مجید طاهری:
﷽
شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام)
نوحه
آسمان نوحه خوان سامرا سینه زن
ای خدا شد یتیم حجه ابن الحسن
آه و واویلتا
رو به قبله شده قبلگاه بشر
پدری جان دهد پیش چشم پسر
آه و واویلتا
در جوانی شده عمر پاکش تمام
لرزه افتاده بر پیکر آن امام
آه و واویلتا
جگرش پاره شد بغض عالم شکست
او جگر گوشه ی حضرت فاطمه است
آه و واویلتا
#شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_ السلام
#امام_حسن_عسکری
✍میثم مومنی نژاد
🏴سبک شور شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام و توسل به امام زمان (عج)
#شور_امام_عسکری_ع
#شور_امام_زمان_عج
#حرم_سامرای_تو
🏴بند اول
حرم سامرای تو،قبله ی قلب من آقا
یاابالمهدی عسکری،سیدی یاحسن آقا
میباره از دستای تو،بارون رحمت و کرم
منم گدای سامرات،بده به این گدا حرم
ای معدن جود و سخا
ای سومین ابن الرضا
ازت میخوام بهم بدی
برگ براته سامرا
حجت بر حقه خدا
به شیعیان تو رهنما
ازت میخوام نیگاه کنی
امشبی رو به این گدا
مولا یا عسکری مدد
🏴بند دوم
دلمو پر میدم میام،توو حرم تو میشینم
معجزه ی خدارو من،توو حرم تو میبینم
به منکرش لعنت اگه،مریضارو میدی شفا
فرقی نداره این حرم،با حرم امام رضا
تویی تو ملجا و پناه
برای هر چی بی پناه
هزارتا مشکل حل میشه
به شرطی که کنی نگاه
دنیاشو تضمین میکنی
هر کی به تو رو بیاره
عاقبتش به خیره و
غصه توو محشر نداره
مولا یا عسکری مدد
🏴بند سوم
یه عمره که منتظرم،فصل هم عهدی برسه
دعا میخونم تا یه روز،پسرت مهدی برسه
جونمو نذرش میکنم،تا که ببینمش یه روز
سر میذارم پا قدمش،اگه ببینمش یه روز
دلشوره ی اینو دارم
بمیرم و نبینمش
هی به خودم امید میدم
امروز میاد میبینمش
من زنده ام به این امید
که میرسه صبح سپید
با ذوالفقارش میرسه
منتقم شاهه شهید
عجل امام منتَظَر
۱۴۰۰/۰۷/۱۹
🙏التماس دعای فرج
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5990310524045232627.mp3
842K
#امام_حسن_عسکری
عزیز فاطمه ای مهربان بی همتا
دوباره سائلی آمد،درِ حرم بگشا
نشان خانه تان را ز هرکه پرسیدم
- نشان سیدی از خانواده ی زهرا-
به گریه مردم عابر جواب می دادند
برو به کوچه ی رحمت،محله ی طاها
کسی به داد دل من نمی رسد جز تو
بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا
اگر اجازه دهی داخل حرم بشوم
کنار سفره ی فضلت نشینم ای مولا
بزرگ زاده چه مهمان نواز و خونگرمی
گذاشتی دهنم زود لقمه ی خود را
مگر سرای تو دارالنعیم عشاق است؟
هزار لیلی و مجنون نشسته اند اینجا
امام عسگری ای تکیه گاه امروزم
رها نمی کنمت تا قیامت فردا
دعا کنید که همسایه ی شما باشم
جوار چشمه ی تسنیم جنت الاعلی
اگر بهشت بیایم،بدان که بنشینم
به زیر سایه ی مهرت،نه سایه ی طوبی
هوای سامره دارد دل هوایی من
بده برات سفر-جان مادرت زهرا-
برای کرببلا خرجی سفر بدهید
به حق چادر خاکی زینب کبری
مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم
برای مهدی تان زیر گنبد خضرا
یگانه غایت خلقت وجود مادر توست
کجاست مرقد او؟خاک بر سردنیا
شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است
شبیه حال و هوای غروب عاشورا
شنیده ام که نباید ز مشک حرفی زد
به خاطر دل پر درد مادر سقا
وحید قاسمی
#امام_حسن_عسکری
نگاهت غروب دلتنگی
آسمانی پر از شفق داری
گرد پیری نشسته بر رویت
ای جوان غریب حق داری
همدم لحظه های تنهائیت
می شود اشکهای پنهانی
تب محراب و بغض سجاده
تا سحر سجده های بارانی
خاطری خسته و پریشان از
شهر دلگیر سایه ها داری
ماه غربت نشین سامرّا
در دل خود گلایه ها داری
هر دوشنبه غبار دلتنگی
کوچه کوچه دیار دلتنگی
قاصدکها خبر می آوردند
از تو و روزگار دلتنگی
ابرها را به گریه می آورد
ندبه هایی که در قنوتت بود
بگو آقا بگو کدام اندوه
راز تنهایی و سکوتت بود
روز جمعه به وقت دلتنگی
می روی از دیار غم اما
صبح یک جمعه می رسد از راه
وارث سرخی شقایقها
ابتدا قبر مادر باران
که در آفاق اشک پنهان شد
بعد ترمیم مرقد خاکیت
گنبدی که گلوله باران شد
نقشهی شوم قتل آئینه
برکات جدید این شهر است
زخمهایی که بر جگر داری
از کرامات تازهی زهر است
تشنگی، تشنهی لبانت بود
سرخ آمد ترک ترک گل کرد
داغ قلب پر از شرارهی تو
راز یک زخم مشترک گل کرد
خوب شد قدری آب آوردند
تشنه لب جان ندادی آقا جان
بوی کرب و بلاست می آید
السلام علیک یا عطشان
روی تل داشت آسمان می دید
در هجوم سپاه سر نیزه
پیکر ماه ارباً اربا شد
سر خورشید رفت بر نیزه
یوسف رحیمی
#امام_حسن_عسکری
سلام ما به تو و سامرای اطهر تو
سلام ما به حرمخانۀ منور تو
سلام بر تو و برحُرمتت که جبرائیل
جبین گذاشته بر آستانۀ در تو
سلام ما به تو ای عسکری لقب که خدا
نهاده خیل ملک را معین و عسکر تو
سلام ما به شکوه و به شوکت و قدرت
که آگه ست از این قدر و جاه داور تو
قسم به عمر کمت ای گل بهشت رسول
دوباره زنده شده یاد عمر مادر تو
سلام ما به دل پاره پاره ات هردم
سلام اهل سماواتیان به پیکر تو
سلام ما به تو و آن گلی که از داغت
شرر گرفته دل او کنار بستر تو
ز بس که رعشه بجانت فتاده بود از زهر
به دست او شده سیراب لعل اطهر تو
صدای آیۀ امن یجیب می آید
بپاس آن گل درد آشنا و مضطر تو
برای روز ظهورش تو خود دعائی کن
که مستجاب شود هر دعا ز محضر تو
به روز حشر "وفائی" کجا غمی دارد
اگر که ثبت شود نام او به دفتر تو
سیدهاشم وفایی
#امام_حسن_عسکری
دست زمانه بار دگر اشتباه كرد
زهری، بهار زندگی ام را تباه كرد
در تار و پود پیكر من رخنه كرده بود
تا مغز استخوان، همه جا طی راه كرد
آتش كشید باغ امید دل مرا
با خنده، شعله های خودش را نگاه كرد
مثل كسوف روز دهم، سوز تشنگی
خورشید پر تلألو رویم، سیاه كرد
حال و هوای ملتهب حجره ی مرا
همرنگ سرخی شفق قتلگاه كرد
وحید قاسمی
.
#شور
#حضرت_محسن_بن_علی
بند اول:
سند غربت مادر
ای شفیع روز محشر
ما عزادار تو هستیم
پسر حضرت حیدر
ما عزادار توایم بیخیال حرف دنیا
خیمه ی عزا میشه واسه روضه ی تو برپا
مزد نوکرو میده مادرت حضرت زهرا
محسن ابن علی (سه بار) آقام آقام
بند دوم:
نوکر تو با سعادت
اومده توی روایت
هر کی منکر تو باشه
دوزخیه تو قیامت
کوری چشم عدو واسه تو عزا میگیرم
حرف مردم به درک من برای تو می میرم
دستمو بگیر آقا به تو افتاده مسیرم
محسن ابن علی(سه بار)آقام آقام
بند سوم:
حاجت من و روا کن
گره کورمو وا کن
بیا با دست کوچیکت
واسه نوکرت دعا کن
دلبر مادرمی عمریه از تو میخونم
سلطان قلبمی به فداته همه جونم
از سفرتون آقا جون مادرت نرونم
محسن ابن علی(سه بار)آقام آقام
#علی_علی_بیگی
#محسنیه
#فاطمیه
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
فرازی از یک #قصیده
🔹زمزمۀ آب آب🔹
ماهی که یادگار ز پنج آفتاب بود
بر چهرهاش ز عصمت و عفت نقاب بود
پیوسته داشت جلوه در او صبر فاطمه
آیینۀ تمامنمای رباب بود
نامش که بود آمنه مادر سکینه خواند
کآرام بخش جان و دل مام و باب بود...
این دختر حسین به میدان کربلا
با دختر بزرگ علی همرکاب بود
در کربلا حماسۀ اشک و پیام داشت
گلواژۀ قیام و گل انقلاب بود...
لبهای خشک و تشنۀ او را به هر سوال
یک مدّ آه، فاصله، وقت جواب بود...
در یاد، داشت آن شب و روزی که از عطش
طوفان خیمه زمزمۀ آب آب بود...
در یاد داشت آن که رخ شیرخواره را
آهسته بوسه میزد و او گرم خواب بود
در یاد داشت آن که به مقتل دوید و دید
خورشید پاره پاره به روی تراب بود
آن ناز پروریدۀ دامان افتخار
کی جای او خرابهٔ شام خراب بود
در آفتابِ گرمِ بیابانِ راه شام
سرهای روی نیزه سرش را سحاب بود
📝 #سیدرضا_مؤید
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹دل داغدار🔹
مپرس حال دل داغدار و چشم ترم را
شکسته صاعقۀ تازیانه، بال و پرم را
اگر فرات به دجله بریزد و بخروشد
نمینشاند، یک ذره آتش جگرم را
غروب بود که با کاروان، به شام رسیدم
در آفتاب رصد کن، حکایت سفرم را...
کدام اقیانوس، از دهان رود شنیده
تغزل کلمات برادر و پدرم را؟
چگونه سرو بمانم؟ که خط خاطره و خون
شکسته است دلم را، شکسته بال و پرم را
📝 #محمدجواد_شاهمرادی