eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
33 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 02155970902 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
تو شبِ میلادِ زینب دلِ من آروم نداره لبِ من خندون خدایا چشِ من بارون می‌باره نه که یک بار ـ صد هزار بار ـ می‌گم مجنونِ امشبم نه که امشب ـ صد هزار شب ـ می‌گم مجنونِ زینبم یا زینب یا زینب مدد عقیلة العرب (۲) همه می‌گن بی‌قراری سر و سامونی نداری گاهی می‌خندی ولی از دو تا چشمات خون می‌باری می‌گم امشب ـ غیرِ زینب ـ کس و کاری من ندارم برا زینب ـ شبِ میلاد ـ جونم و هدیه می‌آرم یا زینب یا زینب مدد عقیلة العرب (۲) آخه زینب دختِ شاهِ خندق و بدر و حنینه دختر زهرا اطهر خواهرِ آقام حسینه توی مُلک ـ جود و رحمت ـ بانوی احساسه زینب همه عاشق ـ ها می‌دونند ـ خواهرِ عباسه زینب یا زینب یا زینب مدد عقیلة العرب (۲)
حسن لطفی می نویسم پس ازخدا زینب جمع اسماء و اسمها زینب می نویسم که وَالضُحی زینب ربنا بعد ربنا زینب ای عطا بخش هل اتی زینب نام او تا که بر زبان افتاد کوه برخاست آسمان افتاد علم از شانه ی یلان افتاد هرچه سر بود به آستان افتاد می نویسم که انما… زینب پنج تن حَبل محکم آوردند نام او را که با هم آوردند به زبان اسم اعظم آوردند واژه ها بعد از آن کم آوردند همه گفتند یک صدا زینب مرتضی بعد از این دو کوثر داشت فاطمه بعد از این دو حیدر داشت کعبه این دفعه هم ترک برداشت شور نام حسین بر سر داشت زینت نام مرتضی زینب کعبه ی احترامها آمد قبله گاه پیامها آمد به قدومش سلامها آمد عمه جان امامها آمد عمه جان امامها زینب دست جد مطهرش دادند تا لوای پیمبرش دادند شیر شد شیر مادرش دادند خوش به حالش که خواهرش دادند خوش به حال حسین با زینب کیست مرد آفرین بنیان کن کیست مرد آفرین ولیکن زن در مقامات او فقط ماندن این جهان لال و آن جهال الکن مانده وصفش در ابتدا زینب چادرش را اگر تکان بدهد شور بر هفت آسمان بدهد راه را تا خدا نشان بدهد باید احمد این چنین اذان بدهد اَشهدُاَنتِ مِن کسا زینب حرف تعظیم اوست بسم الله وقت تکریم اوست بسم الله جان که تقدیم اوست بسم الله عشق تسلیم اوست بسم الله یا و سین است و کافُ یا زینب سر بلندی دل زِ دولت اوست کربلا هم رهین همت اوست گردنش زیر بار منت اوست همه عالم گواه عصمت اوست شمع سادات نینوا زینب به علی رفتهُ علی شده است سر و پایش سینجلی شده است مرد نه ،بهترش ولی شده است به بلاهای حق بلی شده است یک تنه رفته تا کجا زینب مریمی در حجابی از نور است یا که موسی به وادی طور است یک زن اما به حق سلحشور است چقدر از مدار ما دور است که خدا گفته مرحبا زینب بال جبریل خاکِ مرکبِ اوست دو سه نهج البلاغه بر لب اوست چند منظوبه نقل هر شب اوست و ابالفضل هم مؤدب اوست حضرت هیبت و حیا زینب همه عالم در احتجابش بود هیبتش حاله ی حجابش بود یک عشیره در التهابش بود و علمدار خود رکابش بود دارد این گونه کبریا زینب مثل سرخی کوه پنهان است گرد باد است مثل کوران است یک تن اما هزار طوفان است شاهدم شام شام ویران است مثل زهراست سر به پا زینب تازه جلوه نکرده با نامش کرده دست حسین آرامش وَرنَه چون خاک می کند گامش کوفه را با همه برو بامش گفت حیدر که لافتا زینب می رود در مقابلش حیدر دو برادر کنار این خواهر پشت سر کوه شرم، آب آور تا رود شب زیارت مادر شب و این احترامها ؟ زینب مثل آئینه هست پیش حسین و حسین آمده است پیش حسین چشمها را که بست پیش حسین دل خواهر شکست پیش حسین رفت آن شب به کربلا زینب آنهمه احترام را می دید کوچه و سنگ و بام را می دید گذر و ازدحام را می دید اشکهای امام را می دید چادرش زیر دست و پازینب ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
سید پوریا هاشمی   به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم که موری در تو برتر از سلیمانیست حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا در این حریم اطاعت کمال سلطانیست مفسران پی تفسیر خطبه های تواند که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست کسی ندید چهل روز بی قراری تو که اجر داغ به این غصه های پنهانیست به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده کمی ز مدح تو بی بی مسیح درمانیست نظر بحال گدا کردن از کرامت توست نشسته بر سر این سفره در پی نانیست نم وضوی نمازت حیات آب بقا نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست پناه عالمیان در پناه چادر توست یقین زمین و زمان در پناه چادر توست ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
 اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها – محمد حسین رحیمیان به نام آنکه به ما داد، درس ایمان را همان که زندگی اش زنده کرد انسان را همان که بر همگان درس عاشقی آموخت ز دست لیلی و مجنون گرفت میدان را به نام نامی آن بانویی که با زحمت نشاند بر لب عالم دم حسین جان را اگر نبود، نبودیم نوکران حسین میان سفره ی ما او گذاشت این نان را همان کسی که همیشه حکایت صبرش صبور کرد دل مادر شهیدان را به نام آن زن مرد آفرین کرببلا همان که از دل ما برد ترس طوفان را کجاست دشمن شیعه حریف می طلبیم مرید حضرت زینب عقیله العربیم دوباره در دلم آشوب محشر کبراست چگونه من بنویسم از آن که بی همتاست گرفته ام به روی دست کاسه ی چه کنم و مانده ام که بگویم خدیجه یا زهراست؟ خدا کند که بفهمیم کیست این بانو شناخت هر که مقامش از اولیاء خداست نوشته اند که خیلی به مادرش رفته نوشته اند که خیلی فدائی مولاست نوشته اند که یک عمر اهل نافله بود مراد و پیر تمام نماز شب خوان هاست نوشته اند از آن دم که چشم خود وا کرد اسیر و عاشق و حیران سید الشهداست نوشته اند کرامات کوثری دارد ببین مقام علی را چه دختری دارد رسیده شیعه به اینجا به همت زینب زمین حسینیه شد با عنایت زینب چه با شکوه سپاهی چه لشکری دارد حسینیان جهانند امت زینب بزرگ و کوچک عالم ، محرمِ هر سال شوند راهی روضه به دعوت زینب هزار طایفه در روز اربعین جا شد میان کرببلا با کرامت زینب هزار شکر خدا را که خانواده ی ما شدند نوکر دربار و رعیت زینب برای دیدن آن جمعه ی فرج باید قسم دهیم خدا را به حرمت زینب اگر نبود کسی سینه زن نبود الان دلی اسیر حسین و حسن نبود الان قسم به حرمت چادر سیاهتان بانو من آمدم بشوم سر به راهتان بانو بَدَم درست ولی افتخار من این است گذشت زندگی ام در پناهتان بانو بده اجازه ای امشب دل مرا خوش کن که خدمتی بکنم در سپاهتان بانو خدا کند که مرا بعد مرگ بشناسند به نام کارگر خیمه گاهتان بانو خدا کند برسد عقل من به تفسیرِ قیام کرببلا از نگاهتان بانو غلام کوچک و پستم بیا بزرگم کن قسم به جان حسینت رسول ترکم کن تویی که قبله ی اولاد مرتضی بودی تویی که فاطمه شهر کربلا بودی حرام بود نگاهِ به سایه ات حتی تو یادگاری پیغمبر خدا بودی تویی که نام شریفت همیشه حرمت داشت به روی ناقه ی عریان بگو چرا بودی تویی که بود همیشه حسین همراهت چه شد که همسفر شمر بی حیا بودی کسی که خواند تو را خارجی نبود اصلا در آن زمان که به آغوش مصطفی بودی به احترام تو باید فرشته گل می ریخت میان شام چه شد زیر سنگ ها بودی شکست حرمت بال و پرت زبانم لال چه آمده به سر معجرت زبانم لال   ******* اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها – سید پوریا هاشمی   به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم که موری در تو برتر از سلیمانیست حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا در این حریم اطاعت کمال سلطانیست مفسران پی تفسیر خطبه های تواند که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست کسی ندید چهل روز بی قراری تو که اجر داغ به این غصه های پنهانیست به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده کمی ز مدح تو بی بی مسیح درمانیست نظر بحال گدا کردن از کرامت توست نشسته بر سر این سفره در پی نانیست نم وضوی نمازت حیات آب بقا نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست پناه عالمیان در پناه چادر توست یقین زمین و زمان در پناه چادر توست ****** اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها – سید حجت بحرالعلومی   خوب است که از زینب کبری بنویسم از حضرت صدیقه ی صغری بنویسم تا نقش ببندد به دلم نام عقیله از آمدن دختر زهرا بنویسم از حال و هوای قدم تازه رسیده از پشت در و جمع گداها بنویسم با کسب اجازه بنویسم خود زهرا یا روی زمین شاخه طوبی بنویسم وقتی شده چون فاطمه سر تا قدم او شاید بشود ام ابیها بنویسم تنها نه فقط چشم مدینه شده روشن از روشنی چشم دو دنیا بنویسم من منتظرم حضرت جبریل بیاید یک اسم پر از عطر و مسما بنویسم جبریل کنار پر قنداقه رسیده باید ملکی محو تماشا بنویسم حالا که رسیده به علی مژده ی مولود بگذار که من زینت بابا بنویسم بانو بخدا زیر قدمهای تو جنت دستان تو را عرش معلی بنویسم آنجا که دمد روح مدیح تو به مرده مداح تو را جای مسیحا بنویسم وقتی که به لبهای حسین آمده لبخند بد نیست که یک چند تمنا بنویسم هر چند که دیریست تمنای من این است از کرببلای شده امضا بنویسم حالا که مبدل شده لبخند به گریه یک قطره ی درد از همه دریا بنویسم با اینکه محال است جدایی ز حسینت مجبور شدم واژه ی تنها بنویسم از عصر غم انگیز وداع تو به گودال با راس روی نیزه تسلی بنویسم هنگام غروب است نه سر مانده
نه پیکر از پیرهن رفته به یغما بنویسم ماندم به خدا از تو و از غارت خیمه یا دختر جا مانده به صحرا بنویسم باید بروم علقمه با حضرت زهرا جا مانده ای از پیکر سقا بنویسم اینجاست که دیگر قلمم تاب ندارد از بی کسی ات در دل اعدا بنویسم   ******* اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها – شاعرناشناس   ظاهرش این است که ارباب خواهر دار شد باطنش این است که آقا برادر دار شد ظاهر و باطن همین یک جمله ی طوفانی است فاطمه از حیدر کرار ، حیدر دار شد چشم های آمنه از اشک لبریز است چون بعد عمری فاطمه امروز مادر دار شد آیه های سوره ی کوثر پسر معنا شدند العجب زهرا سرِ این آیه دختر دار شد یک نفر امشب برادر شد یکی بابا ولی حضرت کوثر بدین ترتیب کوثر دار شد غصه را بردار با یا زینبی از دل اگر میثم تمار با یا زینبی بر دار شد هرکسی یک جور شاگردش شده عمری رباب در وفا چون محو زینب گشت اصغر دار شد تحت فرمان علی ، عباس شد ساقی ولی تحت فرمان تو عباسِ علی سردار شد شیرهای کربلا رفتند در اوج بلا جان به قربان کسی که ماند و سنگر دار شد   اگر شاعر این شعر را میشناسید لطفا اطلاع دهید ****** اشعار ولادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها – قاسم نعمتی   عاشق طواف کعبه ی آمال می کند اخلاص را چکیده ی اعمال می کند عاشق شراب می چکد از دیده ی ترش با گریه مست می شود و حال می کند دیوانه ی حسین شدن اوج بندگی ست این کار را عقیله ی این آل می کند زینب همان کسی ست که نام معظمش هر قامت الف شده را دال می کند شاگردی کنیز خدا را نموده است این راه را چو فاطمه دنبال می کند آنجا که جبرییل امین هم حجاب بود او سجده روی تربت گودال می کند اشک از رزق اعظم و رزاق زینب ست فرمانروای کشور عشاق زینب ست ما را خدا ز حاصل زینب درست کرد از خورده هایی از دل زینب درست کرد دلواپس ادامه ی راه حسین بود ما را خدا مقابل زینب درست کرد در پاسخ حسین که من اشک مومنم بنیاد گریه را دل زینب درست کرد خلاق روزگار گِل هرچه گریه کن با اشک های نازل زینب درست کرد عشاق سرشکسته ی بازار عشق را از چوبه های محمل زینب درست کرد هرگز کسی حقیقت او را ندیده است نور عظیم حائل زینب درست کرد نور حسین شد همه جا بحر او حجاب مسطوره بود و عابده ی آل بوتراب وقتی نماز شب که به حال قیام بود مانند کعبه جلوه ی نورش تمام بود پنجاه و هفت سال ز هر کجا گذر نمود گرم طواف او سه امام بود پای حسین زندگی خویش را گذاشت او در مسیر عاشقیش مستدام بود جایی که احترام به او وحی نازل است در پیش پای او قیام نکردن حرام بود گرچه علی شهیده ی خود زنده کرده است دانی که فرق زینب و حیدر کدام بود او از تن بدون سری حرف می کِشید با حنجره بریده شده هم کلام بود عقل این زبان بسته به زنجیر میکشد ورنه مسیر عشق به تکفیر میکشد آیین دار صبر خدا دخت حیدرست زهرای روزگار تجلی کوثرست گویند در حدیث کساء نیست نام او زینب همان عبای یمانی دلبرست زینب خلاصه ی همه ی پنج تن شده شأن و مقام و مرتبه اش فوق باورست زینب غریب آمد و زینب غریب رفت آری ظهور جلوه ی او روز محشرست یک یاحسین گفت سپاهی عقب کِشید خاتون خانواده یفتاح حیدرست در کربلاست معجر او مُحی  الحسین تنها گواه گفته ی من نعش اکبرست داده نجات با نفسش نُه امام را تا دید روی ناقه امامی که مضطرست ما قائلیم یک تنه او یک سپاه بود دعوای عصر روز دهم پای معجرست این روزها که بیت علی ریخته بهم با دستهای کوچک خود یار مادرست با دستمال خیس کمی پاک می کند خون آبه راکه بر لب بیمار بسترست با فضه گفت هر چه سر مادر آمده تقصیر داغ بودن مسمار آن دَر ست ******** ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
شاعرناشناس   ظاهرش این است که ارباب خواهر دار شد باطنش این است که آقا برادر دار شد ظاهر و باطن همین یک جمله ی طوفانی است فاطمه از حیدر کرار ، حیدر دار شد چشم های آمنه از اشک لبریز است چون بعد عمری فاطمه امروز مادر دار شد آیه های سوره ی کوثر پسر معنا شدند العجب زهرا سرِ این آیه دختر دار شد یک نفر امشب برادر شد یکی بابا ولی حضرت کوثر بدین ترتیب کوثر دار شد غصه را بردار با یا زینبی از دل اگر میثم تمار با یا زینبی بر دار شد هرکسی یک جور شاگردش شده عمری رباب در وفا چون محو زینب گشت اصغر دار شد تحت فرمان علی ، عباس شد ساقی ولی تحت فرمان تو عباسِ علی سردار شد شیرهای کربلا رفتند در اوج بلا جان به قربان کسی که ماند و سنگر دار شد ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
سید پوریا هاشمی   به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم که موری در تو برتر از سلیمانیست حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا در این حریم اطاعت کمال سلطانیست مفسران پی تفسیر خطبه های تواند که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست کسی ندید چهل روز بی قراری تو که اجر داغ به این غصه های پنهانیست به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده کمی ز مدح تو بی بی مسیح درمانیست نظر بحال گدا کردن از کرامت توست نشسته بر سر این سفره در پی نانیست نم وضوی نمازت حیات آب بقا نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست پناه عالمیان در پناه چادر توست یقین زمین و زمان در پناه چادر توست ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
با دست شوق چاک گریبان گرفته ایم از فرط شور باده طوفان گرفته ایم   در اوج ناز تخت سلیمان گرفته ایم امشب به دست زلف پریشان گرفته ایم   شکر خدا ز جام جنونش لبالبیم شکر خدا که گوشه نشیان زینبیم   امشب دلم به تاب و سرم گرم از تب است شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است   شور و شگفتی است و شبیه عشق مشرب است شامی که روشنایی روز است امشب است   امشب تمام گرمی بازار زینب است امشب شب ملیکه دادار زینب است   فصل الخطاب عاشقی ما رسیده است ای قطره های تب زده دریا رسیده است   زیباترین حماسه دنیا رسیده است زینب به دست حضرت زهرا رسیده است   چشمی گشود و چشم شقایق به خواب شد  زیباترین دعای علی مستجاب شد   باور نداشت چشم فلک دختر این چنین در بین چند کعبه دل دلبر این چنین   از هرچه سرفراز زنی سرتر این چنین غیر از خدا نداشت کسی باور این چنین   حتی فلک به چشم خواب خیالش ندیده است امشب خدا دوباره حسین آفریده است   تا کوچه اش قبیله لیلا ادامه داشت تا خانه اش گدایی عیسی ادامه داشت   در قامتش قیامت مولا ادامه داشت زینب که بود حضرت زهرا ادامه داشت   زهرا نبود زهره دگر نُه فلک نداشت زینب نبود سفره خلقت نمک نداشت   زینب اگر نبود اثر از کربلا نبود  زینب اگر نبود علم حق به پا نبود ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
🌺سرود ولادت حضرت زینب سلام الله علیها🌺 جهت ذاکرین اهل بیت علیهم السلام اثر حاج مجتبی صمدی شهاب آسمون امشب محیط نوره بساط عشق و عاشقی جوره مدینه بارون گل می باره امشب حسین تا سحر بیداره منتظر قدمای یاره خوش آمدی گل زهرا زینب ........... رو پای خورشید خوابیده مهتاب روی سرش گل میریزه ارباب چشماشو وا میکنه می بنده شد حسین با نگاهش سر زنده به گل روی داداش می خنده خوش آمدی گل زهرا زینب ............ زینب اومد لیلی بی محال رفت تموم عشقا زیر سؤال رفت عالمه ی بدون تعلیمه مقابلش خصم دین تسلیمه هر نفسش با حسین تنظیمه خوش آمدی گل زهرا زینب ............ توی کلاس عاشقی بی شک گرفته زینب از خدا مدرک زینب اومد عاشقی شد آباد به صد هزار تا شیرین و فرهاد زینب اومد عاشقی رو یاد داد خوش آمدی گل زهرا زینب ............ مرد آفرینه زنی دلیره حیدری ذاته یه بچه شیره واسه خدا وجودش حساسه مثه مادر وجودش از یاسه پله ی پاش زانوی عباسه خوش آمدی گل زهرا زینب ............ شب میلادش میون تقویم صبر و وفاداری میشه ترسیم فاطمه صورت و سیرت حیدر وقتی خطبه میخونه این دختر نشسته انگار علی رو منبر خوش آمدی گل زهرا زینب ............
‍ ‍ ۱۹ خورشید قلب حیدر،بهر تو بی قرارم خواهشم از تو این است،مرو تو از کنارم مرو مرو یا زهرا۴ صفای خانه ی من،فاطمه جان تو هستی ببین علی غریب است،روح و روان تو هستی مرو مرو یا زهرا۴ دلخسته همسر من،مرو تو از بر من یا فاطمه نگه کن،بر دیده ی تر من مرو مرو یا زهرا۴ آرام جان حیدر،روح و روان حیدر با گریه ی تو از تن،رفته توان حیدر مرو مرو یا زهرا۴ بمیرم از برایت،غمگین و خسته ای تو با دل غم گرفته،پهلو شکسته ای تو مرو مرو یا زهرا۴ ای یاور و حبیبم،بنگر که من غریبم در خانه از غم تو،بی صبر و بی شکیبم مرو مرو یا زهرا۴ ای گل باغ حیدر،غم تو کرده آبم با دیدن روی تو،رفته توان و تابم مرو مرو یا زهرا۴ یا فاطمه گواهی،تویی تمام هستم می میرم از جدایی،اگر روی ز دستم مرو مرو یا زهرا۴ .👇 ۲۴ . ای نور چشم حیدر گریه کنم کنارت با اشک چشم طفلان گردیده بیقرارت واویلتاواویلا(۴) راحت شدی ز غمها روی به سوی عقبا بعد تو گشته زهرا علی غریب و تنها واویلتا واویلا کی بود باور من دلخسته یاور من خسته شود زدنیا مونس و همسر من واویلتا واویلا ای مونس و حبیبم بنگر که بی مجیبم در وقت غسل وتدفین غمگین وبی شکیبم واویلتا واویلا روی بسوی جنت با پهلوی شکسته علی کنار جسمت دخیل گریه بسته واویلتاواویلا هنگام غسل بدیدم رخساره ی تو نیلی با چه دلی بشویم من جای ضرب سیلی واویلتاواویلا ای بانوی شهیده یاس ز شاخه چیده تا بازوی تو دیدم رنگ از رخم پریده‌ واویلتا واویلا سوزم از این مصیبت غسلت دهم شبانه شود امید حیدر دفن تو مخفیانه واویلتا واویلا وقت کفن نمودن جانم به لب رسیده با دیدن روی تو شد قامتم خمیده واویلتا واویلا آزرده پیکرتو با دست من کفن شد همناله باحسینم خونین جگر حسن شد واویلتاواویلا تاپیکرت کفن شد گریان تو حسن شد حسین و زینب تو در رنج و در محن شد واویلتا واویلا صفای خانه ی من داغ تو کرده پیرم بعد تو فاطمه جان دعانما بمیرم واویلتا واویلا 👇
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم چهارپاره فاطمیه و گریز روضه‌یِ امام حسین علیه‌السلام ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلوشکسته‌ایم آن مادری که تکیه به دیوار می‌زند سخت است جابه‌جا شدنش بینِ بستر و..... شب‌ها میانِ نافله‌اش زار می‌زند ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلو‌شکسته‌ایم آن مادری که بال وُ پَرش درد می‌کند آن مادری که گونه و بازویِ زخمی‌اَش مثلِ پَر ُو سر ُو کمرش درد می‌کند ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلوشکسته‌ایم آن مادری که بسترَش از لاله‌ها پُر است آن مادری که دستِ دعا می‌کند بلند هر چند از مدینه و همسایه دلخور است ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلو‌شکسته‌ایم با یادِ چشمِ تار ُو تَرَش گریه می‌کنیم همراهِ زینبین و حرم غصّه می‌خوریم با روضه‌هایِ دو پسرش گریه می‌کنیم ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلوشکسته‌ایم هر چند صحنِ مادرمان را ندیده‌ایم بی‌تابِ روضه‌هایِ پُر از دردِ کوچه‌ایم هر چند هر چه دیده حسن را شنیده‌ایم ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلو‌شکسته‌ایم گفتند بد زدند که ما ضجّه می‌زنیم گفتند روضه‌خوانِ حسینَش همیشه بود پس یک گریز در دلِ هر روضه می‌زنیم ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلوشکسته‌ایم آن مادری که گوشه‌یِ گودالِ کینه بود از هوش رفت پایِ همین‌روضه یک‌کلام پایِ پلیدِ دشمنِ دین رویِ سینه بود ما بچّه‌هایِ مادرِ پهلو شکسته‌ایم فرقی نمی‌کند همه‌جا کربلایِ ماست هر روز رویِ نیزه سری زار می‌زند تیغِ تقاصِ درد و غمِ مادرم کجاست؟!
4_5795015723986190820.mp3
899.5K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
فاطمه، مرو مسافرِ علی(٤) فاطمه مرو کبوترِ شکسته پَر مرو بدونِ مرتضی سفر بیا علی رو هم بِبَر فاطمه بدونِ تو خرابِ حالِ من می شينه غُصه تو دلِ حسن میشه دلم پُر از مِحَن می بینی حال و روزمو.. بمون تو غُربتم می سوزمو.. بمون به تو نگاه می دوزمو.. بمون مرو مسافرِ علیح تو میری و دلم بی تاب ميشه سلام هامم که بی جواب ميشه چاه همدمِ ابوتراب ميشه مرو مسافرِ علی فاطمه، مرو مسافرِ علی(٤) فاطمه کنارِ بستر تو می شینم تنِ ضعیف توکه می بینم نفس می گیره تو سینَم فاطمه بگو چی شد که گوشه گیر شدی از این زمونه دیگه سیر شدی تویِ جوونی پیر شدی می دونم از کجا شروع شده غم ازتوکوچه ها شروع شده از اون سیلی، بلا شروع شده بِمیره مرتضی برات جلو نگاهِ من کتک زدن ناموسم وسرِفدک زدن غرورِ حيدرومَحک زدن بِمیره مرتضی برات فاطمه، مرو مسافرِ علی(٤) فاطمه حالا که رَفتنی شدی بگو.. ..وصیتاتو با پسر عمو، نَذار بمونه تو لگو فاطمه باشه که غُسلتَم شبونه شد تشییعِتَم که مَخفیونه شدبزرگوار بزرگوار دَفنِ تو بی نشونه شدسلام همه سفارشاتو هم بگو.. سلامِ شیعه هاتو هم بگو.. قرارِ کربلاتو هم بگکفنت شَهيده مادرِ حسين سه تا کفن گذاشتی پیشِ من برا خودت ، برا من و حسن ولی میگی حسینِ بی کفن شَهيده مادرِ حسین فاطمه، شَهيده مادرِ حسين(٤) ملتمس حضرت زهرا (س) نوحه
4_5932851635515555985.mp3
387.8K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
سلامم بی جوابه شدم تنها حبیبه علی تو شهرغربت بی تو زهراغریبه ازم رو برنگردون ببین میلرزه زانوم نکن گریه عزیزم بریدم دیگه خانوم بمون ای یاربیمارم مگه جزتوکی ودارم پاشو تنها طرفدارم زهرای من2 گل یاسم توگلخونه شده دنیام یه ویرونه چرا دردت بی درمونه زهرای من2 مروزهرا مروزهرا3 زهرای من2 بنددوم تویی والی یزدان امیرالمومنینم بمیرم من اللهی غریبیتونبینم هنوزم که هنوزه برا من پهلوونی بخندتا جون بگیرم تواین فصل خزونی فداسرت زمینگیرم جوون ازغربتت پیرم! حلالم کن دارم میرم حیدرحیدر2 یه چند روزه چراحیدر میشی خیره به این بستر نکن گریه یل خیبر حیدر حیدر2 مروزهرا مروزهرا3 زهرای من2 بندسوم سوالی دارم اسما شبا تاصبح بیداری برا زهرا تو چند بار لباس نو میاری؟!! روی پیراهن اون مگه خونابه دیدی چراتامن رسیدم سریع روشوکشیدی بگوتاکه من تنها بدونم دردشواسما منو کشته غم زهرا زهرای من2 نه یار و یاوری اسما نداره خواهری اسما براش کن خواهری اسما زهرای من2 مروزهرا مروزهرا3 زهرای من2 شعروسبک کربلایی حمیدکاظمی اویس حضرت زهرا (س) نوحه
4_5840239560654586700.mp3
449.7K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
چند وقتیه این دل من عقده داره توی سینه صبر و قراری نداره کرده هوای مدینه ماه غم فاطمیه از ره رسیده دوباره از ماتم مامِ عصمت دلها گرفته شراره یافاطمه عشق حیدر از ناله و داغ زهرا عالم همه خون جگر شد ازقلب پرخون زهراعرشوزمین نوحه گرشد دیدی که آخرچهاشدگریان همه دیده هاشد از ظلم و جور زمانه پرپر گل مصطفی شد یافاطمه عشق حیدر بانوی شهر مدینه با درد و غم خو گرفته ازضربت درب و دیوار دستش به پهلوگرفته از گریه و سوز زهرا اشک علی هم چکیده بس کن تو ای نور دیده ای بانوی قد خمیده یافاطمه عشق حیدر حیدر کنارش نشسته زهرای او دیده بسته سوسومزن فاطمه جان ای یارپهلوشکسته بنگر غم و زاریِ من بی یاور و یاریِ من بعداز تو من کس ندارم بنگر تو تنهایی من یافاطمه عشق حیدر بعداز عروج تو زهرا من زانوی غم گرفتم درد غریبیِ خود را با چاه کوفه بگفتم بشنو که یارم گرفتند عشقم بهارم گرفتند با ضربت تازیانه دار و ندارم گرفتند یافاطمه عشق حیدر بنما نظر بر گدایت بار دگر کن عنایت با مِهر خود مادرانه از ما تو بنما شفاعت برما مدینه عطاکن ما را تو حاجت رواکن از لطف خود سائلان را راهیِ کرببلا کن یافاطمه عشق حیدر ️ مرتضی شاهمندی ️ حضرت زهرا (س) نوحه
غريبه ام من - کي نمي دونه دردمو تنها - خدا مي دونه --- دلم ميخواد يه بار ديگه دخترمو صدا کنم اما ديگه نا ندارم تا که لبام و واکنم دلم ميخواد يه بار ديگه شونه به موهاش بزنم اما ديگه جون ندارم تا دستام و بالا کنم دلم ميخواد يه بار ديگه مثل تموم مادرا دخترم و توي بغل بگيرم و نگاه کنم دلم ميخواد يه بار ديگه با اشک دونه دونه ام سفارش حسين و به اسير کربلا کنم دلم ميخواد يه بار ديگه با قد و قامت خمم تکيه به زينبم کنم رو به سوي بابا کنم دلم ميخواد يه بار ديگه بدون رو گرفتن از علي و جمع بچه ها خونه رو با صفا کنم دلم ميخواد يه بار ديگه مدافع علي باشم اين تن و جون خسته رو فداي مرتضي کنم حضرت زهرا (س) نوحه
4_5840211127971087153.mp3
5.48M
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
درپشت درافتاده ای،ای مه جبین حیدر گشتی توزخمی لگد ،ازخصم دین حیدر ‌ فضه بیا مدد کن این ،یار و معین حیدر گردیده حیران.............زهرا پریشان یک سوم نسل علی گردیده بی جان از میخ این در.............شد ظلم اکبر درپشت در یاس علی، گردیده پرپر ام الائمه....... &&&&& تویی فدای حیدرو،محسن فدای ماشد با رفتن شش ماهه ات،ام العزا به پاشد ببین که چاره ی علی، از بهر تو عبا شد غصب فدک شد.............تیره فلک شد سهم تو از ارث نبی،بغض و کتک شد از میخ این در......‌‌‌‌‌......شد ظلم اکبر درپشت در یاس علی،گردیده پرپر ام الائمه...... &&&&&&& حرف ازعباشداین دلم،خون شد زداغ دیگر آید حسین در کربلا ، بالین ماه اطهر بیندعصای پیری اش،گردیده پاره پیکر شبه پیمبر..............درخون شناور هجده جوان بایک عبا،تشییع پچاکبر از میخ این در............شد ظلم اکبر درپشت دریاس علی ،گردیده پرپر ام الائمه...... علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) حضرت زهرا (س) نوحه
4_5840129038261158712.mp3
559.9K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
غم عالم توی قلبم جا شد در خونه ی علی دعوا شد الهی میمردم نمیدیدم که چجوری در خونم وا شد بمیرم با پهلوی خونی میخوای پاشی اما نمیتونی راستی زهرا یه سوالی دارم برای کی لالایی میخونی؟؟ چرا روتو ازم میگیری؟؟ بگو که از پیشم نمیری اخه خیلی جوونی زهرا میشه جون منو نگیری؟؟ نرو زهرا نرو خانومم یکی از مردم این مدینه اومد و به زخم من نمک زد شنیدم تو رو میون کوچه جلو چشمای حسن کتک زد دیدم حسن هر شب توی خواب میگه مادر میشه چشماش خیس راستی زهرا ی سوالی دارم چرا گوشوارت تو گوشت نیس؟؟ حالا فهمیدم چرا عزیزم روی بازوی تو کبوده همه ی این درد و بلاها کار اون نامرد حسوده نرو زهرا خانومم ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📝سبک و شعر:حسین محبی
4_5846026333301248041.mp3
989K
ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam