج، یک نوع فرج است که این روایتی است از حضرت موسیبنجعفر: لَستَ تَعلَمُ اَنَّ اِنتِظارَ الفَرَجِ مِنَ الفَرَج؛ خود انتظار فرج و انتظار گشایش، یک گشایشی است برای انسان که او را از آن حالت یأس، از حال درماندگی که به کارهای عجیب و غریبی وادار میکند، نجات میدهد.
خب، اینکه پیغمبر و ائمّه این جور فرمودند، معنایش این است که امّت محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، در هیچ حادثهای از حوادث زندگی دچار یأس و ناامیدی نمیشوند و همیشه در همه حال انتظار فرج دارند.
۱۳۹۹/۰۱/۲۱
هدایت شده از رادیو توحید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷خود را باش!
🔶️ #علامه_حسن_زاده_آملی (ره)
تمام کارهایتان را باید
فدای خودتان کنید
چقدر به متاع سنگینی که داری ارزش قائلی؟
برای حفظ خانه ات
برای آن متاع سنگینت
برای ماشینت
برای زندگی ات
چه عجب که می خواهی ماشینت را محفوظ نگه بداری
مواظب و مراقبش هستی
چطور مراقب و مواظب خودت نیستی؟!
ماشین برای توست
خانه برای توست
اوراق برای توست
لباس برای توست
بیش از همه باید کشیک نفس بکشی
خودت را عزیز من مواظب و مراقب باشی
این ها همه باید فدای تو بشوند
خودت را فدای آن ها نکنی
خویش را باش
میر سید شریف که داشت مرحوم می شد
در اواخر تسلیم جان
پسر فاضلش در کنارش نشسته بود
در آن حینی که پدر
دیگر در سر مرز قرار گرفته
دارد آن سویی می شود
در آن حال گفتش که
بابا حرفی به من بزن
نصیحتی به من بکن
میر سید شریف که عالم بزرگواری است
ایشان دهن باز کرد
بابا خود را باش
جوانان اجتماع خود را باشید
خودتان را پاک نگه بدارید.
📻 رادیو توحید
@radio_towhid
📱اینستاگرام | تلگرام | ایتا | بله | آپارات | واتساپ | سفارش کتاب | غرفه باسلام |
روی هر اسم بزنید تا به لینک مربوطه وارد شوید👆
No_20_4010609.3gpp
20.11M
جلسه ۲۰
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ نکاتی درباره «حال»
◀️ تجلی ذاتی
📜 (ثمّ نرجع إلى الأعطيات فنقول ... و ليست سوى عينه.)
#صوت
اسم الفتّاح
نیاز:
عالم، پر از دربهای بسته است! ما گاهی این طور فکر میکنیم که عالم میزی پر از غذای سروسرویس است که هر زمان که با هر حالی اراده کنیم، به همهی این امور، دسترسی داریم!
البته که نه! ما در مورد مسائل مادی، گاهی متوجه این دربهای بسته، که تنها با روشهایی خاص، باز میشوند، هستیم! اما در مورد امور معنوی، گاهی طوری رفتار میکنیم، که گویا خیلی قفل و بند خاصی مطرح نیست! برای همین هر طور عشقمان کشید، در هر زمان که حالش بود، طلب معنویت میکنیم! و احساس نمیکنیم که اگر فرصتی از دست رفت، از دست رفته است!
عالم پر است از دربهای بسته، که اعطای کلید این دربها، و امکان استفاده از این کلیدها، با توسل به اسم فتاح، ممکن است.
معنا:
اسم فتاح یعنی باز کنندهی دربها؛ و باز کنندهی گرهها و مشکلات و منازعات؛ فتاح، حقايق فراوان و مراتبى كه در پس دربهای عالم است را در پيش چشم بينندگان ظاهر میکند؛ و هر بينندهاى به اندازه مرتبه وجود حسى و معنوى خود از آنها میبهره گيرد.
تخلق:
تخلق به این اسم، راهی برای وصول به باقی اسماء است؛ متخلق به اسم فتاح، با توجه به هر اسمی متفاوت است؛ یکی با تخلق به فتاح، کلید الکریم، و دیگری کلید الجواد، و دیگری ... را به دست میآورد؛ و در نتیجه، هم خود و هم دیگران را از آن اسم، بهرهمند میکند.
متخلق به این اسم، شاید اسباب روزی، برایش فراهم شود؛ اگر فقیر است، بینیاز شود؛ اگر غمگین است، غمش برطرف شود؛ یا شاید این ابواب را برای دیگران بگشاید. یا حتی بابِ انوار معرفت را بر قلب مومنین باز کند، و یا ابواب مغفرت را بر گناهکاران بگشاید. البته به میزان نیاز و طلب.
متخلق به این اسم، اهل #انتظار است! میداند که گرهها میتواند به دست الفتاح، باز شود؛ و میداند که اگر الله، دری را باز نکند، عجله و اصرار، ثمری ندارد! پس از عجله، دور خواهد شد.
البته بهرهمندی از این اسم، همواره مطلوب نیست!! اگر با #ایمان و #تقوا، پیش برویم، باب برکات را برایمان باز میکنند (اعراف: ۹۶) اما اگر با #نسیان و #بیتوجهی، به پیش برویم، و در هنگام سختی، متذکر الله، نشویم، و به درگاه او، #تضرع نکنیم، شرایط خوبی پیش میآید که اصلا خوب نیست! عجیب است اما واقعیت دارد:
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُوا بِمَآ أُوتُوٓا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (انعام: ٤٤)
پس چون هشدارهایی كه به آنها داده شده بود (:سختیها) را #فراموش كردند، درهای #همه چیز را بر آنان گشودیم، و چون بدانچه داده شده بودند سرمست شدند، ناگاه گرفتارشان كردیم و در آن هنگام یكباره نومید شدند.
(ر.ک. آیات ۴۲ تا ۴۴ سوره انعام)
نکتهی دیگر دربارهی این اسم، این است که تخلق به اسم فتاح، از جهت بعضی کلیدهای ویژه، تنها برای رسول است:
وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ اَلْغَيْبِ (انعام: ۵۹) و کلیدهای غیب، تنها نزد اوست.
عالِمُ اَلْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاّ مَنِ اِرْتَضى مِنْ رَسُولٍ (ص: ۲۷) دانای غیب است، و غیبش را بر هیچ کسی آشکار نمیکند، مگر برای کسی که از او راضی باشد؛ [آن هم] از میان رسولان.
از این رو، بهره از آنچه در آنجاست، تنها از طریق رسولی که دارای آن کلید است، ممکن میباشد.
هدایت شده از تفکّر قرآنی
مقامِ شکر
▫️در روايتى دارد كه، به رسول خدا صلّی الله علیه و آله عرض میكند، يا رسول الله، بهترين مقامِ عبد چه مرتبهاى است؟ حضرت میفرمايند: شاكر باشد. يعنى به اقتضاى الطافِ الهى و استعدادش خودش را پيش ببرد. راوی عرض كرد: اگر نتواند شاكر باشد؟ حضرت فرمودند: صابر باشد. چونكه اگر شاكر نبود، ابتلائاتش شروع میشود و احتياج به صابر بودن هست. مقام صابرين پایینتر از مقام شاكرين است. نظامِ عالم خيلى حساب شده و دقيق است و سير و سلوک آدمها بر اساس مبانیِ حساب شدهاى قرار داده شده است. وقتى انسان نتوانست از الطاف و نعمتهاىِ الهى درست بهره ببرد، ابتلائاتى برايش پيدا میشود. باز راوی عرض کرد: اگر نتواند صابر باشد چه کند؟ حضرت فرمودند: ساكت باشد! چون در مواقعى كه انسان شاكر نيست و صبر هم نمیتواند بكند، آنوقت است كه انسان فقط آرامش میخواهد.
▫️صبر صفتِ قلب است. اگر انسان به آن موفّق شد، باز در مقامِ خودش جايگاه خوبى است تا اینکه فرجی حاصل بشود و دوباره راه باز بشود؛ ولى اگر نتوانست صبر كند، قدمِ پایينترش اين است كه شروع به خرابكارى مىکند! يعنى انسان بر اثر اينكه نتوانسته خودش را با موقعيّت وِفق بدهد، يک خرابكاريهايى را شروع میکند که از زبان بيشتر صادر میشود؛ لذا در این مرحله فرمودند: ساكت باشد. راوی عرض کرد: اگر نتوانست ساكت باشد، حضرت فرمودند: المَوتُ اَولى لَه! یعنی مرگ برای چنین شخصی بهتر است. كسى كه ديگر نتواند حتّی سکوت کند، مرگ برايش بهتر است!
حجّت الاسلام و المسلمین
#حاج_شیخ_جعفر_ناصری
@tafakkor_qurani
No_21_4010630.mp3
26.19M
جلسه ۲۱
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ تجلی ذاتی
◀️ ولی الله
📜 (فاختلط الأمر و انبهم ... فمن فهم المراتب و المقامات لم يعسره قبول مثل هذا الكلام.)
#صوت
No_22_4010706.mp3
10.64M
جلسه ۲۲
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ تجلی ذاتی و اسمایی
📜 (و أمّا المنح الأسمائية ... على يدي الاسم العدل و أخواته. )
#صوت
No_23_4010714.mp3
29.48M
جلسه ۲۳
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ اعتماد و امید
◀️حضرت شیث
📜 (و أسماء اللّه و إن كانت لا تتناهى ... و بهذا العلم سمّي شيث لأنّ معناه هبة اللّه. )
#صوت
#ابنعربی در مقدمه رساله «مشاهدة الاسرار القدسیة و مطالع الانوار الالهیه» خاطراتی را نقل میکند؛ یکی از آنها، از این قرار است (ترجمه از اسماعیل محمدی، ص۱۱۶):
📜 روزی نتوانستم نماز عصر را به جماعت بخوانم و این فضیلت از من فوت شد؛ من به منزل ایشان [:شیخ عبدالعزیز مهدوی] رفتم و نماز عصر را فرادا در آن جا، بجا آوردم. وقتی نماز را به پایان رساندم، کسی از شاگردانِ ایشان نماند مگر اینکه مرا به خاطر این مصیبت تسلیت گفته، با من مصافحه نمود، و در حق من دعا کرد تا خداوند آنچه از من فوت شده است را تدارک نماید و آرزو کرد تا صبرم بر این مصیبت، بیشتر شود.
چه حسی نسبت به این خاطره دارید؟
◀️ «برو بابا!»
نه! این حس را بعیده شما داشته باشید! شما، فرار یا انکار نمیکنید!
◀️ «عجب!! این احوال مال ماها نیست!»
◀️ «اینها سخته! نباید بهش فکر کرد!!»
◀️ «خوش به حالشون! ما که نمیتونیم!»
البته خیلی وقتا، این که احساس میکنیم «این حال مال ما نیست» درسته، ولی این نتیجه که «در آینده هم مال ما نخواهد بود» غلطه!!
به بیان دیگه ، چون به حال و هوای فعلیمون، اعتماد داریم، یه نگاهی به خودمون میکنیم و میگیم «من که محاله این چنین کارهایی بکنم!» در صورتی که ، اصلا قرار نبود اینقدرآ به خودِ فعلیم، #اعتماد کنم! چه این که اصلا همین حال فعلیم هم، از اول نداشتم!
یه مثال بزنم:
دیده شده که طرف، یه دختر لوس و تنبله! اصلا حالِ صبح بیدار شدن نداره!! ولی وقتی بچهدار میشه، قشنگ، حال و هواش عوض میشه؛ در حدی برای حفظ و نگهداری بچهاش، زحمت میکشه، که آدم شک میکنه «این همون دختر لوسه است؟!»
داستان این تغییر، چیه؟
من بر اساس حال و هوام، دل به کار میدم! تا الان، یه سری حال و هوا، خدا به من داده، و متناسبش هم، دست به عمل شدم! (البته معمولا کمتر از توان!!) ولی حالِ خیلی از کارها را هم، هنوز ندارم! ولی اگر «طالب باشم، و خودم را فالو کنم، و دقت کنم که چه حالاتی بهم داده میشه؟» (:اهل حضور باشم) اصلا بعید نیست که روزی خودم را دارای حال و هوایی ببینم، که اگر به اون حالات، بها بدم، حتی بیش از آنچه فکرشم میکردم، فعال بشم!!!
خلاصه: به حال فعلیتون، اعتماد نکنید!! شاید بهترش را بهتون دادند!!
No_24_4010720.mp3
30.4M
جلسه ۲۴
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ حضرت شیث
◀️ استاد؛ ولایت
🔄 حرکت دوری
📜 ( فبيده مفاتيح العطايا ... فذلك هو عين صفاء خلاصة خاصّة الخاصّة من عموم أهل اللّه.)
#صوت
فی الکافی عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ:
فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ: عَلَى اَلْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ:
✅ عَارِفاً بِزَمَانِهِ
✅ مُقْبِلاً عَلَى شَأْنِهِ
✅ حَافِظاً لِلِسَانِهِ
در کتاب کافی از امام صادق عليه السّلام نقل شده که فرمود:
در حكمت آل داود چنین آمده: بر عهدهى خردمند است كه :
✅ آگاه به زمان خود باشد.
✅ و به كار خود مشغول باشد.
✅ و زبانش را حفظ كند.
http://noo.rs/0oU1V
سخنرانی شب اول حاج آقای پناهیان ، در محرم امسال، مربوط به اهمیت زمانشناسی بود.
«مختصات زمان ما و آیندهای که تا ظهور در پیش داریم»
پیدیاف سخنرانی:
📎 Panahian.ir/post/7456
الهادی
نیاز:
شاید در پس تاریکخانههای بعضی از ما، نخوت و غروری باشد که «خودم میدانم!» ولی اگر این هیاهوها را کنار گذاریم و با خودمان تنها شویم، یک گوشهی این عالَمِ بیانتها بنشینیم و در سکوت، بیندیشیم، یادمان میآید که چقدر از حقیقت، کوچکتریم! به خصوص که در عالمی هستیم که از در و دیوار، فتنه و دروغ و غبار، بر سر ما میبارد! واقعا مسخره است که خود و دنیایمان را با حقیقت بسنجیم!
بد نیست نگاهی به تاریخ بکنیم، که دنیای پر غرور غرب در قرن ۱۸، چه سخنان بزرگی از دهان کانت و هگل به زبان آورد، و امروز، به چه گمگشتگی از زبان ویتگنشتاین و فوکو، اعراف میکند!
نیازمندیم! نیازمند کسی که راه را به ما نشان دهد! کمالمان را به ما گوشزد کند! کسی که نزدیکترین راه، یعنی صراط مستقیم را، به ما معرفی کند.
این نیاز جدی است! اگر به منبعی غنی متصل نشود، به موجوداتِ نیازمندی همچون خودش، چنگ خواهد زد و سعادتی نمییابد!
گمگشتگیِ ما، خیلی بیشتر از آن چیزی است که فکرش را بکنیم! شاید بد نباشد به این نکته فکر کنیم که حتی اگر فرد خوبی دست ما را بگیرد، باز تنها ما را به راهی که خود در گذشته رفته، راهنمایی میکند! راهی که حتی اگر خوب بوده، مال امروز و فتنههای سنگینِ رسانههای قدرتمند امروز، نیست! خیلی فرق است که راهی در ۴۰ سال پیش جواب داده باشد با راهی که امروزه میتواند جواب دهد!
خداوند سبوح است! تکرار نمیشود! برای وصول به سعادتِ امروز، باید راهی را داشته باشیم که ما را به خداوند امروز برساند! اما دستمان خالی است!
درک معنا:
هادی کسی است که راه سعادت را بیان میکند و آن را آشکار میکند! و طریق منفعت را از طریق مُضر، جدا میکند؛ چه در علم و چه در عمل و چه در حال.
تخلق:
راه تخلق به این اسم، هم ساده است و هم دشوار!
برای هدایت، باید از کسی که صاحب هدایت است، هدایت را طلب کرد؛ کافیست صادقانه از او بخواهیم «ما را هدایت کن» تا هدایت بیاید؛ بلکه حتی اگر در خداوند شک دارد، کافی است صادقانه با او مناجات کنیم که: «هرچند در شکام؛ اما میدانم بیحق، هیچم! هدایت را بفرست و یاریام کن تا صادقانه پذیرا باشم! کمکم کن که صادقانه به هر چه میدانم، عمل کنم.»
و البته نشانهی این صداقت، این است که «به آنچه هماکنون میداند، عمل کند» و در جایی که حقیقت معلوم نیست، ادعای دانستن و علم نکند! وگرنه به خود دروغ گفته، و راه خودش را بسته است.
اما کسی که به آنچه میداند، عمل میکند، و حقیقت را بیش از خودش، میخواهد، او اهل هدایت است:
وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ (محمد: ١٧)
و كسانی كه هدایت یافتهاند، خدا بر هدایتشان افزوده و پرهیزكاری و تقوایشان را به آنان عطا كرده است؛
اما اگر به گذشتهی خود بنگریم، میبینیم که چقدر حقها بوده که شناختهایم و نتوانستیم عمل کنیم! پس گویا راه، راه آسانی نیست! گویا جز تضرع، راهی نداریم...
اما اگر کسی متخلق به هدایت شد، خود نیز منبع هدایت برای دیگران خواهد بود:
وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكِينَ اسْتَجَارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّىٰ يَسْمَعَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْلَمُونَ (توبه: ٦)
و اگر كسی از مشركان از تو پناه خواست، پناهش ده، تا كلام خدا را بشنود سپس او را به نقطه امنش برسان، زیرا آنها مردمیاند که نمیدانند.
✳️ *روبرو شدن با یک حقیقت، دفعی نیست!*
کسی که قبل از خواندن و نوشتن، کمی مداد به دست نگیرد و خطخطی نکند، هیچ وقت چیزی نمینویسد!
✳️ *دنبال امام زمانی هستیم که ظهور کند، یا همواره در غیبت میماند؟ *
باید پیش از ظهور، تمرین زندگی با امام زمان را کرد؛ زندگی در دولت کسی که «ولایت الهی را در میان مومنین ، در جریان میگذارد.»
کسی که امروز، در حلقهی ولایت مومنین نباشد و مرکزیتی برای این ولایت نبیند، ظهور را درک نمیکند؛ کسی که پیش از ظهور، به زندگی ذیل ولی، ایمان نیاورد، یا از ایمانش خیری نسیبش نشود، در زمان ظهور هم، بهره نمیبرد!
✳️ *باید پیش از ظهور، طالب ولیِّ دوران غیبت شد*
شخص را بر اساس حق میسنجند و نه حق را بر اساس شخص! ابتدا باید طالبِ ولی و ولایت شد! و سپس جستجو کرد! اما این *طلب* و * #انتظار * از همه چیز، مهمتر است! اگر طالب و منتظر نباشی، حتی خود امام زمان هم روبرویت باشد، حسای به او نداری! باورکنید که حسی نخواهیم داشت!
باید گشت! پیگیر بود! منتظر بود! حتی کسی که به دنبال ولی باشد، و پیدا نکند، به امام زمان نزدیکتر است تا کسی که هر جمعه دعای ندبه بخواند، ولی طالب ولی نیست!
🇮🇷 حرفم تمام! چیزی افزون بر مطالب قبلی ندارم! اما من حس میکنم اگر دنبال ولی باشیم، جز امام خامنهای را پیدا نمیکنیم. اصراری ندارم! تو خود بگرد و به ما نیز، نشان بده...
الشکور
نیاز:
نعمتهایی در اطراف ما هستند، که معمولا ظاهر آن نعمتها را میبینیم؛ اما نعمت دهنده را نه! و چه بسیار که سرچشمهی نعمت را اشتباه گرفتهایم، و طلب به چاههای خشک بردهایم؛ ما به تمامی نعمتهایی که در اطرافمان میبینیم، و آنچه نمیبینیم، نیازمندیم! و از خودِ نعمت، مهمتر، این است که بدانیم، نعمتدهنده کیست؟ و حاجت و طلب، به پیش چه کسی ببریم؟ سراب و آب، هر دو خود را آب نشان میدهند! اما کسی که به سوی آب میرود، شادان خواهد شد، و کسی که به سوی سراب میرود، محزون خواهد ماند.
آنکه نعمتدهندهی حقیقی را بشناسد، در آینده نیز میتواند به راه او رود و نعمتش افزون شود؛ و آنکه نداند، در سرگشتگی، این سو و آن سو میرود و شاید گاهی چیزی به دست آورد و گاهی نه! بلکه حتی اگر چیزی به دست آورد، بیشتر به ضرر اوست! چراکه به اشتباه، او را دلبستهی خدایان دروغی خواهد کرد! بلکه این یکی از عذابهای الهی است که کفار را، از همان راههای دروغی که در نظر دارند، به نعمت میرساند تا روز به روز، از خداوند دورتر شوند!
نیازمند اسم شکور هستیم، تا نعمتدهنده را فراموش نکنیم! و محزون نباشیم.
معنا:
شکور، صیغه مبالغه به معنی بسیار سپاسگزار و پاداشدهنده است. و شکور آن اسمی از اسماء الهی است که نعمتهای مخفی در علم الهی را به عالمِ وجود، ارزانی میدارد؛
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهیم: ٧)
و (به خاطر آرید) زمانی كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر شكر گزارید، حتما بر (نعمتهای) شما میافزایم، و اگر ناسپاسی كردید، البته عذاب من بسیار سخت است.
پس «شکر» و سپاس، راز جاری شدن نعمتها در سراسر هستی، و افزایش سرور و لذت است.
این اسم همراه با الغفور، راز شادی و رفع حزن است:
وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ (فاطر: ٣٤) و گویند: سپاس خدایی را كه اندوه را از ما برد. به راستی پروردگار ما آمرزنده و قدردان است.
تخلق:
تخلق به شکر، به این است که بدانی هر نعمتی، از خداوند است؛ برای تثبیت این حالت، باید به هر نعمتی که مینگرد، به خود یادآوری کند که از خداست؛ و بر این اساس، از خداوند تشکر کند، و البته از اسبابی که خداوند برای اعطای نعمت قرار داده است:
... أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (لقمان: ١٤)
...شكرگزار من و پدر و مادرت باش، كه سر انجام [همه] به سوی من است.
همچنین وقتی کسی بداند نعمت از خداوند است، مطابق نظر خداوند، با آن نعمت، برخورد میکند، و خود را حاکم و صاحبِ واقعی آن نعمت، نمیداند؛ پس در راه حلال، آن نعمت را به کار میگیرد، و از استفادههای حرام، دوری میکند.
همچنین همچون خداوند، وقتی میبیند که کسی از نعمت درست استفاده میکند و قدردان است، بر نعمت او میافزاید:
مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ: اشْكُرْ مَنْ أَنْعَمَ عَلَيْكَ ، وَ أَنْعِمْ عَلى مَنْ شَكَرَكَ ؛ لا زوال للنّعماء إذا شکرت، و لا بقاء لها إذا کفرت، الشّکر زیادة فی النّعم و أمان من الغیر.(کافی: باب الشکر)
در تورات نوشته است: به کسی که تو را نعمت داده، سپاس بگو؛ و به کسی که تو را سپاس میگوید، نعمت بده؛ اگر سپاس بگویی، نعمت، تمام شدنی نیست؛ و اگر ناسپاسی کنی، ماندنی نیست. سپاس، افزونی نعمتها، و ایمنی از تغییر و فساد است.
الصبور
نیاز:
گفتیم که شکر، موجب ازدیاد نعمت است؛ و کفران، و ناسپاسی، موجب کاهش و از دست دادنِ نعمت، یا حتی باعث مضر بودن نعمت، میشود.
ما معمولا در زمانی که دچار سختی و مشکل میشویم، راحتتر دست به ناسپاسی میزنیم یا ناسپاسیمان را آشکار میکنیم! با خدا تندی میکنیم! و شکایتش را، به پیش مردم میبریم! با همدیگر مینشینیم و بدگویی روزگارِ خدا را میکنیم! و هرچه از عافیت و نعمت داریم، فراموش میکنیم و با منجمد شدن در همان مشکلات پیش رو، دیگر نعمتها را نمیبینیم! و این ندیدن و کفران، موجب ازدست دادنِ حالت شکر و در نتیجه از دست دادنِ این نعمتها، و حتی ایجاد مشکلات جدید است! و مشکلات جدید، موجب کفران جدید، و کفران جدید، مشکل جدید! و همین طور تا قعر جهنم!
شاید تنها چیزی که میتواند ما را از این سلسلهی انحطاط، و از دست دادن نعمتها و عافیت، نجات دهد، صبر باشد.
همچنین طی کردن راههای طولانی، به خصوص راه وصول به والاترین حقیقت، که به اندازهی کل عمر، طولانی است، بدون صبر، قابل طی کردن نیست.
همچنین، سختیها، فواید و ثمرات روحی مهمی دارند، که تنها صابران، میتوانند، از آنها بهرهمند شوند. و بیصبری، اجر و پاداش سختیها را، از بین میبرد.
پس نیازمندِ اسم صبور هستیم، تا عافیتهای دینی و دنیایی و آخرتی را از دست ندهیم؛ و از سختیها، بیشترین بهره را ببریم.
هر لحظه بیصبری، ورود در ضرر است!
معنا:
صبور کسی است که بسیار آزار میبیند، و هرچند میتواند انتقام بگیرد، اما نمیگیرد! تا زمان مناسب (که در واقع، آن زمان، حدِّ صبر است! یعنی در جایی، دیگر صبر جایز نیست، و وقت انتقام است)
به نظر میرسد که خداوند، آنچنان پیامبر اسلام را حبیب خود میداند، که از آزار او، آزار میبیند:
إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا (احزاب : ٥٧) (بیگمان، كسانی كه خدا و پیامبر او را آزار میدهند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعنت كرده و برایشان عذابی خفتبار آماده كرده است.) و این یعنی خداوند، از اینان آزرده میشود، ولی هرچند که میتواند آنها را نابود کند، و یا اصلا خلق نکند، ولی آنها را تا زمان مناسب، رها میکند.
(بعضی از اسماء، هیچ زمانی به انتها نمیرسند؛ مثل اسم الرحمن؛ اما بعضی از اسماء، همچون اسم صبور، در ردههای پایینتری قرار دارند، و حد زمانی دارند؛ اسماء محدود، در برابر اسم دیگری قرار دارند؛ مثلا اسم الصبور، در برابر المنتقم است)
تخلق:
صبور کسی است که به کمک اسم الصبور الهی، بر آزار دیگران، صبر میکند، و انتقام نمیگیرد، هر چند بتواند؛ و حتی علیه آزاردهندهها، نفرین و دعا برای نابودیشان نمیکند، مگر در جایی که خداوند، طالب مجازات باشد.
و مشکلات و سختیهای زندگی را، بدون جزع و فزع و داد و بیداد، و بدون شکایت به مردم، طی میکند؛ و از خداوند نیز، شکایتی ندارد.
همچنین تخلق به صبر، در انجام اعمال واجبِ سخت نیز، دیده میشود؛ و همچنین در جهاد و پایداری و استقامت در راه خدا. و این صبر، مقدمهی معیت و همراهی خداوند و پیروزی بر دشمنان است، حتی اگر ۲ برابر یا حتی ۱۰ برابر ما باشند (انفال: ۶۵ و ۶۶)
البته هرچند شکایت به مردم، یا شکایت از خداوند ، مخالف صبر است، اما شکایت کردن از مشکلات به خداوند، و طلب حل مشکلات، و حتی تضرع به خداوند، برای رفع مشکلات، به هر نحوی که خدا خواهد، و در هر زمانی که خدا تشخیص دهد، نافی صبر نیست! چراکه حضرت ایوب، در عین صبر بر مشکلات، از مشکلاتش، با خداوند سخن گفت، و طلب رفع مشکلات را نمود؛ اما خداوند او را از صابران میداند:
وَأَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُٓ أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ (انبیاء: ٨٣)
و ایوب را [یاد كن]، هنگامی كه پروردگارش را ندا داد كه مرا رنج و عسرت گرفته است و تو از همه مهربانان مهربانتری.
وَاذْكُرْ عَبْدَنَآ أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُٓ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ (ص: ٤١)
و بندهی ما ایوب را یادآور، آنگاه كه پروردگارش را ندا داد كه: شیطان مرا به رنجوری و عذاب افكنده است.
... إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُٓ أَوَّابٌ (ص: ٤٤)
...همانا ما او [:حضرت ایوب] را صبور یافتیم. چه نیكو بندهای بود! به راستی او بسیار [به سوی خدا] بازگشتكننده بود.
بلکه حتی وقتی سختی و رنج و مشکل آمد، باید برای رفع آن، در درگاه الهی، تضرع کرد! شاید حتی تضرع نکردن در پیشگاه الهی، بیادبی در برابر تادیب الهی و مقاومت در برابر قهر الهی باشد! چراکه ظاهراً حکمت این مشکلات ، یادآوری حقیقت انسان به اوست، که فقر و تضرع و ذُل و استکانت نسبت به خداوند است؛ چنان که در سورهی انعام آمده است:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَآءِ وَالضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ (٤٢)
البته، به سوی امّتهای پیش از تو [نیز] پیامبرانی فرستادیم و آنها را به تنگدستی و ناخوشی دچار ساختیم، شاید تضرّع و زاری كنند.
فَلَوْلَآ إِذْ جَآءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَٰكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (٤٣)
پس چرا هنگامی كه عذاب ما به سراغشان آمد زاری و خاكساری نكردند؟ بلكه دلهاشان سخت شد و شیطان كارهایی را كه میكردند در نظرشان بیاراست!
فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ أَبْوَابَ كُلِّ شَيْءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُوا بِمَآ أُوتُوٓا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (٤٤)
پس چون هشدارهایی را كه به آنها داده شده بود فراموش كردند، درهای همه چیز را بر آنان گشودیم، و چون بدانچه داده شده بودند سرمست شدند، ناگاه گرفتارشان كردیم و در آن هنگام یكباره نومید شدند.
No_25_4010803.mp3
23.14M
جلسه ۲۵
اتمامِ فص
🔘 فص حكمة نفثية في كلمة شيثية :
◀️ امکان
◀️ خاتم الاولاد و قیامت
📜 ( فأيّ صاحب كشف ... فعليهم تقوم الساعة.)
#صوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم در این راه، توانسته باشم قدمی بردارم...
التماس دعا...