4_5866160212271967637.mp3
2.94M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#سبک_شور_امام_حسین_و_حضرت_عباس_ع
#و_حضرت_زینب_س
#دوباره_اومدم
#بسیار_زیبا👌😍
بند اول:
دوباره اومدم، با یه روی سیاه، درِ خونه ی تو
کبوترِ دلم، پناهشه آقا، آشیونه ی تو
شاهِ منی، تو دلیلِ عَفْوِ گناهِ منی
تو بی پناهی تو پناهِ منی آقا
رامِ توأَم، مست و دیوونه ی مرامِ توأَم
همه میدونن که غلامِ توأَم آقا
یارِ منی، تویی که همه کس و کارِ منی
تو همه ی دار و نداره منی آقا
جونِ منی، ذکرِ شیرینه رو زبونِ منی
تو جاری توی رگ و خونِ منی آقا
آقای کرم
ای تاجِ سرم
با نیمه نگات
من رو بخرم
مولا یا حسین
جانم یا حسین
بند دوم:
گره خورده دلم، از کوچیکیم آقا، به پره علمت
همیشه میگیرم، حاجتامو سره، سفره ی کرمت
تاب و تبم، عمریه که اسمته روی لبم
میگذره به عشقِ تو روز و شبم آقا
آرامشم، هر چی که شما بگی روی چِشَم
مِنّتِ تو رو همیشه میکِشَم آقا
محترمی، مهربون تر از پدر، مادرمی
من فقیرمو تو شاهِ کرمی آقا
کرب و بلات، شده خونه ی اَمنِ این بی نوات
آرزومه خاکم کنن زیرِ پات آقا
یا قُرة الْعین
شاهِ عالمین
نَفْسی بِفِداکْ
مولا یا حسین
مولا یا حسین
جانم یا حسین
بند سوم:
ساقیِ با وفا، میتپه دلِ من، برا صحن و سرات
دم به دم میخونم، تا همه بدونن، که منم خاکِ پات
صاحبْ عَلَم، اسمت حک شده روی بال و پرم
بدون عشق تو که در به درم عباس
ماهِ منیر، بعدِ اربابم حسین نِعْمَ الْامیر
مَشک و عَلَمت منو کرده اسیر عباس
دُرّ و نگین، مُهر نوکریه تو روی جبین
خورده با دستِ بی بی اُمِّ بنین عباس
خوانِ عطا، از سر سفره ی پر فضلِ شما
روزی میبرن حتّی اَرمنیا عباس
ای زهرا نسب
تمثالِ ادب
یک شب حرمت
ما رو بطلب
مولا یا قمر
جانم یا قمر
بند چهارم:
شریکة الحسین، شقیقة الحسن، کوهِ صبر و وقار
ثانیِ فاطمه، تویی ریحانه ی، صاحبِ ذوالفقار
کنزِ حیا، افتخار و شرفِ آلِ عبا
دستِ تو روی سرِ ما شیعه ها زینب
کانِ وفا، مالک و ملیکه ی مُلکِ وِلا
به تو میگن حیدرِ کرب و بلا زینب
بابِ دعا، تویی نور و گوهره عرشِ خدا
کریمه و صاحبِ جود و سَخا زینب
قبله نما، تویی دلیل و روحِ قالو بَلٰی
ذکرت میده به همه دل ها جَلا زینب
ای بنتِ امام
الگویِ کلام
هستی تا ابد
در اوجِ مقام
یا اُخْتُ الْحسین
شعر: #یاحسین(طاها تحقیقی)
#علیرضا_پناهیان
سبک: #محمدرضا_محمدی
🏴 #سبک_زمینه_امام_سجاد_ع
#هنوز_جلو_چشامه
❌شعر روایی❌
🏴بند اول:
هنوز، جلو چشامه، خاطره های کربلا
هنوز، می بینم آتیش، روی دامنِ خیمه ها
هنوز، داره میجوشه، روی خاکا خونِ خدا
هنوز، انگاری داره، میگه یه خواهر وا اخا
کربلا خیلی، ما رو آزردن
دست و پا بسته، شهره شام بُردن
هفت مصیبت به سره ماها آوردن
الشام الشام الشام
اول، با نیزه هاشون
دورمونو می بستن
حرمت اهل بیتو
با طبل و ساز شکستن
دوم، مقابل ما
نیزه ی شُهدا رو
گرفتن و اهانت
میکردن اون سرا رو
آه و واویلا
وای از این دنیا
🏴بند دوم:
یادم، نرفته هنوز، هلهله و بزم شراب
توی، مجلسِ یزید، خیلی ما رو دادن عذاب
یادم، نرفته هنوز، خیزرون و تشت طلا
می زد، به دندون و لب، جلو چشِ ما بی حیا
با حالِ مستی، ما رو داد آزار
سهمِمون میشد، خنده ی اغیار
هفت مصیبت رو سره ماها شد آوار
الشام الشام الشام
سوم، زنای شامی
از رو بام آتیش و آب
رو سرامون می ریختن
خیس و می سوختن اصحاب
چارم، از صُب تا مغرب
ما رو تو کوچه، بازار
با زنجیرا می بُردن
میون خیلِ اَنظار
آه و واویلا
وای از این دنیا
🏴بند سوم:
شده، این زهرِ کاری، توی جیگره من اثر
ولی میسوزم هنوز، از داغِ بابا و پسر
اونجا، که بابام اومد، رو سره علی اکبرش
می دید، پسرشو که، پاره شده بود پیکرش
اما سخت تر شد، بعد از عاشورا
شد شروع تازه، غصه های ما
هفت مصیبت، سره ما اومد واویلا
الشام الشام الشام
پنجم، با دستِ بسته
بُردن ما رو با خاری
دمِ محله های
یهودی و نَصاری
شیشم، با اسم بَرده
قیمت رو ما گذاشتن
هفتم، تو یک خرابه
ما رو نِگه میداشتن
آه و واویلا
وای از این دنیا
🎵📝: #یاحسین(طاها تحقیقی)
طبق روایتی امام سجاد (ع) به نعمان بن منذر مدائنی فرمود: در شام ۷ مصیبت بر ما وارد کردند که از آغاز اسیری تا آخر، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
1⃣ستمگران در شام اطراف ما را به شمشیرهای برهنه و استوار کردن نیزه ها احاطه کردند و بر ما حمله می کردند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می زدند.
2⃣سرهای شهداء را در میان کجاوه های زن های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس (ع) را در برابر چشم عمه هایم زینب و ام کلثوم (ع) نگه داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم (ع) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه (س) و فاطمه (س) می آوردند و با سرها بازی می کردند و گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم سُتوران قرار می گرفت.
3⃣زن های شامی از بالای بام ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه ام افتاد و چون دست هایم را به گردنم بسته بودند، نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4⃣از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار چرخاندند و می گفتند: «ای مردم! بکُشید این ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند!»
5⃣ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می گفتند: این ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر، خندق و.. .) کشتند و خانه های آن ها را ویران کردند. امروز شما انتقام آن ها را از این ها بگیرید.
6⃣ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند، ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7⃣ما را در مکانی اسکان دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می بردیم.
📚: تذكرة الشهداء ملاحبيب كاشاني
4_5866160212271966539.mp3
4.02M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#زمینه
#شهادت_امام_سجاد_علیه_السلام
یه عمره مضطرَم نمی شُد باورم
خدایِ من چقد بلا اومد سرم/
تمومی ندارهاشکام،،،،برا غریبِ کربلا
برا شهیدِ سر جُدا
براسرِ رو نیزه ها/
ای وای دلم،،شامِ بلا
ای وای دلم،،تشتِ طلا
ای وای دلم،،کرب و بلا،کرب و بلا،کرب وبلا
(ای وای دلم،،،غریب حسین)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سی و پنج ساله که مثِ ابرِ بهار
می باره چشمِ من با قلبِ بی قرار/
تمومی نداره دردام،،،،به یادِ شام و هلهله
برا غمایِ قافله
گُلایِ یاس و سلسله/
دنیا برام،،شده عذاب
ای وای شدم،،خونه خراب
ای وای دلم،،بزمِ شراب،بزمِ شراب،بزمِ شراب
(ای وای دلم،،غریب حسین)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
می بینَم ظرفِ آب دلم میشه کباب
مگه یادم میره غمِ طفلِ رباب/
تمومی نداره دردام،،،،به یادِ زینبِ حزین
کشته منو فقط همین
جلو چشام می خورد زمین/
ای وای دلم،،لبِ بابام
ای وای دلم،،بزمِ عوام
ای وای دلم،،غمای شام،غمای شام،غمای شام
(ای وای دلم،،غریب حسین)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امیدم اینه که با قلبِ مبتلا
پیاده باز میام یه روزی کربلا/
یه ساله که رؤیام اینه،،،،منم میونِ زائرا
با عشقِ گنبدِ طلا
اِلی طریقِ کربلا/
یک اربعین،،با رفقا بازم میام،،پایینِ پا
رویِ لبام،،سلام آقا،سلام آقا،سلام آقا
(ای وای دلم،،غریب حسین)
#محمدجوادخلیلی
4_5974175040583763699.mp3
6.38M
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5866347399831620524.mp3
1.17M
#امام_حسین_شور
شکرخدا باهمیم حسین
رفیقمی از قدیم حسین
مادرامون یادمون دادن
از همون اول بگیم حسین
زندگیم و نذر غمه رقیه کردم
رو دوش بابام اولین بار گریه کردم
دورم ازت ولی بگو صدامو داری
از وقتی که یادم میاد هوامو داری
الحمدالله نوکرتمو
الحمدالله آقای منی
الحمدالله برای توام و برای منی
_____________________
روضه ی ما زیر قبته
مریضی نیست این روایته
فرموده اینو امام رضا
شفا توی خاکه تربته
مسمم برای تو، باید بمیرم
بذار بیام ضریحتو بغل بگیرم
دوباره این اشکا روی عکسا میریزه
ای خاطراتم، خاطرت خیلی عزیزه
الحمدالله نوکرتمو
الحمدالله آقای منی
الحمدالله برای توام و برای منی
#حسین_آفتاب
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5873069444556656883.mp3
1.26M
#امام_سجاد_زمزمه
#زمزمه
یه چشمم کاسه اشک و ، یه چشمم کاسه خون ه
چهل ساله غم و غصه ، توی این سینه مهمونه
خودم دیدم ز بی آبی ، رقیه رفته بود از حال
خودم دیدم ز بی آبی ، پر زخم لب اطفال
خودم دیدم ، ستاره از ، دو چشم آفتاب می رفت
از این خیمه ، به اون خیمه ، رباب دنبال آب می رفت
نمیره تا ، علی اصغر ، چجوری با شتاب می رفت
.........
نمی ره تا ابد یادم ، دلای سنگ و بی رحم و
به زیر تابش خورشید ، بدنهای پر از زخم و
خدا می دونه که ناله ، شده کار شب و روزم
به یاد اون تن عریان ، دارم هر لحظه می سوزم
شدم دلخون ، به یاد اون ، تنی که گشته بود پامال
با این چشمام ، دیدم بابام ، غریب افتاده تو گودال
..........
چهل ساله که این غصه ، میون سینه محبوسه
غمی که قاتل من شد ، غم سنگین ناموسه
کسی نشنیده تا حالا ، که با ما این جوری تا شه
زنی از آل پیغمبر ، اسیر کوچه ها باشه
مارو تو شام ، تو بزم عام ، سر هر کوچه گردوندن
با حرفاشون ، با کاراشون ، دلم رو خیلی سوزوندن
چه بی دردن ، چه نامردن ، ماهارو خارجی خوندن
جلو چشمام ، دادن دشنام ، به اهلبیت پیغمبر
همه خوشحال ، شد استقبال ، ز ما با سنگ و خاکستر
تو دستا دف ، کشیدن صف ، به دور دختر
#علی_سلطانی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5873069444556657130.mp3
591.9K
#امام_سجاد_زمینه
#زمینه
بند۱
حال و هوای بقیع پر از غمه این شبا
برا عزیز دلش گرفته زهرا عزا
با گریه هاش گریه کرد
چشم آسمونو زمین
داره میسوزه دلش
از داغ زین العابدین
آجرک الله علی
آجرک الله یا علی
بند۲
محاله یادم بره به روزِ ما چی رسید
بابای من تشنه بود عدو سرش رو برید
محاله یادم بره
شد پامال مرکب تنش
محاله یادم بره
حتی بردن پیراهنش
بند۳
عدو فقط خنده کرد به آه و افسوس ما
اسیری شد آخرش نصیب ناموس ما
طعنه و زخم زبون
به هر عزیزی میزدن
به پیش ناموس ما
حرف از کنیزی میزدن
#عبدالزهرا
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
وقتی که تن حسین بی سر شده بود
دلشوره زینب دو برابر شده بود
از خولی و شمر دیرتر می آمد
افتادن و گریه کار خواهر شده بود
تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش...
از غصه ات آفتاب لاغر شده بود
در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود
در عصر دهم صحبت معجر شده بود
ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر
با دیدن حرمله مکدر شده بود
با خاطره ی خنده ی معصوم علی
چشمان رباب روز و شب تر شده بود
گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر
بازیچه ی دختران کافر شده بود
از غربت زین العابدین این بس که
در شام یزید روی منبر شده بود
🔸شاعر:
#شهریار_سنجری
_______________
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#سیدپوریا_هاشمی
چهل سال هرشب روضه گردان تو بودم
با عمه ها پاره گریبان تو بودم
چهل سال شد حرف از تنت چهل سال مردم
رفتم سر سفره ولی چیزی نخوردم
چهل سال تقدیر دل من درد و غم بود
هرچیز میدیدم گریز روضه ام بود
نعلین پا کردم بیابان یادم آمد
رفتن روی خار مغیلان یادم آمد
چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد
داغ حصیری بر دل من شعله ور شد
هرجور میشد روضه را مکشوفه کردم
هرکس سلامم داد یاد کوفه کردم
وقتی عبا دوشم کشیدم گفتم ای وای
تا اشک دختر بچه دیدم گفتم ای وای
در کوچه ها رد طناب آمد به چشمم
نوزاد تا دیدم رباب آمد به چشمم
رفتم.به تشییع جوانها گریه کردم
با خنده های ساربانها گریه کردم
عمامه ام افتاد و بی حد روضه خواندم
انگشتر از دستم درامد روضه خواندم
بازار رفتم بوی نانش اذیتم کرد
بازاریان بد زبانش اذیتم کرد
هرجا شلوغی بود ماتم سهم من شد
شرمندگی از خواهرانم سهم من شد
قرآن که میخوانم ز غصه نیمه جانم
یاد لب خشک تو زیر خیزرانم
حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است
در ظرف آبم روضه ی جام شراب است
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#سیدپوریا_هاشمی
بخاطر تو چهل سال محتضر بودم
به یاد تشنگی ات یک جهان شرر بودم
میامدم سرسفره غذا نمیخوردم
چون از گرسنگی ات خوب باخبر بودم
شبیه عمه تنم رج به رج ز شلاق است
شبیه عمه برای همه سپر بودم
برای تو ولیِ دم شدم ولی ای وای
میان قافله با شمر همسفر بودم
شتر که رم بکند میپرد به هر سمتی
بروی ناقه ی رم کرده در خطر بودم
عمامه ام همه اش سوخت بعد سرهم سوخت
ز بام آتشی آمد که بی خبر بودم
غم قضیه ناموسی است در دل من
امان ز لحظه تلخی که در گذر بودم
به خواهرم زن رقاصه ای جسارت کرد
تو حق بده به من اینقدر خون جگر بودم
همان زمان که غلامی کنیزی از ما خواست
میان حلقه آهن شکسته پر بودم
ولی نشد که سرش را جدا کنم ز تنش
ولی نشد که گرفتار صدنفر بودم
سفیر روم به هم ریخت تا که من را دید
ببین چقدر پدر بین دردسر بودم
بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#وحید_محمدی
ای مقتدای اهل بکا و دعا، علی
ای بانی ارادت ما بر خدا، علی
ای گریه هات، روضه ی بی انتها، علی
ای مقتل مجسّم کرببلا، علی
زخمی که مانده روی پرت فرق می کند
داغی که مانده بر جگرت فرق می کند
اصلا دلیل درد سرت فرق می کند
از کربلای خون، خبرت فرق می کند
داغ اسارت و غم هجران چشیده ای
از کربلا به شام به چشمت چه دیده ای
بر شانه بار شام غریبان کشیده ای
پس بی دلیل نیست چنین قد - خمیده ای
با نیزه پای نیزه ی دلدار بردنت
بر روی ناقه با تن تب دار بردنت
با دست بسته مجلس اغیار بردنت
با دختران فاطمه بازار بردنت
غم با حساب گریه ی تو بی حساب شد
با روضه های آب تنت آبِ آب شد
تا ذبح دیدی و دل زارت کباب شد
هر شب گریز روضه ی آبت رباب شد
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_مصائب
#محمدحسن_بیات_لو
غرق اشکی و گریه می باری
شده دریا ز چشم تو جاری
راوی روضه های کرب و بلا
روضه ی ناشنیده ای داری؟
این همه گریه کرده ای بس نیست
تا به کی نوحه و عزاداری؟
بعد از آن غربت و اسیری ها
خنده روی لبت نمی آری
از تن نیمه جان و مجروحت
می چکد خون و لاله می کاری
رنگ و رویت چه زرد و گلگون است
به گمانم هنوز بیماری
حال تو خوب می شود آقا
عمّه ات می کند پرستاری
ردّ اشکی که روی گونۀ توست
یعنی اینکه ز گریه سرشاری
شام و کوفه چه بر سرت آمد؟
که تو از زندگانی بیزاری
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_سجاد_ع_شهادت
#امام_سجاد_ع_مصائب
#محمدحسن_بیات_لو
در کوفه دلت شکست از درد و بلا
در شام شکست حرمتت واویلا
آنقدر بلا به جانت آمد... گفتی:
"ای کاش که مادرم نمی زاد مرا"
با گریه تمام روز تو شب شده بود
از هرم بلا تنت پر از تب شده بود
با دیدن "بوریا" به خود می گفتی
ای کاش تنش کمی مرتب شده بود
4_5861523567442660022.mp3
326.3K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴سبک شور تک سنتی ویژه ایام محرم و صفر ۱۴۰۰
#شور_تک_محرم
#شور_امام_حسین_ع
#شور_حضرت_عباس_ع
#لاحول_و_لاقوه_الابالله
🏴بند اول
لاحول و لاقوه الا بالله
(مولانالحسین یا اباعبدالله)
تو شاهی و من ریزه خور این درگاه
(مولانالحسین یا اباعبدالله)
ای سینه زنه حسین ماشاالله
داری هوس کرب و بلا بسم الله
(مولانالحسین یا اباعبدالله)
امیری و نعم الامیر
دلم شده به تو اسیر
نسیم کربلات وزید
سلام علی شاه شهید
(مولانالحسین یا اباعبدالله)
🏴بند دوم
دختر علی شیرزن عرصهء بلا
(یا سیدتی مدد یا زینبِ کبری)
گویند به روی منبر هستی مرتضی
(یا سیدتی مدد یا زینبِ کبری)
ای آیت عظما مظهر صبر و وفا
پاینده شد از خطبه ی تو کرب و بلا
(یا سیدتی مدد یا زینبِ کبری)
ثانیِ زهرا زینب
جبل الصبر یا زینب
آموزگار درس عشق
سلام به تو بانوی دمشق
(یا سیدتی مدد یا زینبِ کبری)
🏴بند سوم
سرلشکر دریا دل شاه کربلا
(یا سیدنا یا ساقی العطاشا)
هستی تو علمدار حسینِ زهرا
(یا سیدنا یا ساقی العطاشا)
نام تو تکان میدهد این دلها را
نازم به مرام این ابالفضلی ها
(یا سیدنا یا ساقی العطاشا)
الا علمدار حسین
وزیر دربار حسین
تویی مراد و من مرید
سلام به تو یل رشید
(یا سیدنا یا ساقی العطاشا)
۱۴۰۰/۶/۷
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
غزل مصیبت
دروازه کوفه و کاروان اسرا
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
#قاسم_نعمتی
دیدم به چشم خویش غمی ناشنیده را
در یک غروب سرخ بلای عدیده را
با ناله ام زمین زمان گریه می کتد
از مادر ارث برده ام این اشک دیده را
من با همین لبان خودم نیمه های شب
بوسه زدم گلوی بریده بریده را
یعقوبم و بدست خودم بین بوریا
چیدم به گریه یوسف پیکر دریده را
یادم نمی رود که چگونه مقابلم
بستند دست عمه قامت خمیده را
یادم نمی رود سر شب لحظه فرار
فریادهای دختر گیسو کشیده را
هنگام جابه جائی سر روی نیزه ها
دیدم شکاف هنجر و خون چکیده را
لعنت به آنکه مرکب خود نعل تازه زد
دیدم سپاه روی بدنها دویده را
یک تار موی عمه ما را کسی ندید
پوشانده بود نور حسین این حمیده را
بزم شراب و تشت طلا جای خود ولی
خون کرده صحنه ای دل مهنت کشیده را
دشمن کنیز خواست و دیدم به چشم خویش
طفل یتیم و وحشت و رنگِ پریده را
#قاسم_نعمتی
سید الباکینم و در عشق غوغا می کنم
زنده در شهر مدینه یاد زهرا می کنم
من چهل سال است هر لحظه به یاد کربلا
از غم هر روضه ای گریه مجزّا می کنم
پای هر برگ صحیفه نه ، که روضه نامه ام
با سر انگشتی زخون دیده امضا می کنم
رازق و الطفل الصغیر و راحم الشیخ الکبیر
با مناجات سحر این روضه افشا می کنم
آب رنگ خون بگیرد تا که هنگام وضو
یادی از زخم لبانِ خشک بابا می کنم
می سپارم بر همه تا نشود ام البنین
صحبت از ضرب عمود و فرق سقا می کنم
تا ببینم بین باغی لاله پرپر می کنند
بی مهابا یاد جسم اربا رابا می کنم
باسئوالی پر کنایه وقت ذبح گوسفند
در دل ِ درد آشنا طرح معما می کنم
چون که بابای مرا لب تشنه ذبحش کرده اند
بر سر این قصه با قصاب دعوا می کنم
گر ببینم دختری مویش گره افتاده است
خیلی آهسته گره از گیسویش وا می کنم
وای زان دم که بینم دختری خورده زمین
گریه ها بر غربت اولاد زهرا می کنم
غصه بی معجری چشمم زخم کرد
با عمو عباس خود زین غصه نجوا می کنم
تا که دیدم برآوردند در بازار شهر
یاد شام و ماجرای خواهرم را می کنم
سرخ موئی گفت دنبال کنیزم، بعد از آن
یاد آن مجلس دو چشم خویش دریا میکنم
قاسم نعمتی
نوحه امام سجادع واسارت تاشام
سبک حاج ناظم
یک گلستان دیدم گلان چیده
برنوک نی هجده سربریده
گلشن فاطمه گشته پرپرهمه
دیدم که گلچین آتش افروخت
درپیش چشمم خیمه هاسوخت
واویلتا آه وواویلا۴بار
برناقه بسته شدتنم به زنجیر
رنج اسارت دیده ام نفس گیر
زدند وحشیانه بما تازیانه
گلچین تن تبدارم آزرد
عمه زمن بیشترکتک خورد
واویلت
سرپدر دیدم هلال تابان میخواندازنی آیه های قرآن
عمه ازغم دل سرشکست زمحمل
کوفه ستم دیدیم فراوان
باریدسنگ رفتیم به زندان
واویلتا
این شامیان چنگ ونی ودف زدند
ماداغداردر پیش ماکف زدند
رسید ازشامیان بماسنگ فراوان
لبهای بابم خیزران خورد کنج خرابه خواهرم مرد
واویلتا
چون شمع سوزانم زداغ ودردم
صبح ومساچهل سال گریه کردم
شده زهردشمن انیس دل من
من میروم ازاین زمانه
شدم سوی یاران روانه
واویلتا
(عبدالحسین محبی
4_5875321244370343750.mp3
1.15M
بایاد غربتِ کربلا دلخونم روز و شب روضه قتلگاه می خونم
چهل ساله که من دارم داغ کفن
من دیدم اونکه جاش تو افلاکه
بدنش روی خاکه
از جراحت صد چاکه
بادستام بوریا پیچش کردم
تو بغل جمعش کردم
بردم و دفنش کردم
..........................................................................................................................
اسیری زینب من و بیچاره کرد دیدم اهل بیت دشمن آواره کرد
وای از در به دری وای از بی معجری
باسادات مثل برده تا کردن
همه جا غوغا کردن
مارو تماشا کردن
سر هارو زن ها با دست پوشوندن
تا که می شد چرخوندن
اشهد مارو خوندن
...................................................................................
تموم گلایم از مردم شامه جایی که پرتاب سنگ از روی بامه
خاکستر میریزن دنبال کنیزن
جائی که یاد اون هم عذابه
دل از غمش کبابه
اون مجلس شرابه
نانجیب خیزاران بالا می برد
تاکه پایین می آورد
رو جیگر ما میخورد
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5875321244370343809.mp3
1.46M
به رنج و بلا مبتلایم عزادار کرببلایم من احیاگر راه خون خدایم
بر ماتم کربلا روز وشب گریه کردم
بر غربت آن شه تشنه لب گریه کردم
بر بی کفن پیکر شهریار عرب گریه کردم
آه و واویلا واویلا(4)
به همراه یک قوم بدنام شدم راهیِ کوفه وشام
در کوچه سنگ کین خورده ام از روی بام
خاکسترو آتش از هر طرف جلوه گر شد
عمامه همراه موی سرم شعله ور شد
دستان برای من و عمه دردسر شد
آه و واویلا واویلا(4)
غمی کهنه در سینه دارم زداغ پدر بی قرارم
عدو کرده غارت به یک روزه دارو ندارم
صاحب بکایم من و وارث ذبح اعظم
در بوریا چیده ام پیکری را منظم
ببوسه زدم بر گلوی بریده شده با قدی خم
آه و واویلا واویلا(4)
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
دومرتبه گذرِ سنگ بر جبین افتاد
بلند مرتبه سر ، باز بر زمین افتاد
شکافت ، یک سر و دیدند دختران حرم
به روی صورت عمه ، دوباره چین افتاد
به ناله خواهرِ مظلومه رو به مردم گفت
بدا به حال شما که عمودِ دین افتاد
دوباره نیزه شش ماهه ، دستِ مستی رفت
رکاب نیزه تکان خورد ، پس نگین افتاد
و چون عمو که زمین خورد علقمه ، بی دست
به دستِ بسته ، سکینه ز روی زین افتاد
حسین فاتحهٔ کوثرِ حرم را خواند
سه ساله دختر او دست یک لعین افتاد
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
_______________
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_زینب #مصائب_شام
#کاروان_اسرا
وقتی که تن حسین بی سر شده بود
دلشوره زینب دو برابر شده بود
از خولی و شمر دیرتر می آمد
افتادن و گریه کار خواهر شده بود
تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش...
از غصه ات آفتاب لاغر شده بود
در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود
در عصر دهم صحبت معجر شده بود
ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر
با دیدن حرمله مکدر شده بود
با خاطره ی خنده ی معصوم علی
چشمان رباب روز و شب تر شده بود
گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر
بازیچه ی دختران کافر شده بود
از غربت زین العابدین این بس که
در شام یزید روی منبر شده بود
🔸شاعر:
#شهریار_سنجری
_______________
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_زینب #امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
زنهای شام غصه معجر نداشتند
کمبودی از غنیمت و زیور نداشتند
در کوچه ها نشد سرشان زخم سنگ و چوب
در پیش چشم رأس برادر نداشتند
بر خار، پا برهنه نبودند کل راه
زنجیر هم به گردن مضطر نداشتند
اطرافشان به هلهله نامحرمی نبود
داغ تنور و سوختن سر نداشتند
حین حراجِ سوختهی گاهواره ای
شرمی ز داغ سینه مادر نداشتند
بی شرم های کوچهی برده فروشها
شرم از کنیز خواندن سرور نداشتند
یک زن دلش به حال اسیران کمی گرفت
میگفت کاش کودک دختر نداشتند
نامردهای شام چه مردانه میزدند
جز تازیانه صحبت دیگر نداشتند
از دینشان که خیر ندیدیم کاش که
در شهرشان یهودی کافر نداشتند
در پاسخ تلاوت قرآن نیزه ها
از سنگ و چوب حربه بهتر نداشتند
از سنگ و چوب و آتش عوض شد رخ حسین
دست از سرش هنوز ولی برنداشتند
🔸شاعر:
#احمد_حیدری
___________________
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_زینب #امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
ای دل مگر نه خاتم ماه محرم است
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
گر ماجرای کوفه و کرب و بلا گذشت
باز این چه نوحه وعزا و چه ماتم است
گویا طلوع کرده به شام آفتاب عشق
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
صبح ورود شام چنان تیره شد کز آن
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است
سرهای کشتگان همه بر دوش نیزه ها
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
آن محشری که کرده به پا چوب خیزران
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
رشک ملک خرابه نشین شد که محتشم
گفتا عزای اشرف اولاد آدم است
ویرانه و دل شب و دردانه و پدر
آری بساط عشق به خوبی فراهم است
فردا سپیده چشم در آن بزم تا گشود
بر گرد شمع دید که پروانه ای کم است
🔸شاعر:
#جواد_هاشمی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_زینب #امام_سجاد
#مصائب_شام #کاروان_اسرا
بعد از تو برادر جان! بر شام سفر کردم
بر آل ابوسفیان اعلان خطر کردم
دیدم سر تو بر نی، راهت بنمودم طی
تو بر نی و من در پی، بر نیزه نظر کردم
ای خفته به خاکستر! آتش به تو شد بستر
ای خاک مرا بر سر از کوفه گذر کردم
تو کلمه حق بر لب، من از غم تو در تب
ای صبر دل زینب! اینگونه سفر کردم
با بار غم و اندوه، چون شیرزنی نستوه
بر ضد عدو چون کوه پیکار دگر کردم
افتاد یزید از تخت چون کور دلی بدبخت
آن مرکز فحشا را من زیر و زبر کردم
شد گوشه ویرانه بیت الحزن زینب
بر قاتل تو نفرین با خون جگر کردم
🔸شاعر:
زنده یاد #سید_حسن_خوشزاد
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
.
#امام_حسین
#مناجات
#شب_جمعه
ما به دربار تو ای دوست ارادت داریم
به گدایی در خانه ات عادت داریم
اینکه ما گریه کن بزم عزای تو شدیم
لطف زهراست که اینگونه سعادت داریم
عشق ما بر تو وبابای تو امروزی نیست
این متاعی ست که از روز ولادت داریم
بهتر از باغ بهشت ست خدا میداند
هر کجا بزم عزایی که به یادت داریم
قبله ی ما حرم و ذکر تمام است حسین
روز و شب تکیه بر این ذکر و عبادت داریم
شاعر: #قاسم_ملکی_قمی
___________
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#مناجات_امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
حسرت به دل , نماندم و حاجت روا شدم
حالا دوباره با غمتان , آشنا شدم
از کودکی که نامِ تو را گفت مادرم
یک دل نه صد دل , عاشق نام شما شدم
انگار , تشنه میکند این شیرِ مادری
از کودکیم , تشنه ی این روضه ها شدم
از لقمه ی حلال پدر بود , کاینچنین
مشغول گریه بر تن خون خدا شدم
دل جای غیر نیست , به من حق بده حسین
اینگونه جلدِ گنبد کرب و بلا شدم
رخت عزای تو چه میآید به نوکرت
احرام بسته , وارد سعی و صفا شدم
در روضه ها به یاد تنت گریه میکنم
من داغدارِ روضه ی یک بوریا شدم
هر جا شنیده ام که سرت روی نیزه رفت
بی اختیار گریه ی بی انتها شدم
یاد تو و عذاب تنت میکُشد مرا
دلگیرِ “سخت کوشیِ” آن بی حیا شدم
هی میکشید خنجر و میدید خواهرت
میگفت ای خدا , زِ حسینم جدا شدم
پوریا باقری
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam