eitaa logo
کانال باب الحوائج رقیه(س)
249 دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
13 فایل
 « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ » اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 🌹❤️السلام و علیک یا رقیه ئ بنت الحسین...❤️🌹 ارتباط با مدیر @mirza_315
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸خدایا... از تو می خواهم در کشمکش درونی «من» میان حق و باطل میان عقل و هوی پناهم باشی.. 🌸خدایا... پناهم باش که شیطان این موجود فعال و خستگی ناپذیر که‌ روز و شب نمی شناسد این بنده ات را به مخالفت با مسیر هدایت نکشاند..که‌ خلاف هدایت حرکت کردن رسیدن به ضلالت و گمراهی است 🌸خداوندا ... پناهم باش در مخالفت کردن «من» با هوای نفس و تبعیت کردن «من» از هدایت.. و یاریم کن در رسیدن به سعادت و دوری از شقاوت.. 🌸خداوندا .. پناهم باش در هر صبح پناهم باش در هر شب پناهم باش در هر لحظه یک پناهگاه دائم و پیوسته 🌸خدایا... پناهم باش حتی در آن لحظه که فکر مخالفت کردن با هدایت و تبعیت از هوی در «من» جان میگیرد ای مطمئمن ترین و محکم ترین پناهگاه..آمین 📚صحیفه سجادیه 📕دعای هشتم - فراز دوم 🌺 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
بر ابراهیم|• خيلي بيتاب بود. ناراحتي در چهرهاش موج ميزد. پرسيدم: چيزي شده!؟ ابراهيــم با ناراحتي گفت: ديشــب با بچه هــا رفته بوديم شناســائي، تو راه 1 رفت روي مين و برگشــت، درست در كنار مواضع دشمن، ماشاءالله عزيزي شهيد شد. عراقيها تيراندازي كردند. ما هم مجبور شديم برگرديم. تازه علت ناراحتياش را فهميدم. هوا كه تاريك شد ابراهيم حركت كرد، نيمه هاي شب هم برگشت، خوشحال و سرحال! مرتب فرياد ميزد؛ امدادگر... امدادگر... سريع بيا، ماشاءالله زنده است! بچهها خوشــحال بودند، ماشــاءالله را ســوار آمبولانس كرديم. اما ابراهيم گوشهاي نشسته بود به فكر! كنارش نشستم. با تعجب پرسيدم: تو چه فكري!؟ مكثي كرد و گفت: ماشاءالله وسط ميدان مين افتاد، نزديك سنگر عراقيها. اما وقتي به سراغش رفتم آنجا نبود. كمي عقبتر پيدايش كردم، دور از ديد دشمن. در مكاني امن! نشسته بود منتظر من. ٭٭٭ خون زيادي از پاي من رفته بود. بيحس شــده بــودم. عراقيها اما مطمئن
❣ اے ڪه روشن✨ شود از نـور تو هر جهان روشنـــاے دل من♥️ حضرتـــ خورشـید ❤️ باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انگار خدا همه‌ی دلخوشی رو توی این آیه جا داده‌: «و اللهُ یَعلَمُ ما فی قُلوبِکُم حواسم هست توی دلت چی می‌گذره…» 🌱
برابراهیم بعد بچه‌هاي تازه نفس لشکر سيدالشهداعلیه‌السلام و بقيه رزمندگان از كنار شما عبور خواهند كرد و براي ادامه عمليات به سمت شهر العماره عراق ميروند و انشاءالله در اين عمليات موفق خواهيد شد. ايشان در مورد نحوه كار و موانع و راههاي عبور صحبتش را ادامه داد و گفت: مسير شما يك راه باريك در ميان ميادين مين خواهد بود. انشاءالله همه شما كه خطشكن محور جنوبي فكه هستيد به اهداف از پيش تعيين شده خواهيد رسيد.صحبتهايش تمام شــد. بلافاصله ابراهيم شروع به مداحي كرد، اما نه مثل هميشه! خيلي غريبانه روضه ميخواند و خودش اشك ميريخت.روضه حضرت زينب‌سلام‌الله‌علیها را شروع كرد. بعد هم شروع به سينه‌زني كرد، اولين بار بود كه اين بيت زيبا را شنيدم: امان از دل زينب‌سلام‌الله‌علیها چه خون شد دل زينب‌سلام‌الله‌علیها بچه‌ها با ســينه‌زني جواب دادند. بعد هم از اســارت حضرت زينب‌سلام‌الله‌علیها و شهداي كربلا روضه خواند.در پايان هم گفت: بچه‌ها، امشــب يا به ديدار يار ميرسيد يا بايد مانند عمه سادات، اسارت را تحمل كنيد و قهرمانانه مقاومت كنيد.بعد از مداحي عجيب ابراهيم، بچه‌ها در حالي كه صورتهايشان خيس از اشك بود بلند شدند. نماز مغرب وعشاء را خوانديم. از وقتي ابراهيم برگشته سايه به سايه دنبال او هستم! يك لحظه هم از او جدا نميشوم. 💔 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee
. 🌱ما مانده‌ایم در خم این کوچه‌های تنگ ما را بیا از این همه دلواپسی درآر... 🌱برگرد روشنای دل انگیز آفتاب مولای آب و آینه، مولای ذوالفقار.‌‌‌.. 💔 باب الحوائج رقیه/بابلسر @babalhavaej_roghayee