eitaa logo
کلبه عُشاق
3هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
671 ویدیو
2 فایل
با دوقبله در ره توحید نتوان رفت راست یا رضای دوست باید، یا هوای خویشتن (سنایی) ⚘️کپی حلال ⛔تبلیغ نداریم #بابارکن_الدین شیرازی،بابایی که دستِ فرزندِ ناخَلفش را گرفتو..ادامه👇 https://eitaa.com/babarokn/2600 💌کانال احراز هویت شد @babaroknodin1400
مشاهده در ایتا
دانلود
یا علیّ‌بن موسی‌الرّضا علیه السّلام غزل ۲۹۷ 🔹روی بنما و وجود خودم از یاد ببر 🔹خرمنِ سوختگان را همه گو باد ببر 🔹ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا 🔹گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر خواجه در این غزل، اظهارِ اشتیاق به دیدارِ دوست‌نموده، و از آمادگی‌اش برای فنا و نابودیِ خویش و بهره‌برداری از عنایاتِ او خبر داده است. و میگوید: ای دوست!با آمدن و تجلّی نمودن خود،وجود خیالیِ مرا(که از من نیست) از من بگیر و فانی ام ساز. و سپس به باد، فرمان دِه تا خرمن اندیشه‌ها و خاکستر سوختگان غم عشقت را به هر جا می‌خواهد ببرد. در واقع می‌خواهد بگوید: محبوبا! چون تو روی بنمایی و جلوه کنی، به نیستیِ خود پی برده و هستی‌ام خواهد سوخت. در بیت دوم می‌گوید:محبوبا! حال که ما عشق تو را اختیار نموده و دل به دریا زده‌ایم و آنچه به خود انتصاب می‌دادیم به پیشگاهت نهاده و خود را به طوفان بلا سپرده‌ایم، اکنون فرمان دِه تا به کلّی وجودِ مجازی و بنیاد خانه‌ی هستیمان را برکَنَد و به دریای یکتایی و وحدتت فرو ریزد. برگرفته از: جلسات اخلاقی سیّدمحمدحسین علّامه طباطبائی(ره) تالیف و تدوین: عارف واصل حاج شیخ علی پهلوانی (سعادت‌پرور) کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
مدفون‌در حرم‌مطهّر امام‌رضا علیه السّلام 📖در جوارِ این عارف‌ِبزرگ، تفألی بر حافظ زده شد که... غزل ۲۶۸ 🔹هرگزم مهر تو از لوحِ دل و جان نرود/ 🔹هرگز از یادِمن آن سروِ خرامان نرود/ 🔹آنچنان،مِهر توام در دل‌و جان جای گرفت/ 🔹که گرَم سر برود، مِهر تو از جان نرود/ محبوبا!به فراقم مبتلا ساختی و از دیده‌ی دلم غایب گشتی،ولی مهرت چنان جانِ مرا پُرکرده که نمی‌توانم فراموشت نمایم. 🔹از دماغِ‌من سرگشته، خیالِ رخِ دوست/ 🔹به جفای فَلک و غُصّه‌ی دوران نرود/ گرچه فراق دوست روزگار مرا تلخ نموده،ولی من نه‌آن عاشقم که مشکلات و ناملایماتِ هجران، لحظه‌ای مرا از خیالِ دیدارش بازدارد. 🔹آنچه‌از بارِ غمت،بر دلِ مسکینِ من است/ 🔹برود دل ز من و،از دلِ من، آن نرود/ ای دوست!مسکینی هستم که سرمایه‌ی غمِ عشقِ تو را دردل گرفته‌ام.و با از دست دادن این عالم اعتباری، عشقت را از دست نخواهم داد. 🔹در ازل بست دلم، با سر زلفت پیوند/ 🔹تا ابد سر نکشد، وز سر پیمان نرود/ محبوبا! عشق و محبت من به تو امروزی نیست.و در خلقتِ نوری‌ام به تو بَلی گفتم. حال من آن نیستم که پس از دل دادن به تو، تاابد دست از بَلی گفتن بردارم. 🔹گر رود از پیِ خوبان دل من، معذور است/ 🔹درد دارد، چه کند کز پی درمان نرود؟!/ 🔹هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان/ 🔹دل به خوبان ندهد، و از پیِ اینان نرود/ آری،دل دادن به خوبان و صفاتِ دوست، نتیجه‌اش سرگردانی و هجران کشیدن است.ولی سرگردانی‌ای که آخِرش به وصال بیانجامدبرای عاشقِ دلباخته مشکلی نیست. کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
غزل ۲۶۹ 🔹هوَسِ بادِ بهارم، به سوی صحرا برد/ 🔹باد، بویِ تو بیآورد و قرار از ما برد/ محبوبا! در ایّام و لیالی بهار که فصل شکوفایی زیبایی‌هاست و نسیم‌های جانبخش آن می‌وزد، بدین اشتیاق از جایگاه خود بیرون شده و به صحرا رفتم تا از نسیم‌ها و مناظر بهاری بهره‌مند گردم ناگاه نَفَحات و رایحه عطرِ جمال تو را به مشام جانم از طریق موجودات استشمام نموده و بی‌قرار گشتم. نه تنها من، که دیدم: 🔹هر کجا بود دلی، چشمِ تو برد از راهش/ 🔹نه دل خسته‌ی بیمارِ مرا تنها برد/ به هر کجا می‌نگریستم تمام موجودات را دانسته و ندانسته، مستِ جمال و کمالت می‌دیدم و جذبه‌ی چشمِ مست و کُشنده‌ات، همه را از خود بیخود نموده بود و تنها برای منِ خسته و رنجورِ فراقت، دلربایی نمی‌کردی؛ 🔹جام مِیْ دی ز لبت، دم ز روانبخشی زد/ 🔹آبرو از لبِ جان‌بخشِ روان بخشا برد/ جام مِی و شهودی که شب گذشته از تجلّیاتِ حیاتبخشِ تو از طریق مظاهر بهاری ستاندم، جانم را حیاتی تازه بخشید. به گونه‌ای که روانبخشی و زنده نمودن مسیح علیه السلام مرده را، در مقابل آن روانبخشی به حساب نمی‌آمد. 🔹دوش دست طلبم، سلسله‌ی شوق تو بست/ 🔹پای خیلِ خِرَدم، لشکر غم از جا برد/ 🔹راهِ ما، غمزه‌ی آن تُرکِ کمان ابرو زد/ 🔹رختِ ما، هندویِ آن سَروِ سَهی بالا برد/ معشوقا! نه تنها دوش بوی تو بی‌قرارم کرد و چشمِ بیمارت را که دیدم خستگی و بیماری از من زدوده گشت و از تجلّیات روانبخشِ تو زندگی تازه یافتم، بلکه زنجیرِ شوقِ دیدارت، دستِ طلبم را بست. و لشکر غمِ عشقت چنان سپاهِ عقل را از من گرفت و به اسارت خود درآورد که دیگر توجهی به خواسته خود و راهنماییهای عقل نداشتم. و چنان غمزه و هندوی زلف و کثراتِ عالمِ وجود، که دو نوع از تجلیاتت می‌باشند با پرده‌برداری از حقیقتِ خود، مرا رهزنی نمودند و توجه مرا از ظاهر عالم بشری خود گرفتند، که دیگر جز تو را نمی‌دانستم و جز بوی عطرِ جمال و کمالت را از مظاهر استشمام نمی‌کردم؛ 🔹دل سنگین تو را، اشک من آورد به راه/ 🔹سنگ را، سیل توانَد به رَهِ دریا برد اما چه‌شد باآنهمه بی‌اعتنایی‌هایِ دوست، بدین مشاهده نائل گشتم؟ علت، همان اشک‌هایی بود که در روزگار فراق از غمِ عشقش از دیده فروریخته و با آن اشکها، حجاب‌های میان خود و دوست را مرتفع ساختم و در نتیجه به دریای حقیقت راه یافتم. 🔹بحث بلبل، بَرِ حافظ، مکن از خوش نَفَسی/ 🔹پیش طوطی، نتوان صوتِ هَزار آوا برد/ خواجه در بیت ختم غزل با ذکر بلبل و طوطی و هَزار، باز از بزرگیِ مشاهده ی خود سخن می‌گوید و اظهار می‌دارد: کجا می‌توان جلوه‌ی مظاهر را با جلوه‌ی دلدارِحقیقی مقایسه نمود. برگرفته از: برگرفته از جلسات اخلاقی علّامه سیّد محمّد حسین (ره) تألیف و تدوین: (سعات پرور) کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
آدینه دوستان به شادی فی‌البداهه به دلم افتاد و رفتم کتاب حافظ رو پیدا کردم. به نیّت عجل‌الله تعالی فرجه‌الشّریف زده شد. که این غزل زیبا ... 🙏 📗 《》 💚هر که را با خطِ سبزت، سرِ سودا باشد/ 💚پای از این دایره بیرون ننهد، تا باشد/ : 💐 نه تنها من، که هرکه عاشقِ تو شد و دل به جمالِ دل‌آرایت داد و با تو سودا نمود، محال است غیر تو را اختیار نماید. 💚در قیامت، که سر از خاکِ لَحَد برگیرم/ 💚داغِ سودای توام، سرِّ سُوَیدا باشد/ : 💐 داغ محبّت و الفت و انس با تو ام امروزی نبوده، بلکه از ازَل آن را اختیار کردم. و تا ابَد هم در این دلدادگی و سودا خواهم بود. . . . 💚چشمت از ناز، به حافظ نکند میل، آری/ 💚سرگرانی، صفتِ نرگسِ شهلا باشد/ : 💐 به من عنایتی نداشته و نگاهی نمی‌نمایی، سیاه‌چشمان و صاحب‌جمالان را رَویّه چنین بوده و هست. از پری‌پیکران و صاحبانِ‌جمال، جز ناز و کرشمه به فریفتگان انتظاری نمی‌توان داشت. همچنین در جایی می‌گوید: 🍃روز و شب غصّه و خون می‌خورم و چون نخورم؟ 🍃چون ز دیدار تو دورم، به چه باشم دلشاد؟ برگرفته از: شرحی بر دیوان حافظ برگرفته از جلسات اخلاقی علّامه سیّد (ره) تأليف و تدوین: شیخ علی پهلوانی(سعادت‌پرور) کلبه عشاق https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc
👆↖️ شرحی بر دیوان حافظ ۲۷۷ شیخ علی پهلوانی(سعادت‌پرور) از قول علامه طباطبایی می‌فرماید: از پریشان‌گوییِ خواجه در این غزل خوب روشن می‌شود که به دردِ هجران مبتلا گشته و عشقِ دیدارِ دلدار، او را افسرده خاطر ساخته و بدین گونه سخن گفتن واداشته است که می‌گوید: 🍃اگر به باده مشکین دلم کِشَد، شاید/ 🍃 که بوی خیر، ز زُهد و ریا نمی‌آید/ یعنی ای آنکه مرا از باده‌نوشی و توجّه به دوستِ حقیقی مانع می‌شوی! می‌دانی چرا دل من همواره متوجّه جمالِ حیات‌بخشِ محبوب می‌باشد و بسوی آنها کشیده می‌شوم؟ ♦️علت آن است که از و عباداتِ ظاهری و بهشت و نعمت‌های آن، بی‌آنکه توجّهم به محبوب باشد، بوی خیر استشمام نمی‌کنم. آری اگر خیری در آن و ظاهری می‌بود امام علیّ علیه‌السّلام نمی‌فرمود: 1_بدرستی که گروهی خدا را از روی میل و شوق به نعمت‌های بهشتی عبادت می‌کنند که این و بازرگانان می‌باشد. 2_و دسته‌ای خدا را به جهت ترس از عذاب جهنم عبادت می‌کنند که این است. 3_و البته گروهی خدا را از روی شکر و سپاسگزاری می‌پرستند که این می‌باشد. ⛓ 🍃جهانیان‌همه گر منعِ‌من کنند از عشق/ 🍃من آن کنم، که خداوندِگار فرماید/ فطرت و سرشتِ خدایی که همه مردم را بر آن آفریده، مرا دعوت به دوستیِ محبوبِ حقیقی می‌کند. حال من چگونه دست از راهنماییِ فطرتِ خویش بردارم و به سخنِ جهانیان که مرا از به محبوبم منع می‌کنند، گوش فرا دهم؟ و در جایی می‌فرماید: 🌱چرا از کوی‌ِخرابات روی برتابم/ 🌱کزین بِهَم به جهان، هیچ رسم و راهی نیست/ 🍃چمن‌خوش‌است‌وهوا دلکش است و مِی، بی‌غش/ 🍃کنون بجز دل خوش هیچ در نمی‌یابد/ یعنی حال که وسایل عیش و نوش با دلدارِ حقیقی مهیّا است. و می‌توان از او بهره‌مند شد، و خوش دل بود. شایسته نیست با غیرِ دوست اُنس گرفتن. 🍃جمیله‌ای‌است‌عروس‌جهان، ولی هشدار/ 🍃که این مخدّره، در عقدِ کس نمی‌پاید/ در حقیقت زندگانیِ دنیا، بازیچه و غفلت و زینت و آرایش و تفاخر و به هم نازیدن و به زیادی اموال و فرزندان بالیدن می‌باشد. و هر کس سرگرمِ زر و زیور و مال و منال و اولاد گشت، خسارت و زیان دیده. ولی بندگان بیدار دل، چون می‌دانند که عروسِ زیبا و فریبنده‌ی دنیا، در عقدِ هیچکس باقی نمی‌ماند، لذا دل، بدان نخواهند داد. که خداوند در آیه ۹ سوره منافقون می‌فرماید: 《ای کسانی که ایمان آورده‌اید! مبادا اموال و فرزندانتان، شما را از یادِ خدا غافل سازد. زیان دیدگان آنانند که چنین کنند.》 برگرفته از: برگرفته از جلسات اخلاقی علامه سیّدمحمّدحسین طباطبائی تألیف و تدوین: شیخ علی سعادت‌پرور کلبه عشاق 🌱 https://eitaa.com/joinchat/1612055109C9004ffddfc