eitaa logo
کلبه عُشاق
3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
672 ویدیو
2 فایل
با دوقبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) ⚘️کپی حلال ⛔تبلیغ نداریم #بابارکن_الدین شیرازی،بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو..ادامه👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
سیری در زندگی سالک و عارف بالله،مرحوم شیخ محمّدجواد انصاری همدانی قسمت‌اول آیتُ‌الحقّ‌ِ والعِرفان، شیخ محمدجواد انصاری همدانی (قدس سرّه)، آغاز تحولّ درونیِ خود و شروعِ سِیر و سلوکِ خود را چنین بیان فرموده‌اند: من به تشویق علمایِ همدان به دیار قم رهسپار شدم. و تا آن زمان بطور کلّی با عرفان و سِیر و سُلوک مخالف بودم. و مقصودِ شرع را، همان ظواهری که دستور داده شده می‌دانستم. 📿 ✨تا اینکه برایم اتفاقی پیش آمد؛ یک روز در همان سنّ جوانی که به همدان رفته بودم به من اطلاع دادند که شخصِ وارسته‌ای به همدان آمده و عدّه‌ی زیادی را شیفته‌ی خود کرده است. من به مجلس آن شخص رفتم و دیدم عدّه زیادی از سرشناس‌ها و روحانیونِ همدان، گِرد آن شخص را گرفته‌اند و او هم در وسط، ساکت نشسته بود. پیش خود فکر کردم گرچه اینها افراد بزرگی هستند و دارای تحصیلات عالیه‌ای می‌باشند. اما این تکلیف شرعی من می‌باشد که آنان را ارشاد کنم. تکلیف خود را ادا کردم و شروع به ارشادِ آن جمع نموده. نزدیک به دو ساعت با آنها صحبت کردم و به کلّی منکرِ عرفان و سِیر و سُلوکِ أِلَی‌الله به صورتی که عرفا می‌گفتند، گشتم. 🗣 پس از سکوتِ من، مشاهده کردم که آن ولیِّ خدا، سر به زیر انداخته و با کسی سخن نمی‌گوید‌. بعد از مدتی سربلند نمود و با دیدِ عمیقی به‌من نگریست و گفت: 《عنقریب است که تو خود، آتشی به سوختگانِ عالم خواهی زد.》 ♨️ من متوجه گفتارِ وی نشدم ولی تحوّل عظیمی در باطنِ خود احساس کردم. برخاستم و از میان جمع بیرون آمدم. درحالیکه احساس میکردم که تمام بدنم را حرارت فرا گرفته است. ❤️‍🔥 عصر بود که به منزل رسیدم و شدّت حرارت، بیشتر گشت. اوایلِ مغرب، نماز مغرب و عشاء را خواندم و بدون خوردن غذایی به بستر خواب رفتم. نیمه‌های شب، بیدار شدم در حالِ خواب و بیداری دیدم که گوینده‌ای به من می‌گوید: 《اَلْعارِفُ فِینا کالْبَدْرِ بَیْنَ النُّجُومِ وَ کالْجَبْرَئِیلِ بَیْنَ الْمَلائِکةِ‌》 شخص عارف در بین ما، همانند قرص ماه است در بین ستارگان. و همانند فرشته‌ی امینِ وحی است در بین فرشتگان. 🧚‍♂ به خود نگریستم دیدم دیگر آن حال و هوا و اشتیاقی که به درسِ حوزه داشتم در من نمانده است. کم‌کم احساس کردم که نیاز به چیز دیگری دارم تا اینکه مجدداً به قم آمدم. در قم شروع به حاشیه زدن بر کتاب شریف "عُرْوَةُ الْوُثْقی" کردم. تا یک شب با خود فکر کردم که چه نیازی به حاشیه‌ی من است. بحمدالله به اندازه کافی، علمایی که حاشیه زده‌اند وجود دارند، و نیازی به حاشیه‌ی من نیست. و از ادامه کار منصرف شدم در همان شب این خواب را دیدم... ادامه دارد...ان‌شاءالله👋 برگرفته از کتاب کلبه عشاق https://eitaa.com/babarokn