eitaa logo
کلبه عُشاق
4.8هزار دنبال‌کننده
785 عکس
446 ویدیو
1 فایل
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) 💪...خودمونا بسازیم؛ #بابارکن_الدین شیرازی، بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو... ادامه 👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
اصفهان، تخت فولاد هرچه به این آقای خمینی گفتم پا روی دُم سگ نذار گوش نکرد. این را بالای منبر با صدای رسا برای کلی جمعیت می‌گفت. نفس ها در سینه حبس شده بود. آخر چیزی از کشتار 15 خرداد نگذشته بود. همه می دانستند که این بار دیگر صمصام نمی تواند از دست قسر در برود.  همین طور هم شد. دقایقی بعد این پیرِ عارف، جهت توبیخ پیش رئیس ساواک بود. غضب کرده و آتشین، شلاقی دستش گرفته بود و می‌گفت: مردکِ دیوانه این حرف ها چیست برای مردم می زنی؟ وقتی این صد ضربه شلاق را خوردی می فهمی نباید به اعلی حضرت توهین کنی. با این تهدیدهایش می خواست صمصام را بترساند و انگاری موفق هم شده بود وقتی که دید سیّد از سر التماس می‌گوید: دست نگه دارید. نزنید. من مستحق صد ضربه شلاق نیستم. منی که به آقای خمینی گفتم پا روی دُم سگ نذار اما خودم گذاشتم. من گوینده بدون عملم. من را دویست ضربه شلاق بزنید. 😁 کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
اصفهان، تخت فولاد 🍃فرزند محمدباقر و در سال ۱۳۳۷ شمسی در اصفهان متولدشد. پدرش کارگر و مادرش قالیباف بود. وی در سال ۱۳۵۲ شمسی وارد دانشسرای کشاورزی شد. همچنین در سال ۱۳۵۴ شمسی یک هسته مطالعاتی زیر نظر شهیدعبدالله میثمی تشکیل داد که شناسایی کرد و منزلش را مورد بازرسی قرار داد (اسناد انقلاب اسلامی). 🔹مصطفی با مشورت حاج سیدحسن فقیه‌امامی به تحصیل علوم دینی پرداخت، و به مدرسه حقانی در قم رفت. وی آخر هفته برای کار به کوره‌پزی‌های قم می‌رفت و کسری مخارجش را تامین می‌کرد. 🔹بعداز پیروزی انقلاب اسلامی، وی با شروعِ حرکت‌های گروهک‌های ضدانقلاب در کردستان، بنا به تکلیف جهت روشنگری و آگاهی بخشی به مردم، عازم آن دیار شد. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، وی در عملیات‌های سرنوشت سازی مانند فرماندهی کل قوا، شکسته حصرِ آبادان، طریق القدس، چذابه، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، رمضان، محرم و... بعنوان فرمانده، حضور فعال داشت. 🪖 🔹هر طلبه‌ای که به خط می‌آمد مصطفی چند ساعتی با او خلوت می‌کرد و به او درس شهادت و زندگی می‌داد. سه اصل را برای طلبه‌ها لازم می‌دانست: ۱_مطالعه ۲_در دسته‌ی خط‌شکن باشد ۳_همیشه عمامه‌اش بر سرش باشد. یک روز که برای سرکشی به خط رفته بود جوانی به وی گفت: بچه‌ها نِق می‌زنند که سفیدی استتارِ ستون را بهم می‌زنند. جواب داد یک گونی بکش روی امامه‌ات اما وقتی به دشمن رسیدی آن را بردار. عراقی‌ها عمامه‌ی تو را که ببینند فرار می‌کنند (همان، ص۹۸) کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc